ماهان شبکه ایرانیان

اولین سخنران جلسه ما ؛ گفت وگو با: حسین شریعتمداری و محمد محسنی نیا

همه چیز به سادگی یک اتفاق بود . روزی که خسته از مصاحبه ای سه ساعته در کتابخانه کیهان در معیت آقایان سیدمحمود دعائی سرپرست محترم روزنامه اطلاعات و دکتر ناصر باهنر، برای صرف ناهار به دفتر سرپرست محترم روزنامه کیهان جناب حسین شریعتمداری رفتیم، هرگز تصور نمی کردیم که ایشان و آقای محسنی نیا هم خاطراتی جالب از شهید باهنر در ذهن داشته باشند

همه چیز به سادگی یک اتفاق بود . روزی که خسته از مصاحبه ای سه ساعته در کتابخانه کیهان در معیت آقایان سیدمحمود دعائی سرپرست محترم روزنامه اطلاعات و دکتر ناصر باهنر، برای صرف ناهار به دفتر سرپرست محترم روزنامه کیهان جناب حسین شریعتمداری رفتیم، هرگز تصور نمی کردیم که ایشان و آقای محسنی نیا هم خاطراتی جالب از شهید باهنر در ذهن داشته باشند . هنگام صرف غذا، در خدمت سرپرستان کیهان و اطلاعات، دوقلوهای سالمند عصر بودیم و مگر در حضور دو مدیری که طنز و مطایبه از هر گوشه کلامشان می جوشد می توان به راحتی غذا خورد!؟ همان جا بود که جناب شریعتمداری و آقای محسنی نیا از آشنایی شان با شهید باهنر در دهه چهل، خاطرات ناشنیده ای گفتند که ضبط نشد . آنچه در پی می خوانید، در حقیقت نتیجه دیداری است با دوستان به درخواست ما، و این بار به قصد ضبط خاطرات و طرح نکات تازه با جناب شریعتمداری و آقای محسنی نیا . در این دیدار درباره نحوه آشنایی این دوستان با شهید باهنر و سرگذشت انجمنی که در دوران دانشجویی در دماوند داشتند . پرس وجو و گفت و گو کرده ایم .

حسین شریعتمداری درسال 1326 در دماوند زاده شد . پس از گذراندن دوره دبیرستان وارد دانشگاه شد و در رشته میکروبیولوژی از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران فارغ التحصیل گردید . وی در دوران دانشجویی، همدوش شهیدانی بزرگوار چون آیت الله سعیدی، استادمطهری، دکترباهنر و برخی دیگر، به گسترش فرهنگ اسلامی و تبلیغ دیدگاه ها و نظرات امام خمینی (ره) پرداخت و در مبارزات اسلامی علیه نظام ستم شاهی، فعالیتی فراوان داشت . وی درسال 1354 ازسوی ساواک دستگیرشد و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی درنهادهای انقلابی و دیگر عرصه های مبارزاتی حضوری همیشگی داشت تا آنجا که افزون بر حضور درجبهه های دفاع مقدس، یک بار نیز به سختی مجروح شد . شریعتمداری پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از همکاران دفتر سیاسی سپاه و از اعضای شورای سیاستگذاری صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بوده و هم اکنون نماینده ولی فقیه و سرپرست مؤسسه کیهان است . وی تألیفات گوناگونی دارد که از راه نگارش مقالات پرشمار سیاسی - فرهنگی، با مطبوعات کشور و مراکز فرهنگی همکاری دارد .

محمد محسنی نیا در سال 1321 در تهران تولد یافت . وی فارغ التحصیل رشته زمین شناسی از دانشگاه تهران است . فعالیت های دینی - اجتماعی او از دوران دانشجویی آغاز شد و در ادامه، در «انجمن کاوش های دینی و علمی» در دماوند گسترش یافت . محسنی نیا از مؤسسین انجمن کاوش های دینی و علمی در دماوند بود؛ وی پس از طی دوره های متعدد مدیریتی، مدتی نیز فرماندار دماوند بود و هم اکنون، قائم مقام سرپرستی در مؤسسه کیهان است .

