شناسه : ۳۴۸۸۴۱ - چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۴۸
علی علیه السلام در قرآن
یکی از آیاتی که به تصریح بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت در شان امیر مؤمنان علی، علیه السلام، نازل شده آیه شریفه زیر است:
4 - علی آنکه جانش را با خدا معامله کرد
یکی از آیاتی که به تصریح بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت در شان امیر مؤمنان علی، علیه السلام، نازل شده آیه شریفه زیر است:
و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤف بالعباد . (1)
کسی دیگر از مردم برای جستن خشنودی خدا جان خویش را فدا کند . خدا بر این بندگان مهربان است .
قدر مسلم آن است که این آیه اشاره به واقعه «لیلة المبیت » دارد; یعنی شبی که علی، علیه السلام، برای حفاظت از جان رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، در بستر آن حضرت خوابید تا ایشان بتوانند به سلامت از مکه به مدینه هجرت کنند .
اربلی در «کشف الغمة » به نقل از ابن اثیر در مورد شان نزول این آیه می نویسد:
«این آیه درباره علی، علیه السلام، نازل شده و آن هنگامی بود که پیامبر، صلی الله علیه و آله، [به مدینه] هجرت کرد و علی را در خانه خود در مکه نگه داشت و به او امر کرد که در بستر
ایشان بخوابد و صبح هنگام امانتهای مردم را به آنها برگرداند . خداوند عزوجل به جبرئیل و میکائیل فرمود: من شما دو نفر را برادر قرار دادم و عمر یکی را از دیگری طولانی تر ساختم، حال کدامیک از شما حاضر است که [جان خود را] در حق برادرش ایثار کند؟ آن دو [در پاسخ] زنده ماندن را برگزیدند [و حاضر به ایثار نشدند] . پس خداوند به آنها وحی کرد که آیا شما نمی خواهید مانند علی بن ابیطالب باشید؟ بین او و محمد [پیمان] برادری برقرار کردم پس علی در بستر محمد خوابید تا جان خود را فدای او کند و زندگی اش را نثار او نماید; پس به سوی علی نازل شوید و او را در برابر دشمنانش حراست کنید . پس آن دو به سوی علی شتافتند و در حالی که جبرئیل بر بالای سر او و میکائیل پایین پای او ایستاده بود، او را محافظت کردند و جبرئیل در همان حال می گفت: آفرین بر تو، آفرین بر تو ای زاده ابوطالب چه کسی مانند تو می شود . خدا در برابر فرشتگان به تو مباهات کرد . (2)
در کتاب «خصائص » سید رضی نیز در همین زمینه روایتی نقل شده که بسیار شنیدنی است; او می نویسد:
ابن کواء به امیر مؤمنان، علیه السلام، گفت: در ماجرای پیامبر و ابوبکر که خداوند درباره اش می فرماید: «یکی از آن دو به هنگامی که در غار بودند به رفیقش می گفت: اندوهگین مباش، خدا با ماست » تو کجا بودی؟ امیر مؤمنان، علیه السلام، در پاسخ فرمود: وای بر تو ای ابن کواء من در آن زمان در بستر رسول خدا، صلی الله علیه و آله، و در زیر بردی [جامه ای] که پیامبر بر من کشیده بود آرمیده بودم; مردان قریش که متوجه خروج پیامبر خدا، صلی الله علیه و آله، [از مکه] نشده بودند، در حالیکه در دستان آنها گرزهایی خاردار بود به سوی من هجوم بردند و با آنچه در دست داشتند به زدن من پرداختند . [از شدت ضربات آنها] تمام بدن من تاول زد ... سپس تصمیم به کشتن من گرفتند . اما یکی از آنها گفت: امشب او را نکشید، فعلا رهایش کنید و به دنبال محمد روان شوید . آنها مرا با زنجیر بستند و در اتاقی زندانی کردند . در این هنگام ندایی از سوی خانه خدا بلند شد که گفت: ای علی! [با شنیدن این صدا] درد من آرام شد و تورم بدنم برطرف گشت . بار دیگر صدایی شنیدم که می گفت: ای علی! این بار زنجیر پاهایم گشوده شد . دوباره صدایی برخاست که می گفت: ای علی! در این هنگام در گشوده شد و من از آن اتاق خارج شدم ...(3)