دوستان اهل بیت علیهم السلام در مشرق اسلامی

مردمان مشرق اسلامی، از بخارا تا خراسان بزرگ و افغانستان به خاندان و دودمان نبوت، ارادت و احترام خاصی داشته اند.

بنیاد پژوهشهای اسلامی

مردمان مشرق اسلامی، از بخارا تا خراسان بزرگ و افغانستان به خاندان و دودمان نبوت، ارادت و احترام خاصی داشته اند.

همزمان با تشرف مردمان این سرزمینها به آیین برگزیده اسلام، گروههای کثیری از علویان و احفاد پیامبر بزرگوارصلی الله علیه وآله به سرزمینهای بخارا، سمرقند، خوارزم، ترمذ، بلخ، قندز، هرات و غزنین آمده رحل اقامت افکندند و از مقام و منزلتی والا نزد همگان برخوردار بوده اند.

پسر عم پیامبر اسلام در سمرقند

از خویشاوندان پیامبرصلی الله علیه وآله، نخست قثم بن عباس، پسر عم آن حضرت که به روایت سیره نگاران، باهت بسیاری به حضرت داشت، در اواسط سده اول هجری به خراسان آمد و در سمرقند درگذشت و یا به شهادت رسید. (1)

آرامگاه قثم بن عباس در همه روزگاران زیارتگاه خاص و عام بوده و چون گروهی اعتقاد به زنده بودن و رجعت او داشته اند، به شاه زنده معروف شده است. بنای آرامگاه «شاه زنده » که معماران خراسانی در اعصار مختلف از روی ارادت به تعمیر و اضافات آن همت گماشته اند، امروز یکی از زیباترین و باشکوه ترین آثار باستانی اسلامی در سمرقند - جمهوری ازبکستان - است.

مؤمنان سمرقند معتقدند که ثواب زیارت قثم بن عباس با ثواب یک حج پیاده برابر است. (2)

ابوخالد کابلی صحابی ائمه علیهم السلام

در بررسی پیشینه تولای مردمان این سرزمین به اهل بیت پیمبر به نکته جالبی برمی خوریم و آن این که یکی از متقدمین ارادتمندان و مشتاقان اهل بیت علیهم السلام در سده اول هجری از سرزمین کابل برخاسته است. او ابوخالد وردان کابلی است. ابوخالد کابلی خدمت و مصاحبت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را دریافته و روزگاری نیز در خدمت محمد حنفیه به سر برده و معتقد به امامت وی بوده است.

ابوخالد کابلی حقیقت امامت علی بن حسین علیه السلام را از محمد حنفیه دریافت و به خدمت ایشان شتافت و ملازمت آن حضرت را برگزید و درشمار اصحاب معتمد و خاص درآمد و محب معتقد و مخلص امام گشت.

موارد متعددی از دلایل امامت حضرت سجادعلیه السلام در مآخذ امامیه آمده است که یا راوی آنها ابوخالد کابلی است و یا در رخدادهای یاد شده شخصا حضور و شرکت داشته است. در حق این کابلی نیکفرجام، از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده اند که پس از شهادت امام حسین علیه السلام مردمان جز سه تن از عقاید خویش برگشتند، و آن سه تن ابوخالد کابلی، یحیی بن ام طویل و جبیربن مطعم بودند که دیگران به آنان پیوستند و شمار مؤمنان فزونی گرفت.

ابوخالد را در شمار پنج تن از شیعیان امام علی بن حسین زین العابدین علیه السلام نام برده اند. و به روایت ابن شهرآشوب ابوخالد کابلی در روزگار امامت آن حضرت برای دیدار مادر خویش به کابل سفر کرده است. (3)

هنگامی که امویان بر ممالک اسلامی حکومت داشتند، مردمان خراسان و مشرق اسلامی از آل پیمبرصلی الله علیه وآله حمایت می کردند و نهضت ابومسلم خراسانی در نیمه نخست سده دوم هجری بر همین فکر بنیاد یافته بود. با آن که سلطه امویان به سعی خراسانیان دوستدار آل پیمبرصلی الله علیه وآله از میان رفت، ولی خلفای عباسی، علویان را رقیب خویش شمرده، به آزار و اذیت آنان پرداختند; تا این که بسیاری از علویان و رجال آل پیمبرصلی الله علیه وآله به خراسان آمدند تا در حمایت خراسانیان طرفدار آل محمدصلی الله علیه وآله درامان باشند. (4)

ابوحنیفه کابلی و علویان

امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت، صاحب مذهب حنفی، که از مردمان کابل بود، نیز از علویان در برابر عباسیان حمایت می کرد. او به تایید قیام محمد نفس زکیه و برادرش ابراهیم علوی پرداخت و بیعت عباسیان را مکروه شمرد; تا این که منصور خلیفه عباسی او را از کوفه به بغداد فرا خواند و پس از پانزده روز او را به زهر بکشت.

از ابن حماد - نواده ابوحنیفه - نقل کرده اند که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حق جد ابوحنیفه و دودمانش دعای خیر فرمود. (5)

مذهب حنفی، به زودی در خراسان و ماوراءالنهر رواج کامل یافت و بلخ، یکی از مراکز فقه حنفی گردید; ولی چون حنفیان قدیم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نخستین مبدا فیوض نبوی و قدوه علم می دانستند و سرچشمه فقه و تصوف صوفیان از آن منبع زلال جوشیده بود، به رجال آل محمدصلی الله علیه وآله و اصحاب ایشان ارادتی تمام داشته اند.

و قد رضیت علیا قدوة علم فهل علی بهذا القول من عار

اختلاف امتی رحمة

به گفته شادروان استاد عبدالحی حبیبی، دانشمند فقید افغان، با وابستگی و پیوندی که ابوحنیفه و یاران و پیروان او با قدوه علم، امیرالمؤمنین علی علیه السلام و دیگر ائمه علیهم السلام داشته اند، اختلافات فقهی و اخباری میان مذاهب حنفی و امامیه را از مقوله «اختلاف امتی رحمة » می شمرده اند و دودمانها و رجال آل پیمبرصلی الله علیه وآله و علمای امامیه در سرتاسر خراسان و ماوراءالنهر همواره در کمال عزت و احترام زیسته اند و مراقد آنان هم در بلخ و هرات و جوزجان و دیگر بلاد زیارتگاه مردم است. (7)

یکی از علویانی که در سده دوم هجری رهسپار مشرق عالم اسلامی شد، عبدالله اشتر علوی فرزند محمد نفس زکیه بود که پدرش بر منصور عباسی خروج کرده بود. والی سند - عمربن حفص عتکی - که به تشیع گرایش داشت، در147ق/764م مقدم این بزرگزاده علوی را گرامی شمرد، ولی عبدالله در 151ق/768م در نبرد با هشام بن عمر تغلبی کشته شد. (8)

در پیرامون 200ق/815م پیوستگی روحی و عقیدتی مردم خراسان با آل پیامبرصلی الله علیه وآله به درجه ای رسیده بود که در رمضان 201ق/816م مامون خلیفه عباسی ناچار شد برای جلب رضای خراسانیان، امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام را به ولایتعهدی خویش برگزیند; و مردم خراسان آن قدر بر پیرامون امام گرد آمدند که مامون در هراس افتاد و آن حضرت را مسموم ساخت. (9)

تالیف «من لایحضره الفقیه » در بلخ

جالب است که در سده چهارم هجری، طرح تالیف یکی از جوامع اربعه مشهور امامیه که مدار استنباط احکام شرعی در این مذهب است، در بلخ ریخته شد. شیخ صدوق مؤلف کتاب «من لایحضره الفقیه »، در مقدمه این کتاب می نویسد که چون در ایلاق بلخ به دیدار سید ابوعبدالله محمدبن حسن علوی معروف به نعمه رسید، سید سخن از «من لایحضره الطبیب » محمدبن زکریای رازی به میان آورد و از شیخ صدوق خواست تا کتابی جامع در احکام دین تالیف کند و آن را «من لایحضره الفقیه » نام نهد. شیخ صدوق تالیف «من لایحضر» را در بلخ آغاز کرد و هم در بلخ آن را به پایان رسانید.

وجود آن همه منابع و مآخذ و اسناد در حدیث و فقه امامیه، در بلخ سده چهارم، که برای شیخ صدوق امکان تالیف چنین اثر عظیمی را فراهم ساخته قابل توجه است. (10) اجازه شیخ صدوق به سید نعمه علوی که در یکی از نسخه های خطی «من لایحضر» به نظر رسیده توقف شیخ را در حدود چهار سال یا بیشتر در بلخ مسلم می سازد.

در همان عصر در بلخ فقیهی بود که به ابوحنیفه صغیر شهرت یافته بود. او ابوجعفر محمد هندوانی بود. از او نقل کرده اند که در آغاز اشتغال به درس و تعلیم از ناتوانی در فهم مسایل در رنج بود، تا شبی امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در خواب دید که دو انگشت مبارک در دهان او نهاد و تا به کام رسانید و آن گاه دعا گفت. ابوجعفر می گفت که بر این رؤیا سالی تمام نگذشت که «تم لی ماتم ». (11)

شاگرد فقیه هندوانی، ابولیث سمرقندی، فقیه حنفی و عالم کثیرالتالیف که او نیز در بلخ می زیست در تالیفات خویش مکرر به روایت احادیث و ادعیه از ائمه و ذکر سجایای امیرالمؤمنین علی علیه السلام و دیگر ائمه امامیه بخصوص امام حسن بن علی علیه السلام، امام علی بن حسین علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام پرداخته و ارادت مخلصانه خویش را به آن بزرگواران اظهار داشته است. نمونه هایی از این مقتبسات را می توان مخصوصا در دو کتاب «تنبیه الغافلین » و «بستان العارفین » او دید. (12)

عالمان امامیه سمرقندی

محمدبن عمربن عبدالعزیز کشی، صاحب رجال معروف و محمدبن مسعود عیاشی فقیه و مفسر صاحب تفسیر معروف عیاشی، هر دو از عالمان بزرگ امامیه در سده چهارم هجری و از پرورش یافتگان سمرقند بودند. (13)

علویان در روزگار غزنویان و سلاجقه

در روزگار غزنویان و سلاجقه نیز علویان خراسان و صدور و نقباء آنان جاه و جلال خاص و نفوذ فراوان و دستی گشاده داشته اند.

غزنویان، خاصه سلطان محمود، در حالی که می کوشیدند تا خلفای عباسی را از خود راضی و خشنود نگهدارند، در عین حال نمی خواستند علویان و پیروان امامیه خراسان را - که رعایای شان بودند - آزرده خاطر سازند.

در سال 403ق هنگامی که تاهرتی رسول الحکیم - خلیفه فاطمی مصر - به دربار سلطان محمود آمد، به روایت گردیزی، سلطان «مر آن رسول را پیش خود نگذاشت و بفرمود تا او را به حسن بن طاهربن مسلم علوی سپردند و حسن تاهرتی را به دست خویش گردن زد» (14) .

آرامگاه یحیی بن زید در سرپل خراسان

بنای آرامگاه و کتیبه مرقد یحیی بن زیدبن علی بن حسین علیه السلام که در 125ق به شهادت رسید، در شهر «سرپل » در شمال افغانستان واقع و از ابنیه روزگار غزنویان است. بر کتیبه این آرامگاه نام جمعی از شیعیان اهل بیت علیهم السلام دیده می شود و به دنبال مسلم و نصربن سیار و ولید عبارت «لعن ...» آمده است. به قول مرحوم استاد عبدالحی حبیبی: با آن که این آرامگاه در کانون حنفیان بلخ واقع شده بود و تلعین امویان در بین حنفیان جواز نداشت، ولی بنابر احترام این شخصیت مظلوم آل محمدصلی الله علیه وآله، کتیبه تاکنون بر همان حالت قدیم باقی مانده است. (15)

نقل جنازه از غزنی به مشهد مقدس

نمونه دیگری از تولای رجال والا مقام دربار غزنه به دودمان پیامبرصلی الله علیه وآله وصیت عراقی دبیر است. ابوالحسن عراقی دبیر که از درباریان عالیرتبه دربار غزنه بود و در429ق در غزنه درگذشت، با وجود بعد مسافت و دشواریهای موجود در آن زمان، وصیت کرد که تابوتش را به مشهد امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام نقل بدهند. او کاریز مشهد مقدس را که خشک شده بود، بازسازی و روان کرد و کاروانسرایی برآورد و دیهی سبک خراج بر کاروانسرا و کاریز وقف کرده بود. (16)

برخی از مداحان آل پیمبرصلی الله علیه وآله در سده چهارم و پس از آن و مدح علویان

کسائی مروزی شاعر والامقام سده چهارم زیباترین و سوزناکترین مرثیه های سیدالشهدا را از آن روزگار به یادگار گذاشته است. او در قصیده بلند بالایی می گوید:

دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را مقتول کربلا را، تازه کنم تولا آن نازش محمدصلی الله علیه وآله، پیغمبر مؤبد آن سید ممجد، شمع و چراغ دنیا آن میر سر بریده، در خاک خوابنیده از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا (17)

اکنون که از سخنسرای مرو یاد کردیم، بیجا نیست که از فرزند فرغانه شاعر حنفی مذهب سده هفتم هجری سیف فرغانی هم سخنی بگوییم. سیف فرغانی در قصیده دلنشینی در مرثیه شهیدان کربلا می گوید:

ای قوم در این عزا بگریید بر کشته کربلا بگرییدبا این دل مرده خنده تا چند؟ امروز در این عزا بگریید فرزند رسول را بکشتند از بهر خدای را بگریید از خون جگر سرشک سازید بهر دل مصطفی بگریید... (18)

ادیب صابر ترمذی (منسوب به ترمذ بر کرانه آمو) شاعر والامقام سده ششم هجری قصاید متعددی در مدح صدر اجل تاج المعالی سید مجدالدین ابوالقاسم علی بن جعفر موسوی علوی رئیس خراسان گفته است که در دیوان او درج و موجود است. قصاید موجود ادیب صابر ترمذی در ستایش این صدر سادات و علوی رفیع مقدار چندین برابر مدایح او در حق سلطان بزرگ روزگارش - سنجر - است. از مدایح ادیب صابر درمی یابیم که چگونه رئیس علویان خراسان در مقام و منزلت و داد و دهش با سنجر برابری می کرده و گاه از او فراتر می رفته است. صابر در قصیده ای این سید علوی را چنین می ستاید:

...اسلام رابه مرتبت فتح مکه ای انصاف رابه منزلت روزمحشری گر شرق و غرب ملک شهنشاه سنجر است زین ملک اختیار شهنشاه سنجری هر چند نیست لشکر سلطان عدد پذیر تو میزبان و معطی سلطان و لشکری... گر عنصری ز نعمت محمود نام یافت آن یافتم ز تو که ز محمود عنصری... (21)

در قصیده دیگری می گوید:

سبط رسول، سید مشرق که ذات او فهرست فخر آدم و حوا شود همی (20)

در قصیده دیگری گفته است:

سفینه نوح آل مصطفایند تو صدر و بدر آن فرخنده آلی

یا:

وارث جعفر صادق علی بن جعفر آن که صد شاه سزد نائب یک جعفر او آن خداوند که حیدر دل و زهرا نسب است شیعت حیدر و زهرا همه خدمتگر او در معالی و معانی چه طمع داری از آنک؟ علی و فاطمه باشد پدر و مادر او

دیگر شاعران آن روزگار از جمله انوری، معزی و مسعود سعد نیز این خانواده را مدح گفته اند. این مدحها نشان دهنده عزت و احترام علویان و پیروان امامیه در خراسان است.

در روزگار تیموری

اقبال تیموریان و رجال دربار هرات به علویان و تولا و ارادتشان به دودمان پیامبر بزرگوار، بسیار روشن و مستغنی از شرح و تفصیل است. دانشمندانی چون امیر جمال الدین عطاءالله حسینی و چند تن دیگر از خاندان او در خراسان از نفوذ فوق العاده ای برخوردار بوده اند.

اشعار مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی (898 ق) در مدح امام علی علیه السلام، و اولاد و احفاد آن حضرت از زیباترین نمونه های مناقب ائمه امامیه است:

جامی قصیده بلندبالایی در ستایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد، با این مطلع:

اصبحت زائرا لک یا شحنة النجف بهر نثار مقدم تو نقد جان به کف

و از زیارت مرقد مطهر سیدالشهداعلیه السلام چنین یاد می کند:

کردم ز دیده پای سوی مرقد حسین هست این سفربه مذهب عشاق فرض عین خدام مرقدش به سرم گرنهندپای حقاکه بگذرد سرم از فرق فرقدین از قاف تا به قاف پر است از کرامتش آن به که فتنه جوی کندترک شیدوشین...

قصیده جامی در مدح امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام نیز بسیار دلنشین است:

سلام علی آل طاها و یاسین سلام علی آل خیر النبیین سلام علی روضة حل فیها امام یباهی به الملک والدین امام بحق شاه مطلق که آمد حریم درش قبله گاه سلاطین علی بن موسی الرضا کز خدایش رضا شد لقب چون رضابودش آیین پی عطر روبند حوران جنت غبار درش را به گیسوی مشگین اگرخواهی آری به کف دامن او برودامن ازهرچه جزاوست برچین... (21)

نیز در ستایش امام سجادعلیه السلام و مناظره فرزدق با هشام بن عبدالملک اموی در مثنوی با مطلع:

پور عبدالملک به نام هشام در حرم بود با اهالی شام

داد سخن داده است. او ضمن این مثنوی در مدح امام زین العابدین و معرفت مقام حضرت می گوید:

آن کس است این که مکه و بطحا زمزم و بوقبیس و خیف و منا حرم و حل و بیت و رکن و حطیم ناودان و مقام ابراهیم مروه، مسعی، صفا، حجر، عرفات طیبه و کوفه، کربلا و فرات هر یک آمد به قدر او واقف به علو مقام او عارف قرة العین سیدالشهداء است غنچه شاخ دوحه زهراست میوه باغ احمد مختار لاله راغ حیدر کرار

جامی در آخر این داستان می گوید:

مادح اهل بیت در معنی مدحت خویشتن کند یعنی مؤمنم موقنم خدای شناس وز خدایم بود امید و هراس... دوستدار رسول و آل ویم دشمن خصم بد خصال ویم...

این مثنوی و داستان طولانی است. بیتی چند بر طریق اشارت نقل شد. (22)

اصطلاح «روضه خوانی » از کجا آمده است؟

جالب است که می بینیم اصطلاح «روضه خوانی »، پیش از روزگار صفویان، و در هرات، در روزگار سلطان حسین بایقرا به میان آمد. ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری کتاب «روضة الشهداء» را در بیان وقایع عاشورا تالیف کرد. این کتاب را در مجالس می خواندند و استماع می کردند و بر مظلومیت شهیدان کربلا اشک می ریختند و این طریقت، مذهب خاصی نبود بلکه مجالس عام بود. همین مجالس را «روضه خوانی » نامیدند و این اصطلاح بتدریج عمومیت یافت. (23)

آورده اند که سلطان حسین بایقرا ( - 912ق) پادشاه تیموری خراسان گرایش خاصی به ائمه و اهل بیت علیهم السلام داشت، چنان که به سیدعلی بن عابد واعظ قاینی مقیم هرات دستور داد که نامهای ائمه امامیه را در خطبه یاد کند. (24)

علاقه علمای کابلی در سده 11ق به اجتهاد

شیخ مهذب الدین احمدبن عبدالرضای بصری عالم امامی که تالیفات متعددی در کلام، اصول، رجال، حدیث و فقه دارد، کتاب «عمدة الاعتماد فی کیفیة الاجتهاد» را در 1080ق در کابل و «التحفة النجفیة » را در قندهار تالیف کرده و در مقدمه «عمدة الاعتماد» یاد کرده که آن کتاب را به خواهش بعضی از مردمان کابل تالیف کرده است. (25)

زائران امیرالمؤمنین علیه السلام در بلخ

در عصر حاضر، همچون قرون ماضیه، تربت منتسب به شیر یزدان، سخی، شاه مردان، امام علی علیه السلام در مزار شریف، مرکز ام البلاد بلخ، از جلال و شکوه خاصی برخوردار و زیارتگاه و مطاف و ملجا و دارالشفای خاص و عام است. و شاهد صادقی است بر محبت و ارادت مسلمان این بوم و بر، به آن بزرگوار. زائران مزارشریف نه تنها مردمان داخل کشوراند، که از ماوراءالنهر و پاکستان و هند نیز به آن حریم محترم روی می آورند. جامی در حدود شش قرن پیش در باب مزار شریف فرموده است:

گویند که مرتضی علی در نجف است در بلخ بیا، ببین که بیت الشرف است جامی نه عدن گوی نه بین الجبلین خورشید یکی و نور آن هر طرف است

و این ابیات ابوالمعانی عبدالقادر بیدل زبانزد اهل حال و صاحبدلان و معرفت آشنایان آن دیار است:

کدامین شیریزدان مرتضی آن سرورکامل که می خوانند مردان حقیقت شاه مردانش لب بت گربه تصدیق ولایش «یاعلی »گوید به نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش

علم مبارک این مزار فیض آثار، بر طبق سنت دیرینه، هر سال در روز نوروز در صحن مزار برافراشته می شود و تا چهل روز برافراشته است و هر روز هزاران مشتاق مخلص و بیمار و نیازمند به آن درگاه می شتابند و هر سال گروهی بیمار شفا می یابند و بسا نیازمندان که به مقصد می رسند.

نظیر همین مراسم در مزار سخی در کابل، مزار یحیی بن زید در سرپل، مزار امام صاحب در قندز، مزار سید جعفر مجرد در اوپیان (یا هوفیان) پروان، مزار سیدناصر علوی (ناصرخسرو) در یمگان بدخشان و چند جای دیگر برگزار می گردد.

مزارات امامزاده عبدالله بن جعفر طیار و قاسم بن جعفر صادق علیه السلام و عبدالواحد حسنی شهید در هرات دارای ابنیه باشکوه باستانی و زیارتگاه خراسانیان است.

در پایان این مقال مختصر که اندکی از بسیار به عرض رسید، خاطرنشان می گردد که مسلمانان سرزمینهای مشرق اسلامی که امروزه شامل کشورهای افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و جز آنها می گردد، به هر مذهب و طریقتی که پابند بوده اند، محبت و دوستی دودمان و خاندان رسول الله را همیشه با خود داشته اند و همه مذاهب و طرایق این سرزمینها در کمال یگانگی و اخوت می زیسته اند و اگر گاهی خللی پیش آمده و مشکلی و نفاقی در میان افکنده شده و آتشی برافروخته گشته، از جانب دشمنان و به دست عوامل اجانب و استعمار و در جهت تضعیف این ملتها بوده است. در چنین موارد هم غالبا الفت و یگانگی این مردمان دست بالا را داشته که خاک حسرت بر دیده دشمنان افکنده اند و این ندای مقدس به فریادشان رسیده است که: «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا».

پی نوشتها

1- تاریخ یعقوبی، 2/117 و237.

2- تاریخ بخارا، 240 (تعلیقات).

3- اختیار معرفة الرجال، 115; کتاب الرجال برقی 8; رجال ابن داوود(ع)39; مناقب العلماء ابن شهرآشوب 145; نیز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل «ابوخالد کابلی ».

4- هزاره شیخ طوسی 88 (مقاله استاد حبیبی).

5- الفهرست 374 (هامش).

6- فضایل بلخ 44.

7- هزاره شیخ طوسی 83.

8- افغانستان بعد از اسلام 872.

9- تاریخ الاسلام السیاسی 2/163; افغانستان بعد از اسلام 872.

10- کتاب من لایحضره الفقیه، مقدمه; الذریعه، ذیل من لایحضره الفقیه; مرحوم استاد حبیبی نیز به این تالیف و ماجرای آن اشاره کرده است، هزاره شیخ طوسی.

11- فضایل بلخ 363.

12- دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل «ابولیث سمرقندی »; بستان العارفین و تنبیه الغافلین، صفحات مختلف.

13- رجال النجاشی 350، 372; هزاره شیخ طوسی 86.

14- زین الاخبار 181.

15- مقاله استاد عبدالحی حبیبی در «هزاره شیخ طوسی ».

16- تاریخ بیهقی، چاپ خلیل رهبر، 870.

17- کسائی مروزی، زندگی و اندیشه او59-67.

18- دیوان سیف فرغانی 176-177.

19- دیوان ادیب صابر ترمذی 114-116.

20- همان، 72-73.

21- دیوان جامی.

22- هفت اورنگ، سلسلة الذهب 141-145.

23- روضة الشهداء مکرر چاپ شده; نیز نگاه کنید به الذریعه، ذیل روضة الشهداء.

24- بهارستان آیتی 220; الذریعه، ذیل دیوان واعظ قاینی.

25- الذریعه، ذیل «عمدة الاعتماد» و چند کتاب دیگر; دایرة المعارف بزرگ اسلامی ذیل «احمدبن عبدالرضا» به قلم نگارنده.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر