من زن تو هستم، نه خدمتکارت

تصور کردن زندگی با یک خدمتکار چندان هم سخت به نظر نمی رسد. غذا به طور جادویی آماده و در ظرف های تمیز روی میز غذاخوری آماده ی خوردن می شود

من زن تو هستم، نه خدمتکارت
تصور کردن زندگی با یک خدمتکار چندان هم سخت به نظر نمی رسد.
غذا به طور جادویی آماده و در ظرف های تمیز روی میز غذاخوری آماده ی خوردن می شود. لباس های تمیز، خوشبو، اتوشده آماده ی پوشیدن می شوند. خرده های نان و غذا که روی زمین ریخته شده، هر روز جارو می شود و دیگر تار عنکبوت یا مورچه و مگس روی آنها نمی نشیند. پنکه ی سقفی که از گرد و خاک پوشیده شده بود، حالا با نور لامپ می درخشد. هر چند روز یک بار عطر دل انگیزی هوای خانه را پر می کند. پرده ها شسته شده نصب می شوند و... نه، واقعاً تصور زندگی با یک خدمتکار آن قدر ها هم سخت نیست. نام این خدمتکار مادر است.
تقصیر مردها نیست که با حجم کاری زیاد، کارهای خانه را با بی خیالی تمام بر دوش مادر خانواده می اندازند، بیشتر خانم ها در مرز از پا درآمدن هستند و معمولاً تا پاسی از شب در حال تمیز کردن وسایلی اند که اعضای خانواده کثیف کرده اند. در حقیقت، مادرها طوری کار می کنند که انگار به عنوان خدمتکار استخدام شده اند و برای تمیز و مرتب کردن ریخت و پاش اعضای خانواده همیشه آماده هستند.
پدر و فرزندان به محض خوردن شیرینی، صدای مادر را می شنوند و جمله ی معروف سه کلمه یی او شنیده می شود: «من خدمتکار نیستم!» علاوه بر این، به محض این که او این جمله را برای هزارمین بار تکرار می کند، می داند که با شکست مواجه می شود، سپس اشک هایش سرازیر می شود و احساس ناراحتی و تنهایی می کند. او می داند که با وجود اصرارهای فراوان نتیجه رضایت بخشی نمی گیرد.
اما چرا هیچ کس به او توجه نمی کند؟ چطور اعضای خانواده با کثیف کردن خانه احساس شرمندگی نمی کنند؟ چطور با ریختن جوهر روی فرش و ریختن لباس ها در اتاق احساس شرمساری ندارند؟ با این اوضاع، آن ها می توانند دوستان شان را به خانه دعوت کنند؟ چرا همه بعد از خوردن غذا و با وجود ظرف های کثیف در سینک ظرفشویی، با خیال راحت استراحت می کنند و توقع دارند که فردا صبح صبحانه یی خوشمزه میل کنند؟ چرا نسبت به کیسه ی زباله بی توجه هستند؟ آیا آنها می دانند اگر زباله ها بماند چه بلایی سرشان می آید؟ نه، او خدمتکار نیست.
بدتر از همه این که چطور همه می توانند او را نادیده بگیرند، نسبت به او بی اعتنا باشند یا از کارهای کوچکی که باید هر روز انجام دهند اجتناب کنند؟ آیا دیگران، نگران کثیفی یا میکروب ها نیستند؟ ظاهراً نه، زیرا کسی هست که میکروب ها را از بین ببرد. کف اتاق را تمیز کند و با جوش شیرین میکروب زدایی کند و بعد از این که همه خوابیدند، او پنجره ها و فرش ها را با ناامیدی گردگیری و جارو کند. گردگیری، جارو، گردگیری، جارو و...
آیا باید در طول روز دوازده عدد دستمال برای گردگیری استفاده شود؟ مگر نمی شود همان ها را با شستن و خشک کردن دوباره استفاده کرد؟ آیا شلوار با یکبار پوشیدن در روز کثیف می شود؟ آیا آویزان کردن بلوزهای اتوشده سخت تر از پرت کردن آنها داخل کمد است؟ آیا تمیز کردن کابینت، شستن جوراب یا لباس زیر و جابجایی شامپو و صابون در قفسه ها زمان زیادی می برد؟ آیا کسی که در خانه وسایل همه ی اعضای خانواده را نظافت می کند، قدردانی نمی خواهد؟
نه، قرار نیست در این زمینه نفر اول باشید، بلکه باید با احترام و محتاطانه عمل کرده و الگوبرداری کنید، طوری که انگار مادرتان از کودکی به شما این کار را آموخته است. به خاطر خدا منظم باشید. رها کردن وسایل تان به این معنی است که شما خودخواهانه و از روی خشونت منتظر هستید شخص دیگری آن را بردارد. اگر او این کار را انجام می دهد به معنی این نیست که از این کار راضی است و گلایه مند نمی کند.
در مورد جوراب های تان قبل از شستشو چطور؟ چند نفر جوراب ها یا لباس زیرشان را می شویند؟ بستن در زمانی که آن را باز می گذارید چطور؟ جابجا کردن ظرف های تمیز و شسته شده و درآوردن کفش های تان قبل از وارد شدن به اتاق چطور؟ آیا کسی هست که گرد و غبار روز صفحه ی تلویزیون را تمیز کند؟ کسی هست؟ فکر نمی کنم.
آیا آماده کردن تختخواب یا گذاشتن لباس های کثیف در لباسشویی واقعاً سخت است؟ آیا ریختن زباله های خوراکی در سطل آشغال سخت تر از مچاله کردن آنها زیر کوسن مبل هاست؟ آیا در جیب تان دستمال کثیف وجود دارد و باید تا زمان شستن لباس تان در جیبش باقی بماند؟ بس کنید لطفاً! خدمتکار رایگان نیست و ارزش و بهای او در خانه سلامت و عزت نفس اوست. هیچ زنی نمی خواهد این گونه باشد، هیچ زنی نمی خواهد مدام نظافت کند و با صورتی برافروخته بگوید: «من خدمتکار نیستم!» هیچ زنی نمی خواهد از کوره در برود، طوری که اطرافیان تصور کنند عقلش را از دست داده است. به او استراحت دهید، کمکش کنید، کارها را قسمت کنید و این حجم عظیم کار را از دوشش بردارید.
منبع: نشریه 7 روز زندگی، شماره 103
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر