گرچه در قرن بیستم، رهبری جهان، همواره آرزوی سردمداران ایالات متحده آمریکا بوده، اما بعد از فروپاشی شوروی سابق که جهان از حالت دو قطبی خارج شد، زمامداران آمریکا برای رسیدن به این آرزو، بیشتر امیدوار شدند و دل بستند و دم از «نظم نوین جهانی » زدند که خود را طراح و ناظم آن می پنداشتند!
از زمان ریاست جمهوری «ریگان » به بعد، به ویژه بعد از جنگ عراق و کویت، آمریکا عملا داعیه رهبری جهان را داشته و با اقدامات قلدرمآبانه و خلاف عرف و قوانین بین المللی، همواره «سازمان ملل متحد» را که مرجع رسمی بین المللی است، به حاشیه رانده و آن را از اعتبار انداخته است . در این مدت آمریکا به خود اجازه داده است که به صورت خودسرانه، به هر کشور و هر نقطه - که به دلخواه خود، آن را تروریست، یا مخالف صلح و امنیت، یا دشمن منافع آمریکا می نامد - حمله کند . و این، یک بدعت سیاسی است که اگر ادامه پیدا کند در آینده، جهان تاوان سنگین آن را خواهد پرداخت .
حوادث تروریستی بیستم شهریور در مرکز تجارت جهانی و پنتاگون در آمریکا، بهانه خوبی به دست «بوش » داد که به نام مبارزه با تروریسم، دامنه عملیات خودسرانه را توسعه داده و رهبری مبارزه جهانی با تروریسم را - تروریسمی که خود تعریف کرده و محل آن را معین می کند! - به رسالت های جهانی رهبری خودخوانده خویش بیفزاید!
اینک بعد از شکست طالبان در افغانستان - که بی ریشه و ساخته و پرداخته سازمان های جاسوسی انگلیس و آلت دست آمریکا بودند - و در شکست آنها عوامل دیگری نیز مؤثر بود، آمریکا دچار غرور شده، بر ضد کشورهای مستقل شاخ و شانه می کشد و به هر کدام که خواست، برچسب «شرارت » می چسباند! و تهدید به حمله نظامی می کند!
اما خوشبختانه این منطق زورگویانه آمریکا به قدری بی اساس است که اخیرا متحدان آمریکا (کشورهای اروپایی) نیز از آن فاصله گرفتند و این منطق کور را محکوم کردند . اکنون نشانه های افول قدرت رهبری خودخوانده آمریکا هر روز آشکارتر می شود .
از طرف دیگر تجربه ثابت کرده است که قدرت واقعی آمریکا بسیار کمتر از آن چیزی است که می نمایاند، و از این رو هرجا با مقاومت دلیرانه روبه رو شده و به منافعش آسیب رسیده، از خود ضعف نشان داده است .
در مورد اخیر نیز دیدیم وقتی که سران کاخ سفید با عکس العمل بسیار جدی و شجاعانه مسؤولان جمهوری اسلامی ایران، روبه رو شدند، و راه پیمایی حماسی روز 22 بهمن گذشته را که بیش از هر سال دیگر جنبه ضد آمریکایی آن آشکار بود، دیدند، به پریشان گویی افتادند و طبل عقب نشینی را به صدا درآوردند! گرچه به عقیده بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان سیاسی، توپ و تشرهای رییس جمهوری آمریکا، بیشتر مصرف داخلی دارد و برای پوشاندن ضعف ها و مشکلات داخلی این کشور، و به منظور منحرف ساختن افکار عمومی مردم آمریکا از این مشکلات است; از این رو شاید حالا حالاها این توپ و تشرها ادامه داشته باشد! .