حادثه تلخ و دردناک عاشورا، شعرا را که طبعی حساس، ذوقی سرشار و روحی لطیف دارند، بیش از دیگران تکان داده و متاثر ساخته و زبان ادبی آنها را به سوک و سوز و گداز در این مصیبت گشوده است .
شاعران پارسی گوی نیز به سهم خود در ترسیم ادبی و شاعرانه این حماسه، نقش مهمی داشته اند و هرکدام از نگاه خاص خود حادثه را با هنرمندی و زیبائی بازگو کرده اند که خواننده را سخت تحت تاثیر قرار می دهد .
نقش مسلمانان غیر عرب در پیشرفت اسلام
قطعا ملتهائی که به زبان فارسی سخن می گویند، منحصر به ایرانیان نیستند، بلکه بیشتر ملتهای همسایه ایران با زبان و ادب فارسی آشنا بوده و با آن سخن می گویند، شعر می سرایند و خطابه می کنند و امثال و حکم خود را با این زبان ایراد کرده و می کنند . امروزه ملتهای تاجیکستان، آذربایجان، افغانستان بخشی از پاکستان نیز با فارسی آشنا می باشند .
اصولا می توان زبان فارسی را دومین زبان فرهنگ اسلامی تلقی کرد که ملتهای پیرو آن، اسلام را از طریق زبان فارسی یاد گرفته و به آن ایمان آورده اند . اگر رودکی از خراسان بزرگ (تاجیکستان فعلی) حکیم گنجوی از گنجه و ماوراء قفقاز، اقبال لاهوری از پاکستان (سند قدیم) مولانا از ایران با زبان شکرشکن فارسی سخن می گویند همگی اسلام را به وسیله این زبان شیرین تعلم کرده و آموزشهای پیامبر را از جان و دل پذیرفته اند .
شاید بی جهت نباشد که پیامبر اسلام از ایمان مردمان غیر عرب، (از کل بلاد شرق) خبر داده و آن را به سلمان فارسی نوید می دهد و نفوذ آئین پاک خود را در شرق و غرب جهان آن روز، پیش بینی می کند [زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و ستبلغ ملک امتی فیها] .
«زمین در برابر من پیچیده شده و من جمیع مشارق و مغارب آن را دیدم و به زودی اسلام در همه نقاط آن پرتوافکن خواهد شد و نفوذ و حکومت امت من به آنجاها خواهد رسید» .
در یک روایتی، پیامبر به سلمان فارسی، چنین آمده است:
گروهی از اصحاب از پیامبر پرسیدند: «من هؤلاء الذین ذکر الله ان تولینا استبدلوا بنا ثم لا یکونوا امثالنا، قال و کان سلمان بجنب رسول الله، قال فضرب رسول الله علی فخذ سلمان، و قال: هذا و اصحابه و الذی نفسی بیده لو کان الایمان منوطا بالثریا لتناوله رجال من فارس » (1) .
اینکه خداوند در آیه می فرماید: اگر شما (به اسلام) پشت کنید به جای شما گروه دیگری را بر می گزیند . که مانند شما نباشند . اینها چه کسانی هستند؟ در همان حال سلمان در کنار پیامبر نشسته بود، حضرت دست به ران سلمان زد و فرمود: این مرد و قومش، قسم به آن خدائی که جان من در دست قدرت او است، هرگاه ایمان در آسمان باشد، بازهم مردانی از فارسی بدان ست خواهند یافت » .
احتمال دارد که منظور از فارس، ایرانیان به طور اعم باشد، و شاید هم منظور، همه ملتهای غیر عرب باشند که در بلاد شرق اسلامی پراکنده اند .
به هر ترتیب، اسلام به وسیله زبان فارسی میان این ملتها را یافت، نفوذ کرد و تمدن بزرگی به وجود آورد .
از طرف سوم، حادثه کربلا و شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام، حادثه ای نبود که بر ذهن و اندیشه جهان اسلام اثر نگذارد و همه مسلمانان (به جز اندکی بسیار نادر) حادثه کربلا را فاجعه ندانند و بر کشندگان حسین علیه السلام، لعنت نکنند .
اصولا آن روز که ایرانیان اسلام آوردند، از آنجا که تشنه عدالت بودند، و اسلام آئین عدالت بود و آن را در خاندان علی علیه السلام یافتند، از جان و دل محبت او و فرزندانش را جزو هستی خود ساختند .
گویند در قیام مختار در کوفه بیست هزار ایرانی که «حمراء دیلم » نامیده می شدند، همراه او به خونخواهی حسین علیه السلام قیام کردند (2) .
مردم ایران قلبشان از ولاء و محبت خاندان رسول آکنده بود و دلهایشان به عشق حسین و فرزندان فاطمه می طپید، در سال 125 هجری (3) هر نوزادی که در خراسان بزرگ متولد گردید، به نام حسین و یحیی و زید، یعنی شهدای خاندان علی نامیده شدند .
بی دلیل نیست که احساس ایرانی و هر فارسی زبان، با عشق علی و خاندانش عجین است و از حادثه کربلا و شهدای طف، شدیدا تاثر دارد .
تفاوت دیدگاهها
شاعران و سرایندگان ادیب، هرکدام حادثه خونخوار حسین علیه السلام را از دیدگاه خاصی دیده اند و از منظر متفاوتی به آن نگاه کرده اند . عده ای آن را از بعد عرفان دیده و دسته دیگر آن را از زاویه عدالت طلبی و آزادیخواهی نگاه کرده اند . گروهی حماسی سروده اند و گروهی دیگر، از منظر مقاومت و دفاع از اسلام ناب، به آن نگریسته اند .
اینک برای هرکدام از این دیدگاهها، نمونه هایی از اشعار شعرای باریک اندیش شاهد می آوریم و به تجلی احساس، لطف، حماسه، آزادی و شجاعت در لابلای سروده های آنان تماشا می کنیم:
اقبال لاهوری:
نابغه شرع دکتر محمد اقبال لاهوری که هویت شرقی را تنها در هویت اسلامی آن جستجو کرد و بسان سید جمال استقلال خواهی، آزادی طلبی، حفظ ارزشها و غنای فرهنگی را بر ملل مسلمان توصیه می نمود، درباره حریت اسلامیه و سر حادثه کربلا چنین سروده است:
هرکه پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست
عشق را ناممکن ما یمکن است
عشق را آرام جان حریت است
ناقه اش را ساربان حریت است
آن شنیدستی که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور، چه کرد؟
آن، امام عاشقان پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله، الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده خیرالملل
دوش ختم المرسلین نعم الجمل
سرخ رو، عشق غیور از خون او
شوخی این مصرع از مضمون او
در میان امت کیوان جناب
همچو حرف قل هو الله در کتاب
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن سر جلوه خیر الامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او، چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون گردیده است
پس بنای لا اله (4) گردیده است
مدعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با حسین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا لاثقه
دوستان او به یزدان هم عدد
سر ابراهیم و اسماعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار
پایدار و تند سیر و کامکار
تیغ بر عزت دین است و بس
مقصد او، حفظ آئین است و بس
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او، تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش الا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما، نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او، شعله ها اندوختیم
شوکت شام و فر بغداد رفت
سطوت غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او، ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشگ ما، بر خاک پاک او رسان (5)
این اشعار، حماسه، شجاعت و آزادی خواهی حسین علیه السلام را بازگو می کند که چگونه حماسه عاشورا صدای آزادی خواهی را در جهان اسلام، حتی بعد از گذشت 14 قرن زنده کرده است و آزادیخواهان مسلمان و غیر مسلمان از پیام حسین علیه السلام الهام گرفته، صلای لبیک یا حسین بلند کرده اند .
اقبال لاهوری به عنوان یک دانشمند و دیندار معرفت اندیش، شخصیت امام حسین علیه السلام را تحلیل می کند و او را در مقابل ظلم سیستماتیک به عنوان الگوی مبارزه مطرح می سازد . این تحلیل را نباید از نظر دور داشت که:
«اگر نظامی به لحاظ ریشه ای و ساختاری مولد بی عدالتی شد، و بنای حکومت چنان کج بالا رفت که عدالت ورزیدن برایش ناممکن باشد، آنجا است که قیام واجب می شود . حکومتی که برای بقای خود از بی عدالتی تغذیه می کند و قیام شخصیتهای دینی در اینجا اهمیت و ضرورت می یابد و اینجاست که می ارزد حتی جان خود را ببازند» .
نهضت شهدا از دیدگاه مولانا جلال الدین
مولانا شهادت حسین علیه السلام و یارانش را از منظر دیگری می بیند، از منظر عرفان، از منظر پذیرش بلا و دیدار حق و پیوستن به او:
هرکه در این دهر مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
مولوی که انسان محبت پیشه و عاشق خداوند است و همه جهان را زیبا می بیند، شهادت حسین علیه السلام را نیز که چگونه زیبا، شهادت را می پذیرد، و رضا به قضای الهی می دهد و از مال و جان و فرزندان خویش می گذرد و تسلیم به رضای حق می شود و به عهد خود با خدا وفا می کند، روح قدسی اش به ملکوت اعلاء می پیوندد، به همین زیبایی و جذابیت ترسیم می کند .
سیمائی که مولانا در چهره حسین می بیند، چهره ایثارگری است که همه چیزش را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم خدمت دوست می نماید . هرچه این گذشت و ایثارگری عظیم تر، وسیع تر، عمیق تر باشد، آن زیبائی وسیع تر و عمیق تر است:
پاکبازی کار هر شیاد نیست
این شکار دام هر صیاد نیست
عاشقی را قابلیت لازم است
طالب حق را حقیقت لازم است
شاهد این مدعا خواهی اگر
بر حسین و اکبر او کن نظر
حقیقتا مولانا به واقعه عاشورا و کربلا و امام حسین علیه السلام به چشم یک پاکبازی مطلق که مجسمه زیبایی مطلق است، نگاه می کرد و پیش خود می اندیشید که در روح آن بزرگمرد آزاده چه می گذشت که تصمیم می گیرد همه ما یملک، مال و جان خود را در راه دوست فدا کند! .
غزل زیبای مولانا که شرح حال شهیدان را بازگو می کند، در زمان جنگ تحمیلی در فضای ایران اسلامی، زبانزد هر بزرگ و کوچک بود که با شور و حال خاصی ترنم می کردند:
کجائید ای شهیدان خدائی
بلاجویان دشت کربلائی!
کجائید ای سبک روحان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوائی
کجائید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجائی!
کجائید ای در زندان شکسته
بداده وامداران را رهائی
کجائید ای در مخزن گشاده
کجائید ای نوای بی نوائی
کف دریاست صورت های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفائی (6)
حجة الاسلام نیر تبریزی
گاهی شاعران اهل بیت علیهم السلام، مجموعه خاندان امامت را به منظومه کیهانی و امام را به خورشید تشبیه می کنند و اوج زیبایی ادبیات و انواع استعاره و کنایه را در تبیین حادثه کربلا جلوه گر می سازند .
از اینگونه تشبیهات زیبا، در اشعار حجة الاسلام نیر بسیار دیده می شود اینک نمونه ای از آنها:
چون کرد خور ز توسن زرین تهی رکاب
افتاد در ثوابت و سیاره انقلاب
غارتگران شام به یغما گشود دست
بگسیخت از سرادق زر تار خود طناب
کرد از حجره چاک فلک پرده شکیب
بارید از ستاره به رخسار خون خضاب
کردند سر ز پرده برون دختران نعش (7)
با گیسوی بریده سراسیمه بی نقاب
گفتی شکسته مجمر گردون و از شفق
آتش گرفته دامن این نیلگون قباب
از کله شفق بدر آورد سر هلال
چون کودکی طپیده به خون در کنار آب
با گوشواره که به یغما کشیده خصم
بیرون ز گوش پرده نشینی چو آفتاب
یا گشته زین توسن شاهنشهی نگون
برگشته بی سوار سوی خیمه با شتاب
گفتم مگر قیامت موعود اعظم است
آمد ز عرش که ماه محرم است (8)
به گفته مقدمه نویس دیوان حجة الاسلام نیر:
در میان هزاران هزار شعر فارسی که در این زمینه (حماسه کربلا) سروده شده، سه دلسوخته گوی سبقت از دیگران ربوده اند: «مرحوم عمان سامانی » ; «نیر تبریزی » و «صفی علیشاه » . این سه تن آنچه سروده اند از سر وجد و ابتهاج و شور و بی خودی از خود سروده اند (9) .
نیر در این میان سودائی دیگر دارد، شعرش ادبیانه، احساسش لطیف است و عالم و آدم را در یک آن، منقلب می کند و آدمی را به دنیای دیگر می برد و چه زیبا می گوید:
گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما
ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر
نتوان نهاد پای به خلوت سرای ما
تا دست ورد نشست به خون می نیافت
کی راه طواف بر حرم کبریای ما
این عرصه نیست جلوه گه روبه و گراز
شیر افکن است بادیه ابتلای ما
همراز بزم ما نبود طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشنای ما
بر گردد آنکه با هوس کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهی گدای ما
ما را هوای سلطنت ملک دیگر است
کاین عرصه نیست در خور فر همای ما
یزدان ذوالجلال به خلوتسرای قدس
آراسته است بزم ضیافت برای ما
پی نوشت:
1) جامع الاصول، جزری، ج 10، ص 52 .
2) فرقه شیعه زیدی، در دو قرن دوم و سوم، فضیلت الشامی، ص 120، ترجمه مهدی پور - ثقفی .
3) آن سالها، سالهای اوج نفرت ایرانیان از بنی امیه بود و از شهادت زید پیش از دو سه سال نگذشته بود .
4) حقا که بنای لا اله هست حسین (خواجه معین الدین چشتی) .
5) دیوان دکتر اقبال لاهوری، رساله «رموز بیخودی » ص 74 - 75، کتابخانه سنائی، تهران 1343 .
6) دیوان کبیر، غزل 2707 .
7) دختران نعش، ستارگان هفتگانه دب اکبر را گویند .
8) حجة الاسلام نیر، لآلی منظومه، ص 323، کتابخانه آیة الله نجفی، قم 1377 .
9) مقدمه دیوان حجة الاسلام نیر، ص 3 .