ماهان شبکه ایرانیان

گزارش سفر آیة الله سبحانی به کشور اردن (۷)

روز پنجشنبه ۱۶/۲/۷۷، ششمین روز اقامت ما در اردن بود، از سخنرانی در دانشگاه فارغ شده بودیم و دیگر دعوت ها را رد می کردیم، از نظر تقویم های محلی، چنین روزی دهم محرم الحرام ۱۴۱۹ اعلام شده بود، درحالی که از نظر تقویم های ایرانی، روز نهم بود و روز جمعه به عنوان عاشورای حسینی معرفی شده بود، سفارت نیز از تقویم ایرانی پیروی کرده و مقرر شده بود که مراسم عا ...

سخنرانی در مسجد ملک عبدالله

روز پنجشنبه 16/2/77، ششمین روز اقامت ما در اردن بود، از سخنرانی در دانشگاه فارغ شده بودیم و دیگر دعوت ها را رد می کردیم، از نظر تقویم های محلی، چنین روزی دهم محرم الحرام 1419 اعلام شده بود، درحالی که از نظر تقویم های ایرانی، روز نهم بود و روز جمعه به عنوان عاشورای حسینی معرفی شده بود، سفارت نیز از تقویم ایرانی پیروی کرده و مقرر شده بود که مراسم عاشورا روز جمعه در خود سفارت برگزار گردد، هرچند شیعیان اردن بالاخص عراقیهای مقیم از تقویم محلی پیروی کرده و مراسم عاشورا را در صحن حضرت جعفر بن ابی طالب علیه السلام برگزار کرده بودند .

در هر حال برنامه ما در روز پنجشنبه، سخنرانی در مسجد «ملک عبدالله » پایه گذار حکومت هاشمی در اردن، بود این مسجد در وسط عاصمه به نحو بسیار زیبایی آنهم بدون ستون ساخته شده و من، مسجدی به این زیبائی کمتر دیده ام، در عین مسجد بودن، دارای مرافق متنوعی است .

این دیدار و دعوت را وزیر اوقاف کشور اردن آقای «دکتر عبدالسلام » ترتیب داده بود و مدعوین ائمه جمعه و جماعات امان و کارکنان وزارت اوقاف و خبرنگاران بودند و مردم عادی نیز شرکت کرده بودند و تلویزیون امان نیز سخنرانی را ضبط می کرد در جایگاه، علاوه بر اینجانب، وزیر اوقاف و سفیر جمهوری اسلامی ایرانی نیز حضور داشتند .

به اطمینان می توان گفت: یک چنین توفیق در تاریخ شیعه کمتر رخ داده است، یعنی یک گوینده شیعی در بهترین مساجد و زیباترین معابد کشوری، در حضور اکثریت علما و ائمه جمعه و جماعات عاصمه اهل سنت، سخن بگوید و سعی کند که بدبینیها از میان برداشته شود و راه را برای دیگران باز کند در این مجمع از روحانی هفتاد ساله گرفته تا بیست و چند ساله شرکت کرده باشند .

سخنان خود را پس از حمد و ثنای خدا و درود بر نبی مکرم و عترت طاهره و یاران برگزیده او چنین آغاز کردم:

«واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا واذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا ...» (1) «صدق الله العلی العظیم » .

در جهان، انسانی پیدانمی شود که وحدت و یگانگی را نستاید و یا از تفرقه و دودستگی نکوهش ننماید، زیرا مساله: «توحید کلمه » به صورت یک قضیه بدیهی درآمده و جهان به سوی آن گام برمی دارد، حتی کشورهائی که دارای حکومت و ایدئولوژی های خاصی هستند در مواقعی که منافع مشترک دارند، با کشورهای متضاد و مخالف متحد می شوند . کشورهای اروپائی پس از قرنها اختلاف و دودستگی، سرانجام به وحدت رو آورده و به تدریج به سوی اقتصاد و سیاست واحد و پول واحد پیش می روند .

روزگاری که جهان به صورت دوقطبی اداره می شد، و اردوگاه «سوسیال دمکرات » شرق، یا اردوگاه «امپریالیسم غرب » ، در تضاد و کشمکش بودند، و هریک برای خود عقیده و خطمشی سیاسی و اقتصاد خاصی داشت، ولی در مواضع خاص که منافع هردو اقتضا می کرد، دست یکدیگر را به عنوان یک متحد می فشردند .

در روزگاری زندگی می کنیم که دو ملت متخاصم مانند مسیحیان و یهودیان که قریب بیست قرن باهم در جنگ و نزاع بودند، و پیوسته اولی، دومی را به صلیب مسیح متهم می کرد . رو به آشتی آورده و دست دوستی به هم داده اند تا آنجا که پاپ، یهود را از این تهمت ریشه دار، تبرئه می کند .

و به تعبیر برخی از بزرگان «شرق و غرب » تیغه های یک قیچی هستند و برای قطع یک ریشه که به زیانشان هست، باهم حرکت می کنند، آنگاه از هم فاصله می گیرند .

در شرائطی زندگی می کنیم که نخستین قبله مسلمانان و نخستین نقطه سیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به جهان بالا در قبضه یهود است، و اردوگاه های شرق و غرب، برای فروش سلاحهای خود به رقابت پرداخته و در صدد آتش افروزی در میان کشورهای جهان سوم بالاخص کشورهای اسلامی می باشند، آیا در چنین شرائطی وحدت کلمه و همکاری در میان یک میلیارد و اندی مسلمان، لازم و ضروری نیست؟ همگان دیدیم که هنوز آثار ویرانگر جنگ تحمیلی عراق و ایران مرمت نشده بود، حمله عراق به کویت آغاز گردید، و در نتیجه نوزده کشور در راس آنها آمریکای جهانخوار، برای حفظ منافع خود به حرکت درآمدند و تجاوز را مهار کرده و به حضور خود در منطقه مشروعیت بخشیدند .

غرب، وجود یک حکومت اسلامی فراگیر «عثمانی » را تحمل نکرد و با دست خود مسلمانان آن را واژگون ساخت . در ترکیه ایده «پان ترکیسم » و در کشورهای عرب «پان عربیسم » را احیا کرد، سرانجام امپراتوری بزرگ اسلامی فرو پاشید، و به صورت دولت های کوچکی درآمد که احیانا قدرت دفاع از خود را ندارند .

بیش از دو قرن است که ثروت مسلمین و نفایس ملی آنان به وسیله یغماگران خارجی غارت و تاراج می شود و برای تحقیق هر موضوعی باید به کشورهای خارجی سر زد و نفایس را در آنجا جستجو نمود .

در چنین جهان شخصیتهای دلسوز و آگاه در پرتو تعالیم قرآن که می فرماید: «واعتصموا بحبل الله جمیعا» ، بپا خاسته و جهان اسلام، مسلمانان را به وحدت کلمه و تعاون و همکاری دعوت نموده و می خواهند روح برادری و برابری و سماحت و گذشت را زنده کنند .

از روزی که اسلام به صورت حکومت و دولت درآمد، و می رفت منطقه را فراگیرد، و جزیرة العرب را از لوث وجود یهود پاک سازد، شبکه جاسوسی یهود کوشش کرد تا وحدت کلمه و اتحاد آنان را بهم زند .

یک پیر سیاستمدار یهودی به نام «شاس » از انسجام جوانان اوس و خزرج سخت ناراحت شد، در فکر افتاد، آتش جنگ را در میان آنان شعله ور سازد به یک جوان یهودی آموزش داد که به میان آنان برود، ایام و حوادث تلخبار جنگ «بعاث » را یادآوری کند که چگونه جنگجویان این دو قبیله آشیانه های یکدیگر را آتش می زدند و کودکان همدیگر را بر سر نیزه می زدند .

جوان یهودی تعلیم دیده، در یکی از روزها به بزم جوانان اوس و خزرج راه یافت و با ظرافت خاصی از جنگ بعاث خاطراتی نقل کرد، جنگی که در آن پیروزی از آن اوس بود، و این جوان یهودی نقش خود را آنچنان به خوبی ایفاء کرد که جوانان ساده لوح اوس و خزرج، اسلام خود را فراموش کرده، توگوئی در عصر جاهلیت زندگی می کنند . دستها به قبضه شمشیر بردند تا خون یکدیگر را بریزند، وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از جریان آگاه شد، به میان آنان آمد و با صدای بلند فرمود: «یا معشر المسلمین، الله الله ابدعوی الجاهلیة و اما بین اظهرکم بعد ان هداکم الله بالاسلام و اکرمکم و قطع عنکم امرالجاهلیة و استنفذکم من الکفر الف به بین قلوبکم » .

«ای مسلمانان خدا را به خاطر بیاورید، خدا را متذکر شوید، آیا به اندیشه های دوران جاهلیت باز گشتید و من هنوز زنده ام و در میان شما هستم، درحالی که خدا، شما را به وسیله اسلام هدایت کرد و گرامی شمرد و رشته های عصر جاهلی را برید و شما را از کفر نجات داد و دلهای شما را به هم نزدیک کرد؟» .

سخنان پیامبر، بسان آبی بود که بر آتش شعله ور ریخته شود، همگان از نقشه شیطانی جوان یهودی آگاه شدند، گریه و زاری را سر دادند و همدیگر را در آغوش کشیدند (2) .

در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله یک شاس بیش نبود و اگر هم متعدد بود، در برابر آگاهی های پیامبر صلی الله علیه و آله کاری از پیش نمی بردند، اینک نمونه دیگری نیز یادآور می شویم که با تدبیر حکیمانه پیامبر صلی الله علیه و آله خنثی گردید:

نظیر این رویداد در جنگ «بنی المصطلق » پیش آمد . طرفین نزاع و درگیری را به جای اوس و خزرج مهاجر و انصار تشکیل داده بود و بر سر کشیدن آب از چاه میان دو نفر از آنان جنگ و نزاع درگرفت و هرکدام پیوندهای خود را، به حمایت از خویش دعوت کرد، ناگهان دور جاه، مملو از مهاجر و انصار گردید و نزدیک بود که خونریزی در سرزمین دشمن رخ دهد باز پیامبر به میان آنان آمد و فرمود: آنچه از دهان هر دو نفر درآمد، کلمه ناپاکی و اندیشه جاهلی بود، خدا شماها را برادر یکدیگر قرار داده است . دعوت ها باید به نفع تمام مسلمانان باشد نه سود گروهی از شما، و به ضرر گروه دیگر (3) .

از این نمونه ها در تاریخ اسلام فراوان دیده می شود، و همگی می رساند که نقطه قوت مسلمانان همان وحدت کلمه و اتفاق و همان نیز نقطه آسیب پذیر آنان است و دشمنان نیز از روز نخست آن را نشانه گرفته اند .

پس چه بهتر از تاریخ اسلام درس فراگیریم نه تنها از گسترش اختلاف بپرهیزیم، حتی در وحدت مسلمین و اتحاد آنان کوشش کنیم و از ثمره شیرین وحدت کلمه در دو جهان بهره مند شویم .

عناصر تقریب

مسلمانان جهان در اصول عقائد که محور ایمان و کفر است، وحدت نظر دارند، و به خدای واحد، به روز معاد و نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله عقیده مند می باشند و در برنامه ریزی از شریعت واحدی پیروی می نمایند چرا با این عناصر وحدت آفرین از هم جدا زندگی می کنند؟! و دست برادری به هم نمی دهند؟!

یکی از ابزار وحدت احترام به ثقلین است که همه مسلمانان در لزوم تکریم آن وحدت نظر دارند، قرآن و عترت دو مرجع مسلم در مسائل عقیدتی و احکام عملی است و هر دو به عنوان یادگار گرانبها به ما سپرده شده اند و کرارا، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی » و هدف از عطف عترت بر قرآن معرفی مرجع مسلمانان پس از درگذشت خود می باشد، و این اصل، یکی از مشترکات مسلمانان است که می تواند آنان را بر سر مائده هدایت های قرآن و علوم اهل بیت علیهم السلام گرد هم بیاورد .

متاسفانه بر اثر تبلیغات غیر صحیح، اکثریت قابل ملاحظه ای از مسلمانان، از علوم اهل بیت بهره نگرفته و از این مائده آسمانی استفاده نمی کنند، درحالی که عترت او، به حکم آیه تطهیر از گناه و لغزش مصون بوده و طبعا گفتار و کردار آنان حجت خواهد بود . چنانکه می فرماید: «... انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب: 33) .

مشترکات میان فرق اسلامی بیش از آن است که من شمردم، امید است که خداوند در سایه وحدت کلمه و تمسک به حبل الله المتین به مسلمانان عزت و سرفرازی در دو جهان دیگر عطا فرماید .

پیام من در اینجا پایان می رسد، آماده ام به پرسش و احیانا اعتراضها را پاسخ گویم .

سئوال نخست

محقق عالیقدر جناب آقای «دکتر حسن سقاف » برخاست و از وزیر اوقاف درخواست کرد که اجازه دهد اینجانب واقعیت تشیع و ممیزات آن را باتسنن به نحو روشن بیان کنم .

من در عین تکریم این کاوشگر بزرگ، پیشنهاد ایشان را مطابق مصلحت ندیدم، زیرا هنوز چنین آمادگی را در مخاطب های خود احساس نمی کردم و - لذا - از اجابت خواست او به گونه ای که احترام او نیز محفوظ باشد، پوزش طلبیدم .

سئوال دوم

یکی از حاضران برخاست و گفت: مشکل اختلاف در خلافت پس از پیامبر، بزرگ ترین مانع در راه تحقق ایده شما است ما شیوه خلافت را انتخابی و صدیق را خلیفه پیامبر می دانیم و شما صیغه خلافت را انتصابی و تنصیصی و علی بن ابی طالب را خلیفه پیامبر می دانید، با این اختلاف چگونه وحدت و یا تقریب تحقق می پذیرد؟

در پاسخ گفتم:

اگر ماهیت مساله خلافت شکافته شود، خواهید دید که این نوع اختلاف در برابر این همه مشترکات، چندان مانعی نیست زیرا:

اولا: اعتقاد به خلافت خلفای چهارگانه جزء اصول و عقائد اسلامی نیست، زیرا در کتاب و سنت وارد نشده و مسلمانان صدر اسلام که قبل از وفات پیامبر، دعوت حق را لبیک گفته اند، با اسلام و ایمان کامل درگذشته و جهان را ترک گفته اند درحالی که به خلافت و امامت کسی معتقد نبودند .

اصولا پس از گذشت پیامبر، افراد فراوانی زمام خلافت را به دست گرفته و حکومت نموده اند چه شد که اعتقاد به امامت این چهار نفر، جزء عقائد دینی شد و اما اعتقاد به خلافت عمر بن عبدالعزیز چنین مقام و موقعیت را پیدا نکرد .

ثانیا: بزرگان اهل سنت مساله خلافت را از اصول نمی دانند آن را از فروع دین می شمارند و می گویند: برای اجرای احکام خدا در قالب امر به معروف و نهی از منکر، نیاز به امام و حاکم داریم، پس بر مسلمانان فریضه ای است که امامی برای خود نصب کنند .

بنابراین، دعوت نصب امام، مانند یک حکم شرعی است و اختلاف در احکام فقهی مشکلی پدید نمی آورد و سرانجام فقهای مذاهب در مسائل زیادی با یکدیگر اختلاف نظر دارند .

سئوال سوم

جوانی برخاست و گفت: همه ائمه جمعه و جماعات کشور اردن را وزارت اطلاعات و به تعبیر وی مخابرات اردن، تزکیه کرده است و اگر آنان، افراد عادل و پاکدامن نبودند، اجازه اداره امور دینی به آنها واگذار نمی شد . ولی گاهی شیعیان در مسجد ما به طور فرادی نماز می خوانند و به ما اقتدا نمی کنند .

در پاسخ گفتم:

بر آنان لازم است، بر امام عادل اقتدا کنند و از فیض جماعت محروم نباشند، ولی من سئوالی دارم و آن اینکه: آیا شما هم تا کنون به عالم شیعی اقتدا کرده اید و یا شما هم مانند شیعیان مورد نظرتان، به صورت فرادی نماز گزارده اید، گفت: نه . من اقتدا نکرده ام .

من لبخندی زدم و گفتم این به آن در و حضار نیز خندیدند .

سئوال چهارم

روحانی دیگری برخاست اختلاف را در وضو مطرح کرد و گفت: شما پاها را مسح می کشید و ما می شوئیم .

در پاسخ گفتم:

هر دو مذهب بر نظریه خود دلیل منطقی دارد و مدعای شیعه این است که پاها باید مسح شود و گروهی از صحابه نیز مسح می کردند .

«ابن عباس » می گوید: «نزل الکتاب بالمسح و ابی الناس الا الغسل » ، «قرآن به مسح پا فرمان داده ولی مردم شستن را برگزیده اند» .

فقهای شیعه می گویند: لفظ «وارجلکم » در آیه «فامسحوا برؤوسکم و ارجلکم » نمی تواند بر «ایدیکم » که در «واغسلوا وجوهکم و ایدیکم » وارد شده، عطف باشد . زیرا لازمه آن این است که بین معطوف (ارجلکم) و معطوف علیه (ایدیکم) جمله معترضه ای به نام (فامسحوا برؤوسکم) قرار گیرد و به این کیفیت سخن گفتن در لغت عرب جایز نیست .

بالاخره عزیز من ما منکر اختلاف نیستیم و اگر اختلافی وجود نداشت، سخن ما موضوع نداشت ولی این اختلاف ها جنبه فقهی دارد .

ما در اینجا دامن سخن را کوتاه می کنیم و از خداوند بزرگ برای مسلمانان وحدت کلمه درخواست می نمائیم .

××× پس از سخنرانی اینجانب وزیر اوقاف جناب دکتر عبدالسلام از ما تشکر کرد و پس از زیارت مرافق مسجد، عازم سفارت شدیم .

شب عاشورا

شب جمعه از نظر تقویم ایران شب عاشورا بود، همه اعضا اعم از زن و مرد همه در دو اتاق جمع شده بودند . نخست فرزندم علیرضا آیاتی از کلام الله مجید تلاوت کرد، و مورد تحسین حاضران قرار گرفت در آن شب قدری در مورد مقامات سالار شهیدان سخن گفتم و این که امام می فرماید: در گذشته و در آینده برای یاران من نظیری نبوده و نخواهد بود، برای این است که در تمام نبردهایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا خلفا انجام می دادند، مجاهدین به حیات و بقای خود امید داشتند، درحالی که یاران سالار شهیدان همگی آماده مرگ بودند و می دانستند که فردا شربت شهادت خواهند نوشید بنابراین صحیح است حسین بن علی علیه السلام بفرماید:

«انی لا اعلم اصحابا اوفی و لا افضل من اصحابی » ولی در عین حال، بیعت را از آنها برداشت و فرمود: همه شماها می توانید این منطقه را ترک کنید، و به تعبیر خود آن حضرت که یک جهان بلاغت دارد، آنجا که فرمود: «واتخذوا اللیل جملا» . یعنی تاریکی شب را مرکب خود قرار داده و از آن بهره بگیرید .

پروانه گان چراغ هدایت باگریه و زاری از هر نوع مفارقت ابا ورزیدند و ازحیات فانی چشم پوشیده، حیات ابدی را خریدار شدند، و در حقیقت شهادت برای این نوع افراد، تولد جدید است چنانکه می فرماید:

پایان زندگانی هرکس به مرگ اوست

جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است

سخنرانی ما به پایان رسید، عزیزان خود مشغول عزاداری شدند . طرف صبح در سفارت مراسم زیارت عاشورا نیز برقرار بود و مداح آنان همه را به فیض رسانید .

هنگام عصر به سوی سوریه حرکت کردیم در مسیر مشاهده کردم ماشین، عروسی را به خانه بخت می برد ولی مطمئن بودم آنها نظر سوئی ندارند، بلکه در ناآگاهی کامل بسر می برند و از ریشه این نوع اعمال اطلاعی ندارند و تصور می نمایند که برپائی این نوع شادمانی به خاطر تجدید سال هجری است .

خودرو حامل اینجانب به گمرک اردن رسید، همراهان ما نمی خواستند که از مرز خارج شوند از طرفی فاصله گمرک اردن با سوریه نیز کم نیست و ماشینی که باید ما را به دمشق ببرد، در گمرک سوریه توقف کرده بود وقتی رئیس مرزبانی اردن از جریان آگاه شد، ما را به اتاق پذیرائی هدایت کرد و با نوشابه از ما پذیرائی نمود و از او پرسیدم: نام این منطقه چیست؟ گفت: حوران است، با کمال خوشروئی اجازه داد بدون تشریفات راننده، ما را تا گمرک سوریه برساند .

شب جمعه (و به تعبیر امروزیها) (پنجشنبه شب) شب یازدهم محرم الحرام 1419 برابر با 18/2/77 وارد دمشق شدیم، از اوضاع عزاداری پرسیدم، همگی اظهار رضایت کرده و گفتند: عراقیهای مقیم دمشق در زینبیه، و زائران و اعضای سفارت در محوطه آن، چیزی که مایه خوشحالی بود، این که بر اثر تدبیرهای سفیر محترم جناب آقای اختری، سفارت ایران در دمشق پناهگاه شیعیان در سرتاسر سوریه شناخته شده است . از این جهت شیعیان استان حلب (حدود چهار هزار نفر) برای عزاداری به سفارت ایران آمده بودند و خیابان سفارت که به صورت بلوار است، یک طرفه اعلام شده بود تا وسائط نقلیه از سمت سفارت رفت و آمد نکنند و تا جمعیت بیرون از سفارت با اطمینان خاطر به سخنان گویندگان گوش فرا دهند .

بخش فرهنگی سفارت از نظر فعالیت کم نظیر است، زیرا فعالیتهائی از این قبیل دارد: تاسیس مساجد در مناطق شیعه نشین، مانند: «لاذقیه » و «حلب » واعزام مبلغ در مراسم خاص، و نشر کتاب در سوریه و نقاط دیگر جهان، همه این نوع خدمات مرهون تدبیرهای عاقلانه سفیر محترم ایران جناب آقای اختری در دمشق است که در مدت دوازده سال توانسته است روابط دو کشور را در سطح بسیار خوب نگاه دارد و اعتماد سیاستمداران سوری را به خود جلب نماید .

شب یازدهم در مجلسی که در محل اجتماعات سفارت برگزار بود، شرکت کردیم و از سخنان جناب آقای اختری بهره بردیم و فردای آن روز به زیارت مرقد بی بی دو عالم حضرت زینب علیها السلام و زیارت دخت گرامی حسین بن علی حضرت رقیه در انتهای بازار شام رفتیم، و بنای جدید و زیبای قبر حضرت رقیه، تحسین همه را برمی انگیخت .

پیش از ظهر از حوزه علمیه حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) که زیر نظر جناب آقای طباطبائی اداره می شود، دیدن نمودیم و پس از شرکت در نماز جمعه که به وسیله دوست دیرینه جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای مهری اقامه می شود، شرکت نمودیم و پس از استراحت در سفارت، غروب شب شبنه 19/2/77 برابر دوازدهم محرم الحرام با هواپیمای ایران عازم میهن اسلامی شدیم .

خدا را سپاسگزارم که به ناچیزترین بنده خود توان بخشید که در این مدت کوتاه (شب و روز) یک رشته سخنرانی هایی در مراکز علمی و فرهنگی، ایراد کند .

«... و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب » (هود: 88) .

راقم این سطور علیرضا سبحانی خدا را سپاسگزار است که توانست آنچه را پدر بزرگوارش حضرت آیة الله سبحانی املاء فرموده بودند، به رشته تحریر درآورد، امید است خوانندگان گرامی کاستی های آن را نادیده بگیرند .

والعذر عند کرام الناس مقبول

علیرضا سبحانی

1/5/77

برابر با

28 ربیع الاول 1419ه ق

پی نوشت:

1) آل عمران: آیه 103 .

2) ابن هشام، سیره، ج 2، ص 350 .

3) مدرک پیش، ج 3، ص 303 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان