منظور از رشد اجتماعی،این است که فرد بتواند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار نماید و رشد و نمو لازم را برای برقراری روابط اجتماعی به دست بیاورد. هیچ کودکی در موقع تولد، یک موجود اجتماعی نیست، بلکه رفتار و سازگاری اجتماعی خود را در تماس با مردم می آموزد. خانواده، اولین و مهم ترین محیطی ست که کودک در آن از چگونگی روابط اجتماعی آگاه می شود. بسیاری از جامعه شناسان و روان شناسان اعتقاد دارند تجاربی که کودک در سال ها اول زندگی که معمولاً در محیط خانواده کسب می کند، زیربنای شخصیت و رفتارهای بعدی او را تشکیل می دهد. خانواده ها با توجه به حوزه های فرهنگی که بدان وابسته هستند و آرمان های فرهنگی که دارند، در تربیت فرزندان خود از روش های تربیتی متفاوتی استفاده می کنند که البته هدف تمام شیوه های تربیتی و پرورشی خانواده ها، آماده کردن کودک برای ایفای نقشی ست که حوزه های فرهنگی حاکم برای آن ها ترسیم نموده اند.
هم چنین روش های تربیتی کودکان در طول قرن ها، دستخوش تغیرات چشمگیری شده است. در گذشته انضباط و سخت گیری های زیادی بر کودک تحمیل می شد، اما هم اکنون در برنامه های تربیتی کودکان، نیازها و خواسته های آنان مطرح بوده و توجه به آن، محور اصلی تربیتی تلقی می شود.
نقش خانواده در رشد اجتماعی کودک
خانواده، جامعه ی کوچکی ست که یکی از اصلی ترین اهدافش، رشد تکامل اجتماعی کودکان می باشد. والدین، مهم ترین عامل اجتماعی شدن کودکان هستند اما تأثیر جامعه را هم نباید نادیده گرفت. خانواده به عنوان بخشی از جامعه ی بزرگ تر، تحت تأثر هنجارها، ارزش ها و انتظارات فرهنگی خاص در یک دوره ی تاریخی معین است. اجتماعی شدن کودکان در خانواده ها، فرایندی دو سویه است و ویژگی های کودک با خصوصیات و نحوه ی فرزندپروری والدین در کنش متقابل است.
از آن جا که خانواده نخستین جایگاه زندگی اجتماعی کودک است، بنابراین در شکل گیری اندیشه ها، گرایش ها، تمایلات و عادت های اجتماعی کودک، نقش بسیار ارزنده ا دارد. برای این که رشد و تکامل اجتماعی کودک به طور طبیعی و کامل صورت پذیرد، باید شرایط خاصی در محیط خانواده حاکم باشد که به طور خلاصه در زیر مورد بحث قرار گرفته است:
کودک باید در محیط خانواده، احساس آرامش و امنیت نماید و اطمینان داشته باشد که مورد محبت و احترام دیگران است. وقتی کودک در خانواده مورد مهر و محبت قرار می گیرد، روابط اجتماعی اش بیش از پیش تقویت خواهد شد اما اگر محیط خانوادگی کودک همراه با ترس و اضطراب بشد، کودک پیوسته احساس حقارت و تنفر کرده و فردی کینه توز و بدبین بار می اید و به طور قطع در ارتباطات اجتماعی خود دچار ضعف یا شکست خواهد شد.
کودک باید بتواند در محیط خانواده، استعداد و توانایی اش را پرورش دهد که این کار به وسیله ی بازی، شرکت در تجارب اعضای خانواده و... امکان پذیر است. البته والدین هم می توانند با شویق فرزندان خود و غنی تر ساختن محیط فرهنگی خانواده، نقش مؤثری را در این زمینه ایفا نمایند.
خانواده نباد کودک را به خاطر عدم توانایی در انجام برخی امور مورد سرزنش و بازخواست قرار دهد، زیرا این کار سبب می شود که کودک در لیاقت و توانایی خود شک نموده و احساس حقارت کند یا به طور کل از خود مأیوس شود.
کودک در سال های اولیه ی زندگی، تمایل زیادی دارد که ابراز وجود و شخصیت نماید و توجه والدین و سایر اطرافیانش را به توانایی ها و استعدادها خود جلب کند، از این رو والدین باید به این نکته توجه کافی داشته باشند و کارهای کودک خود را به دید حقارت نگاه نکنند.
خانواده، نخستین مرکز یادگری کودک است زیرا کودک، بسیاری از رفتارهای اجتماهی خود را از محیط خانواده فرا می گیرد که از آن جمله می توان احترام به حقوق دیگران، داشتن خصلت های نیکو یا زشت و سازگاری با محیط خانواده و دیگران را نام برد؛ هم چنین اساس بسیاری از باورهای کودک در کانون خانوادهی ریزی می شود و کودک یاد می گیرد که به ارزش ها و اعتقادات خانواده تعصب داشته باشد یا نسبت به آن ها بی اعتنایی کند.
![](/Upload/Public/Content/Images/1396/04/21/1739510761.jpg)
رشد استقلال و اعتماد به نفس در کودک، بسیار مهم است و هنگامی در کودک شکل می گیرد که او بتواند آن چه را در توان دارد، آزادانه انجام دهد. اگر بزرگسالان انتظاراتی بی جا و بیش از حد توانایی کودک، از او داشته باشند یا اجازه ی فعالیت، تجربه اندوزی، جست و جو و کنجکاوی را به او ندهند، کودک هرگز اعتماد به نفس لازم را به دست نخواهد آورد و از آن جا که کودک به بزرگسالان خود به عنوان الگو نگاه می کند و بسیاری از رفتارها را از طریق مشاهده فرا می گیرد، بنابراین والدین باید تلاش کنند تا الگو و سرمشق خوبی برای او باشند.
طرز رفتار والدین در رشد و تربیت اجتماعی کودک، بسیار مرثر است. اگر والدین، مدام با هم مشاجره و گفت و گو کنند و پیوسته از جدایی و طلاق حرف بزنند، به رشد اجتمکاعی کودک لطمه وارد می شود. در این شرایط، کودک دچار اضطراب و دلهره شده و همواره نگران آن است که بین پدر و مادر دعوا و مشاجره روی دهد. این عمل، آثار روانی بسیار بدی روی کگودک می گذارد و زمینه های انحراف و بزهکاری اجتماعی را برای و مهیا می سازد. علاوه بر این، فرزندام چنین خانواده هایی پس از ازدواج و تشکیل خانواده، از رفتار زشت والدین خود پیروی کرده و با همسران خود به همان سبک و شیوه رفتار می نمایند. این مسأله علاوه بر ایجاد ناراحتی های روحی و روانی بسیار شدید برای خانواده ها، ممکن است در درازمدت حتی به تنباهی جوامع نیز بینجامد.
کودک، آدب و معاشرت را نخست از خانواده و از طریق مشاهده ی رفتار و کردار افراد فرا می گیرد. وقتی کودک می بیند افرادی که زیاد حرف می زنند و کم تر عمل می کنند، وعده و وعید می دهند اما هیچ وقت آن را عملی نمی کنند و بسیاری از رفتارهای ضد و نقیص دیگر، کودک ضمن مشاهده و یادگیری، از آن ها تقلید نیز می نماید و در نتیجه، فردی بار می آید که بین گفتار و کردار او تفاوت زیادی وجود دارد، بنابراین باید بین گفتار و کردار والدین و سایر افراد خانواده هماهنگی کافی وجود داشته باشد تا کودکان بتوانند در گفتار و عمل خود قاطع و صادق باشند، به راحتی تصمیم بگیرند و به تزلزل روحی و عدم تصمیم گیری و انحراف در گفتار و عمل دچار نشوند.
منابع:
- "روان شناسی رشد" "علی اکبر شعاری نژاد"
- رشد و شخصیت کودک" "پاول هنری ماسن"
ترجمه ی "مهشید یاسایی"
- روان شناسی رشد" "حسن احدی"- "شکوه السادات بنی جمالی"
منبع: نشریه شادکامی- شماره: 75