نوشتاری که در پیشدید شماست دومین و آخرین بخش از نوشتة آقای ناصر شکریان در معرفی ابعاد معنوی، عرفانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که از نظر شما خوانندگان گرامی می گذرد. امید است زائران خانة خدا با آشنایی بیشتر با ابعاد مختلف این کنگرة عظیم عبادی سیاسی بتوانند از منافع آن به طور کامل بهرمند شوند.
3 ـ بُعد سیاسی حج
حج، عبادت و پرستش حضرت حق، در بهترین شکل ممکن است. این فریضه بزرگ الهی، با دیگر عبادات تفاوت های بسیار دارد; زیرا حج، نقطه پیوند «عبادت» با «سیاست» و مرکز اتصال پرستش خداوند با مسائلی; چون سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ است.
چنانکه حضرت امام خمینی+ گفته اند: «اهمیت بُعد سیاسی اش کمتر از بعد عبادی اش نیست. بُعد سیاسی علاوه بر سیاستش، خودش عبادت است.»[1] و هیچ گاه نمی توان حج را از دو خصیصه «عبادت» و «سیاست» جدا کرد. بلکه این دو، تار و پود حج را تشکیل می دهند.
اما از آنجاکه حجّ واقعی، نمایش قدرت، عزّت و شکوه جهانی اسلام بوده و مایه تزلزل قدرت های پوشالی استکبار می گردد، در طول تاریخ، همه کسانی که منافعشان با پویا شدن حج به خطر می افتد، همواره کوشیده اند این فریضه الهی را تحریف کنند. روشن است که شیطانی ترین راه، ابقای ظاهر حج و تهی کردن آن از محتوا است. آیا این همه اصرار بر جدایی بُعد سیاسی حج از آن، دلیل بر وحشت دشمنان از حج عبادی ـ سیاسی نیست؟
مسلم است که چنین حجی می تواند در هر سال، تحوّلی بنیادین در زندگی مسلمانان و نیز اوضاع جهانی اسلام به وجود آورد. به همین دلیل است چندین سال پیش، گلادستون، یکی از سردمداران انگلیس گفت: «قدرتِ حج را باید از دست مسلمانان گرفت». از این رو است که حضرت امام خمینی+، احیاگر حجّ ابراهیمی، در این باره گفتند:
«از همه ابعاد آن مهجورتر و مورد غفلت تر، بُعد سیاسی این مناسک عظیم است که دست خیانتکاران برای مهجوریت آن بیشتر در کار بوده و هست و خواهد بود.»[2]
با توجه به اهمیت بُعد سیاسی حج، برآنیم تا با استمداد از آیات و روایات، این بُعد را به خاطر مظلومیت و مهجوریت آن و جهت مقابله با تبلیغات و توطئه های دشمنان اسلام و شناساندن چهره واقعی حج ـ با تفصیل بیشتری، به بررسی بگذاریم:
الف ـ حج و منافع آن
خداوند سبحان درباره منافع حج فرموده است: وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَی کُلِّ ضَامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق * لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللهِ فِی أَیَّام مَعْلُومَات....[3] مطلب مورد نظر در این آیه مبارکه، جمله لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ... است که با دقت در آن، موارد ذیل روشن می گردد:
* با توجه به اینکه جمله وَیَذْکُرُوا اسْمَ الله عطف بر لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ... است و هر دو جمله، علّت یا غایت[4] برای جمله وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ قرار داده شده، به این نکته پی می بریم که حج دارای دو بُعد است; «عبادی» و «غیر عبادی».
* مقصود از «مشاهده منافع برای مردم»; لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ، که نخستین فلسفه حج قرار داده شده، چیست؟ با توجه به اینکه «منافع» برای تعظیم، تکثیر و یا تنویع، جمع و نکره[5]آورده شده; منافعی که تعداد آن کثیر و ارزشش عظیم است; برای همین جهت «منافع»، هم جمع آمد و هم مبهم و به صورت «منفعه، المنافع و منافعهم» ذکر نشده تا به ذهن کسی نرود که مراد منفعت خاص یا منافع معروف و مشهوری است که در عبادات دیگر هم یافت می شود، بلکه مراد منافعی است که مختص به این عبادت است و در غیر آن پیدا نمی شود[6] و ظاهراً منفعتهای دیگری هم که در آیات دیگر، همچون آیات: قِیَاماً لِلنَّاسِ،[7] مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْن،[8] وَهُدیً لِلْعَالَمِینَ[9] و... ذکر شده، همه از مصادیق بارز منافع در آیه مورد بحث است.
همچنانکه امام هشتم، علی بن موسی الرضا ‘ در توضیح منافع فرمود:
«... مَعَ مَا فِی ذَلِکَ لِجَمِیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ لِجَمِیعِ مَنْ فِی شَرْقِ الاَْرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یَحُجُّ وَ مِمَّنْ لَمْ یَحُجَّ...»[10]
«منافع و آثار حجّ، تمام اهل زمین; از شرق و غرب و دریا و خشکی را فرا می گیرد; چه آن ها که حج می گزارند و چه آنان که بهجا نمی آورند.»
با توجه به گستره «منفعت»، باید پرسید: این چه منافعی است، حتی آنان که در حج توفیق حضور ندارند را در بر می گیرد؟ بی گمان، نه «منافع فردی» که «منافع جمعی» است و این، در ترتیب آیه، مقدم بر منافع فردی وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللهِ ذکر شده است.
به بیان دیگر، واژه «منافع»، بدون هیچ قیدی و به صورت مطلق آمده و شامل هرگونه منفعتی می گردد و کسی حق ندارد بی دلیل آن را در بُعدی خاص محدود کند. از این رو، بسیاری از مفسران; از شیعه و سنی، حمل بر اطلاق کرده و گفته اند: مراد از منافع، منافع دینی و دنیایی است.[11] همچنانکه وقتی از امام صادقعلیه السلام پرسیدند مراد از «منافع»، منافع دنیوی است یا اخروی، حضرت فرمود: «هر دو را در بر می گیرد»; «...مَنَافِعَ الدُّنْیَا أَوْ مَنَافِعَ الاْخِرَةِ؟ فَقَالَ: الْکُلَّ».[12]
از همین رو است که شیخ محمود شلتوت، رییس الازهر مصر (در سال ها پیش از این)، در تفسیر جمله لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ گفت:
«منافعی که حج وسیله شهود و تحلیل آن بوده و به صورت نخستین فلسفه حج مطرح شده است، مفهوم گسترده و جامعی دارد، که هرگز در نوع یا خصوصیتی خلاصه نمی شود. بلکه این جمله با عمومیت و شمولی که دارد، همه منافع فردی و اجتماعی را در بر می گیرد. با توجه به موقعیت ویژهای که حج در اسلام دارد و اهدافی که برای فرد و جامعه در آن در نظر گرفته شده، شایسته است که مردان دانش و شخصیتهای علمی و فرهنگی و مسؤولان سیاسی و اداری و آگاهان مسائل اقتصادی و مالی و معلمان شرع و دین و مردان نبرد و جهاد، به آن توجه خاص داشته باشند....»[13]
شاهد محکم دیگر، تمسک حضرت امام رضعلیه السلام به جمله لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ است که منافعی را برای حج می شمارد; از جمله آن ها است:
* برطرف کردن احتیاجات و مشکلات مسلمانان جهان، که در این باره فرمود:
«از اسرار حج، بررسی گرفتاریهای مسلمانان جهان و برطرف کردن مشکلات آنان است و به همین منظور در قرآن آمده است که مردم به حج بیایند تا شاهد منافع بزرگ حج باشند.»[14]
اینجا است که حضرت ابراهیمعلیه السلام از سوی خداوند مأموریت یافت ندای عمومی برای اقامه حج سر دهد تا مؤمنان، از راه دور و نزدیک، در زمان خاص و مکان معیّن، گرد هم جمع شوند و منافع سرشار و عظیم حج را که نصیب آن ها می شود، شاهد باشند و در عمل، از این هماندیشی عظیم بیاموزند که چگونه می توان از نیروهای پراکنده، قدرت واحدی ساخت و در سایه آن، چه مشکلاتی را می توان حل کرد و چه عزّت و شوکتی به اسلام و مسلمان می توان داد و چه رعب و وحشتی در دل دشمنان اسلام می شود انداخت و چه توطئه ها و تبلیغات شومی را می توان خنثی کرد.
حضرت امام خمینی+ در تفسیر جمله لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ فرمود:
«چه نفعی بالاتر از آن، که دست جباران جهان و ستمگران عالم، از سلطه بر کشورهای مظلوم کوتاه شود و مخازن عظیم کشورها برای مردم خودِ آن کشورها باشد... حج برای این است که مشکلات یک سال مسلمین را بررسی کنند و در صدد رفع مشکلات برآیند... و یکی از بزرگترین و اساسیترین مشکلات، عدم اتحاد بین مسلمین است».[15]
ب ـ حج عامل قیام و پایداری مسلمانان
خداوند تعالی کعبه را، که خانهای محترم است، وسیله سامان بخشیدن به کار مردم قرار داد; جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ....[16] «قیام» و «قوام» اسم برای چیزی است که پایداری و ثبات هر چیزی به آن است. با توجه به این نکته، از این آیه استفاده می شود که کعبه وسیلهای است که معاش و معاد مردم به وسیله آن تأمین می گردد.[17]
همانگونه که بعضی از مفسران در معنای «قیام» گفته اند: «اصل قیام، قوام است و آن چیزی است که امور مردم با آن اصلاح و درست می گردد».[18]
با توجه به معانی پیش گفته و مفهوم گسترده آن و با تمسّک به اطلاق قِیَاماً لِلنَّاسِ...، چنین برداشت می شود که مسلمانان می توانند در پناه این خانه محترم و برگزاری مراسم حج، همه کارهای فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، سیاسی و اقتصادی متعلّق به جامعه خویش را سامان ببخشند و نیز استفاده می شود که هیچ فرد یا گروهی حق ندارند این مفهوم گسترده را بدون دلیل و قرینهای، در مصالح فردی محدود نمایند.
چرا که امام صادقعلیه السلام در تفسیر قِیَاماً لِلنَّاسِ... فرمود: «خداوند متعال کعبه را برپا دارنده دین و دنیای مردم قرار داده است.»[19] و همچنین بیشتر مفسران; اعم از شیعه و سنی، را به قِیَاماً لِلنَّاسِ... را به معنای وسیع و گسترده، تفسیر کرده اند.[20]
به راستی که چه سرمایه عظیمی به مسلمانان اعطا شده است! بهترین راه اقامه قسط و عدل در جامعه، که بنا به گفته قرآن، هدف پیامبران بوده است; لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ،[21] استفاده از اهرم حج است که تجلّیگاه واقعی و عینی قسط و مساوات می باشد. اگر بخواهیم دین ما پابرجا و استوار باشد، بستگی به استواری کعبه دارد; «لاَ یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ»[22] و در سایه حیات دین است که حیات مردم هم باقی می ماند.
امیر مؤمنانعلیه السلام فرمود: «حجّ خانه خدا را ترک نکنید که هلاک و نابود می شوید «لاَ تَتْرُکُوا حَجَّ بَیْتِ رَبِّکُمْ فَتَهْلِکُوا».[23] اگر بخواهیم مردم را به قیام برضدّ ستم دعوت کنیم، مناسبترین مکان، کنگره عظیم حج است. همانگونه که امام حسینعلیه السلام برای نهضت خونین کربلا چنین کرد و قیام مصلح جهانی، حضرت مهدیعلیه السلام نیز از کنار کعبه آغاز خواهد شد. پس کعبه خانهای برای قیام، تحرّک و جنب و جوش است، نه سکون و سکوت.
بدیهی است مرکزِ قیام، لازمهاش داشتن مکان و سنگر امن است که مظلومان از سراسر جهان در آن جمع شوند و دردهای خویش را به گوش مسلمانان جهان برسانند تا چاره اندیشی شود. آری، خداوند حکیم، این مکان مقدس را پناهگاه امن برای جهان اسلام قرار داد و فرمود: «بیاد بیاورید هنگامی که خانه (کعبه) را مرجع و ملجأ و مرکز امن برای مردم قرار دادیم»; وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً....[24]
شکی نیست که جامعه بشری، به هنگام بروز اختلاف و جنگ و خونریزی، احتیاج به چنین مرجع و ملجائی دارد، همانگونه که این نیاز، بشر متمدّن امروز را وادار به تشکیل مجامع بین المللی کرد. اما خداوند متعال، طبق حکمت متعالیاش، از ابتدای خلقت، کعبه را امانخانه و پناهگاه جهانی برای مردم قرار داد تا در مواقع نیاز به آن مراجعه کنند. از این رو، در ذیل آیه مورد بحث فرمود:
«خداوند این برنامههای منظم و حساب شده را به خاطر این قرار داد تا بدانید خدا آنچه را در آسمان ها و در زمین است می داند و همانا خداوند به هر چیزی دانا است.»[25]
و این آیه بیانگر این مطلب است که در تشریع و جعل کعبه به عنوان قِیَاماً لِلنَّاسِ...حکمتهایی وجود دارد که از علم الهی سرچشمه گرفته است; همچنانکه بعضی از مفسران در این باره گفته اند:
«قرار دادن کعبه به عنوان قِیَاماً لِلنَّاسِ... از روی حکمت الهی است که این حکمت، ناشی از علم او به امور پنهانی است و همین دلیل بر این است که خداوند به آنچه در آسمان و زمین است، آگاهی دارد.[26]
اکنون اگر کسی در دلالت آیهای که گذشت بر بُعد سیاسی حج تردید داشته باشد، هیچگاه نمی تواند در عمل حضرت علیعلیه السلام، نماینده رسمیِ پیامبر خد صل الله علیه و آله و سلم در سال نهم هجرت، در موسم حج، که صد در صد سیاسی بوده، شک نماید که حضرت امیر از سوی پیامبر مأموریت یافت تعدادی از آیات سوره برائت را به همراه قطعنامهای در یوم الحج الاکبر، در میان مسلمانان و مشرکین تلاوت و قرائت نماید.
نتیجه:
اگر قوام دین و دنیای مردم به کعبه و انجام حج واقعی وابسته است، پس همواره باید کوشید که این خصوصیت; قِیَاماً لِلنَّاسِ... در همه ابعادش به قوّت خود باقی بماند که نتیجه آن، «بقای حیات دین و حیات متدیّنین» خواهد بود.
ج ـ حج و برائت از مشرکین
بَرَاءَةٌ مِنْ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ * فَسِیحُوا فِی الاَْرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَأَنَّ اللهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ * وَأَذَانٌ مِنَاللهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الاَْکْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِیءٌ مِنْ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَبَشِّرْ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَاب أَلِیم.[27]
«این است اعلام بیزاری و برائت خداوند و پیامبرش به مشرکانی که با آنها عهد بستهاید. پس چهار ماه (مهلت دارید که) در زمین آزادانه سیر کنید، اما بدانید که شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید و نیز بدانید خداوند خوار کننده کافران است. این اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به عموم مردم، در روز حج اکبر (عید قربان)، که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند. اگر توبه کنید به نفع شماست و اگر سرپیچی نمایید، بدانید نمی توانید خدا را ناتوان سازید. (ای پیامبر!) کافران را به عذاب دردناک بشارت ده.»
پیش از توضیح مطلب، توجه به نکات زیر، اهمیت بحث را دوچندان می کند:
1. از آنجاکه سورة توبه بدون «بسم الله» آغاز شده است، مفسّران چند وجه برای آن آوردهاند; که یکی از آنها روایتی است که مرحوم طبرسی روایتی از امیر مؤمنان نقل کرده که حضرت فرمود:
«دلیل نیامدن «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» در آغاز سوره برائت آن است که «بسم الله» نشانه صلح و امان و رحمت است، اما سوره برائت برای رفع امان و صلح نازل شده است.»[28]
2. برائت; یعنی گسستن عهد و پیمان; «برائة، لغةً، انقطاع العصمة»[29] و «اذان» در لغت «اعلام» را گویند.[30]
3 ـ جمله اسمیه، در آیه اول بَرَاءَةٌ مِنْ اللهِ... و آیه سوم وَأَذَانٌ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ...، دلالت بر استمرار و دوام اعلان برائت دارد; همچنانکه تنوین «برائةٌ» برای تفخیم و تهویل برائت است و استفاده از اسم ذات (الله) و رسول با وصف تبلیغ، برای تأکید حکم است.[31]
4. از آنجاکه برائت در این آیات به خدا و رسول نسبت داده شده و با توجه به اینکه حکم، شامل همه مسلمانان است، مفسران وجوه مختلفی آوردهاند; از جمله، علاّمه آلوسی، در این باره گفته است:
«برای اینکه اعلان شود حکم برائت متوقف بر نظر مخاطبین نیست، بلکه یک حکم منجّز و حتمی است، آن را به خدا نسبت داد; زیرا برائت; یعنی تمام شدن حکم امان و رفع خطری که مترتب بر پیمان سابق بود و این کار فقط به عهده خداوند متعال است و توقف بر هیچ چیزی ندارد و اگر مسلمانان هم در اعلان برائت شرکت دارند، از راه امتثال است نه چیز دیگر.»[32]
5. در مورد «یَوْمَ الْحَجِّ الاَْکْبَرِ»، سه نظریه وجود دارد:
الف ـ یوم النحر; روز عید قربان.
ب ـ یوم العرفه; روز عرفه.
ج ـ «جمیع أیّام الحجّ، کما یقال: یوم الجمل و یوم الصّفین... ویراد به الحین و الزمان»[33]یعنی همه روزهای حج، همچنان که «یوم الجمل» و «یوم الصفین» می گویند و مراد زمان است. در اینجا هم، مراد از «یوم حجّ الأکبر» تمام زمان حج است. آنچه از شواهد ذیل به دست می آید این است که مراد از حج اکبر عید قربان است; زیرا:
اولاً: از روایات فراوانیکه به وسیله اهل بیت و اهل سنت نقل شده، استفاده می گردد که منظور از آن روز، روز عید قربان; یعنی یوم النحر است، چنانکه معاویةبن عمار از امام صادقعلیه السلام پرسید: چه روزی حج اکبر است؟ فرمود: «روز عید قربان»، «هو یوم النحر».[34]
همچنانکه عبدالله بن سنان هم از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که مراد از حج اکبر، عید قربان است.[35]
جالب تر از همه، روایتی است از امام صادقعلیه السلام که حضرت در مقابل کسانی که می گفتند مراد از حج اکبر «عرفه» است، با تمسّک به کلام حضرت علیعلیه السلام فرمود: «مراد از حج اکبر، عید قربان است».
شخصی از امام صادقعلیه السلام پرسید: «حج اکبر» چیست؟ حضرت ابتدا از همان شخص سؤال کرد: آیا در این باره چیزی شنیدهای؟ آن شخص از ابن عباس نقل کرد که مراد از حج اکبر، روز عرفه است. بعد حضرت از امیر مؤمنانعلیه السلام نقل کرد که حج اکبر روز قربانی است.[36]
افزون بر روایتهای مذکور، بیشتر روایاتی که از طرق اهل سنت نقل شده، مؤید همین مطلب است.[37]
ثانیاً: پایان مهلت چهار ماه; فَسِیحُوا فِی الاَْرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر....[38]
بر اساس روایات[39] و تاریخ، دهم ربیع الثانی بوده و این با روز عید قربان منطبق است و الاّ اگر مراد از حج اکبر، روز عرفه باشد، بهطور دقیق چهار ماه نخواهد شد، بلکه چهار ماه و یک روز می شود و شاهد این وجه، روایتی است از امام صادقعلیه السلام که در آن، حضرت بعد از اینکه فرمود: مراد از «حج اکبر» یوم النحر (روز قربانی) است، استدلال به همین مطلب کرده، فرمود:
«آن چهار ماه، عبارت اند از 20 روز ذیحجه و سه ماه محرم، صفر، ربیع الاول و 10 روز از ربیعالثانی. اما اگر مراد از حج اکبر، روز عرفه باشد، چهار ماه و یک روز خواهد شد».[40]
ثالثاً: از آنجاکه در روز عید قربان، بخش زیادی از اعمال پایان یافته، بنابراین، می توان بر آن، «حج» اطلاق کرد، به خلاف روز عرفه که چنین نیست.
رابعاً: بیشتر مفسّران; خاصه و عامه، بر این باورند که مراد از حج اکبر، عید قربان است.[41]
6. در تفاوت میان آیه اول و سوم، ضمن اینکه گفته اند آیه سوم تأکید بر حکم قبلی است، فرقهایی هم برای آن دو، آوردهاند; از جمله اینکه:
بعضی از مفسّران گفته اند: اگرچه برگشت هر دو جمله به یک معنی است و آن، عبارت است از «بیزاری از مشرکین»، لیکن آیه نخست برائت را تنها به خود مشرکین اعلام می کند، به دلیل جمله إِلَی الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِکِینَ; به خلاف آیه دوم، که خطاب در آن متوجه مردم است، نه فقط مشرکین، تا همه بدانند که خدا و رسول از مشرکین بیزارند و همه باید خود را برای اجرای فرمان الهی; یعنی جنگ با مشرکین، بعد از انقضای چهار ماه، آماده کنند، به دلیل کلمه (إِلَی النَّاسِ) و تفریع فَإِذَا انسَلَخَ الاَْشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ[42] و [43]
تفاوت دیگر اینکه: در آیه اول، برائت از مشرکانی است که نقض عهد کرده اند، اما در آیه سوم، برائت از مطلق مشرکین است تا اعلان شود آنچه که باعث برائت از آن ها شد، کفر و شرکِ آن ها است و در هر جا کفر و شرک باشد، برائت هم خواهد بود.[44]
د ـ برائت، حکم همیشگی دین
از همه آنچه آوردیم، استفاده می شود که «برائت» حکمی حتمی و منجّز است که در همه زمان ها استمرار دارد و مربوط به زمانی خاص نیست. از سوی دیگر، از استناد تبرّی و اعلان آن به خدا و رسول، می شود فهمید که هیچ مسلمانی حق ندارد با قومی که خدا و رسول از آن ها قطع رابطه کرده اند، ارتباط داشته باشد و این آیات، در واقع ترسیم یک خطی است برای همه مسلمانان در همه زمان ها، که میان «اسلام» و «کفر» فاصله زیادی وجود دارد و از آنجاکه اسلام و کفر دو خط و دو جریان متضاد هستند، در همه موارد کلّی و جزئی، از تنظیم امور اجتماعی و سیاسی گرفته تا فرهنگی، اقتصادی و... میان این دو، تفاوت اساسی وجود دارد.
شروع آیات، بدون «بسم الله...» و اعلان برائت، آن هم در ضمن تأکیدهای بسیاری که در جمله ها دیده می شود و با توجه به اینکه برائت به وسیله نماینده رسمی پیامبرخد صل الله علیه و آله و سلم در روز حج اکبر، آن هم در نقطه بلند و در اجتماع بزرگ مسلمانان و مشرکان اعلام شده و همچنین لحن صریح قرآن که با قاطعیت هرچه تمامتر می فرماید:
«هنگامی که ماههای حرام پایان گرفت، مشرکان را هر کجا یافتید به قتل رسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمینگاه بر سر راه آنها بنشینید».[45]
همه این ها دلالت بر اهمیت و ضرورت حکم و تضاد دائمی میان اسلام و کفر دارد، ازاینرو، هیچ مسلمانی، نه تنها حق ندارد با قومی که خدا و رسول از آن ها قطع رابطه و اعلام انزجار نموده اند، ارتباط برقرار کند، بلکه باید با تأسی به رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و امیر مؤمنانعلیه السلام و متابعت از امر خداوند، در هر سال، در مراسم حج و در روز حج اکبر، با صدای رسا (اذان) فریاد برائت از مشرکین سر دهند تا همچون رسولالله صل الله علیه و آله و سلم رعب و وحشت در دل مشرکان و کافران بیندازند.
حضرت امام خمینی در این باره می گوید:
«آیا تأسی از رسول الله و متابعت امر خداوند، خلاف مراسم حج است یا عین مراسم حج و در راستای سنت پیامبر و اطاعت از اوامر الهی است؟ آیا اعلان برائت و انزجار از قومی که خدا و رسول با آن ها برائت جسته اند، شرک است یا خم شدن و اطاعت کردن از ابرقدرت ها که عین شرک و عبودیت بشر برای بشر است، شرک نیست»؛[46] وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ;[47] «اگر از آن ها اطاعت کنید شما هم مشرک خواهید بود».
مگر نه این است که تحقّق دیانت جزو اعلان محبت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است. مگر پیامبر خد صل الله علیه و آله و سلم نفرمود: «محکمترین دستگیرههای ایمان، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا و دوست داشتن اولیای خدا و تبرّی جستن از دشمنان خدا است.»[48] و آیا برائت چیزی جز دشمنی در راه خداست؟
مگر در جوامع روایی، به حدّ تواتر نرسیده است که ایمان چیزی جز حبّ و بغض نیست.[49] آیا عمل حضرت امیرعلیه السلام به نمایندگی از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم در سال نهم هجرت، چیز جدیدی بوده یا ادامه همان روش حضرت ابراهیمعلیه السلام بوده است که در منطق و عمل، اعلان برائت از شرک و کفر جُست؟ چنانکه پیامبر خد صل الله علیه و آله و سلمهم در راستای حضرت ابراهیم در جریان فتح مکه و حَجّة الوداع، ساحت قدس کعبه را از هر گونه مظاهر شرک و کفر پاکسازی نموده است.
جمعبندی
1. «برائت»، چیزی نیست که جمهوری اسلامی ایران آن را پدید آورده باشد، بلکه این عمل الهی، به تأسّی از ابراهیم خلیلعلیه السلام و پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم و متابعت از امر الهی است; چنانکه حضرت امام خمینی+ فرمود:
«سیاست حج، سیاستی نیست که ما درست کرده باشیم. حج سیاست اسلامی است. ما از اول بنایمان بر این بوده، به حج، آن طوری که بوده است عمل کنیم، همان طور که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بت ها را در کعبه شکست، ما هم بت ها را بشکنیم و این بت ها که در زمان ما هستند، از آن زمان بالاتر و بدترند.»[50]
2. با توجه به دوام و استمراری که از جمله اسمیه در آیات برائت استفاده شد و با عنایت به تضادّ دایمی میان اسلام و کفر، این مطلب به دست می آید که برائت اختصاص به مقطع خاصی از زمان ندارد، بلکه با تأسی به رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و نماینده آن حضرت، در هر سال باید عمل برائت در کنگره جهانی حج با قاطعیت هر چه تمامتر اجرا شود. چرا که عمل پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در موسم حج، ترسیم خط کلّی برای همه مسلمانان بوده و هست و خواهد بود; ازاینرو، حضرت امام+ فرمود: «حج بیبرائت حج نیست.»[51]
3. با توجه به معنای «اذان» و با عنایت به واژه «یَوْمَ الْحَجِّ الاَْکْبَرِ»، اولاً باید برائت با صدای رسا و در ثانی در محل اجتماع حجاج برگزار شود.
4. از آنجاکه در این آیات «برائت» و «اذان» به خدا و رسول نسبت داده شده و بر آن تأکید گردیده است، برداشت می شود که هیچ مسلمان و حاکم اسلامی، نه تنها حق ندارد با قومی که خدا و رسول از آن ها تبرّی جسته اند، ارتباط برقرار کند، بلکه باید بیزاری و تبرّی از آن ها را علنی و آشکارا اعلام کند.
5. اگر خاتم انبی صل الله علیه و آله و سلم اعلان برائت از مشرکین کرد، پس بر عالمان و حاکمان اسلامی لازم است در برگزاری هرچه با شکوهتر مراسم برائت کوشا بوده و ساحت قدس کعبه را از هر گونه مظاهر شرک و کفر، در گفتار و رفتار، پاکسازی نمایند.
هـ حج و حکومت اسلامی
یکی از شؤون حکومت اسلامی، تعیین «امیر الحاج» می باشد که هر ساله، نمایندهای از جانب حاکم وقت، منصوب می گردد تا ضمن سرپرستی حجاج، مواضع حکومت اسلامی را، در امور مختلف، بهطور رسمی ابلاغ کند، که بارزترین نمونه آن، در سال نهم هجرت رخ داد و به اجماع شیعه و سنی، نمایندهای از سوی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم، به عنوان امیرالحاج برگزیده شد و از مدینه به مکه اعزام گردید.
بهراستی، اسلامی که می گوید: «اگر در سفر سه نفر بودید، یکی را به امیری برگزینید» چگونه ممکن است برای انبوه جمعیتی که از مناطق مختلف جهان، با تفاوت در رنگ، نژاد و عادات گرد هم می آیند، حاکم و امیری معیّن نکند و آنان را به حال خود واگذارد!
اینجا است که بعضی از مورّخان نوشته اند: تعیین امیرالحاج، از سال نهم هجرت به بعد رایج و مرسوم گردید و در این راستا، کسانی که از سال نهم تا سال 335 هجری عهدهدار این مسؤولیت بوده اند، نام برده شده است.[52] همچنان که حضرت امیرعلیه السلام در دوران خلافتش، این مسؤولیت را سه بار به عهده عبدالله بن عباس و یک بار هم طی ابلاغیهای به قثم بن عباس واگذار کرد که در بخشی از آن آمده است:
«حج را برای مردم برپا دار و ایام الله را به آنان یادآوری کن.»[53]
شاهد قطعی دیگر بر اینکه مدیریت حج، از شؤون حکومت اسلامی است، گفتار امام صادقعلیه السلام است که فرمود:
«اگر مردم فریضه مهم حج را تعطیل کنند و خانه خدا بیزائر شود، بر حکومت اسلامی فرض و لازم است مردم را برای انجام حج اجبار نمایند; چه آنان مایل باشند و یا نباشند و اگر مردم قدرت مالی برای رفتن به مکه نداشته باشند، بر حکومت اسلامی است که هزینه آن ها را از بیت المال تأمین کند.»[54]
بنابر این، برپایی مراسم باشکوه حج، یکی از شؤون واجب و لازم حکومتهای اسلامی است. شاهد این مطلب آن است که بزرگانی چون شیخ حرّ عاملی (صاحب وسایل الشیعه)، آیتالله بروجردی، شیخ کلینیi و... از این روایات، «وجوب» استفاده کرده و عنوان باب را «باب وجوب اجبار الوالی الناس علی الحج» گذاشته اند.[55]
شاهد دیگر، دستهای از روایات است که حج را نوعی بیعت با رهبران و حاکمان الهی مطرح کرده است; چنانکه امام باقرعلیه السلام در این زمینه فرمود: «مردم مأمور شده اند که دور این سنگ ها طواف کنند و آنگاه نزد ما بیایند و پایداری خود را نسبت به اطاعت و رهبری ما اعلام و امکانات و قدرتشان را برای یاری اهداف ما عرضه کنند; «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَأْتُوا هَذِهِ الاَْحْجَارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُونَا فَیُخْبِرُونَا بِوَلاَیَتِهِمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نَصْرَهُمْ» از جمله «وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نَصْرَهُمْ» برداشت می شود که حج یکی از شؤون حکومت اسلامی است وگرنه «عرضه کردن نصرت» چه معنایی خواهد داشت و از تعبیر کردن «کعبه» به «سنگ» استفاده می شود که کعبه بدون «ولایت» سنگی بیش نیست و طواف پیرامون آن، مانند طواف پیرامون سنگ است.
پس در واقع، یکی از اهداف حج، ملاقات با رهبران الهی و اظهار ولایت و عرضه کردن نصرت و یاری به امام است; همانگونه که امام باقرعلیه السلام در روایت دیگر فرمود: «اعمال حج بدون ولایت، حجّ زمان جاهلیت است».[56]
شاهد دیگر، عمل پیامبر خد صل الله علیه و آله و سلم در حَجّة الوداع است که نقش رهبری در حج را ثابت کرد و نشان داد که چگونه می توان با رهبری صحیح، از نیروهای پراکنده، قدرتِ واحدی ساخت و عظمت و شکوه حکومت اسلامی را به نمایش گذاشت و صف واحدی در برابر دشمنان اسلام تشکیل داد و با نمایش قدرت ظاهری و عظمت معنوی، هرگونه توطئه و فکر شیطانی را خنثی ساخت و در همین راستا پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم از سوی خداوند متعال مأموریت یافت که «ولایت و امامت علی بن ابیطالبعلیه السلام را در سرزمین غدیر خم طرح کند. این مسأله بهقدری مهم بود که خداوند متعال به پیامبرش فرمود: «ای پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شد، به مردم برسان و اگر چنین نکنی، رسالت او را انجام ندادهای».[57]
اگر رسالت بدون ولایت کامل نیست، حج بدون ولایت نیز به کمال نمی رسد و شاید آیه مبارکه لاَ أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ.[58] ناظر به همین معنی باشد که مکه و کعبه بدون وجود رهبران الهی، تبدیل به بتخانه خواهد شد و به ظاهر، رمز تولّد حضرت علی علیه السلام در درون کعبه، همین باشد که کعبه با رهبران الهی پیوندی عمیق دارد; بهطوری که اعمال بدون ولایت آن ها ارزشی نخواهد داشت. چنانکه امام سجاد علیه السلام به ابو حمزه ثمالی فرمود:
«... هرگاه کسی عمر نوح داشته باشد و در این مقام (میان رکن و مقام)، روزها روزه بگیرد و شب ها به عبادت بپردازد، اما بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند، او را بهرهای نخواهد بود.»[59]
و ـ حج و بهرهگیری سیاسی
رهبران و حاکمان اسلامی; اعم از عادل و غیر عادل، در طول تاریخ همواره از این فرصت بی نظیر به نفع خود استفاده سیاسی می کردند; از زمانی که پیامبر خد صل الله علیه و آله و سلم با یاران محدودش در مکه حضور داشتند و تحت محاصره و شکنجههای شدید به سر می بردند، همواره در پی فرا رسیدن ایام حج بودند تا از این فرصت ارزشمند برای انتقال پیام الهی به مردم استفاده کنند. پیامبر گرامی صل الله علیه و آله و سلم از این مراسم عبادی ـ سیاسی چنان برای ترویج دین توحیدی و طرد شرک و کفر بهره می گرفت که مشرکین قریش درصدد برآمدند عدهای را در دروازههای ورودی شهر مکه مأمور کنند تا آن ها به کسانی که قصد شرکت در مراسم حج را کرده اند، بگویند: شخصی در این سرزمین هست و مطالب و آرمانهایی دارد که شما را سِحر می کند و شما در گوش خود پنبه بگذارید تا پیام او را نشنوید.
اما پیامبر و یارانش حداکثر بهره را می بردند تا پیام انقلاب اسلامی را به مردم برسانند و «پیمان عقبه» ثمره چنین تلاشی بود که مردمِ مدینه، در نتیجه همین رفت و آمدها با اسلام اُنس گرفتند و در همین راستا پیامبر اسلام بارها از همین کنگره حج برای گسترش اسلام ناب و نابودی شرک و کفر بیشترین استفاده را بردند. نمونههای بارز آن، «پیمان عقبه»، «جریان فتح مکه»، «تعیین امیر الحاج در سال نهم هجرت» و «خطبههای آن حضرت در حَجّة الوداع» است. چنانکه پیامبر از همین موقعیت استفاده کرد و «مسأله رهبری و ولایت علی علیه السلام» را در میان آن جمعیت انبوه مطرح ساخت.
حضرت امیر نیز در زمان خلافت خود بارها از این فرصت استفاده کرده و از آنجاکه منصب «امیر الحاج» علاوه بر سرپرستی حجاج در امور دینی و... بار سیاسی هم داشت، در سال 37 (هـ..ق.) هم از طرف حضرت امیر علیه السلام شخصی به نام عبدالله بن عباس و هم از طرف معاویه شخصی به نام یزید بن شجره رهاوی برای تصدّی این امور عازم شدند که کارشان به نزاع کشید و سرانجام بر شخص ثالثی به نام شیبة بن عثمان توافق نمودند.[60]
در تاریخ اسلام، موارد مشابهی از این حرکتهای سیاسی دیده می شود که گروهی برای اجرای سیاستهای خویش از مراسم حج بهره می بردند; چنانکه معاویه مسأله جانشینی یزید را در سفر حج مطرح کرد و منصور دوانیقی در سال 136(ه.ق.) امیر الحاج شد و در همان مراسم، به نفع خود بیعت گرفت. همچنین حضرت ابوذر در زمان عثمان، یک سال به حج رفت و در کنار کعبه، ضمن نقل روایاتی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم درباره دوستی با عترتش، از وضع موجود انتقاد کرد[61] و نیز عمل سید الشهدا علیه السلام در ایام حج و سخنرانی انقلابی آن حضرت در میان جمعیت، نمونه بارز استفاده سیاسی از حج است که حتی برای این منظور چند ماه در مکه توقف کرد تا موسم حج فرا رسد و مردم از سراسر عالم در این مکان جمع شوند و حضرت به تبلیغ بپردازد.
همچنانکه آن حضرت در سال 58 (هـ.ق.) دو سال قبل از مرگ معاویه در سرزمین منا در میان جمعیت هزار نفری، به انتقاد از معاویه پرداخت و فرمود:
«فَإِنَّ هَذَا الطَّاغِیَةَ قَدْ صَنَعَ بِنَا وَ بِشِیعَتِنَا، مَا عَلِمْتُمْ وَ رَأَیْتُمْ...».[62]
«همانا این طاغوت (معاویه)، برخوردهایی با ما و شیعیان ما کرد که همه شما می دانید و دیدهاید و گواهبودهاید.»
و در دنبال روایت، به نکته دیگر اشاره کرد که همان پیامرسانی باشد و فرمود:
«گفتارم را بشنوید و به خاطر بسپارید و وقتی که به محل سکونت خود برگشتید، پیام مرا به افرادی که مورد اطمینان شما هستند، ابلاغ نمایید... من ترس آن را دارم که با این وضع، حق فرسوده گردد...»
دیگر ائمه ^ نیز با حضور خود در ایام حج و تشکیل جلسات و ذکر احادیث، استفاده سیاسی می کردند; از جمله جریان امام سجاد علیه السلام، هشام بن عبد الملک و شعر فرزدق در مدح امام سجاد علیه السلام و... می باشد.
شاید روایاتی که نقل شد که «حج نوعی جهاد است»، بیانگر بُعد سیاسی قضیه باشد; چنانکه امام صادق علیه السلام در این باره فرمود:
«هُوَ أَحَدُ الْجِهَادَیْنِ هُوَ جِهَادُ الضُّعَفَاءِ وَ نَحْنُ الضُّعَفَاء»;[63] «حج، یکی از دو جهاد است و آن جهاد افراد ضعیف است و آن ضعفا ما هستیم.»
یعنی ما از ضعیفان هستیم و حکومت در دست ما نیست و نمی توانیم با کفر، مبارزه عملی نماییم. پس لا اقل به حج برویم و از آن موقعیت بهره برداری سیاسی و فرهنگی نماییم.
اطلاق جهاد بر حج نوعی وجه اشتراک میان آن دو را می طلبد تا نام «جهاد» بر «حج» اطلاق کرد; چنانکه همراه ساختن آیات حج و جهاد[64] در سوره مبارکه حج، به ما می فهماند که میان حج و جهاد، رابطهای خاص وجود دارد و آن اینکه سرزمین حج بهترین مکان برای تجمّع متفکّران اسلامی است که موقف سیاسی و دفاعی خود را به بحث بگذارند و از نیروهای پراکنده، صف واحدی تشکیل دهند و از طریق انجام صحیح حج، آمادگیهای لازم را کسب کنند و مانند سربازی که در میدان آموزش، تعلیم دیده، خود را در مقابله با دشمنان اسلام آماده سازند; از این رو، پیامبر گرامی اسلام در روایات متعدّد مجاهد و حاج را کنار هم قرار داده و برای آن دو، یک حکم نموده است; «مجاهد در راه خدا و حاجی و معتمر، میهمانان خدایند که اگر دعا کنند، دعایشان به اجابت می رسد.»[65] و در روایات دیگر، نفقهای که در راه حج مصرف شود را با نفقهای که در راه جهاد مصرف می گردد، مقایسه کرد.[66]
پس همردیف بودن حج و جهاد در قرآن و روایات، بیانگر این حقیقت است که میان این دو فریضه الهی، وجوه مشترکی وجود دارد.
جمعبندی
از مجموع مباحث این فصل، به خوبی روشن شد شبهاتی که بعضی از مغرضان در مورد بُعد سیاسی حج مطرح کرده اند و آن را مخالف اسلام و قرآن دانسته اند، چیزی بی اساس، بلکه توأم با اغراض سیاسی بوده است; زیرا ثابت شد که بُعد سیاسی حج، نه تنها مخالف قرآن، اسلام و سنت نیست، بلکه عین قرآن و متابعت از اوامر خداوند و تأسّی از ابراهیم خلیل، حضرت رسول و سلف صالح است.
قرآن کریم می فرماید: اعلامی است از طرف خدا و رسولش به عموم مردم در روز حجّ اکبر که خدا و رسولش از مشرکین بیزارند.[67]
برائت از مشرکین، بر اساس این آیه مبارکه، حکمی قطعی و حتمی است و در همه زمان ها استمرار دارد و مخصوص موسم حج نیست، بلکه بیزاری و برائت از مشرکین تأسی از ابراهیم خلیل است.[68] و باید مسلمانان به پیروی از ابراهیم علیه السلام فضای سراسر عالم را از محبت و عشق به ذات حق و نفرت و بغض نسبت به دشمنان خدا لبریز کنند و لحظهای از این آهنگ توحیدی غافل نشوند.[69]
امام خمینی، احیاگر حج ابراهیمی، می فرماید:
«فریاد برائت ما، فریاد دردمندانه ملتهایی است که خنجر کفر و نفاق قلب آنان را دریده است. فریاد فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان و پابرهنههاست، که حاصل عرق جبین و زحمات شبانه روزی آنان را زراندوزان و دزدان بینالمللی به یغما برده اند. فریاد مظلومانه مردم لبنان و فلسطین و بوسنی و کشمیر و افغان و عراق... است. فریاد همه مردمانی که دیگر تحمّل تفرعن آمریکا و حضور سلطهطلبانه آن را ندارند.»[70]
گویا آیه مبارکه، از سوره توبه، که خداوند در مقیاس افتخار و فضیلت فرمود: «آیا سیراب کردن حجاج و عمران مسجد الحرام را همانند عمل کسی قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت دارد و در راه خدا جهاد کرده است؟! این دو، هیچگاه در نزد خدا یکسان نیست و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی کند.»[71] در عصر ما نازل شده است و بیانگر حال ماست; کعبه، متعلّق به عموم مسلمانان است و باید شیوه برگزاری حج متناسب با مصالح و منافع امت اسلامی و در جهت رشد و استقلال کشورهای اسلامی باشد. در مراسم حج و در کنار خانه خدا که مثابه و مأمن[72] و مایه قوام جامعه بشری[73] است. باید مشکلات مسلمانان و حکومتهای اسلامی مطرح و برای حلّ آن گامی برداشته شود. چه دردناک است اگر بشنویم که در حج نباید به مسائل سیاسی و اجتماعی مسلمین پرداخت!
4ـ بعد اجتماعی حج
حج یگانه فریضهای است که خداوند برای ادای آن، همه مسلمانان را، از گوشه و کنار جهان، به یک نقطه معین و در «ایّام معلومات» فرا خواند; بهطوری که اگر در غیر این مکان و زمان انجام گیرد، پذیرفته نخواهد شد.[74]
اگرچه در گذشته و امروز تلاشهایی شده و می شود تا حج را فریضه فردی قلمداد کنند، اما با توجه به آیات و روایات، فهمیده می شود که حج مرکز اجتماع مسلمانان است; زیرا اگر هدف، تنها انجام دادنِ مناسک و طواف گرد خانه خدا و... بود، چرا جایز نباشد در تمام سال انجام گیرد؟ چه لزومی داشت که همه مردم مکلّف باشند در مقطع زمانی خاص، در یک نقطه جمع شوند و در آن ایام هم در اجتماعات یک روزه و یک شبه و سه روزه گرد هم آیند تا شاهد منافع خود باشند; لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ[75]؟ پس منافعی که مسلمانان باید شاهد آن باشند، منافعی است که با حیثیت تجمّع مردم و حالت اجتماع ارتباط پیدا می کند و حتی می شود گفت که اگر از این اجتماع، فایده عمومی بهدست نیاید، مقصود حاصل نخواهد شد.[76]
«یکی از امتیازات مخصوص به حج این است که خطاب در آن، متوجّه عموم مردم است; «ای ابراهیم، در میان مردم، برای حج اعلام عمومی کن.[77] برای خدا بر مردم است آهنگ خانه او کنند. همانا نخستین خانهای که برای مردم قرار داده شده، سرزمین مکّه است.[78]بهخاطر بیاورید هنگامی را که خانه کعبه را محلّ بازگشت مردم قرار دادیم;[79] خداوند کعبه را که خانه محترم است، وسیلهای برای اقامه امر مردم قرار داده است.»[80]
اینگونه آیات و روایات، دلالت روشن بر «بُعد اجتماعی حج» دارد وگرنه اگر حج فریضهای فردی بود، لازم نبود این همه روی کلمه «الناس» تکیه شود. همچنان که لازم نبود مردم از راه دور و نزدیک با هر وسیله ممکن، در زمان و مکان معین، گرد هم جمع شوند تا این فریضه الهی را با بهطور جمعی انجام دهند. اگر ثمره و بهره حج فردی بود، چرا فرمود: «پس از همانجا که مردم کوچ می کنند، کوچ کنید»[81] این آیه می رساند که حج مرکز اتحاد مسلمانان است و هیچ کس حق تکروی و دوری از اجتماع مردم را ندارد; زیرا که حج افزون بر این که فریضهای فردی است، همچنین فریضه جمعی است و ثمره و منفعت آن، به تمامی مسلمانان برمیگردد.
با عنایت به عمومیت دعوتِ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ و اطلاق «منافع» و تفسیر امام رضا علیه السلام مبنی بر اینکه منافع حج، افرادی را که در مراسم حج نبوده اند، در بر می گیرد. می شود ادعا کرد که قدر متیقّن از منافعی که بر مراسم با شکوه حج مترتب می شود، همان «منافع عمومی و اجتماعی» حج است.
همچنین قدر متیقّن از قِیَاماً لِلنَّاسِ... در آیه مبارکه جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ....[82] بعد اجتماعی آن است; زیرا با توجه به اطلاق کلمه «قِیَاماً» و مناسبت آن با «لِلنَّاسِ» و با عنایت به معنای «قِیَام»[83] چنین برداشت می شود که کعبه و حج، سبب اصلاح امور دینی و دنیوی مردم[84] و باعث رفع نابسامانی ها از جوامع مسلمین خواهد گردید; چرا که کعبه به عنوان ضامن جامعه بشری مطرح شده است و این به خاطر حرمت و جلالت و قداستی است که کعبه در نظر عموم مردم دارد; لذا کعبه موصوف به «بیت الحرام» شده است، چون محور فعالیت همگانی واقع می گردد.
از سوی دیگر، همانطور که هدف از ارسال رسل و انزال کتب، «قیام مردم به قسط»[85]میباشد، بهترین وسیله تحقّق این هدف، مراسم باشکوه حج است و این یکی دیگر از منافع اجتماعی حج می باشد.
خلاصه اینکه، قوام جامعه بشری، اقامه عدل و قسط در میان مردم و اصلاح امور دینی و دنیوی به انجام حج است و این، در گرو برگزاری صحیح حج می باشد و نقطه مقابل آن، از هم پاشیدن جامعههای بشری و رواج ظلم و فساد امور دینی و دنیوی است که در گرو تعطیلی حج می باشد. از این رو، مولی علی علیه السلام در این باره فرمود: «حج خانه خدا را ترک نکنید که هلاک و نابود می شوید.»[86] در حقیقت بقای اصل دین و در نتیجه بقای متدیّنین، بستگی به بقای کعبه دارد. «تا کعبه پابرجاست دین و مکتب هم پابرجاست.»[87]
الف) منافع و آثار اجتماعی حج
از آنجا که حج مرکز اجتماع و اتّحاد مسلمانان است، منافع و آثار اجتماعی فراوانی را به همراه دارد، که در ذیل به بعضی از آن ها اشاره می گردد:
* یکی از بارزترین منافع این اجتماع عظیم، ایجاد تفاهم، تحکیم برادری و رفع اختلافات دینی میان طبقات مسلمانان است. اگر از بررسی آیات و روایات[88] به دست می آید که اسلام، دین اتّحاد و یکدستی است. بهترین و مناسبترین زمان و مکان، برای تحقّق این هدف، موسم حج است. اگر به نماز جماعت سفارش و تأکید شده که اهالی هر محل، به کمک یکدیگر، امور زندگی جمعی خویش را اراده نمایند و اگر نماز جمعه مقرّر شده تا مردم شهرها گِرد هم آیند و در پرتو اجتماع و اتّحاد، امور خود را حل کنند، حج هم در هر سال، در زمان و مکانی خاص واجب شده تا مسلمانان از نقاط مختلف عالَم پیرامون خانه خدا جمع شوند و دست اتّحاد و برادری به سوی یکدیگر دراز کنند و در پرتو آن، مشکلات همدیگر را حل نمایند.
حضرت امام خمینی+ در این باره فرمودند: «از جمله وظایف، در این اجتماعِ عظیم، دعوت مردم و جوامع اسلامی به وحدت کلمه و رفع اختلافات میان طبقات مسلمین است.[89] با اتکال به خدای بزرگ در این مواقف عظیمه، پیمان اتحاد و اتفاق در مقابل جنود شرک و شیطنت ببندید و از تفرّق و تنازع بپرهیزید; وَلاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ....[90]
* پس یکی از آثار و منافع مهم اجتماعی حج، «وحدت کلمه» است که زائران بیتالله باید از راه دور و نزدیک بیایند و تحکیم برادری در فکر و عمل را ملاحظه و مشاهده نمایند که همه امّت اسلامی، یک خدا را می پرستند; امت یک پیامبرند. معتقد به یک کتابند. به طرف یک قبله می ایستند. دوش به دوش هم، بر گِرد یک محور می چرخند و همه یک هدف، یک مسیر و یک برنامه را دنبال می کنند. این چنین وحدتی، بهطور قطع جمعیت ها را فشرده و متراکم و قلب ها را به هم نزدیک می کند و در نتیجه یک نیروی قوی تولید می کند که باعث عظمت و شکوه اسلام و مسلمین و ذلّت و خواری کفر خواهد شد; از این روی، نبیّ مکرّم اسلام در خطبه معروف «حَجّة الوداع» به همین نکته اشاره فرمودند:
«اهل ایمان با هم برادرند. خونهای آن ها ارزش مساوی دارد. پیمان کوچکترین فردشان در حکم پیمان عموم مسلمین است. همه با هم در حکم یک دست و قدرت واحدی در برابر بیگانه اند.»[91]
احساس وحدت و یگانگی در ایّام حج، در حدّ اعلا وجود دارد; چرا که عالِم و جاهل، غنی و فقیر، رییس و مرئوس، کوچک و بزرگ، سیاه و سفید، همه با هم در دو قطعه لباس سفید می خروشند و می روند و می نشینند و می خورند و می خوابند.
خلاصه، افرادی که در همایش حج گِرد می آیند، هیچ اختلاف ریشهای ندارند و رابطهای که میان آن ها حکمفرماست، رابطه دین است که از هر رابطه دیگر، نظیر ملّیت، نژاد و رنگ، قوی تر و محکم تر است.
* یکی دیگر از منافع اجتماعی حج، «مساوات واقعی اجتماعی» است که همه زائران، از حدّ اقل زندگی بهرهمند بوده و یک نمونه از زندگی اقتصادی، بدون فاصله یا لا اقل با فاصله کم، در هر سال یک بار، در عمل به نمایش گذارده می شود; بهطوری که زندگی ها نزدیک به هم، لباس ها کاملاً یکسان، مکان ها و غذاها شبیه هم می باشد; چنانکه لغو امتیازات نژادی، رنگ، امتیازات شخصی; مانند ثروت و مقام، اصل و نسب، زیبایی و زشتی، شاهد گویای دیگری بر این مساوات است.
خداوند متعال در لغو امتیازاتی که قریش[92] برای خود قائل شده بود، فرمود: «سپس از همانجا که مردم کوچ می کنند، کوچ کنید و از خداوند طلب آمرزش نمایید که خدا آمرزنده مهربان است.»[93] همچنان که نبی مکرّم اسلام در خطبه حَجّة الوداع فرمود: «ای مردم! پروردگار همه شما یکی است و پدر همه شما یکی است; همه از آدم و آدم از خاک است; عرب را بر عجم فضیلت و برتری نیست، جز با ملاک تقوا.»[94]
این سلوک جمعی در حج، عدالت اجتماعی اسلام را در پی دارد که از مصادیق بارز آن، سیر کردن فقرا، دفع حقوق شرعی، پاک کردن اموال و ادای دین است; زیرا نخستین مرحله حج، تصفیه حساب مالی با خدا و مردم است و این نوعی توزیع ثروت اجتماعی است که مبتنی بر عدالت می باشد و از سوی دیگر، اگر تقسیم قربانی صحیح انجام گیرد، میلیون ها گرسنه سیر می شود و بدینوسیله میان نیازمند و بی نیاز، ارتباط برقرار می گردد; چنانکه لباس احرام در یک رنگ، نوعی تعامل اجتماعی میان نیازمند و بی نیاز، حاکم و محکوم و رییس و مرئوس می باشد و به انسان ها می فهماند که ارزش حقیقی انسان، غیر از مال و مقام است.
* یکی دیگر از منافع اجتماعی حج، ایجاد مسؤولیت اجتماعی در فرد است; زیرا فرد در طواف پیرامون کعبه، سعی میان صفا و مروه، وقوف در عرفات و مشعر، بیتوته در منا ورمی جمرات، احساس می کند که جزئی از امّت اسلامی است که عمل، هدف، خدا، قبله و کتاب واحد دارد و در نتیجه، به فکر مسؤولیت اجتماعی می افتد.
* دیگر از منافع اجتماعی، «امنیت اجتماعی» است که هیچ کس در ایام حج حق تعرّض به دیگران، حتی حیوانات را ندارد; چرا که خداوند متعال فرمود: «هرکس داخل آن شود، در امان است.»[95] و «به یاد آور هنگامی را که خانه کعبه را مرجع و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم.»[96]
وجود جامعه امن و مطمئن و به دور از هر گونه تجاوزی، از آرزوهای دیرین دانشمندان و مصلحان بوده و هست که سازمان ها و جوامع بینالمللی، در تحقّق چنین آرزویی هستند، امّا تاکنون ره به جایی نبرده اند، ولی خداوند حکیم، بر اساس حکمت متعالیهاش قرن ها قبل، منطقهای را در یک نقطه از زمین برای چنین هدفی بنیان نهاده است; به حدّی که شکار حیوانات و حتی کمک کردن شکارچی به واسطه نشان دادن آن با گوشه چشم هم ممنوع گردیده است; آن هم در منطقهای که نا امن بود. انسان ها ربوده می شدند و همه جا غارت و کشتار بود[97] و منطقهای که ظلم و فساد و بحث و جدال در آن منع شده است. قرآن در این باره می فرماید: «کسانی که با احرام، حج را بر خود واجب کرده اند، باید از تمتّعات جنسی و انجام گناه و بحث و جدال اجتناب نمایند.»[98]
وجود چنین جامعهای، از آغاز خلقت، مورد عنایت خداوند متعال بوده است، که شرط اساسی بقای هر جامعه، چنین نعمتی است تا انسان ها کلاس آن را در هر سال در این مکان بگذرانند و در سراسر جهان گسترش دهند. این تمرین و نمایش، اگرچه در مدّت کوتاهی است، اما هرچه هست، تمرینی برای شرکتکنندگان و اتمام حجتی برای جهانیان است و اگر محلّ تشکیل کنگره حج در نقطه امنی قرار داده شد، برای این است که سران و نمایندگان مسلمانان، آزادانه و با کمال اطمینان نسبت به یکدیگر و بدون هیچ تشویشی، منافع مسلمانان را در نظر گرفته و از همدیگر جهت رفع مشکلات یاری بجویند.
* از منافع دیگر اجتماعی حج، معارفه و آشنایی بینالمللی مسلمانان جهان است که امام ششم، جعفربن محمد ‘ در بیان علل حج فرمود: «خداوند در حج وسیله اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم آورد تا همدیگر را بشناسند.»[99]
در سایه شناخت یکدیگر، زمینه تبادل آرا و افکار فراهم می شود و هر گروه، از هر دیاری که می آید، دستاوردهای علمی و پیشرفتهای فرهنگی و اقتصادی خویش را به برادران دینی دیگر مناطق و کشورها انتقال می دهد و با این عمل، نردبان ترقی و تعالی را برای همدیگر فراهم می نماید و نقطههای قوّت و ضعف خویش را شناسایی می کنند و در صدد تقویت خویش بر می آیند.
* از آثار و منافع اجتماعی حج، تنظیم برخورد اجتماعی زن و مرد است; چرا که در ایام حج، آموخته می شود که در برخوردها مواظب یکدیگر باشند و بهگونهای ظاهر نشوند که هوسانگیز باشد، بلکه باید به دور از هرگونه آرایش و با لباس معمولی، در مقابل هم ظاهر گردند و حتّی باید از لذّت جنسی حلال هم صرف نظر کنند تا تمرین و آزمایشی در پهنه زندگی اجتماعی گردد; فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ[100] که مراد از «رفث» هرگونه لذّت جنسی در ایام احرام است. پس «عفّت اجتماعی» در موسم حج، تمرین داده می شود تا در غیر موسم حج برخوردهای زن و مرد بهبود یابد.
* «آموزش و تمرین نظم و انضباط اجتماعی» نیز از آثار اجتماعی حج است; و اینکه حج از آغاز تا انتها، از روی نظم و ترتیب خاصی انجام می گیرد; شروع آن در وقت معین و در مکان معین و با لباس و رمز مشخص و طواف، سعی، وقوف، رمی، هدی و... باید بر اساس اندازه معین و نظم خاص انجام پذیرد تا بشر درسی از نظم و انضباط اجتماعی را بیاموزد و برای همیشه آن را در جامعه رعایت کند.
* و بالأخره، اجتماع عظیم حج، ارائه نمونه عملی جامعه اسلامی است که در سایه ایمان تشکیل گردیده و نمونهای کوچک از اجتماع روحدار به نمایش گذاشته می شود که روابط اجتماعی مردم با یکدیگر تحت تأثیر ایمان و محبت واقع شده و در آن محیط معنوی خودخواهی و رفتار و گفتار ناپسند بسیار کم دیده می شود; محیطی آرام و با صفا که رعایت فضایل اخلاقی و حقوق اجتماعی به چشم می آید و این اجتماع در واقع، نمایشی از جامعه اسلامی است که دارای شکوه، عظمت، امنیت، عدالت، مساوات واقعی و نظم و انضباط اجتماعی می باشد که از امتیازات آن این است که هر سال این اجتماع تشکیل و در معرض عمومی گذاشته می شود.[101]
ب: منافع سلوک جمعی در حج
بی شک، حج از برنامههای سلوک جمعی و قضیهای جهانی است و برای منطقه و گروه مخصوص و جغرافیای ویژه نیست; همانطور که خداوند متعال در خطاب به حضرت ابراهیم فرمود: «مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر، از راه دور قصد خانه خدا کنند.»[102]
این سلوک جمعی، که از افراد مختلف جهان، با تفاوت در رنگ و پوست و زمان و مکان به وجود آمده، منافع زیادی را در بر دارد; نخست اینکه زمینهساز یک دولت واحد جهانی است و خود این سلوک جمعی، دلیل بر این است که اسلام جهانی است. مسلمانان از قارههای مختلف جهان، با تفاوتهای بسیار، در یک نقطه دور هم جمع می شوند و یک خدا و یک پیامبر و یک کتاب و یک قبله و یک هدف را دنبال می کنند و از یکرنگی و همفکری فهمیده می شود که تشکیل دولت واحد جهانی امکان دارد و در واقع، حج ارائه نمونه عملی این دولت واحد جهانی است.
از سوی دیگر، شکی نیست که سلوک جمعی، باعث تغییر اجتماعی ملموس می شود، اما از آنجا که سلوک جمعی در حج، از بالاترین درجه تعامل اجتماعی است، پس نتیجه این سلوک، در مرتبه برتر قرار دارد; چرا که:
اولاً: تغییر اجتماع آن مطلوب، ثابت، عمیق و ریشهدار خواهد بود.
ثانیاً: بعد از ادای مناسک حج، دو تغییر در انسان حاصل می شود; یکی تغییر روحی و تطهیر نفسی و دیگری تغییر اجتماعی.
ثالثاً: از آنجا که حج نقش خطیری در تغییر حیات روحی و اجتماعی دارد، بنابر این، حرمتی از حرمات الله است که هتک آن روا نیست و هرکس که برنامههای الهی را بزرگ بشمارد و احترام آن را حفظ کند، برای او نزد پروردگارش بهتر است.[103]
رابعاً: در این سلوک جمعی، مترقّیترین شعار اجتماعی وجود دارد و آن شعاری است که اسلام به آن امر کرده و سنت پیامبر است و آن شعار برائت از مشرکین است که بهترین شعار برای احیای عدالت اجتماعی است; چرا که بزرگترین انحراف در دین اسلام، که باعث انواع شقاوت می شود، شرک به خداست و تردیدی نیست که وجود شرک در جوامع انسانی، مانعی بر سر راه «عدالت اجتماعی» است و اعلان برائت از مشرکین، سرآغاز تغییر اجتماعی انسان است تا اجتماع موحّد در همه سطوح، بر اساس احکام اسلام و عدالت اجتماعی، استوار گردد.[104]
5ـ بُعد اقتصادی حج
حج به جهت داشتن بُعد معنوی و عرفانی، ابعاد دیگر آن، به ویژه بُعد اقتصادی و مادی آن، مورد تردید واقع شده است; بهطوری که گفته اند مگر ممکن است چنین عبادت با معنویت، همراه با بُعد مادی و اقتصادی باشد، بلکه این مسائل را منافی با روح حج می دانسته اند و این خاصیت یک سو نگری به حج است; همچنانکه این توهّم در زمان جاهلیت هم وجود داشته و خیال می کردند معامله و تجارت و کسب و کار در ایام حج، حرام و باعث بطلان آن می گردد.[105] اما خداوند متعال برای مقابله با این طرز تفکّر، آیات متعددی را نازل نموده است که تعدادی از آن ها به شرح زیر است:
ـ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّکُمْ....
«گناهی بر شما نیست که از فضل پروردگار خود (منافع اقتصادی در ایام حج) برخوردار شوید.»[106]
شکی نیست که مراد از «فضل» در آیه، فضل و بهره مادی است; زیرا مسائل معنوی، جای هیچگونه تردیدی نبود تا بفرماید: لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ... همچنان که مراد از «ابتغاء»، ابتغای بعد از اتمام حج نیست; چراکه معامله و تجارت بعد از اعمال حج، جای بحث و گفتگو ندارد، بلکه آنجا که محلّ کلام بود، معامله و تجارت در هنگام عمل بود و آیه مبارکه هم در ردّ این نوع تفکّر، با صراحت تمام فرمود:
«هیچگونه مانع و اشکالی وجود ندارد که مردم از فضل خدا بهرهمند گردند، بلکه با توجه به معنای ابتغاء[107] می توان در راه کسب آن اجتهاد و کوشش هم نمود و حتی با ملاحظه «مِنْ رَبِّکُم» می توان به آن رنگ عبادت داد تا از مصادیق بارز آیه رِجَالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ...[108] به شمار آید. منتهی باید مواظب بود که تجارت در خلال حج، «ابتغاء مِن فضل الله» باشد.
مؤید دیگر بر اطلاق «ابتغاء فضلاً مِن ربکم» بر امور مادی، نظایر این آیه در قرآن است که «ابتغاء فضل الله» بر امور مادی نیز اطلاق شده است; از جمله در سوره مبارکه جمعه فرمود:
هنگامیکه نماز پایان گرفت، شما آزادید، در زمین پراکنده شوید و از فضل الهی طلب کنید.[109]
فَإِذَا قُضِیَتْ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِی الاَْرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ....
از سوی دیگر، اینگونه یک سو نگری به حج، در زمان ائمه ^ نیز برای یاران آن ها ایجاد سؤال کرد که آیا تجارت و بهرهمندی مادی در ایام حج ضرری به حج نمی رساند. چنانکه شخصی مثل معاویة بن عمار، به امام صادق علیه السلام عرض کرد: مردی برای تجارت به طرف مکه حرکت می کند یا شتری دارد که کرایه می دهد، آیا حجش ناقص است یا کامل؟ حضرت پاسخ فرمودند: حجش کامل و تمام است.[110]
ـ از آیات دیگری که دلالت بر بُعد اقتصادی حج دارد، آیه شریفه ذیل می باشد: وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ... * لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللهِ...[111] است. با توجه به تقابل دو جمله لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ و یَذْکُرُوا اسْمَ اللهِ، برداشت می شود که حج، دو بُعد دارد; «عبادی» و «غیر عبادی» و به یقین یکی از مصادیق بارز منافع، همان منافع اقتصادی حج است که احتمالاً به دلیل اهمیت این بُعد یا جهت مقابله با تفکّر جاهلی، مقدّم بر بُعد معنوی حج ذکر شده است.
شاهد قطعی بر اینکه مراد از منافع، اقتصادی هم هست، تمسّک حضرت امام رضا علیه السلام به این آیه شریفه است که در ضمن بیان علل و فلسفه حج فرمود:
«منافع و آثار حج، تمام اهل زمین; از شرق و غرب و خشکی و دریا را فرا می گیرد، چه آنان که حج را بهجا می آورند و چه آنان که به حج نمی روند. از این رو است که قرآن فرمود: لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ».[112]
ـ توجیه دیگری که می شود برای تقدّم بُعد «غیر عبادی» بر «عبادی» در این آیه مبارکه ذکر کرد، جنبه روانی قضیه است که برای جذب مردم عادی به سوی خانه خدا، ابتدا روی منافع مادّی تکیه نموده و به تعبیر مرحوم علاّمه طباطبایی، از آنجاکه انسان به طور فطری، حبّ ذات دارد و به منافع خویش علاقمند است، در همان اول فرمود: لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ.[113]
ـ از جمله آیات دیگر، آیه دوم از سوره مبارکه مائده است که خداوند متعال خطاب به مؤمنان می فرماید: «احترام کسانی را که به خاطر معاش و معاد، قصد خانه خدا را کرده اند، نگهدارید.»[114] یعنی زائران خانه خدا، انسانهای محترمی هستند. بنابراین، حرمت آنان را حفظ کنید.
علاوه بر اینکه لسان این آیه لسان مدح است و نیز بُعد اقتصادی آن مقدم بر بُعد عبادی ذکر گردیده، از تقابل فَضْلا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَان، به خوبی استفاده می شود که مراد از منافع، نفع اقتصادی است.
ـ شاهد قرآنی دیگر بر اهمیت بُعد اقتصادی حج، آیهای از سوره مبارکه قصص می باشد که خداوند تعالی، ضمن منّت نهادن بر مشرکان، روی دو نعمت تأکید می کند; «امنیت» و «مواهب اقتصادی»; «آیا ما حرم امنی در اختیار آن ها قرار ندادیم که محصولات هر شهر و دیاری به سوی آن آورده شود ولی اکثر آنها نمی دانند.»; ...أَوَلَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْء رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ.[115]
عنایت در کلمات «کُلِّ شَیْء» و «رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا» و فعل «یُجْبَی» که دلالت بر استمرار دارد، اهمیت مطلب را دو چندان می کند. به علاوه، این دو نعمت، متعلق به زمانی بود که آنان مشرک بودند و خداوند به ایشان وعده می دهد: اگر آنان که در شهرها و آبادی ها زندگی می کنند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، برکات آسمان و زمین را برایشان می گشاید;[116] وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ....
ـ شاهد قرآنی دیگر آیه 28 از سوره توبه است. در این آیه می فرماید:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بدانید که مشرکین آلوده و ناپاک اند. بنابراین، پس از این سال نباید قدم به مسجد الحرام بگذارند و اگر از فقر می ترسید، به زودی خداوند شما را از فضل خویش ـ هرگاه بخواهد ـ بینیاز می سازد. خداوند دانا و حکیم است.»
از آنجاکه مکیان به دنبال سود و تجارت بودند، ترسیدند که نکند به خاطر این منع، تجارت آنان از رونق بیفتد و وضع اقتصادیشان خراب شود، لذا خداوند در مقام دلجویی آن ها، وعده فرمود که به زودی شما را از فضل خویش بینیاز می سازم.
همچنان که تاریخ گواهی می دهد، بزرگترین بازار، از جمله بازار معروف عکاظ، در موسم حج بر پا می گردید و احتمالاً سوره قریش[117] را بتوان مؤید دیگر قرآنی بر اینگونه بازار دانست.
ـ آیات مربوط به قربانی نیز دلیل قطعی دیگر بر بُعد اقتصادی حج است; زیرا یکی از اسرار قربانی، سیر کردن گرسنگان می باشد:
...فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ...[118]
فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ .[119]
همچنان که پیامبر گرامی اسلام فرمود: «خداوند این قربانی ها را برای سیر کردن مساکین قرار داده است.»[120]
علاوه بر آیات، روایات، زیادی هم دلالت بر بُعد اقتصادی حج دارد; بهطوری که در بعضی از احادیث معصومین ^، یکی از علل و اسرار حج، بُعد اقتصادی آن بیان شده است.
امام صادق علیه السلام یکی از آثار حج را منافع اقتصادی شمرده است.[121]
امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ... یُحْرِزُونَ اْلاَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ».[122]
حضرت رسول نیز حج را عاملی برای ریشه کردن فقر در جوامع اسلامی خوانده، می فرماید: «الْحَجُّ یَنْفِی الْفَقْرَ...».[123]
با توجه به مطالبی که گفته شد، اقتصاددانان کشورهای اسلامی می توانند از زمینه و فرصت حج استفاده نموده، با همفکری و همگامی، پایه محکمی را برای اقتصاد سالم اسلامی پیریزی نمایند و با ارائه مظاهر رشد اقتصادی و نمونههای تولیدی در ایام حج، سبب رشد سطح تولید از نظر کمّی و کیفی و در نتیجه زمینه مشارکتهای اقتصادی را ایجاد و شاهد شکوفایی آن در جوامع اسلامی باشند. بدیهی است، یکی از راههای تحقّق این هدف، برپایی نمایشگاه بینالمللی فراوردههای اقتصادی مسلمانان جهان در کنار حرمین شریفن است که موجب رشد مبادلات تجاری میان کشورهای اسلامی نیز خواهد شد; همچنانکه نبی مکرّم اسلام صل الله علیه و آله و سلم وقتی به مدینه هجرت کردند، بازاری را در کنار مسجد تأسیس نموده، دستور دادند مسلمانان از این بازار خرید و فروش نمایند و بکوشند کالاهای مورد نیاز را، خودشان تولید و در این بازار به معرض نمایش بگذارند.[124]
لیکن با کمال تأسف امروزه در این اماکن مقدس، تولیدات بیگانگان و دشمنان اسلام به معرض نمایش گذاشته می شود و سود و منافع آن به جیب اجانب می رود و گاهی بر ضدّ مسلمانان بهکار گرفته می شود.