کیهان فرهنگی: تشکر می کنم از جناب شریعتمداری و آقای محسنی نیا که فرصتی فراهم کردند برای این که ساعتی در خدمتشان باشیم تا با یادآوری خاطراتی از شهید باهنر، در حقیقت بر غنای ویژه نامه کیهان فرهنگی درباره آن شهید بزرگ عرصه فرهنگ و دین بیافزایند . جناب شریعتمداری! در دیداری که ده روز پیش با شما و آقای محسنی نیا داشتیم، خاطرات جالبی از شهید باهنر و حال و هوای فرهنگی دهه چهل برایمان گفتید . که متأسفانه ضبط نشد . طی این ده روز، در بررسی و مطالعه کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک» کتاب شهید باهنر، به سند جالبی برخوردیم که در حقیقت گزارش یکی از مأموران ساواک درباره یکی از جلسات شما در حضور شهید باهنر در دماوند بود . گزارش ساواک در این کتاب، به نوعی تصدیق خاطرات شماست . در آن گزارش که مربوط به آبان ماه سال 1350 است چنین آمده: «از ساعت 45/20 روز 28/8/50 مجلس جشنی به مناسبت عیدسعید فطر از طرف انجمن دینی و علمی در دماوند محله فرامه باغ حاج توسلی منعقد گردید . در این مجلس ابتدا «شایسته» سوره جمعه از قرآن مجید را تلاوت نمود و سپس «شریعتمداری» عضو انجمن ترجمه خطبه ای از خطبه های حضرت امام حسین (ع) که حاکی از سرزنش مردمی بود که زیر بار ستم و زور و فشار و بردگی و بدبختی قرار گرفته بودند را قرائت کرد و در ساعت 21 دکتر باهنر سخنران جلسه سخنرانی خود را تحت عنوان عید واقعی شروع و گفت: ...

با این مقدمه تفاضا می کنیم گفت وگو را از حال و هوای فکری فرهنگی آن روزگار در دماوند آغاز کنید .

حسین شریعتمداری: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین . من فکر می کنم بهتر است آقای محسنی نیا صحبت را شروع کنند . چون پیشنهاد تشکیل جلسه ما در دماوند و دعوت از علما برای سخنرانی در آن انجمن از ایشان بود .

محمد محسنی نیا: شما شروع بفرمایید، من هم اگر جایی لازم باشد و حرف ناگفته ای بود، عرض می کنم .

شریعتمداری: آن سال ها من تازه دوره دبیرستان را تمام کرده و وارد دانشگاه تهران شده بودم . در دوره دبیرستان، تقابل بسیار شدیدی به لحاظ فکری و نظری بین جوانان مسلمان و مارکسیست ها بود . خب، مارکسیست ها به عنوان پشتوانه کلی، اردوگاه مارکسیسم را داشتند و کتاب هایی می آوردند و بحث می کردند . بعضی از دبیرها هم، مارکسیست بودند . بنابراین، در آن زمان یک فشار از جانب ساواک بر روی جریان های سیاسی بود و یک حرکت مارکسیستی بخصوص هم آنجا بود . برای این که بعضی از مارکسیست های مطرح، اهل آنجا بودند . به همین جهت درگیری و تقابل هم وجود داشت که چندان هم بد نبود، چون بچه مسلمان ها ناگزیر بودند برای مقابله با مارکسیست ها، علاوه بر مطالعه متون خودمان، متون مارکسیستی و نقد آنها را هم مطالعه کنند .

کیهان فرهنگی: آن زمان در دماوند دانشکده ترجمه تأسیس شده بود؟

شریعتمداری: نخیر، دانشکده ترجمه بعدها آنجا تأسیس شد .

کیهان فرهنگی: در سند ساواک که مربوط به آبان ماه سال 50 است، شما را دانشجوی ترجمه گزارش کرده بودند، درست است؟

شریعتمداری: درست است، من آن زمان در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بودم و زبان انگلیسی می خواندم که البته دو سال بیشتر ادامه ندادم و بعد هم تغییر رشته دادم و به دلایلی از آنجا بیرون آمدم، چون دیگر مصلحت نبود آنجا بمانم .

کیهان فرهنگی: وضعیت درونی نیروهای اسلامی و جوانان مسلمان در آن شرایط در دماوند چگونه بود؟

شریعتمداری: بچه مسلمان ها آن موقع فضای معنوی و ارتباطات خوبی باهم داشتند و با برخی از مجامع تهران و جاهای دیگر هم در تماس بودند . کوشش زیادی داشتند که جلوی جذب جوانان دماوندی به سمت جریان مارکسیستی گرفته شود . در آن شرایط، ما هم با دوستان جلساتی می گذاشتیم، مثلا با جمعی از بچه های دبیرستانی به دریاچه تار می رفتیم . آن موقع دریاچه تار راه ماشین رو نداشت و باید چند ساعت پیاده روی می کردیم تا به آنجا برسیم . گاهی شب راه می افتادیم و صبح به آنجا می رسیدیم و شب را در کوه می ماندیم . خب، در آن شرایط و فضا، بچه ها باهم زیاد بحث می کردند . آنجا کانون جذب نیروی ما بود . بعدها آقای محسنی نیا پیشنهاد کردند که به این ترتیب کار بادوامی نخواهیم داشت . پیشنهادشان این بود که این جلسات به صورت هفتگی باشد تا به اصطلاح امروز، نهادینه شود و از آقایان صاحب نظر و صاحب نام برای سخنرانی و پاسخ به سؤالات جوانان دعوت کنیم و جلسات ما محلی برای سخنرانی و پاسخ به سؤالات باشد و بچه ها را از این طریق جذب کنیم . بعدها اسم این جلسه را انجمن کاوش های دینی و علمی گذاشتیم .

کیهان فرهنگی: سال تأسیس انجمن کاوش های دینی و علمی به خاطرتان مانده است؟

شریعتمداری: الان دقیقا خاطرم نیست . شاید آقای محسنی نیا یادشان باشد . بهرحال، دو سال بعد از شروع جلسات ما، آیت الله سعیدی هنوز زنده بودند .

کیهان فرهنگی: با این حساب آغاز کار انجمن شما مربوط به سال 47 می شود، چون آیت الله سعیدی سال 49 به شهادت رسید . اما این که گزارش ساواک درباره شما مربوط به آبان ماه سال 1350 است، احتمال دارد مجددا شهید باهنر را در سال 50 هم دعوت کرده بودید .

محسنی نیا: بله این احتمال هم هست . البته شهید باهنر اولین سخنران جلسه ما بودند و یک سال هم به صورت هفتگی به جلسات ما می آمدند . ممکن است بعدها هم دعوتی از ایشان به عمل آمده باشد .

کیهان فرهنگی: اگر خاطر دوستان باشد، از سال 49 و 50 به بعد گرایشی همگانی برای ایجاد انجمن های اسلامی و کانون های دینی در سراسر کشور پیدا شد و انجمن ها و کانون های اسلامی

فراوان و نیرومندی پدید آمد . البته ساواک در سال های 05 و 15 جلسات را تحت نظارت درآورده بود و احیانا بعضی از فعالانش را هم دستگیر کردند . اصولا ساواک به اسم کانون حساسیت داشت . به هر حال، موضوع گسترش انجمن ها و کانون های دینی در آن سال ها از نظر جامعه شناسی موضوعی قابل بررسی است . باید دید که چه عاملی باعث این همه گرایش به تشکیل جلسات دینی در آن مقطع شد . جلساتی که متاخر تشکیل شدند، ویژگی هایی داشتند . اولا آن جلسات معمولا پوشش کارها و تعلیمات عمیق تر سیاسی بودند، ثانیا با جلسات قبل تفاوتشان این بود که بنا نداشتند همیشه یک منبری در جلسات بیاید و صحبت کند . خودکفا و خودجوش بودند و غالبا خود جوانان با نوآوری هایی از قبیل کارهای هنری، - ادبی جلسات را اداره می کردند . هزینه کارها را هم خودشان می دادند .

شریعتمداری: همان طور که فرمودید این جلسات نیاز به یک بررسی کلان دارد . درباره نوآوری هایی که اشاره کردید، جالب بود که در جلسات ما هم نمود داشت . مثلا خواندن شعر و اجرای دکلمه، گاهی بچه ها متن های قشنگی پیدا می کردند و در جلسه می خواندند . نکته مهم دیگر این بود که آن دیدی که آن موقع به لطف خدا در ما بود، این بود که معقتد بودیم نباید از نگاه حضرت امام که آن موقع «آقا» می گفتیم، دور باشیم . به همین جهت از روحانیونی برای سخنرانی در جلساتمان دعوت می کردیم که به دیدگاه و خط حضرت امام نزدیک بودند و از نظر علمی در سطح خوبی باشند و البته تاکید بر تقوای آنها هم داشتیم . به همین خاطر به مسجد هدایت رفتیم و شهید باهنر را از آنجا به جلسه خودمان دعوت کردیم . آن موقع حضرت آیت الله طالقانی امامت جماعت مسجد هدایت را به عهده داشتند و آنجا هم یک کانون حساس و انقلابی بود . ساواک هم آنجا را زیر نظر داشت . چون چهره های انقلابی آنجا تردد داشتند .

کیهان فرهنگی: از چهره های انقلابی که آن زمان در مسجد هدایت تردد داشتند، چه کسانی را به خاطر دارید؟

شریعتمداری: آقای امامی کاشانی، آقای هاشمی رفسنجانی، شهید محلاتی و شهید هاشمی نژاد . حتی آقای مهدوی کنی هم با این که مسجد جلیلی را داشتند، به مسجد هدایت هم می آمدند . شهید آیت الله سعیدی هم آنجا تردد داشتند . همانطور که گفتم، دو سال بعد از شروع جلسات ما در دماوند، آیت الله سعیدی زنده بودند، یک خاطره ای هم از خبر شهادت ایشان دارم . همانطور که آقای محسنی نیا گفتند، شهید باهنر یک سال جمعه هایشان را برای ما گذاشتند که خودش نشان از ایثار و تواضع و تقوای ایشان بود . در سال دوم، آقای امامی کاشانی به جلسات ما می آمدند . یادم هست یک روز با یک سواری بنز کرایه، آقای امامی کاشانی را برای سخنرانی در جلسه خودمان به دماوند می بردیم . ما 4 یا 5 نفر بودیم . آقای الویری، آقای محسنی نیا و آقای نوروزی . راننده ماشین هم از افراد متدین و مسجدی و از جمع ما بود .

محسنی نیا: آقای صفری نبود؟

شریعتمداری: نخیر، آقای صفری در دماوند می ماند، چون بسیاری از کارهای آنجا به عهده او بود . به هر حال، در طول راه، حضرت آیت الله امامی کاشانی رو کرد به من و گفت: شما اخیرا از آقای سعیدی خبری دارید؟ گفتم: خبری ندارم . ایشان فرمودند: برای یک مدتی، طرف خانه و مسجد ایشان نروید . ما شنیده بودیم که آیت الله سعیدی را دستگیر کرده اند، تعجب کردیم، گفتم شاید ایشان آزاد شده اند، بعد یک دفعه دیدم بغض گلوی آقای امامی را گرفت و به گریه افتاد و گفت: سید را شهید کردند . یا گفتند: سید خدا را شهید کردند . بعد، همه ما زدیم زیر گریه . جاده خلوت بود، از پاسگاه جاجرود گذشته بودیم و در گردنه بعدی بودیم . راننده ماشین را کنار جاده پارک کرد و آنجا همه گریه کردیم و بعد آقای امامی گفتند: آقای مطهری را ساواک خواسته و وصیت نامه آقای سعیدی را به ایشان داده اند . پرسیدیم آقای مطهری نظرشان در این باره چه بود؟ گفتند: به طور خلاصه به ایشان گفته اند که ما مخالفان رژیم شاه را می کشیم .

کیهان فرهنگی: جناب شریعتمداری! جلسات شما از ابتدا در باغ حاج آقا توسلی برگزار می شد؟

شریعتمداری: نخیر، اولیه جلسه ما منزل یکی از دوستان به نام محمد خرمی بود . آن خانه هم از خانه های قدیمی بود و بهارخواب داشت . اولین بار هم آقای باهنر آنجا سخنرانی کردند . البته آن زمان و تا مدتی ما بلندگو و وسایل زیادی نداشتیم، بعدا حاج آقا توسلی همه چیز، از جمله بلندگو و صندلی تشک دار ارج برای جلسه ما تهیه کردند .

کیهان فرهنگی: در گفت وگویی که سال 28 با خانم صفاتی داشتیم، از آقای توسلی به عنوان سازنده اولین مدرسه علمیه مخصوص خواهران در قم یاد کرد .

شریعتمداری: آقای حاج توسلی از انسان های مومن و خیر بود . شما تقریبا کمتر مسجدی را در داخل یا خارج از کشور می بینید که ایشان بانی ساخت تمام یا بخشی از بنای آن نبوده باشد! این نکته را هم اضافه کنم که اولا تشکیل جلسات ما در باغ حاج توسلی در دماوند، برای ایشان خطرناک بود، ثانیا حاج آقا توسلی معمولا تابستان ها با خانواده اش به آنجا می آمدند و استراحت می کردند، اما وقتی که دیدند جلسه ما گسترش پیدا کرده و اتاق های باغ را هم گرفته ایم تا برای خانم ها جا درست کنیم، بزرگوارانه ملکیت آنجا را برای تاسیس حوزه علمیه وقف کردند . آن محل واقعا محل بابرکتی بود .

کیهان فرهنگی: این حوزه یکی از باصفاترین حوزه های علمیه ایران است .

شریعتمداری: خداوند رحمت کند حاج توسلی را، هر چه را که برای تشکیل جلساتمان لازم داشتیم به مباشرش «مش ناصر» که احتمالا حالا «حاج ناصر» شده، سفارش می کرد که برای ما تهیه کند . حاج آقا توسلی آخرین باری که به قم رفته بود، با آقایان مدرسین حوزه جلسه ای داشته، گویا آقایان می خواسته اند ساختمانی مثل دارالشفاء بسازند و گفته بودند که فعلا پولی نداریم . حاج آقا توسلی همان جا یک چک 005 هزار تومانی به آنها می دهد و موقع بازگشت از قم، در بین راه، دچار سکته می شود و فوت می کند . ایشان، خودش، داستان مفصلی دارد .

کیهان فرهنگی: خداوند ایشان را رحمت کند . به هرحال، توفیق زیادی در خدمت به اسلام داشته اند و خوب شد که در این جلسه ذکر خیری هم از ایشان به عمل آمد . جناب محسنی نیا! لطفا جناب عالی هم از خاطرات خودتان از آن سالها بفرمایید .

محسنی نیا: چند سال پیش که به طور اتفاقی آقای رهنما یکی از دوستان قدیمی جلسه دماوند را جلو حوزه علمیه دیدم، به ایشان گفتم: اینجا چه محلی است؟ گفت: حوزه علمیه است! گفتم: نه، اینجا انجمن کاوش های دینی وعلمی است . خداوند رشدش داده و اینجا را حوزه علمیه کرد .

شریعتمداری: احسنت، دقیقا همین طور است .

کیهان فرهنگی: جناب شریعتمداری! در جلسات شما به غیر از شهید باهنر، چه کسان

دیگری، آنجا سخنرانی داشتند؟

شریعتمداری: آقای امامی کاشانی، شهید هاشمی نژاد و آقای هاشمی رفسنجانی، شهید محلاتی هم به جلسه ما می آمدند . یادم هست جلال گنجه ای هم که جزو منافقین شد، دو بار به جلسه ما آمد، جلسه سوم دیگر نگذاشتیم بیاید، چون دیدیم اصلا به تیپ ما نمی خورد . آن موقع می آمد و تفسیر قرآن می گفت و غلط! من توی جلسه با ایشان بحث کردم . این موضوع، تازه مربوط به وقتی است که تغییر عقیده نداده بود!

کیهان فرهنگی: آن زمان واقعا دعوت کردن و آوردن یک روحانی همطراز شهید باهنر از تهران به شهرستان بسیار دشوار بود . شما خیلی با توفیق بودید که توانسته بودید تعدادی از بهترین چهره های کشور را به دماوند دعوت کنید و با آنها ارتباط داشته باشید .

شریعتمداری: لطف خداوند بود . واقعا فقط لطف خداوند تبارک و تعالی بود، نه چیز دیگر .

محسنی نیا: لطف دیگر خداوند این بود که واقعا نیت برادران از تشکیل آن جلسات، فقط خدا، پیامبر و اسلام بود . بعضی از افراد ممکن است جلساتی را تشکیل بدهند تا مثلا یک گروه سیاسی راه بیاندازند، در حالی که در کار ما، اگر مبارزه ای هم بود، این مبارزه به تبع اسلام بود، به تبع خداوند بود، نه این که ما بخواهیم جمع بشویم و مثلا با شاه مبارزه کنیم . ما آن زمان احساس می کردیم باید مبارزه کنیم چون خدا و اسلام از ما می خواهند .

کیهان فرهنگی: درست است، آن زمان بعضی ها، اسلام انقلابی را باور داشتند نه انقلاب اسلامی را . یعنی اصل برای آنها، اول، انقلاب بود، بعد اسلام!

محسنی نیا: آن زمان یک مبارز کرمانشاهی بود که ما از تهران با او آشنا بودیم . یک مقدار گرایش کمونیستی پیدا کرده بود . یک وقت که با او بحث می کردم، با تعجب می گفت: آقای محسنی نیا شما این همه حرف ها را به خاطر اسلام می زنی؟ گفتم: بله، برای اسلام، اسلام اگر بیاید همه چیز می آید . او عقیده داشت که به اصطلاح به خاطر آزادی مردم، یا نان، مسکن، آزادی، مبارزه می کند .

(البته مضمون حرفش این بود)، او از ابتدا این طور نبود، بعدا این طور شده بود . عاقبت هم زیر شکنجه کشته شد . خداوند دستش را بگیرد . به هرحال، هدف ما آنجا واقعا الهی بود .

کیهان فرهنگی: در آن زمان از جمع مبارزین سرشناس چه کسانی را می شناختید؟

محسنی نیا: خب، اول از همه، حضرت امام، بعد مرحوم آقای مطهری، مرحوم آیت الله طالقانی و بیشتر سران جمهوری اسلامی که بعدا شورای انقلاب را تشکیل دادند . آن موقع کارت حسینیه ارشاد را هم گرفته بودیم و در مجالس آنجا شرکت می کردیم و با دکتر شریعتی هم آشنا بودیم . حقیقات این است که آن موقع، بخشی از کار من درتهران بود و به این جهت، در بعضی از جلسات دماوند نبودم، اما وقتی به حسینیه ارشاد می رفتم، از دیدن آن همه جوان متدین و علاقه مند، یک احساس و جدی به من دست می داد، که قابل توصیف نیست .

کیهان فرهنگی: جناب محسنی نیا! خوب است که علت تشکیل جلسات دماوند و دعوت از شهید باهنر را به روایت شما هم بشنویم .

محسنی نیا: اجازه بدهید قبل از آن که پاسخ سؤال شما را بدهم موضوعی را خدمتتان عرض کنم . ببینید! بعضی فصل ها و ماهها، حالت های خاصی را در انسان ایجاد می کنند . فصل بهار، خواص مخصوص به خودش را دارد، در بهار، گیاهان زنده می شوند و یک حالت سرزندگی و شادابی همه جا هست . ماه رمضان، حالتی مخصوص به خود دارد، یک حالت معنوی در جامعه پیدا می شود، مثل این که انسان در این ماه با تقواتر می شود . به نظر من در آستانه انقلاب، گویی یک نسیم الهی در ایران وزیده بود، یک تمایلاتی نسبت به معنویات در مردم پیدا شده بود و همان معنویات به شکل گرایش به تشکیل جلسات مذهبی در شکل های مختلف نمود و بروز پیدا کرد و مقدمات شروع نهضت اسلامی را فراهم کرد و باعث به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و حرکت حضرت امام شد . اما درباره موضوعی که سؤال فرمودید: من از جهت این که حرف ناگفته ای در گوشه ذهنم نماند باید بگویم اگر حاج آقا شریعتمداری یادشان باشد، ما یک شب در دماوند منزل آقا مرتضی خرمی بودیم، آنجا یکی از بستگان ایشان که دانش آموز دبیرستان بود، از تبلیغ کمونیست ها در دبیرستان گلایه کرد و همانجا قرار شد که ما برای مقابله با این مسایل، جلسه ای بگذاریم و این جلسه محور باشد و آنجا کار تحقیقی بکنیم .

کیهان فرهنگی: پس اسمی هم که بعدا برای این جلسه گذاشتید، «انجمن کاوش های دینی و علمی» بی وجه نبود .

محسنی نیا: اساسا جوان های متدین آن زمان، اهل مطالعه بودند . ما مرتب با چپی ها بحث داشتیم و باید مطالعه می کردیم مثلا یادم هست هر بار که مخالفین ما را می دیدند، سؤالاتی را مطرح می کردند . خب، ما هم پاسخی به آنها می دادیم و بحمدالله به خاطر ارتباطمان با روحانیت و مطالعاتی که داشتیم، کم نمی آوردیم آن زمان هر جا سخنرانی خوبی بود می رفتیم و استفاده می کردیم، اما آن روز که به مسجد هدایت رفتیم، آنجا آقای باهنر سخنرانی می کرد . وقتی سخنرانی ایشان تمام شد، به نظرمان آمد که برای سخنرانی در انجمن ما مناسب اند و چون در مسجد هدایت سخنرانی داشتند، به نظرمان آمد که حتما مورد تأییدند .

کیهان فرهنگی: آن زمان شهید باهنر را نمی شناختید؟

محسنی نیا: خیلی از آقایان را می شناختیم، اما ایشان را نمی شناختیم . خب، دیدیم روحانی با فضل و کمال است و مناسب جلسات ماست . به ایشان گفتیم: ما جلسه ای در دماوند داریم . شما تشریف بیاورید آنجا و ایشان هم قبول کردند .

شریعتمداری: من به صحبت های آقای محسنی نیا اضافه کنم که ما در مسجد هدایت، بعد از نماز، موضوع را با آقای باهنر در میان گذاشتیم و ایشان در وهله اول نپذیرفتند . خب، راه ما دور بود و می خواستیم که ایشان چندین هفته به دماوند بیایند . در قدم اول نپذیرفتند، آن زمان ظاهرا کار تألیف کتاب های درسی را هم همراه با آقای دکتر بهشتی و مرحوم برقعی برعهده داشتند که یکی از برکات بزرگ انقلاب بود . به هر حال، آقای باهنر ابتدا گفتند که کار دارم و نپذیرفتند . من به ایشان گفتم: خب، اگر فردای قیامت خداوند تبارک و تعالی از ما سؤال کند این همه جوان داشتند منحرف می شدند و شما متوجه بودید، چرا کاری نکردید؟ ما می گوییم، آمدیم پیش آقای باهنر و به ایشان گفتیم بیایند و هدایت کنند و قبول نکردند! آقای باهنر گفتند: صبر کنید،

می آیم . نشان به همان نشان که یک سال تمام جمعه هایشان را برای ما گذاشتند . عین همین ماجرا برای آقای امامی کاشانی هم پیش آمد، ایشان هم جلسه ای برای معلمان شهرری داشتند، وقتی می خواستیم به جلسه خودمان دعوتشان کنیم، همین حرف را زدیم و پذیرفتند و یک سال هم به انجمن ما در دماوند آمدند . حالا شاید این مسأله آقای امامی کاشانی و آقای باهنر در ذهن من با هم تداخل کرده اند، چون صحبت مربوط به خیلی وقت پیش است .

کیهان فرهنگی: جناب محسنی نیا! لطفا از خصوصیات شهید باهنر آنچه که از نزدیک حس کردید بفرمایید .

محسنی نیا: بنا نبود بنده در برنامه گفت وگو باشم!

شریعتمداری: (با خنده) اصل جلسه دماوند را شما پیشنهاد کردید، حالا کنار می کشید؟! ابتدای جلسه که صحبت نکردید، لااقل ختم جلسه را داشته باشید!

محسنی نیا: مرحوم باهنر، ضمن آن که روحانی خوش فکر و در خط امامی بودند، به قول امروزی ها، روح اسلام را دریافته بودند . غیر از این مطلب، همانطور که اشاره شد، کار بزرگشان همان تألیف کتاب های درسی بود . من آن زمان، وقتی کتاب های درسی تألیف ایشان را ورق می زدم، می دیدم کار بسیار جالبی است! یادم هست زمانی که ما مدرسه می رفتیم، تعلیمات دینی اصلا جور دیگری بود، چیز دیگری بود و می دانید که دولت های آن زمان، عمدا آدم های واخورده و کم سواد را برای تدریس تعلیمات دینی و قرآن انتخاب می کردند . متن کتاب ها هم بسیار ضعیف بود . تألیف کتاب های تعلیمات دینی توسط شهید باهنر، با آن شیوه مطلوب و جالب و انقلابی، واقعا خودش یک انقلاب فرهنگی بود و جالب این که آقای باهنر در کنار تألیف آن کتاب ها، با توجه به وضع معلمین آن زمان، یک آموزش ضمن خدمت توجیهی هم برای معلمین تعلیمات دینی گذاشته بودند که آن هم در جای خود، کار بسیار مهمی بود و من هم در آن جلسات شرکت می کردم . آنجا معلمین علاوه بر آموختن مسایل دینی، روش تدریس کتاب های ایشان راهم می آموختند و شاید آن کلاس ها در مسایل استخدامی شان هم مؤثر بود .

کیهان فرهنگی: آن زمان شما به عنوان یک معلم در جلسات توجیهی شهید باهنر شرکت می کردید؟

محسنی نیا: نخیر، من معلم نبودم، تنها به خاطر علاقه ام شرکت می کردم .

کیهان فرهنگی: واقعا آن دوره اگر کسی تنها یک دوره از کتاب های درسی تعلیمات دینی تألیف شهید باهنر را می خواند ، گویی یک دوره کامل ایدئولوژی اسلامی را خوانده بود . مباحث اقتصاد اسلامی، اخلاق اسلامی، تقلید، مبارزه، احکام، امر به معروف و نهی از منکر و خلاصه همه چیز در آن کتاب ها گنجانده شده بود . جناب محسنی نیا! جلسات ضمن خدمت و توجیهی معلمین هفتگی بود؟

محسنی نیا: جلسات یک دوره داشت، درسته نمی دانم که 15 روز یک بار بود یا بیشتر . البته شاید به جز آن جلسات، جلسه ماهانه دیگری هم در کنار آن بود .

کیهان فرهنگی: همانطور که فرمودید کسان دیگری هم می توانستند در جلسات توجیهی معلمان حضور داشته باشند، غیر از شما چه کسان دیگری به صورت آزاد به جلسات توجیهی می آمدند؟

محسنی نیا: تا آنجا که خاطرم هست، به جز شهید بهشتی و شهید باهنر که مسؤولیت اداری داشتند، یکی دو جلسه هم مرحوم علامه جعفری به جلسات آمدند . آقای قرائتی هم که آن زمان جوان بودند و خیلی هم جذاب صحبت می کردند، به جلسات توجیهی معلمین می آمدند . این جلسات در تحول فکری معلمین آموزش و پرورش آن زمان هم بسیار مؤثر بود . یادم هست یک بار یکی از معلمین در یکی از همان جلسات بلند شد و درباره مسایل صنفی و مالی بحث کرد، یکی دیگر از معلمین فورا به او اعتراض کرد وگفت: ما برای این حرف ها اینجا نیامده ایم .

کیهان فرهنگی: جناب شریعتمداری! شهید باهنر در جلسات انجمن کاوش های دینی و علمی دماوند معمولا درباره چه مسایلی سخنرانی می کردند؟

شریعتمداری: خب، الآن دقیقا یادم نیست . (باخنده) فکر می کنم این موضوع را ساواکی ها بهتر یادشان باشد، چون آنها اصلا برای این کار به آنجا می آمدند . واقعا در آن جلسات، تنها کسانی که حواسشان کاملا به جلسه بود، ساواکی ها بودند! آنها اصرار داشتند که دقیق گوش بدهند و گزارش کنند! ما اساسا آن زمان از آقایان سخنران می خواستیم که سخنرانی شان بیشتر روی مبانی عقیدتی باشد و نقاط تلاقی مبانی عقیدتی ما را با مکاتب دیگر، بویژه مارکسیسم که آن زمان مطرح بود، تنظیم کنند؛ لذا شهید باهنر و آقایان دیگری که در انجمن ما سخنرانی می کردند، بیشتر روی این مبانی صحبت می کردند .

کیهان فرهنگی: آنطور که ما فهمیده ایم، تخصص شهید باهنر، انسان شناسی بر مبنای قرآن و احادیث بود . بیشتر در ابعاد مختلف انسان مطالعه و تحقیق کرده بودند و از آنجا که همه مکاتب، به علوم انسانی و انسان شناسی نظر داشتند، لازم بود که علمای ما هم انسان شناسی اسلام را بشناسند .

شریعتمداری: البته آن زمان مسایل به این شکل که می فرمایید تفکیک شده نبود . شهید باهنر اولا مسایل مبتلابه جامعه آن روز را بحث می کردند، مسایلی مثل مبارزه با ظلم و مقابله با ثروت اندوزی . ثانیا همه مستنداتشان از قرآن و روایات بود، ثالثا با تلویح نزدیک به تصریح؛ بر زعامت حضرت امام تأکید می کردند، بیانشان هم بسیار بیان جذابی بود .

کیهان فرهنگی: چه خاطره جالبی از جلسات شهید باهنر هنوز در ذهنتان باقی مانده است؟

شریعتمداری: یادم هست اولین جلسه سخنرانی شهید باهنر در جلسه ما در دماوند، منزل آقای خرمی بودیم . آن هم در تابستان و در یک فضای باز . قبل از جلسه، یکی از دوستان گفت: یکی از همکاران اداری من، آدم با مطالعه ای است . اگر می خواهید، ایشان می توانند در جلسه امروز پیش از سخنرانی آقای دکتر باهنر، 20 دقیقه ای صحبت کند . آن موقع ما معمولا یک ارزیابی از صحبت های سخنرانان می کردیم، ولی وقتی قرار شد که او درباره خداشناسی و الهیات صحبت کند، گفتیم باشد . ایشان با فضای جلسه ما آشنا نبود، معلومات کلاسیک اش هم در سطح بالایی نبود و صحبت هایی ابتدایی کرد . من پیش خودم گفتم: کاش از قبل می دانستم که چگونه صحبت می کند . خب، جلسه برای ما مهم بود و ناراحت بودیم که مبادا صحبت های او مخاطبان ما را ناراحت کرده باشد، حال آن که مقلب القلوب خداست . به هر حال، وقتی صحبت او تمام شد، ما نگران بودیم و آرزو می کردیم که کاش این سخنرانی در برنامه ما نبود! بعد از او، سخنرانی آقای دکتر باهنر شروع شد و با تعجب دیدیم که ایشان بعد از مقدماتی، از سخنرانی آن شخص بسیار تعریف کردند و احسنت گفتند و فرمودند: ما چقدر به این گونه جوانان نیاز داریم، چقدر صحبت ها خوب بود و این که جوانانی مثل شما باید به جلسات ما بیایند و مردم را بیدار کنند! این صحبت آقای باهنر، برای ما خیلی جالب بود و پیش خودمان احساس شرمندگی می کردیم . مبنای کار شهید باهنر بر تشویق و ترغیب جوانان بود . من همان زمان پیش خودم شرمنده شدم که چقدر ما تنگ نظریم و چقدر اسلام نظرش وسیع و باز است که یک روحانی برجسته و دانشمندش، کسی مثل شهید باهنر، یک چنین نگاهی دارد . در همان جلسه اول، این برخوردهای آقای باهنر برای ما درس مهمی بود .

کیهان فرهنگی: جلسات انجمن کاوش های دینی و علمی تنها سخنرانی بود یا پرسش و پاسخ هم داشت؟

شریعتمداری: معمولا بعد از هر سخنرانی پرسش و پاسخ هم بود .

- کیهان فرهنگی: از لطف فراوان شما و جناب محسنی نیا و حوصله ای که فرمودید سپاسگزاریم .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان