تاریخ و باز مظلومیت

مقاله به تلاش تحریفگرانه ای اشاره دارد که در کتاب درسی تاریخ آموزش و پرورش توسطبرخی مؤلفین نو پا در جهت اسلام زدائی از تاریخ مبارزات معاصر صورت گرفته و البته باتوجه متولیان محترم وزارتخانه،تلاشهائی جهت اصلاح آن درشرف انجام است که امیدواریم قرین توفیق و دقت باشد.

اشاره :

مقاله به تلاش تحریفگرانه ای اشاره دارد که در کتاب درسی تاریخ آموزش و پرورش توسطبرخی مؤلفین نو پا در جهت اسلام زدائی از تاریخ مبارزات معاصر صورت گرفته و البته باتوجه متولیان محترم وزارتخانه،تلاشهائی جهت اصلاح آن درشرف انجام است که امیدواریم قرین توفیق و دقت باشد.

ءیک نظام آموزشی، تربیتی پویا و در حال توسعه، همواره باید در کار بررسی محتوای تعلیمی و پرورشی خود بوده و از رهگذر نقد درصدد تحول و به کارگیری روشهای نوین آموزشی در متون و کتابهای مربوطه باشد. در برخی ازعناوین آموزشی مثل علوم تجربی و ریاضیات وفنی می بایست جدیدترین دستاوردهای علمی آن در متون و کتابهای آموزشی منعکس گردد. در این میان دروسی که با کشفیات جدید سروکار ندارد ونقلی است، در روش تدریس و تدوین، باید ارزیابی و تصحیح شوند. در آموزش و پرورش کشور ما نیزچنین فعالیتی مشهود است اما در مواردی عدم توجه مسئولین، سوءاستفاده عده ای را به همراه داشته است. در سال تحصیلی جدید، کتاب تاریخ ایران متعلق به یکی از رده های تحصیلی آموزش وپرورش، که در آن به بررسی حوادث تاریخ سیاسی معاصر ایران پرداخته می شود مورد تجدید نظر وتالیف جدیدی قرار گرفته است. در ابتدا به نظرمی رسد که می بایست این کتاب از نظر روش بیان مطالب و تصحیح در شیوه های آموزش تغییر کرده باشد و اصولا تغییر محتوایی در آن بی معنی است.ولی متاسفانه پس از توجه اندکی به مطالب آن تغییرات حساب شده ای در متن و تحلیلها دیده می شود. البته کتاب پیشین در مواردی، از نظرشکل ارائه مطالب قابل نقد بود، ولی با تمام نواقص، محتوای آن تا حدود زیادی هدف آموزشی این درس را تامین می ساخت. در کتاب جدید باتوجه به بهبود ساختار در ارائه مطالب و بیان سؤالات آموزشی و ایجاد زمینه های تفکردانش آموزان درباره موضوعات مطرح شده و نیزقید یک سری اطلاعات تاریخی با عنوان «بیشتربدانید» و یا «توضیح » که در محدوده آموزشهای اجباری قرار ندارد، در شکل کلاسیک بحث،موفق تر نشان می دهد. اما فاجعه در محتوای مطالب و تحلیل ها رخ داده است. در نگاه اول به نام مؤلفینی، از انتخاب بعضی از آنان برای تهیه وتنظیم یک کتاب آموزشی، تعجب آدمی برانگیخته می شود که افراد ژورنالیست، سیاسی نویس ودارای مواضع حاد حزبی، چگونه معلم نسل جوان شده اند؟

ولی در این مجال، تنها برخی حذفیات واضافات کتاب جدید نسبت به کتاب قدیم بیان شده و نواقص کلی مطالب تاریخ که در هیچ یک قید نشده، عنوان نخواهد شد.

در مطالعه کلی کتاب، آنچه بطور قطع بدست می آید این است که سعی شده در بسیاری ازحوادث، نقش روحانیت ضد استعمار و ضداستبداد و انقلاب و مردمی علماء، حذف و یا بسیارکمرنگ ارائه شود. و به عکس در حضور عناصروابسته و غرب زده در حوادث بسیار اغراق شده بطوری که در مواردی حتی از خیانتهای آنان صحبتی به میان نیامده است. این موضوع درمباحث مربوط به زمینه های وقوع انقلاب مشروطه به وفور دیده می شود. در بحث مربوط به حکومت قاجار زمانی که وارد حوزه اقتصادی می شود ازفردی مانند میرزاحسین خان سپهسالار که خیانتهای او به ایران، آشکار است، تمجید کرده و اورا از مصلحان سیاسی، اقتصادی دوران قاجارمعرفی می کند. این فرد از جمله دلالان قراردادهای ننگین عهد ناصری است و در دوران نخست وزیری او است که بسیاری از قراردادهای اقتصادی به روس و انگلیس واگذار شد و از این رهگذر خود او، نیز درآمدهای مالی فراوان بدست آورد و رشوه های کلانی می گرفت. معذلک درکتاب، این عبارات درباره او آمده است:

«آخرین بخش اصلاحات، در دوره ناصرالدین شاه با پیگیری های میرزاحسین خان سپهسالار انجام شد... او تلاش می کرد تا نظم مبتنی بر قانون در جامعه برقرار گردد و حد وحدود قدرت دولت معین شود.»!! (1)

این روند تحریف، زمانی کامل می شود که خیانت اعطای امتیاز رویتر به انگلیس توسط ایشان، در کتاب، حذف شده و بدین ترتیب مبالغ پولهای دریافتی که در کتاب قبلی تاریخ، درپاورقی عنوان می گردید ازدیاد می رود. (2) همچنین این اقدام میرزاحسین خان سپهسالار راکه برای خوش رقصی در برابر قدرتها، گاه گاه شاه رابه سفر عیاشی اروپا می برد و هزینه های گزافی به بیت المال تحمیل می کرد، از خدمات وی بیان می کند و این در حالی است که معمولا سوغات شاه از این سفرها چیزی جز عقد قراردادهای ننگینی همچون لاتاری، تنباکو و غیره نبود. به این عبارات توجه کنید:

«وی برای آشنا ساختن شاه و اطرافیان او باضرورت اصلاحات، آنان را به سفر به اروپاترغیب می کرد (3)

همچنین از میان آنهمه امتیازات واگذار شده به استعمارچیان و فروش ملت ایران به اجنبی،فقط به دو امتیاز واگذاری به انگلیس و روس اشاره شده و حتی از ذکر نام امتیازات دیگر خودداری می شود. اگر بهانه کمبود فرصت برای این پرداخت می باشد باید توجه کرد که در حوادث قبل از قاجارو حتی خود قاجار مطالب اضافی و غیر ضروری زیاد است. اما بحث لغو امتیازات که در آن نقش علمائی چون ملاعلی کنی کاملا محسوس است وگفتنی است حذف می شود مثل امتیاز رویتر که درآن خیانتهای میرزاحسین خان و میرزاملکم باگرفتن رشوه روشن است. در بیان امتیاز تنباکو نیزاینبار بسیار صرفه جویی شده و به سرعت عبورکرده و حتی فتوای میرزای بزرگ بکلی حذف شده است، همان فتوای یک خطی که ایران را برآشفت و انگلیس را با ذلت به عقب راند و برای نسل امروزبسیار درس آموز و الهام بخش است و در همان فتوای ساده و کوتاه می توان نفوذ مرجعیت را دربین مردم یافت. (4) در مورد ترور ناصرالدین شاه بدست میرزا رضای کرمانی نیز تفسیری عجیب وشخصی ارائه شده یعنی وی را طلبکار کامران میرزادانسته که به جهت خوردن پس گردنی از کامران میرزا کینه او و پدرش را (ناصرالدین شاه) در دل گرفته و همین کینه باعث ترور شاه شده است. (5) این در حالی است که میرزا رضای کرمانی، شاگردسیدجمال الدین بوده و زمانی که سیدجمال پی برد که روش سیاسی اتکای به استبداد برای نابودی استعمار غلط است، تقدم را در سیاست خود به نابودی استبداد تغییر داده و در تجلی همین استراتژی است که شاگرد او میرزا رضای کرمانی دست به ترور شاه مستبد، ناصرالدین شاه زد. آیا رواست که ما این رکت سیاسی و آگاهانه راناشی از مسائل مالی و کینه شخص بدانیم جالب اینجاست که در 59 صفحه بعد، (6) در توضیح شخصیت سیدجمال، اشاره کوچکی دارد که میرزارضا از پیروان سیدجمال بوده است یعنی کسی که ناصرالدین شاه را به خاطر پول وکینه جویی شخصی ترور کرد، شاگرد همین آقایی است که از او تعریف می کنیم!! در بیان اندیشه های سیدجمال در کتابهای قبلی، توجه ایشان به مرجعیت و استعانت از آنان در مبارزه با استعمار واستبداد یادآوری می شد (7) و این اشاره ای بود به نقش سیدجمال در نهضت تنباکو که نامه ای توسطمیرزا علی اکبر فال اسیری برای میرزای بزرگ شیرازی نوشت و ایشان را نسبت به طرحهای انگلیس و قرارداد تنباکو توجیه کرد اما متاسفانه این موضوع یعنی تفاهم و استمداد سیدجمال ازمرجعیت نیز حذف گردیده و به جای آن سعی درمعرفی او بعنوان یک روشنفکر غیرروحانی وآزادی خواه تجددطلب شده است!! اما اوج این شیطنت ها و تحریف ها در نقل اوضاع مشروطیت تجلی کرده است. ابتدا سعی می شود تا متولیان این امر اجتماعی و رهبران انقلاب مشروطه،روشنفکرانی نظیر میرزاملکم خان فراماسونرمعرفی گردد و مکررا بر روی «قانون خواهی » اوتاکید شود. به این عبارت توجه کنید:

«میرزاملکم خان اعتقاد داشت که اصول حکمرانی ایران، در طول سه هزار سال هیچ تغییری نکرده است و به بازنگری اساسی نیازدارد. او با انتقاد از استبداد، بی قانونی و فساددستگاههای دولتی، بر ضرورت تدین قوانینی برای اداره کشور (قانون اساسی) و کاستن ازقدرت پادشاه تاکید می کرد. میرزاملکم خان پیشرفت اروپائیان را ناشی از نوع حکومت آنان و وجود «قانون » در این گونه جوامع می دانست ». (8)

آیا بیان این جملات درباره عنصر فاسدی که جز غربزدگی و انتشار افکار غیر دینی و توجیه استعمار فعالیت دیگری در ایران نداشته، آن هم در کتب درسی دوره دبیرستان، تصادفی و بدون غرض است؟ اگر کمی به این جملات نگاه کنید باجملات امروز برخی روزنامه های طرفدار مثلا«اصلاحات اجتماعی » به سبک غرب کاملا مطابقت دارد. در هر صورت چون چهره میرزاملکم خان درتاریخ کاملا شناخته شده است، نویسنده برای اینکه خیلی هم از مرحله پرت نشود در پاورقی ودر حاشیه این توضیح منفی خیلی ملایم را برای میرزاملکم می نویسد:

«البته میرزاملکم خان در زمینه واگذاری امتیارات به بیگانگان و نیز گرایش به بعضی اندیشه های غربی اشتباهاتی کرد و درتبلیغات خود انگیزه های شخصی نیز داشت اما در هر حال، از منادیان اصلی مشروطیت در ایران بود (9)

جالب اینکه از خیانت ها و بقول آقایان،اشتباهات میرزاملکم خان و رشوه های دریافتی درقراردادها بحثی جدی به میان نمی آید ولی ازمشروطه خواهی او بسیار صحبت به میان می آید،حال آنکه منطقی بود که وجه غربگرا و مشکوک مشروطه خواهی او را، کمی جلوه دهند، اما در متن چنین خبری نیست. در اینجا بد نیست اشاره شودکه میرزاملکم خان پس از لغو قرارداد لاتاری که سفیر وقت ایران در لندن بود مجبور به بازگرداندن رشوه های دریافتی شد و بر سر همین مسئله شخصی با ناصرالدین شاه اختلافاتی پیدا کرد. ازآن زمان سفارت را رها کرده و شروع به انتقاد ازدولت کرد که در نهایت به چاپ روزنامه قانون ومشروطه خواهی ختم شد. باب تعریف ازروشنفکران وابسته به غرب در کتاب جدید تاریخ،با ملکم خان خاتمه نمی یابد بلکه افرادی مثل میرزا یوسف خان مستشارالدوله را که سالها درخارج ربیت شده بود نیز بعنوان پایه گذارمشروطه بیان کرده اند با همان عبارات قانون وقانون خواهی. به این جملات توجه کنید:

«او (میرزا یوسف خان) که در پی یافتن علت پیشرفت های سریع کشورهای اروپایی بود،سرانجام به این نتیجه می رسید که رمز رشد وترقی اروپائیان در «یک کلمه » یعنی «قانون »نهفته است

در بررسی حوادث مشروطه به این نکته اشاره نمی شود که اصولا آغاز حرکت مشروطه توسط علماء و مردم با انگیزه مذهبی شکل پیدا کرد و درتمامی صحنه ها مردم و روحانیت حضور دارندمانند مهاجرت کبری و صغری. و حوادثی مثل «نون بلژیکی »، «بانک استقراض روس » که مبنای آنها ریشه در سنت اسلامی مردم داشت ازمقدمات اصلی حوادث مشروطه به حساب می آمدند. در تمامی حرکتهای خودجوش، مردم وعلما در صحنه حاضرند و هیچ خبری ازروشنفکران غربگرا نیست. اما می بینیم که در کتاب جدید، حوادث مقدمه ساز مشروطه، مثل حادثه مسو نوز بلژیکی و حادثه بانک استقراض روس بکلی از تاریخ، حذف شده است یا همه می دانیم که در موضوع مسیونوز بلژیکی، غیرت مردم سبت به سخره گرفتن مرجعیت است که تجلی می یابد وتعصب امت اسلامی نسبت به روحانیت است که جلوه می کند. اما در این کتاب، حتی روحانیت نیزتحریف شده است و معدود عباراتی نیز که ازروحانیون در قیام مشروطه در کتاب، نقل شده همگی مربوط به ابعاد آزادی خواهی و سخنانی روشنفکر پسند است و هیچ عباراتی درباره ماهیت اسلام خواهی حتی روحانیت نیز بیان نمی شود.بعنوان مثال عبارتی که از مرحوم آیت لله طباطبائی نقل شده است، (10) می تواند گویای این موضوع باشد در کتاب، تحلیلی به چشم نمی خوردمبنی بر اینکه روشنفکران زمان به صحنه مشروطه وارد شدند که قدرتهای خارجی از عمق یافتن حرکت مردم و علماء به وحشت آمده وضرورت کنترل این قیام را احساس کردند. لذاحوادثی همانند تحصن در سفارت انگلیس را کاملامبهم و موجه جلوه داده اند. آن هنگام که حکومت از ترس حرکت مردمی، آماده امتیاز دادن شد،چون مسببان اصلی نهضت یعنی مردم و روحانیت برنامه ای واضح برای حکومت نداشتند، روشنفکران وابسته از این ضعف، استفاده کرده وطرح آماده یعنی مشروطه غربی را تحمیل کردند.

این روند اسلام زدائی و روحانیت زدائی ازنهضت مشروطه درباره شیخ فضل الله نوری به اوج می رسد. زمانی که یادی از متمم قانون اساسی درمشروطه می شود از اقدامات این روحانی مجاهد وتصویب متمم ایشان یعنی نظاترت پنج تن ازفقهای تراز اول به مصوبات مجلس شورای ملی هیچ سخنی به میان نمی آید و این حرکت مهم شیخ فضل الله در کتاب جدید هیچ جایی ندارد.شیخ فضل الله در زمانی مطرح می شود که مشروطیت کاملا مثبت و خوب و بدون تحریف وانحراف، ارزیابی شده و در این میان مخالفانی ازجمله شیخ فضل الله نوری دارد که قوانین اسلامی را نیز در کتار مشروطه طلب می کرد. این کتاب با لحن توهین آمیزی در پاورقی می گوید: «این نظریه به مشروطه مشروعه.معروف شد» (11)

آیا واقعا این یک نظریه بود و یاءتمام اعتقاد مردم و علماء در همین اسلامی بودن مشروطه خلاصه می شود. آیا با صرفا یک «نظریه »داشتن این موضوع بنا ندارند آن را گذرا و در حدیک طرح شخصی ناشی از روحیات شیخ فضل ا...جلوه دهند! این در حالی است که تمامی مراجع ومسلمین خواستار رعایت احکام اسلام بودند.مظلومیت شیخ فضل الله زمانی کامل می شود که در این کتاب کمترین اشاره ای به سرنوشت ایشان ونحوه شهادت او نیز نیست. از ماهیت فاتحان تهران که مجتهدی را به اعدام محکوم کردند هیچ سخنی نیست. در کتاب قدیم از لوایح شیخ، عباراتی نقل شده که درباره دیدگاههای اسلامی ایشان توضیحی مخترصر داده بود (12) ولی در این کتاب فقط در حد مخالفت مشکوک و مبهم نامبرده بامشروطه مطلبی گفتگو شده در حالی که درصفحات مربوطه، مشروطه را بدون هیچ تبصره، کاملا مثبت ارزیابی کرده اند، حتی لفظ "شهید" نیز از ذیل تصویر آن بزرگوار برداشته شده است!! (13) خدایا چقدر مظلومیت.کسی که با تمام وجود در برابرغربزدگی و استعمار انگلیس ایستاد وسعی در منع رشد تفکر غربی داشت حال در نظام اسلامی، در تغییر کتب آموزشی، او را مخالف فرآیندهای مثبت اجتماعی، جلوه داده اند. آیاجای سؤال نیست که چرا عبارت جلال آل احمددر کتاب "غرب زدگی" درباره ایشان از متن درس حذف شده است؟ آیا توطئه ای در کار نیست؟ آیارد پای همان غرب زدگان، امروز در حساس ترین نهاد فرهنگی کشور یعنی تالیف کتب آموزشی دیده نمی شود؟

جلال آل احمد درباره اعلام شیخ فضل الله نوری می گوید:

«... من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بربام سرای این مملکت افراشته شد.» و من نیزگمان می کنم که حذف ریشه ها و انگیزه های مخالفت شیخ فضل الله با مشروطه غرب خواهی در کتاب تاریخ متوسط همچون پرچمی است که به علامت بروز تفکرات غرب زدگی پس از پیروزی انقلاب بر کتب آموزشی جدید سایه افکنده است

در بحث مشروطه هیچ تحلیلی از ماهیت افرادی نظیر محمد ولی خان تنکابنی و سرداراسعد بختیاری که از فاتخان تهران به حساب می آمدند ارائه نشده و بدین ترتیب نفوذ روس وانگلیس در کنترل ثانوی جریان مشروطه به سمت منافع خود کاملا مبهم و گنگ باقی مانده است. این بحث در کتاب قبلی، به نحوی جامع، تحلیل شده بود. (14) در بیان کارنامه مشروطه مؤلفین جدید آن را بسیار موفق مطرح کرده اند. انگار نه انگار که این مشروطه مورد نظر مردم و علماء نبوده و پس ازپیروزی منحرف شده است. اصلا به کتاب مرحوم آیت الله نائینی که ابتدا در حمایت مشروطه نوشته شده بود و بعد از حوادث فتح تهران خود وی، آن راجمع آوری کرد و به انحراف جریان واقف شد،اشاره نشده است. (15) حمایتهای مرحوم آخوندخراسانی، مرجع وقت از شیخ فضل الله کاملاحذف شده و (16) حرکت آخوند به سمت تهران ازنجف پس از اعدام شیخ فضل الله عنوان نگردیده است. در مورد سردار جنگل، بحث درباره میرزاکوچک خان صرفا بصورت اطلاعاتی مختصر دربیوگرافی ایشان خلاصه می شود و در آن نیز عنصرآزادی خواهی و جوانمردی او پررنگ، و روحانی بودن و دیدگاههای اسلام خواهی او کمرنگ شده است و از نقش رضاخان در سرکوب این نهضت سخنی در مبان نیست. در بیانات حضرت امام «ره »هیچ گاه در مورد رضاخان خارج از دو لفظ «رضاخان » و یا «رضاخان قلدر» کلمه دیگری عنوان نشده مگر در کتاب جدید برای اولین بار از زمان پادشاهی رضاخان به بعد، ایشان را با لفظ «رضاشاه » یاد کرده و نام می برد. (17) در بررسی حوادث حکومت رضاخان زمانی که به مسائل مطرح شده درباره آیت ا... مدرس نگاه می کنید، خط حذف روحانیت و مرجعیت از تاریخ سیاسی معاصر کاملاهویدا است. در سراسر مسائل مربوط به حکومت رضاخان از مدرس به اندازه فقط 8 سطر یادمی شود!! مدرسی که به زعم تمام تاریخ نویسان درطی این سالها خار چشم رضاخان بود و برنامه های رضاخان توسط حرکات هوشمندانه ایشان خنثی می شود آیا همین مقدار در تاریخ سیاسی ما سهم دارد؟!

مگر نمی دانیم که این مجتهد بزرگ، مبارزات علیه رضاخان را سازمان دهی می کرد؟ این مردپرنفوذ کسی بود که رضاخان می گفت: «من از نگاه کردن به چشمهای این سید می ترسم »، رضاخانی که در جنایت و دیکتاتوری کم نظیر است. مگرنمی دانیم که امام «ره » این بزرگوار را چقدر گرامی می داشت؟ مگر نشنیده ایم این جمله را که «تاتاریخ زنده است، مدرس هم زنده است »؟ حال سهم این سید بزرگوار مظلوم از تاریخ سیاسی 255 صفحه ای فقط یک نصف صفحه است؟ (18) آیا بیان نظرات مدرس درباره حکومت رضاخان ومبانی حکومت اسلامی در این صفحات جایی ندارد؟ آیا تحلیل این جمله که «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست » دراین کتاب نمی گنجد؟ البته به زعم این مؤلف، و این سبک تاریخ نویسی، خیر. یعنی اگر بخواهیم کتابهای تاریخ را سبک و قابل فهم کنیم اضافات تاریخیان شیخ فضل الله نوری، سیدحسن مدرس و میرزا مسیح مجتهد است. (19) فریاد فریاد.

در بحث ملی شدن صنعت نفت نیز اختلافات آیت الله کاشانی و مصدق کاملا سطحی و سلیقه ای مطرح شده و این در حالی است که ریشه اختلافات این دو تن از اصل تفکرات ملی گرایی واسلام گرایی است. چرا تحلیل این اختلافات ازکتاب حذف شده است؟ چرا مجموعا نقش مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت، مثبت و نقش آیت الله کاشانی منفی تر معرفی شده؟ چرا ازبی کفایتی مصدق در اداره امور و میدان دادن به امثال بختیار و زاهدی وابسته چیزی به میان نیامده است؟ چرا از احمد کسروی در کتاب، نقل قولهای مستقیم شده است؟ چرا ماهیت احمدکسروی برای دانش آموزان پنهان شده؟ آیا با نقل مطالبی از کتاب مشروطه او مجوزی برای عنوان سایر دیدگاههایش فراهم نکرده اید؟ و به نظریات او، حجیت نداده اید؟! چرا مکررا در متن کتاب ازگروه نهضت آزادی و سابقه مبارزاتی آن زیرکانه مطلب آورده اید و نام مهندس بازرگان به انحای مختلف آورده و برجسته شده است؟ در بحث واگذاری دولت موقت به مهندس بازرگان تعبیرقبلی چنین بود:

«روز پانزدهم بهمن اعلام شد که امام، مهندس بازرگان را، بدون در نظر گرفتن روابط حزبی ووابستگی به گروهی خاص (یعنی نهضت آزادی) به نخست وزیری برگزید (20)

اما در کتاب جدید، قید "بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و وابستگی به گروهی خاص"، به طورکلی حذف شده است. چرا در بحث راهپیمایی روزتاسوعا و عاشورا سال 57 که در کتاب قبل بانی آن را از علمای مبارزی مانند حضرت آقایان مرحوم طالقانی، شهیدمطهری، شهید بهشتی، شهیدباهنر، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، قلمداد کرده بود (21) در کتاب جدیدبطور کامل حذف شده است؟ به نظر آقایان،اضافات تاریخ ما، علماء هستند و نقش آنان درتاریخ ایران اسلامی، زیادی است؟ حال باز هم بپرسیم چه کسانی تاریخ سازند و چه کسانی تاریخ سوز؟

پی نوشتها:

1. تاریخ ایران/ ناشر: نشر کتاب چاپ و نشر کتابهای درسی ایران/ چاپ اول 1378/ ص 109

2. تاریخ ایران/ ناشر: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران/ سال انتشار 1377/ پاورقی صفحه 76

3. همان ماخذ 1.

4. متن فتوی/ الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان(عج) می باشد.

5. تاریخ ایران/ ناشر: نشر کتاب چاپ و نشر کتابهای درسی ایران/ سال انتشار 1378/ ص 58.

6. تاریخ ایران/ ناشر: نشر کتاب چاپ و نشر کتابهای درسی ایران/ سال انتشار 1378/ ص 117.

7. همان ماخذ 2/ ص 69.

8. همان ماخذ 1/ ص 121 و 122.

9. همان ماخذ 1/ پاورقی ص 121.

10. همان ماخذ 1/ ص 122.

11. در صفحه 120 کتاب تاریخ ایران/ سال انتشار 1378/ دراین باره می آید که:

یکی از رهبران انقلاب مشروطیت ایران، آیت الله سیدمحمد طباطبائی درباره ویژگیهای حکومت مشروطه می گوید: «مشروطه چیزی است که بندگان خدا که آزاد خلق شده اند، از قید اسارت خلاص خواهند شد و از زیر فشار چندین هزار ساله، نجات خواهند یافت. مشروطه چیزی است که عامه طعم حریت و آزادی را خواهند چشید، زبان و قلم آزادخواهد گشت، مردم متحد خواهند شد، مساوات ومواسات در مملکت پدید خواهد گشت. مشروطه چیزی است که قانونی برای شاه و مجلس و وزراء واعیان و وکلاء و غیره وضع خواهد شد که شاه و مجلس وتمام وزارت خانه ها را محدود خواهد کرد. مشروطه چیزی است که هیچ کس برون امر قانون نتواند سخنی بگوید و کاری بکند

12. همان ماخذ 1/ پاورقی ص 134.

13. همان ماخذ 2/ ص 102.

14. در کتاب جدید اصلا لفظ شهید حتی در متن برای شیخ فضل الله حذف شده است که در توضیح عکس ایشان در کتاب منتشر شده سال 1377 در صفحه 101عبارت «آیت الله شیخ فضل الله نوری » نوشته شده و درتوضیح عکس کتاب سال 1378 در صفحه 134 تنهاعبارت «آیت الله شیخ فضل الله نوری » به چشم می خورد.

15. کتاب غربزدگی/ جلال آل احمد/ ص 78.

16. همان ماخذ 2/ ص 97 و 98.

17. همان ماخذ 2/ ص 100.

18. همان ماخذ 2/ ص 102.

19. همان ماخذ 1/ از ص 164 تا آخر کتاب.

20. همان ماخذ 1/ ص 166.

21. کتاب تاریخ ایران در سال 1378 با ذکر ماخوذها در 258صفحه تالیف شده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر