اشاره
در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، سخن گفتن از ولایت اهل بیت(ع) با محوریت قرآن کریم که از مشترکات همه فرق و مذاهب اسلامی است و به دور از غوغا سالاری و با اتکا به ادله و براهین عقلی و نقلی، در فضایی کاملا علمی، نه تنها عامل افتراق و اختلاف نیست، بلکه می تواند حق جویان عالم را حول محور قرآن کریم گرد هم آورد و در فرایند مباحثات علمی و قرآنی، میدان شمشیر کشی بر علیه برادران دینی را به میدان کنکاش علمی با محوریت قرآن کریم تبدیل کند.
اثبات ولایت اهل بیت(ع) با آیات قرآن کریم، علاوه بر ادله عقلی و روایی، یکی از محکم ترین شیوه هایی است که خود پیامبر(ص) و ائمه(ع) و به تبع آن ها علمای بزرگ اسلام در طول قرون متمادی بر آن چنگ زده و مستمسک خود قرار داده اند. آیات بسیاری بر حجیت و ولایت اهل بیت(ع) دلالت دارد. آیه 55 سوره مائده، معروف به آیه ولایت (1)، آیه 67 همان سوره معروف به آیه تبلیغ(2)، آیه 33 سوره احزاب معروف به آیه تطهیر(3) از جمله آیاتی هستند که علما و مفسران، مباحث زیادی را تحت آن ها مطرح کرده و از این آیات شریفه، ولایت اهل بیت و وجوب اطاعت آنان را اثبات کرده اند.
اهل سنت نیز در این گونه آیات، روایات بسیاری را نقل کرده اند که تفسیر مورد نظر در آن ها ارائه شده است.(4)
اما در میان آیاتی که ولایت اهل بیت(ع) را اثبات میکنند، سوره قدر از درخشش و قاطعیت وصف ناپذیری برخوردار است. لذا امام باقر(ع) میفرماید: «ای شیعیان! با سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ احتجاج کنید تا مخالفان را (در برابر برهان) به زانو در آورید. به خدا قسم! این سوره بعد از رسول خدا(ص) حجت خدا بر خلق و سید و آقای دین شما و غایت علم ما(ائمه) است.» و نیز به آیه حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ؛ حم، سوگند به این کتاب روشنگر که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بوده ایم!»(5) احتجاج کنید. چون این نزول بعد از رسول خدا(ص) قطعا تنها برای والیان امر (ائمه علیهم السلام) است.(6)
نکته قابل توجهی که در حدیث امام باقر(ع) به چشم می خورد این است که حضرت شیعیان را به احتجاج و بحث علمی با مخالفان ولایت فرا خواند نه به شمشیر کشی و قتال. لذا حضرت استدلال به سوره قدر را به عنوان دلیل محکم بر ولایت اهل بیت(ع) به شیعیان خود آموختند.
سوره قدر از قول خداوند متعال
در حدیثی که امام صادق(ع) معراج پیامبر اکرم(ص) را گزارش میکند، خلاصه اش چنین است که آن حضرت در معراج ملکوتی خود، آسمان ها را یکی پس از دیگری طی کرد تا به آسمان چهارم رسید، در آن جا ملائکه اجتماع کردند و جبرائیل(ع) ندای نماز داد و آن حضرت وضو و نماز را گام به گام به امر خدا انجام داد تا این که در رکعت اول پس از آن که حمد را خواند، خداوند فرمود: ای محمد بخوان نسبت پرودگارت قل هو الله احد را (تا آخر سوره)؛ «اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ نِسْبَةَ رَبِّکَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد...» و در رکعت دوم پس از آن که حضرت حمد را به امر خدا خواند، وحی خداوندی رسید که اکنون سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را بخوان که نسبت تو و اهل بیت تو است تا روز قیامت؛ «اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُکَ وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیْتِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة.»(7)
مضامین سوره مبارکه قدر آن چنان با حجیت و ولایت اهل بیت(ع) گره خورده که خداوند متعال آن را نسبت و شناسنامه پیامبر و اهل بیتش نامیده، همچنان که سوره توحید را شناسنامه و نسبت پروردگار عالمیان خوانده است.
سوره قدر از زبان رسول خدا(ص)
به روایت امیر مؤمنان(ع) بسیار این مطلب را می فرمود که پیامبر اکرم(ص) سوره قدر را با خشوع، رقت و گریه بسیار تلاوت مینمود به گونه ای که مورد تعجب برخی اصحاب واقع می شد. از حضرت سؤال کردند: چقدر رقت و دلسوزی تو بر این سوره زیاد است یا رسول الله؟ حضرت در پاسخ می فرمود: به خاطر آن چه که چشمم میبیند و قلبم در خود جای می دهد و به خاطر آن چه قلب او (امام علی) پس از من می بیند.
سؤال کردند: چه دیدی و او چه می بیند؟ حضرت بر روی خاک این آیه را نوشت: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ؛ فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند.»(8) سپس فرمود: آیا پس از قول خدای متعال که می فرماید «مِنْ کُلِّ أَمْرٍ» چیزی باقی میماند؟ گفتند: نه.
پس حضرت سؤال کرد: آیا پس از من شب قدر وجود دارد؟ گفتند: بله. فرمود: آیا آن امر در آن شب نازل میشود؟ گفتند: بله. پس فرمود: به چه کسی نازل میشود؟ گفتند: نمی دانیم. حضرت فرمود: بدانید که او پس از من، این شخص (علی بن ابی طالب) است.
لذا بعد از رسول خدا(ص) در شب های قدر، وقتی مخالفان ولایت میدیدند که ملائکه و روح و امر الهی بر آنان نازل نمیشود، رعب و وحشت عجیبی بر آنان مستولی می شد.
سوره قدر از زبان امام سجاد(ع)
روایتی از امام سجاد(ع) سخن خداوند
متعال با رسول اکرم(ص) در باره سوره قدر را گزارش کرده و با استناد به آیه 25 سوره انفال و آیه 144 سوره آل عمران، منتفی دانستن شب قدر بعد از رسول خدا(ص) را فتنه ای بزرگ شمرده که مردم را به جاهلیت باز گرداند.
امام صادق(ع) می فرماید: «امام سجاد(ع) این مطلب را زیاد میفرمود: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ؛ ما آن «قرآن» را در شب قدر نازل کردیم» راست گفت خداوند متعال که قرآن را در شب قدر نازل کرد. خداوند فرمود: «وَما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ؛ و تو چه می دانی شب قدر چیست؟» رسول خدا(ص) عرض کرد: نمی دانم. خدا فرمود: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ؛ شب قدر بهتر از هزار ماهی است که شب قدر در آن نباشد.»
باز خدا به رسولش فرمود: آیا می دانی چرا شب قدر از هزار شب بهتر است؟ پیامبر عرض کرد: نه. خداوند فرمود: به خاطر این که فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند. و وقتی خدا به چیزی اذن دهد به تحقیق از آن راضی است. «سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» یعنی ای محمد! سلام می کنند بر تو ملائکه و روح من به سلام من، از ابتدای هبوطشان تا طلوع فجر.
سپس امام سجاد(ع) فرمود: خدا در کتابش فرموده: «و از فتنه ای بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمی رسد؛ وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً»(9) این آیه در باره «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» است.
و باز خدا در کتابش فرموده: «محمد(ص) فقط فرستاده خدا است و پیش از او فرستادگان
دیگری نیز بودند. آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمی گردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟!) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمی زند و خداوند بزودی شاکران (و استقامت کنندگان) را پاداش خواهد داد؛ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئا وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرین».(10)
امام زین العابدین(ع) درباره این دو آیه شریفه منظور خداوند متعال را چنین تفسیر فرموده است که: «خداوند متعال در آیه اول می فرماید: وقتی محمد(ص) از دنیا رفت، مخالفان امر خدا، گفتند: شب قدر همراه رسول خدا رفت. و این فتنه ای بود که به آنان رسید و به واسطه همین فتنه مرتد شده و به عقب باز گشتند. چون اگر میگفتند شب قدر نرفته و منقضی نشده است، به ناچار باید در آن شب خدا امری می داشت و اگر به امر اقرار می کردند، به ناچار باید آن امر صاحبی داشته باشد.»(11)
سوره قدر ضامن ارتباط خدا و خلق
سوره قدر ارتباط تنگاتنگی با ولایت اهل بیت(ع) تا قیامت دارد؛ هر چند وحی به معنای خاص آن پس از رسول گرامی اسلام(ص) منقطع شده و نبوت به پایان رسیده، ولی این سوره نشانگر آن است که راه ارتباط خدا با خلق و خلق با خدا، همیشه باز است و انقطاع در این زمینه معنا ندارد. چون از سویی مقدرات عالم تعطیل بردار نیست و از سوی دیگر تفویض یعنی این که خدا مخلوقات را خلق کرده و خود
کنار کشیده باشد و امور آنان را به خودشان واگذاشته باشد، باطل است.
لذا نزول ملائکه و روح و تقدیر مقدرات عالم از هر امری، هر سال در شب قدر با عظمت وصف ناپذیری صورت می گیرد. و این اهل بیت پیامبر(ص) و وارثان علم او هستند که پس از آن حضرت یکی پس از دیگری صاحب امر پروردگار بوده اند و امروزه حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) صاحب امر است.
روایاتی که گویای آن است که شب قدر تا قیامت باقی است و هر سال تکرار می شود، کم نیست. علامه طباطبایی در المیزان گوید: «روایاتی که از ائمه اهل بیت(ع) وارد شده، اتفاق دارند بر این که شب قدر (تا روز قیامت) باقی است، و همه ساله تکرار می شود.»(12) تأکید اهل بیت(ع) در این زمینه تا آن حد است که امام صادق(ع) در پاسخ مردی که از آن حضرت پرسید: آیا شب قدر در گذشته بوده یا در هر سال خواهد بود؟ فرمود: «اگر شب قدر مرتفع شود، قرآن نیز مرتفع می شود؛ لَوْ رُفِعَتْ لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَرُفِعَ الْقُرْآنُ.»(13)
آری سوره قدر گویای آن است که مقام ولایت و امامت، مقامی انتخابی از سوی خلق نیست، بلکه مقامی انتصابی از سوی خداوند است که هر سال امر خود، ملائکه و روحش را بر او نازل می کند و بدین طریق مقدرات خود را در عالم هستی به اجرا می گذارد.
سوره قدر از زاویه ای دیگر
در اعتقاد ما مسلمانان اسلام دین خاتم است و تا قیامت باقی است. تدوام دین اسلام تا روز قیامت موضوعی حساس و مهم است که نمی توان به سادگی از کنارش گذشت. چگونه اسلام می تواند پاسخ گوی همه مسائل و بر آورنده همه نیازهای دینی بشر تا قیامت باشد؟ آیا وجود قرآن صامت به تنهایی کافی است؟ و یا قرآن ناطق نیز برای بقا و استغنای اسلام تا قیامت لازم و ضروری است؟ آیا قرآن ناطق بدون ارتباط دائم با خداوند سبحان و بریده از خالق هستی، می تواند جهان را اداره کند؟
در پاسخ به سؤالات فوق لازم است به سه ویژگی: برتری اسلام، تداوم و جاودانگی آن تا قیامت و ناطقیت اهل بیت(ع) اشاره کنیم که هر یک لازمه دیگری است و همه در گرو تنزل دائمی علم، حکمت، رحمت و کمالات خداوندی از سوی خالق هستی است و سوره قدر بیانگر این حقیقت بزرگ است.
برتری، سِرّ تداوم
در اعتقاد ما مسلمانان اسلام سرآمد همه ادیان است؛ زیرا خاتم انبیا(ص) بهترین پیامبران، قرآن کریم برترین کتاب ها و دین اسلام مهمترین شریعت ها است. این اعتقاد مورد اتفاق همه فرق و مذاهب اسلامی است. قرآن کریم نیز آیات روشن و صریحی در این زمینه دارد که قطعا یکی از علل اتفاق همه فرق بر این مطالب، وجود این آیات محکم است.
خداوند متعال درباره برتری دین اسلام نسبت به سایر ادیان، در سوره صف و توبه می فرماید: او کسی است که رسول خود -حضرت محمد(ص)- را با هدایت و دین حق فرستاد تا اسلام را بر همه دین ها غلبه دهد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند؛ «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».و خداوند متعال خود نیز شاهد بر این دین است که شهادت او کافی است؛ «وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیدا»(14) بنابر این دین اسلام سر آمد همه ادیان است و دینی برتر از آن نیست.
قرآن کریم درباره برتری قرآن کریم نسبت به سایر کتب نیز می فرماید: ما این کتاب (قرآن) را به حقّ به سوی تو فرو فرستادیم، در حالی که تصدیق کننده کتابهای پیشین و حاکم بر آنهاست؛ «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقا لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِنا عَلَیْه.»(15)
قرآن کریم افضلیت پیامبر اسلام(ص) بر سایر انبیا را نیز در آیات متعددی مطرح فرموده و او را صاحب فضل کبیر(16) و مقام محمود،(17) خاتم پیامبران(18)و .... بر شمرده است.
بنابر این به دلیل این که رسول خدا(ص) خاتم پیامبران است و هیچ پیامبری پس از او تا قیامت برانگیخته نمی شود و اسلام نیز کامل ترین، جامع ترین و مهم ترین ادیان است، باید تا قیامت پابرجا باشد و هدایت مردم را به عهده گیرد؛ زیرا بدیهی است که اگر دینی برتر از اسلام بود، حکمت اقتضا می کرد آن دین جاوید باشد و برای همیشه پاسخ گوی بشریت گردد.
تداوم در سایه نُطق
اکنون این سؤال مطرح می شود که چه عامل مهمی در اسلام هست که آن را نه فقط در زمان رسول خدا(ص) بلکه برای ابد برتری می بخشد و موجب می شود که تا قیامت تدوام داشته باشد؟
تردیدی نیست که این عامل مهم و اساسی، پاسخگو بودن اسلام است؛ زیرا همان حکمتی که اقتضا می کند، دین وجود داشته باشد، همان حکمت مقتضی است که پاسخ گو باشد و اگر دینی نتوانست پاسخ گو باشد، منسوخ گردد؛ لذا به دلیل آن که اسلام مدعی است تا قیامت می تواند نیاز بشر به دین و هدایت را برآورده سازد و سعادت آن ها را تأمین کند، از این رو برای همیشه اسلام باقی است و تا قیامت جاودانه می ماند.
حال میپرسیم این جاودانگی و پاسخ گویی برای ابد، از کجای اسلام بر می خیزد؟ اگر برتری رسول خدا(ص) بر سایر انبیا و کل خلق، تنها ملاک باشد، با رحلت ملکوتی پیامبر اکرم(ص) این ستون از اسلام رخت بر می بندد و نمی توان از تداوم اسلام تا قیامت، بدین دلیل دفاع کرد، زیرا بدیهی است که آن حضرت به ظاهر حضور ندارد تا مفسر قرآن، رافع اختلاف و مبیّن احکام به خصوص در مسائل مستحدثه باشد.
و اگر برتری قرآن کریم ملاک است، آن نیز چون صامت است، نمی تواند نقش های مذکور را به تنهایی ایفا کند و رافع اختلاف باشد. به همین دلیل است که همه فرقه های اسلامی مدعی اند عقاید و احکام خود را از قرآن کریم گرفته اند، در حالی که یقینا همه عقاید همه فرقه ها حق نیستند؛ در تاریخ اسلام عقاید باطلی همچون مجسمه (کسانی که قائل به جسمانیت و تجسم خدا بودند)، مفوضه(کسانی که معتقدند خدا در عالم کاره ای نیست، چون مخلوقات را خلق کرده و رها کرده و امور آن ها را به خودشان تفویض کرده است)، جبریه (کسانی که معتقد بودند انسان در انجام اعمال مجبور است و هیچ اختیار و انتخابی ندارد) و .... وجود داشته و دارند و همه این ها آیاتی از قرآن را مستمسک خود قرار می دهند.
بدیهی است که هیچگاه قرآن به تنهایی بر نمیخیزد و فریاد نمیزند که کدام برداشت حق است و کدام باطل، چون قرآن کتاب صامت است؛ لذا امیر مؤمنان در نهج البلاغه فرمود: «ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ؛(19) این قرآن است، از آن استنطاق کنید، هرگز سخن نخواهد گفت، لکن من از آن به شما خبر می دهم». پس امیرمؤمنان(ع) است که بعد از رسول خدا(ص) ناطق است و از ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل و معانی و مفاهیم قرآن اطلاع کامل دارد و میتواند از حق دفاع کرده و باطل را رد کند.
البته این ویژگی تنها به بعد از پیامبر(ص) اختصاص ندارد، بلکه در زمان رسول اعظم (ص) نیز خود آن حضرت ناطق بود. در روایتی امام صادق(ع) در باره آیه شریفه «هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَق؛ این کتاب ما است که به حق با شما سخن می گوید».(20) می فرماید: قطعاً کتاب سخن نگفته و نخواهد گفت، و لکن رسول خدا(ص) همان ناطق به کتاب است؛ «إِنَّ الْکِتَابَ لَمْ یَنْطِقْ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص هُوَ النَّاطِقُ بِالْکِتَاب»(21)
بنابر این تنها دلیل پاسخ گو بودن دین اسلام، ناطقیت کتاب ناطق است که در بدو اسلام خود رسول خدا(ص) ناطق بوده و بعد از او اهل بیتش که وارث علم او بوده اند، کتاب ناطق هستند. و امروز تنها کتاب ناطق خدا، حضرت مهدی(عجل الله تعال فرجه) می باشد که فعلا بشریت از فیض نور مستقیم وجود نازنینش محروم اند و او همچون خورشیدی در پشت ابر است که عالم از گرمای وجودش بهره مند است. چنان که خود حضرت فرمودند: «وجه نفع بردن از من در غیبتم مانند استفاده از خورشیدی است که ابرها آن را از دیدگان مخفی داشته اند؛ وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَکَالِانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیَّبَهَا عَنِ الاْءَبْصَارِ السَّحَاب».(22)
نُطق در گرو تنزّل علم و کمالات
همان طور که آبادانی زمین در گرو نزولات آسمانی است و اگر باران نبارد، پرمحصول ترین زمین هم خیر و برکتش را از دست می دهد و به زمینی بایر و بی محصول تبدیل می شود، عالم علم و معنویت نیز چنین است؛ اگر فضل، رحمت، علم و حکمت خداوندی بر اولیای او و بر مؤمنان نبارد و دائما فیض از عالم بالا سرازیر نشود، کسی نمی تواند صاحب فضل و کمال باشد. لذا از امام باقر و امام صادق و امام کاظم (علیهم السلام) این جمله نقل شده است که فرمودند: «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لاَءَنْفَدْنَا؛(23) اگر بر ما
افزوده نشود، تمام می کنیم». یعنی اگر دائما بر علم و کمالات ما از سوی خداوند متعال افزوده نشود، آنچه نزد ما است، تمام می شود و بقای آن در گرو اعطای پرودگار است.
این نزول باران رحمت و ازدیاد علم و فضل ائمه(ع) به شکل های مختلف و در ایام و ساعات خاصی از سوی پروردگار صورت میپذیرد که به سه گونه از آن اشاره می کنیم:
1. شب قدر که مهم ترین شبی است که در طول سال اتفاق می افتد و تمام مقدرات عالم تا شب قدر سال بعد تقدیر و امضا می شود؛ «فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم»(24)و به محضر ولیّ زنده خدا به واسطه ملائکه و روح تنزل می یابد؛ «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ».
در تفسیر نمونه آمده است: «با توجه به اینکه "تنزل" فعل مضارع است، و دلالت بر استمرار دارد (در اصل" تتنزل" بوده) روشن می شود که شب قدر مخصوص به زمان پیغمبر اکرم(ص) و نزول قرآن مجید نبوده، بلکه امری است مستمر و شبی است مداوم که در همه سال تکرار می شود.»(25)
و در تفسیر اطیب البیان آمده است: «نزول آنها در شب قدر برای دو امر است: یکی آنکه بر امام زمان نازل شوند و آنچه در این سال تقدیر شده بنظر مبارکش برسانند بامر پروردگار.... امر دوم: اینکه ملائکه و روح در مجالس مؤمنین حاضر شوند و بر آنها سلام کنند و در حق آنها دعا کنند و در عبادت آنها شرکت کنند و ثواب عبادت آنها را در نامه عمل مؤمنین ثبت کنند.»(26)
2. شب های جمعه که طبق روایات متعدد، هر شب جمعه روح امام زنده به همراه تمام ارواح انبیا و اوصیا و ائمه(ع) به عرش الهی صعود می کند و در محضر رسول گرامی
اسلام(ص) اجتماع می کنند و این ارواح به ابدان خود باز نمی گردند مگر با ازدیاد علم بسیار. در روایتی امام صادق(ع) به مفضل فرمود: «اگر این طور نبود، ما تمام می کردیم و فانی می شدیم؛ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لاَءَنْفَدْنَا.»(27)
3. علمی که روز به روز و ساعت به ساعت به ائمه(ع) از سوی خداوند متعال عطا می شود؛ در روایات متعددی ائمه(ع) با این که خود را وارث علم تمام انبیا و اوصیا معرفی کرده و آن را علم مهمی دانسته اند، لکن علم بالاتر را علمی دانسته اند که هر شب، هر روز و ساعت به ساعت به آنان عطا می شود؛ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَوْما بِیَوْمٍ وَ سَاعَة بِسَاعَةٍ».(28)
نتیجه آن که ناطقیت ائمه(ع) و پاسخ گویی اسلام تا همیشه تاریخ در گرو نزول حقایق، کمالات، علم و حکمت الهی بر ائمه(ع) است و این حقیقت بزرگ در سوره مبارکه قدر به زیبایی بیان شده است.
1. همان طور که آبادانی زمین در گرو نزولات آسمانی است و اگر باران نبارد، پرمحصول ترین زمین هم خیر و برکتش را از دست میدهد و به زمینی بایر و بی محصول تبدیل می شود، عالم علم و معنویت نیز چنین است؛ اگر فضل، رحمت، علم و حکمت خداوندی بر اولیای او و بر مؤمنان نبارد، و دائما فیض از عالم بالا سرازیر نشود، کسی نمی تواند صاحب فضل و کمال باشد.
2. نکته قابل توجهی که در حدیث امام باقر (علیه السلام) به چشم می خورد این است که حضرت شیعیان را به احتجاج و بحث علمی با مخالفان ولایت فرا خواند نه به شمشیر کشی و قتال. لذا حضرت استلال به سوره قدر را به عنوان دلیل محکم بر ولایت اهل بیت(ع) به شیعیان خود آموختند. بدین رو اگر تمام فرق اسلامی از این اسلوب، الگو بگیرند و با حق محوری به استلال علمی بپردازند و از غوغاسالاری و فتنه انگیزی بپرهیزند، در اثر مباحثات علمی روز به روز حق آشکار تر می شود و اختلافات جای خود را به ائتلاف و اتحاد می دهد.
3. مضامین سوره مبارکه قدر آن چنان با حجیت و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) گره خورده که خداوند متعال آن را نسبت و شناسنامه پیامبر و اهل بیتش نامیده، همچنان که سوره توحید را شناسنامه و نسبت پروردگار عالمیان خوانده است.
4. هر چند وحی به معنای خاص آن پس از رسول گرامی اسلام(ص) منقطع شده و نبوت به پایان رسیده، ولی این سوره نشانگر آن است که راه ارتباط خدا با خلق و خلق با خدا، همیشه باز است و انقطاع در این زمینه معنا ندارد.