میلاد گل سرسبد آفرینش مبارک

بامدادان نکهتی برخاست از کوی محمد (ص)

بامدادان نکهتی برخاست از کوی محمد (ص)

ماسوا یکباره در وجد آمد از بوی محمد (ص)

عرش آئین بسته زین شادی و لیکن شرم دارد

دیده چون آئینه ذات خدا روی محمد (ص)

صبحگاهان می وزد باد بهشت از خاک مکه

گوئیا بنت وهب زد شانه بر موی محمد (ص)

دامن بنت وهب امروز شد وادی ایمن

چون تجلیگاه یزدان شد مه روی محمد (ص)

عرش و فرش و هشت جنت لوح و کرسی و قلم شد

پیش کس امروز پیش تار گیسوی محمد (ص)

طاق کسری، پشت اعدا، دست دشمن شد شکسته

این هنر امروز بود از دست و بازوی محمد (ص)

کارگاه عدل را امروز میزانی بپا شد

یعنی آمد منقسم عدل از ترازوی محمد (ص)

سحر هاروتی و ماروتی ز بابل برطرف شد

تا ز بطحها جلوه گر شد چشم جادوی محمد (ص)

تیغ ابروی کجش برداشت از عالم کجی را

راست شد بنیان صدق از قد دلجوی محمد (ص)

زنگبار و روم و هند از بت پرستی شد خداجو

تا عیان شد موی و روی و خال هندوی محمد (ص)

باب اعظم فیض کامل منبع فیض الهی

هر که را باید بباید رو کند سوی محمد (ص)

نیست در آفاق شوری جز نوای یا محمد (ص)

نیست در افلاک بانکی جز هیاهوی محمد (ص)

آدم از یک ترک اولی از جنان بیرون نمی شد

خواست شاید تا زند پهلو به پهلوی محمد (ص)

کعبه ابرویش صفا، رویش مقام و رکن کویش

کوثر و تسنیم و زمزم آبی از جوی محمد (ص)

خاک یثرب یا شمیمش تا ابد شد رشک جنت

هر کجا او پا نهاد آنجاست مینوی محمد (ص)

تازه شد جانهای خلق عالم از خلق محمد (ص)

زنده شد دلهای نسل آدم از خوی محمد (ص)

بر کمیت عزتش تنگ است صحن آفرینش

عالمی دیگر بباید بر تکاپوی محمد (ص)

تا شدی چوگان گیسویش به گردن گرم بازی

هر سر و هر گردن آمد در جهان گوی محمد (ص)

«شمس » را در روز میلادش روان رخشنده آمد

تا به طبع روشن آمد تهنیت گوی محمد (ص)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر