در شماره قبل با »آداب ظاهری تلاوت قرآن کریم« که با استفاده از کتاب ارزشمند معراج السعاده اثر مرحوم ملااحمد نراقی بود، آشنا شدیم. در ادامه با »آداب باطنی قرائت قرآن« آشنا می شویم.
آداب باطنی قرآن چند چیز است:
1. یادآوری عظمت کلام الهی
تذکر عظمت کلام و علو مرتبه آن و یاد آوردن فضل و لطف الهی بر خلق، که چنین کلامی را از عرش جلال، امر به نزول اجلال فرموده و آن را به فهم بندگان خود نزدیک ساخته و کلام خود را لباس حروف پوشانیده تا مخلوقان را طاقت شنیدن آنها باشد. اگر خداوند حقیقت جمال کمال کلام خود را به لباس حروف نمی پوشاند، نه عرش را توانایی شنیدن آن بود و نه ما تحت الثری؛ بلکه اجزایشان متلاشی می شد: «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَایتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ»؛ اگر ما این قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم می دیدی آن را که ذلیل می شد و از هم شکافته می گردید حشر/21 ...
2. یادآوری عظمت صاحب کلام
در وقت قرآن خواندن، متذکر تعظیم صاحب کلام گردد و یاد آورد که آنچه می خواند کلام بشر نیست ؛ بلکه کلام خداوند علّام و خالق شمس و قمر است، و بداند که در خواندن کلام او نهایت خطر است و همچنان که سزاوار نیست که بی طهارت دست بر جلد و ورق و کلمات آن مالند، همچنین بر زبانهای ناپاک که به کلمات ناشایست متکلم می گردند، سزاوار نیست که آن را بخوانند و دلهای آلوده به رذایل اخلاق را نشاید که به حول معانی آن بگردند.
باید در آن وقت، متذکر تعظیم کلام و متکلم باشد و اگر به جهت غفلت دل، به تعظیم متکلم مستحضر نباشد، ساعتی قبل از تلاوت، در صفات و افعال الهی تفکر نماید و مستحضر گردد که این کلام کسی است که از ثرا تا به ثریا در قبضه قدرت او مسخر و اسیرند. برخی غریق فضل و رحمت او و بعضی گرفتار سخط و سطوت اویند. و جمیع اینها را هیچ قدر نیست در نزد آنچه محسوس نیست از عوالم مجردات. چون در این گونه تفکر کند، قلب او مستغرق عظمت الهی می گردد.
3. اندوه در هنگام تلاوت
با حزن و رقت قلب تلاوت نماید. از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که: «قاری قرآن، محتاج به سه چیز است: دلی خاشع، و بدنی فارغ، و مکانی خلوت؛ زیرا هرگاه دل او خاشع باشد شیطان از او می گریزد. چون بدن او از مشاغل فارغ باشد، دل او متوجه قرآن خواندن می شود و عارضه ای عارضش نمی شود که او را از نور قرآن و فواید آن محروم سازد. چون در مکان خلوتی باشد و از خلق کناره گرفته باشد، باطن او با خدا انس می گیرد و حلاوت خطابهای الهی را که با بندگان صالح خود کرده، می یابد و لطف او را به ایشان می داند و چون از این مشرب جامی نوشید هیچ حالی را بر این اختیار نمی کند و هیچ وقتی را از این خوشتر نمی دارد؛ زیرا در آن وقت بی واسطه در مناجات با پروردگار است1 ».
4. حضور قلب
یعنی افکار دنیوی و وساوس باطل را در وقت تلاوت قرآن ترک کند و اندیشه اش متمرکز درکلام الهی باشد.
5. تدبر در معانی
تدبر در معانی قرآن آن امری غیر از حضور قلب است.
خدای تعالی می فرماید: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها»؛ «ایا تفکر و تدبر در معانی قرآن نمی کنند یا بر دلهای ایشان قفلها زده اند؟!» محمد/24.
و اگر نتواند تدبر کند، مگر اینکه آیه را مکرر کند، سزاوار است تکرار کند. به این سبب بسیار بوده است که اکابر دین آیات را تکرار می کرده اند. بسا بوده که در یک آیه، مدتی توقف می کرده اند.
6. توجه به حقیقت معنا
قاری قرآن تنها به تدبر در فهم معنی ظاهر اکتفا نکند؛ بلکه سعی کند تا حقیقت معنی بر او روشن شود. پس چون به ایه ای رسد که مشتمل بر صفات الهی است، مثل: «و هو السمیع البصیر» یعنی: او شنوا و بیناست. شوری/11 یا مثل: «هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر»؛ اوست خدای یکتایی که غیر او خدایی نیست سلطان مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزه از هر عیب و ناشایست، ایمنی بخش، نگهبان جهان و جهانیان، غالب و قاهر با جبروت و بزرگوار منزه و پاک از هر چه بر او شریک پندارند. حشر/23. در معانی این اسما و صفات نیکو تأمل کند تا شاید که اسرار آنها بر او منکشف گردد.
و چون به ایاتی رسد که ذکر افعال الهی در آنها شده مانند خلقتِ آسمانها، زمینها، ملائکه، ستارگان، کوهها، حیوانات، نباتات، ابر، باد، باران و غیر اینها، پس عظمت و جلال الهی را یاد آورد و در هر فعلی، فاعل آن را ملاحظه کند.
و چون به ایه ای رسد که مشتمل بر وصف بهشت یا دوزخ یا غیر اینها از احوال آخرت است، متذکر این گردد که آنچه در این عالم است از نعمتها و بلاها در پیش نعمت و بلای آخرت قدر محسوسی ندارد. پس از آن، به عظمت خدا پی برد و در دل از غیر او منقطع شود تا خداوند او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد و به نعیم و لذات آن برساند.
و چون به احوال انبیا و آنچه بر ایشان وارد شده از ایذای امت و قتل و ضرب ایشان رسد، متذکر بی نیازی و استغنای الهی گردد و رهنمون به این نکته گردد که اگر همه ایشان با امتهایشان هلاک می شدند، به قدر ذره ای در ملک او اثری ظاهر نمی شد.
و چون به ایه ای رسد که بیان نصرت و یاری اهل حق در آن است، متذکر قدرت الهی و علو حق او گردد و همچنین در جمیع آیات وعده و وعید و امر و نهی.
7. رفع موانع فهم قرآن
تلاوت کننده قرآن خود را از آنچه مانع فهم معانی قرآن است، نگاه دارد، و آن موانع چند امر است که به چند نمونه اشاره می شود:
یکی جمود بر تفسیر ظاهر قرآن است. دیگری صرف همت و ذهن و فهم خود در تحقیق حروف و مخارج آن و سایر اموری که متداول میان قاریان است؛ زیرا همه تأمل را مقصور بر این کردن، مانع از فهمیدن معانی آن است.
مانع سوم، اصرار بر گناهان ظاهری و باطنی و پیروی از شهوات است که باعث تاریکی دل و محرومی از کشف اسرار حقایق و تابیدن انوار معارف حقه است.
8. توجه به خطاب خداوند
قاری هر خطابی که در قرآن ملاحظه کند، باید چنان تصور کند که مقصود از آن خطاب اوست و هر قصه از قصص انبیا را مشاهده نماید، جزم کند که مقصود از آن، عبرت گرفتن اوست، نه محض قصه خوانی و حکایات؛ زیرا که جمیع قرآن، هدایت و ارشاد و رحمت و شفا و موعظه و نور و راهنمایی عالمیان است.
9. تأثیرپذیری دل
یکی دیگر از آداب باطنی آن است که دل خواننده قرآن متأثر شود به آثار آیات مختلفه. پس در هنگام تلاوت قرآن، به حسب هر آیه حالات متفاوت برای او حاصل می شود؛ خوف، حزن، شادی، بهجت، بیم، امید، دلتنگی و گشادگی. چون به ایه ای رسد که مشتمل بر تهدید و وعید است، دل او مضطرب و از خوف مرتعش شود و صیحه زند که گویا از شدت بیم، قالب تهی می کند. یا چون به ایه ای رسد که دلالت بر وسعت رحمت و وعده مغفرت کند، شاد و فرحناک گردد و هرگاه به وصف بهشت رسد، اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود، و چون به شرح دوزخ رسد، علامات خوف در او پیدا گردد، و چون به ذکر صفات جلال و جمال و اسمای خداوند متعال رسد، فروتنی کند و به یاد عظمت و کبریای او افتد و امثال اینها.
مقصود کلی از تلاوت قرآن، حصول همین حالات است که در دل پدید اید و عمل به آن لازم است، والا فقط جنبانیدن زبان، امر سهلی است.
10. رشد و تعالی روحی
از آداب تلاوت آن است که در تلاوت قرآن، حال او در ترقی باشد؛ زیرا درجات تلاوت کنندگان که از غافلین نیستند و از مرتبه غفلت بیرون آمده اند، سه گونه است:
مرتبه اول که پست تر است، آن است که خود را چنان تصور کند که درحضور پروردگار ایستاده و قرآن می خواند و خدای تعالی به او نظر می کند و کلام او را می شنود و در این وقت، حال او تملق و سؤال و تضرع و ابتهال است.
دوم: چنان در قلب خود مشاهده نماید که گویا خداوند عظیم به لطف و کرم خود به او خطاب می کند و سخن می گوید و امر و نهی می کند و مقام او در این وقت، مقام هیبت و حیا و گوش دادن و شنیدن است.
سوم: مطلقاً ملتفت خود و تلاوت خود نباشد؛ بلکه همه همت او مقصور برصاحب کلام باشد و فکر او منحصر در او باشد؛ به نحوی که گویا مستغرق مشاهده جمال او است و او را پروای غیر او نیست.
و این، درجه «مقربین » و «صدیقین » است. و پیش از این دو درجه، درجه «اصحاب یمین » است، و غیر اینها، درجات غافلین است.
حضرت سیدالشهداء علیه السلام و روحی فداه اشاره به مرتبه سیم فرموده است: «الذی تجلی لعباده فی کتابه بل فی کل شئ و اراهم نفسه فی خطابه بل فی کل نور و فیء»؛ برای بندگان خود در کتاب خود تجلی کرد؛ بلکه در هر چیزی، و نمود خود را به ایشان در خطاب خود؛ بلکه در هر نور و سایه2.
مروی است که: به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در نماز حالتی روی داد که بیهوش بر زمین افتاد، و چون به هوش آمد، از سبب آن پرسیدند. فرمود: آیه را مکرر کردم بر دل خود تا گویا آن را از صاحب کلام شنیدم و چشمم را طاقت معاینه قدرت او نماند3».
11. خود را از گناهکاران بشمارد
از حول و قوه خود بری شود و چشم رضا و خوبی خود را نبیند. پس هرگاه به ایه ای رسد که مشتمل بر وعد و مدح نیکان باشد، خود را از زمره ایشان نبیند و از اهل آن وعده نشمارد؛ بلکه اهل صدق و یقین را از اهل آن وعده شمارد و شوق نماید که خدا او را به ایشان محلق سازد. چون به ایه ای رسد که مشتمل بر مذمت گناهکاران و مقصرین باشد، خود را به نظر در آورد و چنان تصور نماید که خود مخاطب به این آیه است.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به این نکته اشاره فرموده است که در وصف متقین می فرماید که: «چون به ایه ای رسیدند که مشتمل است بر تهدید و تخویف، گوشهای دل خود را بر آن می دارند و چنان پندارند که صدای فریاد غریدن جهنم به گوشهای ایشان می رسد4».