ماهان شبکه ایرانیان

استبداد، سکولاریزم و حکومت دینی

حکومت دینی، در ایران اسلامی، عملا"بعنوان یک رژیم سیاسی جدید مطرح گردید وسنتهای سیاسی موجود در دنیا را در هم ریخت

استبداد، سکولاریزم و حکومت دینی

مقدمه:

حکومت دینی، در ایران اسلامی، عملا"بعنوان یک رژیم سیاسی جدید مطرح گردید وسنتهای سیاسی موجود در دنیا را در هم ریخت.هدف این مقاله، بنحو اجمال، مقایسه تطبیقی این حکومت با دو نوع حکومت دیگر یعنی استبدادی و دمکراتیک است. اما حکومتهای دیگر، از جمله کمونیستی که سالها در تعدادزیادی از کشورها دائر بود و نیز حکومتهای فاشیستی که علیرغم چهره تجددگرائی و دانش دوستی، یا دینداری و مردم دوستی، بنوعی انحراف از اصول و مبانی عقلانی است، بعلت فرط تنوع و تغیر، از حوزه این بررسی خارج می مانند.

اکنون برای امکان مقایسه مزبور محورهایی را که از اهم عناصر قوام بخش و مورد توجه حکومتهاست، مورد توجه قرار می دهیم از قبیل:منشا حاکمیت، هدف حاکمیت، منشا حقوق وقوانین، رابطه حکومت و مردم، گزینش ترکیب حاکمیت، برخورد با مخالفان داخلی، برخورد بامخالفان خارجی، عوامل واهرمهای کنترل حاکمیت، و سرانجام اقدام به تغییر حاکمیت.

مسلما" در مقام مقایسه، نکات جزئی بیشتری را می توان مطرح کرد که در این جا به خاطر رعایت گنجایش مقاله، تنها به ذکر چندنکته، اکتفا می کنیم.

1- منشا و خاستگاه حاکمیت

در یک نگرش تحلیلی می توان عوامل پیدایش قدرت را در سه نوع حاکمیت یاد شده بررسی کرد.

1-1- حکومتهای استبدادی: در این گونه حکومتهاتنها سرچشمه و خاستگاه قدرت، غلبه است. هرکس بر اساس توارث یا تبانی و توطئه برجامعه ای غلبه یابد، حاکم آن جامعه شده و«الحق لمن غلب »!!. چنانچه یعقوب لیث آشکارا برزبان راند. در نیشابور شایع شد که یعقوب لیث،فرمان خلیفه ندارد و حاکمیتش مشروع نیست.یعقوب، سران شهر را جمع کرده در مجلسی که ازسراپای آن نشان غضب، هویدا بود، بر تخت نشست و در حالیکه شمشیر برهنه ای در دست داشت این شایعه را با حاضران در میان نهاد.مردم از بیم جان منکر شدند. یعقوب گفت من کاری ندارم که شما باور کنید من فرمان از خلیفه دارم! شما را برای این کار به اینجا نیاورده ام، امامی پرسم مگر نه اینست که خلیفه در بغداد باقدرت این شمشیر، حکومت می کند؟ من هم شمشیر دارم پس دیگر چه جای این سخن که ازکس دیگر فرمان دارم یا ندارم؟!

طبیعی است که در چنین حاکمیتی، حاکم برای بدست آوردن قدرت و حفظ غلبه خود از هروسیله ای نیز بهره می جوید.

2-1- دولتهای دمکراتیک: در این گونه حاکمیتهامنشا حاکمیت، ظاهرا قرارداد اجتماعی است ومجموعه ای از مردم برای حفظ منافع و دفع زیان، دولتی با رضایت اکثریت بر سر کارمی آورند و جامعه مدنی غرب در این سنت،مفهوم یافته است.

3-1- حاکمیت اسلامی: در حاکمیت دینی،خاستگاه حاکمیت، صلاحیتهای واقعی نظری وعملی است و این صلاحیت به عنوان نوعی برتری منطقی و صلاحیتهای شخصیتی حاکم مطرح می شود و تنها بر دو مبنا می تواند استوار باشد:آگاهی و تقوا. در نظام حاکمیت ولائی دینی،تخت حاکم، یکی دو متر بلندتر از جایگاه دیگران نیست، بلکه شخصیت اوست که نسبت به دیگران در علم و عمل، جایگاه برتری دارد و او به این جایگاه بلند با بالهای معرفت و اخلاق بالا رفته است نه آنکه مانند یعقوب لیث و دیگران به زورشمشیر و نیزه بر تخت نشسته باشد. از اینجاست که قاعدتا باید انتخاب و رای مردم به معنی متداول غربی آن رکن منحصر در تعیین حاکم نباشد برای اینکه واقعیت با رای و قرارداد آنان تغییر نمی کند و اگر کسی صلاحیت این کار رانداشته باشد، با رای ما، دارای صلاحیت نمی شود. در نظام دینی، باید «ولی » و فرد صالح راکشف وبااو بیعت نمود. در جامعه اسلامی، شخص ولی، نقش مهمی دارد که بدون او حتی از وجودکتبی کتاب و سنت هم کاری ساخته نیست.

گر انگشت سلیمانی نباشد چه خاصیت دهد نقش نگینی

در نظام ولائی دینی، رهبری منوط به وجودشرایط لازم است. مولوی می گوید:

چونکه مردی نیست خنجرها چه سود چون ندارد دل، ندارد سود خود از علی میراث داری ذوالفقار بازوی شیر خدا هستت، بیار کشتئی سازی ز توزیع و فتوح کو یکی ملاح کشتی همچو نوح بت شکستی گیرم ابراهیم وار کو بت تن را فدا کردن به نار؟ چون زنا مردی دل آکنده بود ریش و سبلت موجب خنده بود!

(مثنوی دفتر 5)

2- منشا حقوق و قوانین حاکمیت

هر حاکمیتی بر پایه اصول و قوانینی،انتظاراتی از مردم دارد و هماهنگی آنان را طلب می کند. این قوانین و حقوق در حکومتهای مختلف، منشاهای جداگانه دارند.

1-2- حاکمیتهای استبدادی: در این گونه حاکمیتهامنشا همه دستورات و مطالبات، اراده شخص حاکم و اطرافیان و عوامل اوست و همه چیزبستگی به نظر مبارک دارد! تمام مردم و همه طبقات اجتماعی باید با اراده و تمایل حاکم هماهنگ باشند.

2-2- حاکمیتهای دمکراتیک: در این حاکمیتهامبنای کار، طبق ادعاء، خواست مردم است.

3-2- حاکمیت دینی: در حاکمیت دینی، منشاحقوق و قوانین، اراده و فرمان خداوند و مصالح حقیقی مردم براساس تشریع الاهی است وتمایلات شخصی افراد طبقه حاکم، نقشی نداردچنانکه امیال مردم نیز نمی تواند این قوانین راتغییر دهد.

3- اهداف حاکمیت

1-3- هدف حاکمیت استبدادی: در این گونه حاکمیتها تامین منافع طبقه حاکم، هدف اصلی حکومت است و تلاشها در برآوردن امیال حاکمان هماهنگ می شود.

2-3- هدف حکومتهای دمکراتیک: هدف اصلی این گونه حکومتها، تامین منافع شهروندان وبرآوردن آرزوهای آنان در حد امکان است،بدیهی است که محور این آرزوها و منافع، به زندگی دنیوی و حیات مادی و روزمره آنان است.

3-3- هدف حاکمیت دینی: در حاکمیت دینی،هدف حاکمان، تامین مصالح معاش و معاد امت است. معاش و معاد در مقام سنجش البته همسنگ نیستند. بلکه مصالح معاش بر محورمصالح معاد، تنظیم می گردد. یعنی در یک نظام دینی، چنین نیست که مردم بخواهند هم دنیاداشته باشند و هم آخرت، بلکه باید خواسته اصلی مردم معاد باشد و معاش هم بگونه ای تنظیم گردد که مزرعه معاد باشد. معاد و معاش،درعرض یکدیگرنیست گرچه هردو ضروری است.

4- رابطه حاکمیت و مردم

1-4- حاکمیت استبدادی: در این گونه حاکمیت هامحور رابطه، سلطه و تسلیم است. حاکم با زور و تهدید، تسلط می یابد و مردم ناچار به تسلیمند.

2-4- حکومتهای دمکراتیک: در این گونه حکومتها از حیث تئوریک، خواست مردم بایدتامین شود. یعنی به هر میزان که هیات حاکمه وعوامل حکومتی در تامین منافع مردم موفق باشند به همان مقدار از حمایت و پشتیبانی مردم برخوردار خواهند بود. در جامعه های دوحزبی یا چند حزبی، اصل تامین منافع، هدف اصلی همه احزاب است.

3-4- حاکمیت دینی: در حاکمیت دینی علاوه برخدمت و حمایت، مبنای رابطه براساس ولایت -بیعت است. ولایت به معنی رهبری آگاهانه، ازموضعی علمی و اخلاقی برتر ناشی از علم و عمل برتر است. و بیعت، به معنی گزینش ناشی ازایمان به مبانی و اصول مکتب.

این رابطه، رابطه ای ظریف است و بدون توجه به مبانی، قابل فهم نیست. کسانی از سرسطحی نگری ولایت را مخصوصا اگر با قید«مطلق » همراه باشد، با استبداد و سلطه، یکی دانسته، در نتیجه لازمه آن را سلب آزادی وانتخاب و اختیار مردم می دانند. و حتی بامغالطه ای بر مبنای تجانس و اشتراک لفظ گاهی دانسته، یا ندانسته آن را در حد قیمومت صغارمطرح کرده، مردم را در نظام ولائی، مشتی محجور و نابالغ و نیازمند به قیم و سرپرست قلمداد می کنند! در صورتی که محور ولایت،دلسوزی و شفقت ناشی از آگاهی و تقوای برتراست که دقیقا مستلزم آگاهی و هوشیاری وانتخاب مردم است.

در نظام ولائی، مبنای کار، هدایت مردم است نه اسارت آنان. و معلوم است که هدایت، نیازمندهوشیاری و گزینش مردم است. از اینجاست که در قرآن کریم از طرفی بر این موضوع تاکیدمی شود که در دین، اکراه نبوده و کار پیغمبر،سیطره بر مردم و تصمیم گیری بجای آنان نیست.و از طرف دیگر هم بر انذار و تبشیر و هدایت تکیه می شود. یعنی دادن آگاهی و هوشیار کردن مردم تا امکان راهیابی و گزینش داشته باشند.بنابراین در نظام ولائی، ولی امر جامعه اسلامی،با رهنمودی که از منبع آسمانی، یعنی کتاب وسنت دریافت می کند، امت مؤمن به این حرکت سرنوشت ساز را به سوی لقاءالله و حیات جاودان رهبری می کند. در این جریان و حرکت، تدبیرزندگی دنیوی باید بگونه ای باشد که به هدف والای انسانی که همان سر بر آستان جانان نهادن است، آسیب نرساند.

5- مبنای گزینش برای ترکیب حاکمیت

هر حکومتی با مبانی و معیارهای خاص خوددست به گزینش عوامل اجرایی می زند.

1-5- حکومتهای استبدادی: مبنای انتخاب اشخاص در اینگونه حکومتها دو چیز است: یکی،تبعیت و وفاداری به حاکم. و دیگری، توان کار در جهت منافع نظام.

بدیهی است که در چنین شرایطی فضایل اخلاقی کمتر مورد توجه قرار می گیرد، بلکه درموارد زیادی بی توجهی مامور به اخلاق و فضیلت لازم است. چنانکه در عوامل قتل و غارت و تعدی و تجاوز تا این بی توجهی وجود نداشته باشد کارپیش نخواهد رفت. کسیکه فرماندهی قسمتی ازقشون چنگیز را می پذیرفت، یا جلادی دربار شاه عباس را برعهده می گرفت، یا مامور غارت واخاذی در حاکمیت تیمور می شد اگر ذره ای به وجدان و فضیلت توجه می کرد هرگز نمی توانست کاری از پیش ببرد.

2-5- نظامهای دمکراتیک: در اینگونه نظامهامعیار گزینش افراد، محبوبیت و مقبولیت اجتماعی است تا اشخاص کاردان و شایسته مسؤولیت را بعهده بگیرند.

3-5- حاکمیت دینی: در نظام دینی، معیارمسؤولیت، کاردانی و دینداری، و بعبارت دیگر،تخصص و تعهد جهت عایت حقوق و مصالح مردم است. بدیهی است تا کسی کاردان نباشدنمی تواند کارآیی داشته باشد و تا کسی دیندار ومتعهد نباشد با جریان و حرکت دینی جامعه هماهنگ نخواهد شد. بنابراین در مسئولان جامعه، حتما" باید این دو شرط را در نظر گرفت.علاوه بر اینها، معیار دیگر نظام ولایت، برتری درآگاهی و تقواست. با این حساب کسی می تواند،مثلا" استاندار، فرماندار، رئیس یک اداره و مرکز،فرمانده یک واحد نظامی و مدیر مؤسسه یاکارخانه ای باشد که اولا" کاردان باشد و ثانیادیندار و ثالثا در آن محیط و در آن شرایط ازحیث صلاحیت، برتر از افراد دیگر باشد. اگر درنظام ولایت بخواهند مدیری را برای مدرسه ای تعیین کنند، آن شخص که برای این مسئولیت انتخاب می شود باید:

اولا" - بتواند از عهده کار برآید. ثانیا - بایددیندار باشد. ثالثا - در مقایسه با افراد دیگری که می توانند این مسئولیت را به عهده گیرند از همه برتر و جلوتر باشد.

با توجه به این نکات در نظام اداری وخدماتی جامعه دینی به دو موضوع بسیار مهم برخورد می کنیم که از امتیازات بزرگ این نظام می باشد و آن دو موضوع عبارتند از:

1-3-5- توجه به بلوغ به جای ابلاغ: منظور من ازابلاغ، فرمان یا حکمی است که به موجب آن مقام بالاتر مسئولیتی را به کسی واگذار می کند.در نظامهای عرفی، اساس ریاستها و مدیریتها،ابلاغ و حکم مقام بالاتر است. اما در نظام ولایی، مبنای مسئولیتها همین بلوغ است. یعنی براساس تعمیم صلاحیت و برتری نسبت به همه مسئولان، کسی می تواند ریاست و مدیریت را به عهده بگیرد که در میان واجدین شرایط، از لحاظ آگاهی و تقوا و کاردانی از همه برتر باشد و این برتر بودن، همان «بلوغ » است که یک حقیقت عینی است نه قراردادی. و لذا شایستگی مدیریت در نظام اسلامی هم عینا" مانند ولایت، و بعنوان جلوه و شاخه ای از ولایت، با انتخاب و حکم وابلاغ تحقق نمی یابد بلکه باید نخست آنرا در یک شخص کشف کرده سپس به او ابلاغ داد. با این حساب چنانکه وظیفه مردم کشف مصداق عینی ولی امر است وظیفه ولی امر هم کشف مصداق عینی این بلوغها است.

در اینجا بی مناسبت نیست که نکته ای رادرباره تخصص و تعهد بعنوان دو شرط مسئولیت یادآور شوم، نکته ای که جامعه ما بخاطر غفلت ازآن دچار آسیب و خطا شده و خواهد شد.

ما سالهاست که تخصص و تعهد را به عنوان دو شرط اساسی برای شایستگی مسئولیت مطرح می کنیم. و این موضوع از طرفی، باعث انتقاد مخالفان شده و از طرف دیگر زمینه اشتباه مسئولان را فراهم آورده است. این انتقادو اشتباه از اینجا ناشی می شود که ما رابطه تخصص و تعهد را با مسئولیت، و نیز جایگاه آندورا نسبت به یکدیگر تاکنون به صراحت روشن نکرده ایم. ما معمولا" ایندو را در کنار هم آورده وبه اقتضای جو جامعه دینی نسبت به تعهد،حساسیت بیشتری نشان می دهیم. و لذامخالفان ما از ما انتقاد می کنند که اینان مثلا"نماز شب خواندن را محور مدیریت قرار داده و به تخصص و مهارت توجه نمی کنند! و از طرف دیگردر مواردی خود ما گاهی عملا" به چنین کاری دست می زنیم! برای جلوگیری از این انتقاد واشتباه لازم است که نخست به جایگاه آندو توجه کنیم و سپس رابطه آندو را با مسئولیت مشخص نمائیم: در مورد جایگاهشان باید توجه داشت که تعهد و تقوا از شرایط عمومی صلاحیتند، عینا"مانند عاقل بودن و هوشیاری. و اینگونه شرطهادر همه مشاغل مطرحند. اما تخصص در هرزمینه ای شرط خاص مسئولیت است. یعنی حتما" و الزاما" در تصدی آن شغل باید تخصص کافی داشته باشد. و اما در ارتباط ایندو با تصدی شغل باید دانست که هیچ شغلی را با شرایط عام نمی توان به کسی واگذار کرد. یعنی هیچ کس رابخاطر عاقل بودن، بالغ و هوشیار بودن وهمچنین بخاطر دینداری نمی توان به شغلی گمارد، بلکه با داشتن همه این شرایط بایدمهارت و تخصص لازم را هم داشته باشد.بنابراین بی توجهی به تخصص در نظام دینی یا یک شایعه است و یا در مواردی از اعمال بی منطق و نفسانی برخی از مسئولان می باشد.

2-3-5- تکلیف بجای مزدوری: در حاکمیتهای عرفی و سکولار، تلاش و کوشش مسئولان جنبه مزدوری دارد. به این معنی که کاری می کنند تابسودی دست یابند. خواه این سود، سود مالی باشد یا بصورت ارتقاء مقام و استمرار قدرت وغیره تحقق پذیرد.

اما در نظام ولائی کوشش در همه مشاغل وکارها، از ولایت امر تا کارگری در یک مزرعه،جنبه ادای تکلیف داشته، وسیله تقرب بحق وتکامل معنوی انسان است. برای روشن شدن مطلب باید توجه داشت که تکلیف واجب بر هرانسان مکلف بر دو نوع است: عینی و کفائی.

بیشتر چنین می اندیشند که در زندگی یک انسان دیندار، واجب عینی، مهمتر بوده و ازلحاظ مورد، بیشتر از واجب کفائی است. در حالی که کار برعکس است.

یعنی اولا" واجب کفائی بلحاظ ارزش اخلاقی و نتایج عملی، مهمتر از واجب عینی است. برای اینکه در واجب عینی، شخص تنها به خودمی اندیشد و باری از دوش خود برمی دارد، درحالی که در واجب کفائی، نه تنها به خود، بلکه به مردم جامعه اش می اندیشد و نه تنها کار و وظیفه خود را انجام می دهد، بلکه از طرف دیگران هم کار می کند. در انجام واجب عینی، شخص خود رااز آلایش گناه، دور می دارد اما در انجام واجب کفائی، انسان از آلایش جامعه به گناه جلوگیری می کند. و لذا از لحاظ وسعت قلمرو نیکخواهی واحساس وظیفه و مسئولیت و نیزاز جهت برخورداری دیگران از آثار و نتایج عینی کارانسان، از اهمیت بیشتری برخوردار است.

ثانیا" موارد وجوب کفائی بیش از مواردوجوب عینی است. برای اینکه ما عرفا" تنها دفن میت را مصداق واجب کفائی می دانیم!! در حالی که همه کسب و کارها مصداق این تکلیف اند.نانوائی که نان می پزد، قصابی که گوشت توزیع می کند، بنائی که خانه می سازد، قاضی که داوری می کند، افسران و درجه داران و سربازانی که به مرزداری یا حفظ امنیت داخلی مشغولند، معلم واستادی که درس می دهد، کشاورزی که گندم می کارد، وزیر، نماینده مجلس، استاندار، رئیس دانشگاه، بازاری، همه و همه، یک تکلیف وواجب شرعی انجام می دهند.

بسیار ضروریست که باین نکته توجه شود که دنیائی بودن و سکولاریزم و نظام دنیوی، در برابرحیات دینی و نظام ولایت، ریشه در نحوه درک ومعرفت و قصد و نیت انسانها دارد. بر مبنای قصدو نیت و درک و معرفت انسان است که جائی محراب و جای دیگر دکان است. اگر همت امام جماعت در محراب، محدود به منافع دنیوی بوده، قصد و نیتش نیل به اجر دنیوی باشد ازقبیل حقوق ماهانه و حرمت اجتماعی و غیره،بی تردید محراب و مسجد برای او دکان است وکارش دنیوی است. در مقابل اگر کاسب، کارگر،پزشک و معلم کارشان را نه بمنظور حقوق ومنافع مادی بلکه برای خدا انجام دهند، دکان،کارگاه، مطب و مدرسه شان محراب است. اولی تک محصولی - دنیوی - است و دومی دو محصوله- دنیوی و اخروی - است.

بنابراین نظام ولایت، منوط به معرفت برتر ونیت برتر است. و گرنه از اسم و عنوان چیزی ساخته نیست. در نظام ولائی، همه در محراب اند.همه در مسیر سیر الی الله و تقرب اند. چنین نظامی الهی است که کاروان بشریت را بمقصدقرب می کشد. و اگر چنین نباشد، بلکه هدفها،مادی و دنیوی باشند و نتیجه نیز گرفتاری بیشتردر جهان خاکی و محرومیت از عروج باشد، این نظام، دنیوی و سکولار است، اگر چه نامش دینی و مرکزش مسجد باشد. از این گونه تفرعن ودنیاگرائی ها در پوشش خلافت الهی و دین باوری،در طول تاریخ نمونه های زیادی داریم. و لذاحتما باید حساب حاکمیت دینی را، از حکومت به نام دین و با ابزار قراردادن دین جدا کرد.

6- در برابر مخالفان:

1-6- حکومت های استبدادی: در این گونه حکومتها، هدف اصلی سرکوب و نفی مخالفان داخلی و خارجی به هر قیمتی و به هر شیوه ای است و اگر در موردی اقدامی نمی شود، غالباناشی از مشکلات موجود و یا نتایج و آثارناخوشایند آن است. در مورد مخالفان خارجی،شرایط امروز کشورهائی که دارای حکومت استبدادی هستند، از جهاتی با گذشته فرق می کند. در زمان گذشته، حمله به دشمن وسیله ای بود برای جلب غنایم و منافع و توسعه قلمرو که امروزه، چنین کاری امکان ندارد; البته نه بخاطر دگرگونی در ماهیت آن حکومتها، بلکه بخاطر شرایط جدیدی که بر روابط بین المللی حاکم است. ناگفته نماند که شرایط جدیدبخصوص گسترش وسایل ارتباطی، در موردرفتار با مخالفان داخلی نیز تا حدودی تاثیرگذاشته است.

2-6- حکومتهای دموکراتیک: در این گونه حکومتها، مخالف بصورت اقلیت در کنار اکثریت به فعالیت می پردازد و حکومت هم در انتظارمرحله بعدی اظهار نظر مردم که بصورت انتخابات ریاست جمهوری یا پارلمان یاشوراهای شهر ظاهر می شود، می ماند. بنابراین دولت در این گونه کشورها، رقیب دارد نه دشمن!

و اما از نظر روابط با کشورهای دیگر، باز هم غالبا رابطه، رابطه رقابت است. مگر اینکه شرایطخاصی پیش آید که منافع ملی کشوری موردتهدید قرار گیرد. در این گونه موارد نیز نهایت تلاش را برای حل صلح آمیز بکار می گیرند. البته این موضوع غیر از موضوع رابطه استعماری بعضی از این کشورها، با بعضی از کشورهای عقب مانده است که خودش به بحث جداگانه نیازمنداست.

3-6- حکومت دینی: در حکومت دینی، مبنای حاکمیت بر ولایت و استحقاق و صلاحیت است وولایت خود ظرایفی دارد که کمتر مورد توجه قرارمی گیرد. هدف حکومت ولایی، هدایت و تامین سعادت و حقوق کافه مردم است. برای اینکه بعثت مایه رحمت برای همه جهانیان، همه مردم و حتی مخالفان غیرمعاند است:

1-3-6- رسالت یعنی به سراغ مردم رفتن و درکنار آنان بودن: این رسالت، یکی از ظریف ترین لوازم نظام ولایت است. رسول با مردم است و درکنار مردم. خانه اش، خوراکش، پوشاکش،مرکوبش، خاندانش و در یک کلام زندگیش جدااز مردم نیست. «کان فینا کاحد منا» اگر غریبه ای او را با دیگران در یکجا ببیند، تشخیص نمی دهدو ناچار باید بپرسد: «ایکم محمد(ص)»: کدام یک از شما، محمدید؟ چه سؤال معنی دار و باشکوهی!

بگذریم از انحرافها و تحریفهایی که در طول تاریخ بر پایه هوا و هوس مدعیان، بوجود آمده وبدعتها، سنت شده و نورانیت ها از یاد رفته است!

به هر حال لازمه ضروری نظام ولائی، اینگونه رسالت است. نظامی که با هدف هدایت مردم به سوی کمالات نامحسوسشان، تاسیس می گردد.بدیهی است که تحقق رسالتی که هدفش دعوت مردم به کمالات نامحسوس آنان است، نیازمندعوامل زمینه ساز است. از جمله این عوامل زمینه ساز می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف - نفوذ و تاثیر: برای روشن شدن این موضوع باید توجه داشت که جامعه های غیراستبدادی، بطور کلی بر دو قسم اند:

1- جامعه های مدنی بر پایه اصول و مبانی تمدن جدید غرب.

2- جامعه های آرمانی و تعالی گرا.

در اولی طبیعت انسان و زندگی دنیوی او،محور همه رابطه و ضابطه هاست. و دولتها مامورو مسئول تدارک و تامین نیازهای همین حیات محسوس و زندگی نقد روزمره.

اما در جامعه دوم، روح انسان و حیات اخروی وی محور همه روابط و ضوابط است ودولتها همچنان مامور و مسئول آن.

بنابر این دو نوع جامعه داریم با دو نوع دولت و دو نوع قانون.

در جامعه های نوع اول، مدیریت، از اراده این و آن پدید آمده و قوانین و برنامه هایش براساس زندگی روزمره و منافع و دلخوشیهای مردم است و طبعا پشتیبانش تمایلات مردم. بنابراین مسئولیتی جز تامین نیازهای تجارتی و لهوی آنان در حد امکانات ندارند.

اما در جامعه های نوع دوم، حاکمیت از اراده الهی و مصالح حقیقی مردم، نشات می یابد.قوانین و برنامه ها نیز همگی با هدف تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان است. بگونه ای که سعادت دنیوی در چارچوب تامین سعادت اخروی محدود می گردد. انسان بعنوان یک موجود مادی اصل و محور نیست. بلکه انسان بعنوان یک عابر و مسافر و معراجی مطرح است.

در چنین جامعه ای مدیران جامعه، علاوه برتامین نیازهای دنیوی انسان، حتی بیش از آن باید در اندیشه هدایت مردم باشند و این هدایت نیازمند تاثیر است و از ضروریات امکان این تاثیر، همراه داشتن معجزه است. انبیاء و اولیاء باقدرت اعجاز بر مقاومت عقول و افکار در برابردعاوی نامحسوس خود چیره شده، مخالفت هواهای نفسانی مردم را در هم می شکنند. تلازم عقلی وعینی دعوت انبیا با اعجاز از همین نکته سرچشمه دارد. برای داعیان این دعوت الهی،همراهی با اعجاز همیشه ضرورت دارد.

از اینجاست که کرامات اولیا، همان نقش اعجاز انبیا را دارد. بدیهی است چنانکه پذیرش دعوت انبیا بدون شاهد صدق معقول نیست،پذیرش دعوت علمای مکتب وحی نیز نیازمندشاهد صدق آنان است.

احزاب و دولتها در جوامع مدنی، با نیازهای زندگی عادی مردم سر و کار دارند. مسئولیت آنان محدود به حوزه منافع مادی (تجارت) و سرگرمی(لهو) است. طبیعی است که نیاز و احساسات انسانها هم پشتوانه فعالیت آنان است. اما درنظام آرمانی دینی، دعوت به «ما عندالله » است که مردم باید آن را بعنوان یک مطلوب بپذیرند و ازتجارت و لهو برتر دانند. و این کار، کار آسانی نیست. آسان نیست که مردم بپذیرند که گروهی با الهام از یک منبع معرفتی غیبی مامور هدایت آنانند! ولذا باید نشان صدق ادعای چنان معرفتی را با خود داشته باشند. یعنی یک چیزغیرعادی داشته باشند که نشان صدق ادعای غیرعادی آنان باشد. و این چیز غیرعادی همان اعجاز و کرامت است.

انبیاء و اولیا یک اعجاز عینی و آشکار با خودداشتند که همیشه با آنان بود و آن اعجازشخصیت و رفتارشان بود. تنها کلام پیغمبرغیرعادی نبود، بلکه اخلاقش (خلق عظیم) ورفتارش نیز غیر عادی و وحیانی بود. اگر سخن اوقرآن بود، خلقش نیز قرآن بود چنانکه در حدیث آمده است.

برای پیروان آن اسوه الهی هم اگر اعجازشق القمر میسور نیست، اینکه میسور هست که عملا نشان دهند که دل به چیزی بسته اند برتر ازدلبستگی های روزمرة. همین اعجاز است که برای توده مردم حجت است. یکی از امام صادق(ع) پرسید توده مردم از هر دین و ملتی ازعلمای خود پیروی می کنند پس چگونه می شودجماعتی با پیروی از علما نجات یابند و گروهی دیگر گرفتار شوند؟ اگر تقلید و پیروی عوام ازعلما رواست باید همه جا روا باشد؟ و گرنه باید به هیچ کس روا نباشد حضرت در پاسخ فرمود: اگرعوام تقلید کورکورانه کنند همه جا مذموم است.اما اگر با توجه به دلایل و نشانه های صدق، سخن علما را بپذیرند نجات می یابند و براه درست رفته اند. سپس امام فرمود: مردم با آگاهی فطری و وجدانی می توانند نشان صدق و کذب را درعلما و پیشوایان خود دریابند اگر توده مردم ما نیز حالاتی ببینند از قبیل:

کارهای خلاف، تعصب شدید، ستیز بر سرجاه و مال، حمایت از طرفداران ناصالح خود وستم به مخالفان شایسته شان، با وصف این سخن چنین علمایی را بپذیرند مانند پیروان مذاهب دیگر که به دنبال علمای ناشایسته خود می روندگرفتار خواهند شد.

ب - سنخیت: برای نفوذ در مردم علاوه براعجاز که گفتیم سنخیت نیز لازم است. راز اصلی انسان بودن پیامبر نیز در همین نکته است.خداوند اگر پیامبران را از فرشتگان بر می گزیدشاید رابطه آنها با مردم رابطه قهر و سلطه می شداما وقتی که پیامبر انسانی باشد همانند آنان، به جای قهر و سلطه ،کارش هدایت مردم خواهدبود. و چون در نظام ولایی بنابر حفظ شخصیت انسان است، حق آزادی و انتخاب او تنها باهدایت محترم شمرده می شود و لذا انبیا«مذکر»اند، نه «مصیطر».

بنابراین سنخیت پیغمبر، لازمه راه و رسم هدایت است تا هیچ گونه مقهوریتی در کارنباشد.

این سنخیت مظاهر گوناگونی دارد از جمله:

- سنخیت در بشریت که مستلزم همدردی،همراهی، مؤانست، شناخت، پیشگامی و اسوه بودن است.

- سخنیت در آیه و اعجاز که باید شرایط هرعصروچگونگی اشتغال ذهنی مردم رادر نظر گرفت.چنانکه اعجاز انبیا مناسب زمان خودشان بود.

- سنخیت در زبان و فرهنگ و تکلم به زبان قوم و قدر عقول مردم.

بدیهی است که پیشوایان حاکمیت دینی هم باید به این نکته توجه کرده عملا خود را در کنارمردم و جزء مردم دانسته، در هیچ جنبه ای ازجنبه های زندگی از آنان فاصله نگیرند. و مانندطاغوتیان عملاخودراتافته جدا بافته جلوه ندهند.

ج - همراهی و پیوند: در نظام دینی، همه عبدند و مکلف و هر که تقربش بیشتر، احساس درد و مسؤولیتش بیشتر.

پیشوایان دینی اگر انسان کامل هم باشندمامور و مکلفند که با مجموعه ای همکاری وهمراهی کنند که کاملا انسانند! و باید انسانها راتحمل کنند و دریابند که انسان گناه می کند،دروغ می گوید، حرص و کینه می ورزد، هوس می بازد، دنبال مال و جاه می رود وسوسه می شودو هزاران مشکل دیگر! پیشوایان دین با همین انسانها همراهی می کنند و به روی همین انسانهاآغوش باز می کنند و صد بار توبه شکستگان راندا می دهند که بازآ، با دشمنان کینه توز و بی فرهنگ خود با حبت برخورد می کنند. همه اینها بخاطر آنکه هدف آنها هدایت است نه کینه و انتقام، و انگیزه شان عقیده است نه عقده: شیرحقم نیستم شیر هوا.

و لذا پیامبر اسلام حتی بر کفار قریش،استغفار می کند و بر جنازه رهبر منافقان وکینه توزترین مزاحم سالهای زندگیش که سلسله جنبان همه دسیسه ها و فتنه ها بود نماز گزارده،پیراهنش را برای او کفن می سازد، در حالیکه یارانش از کار او دل آزرده می شوند! اما او پیغمبراست و صاحب خلق عظیم!

د- تحمل و استقامت: چنانکه گفتیم ماموریت پیشوایان دینی هدایت است نه سلطه. و بسیارروشن است که سلطه آسان و هدایت دشواراست. چنگیز و مغول با اشاره چشمی می توانندشهری را تسلیم کرده و به نابودی کشند، اما یک پیغمبر که می خواهد جامعه ای را هدایت کندباید خون دل بخورد و به پای این هدف پیر شود.متاسفانه در جامعه دینی خودمان، از این نکته غفلت می کنیم و در مواردی از نیروی نظامی وقوه قهر استفاده می کنیم که تکلیف ما آن نیست.اما مطمئنا دشواری هدایت و آسانی قهر ما را به این کار وا می دارد. بخاطر اهمیت و دشواری هدایت است که پیغمبر اسلام(ص) به علی(ع)فرمود اگر بدست تو تنها یک نفر هدایت شود به همه آنچه در زمین و آسمان است می ارزد. باتوجه به این مقدمات به خوبی روشن می شود که درنظام دینی برخورد با مخالفان باید چگونه باشد.

پیشوایان حاکمیت دینی به سراغ مخالفان داخلی و خارجی خود رفته، از هر وسیله ای برای هدایت و دلجویی آنان بهره گرفته، حتی بادشمنان سرسخت و خونی خود نیز از در انتفام وکینه جویی وارد نمی شوند.

7- مهار قدرت:

یکی از مشکلات حاکمیت ها، فساد قدرت است که با تعدی به حقوق مردم، زمینه ستم وبی عدالتی را فراهم می سازد. مکانیزم مهار قدرت در حکومتهای مختلف چیست؟!

1-7- حکومت استبدادی: در اینگونه حکومتهامردم هیچ راهی نداند جز آنکه به خود حاکمان توسل جسته، اگر دسترس و امکانش را داشته باشند با اظهار مظلومیت و یاری گرفتن ازشفاعت مقربان احساس و عواطف آنان راتحریک کرده از قهرشان بکاهند. اما تجربه بشردر طول تاریخ نشان داده است که انتظار فضیلت از شیفتگان قدرت انتظاری است بی جا.

2-7- حکومتهای دمکراتیک: در اینگونه حکومتهابا نهادهای قانونی از قبیل تفکیک قوا و غیره ونیز با وابسته کردن حاکمیت به اراده مردم قدرت را مهار می کنند.

3-7- نظام دینی: در حاکمیت دینی، برای جلوگیری از فساد قدرت، بناء را بر حذف قدرت مستقل می گذارند. به این معنا که حکومت،حکومت خداوند است و همه مردم در برابرقوانین الهی یکسانند و هیچ کس از هیچ امتیازناشی از مقام، طبقه، خانواده و غیره برخوردارنیست. برای اجرای این دیدگاه پیشوایان همانندنبی اکرم از کوچکترین امتیازی پرهیز می کردندو همیشه با مردم و حتی در مشکلات پیشاپیش مردم بودند. سطح زندگیشان در حد فقیرترین قشر جامعه بود.

8- تغییر حاکمیت:

1-8 - حکومتهای استبدادی: در اینگونه حکومتهامردم هیچ راهی جز انقلاب، برای تغییر حاکمیت ندارند، حاکمان تنها بوسیله امرا و حاکمان دیگریا بدست عزرائیل از تخت قدرت به پائین می آیند و مردم چند روزی به زوال قدرت آنان شادمان می شوند اگر چه هیچ خلفی از سلفش بهتر نباشد!

2-8 - حکومتهای دمکراتیک: در اینگونه حکومتهابوسیله احزاب، حاکمیت، جابجا می شود و یکی ازمزایای نظام های دمکراتیک همین است که نه تنها مردم دولت را بر سر کار می آورند، بلکه می توانند آن را از قدرت برکنار کنند.

3-8 - حکومت اسلامی: درنظام ولایی، حاکمان به دقت بایدموردنظارت وارزیابی مردم باشند.چنانکه در اصل کار وظیفه مردم کشف صالحان بود، درادامه کار نیز باید مراقب این صلاحیت باشند و باملاحظه کوچکترین خلل در صلاحیت مسؤولان،خود به خود آنان از مشروعیت می افتند و بایدجای خود را به افراد صالحتر بسپارند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان