اشاره :
مقاله، با طرح 5 پرسش در حول افکار و مواضع دکتر محمد مصدق، می کوشد پس از تقسیم زندگی سیاسی وی به سه دوره قاجار، رضاخان و شاه، شخصیت و رفتار سیاسی وی را با نگاهی تاریخی، واقع بینانه و مستند بررسی کند و نقش واقعی وی در نهضت ملی شدن نفت را به تحلیل می گذارد و عاقبت با رد دو نظریه در باب شخصیت دکتر مصدق، نظریه خویش را طرح می کند.
آنچه معمولا با شنیدن نام دکتر مصدق به ذهن متبادر می گردد، ملی شدن صنعت نفت وخارج شدن آن از دست چپاولگران انگلیسی است.اما اینک می خواهیم بررسی کنیم که:
1- آیا مرحوم دکتر مصدق که بیش از نود سال عمرکرد در تمام دوران زندگی سیاسی خود، مبارزی علیه استبداد و امپریالیزم بوده و در همین راستاعمل میکرده است؟! و آیا در درون نظام حاکم ووابسته عمل می کرده یا علیه نظام به فعالیت سیاسی اشتغال داشته است؟
2- آیا واقعا ملی شدن صنعت نفت ایران، کار دکترمصدق بود و او رهبری نهضت ملت ایران را در این حرکت ضد امپریالیستی بر عهده داشت یا ایشان بر موجی سوار شدند که قبل از او توسط رهبران مذهبی و ملی دیگری ایجاد شده بود؟
3- با توجه به اینکه نهضت ملی شدن صنعت نفت،حرکتی استقلال طلبانه و ضد بیگانه، به ویژه ضدسلطه انگلیس بوده است آیا اصولا دکتر مصدق در طول زندگی سیاسی خود دارای چنین مواضعی علیه نفوذ اجنبی به ویژه انگلیس در ایران بوده است یا خیر؟
4- در ملی شدن صنعت نفت آیا براستی دکترمصدق بر حرکت توده ای و مردمی تکیه داشته ومردم را اساس مبارزات سیاسی اجتماعی خودمی دانسته است؟!
5 - آیا دکتر مصدق در شیوه زندگی سیاسی خود، دموکرات، لیبرال و ملی بود و اصولا با توجه به برخورداری از تحصیلات عالیه و زندگی درغرب، دارای نوشته ها و تقریراتی در این زمینه که بتواند الگو و راهنمای پیروان خود قرار گیردمیباشد و به عبارت دیگر آیا دکتر مصدق صاحب مکتب خاصی در زمینه اندیشه سیاسی می باشد؟
بررسی زندگی سیاسی دکتر مصدق در ادوارمختلف و در شرایط سیاسی اجتماعی متفاوت بسیاری از حقایق و واقعیتهای مربوط به ایشان راروشن خواهد کرد و بدین منظور زندگی سیاسی دکتر مصدق را در سه دوره تاریخی معین موردبررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهیم و سعی خواهیم کرد که با مروری بر عملکرد وی در هردوره پاسخ به این سوالات را دریابیم.
این سه دوره عبارت خواهند بود از:
1- دوره قاجار، از زمان سلطنت ناصرالدین شاه تاسقوط احمد شاه
2- دوره دیکتاتوری رضاخانی، از کودتای 1299 تاشهریور 1320
3- دوره حکومت محمدرضا از آغاز سلطنت تاکودتای 28 مرداد 32.
دوره قاجار
مرحوم دکتر محمد مصدق در سال 1261 درخانواده ثروتمند و متنفذ دیوانی چشم به جهان گشود. پدرش میرزا هدایت اله، وزیر دفتر، عموزاده میرزا یوسف مستوفی الممالک صدر اعظم پیشین ایران بود.
مادر وی، ملک تاج خانم نجم السلطنه از طرف پدر، نوه بزرگ فتحعلی شاه، خواهر عبدالحسین فرمانفرما و عموزاده ناصرالدین شاه و برادرنجم السلطنه فرمانفرما سردودمان خاندانهای فرمانفرماییان و از دولتمردان ثروتمند و پرقدرت قبل و پس از مشروطه بود.
وابستگان و خویشاوندان ایشان همگی جزءنظام سیاسی حاکم و دربار بودند. بعضی خویشان او از جمله فرمانفرما در نهضت مشروطیت خود رااز هواداران مشروطه وانمود میکردند اما پس ازمدتی تغییر موضع دادند. (1) اغلب خویشاوندان ونزدیکان ایشان در شبکه فراماسونی وابسته به انگلیس عضو بودند. (2)
در دوره اول مجلس، مصدق به هنگام تصدی دایی خود فرمانفرما در مقام والی آذربایجان،کفالت امور او را در تهران بر عهده داشت و در پی درگذشت پدرش یکی از مشاوران فرمانفرماشد. (3) در کابینه های قوام السلطنه مشارکت نمود.از نظر مالی نیز دکتر مصدق، خود از مالکین بزرگ و اشرافی بود.
همین ثروت قابل توجه موجب شده بود که مصدق به خاطر بی نیازی در زندگی سیاسی خودشخصا دچار فساد مالی نگردد و در اکثر پستهایی که داشته با اموری همچون دزدی و رشوه خواری مبارزه کرده است. (4)
ناصرالدین شاه به دنبال مرگ پدر مصدق وبرای تجلیل از خدمات وی، به پسر نه ساله اش،لقب مصدق السلطنه را داد و او را مستوفی خراسان نمود.
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی، مصدق کاندیدای انتخابات دوره اول مجلس گردید و از طرف اعیان و اشراف اصفهان به نمایندگی برگزیده شد ولی اعتبارنامه اوبعلت صغر سن مورد اعتراض قرار گرفت و به مجلس راه نیافت.
مصدق روز دهم تیر 1286 در سن 25 سالگی هنگامی که کمتر از یک سال از صدور فرمان مشروطیت میگذشت با امضا سوگندنامه، عضویت در جامع آدمیت را پذیرفت. (5) که یکی ازشبکه های اولیه فراماسونی در ایران و بنیان گذارآن میرزا عباسقلی خان آدمیت از پیروان میرزاملکم خانم موسس فراماسونی در ایران بوده است. در کتب مختلفی درباره فراماسونری درایران، متن قسم نامه دکتر مصدق چاپ شده است.و وی خود، عضویت اش را در این لژ تاییدکرده است.
در جریان استبداد صغیر، مصدق، عضویت درمجمعی به نام "انسانیت" را می پذیرد. هدف این مجمع دفاع از آرمانهای نهضت مشروطیت در برابراستبداد بوده است. اما کارهای مجمع محدود به نوشتن نامه ای برای شاه مبنی بر اینکه "خود را ازملت جدا نکند" و همچنین عضویت در کمیسیون جنگ - که برای محافظت از مجلس تشکیل شده بود - بوده است. (6) دکتر مصدق در عین حال که به عضویت چنین مجامعی برای دفاع از مشروطیت درمی آید معذلک عضویت شورای دولتی منصوب محمدعلی شاه را نیز پذیرفته و در آن هم شرکت می کند و از طرف دیگر برای حفظ جان خود بامنزل منشی سفارت انگلیس ارتباط برقرارمی کند. (7)
محمدعلی شاه، پس از به توپ بستن مجلس شورایی انتخاب کرد تا در مورد مسائل مملکتی به شاه مشورت برسانند. از جمله مشاورین شاه،مصدق السلطنه است. (8) مصدق السلطنه باموافقت محمدعلی شاه در سال 1287 شمسی برای ادامه تحصیلات به اروپا رفت (9) و در مدرسه علوم سیاسی پاریس که در رشته علوم مالیه به تحصیل پرداخت، چندی بعد به سوئیس رفته ودکترای حقوق خود را از آن کشور اخذ نمود و به تابعیت سوئیس درآمد. (10)
او پس از بازگشت از سوئیس به مدت چهارده ماه، معاون احمد قوام السلطنه در وزارت مالیه می شود.
پس از آنکه وثوق الدوله نخست وزیر می شودبه او نیز پیشنهاد وزارت داده می شود. پس از اینکه مشیرالدوله نیز به نخست وزیری رسید، مصدق رابه عنوان وزیر عدلیه در کابینه خود معرفی کرد.مصدق به همین قصد، از اروپا به سوی تهران، واردبوشهر شد ولی هنگام عزیمت به تهران به پیشنهاد چند تن از سرشناسان آن خطه به ولایت فارس منصوب می گردد.
دکتر مصدق در دوران ولایت فارس و حضورنظامی انگلیس در منطقه جنوب در راستای سیاستهای دولت مرکزی، با دولت انگلیس و پلیس جنوب، همکاری می کرد (11) و رابطه ای دوستانه باماموران انگلیسی داشت. بطوریکه پس از سقوطکابینه مشیرالدوله هنگامی که حکومت وقت(سپهدار رشتی) در صدد تغییر مصدق از سمت استانداری فارس برمی آید، کنسول انگلیس وفرمانده انگلیسی پلیس جنوب شرقی از سفارت انگلیس تقاضا می کند که وسایل ابقاء مصدق را درولایت فارس فراهم کند. (12) دکتر مصدق در این دوران، کاری خلاف نظر و مصلحت انگلیسی هاانجام نداد و حتی از صحبت های او برداشت می شود که لااقل در آن دوران، مخالفتی جدی باحضور مامورین انگلستان در کشور نداشته و آنها راانسان هایی خوب و مترقی می شناخته است. (13)
در دوران نهضت مشروطه، دکتر مصدق طوری عمل کرد که هم در میان مشروطه خواهان و هم درمیان مستبدین به ویژه در دوره استبداد صغیر ازجایگاه مقبولی برخوردار باشد بطوریکه موردخشم و غضب هیچکدام قرار نگرفت. عضویت درتشکیلات سری فراماسونری به منزله پذیرش سیستم و روند حاکم بر بازیهای سیاسی آن دوران در میان طبقه اعیان و اشراف و نخبگان سیاسی زمان بود و اختصاصی به مصدق نداشت.
دکتر مصدق در این دوران هیچ موضع ضدامپریالیستی و ضد بیگانه و بویژه ضد انگلیسی نداشت بله چنانچه گفتیم به گفته خود با توجه به نفوذ فوق العاده انگلیس در منطقه جنوب ایران به ویژه بعد از امضای قرارداد 1907 و 1915 باروسیه تزاری به عنوان والی فارس هم از اعتمادفوق العاده کارگزاران سیاست انگلیس در جنوب برخوردار بود و مهمتر از آن اینکه در این دوره که نهضت آزادی خواهی و بیگانه ستیزی تنگستانی هادر منطقه فارس جریان داشت دکتر مصدق حتی در مهار کردن آنها با نیروی انگلیسی همکاری کرده است.
استقرار دیکتاتوری رضاخان
این دوره با کودتای سوم اسفند 1299 آغاز و بااستعفای رضاخان در شهریور 1320 پایان می یابد.
پس از کودتای 99، برخی رجال سیاسی دوره قبل همچون قوام السلطنه و مشیرالدوله بازداشت شدند. دکتر مصدق نیز از اعلام فرمان انتصاب سیدضیاء به نخست وزیری، سرباز زد و تنها زمانی از ولایت فارس کنار رفت که از احمد شاه مستقیمافرمان عزل خود را دریافت کرد. وی به منطقه نفوذایل بختیاری پناه برد، و سه ماه بعد، زمانی که سیدضیا از نخست وزیری گذاشته شد در دولت قوام السلطنه در پست وزارت مالیه منصوب گردیدو به تهران آمد و مجددا جایگاه خود را به عنوان یکی از رجل سیاسی در نظام حاکم، بدست آورد واین بار در کنار رضاخان عامل اصلی کودتا به همکاری با حکومت پرداخت.
دکتر مصدق اذعان دارد که کودتا با منظورخاصی توسط انگلیسی ها صورت گرفته است. (14) معذلک با آن مقابله نکرده و حتی اقدام به کناره گیری و سکوت هم نمی کند بلکه به عنوان عنصری فعال مجددا وارد سیستم شده ومسئولیت های (در دوره نخست وزیری قوام السلطنه) وزات خارجه (16) (در دوره مشیرالدوله) بر عهده میگیرد و نهایتا نیز برای حل مشکل منطقه ای با تشویق و حمایت رضاخان سردار سپه، ولایت آذربایجان را بر عهده گرفت ودر همین دوره است که شورش ماژور لاهوتی راسرکوب می نماید. (17)
در مرحله بعدی که با صعود رضاخان به نخست وزیری آغاز می گردد دکتر مصدق که دراین زمان نماینده دوره پنجم مجلس بود با نخست وزیری رضاخان موافقت و همکاری می کند (18) وبه عنوان یک نفر از 8 مشاور رضاخان با توجه به تخصص خود در علم حقوق، راه و چاه ارتقاء وتحکیم و استقرار قدرت رضاخان را با پیشنهادانتصاب وی به فرماندهی کل قوا هموارمی نماید (19) و حتی زمانیکه رضاخان به حالت قهر، تهران را ترک می کند، دکتر مصدق، او رامجددا به تهران بازگرداند.
مصدق در این زمان مجددا به نمایندگی مجلس دوره ششم انتخاب می گردد. اما اینبار او باایجاد راه آهن شمال به جنوب که مورد نظرانگلیس بود مخالفت می کند گر چه اقدام چشمگیردیگری علیه انگلیس و رضاخان در این دوران بعمل نمی آورد معذالک با استقرار کامل رژیم دیکتاتوری برخی رجال قدرتمند دوره قبل مانندقوام السلطنه، وثوق الدوله، مشیرالدوله، سرداراسعد، شیخ خزعل و دکتر مصدق از صحنه سیاست حاکم کنار گذارده شدند البته در این دوران هیچگونه تعرضی به دکتر مصدق نشد و او به سفرهای مکرر خارجی رفت و آمد می کرد. حتی به دنبال برکناری دکتر متین دفتری (داماد دکترمصدق) از ریاست دولت از جمله با شفاعت ارنست پرون سوئیسی از عوامل دولت انگلیس به سرعت رفع تعرض از وی شد. (20)
دولت سلطنت محمدرضا شاه
از شهریور 1320 که رضا شاه از سلطنت خلع و سلطنت به فرزندش محمدرضا شاه رسید، فضای سیاسی نسبتا بازی در کشور ایجاد شد.
زندگی سیاسی دکتر مصدق در این دوران رانیز می توان در سه مرحله مورد مطالعه قرار داد:
مرحله اول: حضور دکتر مصدق در مجلس دوره چهاردهم
مرحله دوم: حضور وی در مجلس شانزدهم تاملی شدن صنعت نفت
مرحله سوم: دوران نخست نفت تا کودتای 28مرداد 1332
اولین انتخابات بعد از پایان دوره دیکتاتوری برای مجلس چهارده انجام شد و دکتر مصدق به مجلس راه یافت. در این دوران،انگلیسیها با دستگیری آیت الله کاشانی و تبعید وی به لبنان اجازه ورود نامبرده را به این دوره مجلس نداد. مهمترین اقدامی که دکتر مصدق در دوره چهاردهم انجام داد صرفنظراز مخالفت با اعتبار نامه سیدضیاء (21) ، ارائه طرحی مبنی بر غیر مجاز بودن دولت در مذاکره و اعطا هرنوع امتیاز نفتی به شرکتهای خارجی بود. (22) طرفداران دکتر مصدق همین اقدام را از افتخارات او در سیاست ستیزی می دانند حال آنکه این اقدام در شرایطی صورت گرفت که دولت انگلیس باامضاء قرارداد 1933 در زمینه فعالیتهای نفتی درایران صاحب بیشترین امتیازات بوده و در واقع،فعال مایشاء شده بوده و نه تنها به بهای ناچیزی ازمنابع نفتی بهره برداری می کرد بلکه از طریق شرکت نفت، در واقع، دولتی در دولت تشکیل داده و از هر نوع اعمال نفوذی در امور داخلی ایران خودداری نمی کرد و با توجه به اشغال ایران توسطمتفقین و ورود رقبای جدیدی همچون شرکتهای نفتی آمریکایی و دولت روسیه شوروی به صحنه،دولت انگلیس انحصارات نفتی خود را در خطرمی دید. بنابراین طرح مذکور وتصویب آن توسط نمایندگانی که اکثریت آنها به سیاست انگلیس گرایش داشتند نه تنها خیال دولت استعمارگر انگلیس را از این نظرراحت کرد بلکه زمانی که به دنبال تصویب این طرح، غلامحسین رحیمیان نماینده قوچان، پیشنهاد لغو امتیاز نفت جنوب انگلیسی هارا داد دکتر مصدق در کمال شگفتی از امضاء آن طرح خودداری و به عذر بدتر از گناهی که این یک قرارداد بین المللی است و قابل لغو نمی باشد طرح پیشنهادی رحیمیان را خنثی نمود. (23)
از دیگر اقدامات وی در این دوره مجلس می توان تقاضای رسیدگی به پرونده تدین رابرشمرد (24) که مورد موافقت مجلس قرار نگرفت وبه قهر وی از مجلس انجامید.فعالیت سیاسی دکترمصدق در مرحله اول با قدرت گرفتن قوام السلطنه و اختلاف نظری که در این مرحله با هم داشتند(که منجر به شکست دکتر مصدق در انتخابات دوره پانزدهم گردید)، پایان یافت و دکتر مصدق که از این موضوع شدیدا متاثر گردیده بود خود رابازنشسته سیاسی نموده و به احمدآباد رفت و ازانجام هر نوع فعالیت سیاسی خودداری کرد. بدون حضور دکتر مصدق، هسته اصلی نهضت ملی ایران در مجلس پانزدهم توسط اقلیت پنج نفری تشکیل گردیده بود و از مهمترین اقدامات این اقلیت را می توان استیضاح دولت ساعد و مخالفت با لایحه الحاقی گس - گلشاییان دانست.
حسین مکی در هر دو مورد فوق چه مخالفت با ساعد و چه مخالفت با لایحه از دکتر مصدق درخواست کرد تا نظر خود را برای مجلس ارسال کند. در مورد اول پس از اصرار زیاد دکتر مصدق نامه ای به مجلس نوشت و در آن مجلس را دعوت به سکوت کرد. (25) در مورد دوم نیز پس از اصراربسیار مکی با ارسال نامه ای عجیب در واقع به شیوه ای با ارائه یک پیشنهاد اصلاحی موافقت خود را با این لایحه و انگلیسی اعلام می کند. (26)
مرحله دوم حضور دکتر مصدق از زمانی آغازشد که به دعوت اقلیت مجلس خود را از حالت بازنشستگی سیاسی خارج کرده و به عنوان کاندیدنمایندگی مجلس برای دوره شانزدهم واردفعالیتهای سیاسی گردید.
در این زمان بود که در اعتراض به تقلب درانتخابات به اتفاق حدود دویست نفر دیگر در دربارمتحصن شدند اما این تحصن بدون اخذ نتیجه پایان گرفت.
در پی مرگ هژیر به دست فداییان اسلام ودستگیری عده ای همچون، آیت الله کاشانی و خلیل طهماسبی و بقائی، مصدق نیزبه احمدآباد تبعید شداما پس از مدت کوتاهی دوباره به تهران بازگشت.
در این زمان که ابطال آراء تهران اعلام شده بود بدون توجه به این امر مجلس آغاز به کار کرد.مصدق در همایشی مردمی به این اقدام اعتراض کرده پس از مدتی نیز به مجلس راه یافت. درهمین زمان بود که وی در مجلس نامه ای ازآیت الله کاشانی را که در آن تصریح شده بود نفت ایران متعلق به هیچ کشور خارجی نیست، درمجلس قرائت کرد و پس از چندی به ریاست کمیسیون نفت مجلس انتخاب گردید. پس ازانتخاب رزم آرا برای نخست وزیری، دکتر مصدق نیز از کسانی بود که علیه او اعتراض نمود. (27)
به دنبال این امر کمیسیون نفت مجلس ده روزبه دولت فرصت می دهد تا نظر خود را نسبت به لایحه الحاقی اعلام نماید. سپس به دعوت آیت الله کاشانی از مردم در تمام کشور، گردهمایی های وسیعی در حمایت از ملی شدن صنعت فت بزگزارشد و در پی آن اقلیت مجلس که نام دکتر مصدق در میان آنها نیست، دولت را به دلیل عدم امنیت قضایی، استیضاح می نمایند. (28)
پس از ترور رزم آرا بدست فدائیان اسلام، و درمحیطی که تحت فشار ملت و علمای مذهبی حتی عوامل سرسپرده انگلیس قادر به مقابله با موج برخاسته نبودند، کمیسیون نفت، طرح ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد و به دنبال آن این امردر مجلس شورای ملی و مجلس سنا به اتفاق آرا به تصویب رسید.
با توجه به آنچه ذکر شد می توان گفت مسئله ملی شدن صنعت نفت با توجه به ایجاد فضای عمومی مناسبی که توسط فدائیان اسلام، آیت الله کاشانی و جمعی از نمایندگان مجلس که درمجلس پانزدهم و در غیاب مصدق، سنگ بنای ملی شدن صنعت نفت را گذارده بودند، ایجاد شده بود و دکتر مصدق نیز در این مرحله با احساسی که از حمایت داخلی و خارجی پیدا کرد به این نهضت ملحق شد، نه آنکه آن را رهبری کرده یا بوجودآورده باشد.
در هر صورت می توان گفت آنچه موجب تصویب «طرح ملی شدن صنعت نفت » گردید،گلوله خلیل طهماسبی بود که با قتل رزم آرا،قدرتمندترین فرد نظام حاکم آنچنان رعب ووحشتی در حاکمیت ایجاد کرد که علی رغم وجوداکثریت نمایندگان وابسته به سیاست انگلیس درمجلس، آن طرح به اتفاق آرا به تصویب رسید و به دنبال آن بنا به پیشنهاد جمال امامی که از عناصرسیاست انگلیس بود، دکتر مصدق برای نخست وزیری پیشنهاد گردید. (29) دکتر مصدق بر خلاف دوره چهاردهم مجلس که پیشنهاد نخست وزیری را به بهانه قبول شرط بازگشت به مجلس نپذیرفته بود، این بار بدون هیچگونه پیش شرطی پیشنهادنخست وزیری را پذیرفت. با این ترتیب مرحله سوم زندگی سیاسی وی که از حساس ترین دوران زندگی وی می باشد آغاز گردید.
دکتر مصدق بدون مشورت با اعضای جبهه ملی، وزیران خود را که اغلب از دولتمردان سابق بودند انتخاب نمود و سپس برنامه خود را بدین شرح اعلام کرد.
1- اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسرکشور (که قبلا تصویب شده بود)
2- اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی وشهرداریها. (30)
انتخابات مجلس هفدهم در زمان دولت دکترمصدق و به صورتی ناقص انجام و مجلس با هفتادنفر رسمیت یافت. همچنین در زمان دولت مصدق بود که در تهران، حکومت نظامی اعلام شد و تاپایان دوره او ادامه یافت. (31)
به دنبال تقاضای دکتر مصدق از شاه برای تصدی وزارت جنگ برای خودش و امتناع شاه ازپذیرش این امر دکتر مصدق استعفا داده و در پی آن مجلس به نخست وزیری قوام رای اعتمادداد. (32) اما چند روزی نگذشت که با اعتراض آیت الله کاشانی و به رهبری وی در تهران و اغلب شهرهای ایران تظاهرات وسیعی در حمایت ازمصدق انجام شد و درگیریهای خونین سی تیرموجب گردید شاه قوام را عزل نموده و مجلس به زمامداری مصدق ابراز تمایل نماید.
پس از مخالفتهایی که مجلس سنا با برخی ازلوایح مجلس شورا انجام داد، طرح تقلیل مدت مجلس سنا از چهار سال به دو سال به سرعت درمجلس شورا تصویب شد و بدین ترتیب این مجلس منحل گردید. (33) پس از چندی، لایحه ای به مجلس تقدیم شد که طی آن با توجه به اختیارات وسیع نخست وزیر در هیچ شرایطی وی نتواند مجلس را تعطیل کند (34) این طرح بااعتراض شدید دکتر مصدق روبرو شد و مسکوت گذارده شد. سپس مصدق از مجلس، تقاضای اختیارات قانون گذاری یک ساله نمود که بامخالفت روبرو شد اما سرانجام این اختیارات به دکتر مصدق داده شد (35) البته آیت الله کاشانی طی نامه ای مخالفت خود را با نقض قانون و تضعیف مجلس ابراز نمود. (36)
همچنین مصدق بدان علت که محرمانه وسایل مسافرت شاه را از ایران فراهم کرد، (37) مورد اعتراض شدید آیت الله کاشانی و مردم قرارگرفت و به دنبال این امر و تظاهرات مردم، شاه ازرفتن منصرف گردید.
در همان دوران است که مجلس، هیئتی هشت نفره را مامور رسیدگی به اختلافات شاه، مصدق وکاشانی نمود و هیئت پس از بررسی اعلام نمود که شاه حق مداخله در امور سیاسی را ندارد. (38) به دنبال اوجگیری اختلافات، اقلیت مخالف دولت ودکتر مصدق، 59 نفر از نمایندگان مجلس که ازحامیان دکتر مصدق بودند استعفا داده و بدین ترتیب مجلس هفدهم از کار افتاد. (39)
سپس دکتر مصدق رسما به عمر مجلس پایان داد و همین زمینه ساز سقوط خودش شد زیرا شاه محرمانه با استفاده از غیبت مجلس، فرمان عزل مصدق و انتصاب زاهدی را به سمت نخست وزیری صادر کرد. سرهنگ نصیری که این فرمان را به مصدق اعلام کرد، دستگیر شد و مصدق طی اعلامیه ای وقوع یک کودتای نظامی در تهران را به اطلاع مردم رساند. (40) شاه از کشور خارج شد و به دنبال انحلال مجلس عده ای از نمایندگان که استعفا نداده بودند دستگیر شدند. (41)
آیت الله کاشانی طی نامه ای به مصدق در موردوقوع یک کودتای دیگر و مهمتر توسط زاهدی هشدار داد ولی او در پاسخ تنها نوشت که"مستحضر به پشتیبانی ملت ایران هستم." اماکودتا در تهران انجام شد و مصدق از کار برکنارگردید. (42)
نکته عجیب، آن بود که دکتر مصدق عموماکسانی چون سرلشگر زاهدی و یا دکتر امینی وتعدادی دیگر از اعضای کابینه های قبلی را برای دولت خود، انتخاب کرده بود. مسئله دیگر اقدامات مصدق پس از اخذ اختیارات قانون گذاری ازمجلس است. با وجود اینکه وی هر گونه اختیارقانون گذاری را از مجلس کسب کرده بود امامعذلک باز هم مجلس را به دلیل مخالفت اقلیتی یازده نفره آنهم با رفراندومی که مطلقا با معیارهای دموکراتیک و قانونی، سازگار نبود، منحل کرد.
دکتر مصدق با کناره گرفتن از رهبران مذهبی سیاسی همچون آیت الله کاشانی در واقع، پایگاه توده ای خود را نیز از دست داده و اگر بر این عقیده مخالفین نباشیم که خود در اجرای کودتا سهیم بود بلاتردید در فراهم سازی زمینه کودتا هم ازنظر اجتماعی و هم از نظر قانونی ناخودآگاه مشارکت کرد.
نتیجه
آنچه با تکیه بر شواهد تاریخی غیرقابل انکارمی توان گفت این است که دکتر مصدق را نه آنطورکه پیروان افراطی ایشان، ادعا می کنند می توان به عنوان رهبر و پیشوا و مقتدای ملت و منجی ایران معرفی کرد، و نه آنطور که مخالفین افراطی ودشمنانش از او نوکری سرسپرده و مزدور بیگانه می سازند، می باشد. در حقیقت ویژگیهای روحی وروانی او که به نوعی «عوامفریبی » از دید مخالفین،و «محافظه کاری » از دید طرفدارانش، تعبیر شده وبه ویژه تلاش برای عدم برخورد با خطراتی که وجاهت عمومی او را به خطر می انداخت در ایجادچنین تصویری نقش داشته است.
بلاتردید دکتر مصدق مانند بسیاری از رجال قدرتمند سیاسی دوران قاجار و پهلوی بوده است که در عین حال که در درون ساختار نظام حاکم وطبقه خاص از اشراف و اعیان به فعالیتهای سیاسی اجتماعی بی خطر و احیانا رفورمیستی خود می پرداخته، در عین حال با توجه به نفوذقدرتهای بیگانه در کشور با آنها نیز مدارا و سازش داشته است و هر زمانی که میدان نفوذ آن قدرت خارجی کاهش می یافته و زمینه برای مانوردولتمردانی چون مصدق، قوام السلطنه و ... پیداشده است، سعی کرده اند تضاد میان قدرتهای ذی نفوذ برای پیشبرد اهداف و برنامه های خود که به زعم آنان دمت به کشور و جامعه بوده است بهره گیرند.
دکتر مصدق را نه می توان یک انقلابی استعمارستیز و عمیقا ضد استبداد دانست و نه می توان وابسته به بیگانه یا عامل دیکتاتوری تلقی کرد. دکتر مصدق را که تربیت شده سیستم و نظام سیاسی در غرب بوده است می توان پراگماتیستی شناخت که در شرایط متفاوت، مواضعی متفاوت اتخاذ کرده است. در عین حال، شخصیت کاریزماتیک مرحوم دکتر مصدق آنچنان علاقمندانش مجذوب وی کرده بود که بسیاری نکات منفی در زندگی سیاسی او را نادیده می گیرند.
پی نوشتها:
1- به عنوان مثال، مصدق در خاطراتش ماجرای اخاذی عده ای از مجاهدین را در جریان سفر به پاریس به دلیل همراهی فرمانفرما با شاه مستبد بیان می کند وسخنی نیز در رد ادعای آنان نمی گوید. خاطرات وتالمات دکتر مصدق/ ص 66
2- زن دکتر مصدق، دختر میر سید زین العابدین امام جمعه است که از فراماسوهای لژ ملکم خان بوده است.دکتر سیدحسین امامی امام جمعه تهران و از روسای لژفراماسونیی نیز برادر زاده زن مصدق است. شوهرخواهر دکتر نیز عضدالسلطان از وابستگان تشکیلات ماسونی و معرف او برای ورود به لژ آدمیت است مصدق از همین طریق به خانواده شاهزاده فرمانفرما که ازبستگان انگلیسیها در ایران بوده مرتبط شد.سهام السلطان بیات که از عمال سابقه دار انگلیسیها ونخست وزیر ایران بعد از شهریور 1320 بوده است خواهرزاده مصدق است.
دکتر متین دفتری، داماد مصدق و نخست وزیر دوره رضاخان و سناتور دادمی دوران پهلوی بوده و اسنادجاسوسی او از خانه رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس کشف گردید. سرتیپ دفتری از عوامل کودتای 28مرداد نیز برادرزاده دکتر مصدق می باشد. قوام السلطنه و وثوق الدوله پسرخاله های وی می باشند.
3- در یکی از نامه ها که به دستخط خود مصدق است چنین آمده است:
"اگر عالی جناب به طور قطع استعفا دهند همان کسانی که امروز با آمدن شما به تهران و تصدی مقام بالاترمخالفند زمینه بازگشت شما به تهران را فراهم میسازند. اکنون که وجود مبارک تا بدین حد مورد نیازهستند بهتر است به شیوه ای عمل کنند که خود اینها باءدرخواست و التماس عالی جناب را وارد کابینه کنند...".کتاب مصدق و نیز قدرت/ نوشته همایون کاتوزیان ص 28.
وی در این زمینه تصدی معاونت قوام السلطنه که در آن زمان وزیر مالیه بود می گوید:
"من هیچ نمی خواستم از عضویت کمیسیون تطبیق حوالجات که شغلی بود ملی و آزاد دست بکشم ومتصدی کاری شوم که استقلالم از دست برود ولی دوچیز سبب شد که نتوانم به آن کار ادامه دهم: یکی این بود که در کمیسیون از من کار مفیدی ساخته نبودچونکه روزی یک بار درخواست وجه به کمیسیون بیشتر نمی رسید و وجوهات دیگر بدون تصدیق کمیسیون از خزانه خارج می گردید دیگر اینکه مادرم بامادر خانم قوام دوست بود و من طفل وبدم که یکی ازروزها به خانه ما آمد و سکته کرد وبعد از چندی وفات کرد شخصا هم با قوام دوست بودم و ..." کتاب خاطرات وتالمات دکتر مصدق/ ص 97.
4- برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب خاطرات وتالمات دکتر مصدق مراجعه شود.
5- کتاب مصدق و نبرد قدرت/ کاتوزیان/ ص 23.
6- کتاب قصه ها و غصه ها/ انتشارات فرهنگی قدر ولایت/جلد /1 ص 71.
7- مصدق در مورد عضویت خود در این مجمع می نویسد:"چندی بعد از مشروطیت در خانه مستوفی الممالک ازاهالی آشتیان و گرگان و تفرش مجمع انسانیت تشکیل گردید که مستوفی به ریاست و دو نفر دیگر از جمله من به سمت نواب رئیس انتخاب شدند. سپس نزدیک خانه رئیس محلی اجازه نمودند که جلسات مجمع درآنجا تشکیل می شد و مثل انجمنهای دیگر عده ای مسلح داشت به نام سرباز ملی تا موقع لزوم از آزادی دفاع کنند." خاطرات و تالمات دکتر مصدق/ نوشته دکتر مصدق/ ص 63.
8- مصدق در تقریرات خود چنین می گوید:
البته هر کسی که وحشت و نگرانی از دستگیری خودداشت برای خود نقشه ای کشید و راهی را گرفت و رفت من هم برای اینکه اگر واقعه ای رخ دهد بتوانم خود رانجات دهم با مرحوم میرزا یحیی سرخوش منشی سفارت انگلیس که سال ها دوستی داشتم و منزل او در خیابان سمت غربی سفارت انگلیس بود مذاکره کردم او به من قول داد که اگر در موقع پیش آمد به منزل او بروم و مخفی شوم از من پذیرایی خواهد کرد. همان منبع/ ص 13.
9- وی در این مورد می نویسد:
حشمت الدوله والا تبار منشی مخصوص محمدعلی شاه (که در دربار او از آزادیخواهان حمایت می کرد)برای انیکه مرا از نگرانی و تشویش درآورد دستخطی هم برای عضویت من در مجلس مزبور صادر کرد و برایم فرستاد. همان منبع/ ص 63.
10- وی در مورد علل این عمل خویش می گوید:
نظر به اینکه تحصیل تابعیت سوئیس مستلزم ترک تابعیت اصلی نیست و هر واجد شرایطی بدون از دست دادن تابعیت اصلی می تواند آنرا تحصیل کند و شرطتحصیل تابعیت هم این بود که درخواست کننده مدت سه سال در سوئیس اقامت کرده و در محل اقامت سابقه بد نداشته باشد از شهربانی نوشاتل تصدیق گرفتم و آن را ضمیمه درخواست نمودم و برای دولت مرکزی سوئیس فرستادم که مورد قبول واقع شد. کتاب خاطرات و تالمات دکتر مصدق/ ص 80.
11- وی در خاطرات و تالمات در این باره می گوید: در جواب کنسول انگلیس که در مورد سرکوب تنگستانیهامشورت می خواست گفتم مگر نبود که جلسه قبل شماءگفتید مردم فارس از پلیس جنوب متنفرند و باید کاری بکنیم از این تنفر بکاهیم اکنون می خواهید آنرا مامورتنبیه عده ای از هموطنان خود بکنید و بر انزجار مردم بیافزایید... از این بیانات مقصودم این نیست که بخواهیم تنگستانیها را از نسبتی که به آنها می دهیدمبرا کنم... و اما آنچه راجع به شخص من است دراموری که مربوط به ایالت استشما نمی باید دخالت کنید از ناامنی راه باید به من شکایت کنید.../ خاطرات و تالمات / ص 124.
12- در همین رابطه است که وزیر مختار انگلیس در تهران یعنی مستر نورمان برای ادامه ولایت مصدق السلطنه وساطت می کند و تلگراف زیر را به نخست وزیر ارسال می کند. "سفارت انگلیس 4 نوامبر 1920- فدایت شوم پس از استعلام از صحت مزاج و تقدیم ارادت زحمت می دهد که از قرار تلگرافی که کنسول انگلیس مقیم شیراز مخابره کرده اند آقای مصدق السلطنه از سقوطکابینه قبلی و تشکیل کابینه جدید قدری مضطربند که مبادا این کابینه در مواقع لازم همراهی و مساعدت مقتضی از ایشان ننمایند و گویا خیال استعفا دارند. ازقرار راپورتهایی که از کنسول انگلیس در شیراز می رسدحکومت معظم له در شیراز خیلی رضایت بخش بوده اگر حضرت اشرف صلاح بدانند بد نیست که دوستانه تلگرافی به معزی الیه مخابره فرموده خواهش کنید که به حکومت خود باقی بوده و از این خیال منصرف شوند. ایام شوکت مستدام باد مستر نورمان/ چهره حقیقی مصدق السلطنه/ دکتر آیت/ ص 35.
13- وی در قسمتی از نطق خود در مجلس چهاردهم در این مورد می گوید: "بنده مامورین خوب از انگلستان دیده ام. من مامورین بسیار شریف و وطن دوست ازانگلستان دیده ام. من مذاکراتی در شیراز و در تهران بااینها دارم. دیگر از اشخاصی که من هرگز فراموش نمی کنم و هیچوقت مراحم و محبتهای او را از نظر دورنمی کنم سرپرستی لورن وزیر مختار انگلیس است که حقیقتا مرد بزرگ و وطن پرستی است که هر وقت من رامی دید و من راجع به مملکتم با او صحبت می کردم و ازمصالح ایران به او نظریاتی می گفتم می گفت من به شماتحسین می کنم که شما وطن خود را دوست داری/روزشمار وقایع تاریخ ایران/ باقر عاقلی/ ج /1 ص 418.
14- مصدق خود می گوید: "نظر اصلی فریزر این بود که من بادولتی که روی منافع خارجی تشکیل شده بود بسازم ومخالفتم سبب نشود که دیگران به من تاسی کنند ونقشه سیاست خارجی را خنثی نمایند" خاطرات وتالمات / ص 129.
15- همان منبع/ ص 139.
16- روزشمار وقایع تاریخ ایران/ باقر عاقلی/ ج 1/ 24 خرداد1302.
17- همان منبع/ 28 بهمن 1300.
18- خاطرات و تالمات دکتر مصدق/ ص 167.
19- روزشمار وقایع تاریخ ایران/ باقر عاقلی/ ج 1/ 26 بهمن 1303.
20- روزشمار وقایع تاریخ ایران/ باقر عاقلی/ ج 1/ 13 آذر1319.
21- همان منبع/ 16 اسفند 1322.
22- همان منبع/ 7 ابان 1323.
23- چهره حقیقی مصدق السلطنه/ دکتر آیت/ ص 52.
24- همان منبع/ 13 اسفند 1323.
25- چهره حقیقی مصدق السلطنه/ دکتر آیت/ ص 53.
26- همان منبع/ ص 55.
27- روزشمار وقایع تاریخ ایران/ باقر عاقلی/ ج 6/ 1 تیر1329.
28- همان منبع/ ص 318.
29- همان منبع/ ص 322.
30- همان منبع/ ص 322.
31- همان منبع/ ص 334.
32- همان منبع/ ص 322.
33- همان منبع/ ص 336.
34- همان منبع/ ص 342.
35- همان منبع/ ص 344.
36- همان منبع/ ص 345.
37- همان منبع/ ص 346.
38- همان منبع/ ص 346.
39- همان منبع/ ص 349.
40- همان منبع/ ص 350.
41- همان منبع/ ص 350.
42- همان منبع/ ص 350.