ماهان شبکه ایرانیان

ناگفته‌های جعبه سیاه فوتسال در ایسنا

حیدریان: مثل معتادها زندگی را رها کرده بودم/ از بارسلونا و بنفیکا پیشنهاد داشتم

کاپیتان اسبق تیم ملی از سال های غیبتش در فوتسال می‌گوید. حیدریان معتقد است کسی او را حذف نکرده اما اتفاقاتی مثل تبانی و مرگ عزیزانش باعث شد تا مدتی مثل معتادها دست از زندگی کشیده و تنها سپری شدن عمر را ببیند. او اما اعلام می‌کند با قدرت بازگشته و برای آینده برنامه‌های زیادی در سرش دارد.

حیدریان: مثل معتادها زندگی را رها کرده بودم/ از بارسلونا و بنفیکا پیشنهاد داشتم

به گزارش ایسنا، تبانی چهار سال پیش لیگ فوتسال، سرنوشت خیلی‌ها را عوض کرد. بسیاری از بازیکنان تبانی کار از صحنه فوتسال محو شدند و مربی‌ای مثل محمدرضا حیدریان با افتخارات بسیارش در تیم ملی،‌ به یک باره غیب شد. گاه‌گداری اخباری مبنی بر حضور او در تیم های دسته دویی به گوش می‌رسید و عکس‌هایی از بازی‌اش در تورنمنت‌های غیررسمی منتشر می‌شد اما دیگر خبری از او در سطح اول فوتسال کشور نبود تا اینکه حیدریان همزمان با بازگشتش به لیگ حاضر شد تا رو در روی ما نشسته و به پرسش‌هایی که در تمام این سال‌ها به وجود آمده، پاسخ دهد.

وی ابتدا از دلیل غیبتش در سال‌های پس از تبانی گفت و سپس گریزی به پشت پرده‌های آن ماجرا زد و از میزان بودجه‌ای که برای تبانی اختصاص یافته و اینکه چه کسی در چه مکانی پول ها را به بازیکنان پرسپولیس داده است، پرده برداشت. حیدریان همچنین به واقعیت‌های تلخ و شیرین زندگی‌اش اشاره کرد و درباره روزهای تاریک بعد از فوت مادرش و همچنین علاقه‌اش به موتور هوندا، منبت کاری و مجسمه گفت.

متن کامل گفت‌وگوی ایسنا با محمدرضا حیدریان را در ادامه بخوانید:

-آقای حیدریان! ابتدا بگویید چرا اینقدر کم در رسانه ها شما را می بینیم؟ بعد تقریبا چهار سالی می شد که کسی از شما خبر نداشت و به تازگی به لیگ بازگشتید.

حقیقتش این است بعد از ماجرای تبانی بین گیتی پسند و پرسپولیس از فوتسال دل‌زده شدم. بازیکنانم در آن بازی اصلا خوب کار نکردند و بعد از آن فهمیدم، پول گرفته بودند تا کم کاری کنند. در آن سال ها جریاناتی دیدم که زده شدم. دو سه سالی بود که اصلا کاری به فوتسال نداشتم و برای دل خودم بازی می‌کردم در لیگ های دسته پایین رفاقتی بازی می کردم. اما امسال ابتدای فصل آقای انصاری فرد با من تماس گرفت و از من خواست به یاسین پیشرو بروم. اگر امسال کارم در لیگ روی روحیه‌ام اثر بگذارد شاید مربیگری را ادامه دهم.

-یک ماه پیش هم در دوره پیشرفته مربی گری شرکت کردید و به نظر می رسد برای مربیگری، برنامه دارید.

در کل از مربیگری متنفر بودم و بازی را هم بیشتر به خاطر عشقم انجام دادم. همین الان انصاری فرد می‌گوید بیا و بازی کن اما پایم مشکل دارد و باید قبول کرد که دیگر دوره ما تمام شده و باید تجربیاتم را در اختیار جوانان قرار دهم. اگر جام دوستانه‌ای باشد بازی می‌کنم اما دیگر به بازی کردن فکر نمی‌کنم.

-شما را جعبه سیاه تبانی سال 90 می‌دانند. به یاد دارم همان سال تصمیم داشتید پشت پرده ماجرا را بگویید اما تا امروز سکوت کرده اید. بعد از گذشت چهار سال از این اتفاق نمی‌خواهید در این باره صحبت کنید؟

بحث تبانی طوری است که نمی‌توان اثباتش کرد. آن شبی که برنامه 90 فیلم‌های پشت پرده را پخش کرد با من تماس گرفتند تا روی خط بروم اما از باشگاه به من اجازه صحبت ندادند. رویانیان گفت اگر صحبت کنی همه چیز را جمع می‌کنم. البته آخرش هم تیم را منحل کرد. حقیقتش زمانی که رای تبانی اعلام شد بسیار شوکه شدم؛ البته قبل از شروع بازی حدس هایی زده بودم و وقتی که می‌خواستیم برای بازی با گیتی‌پسند به اصفهان برویم پیشنهادهایی به سرپرست تیم می‌شد اما می‌گفتم جواب‌شان را نده. زمانی که به اصفهان رسیدیم مبلغی پیشنهاد شد؛ به آن‌ها گفتم اصلا بگویید یک میلیارد، ما فوتبال خودمان را بازی می‌کنیم و شرافت‌مان را نمی‌فروشیم. به سالن رسیدیم؛ قرار بود بازی ساعت 16 شروع شود اما به یکباره با سه ساعت تاخیر همراه شد. سالن را قبل از بازی برای اجرای برنامه کودک آماده کرده بودند به همین خاطر بازی یک ساعت دیگر نیز با تاخیر آغاز شد. همان زمان به سرپرست تیم گفتم جمع کنیم برویم تهران اما او با سردار رویانیان تماس گرفت و سردار گفت حتما بازی کنید .

الان که درباره تبانی صحبت می‌کنم اعصابم به هم می‌ریزد. آدم چقدر می‌تواند بی‌وجدان باشد؟ اکثر بازیکنان در زمین راه می‌رفتند و فقط ظاهرسازی می‌کردند. به غیر از من و دو بازیکن دیگر که از جوان ها بودند بقیه بازی عادی خود را ارائه نکردند.

پس قبل از بازی مطمئن شده بودید که قرار است اتفاقاتی بیفتد؟

اطمینان کامل نداشتم اما می‌دانستم بازی بسیار حساس است و شب قبلش دو بازیکن گفته بودند، پایمان درد می‌کند. عصبانی شدم و به آن‌ها گفتم این را باید در تهران به من می‌گفتید تا بازیکن جایگزین می‌آوردم. وقتی وارد رختکن شدیم، به بازیکنانم گفتم شرف و آبرویتان بیشتر از هر چیزی ارزش دارد. مثالی زدم و گفتم اگر یک نفر دست نداشته باشد، اما با شرف و آبرو می‌تواند زندگی کند. شما تن سالم دارید و نباید خودتان را بفروشید. همه این‌ها را گفتیم و وارد زمین شدیم. در نیمه اول فوق‌العاده بازی کردیم و این نیمه، دو بر دو به اتمام رسید. تنها چهار خطا را فقط من از برزیلی‌های گیتی‌پسند گرفتم و چند دیرک هم زدیم. در همان نیمه اول متوجه شدم یکی از بازیکنان کم‌کاری می‌کند. به کنار خط آمدم و به مربی تیم گفتم فلانی را دیگر به زمین نفرست. اگر او در نیمه دوم بازی می‌کرد، همه متوجه می‌شدند که چقدر کم‌کاری می‌کند. همین بازیکن را الان ببینید کجاست. البته همه آن‌ها محو شدند و دیگر جایی در فوتسال ندارند.

-اما در نیمه دوم ورق برگشت...

بله نمی‌دانم چه شد که در این نیمه 7 گل دریافت کردیم. اکثر بازیکنان در زمین راه می‌رفتند و فقط ظاهرسازی می‌کردند. به غیر از من و دو بازیکن دیگر که از جوان ها بودند بقیه بازی عادی خود را ارائه نکردند. خودم هم از زمین بیرون نرفتم و 40 دقیقه بازی کردم چون اگر زمین را ترک می‌کردم تابلوتر می‌شد. گفتم حداقل در زمین بمانم و جلوی گندکاری آن‌ها را بگیرم. توپ را از هر جای زمین که گیتی‌پسندی‌ها زدند، وارد دروازه شد. در یکی از صحنه‌ها گلر ما توپ را گرفت و بلافاصله یکی از بازیکنان از روی نیمکت به او فحش ناموسی داد که فلان فلان شده چرا توپ را گرفتی؟ الان که در این باره صحبت می‌کنم اعصابم به هم می‌ریزد. آدم چقدر می‌تواند بی‌وجدان باشد؟ من که نمی‌آیم سابقه 20 ساله‌ام را به خاطر پول خراب کنم. همین امسال به من بازیکنی معرفی کردند و به من گفتند اگر فلانی را بازی بدهی، مبلغی را به تو می‌دهیم که بیشتر از قراردادت باشد؛ اما به او گفتم ای کاش این پیشنهاد را نمی‌دادی چون شاید در تمرین شرکت می‌کرد و انتخابش می‌کردم. اگر می‌خواستم از این کارها بکنم الان وضعم این نبود. چیزهایی در فوتسال می‌شنوم که کار کردن برایم سخت می‌شود.

حتی فیلم لحظه‌ای که در رستوران امیرآباد، پول را داخل پاکت دریافت کردند، دیدم. شنیدم مبلغ 200 میلیون تومان برای تبانی کنار گذاشته شده بود.

-بعد از محرز شدن تبانی، صحبتی با بازیکنانتان کردید؟

با هیچ کدام از آن‌ها تماسی نداشتم. البته آن ها 30 بار زنگ زدند و پیغام گذاشتند اما جواب‌شان را ندادم. بعد از چند سال متوجه شدم پول گرفتند و کم کاری کردند. مبلغ هم بسیار ناچیز بود. من حتی فیلم لحظه‌ای که در رستوران امیرآباد، پول را داخل پاکت دریافت کردند دیدم. شنیدم مبلغ 200 میلیون تومان برای این کار کنار گذاشته شده  بود. سه نفر مامور مذاکره با بازیکنان و تقسیم پول ها می شوند و 50 میلیون را به بازیکنان پرسپولیس می دهند. 150 میلیون باقی مانده را هم بین خودشان تقسیم می کنند. بعضی از بازیکنان کم کم به حرف آمدند و روی تلفن خانه‌ام پیغام عذرخواهی گذاشتند اما دیگر فایده‌ای نداشت. یک سری از این بازیکنان در هیچ تیمی نبودند و من آن‌ها را به فوتسال آوردم اما خودشان را فروختند. کاری به مبلغی که گرفتند ندارم و از این ناراحتم که شرافتشان را فروختند و خودشان را نابود کردند.

-دلیل محرومیت شما چه بود؟

متاسفانه همه فکر می کنند من محروم شدم اما زمانی که به کمیته انضباطی رفتم گفتند اشتباه شده و شما محروم نیستی. در جلسه کمیته انضباطی حاضر شدم و گفتم این بازی صد درصد تبانی بوده اما نمی‌توان آن را اثبات کرد. بازیکنانم اگر وجدان‌شان ناراحت باشد می‌آیند و اعتراف می‌کنند اما متاسفانه هنوز وجدان‌شان به درد نیامده است. یکی از بازیکنانی که خیلی روی او حساب می‌کردم، بعدها مرا دید و گفت فلانی به من گفته بود خودم را به مصدومیت بزنم و خودم را خراب نکنم. چه می‌توانم بگویم؟ با هیچ کدام‌شان دیگر صحبت نکردم و کاری به آن‌ها ندارم.

-اما خاطیان اصلی در ماجرای تبانی فرار کردند و شاید یک سری بازیکن جوان که به این پول نیاز داشتند، آبرویشان رفت.

بله اما حرف من این است که چرا باید خودشان را بفروشند. از خاطیان اصلی هم کسی را پیدا نکردند و شاید بازیکنان روزی به حرف بیایند و بگویند از چه کسی پول گرفتند و این، تنها راه باقی مانده است. امیدوارم روزی وجدان‌شان به درد آمده و این‌ها را بگویند وگرنه ثابت کردنش سخت است. با این حال می‌دانم از چه کسانی پول گرفته‌اند و زمانی که متوجه شدم، تا چند وقت اعصابم خرد بود. مگر می‌شود بازی‌ای که 2-2 مساوی بود، 9 گل دریافت کنیم و ببازیم. آن‌ها حتی با سالن دیگر در ارتباط بودند و زمانی که نتیجه بازی دیگر را می‌فهمیدند، می‌گفتند باید دو گل دیگر هم بزنیم تا قهرمان شویم. این معلوم بود که تبانی است. بدترین چیزی که در فوتسال دیدم همین بود البته نمی‌دانم شاید همین الان هم چنین مسائلی در لیگ اتفاق می‌افتد. شما داوری‌ها را ببینید؛ بعضی از بازی‌ها واقعا مشکوک است. گفتن یک سری حرف‌ها واقعا سخت است و من از این ناراحتم که قبل از بازی در رختکن با آن‌ها کلی صحبت کردم. می‌دانستم قرار است اتفاقاتی بیفتد و اگر با من بود، تیم را به تهران برمی‌گرداندم.

-با خود شما صحبتی نشد؟

بین دو نیمه آمدند و پیشنهادهایی دادند اما من گفتم به هیچ عنوان قبول نمی‌کنم و تا آخرین لحظه بازی خواهم کردم. می‌گفتند به این قهرمانی نیاز داریم و اگر از دست دهیم دیگر تیم‌داری نخواهیم کرد اما من گفتم دیگر تیم‌داری نخواهم کرد. حتی داوران سه دقیقه دیر وارد زمین شدند تا آن‌ها بتوانند راحت با بازیکنان حرف بزنند.

-پس در مجموع از حرف های شما می توان این را برداشت کرد که غیبت‌تان در سال های اخیر تعمدی بوده و کسی رضا حیدریان را حذف نکرده است؟

بله این طور نبوده که قدرتی بخواهد مرا حذف کند. شاید خودم باعث و بانی این اتفاق بودم ضمن اینکه کارهایی هم داشتم که باید تمام می‌کردم. به هر حال ازدواج کردم و مشغله‌ام بیشتر شد. من علاقه خاصی به مادرم داشتم و به همین خاطر دیر ازدواج کردم. البته منافاتی با هم نداشت اما سیستم من این طور بود.

بعد از فوت مادرم کمرم شکست چون اصلا فکر نمی‌کردم روزی از دنیا برود. آن روزها به کل زندگی را رها کرده و مثل معتادها دست از همه چیز کشیدم.

-گفته می شود فوت مادر و خواهرتان هم در کناره گیری شما از فوتسال تاثیرگذار بوده است.

زمانی که مادرم فوت شد کمرم شکست. نمی‌دانم چطور بیان کنم. خیلی به او علاقه‌مند بودم و اصلا فکر نمی‌کردم روزی از دنیا برود. دو سال بعد از فوت او خواهرم نیز به دلیل سرطان فوت شد و دیگر کاملا به هم ریختم. به کل زندگی را رها کرده و مثل معتادها دست از همه چیز کشیدم. اما الان خدا را شکر برگشته‌ام و با به دنیا آمدن پسرم نیز انگیزه زیادی برای آینده دارم. امسال بعد از مدت ها به لیگ برتر بازگشته ام و با عنوان سرمربی در تیم یاسین پیشرو قم حضور دارم.

-از اتفاقات تلخی که برایتان افتاده فاصله بگیریم. شما با علیرضا منصوریان ارتباط بسیار نزدیکی دارید؛ آشنایی شما بایکدیگر از کجاست؟

ما باهم بچه محل بودیم و آن زمان در یکی دو بازی در کنار هم در تورنمنت‌های مختلف حضور داشتیم. بازی‌های آسفالتی را با هم می‌رفتیم و همچنین منصوریان زمینه‌ساز حضورم در امارات بود.

-الان وضعیت او را در استقلال چطور می‌بینید؟

به نظرم منصوریان بد کار نکرده شاید اوایل فصل نتایج لازم را کسب نکردند اما الان موفق شده خودش را به بالای جدول برساند. استقلال هم تیم بزرگی است و منصوریان هم پله‌های ترقی را به خوبی طی کرده و توانسته سرمربیگری این تیم را بر عهده بگیرد. نتایجش را خیلی دنبال نمی‌کنم چون علاقه زیادی به تماشای تلویزیون ندارم. اما نتایجش را از طریق دوستان می‌شنوم و مطلع می‌شوم. به هر حال لیگ فوتبال طولانی است و با چند برد پیاپی می‌توان تیم را به بالای جدول رساند. استقلال هم تیمش خوب است و برای منصوریان آرزوی موفقیت می‌کنم. من با منصوریان و خرمگاه در یکی دو دوره جام رمضان هم‌بازی بودیم و ارتباط خوبی با آن‌ها دارم.

-با سایر فوتبالیست‌ها هم ارتباط دارید؟

بله؛ علی دایی، خداداد عزیزی، مهدی هاشمی نسب، مهدی رحمتی، حنیف عمران‌زاده، فرشاد پیوس، علی کریمی جزو کسانی هستند که اگر جامی باشد، با آن‌ها بازی می‌کنیم و ارتباط خوبی با آن‌ها دارم.

با علیرضا منصوریان بچه محل بودیم و باهم در تورنمنت های مختلف و بازی های آسفالتی بازی می کردیم. او در استقلال بد کار نکرده و تیمش بالای جدول است

-بهترین قراردادی که بستید با استقلال بود؟

بله اما مبلغش به 40 میلیون تومان هم نمی‌رسید. هر چند کل همین مبلغ را هم نگرفتم. در کل از هر جایی که بازی کرده‌ام طلب دارم و باشگاه های علم و ادب، راه ساری، پرسپولیس به من بدهکارند. با این وجود شخصیتم هم طوری است که دو سه بار تماس می‌گیرم و اگر پول را ندادند دیگر دوست ندارم پیگیری کنم و جنجال به وجود بیاورم.

-چند وقت پیش خبری مبنی بر پرداخت مطالبات شما از استقلال منتشر شد.

10 میلیون تومان از استقلال طلبکارم و هیات مدیره دو سه سال پیش مصوب کرد تا این مبلغ به من پرداخت شود. آقای افتخاری هم قول پیگیری داده بود اما مصوبه به حسابداری رفته و همچنان منتظر رسیدن بودجه است. البته 10 میلیون 11 سال پیش الان ارزش چندانی ندارد اما اگر همین را هم بدهند، خوب است.

-هیچ گاه پیشنهادی برای بازی در تیم های لیگ برتری فوتبال نداشته‌اید؟

زمانی که خاکی بازی می‌کردم، پیشنهادی شد تا به فوتبال بروم اما نرفتم.

-شما هم در استقلال بازی کرده اید، هم در پرسپولیس. استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟

من نان استقلال را خورده‌ام ولی از بچگی در قید و بند این چیزها نبودم. اصلا تلویزیون نگاه نمی‌کردم و اهل فوتبال نبودم. خودم گل‌ کوچک بازی می‌کردم و یادم نمی آید طرفدار تیمی بوده باشم.

-چطور شد که با استقلال قرارداد بستید؟

آقای صادقی برای تورنمنت چهار جانبه‌ با من صحبت کرد. مثل اینکه بازی‌های من را در جام رمضان دیده بود و این تورنمنت چهارجانبه با حضور ارتش، تیم ملی، استقلال و نیروهای مسلح برگزار شد. من هم جلوی تیم ملی بازی کردم و تیم‌مان قهرمان شد. داریوش مصطفوی گفته بود از فردا حیدریان را به اردوی تیم ملی بیاورید و این طور شد که سالنی باز شدم. فکر کنم حوالی سال 1996 بود که به اردوی تیم ملی رفتم و به عنوان دو نفر آخر از لیست جام جهانی خط خوردم و حالم هم خیلی گرفته شد. هرچند دیر به تیم ملی دعوت شدم اما 9 قهرمانی آسیا گرفتم. البته این را بگویم دو ماه قبل از بازی در استقلال در جام رمضان امارات بازی کردم و در این مسابقه‌ها توسط علی منصوریان که او هم در استقلال بود حضور پیدا کردم. او نتوانست با ما بیاید اما من هم به عنوان آقای گل و هم فنی‌ترین بازیکن تورنمنت انتخاب شدم.

-چرا بعد از خداحافظی شما بازیکنی که فانتزی کار باشد، به فوتسال ایران معرفی نشد.

به هر حال فوتسال خیلی ترقی کرده اما متاسفانه مکانیکی شده است. این موضوع نه تنها در ایران بلکه در کل دنیا وجود دارد و به جز فالکائو و ریکاردینیو که فانتزی بازی می‌کنند، بازیکن خاص دیگری نمی‌شناسم. الان تیم‌ها اگر عقب هم بیفتند، باز هم دفاع می‌کنند تا به گل برسند اما من با لذت بازی می‌کردم. زمانی هم که در استقلال بودم خود فتح‌الله زاده گفت 2 میلیون هوادار را جذب استقلال کردی. تماشاگر هم دوست دارد این حرکات را ببیند و فوتسال بر خلاف فوتبال، بازی‌ای است که باید آن را از نزدیک تماشا کرد و در تلویزیون جذابیتی ندارد. کسانی که به سالن می‌آیند با یک حرکت تکنیکی به وجد آمده و این طور می‌شود که نوجوانان و جوانان جذب فوتسال می‌شوند.

-کدام بازیکن در ایران شبیه شما بازی می‌کند؟

کسی به آن صورت دریبل نمی‌زند. سیستم بازی‌ام طوری بود که در لیگ های خارجی هم که می‌رفتم فکر نمی‌کردند به این راحتی دریبل بخورند. شاید پشت دریبل‌هایم تفکری بود و دریبل‌هایی که می‌زدم را کسی نمی‌تواند انجام دهد. البته بازیکنانی هستند که انفجاری کار می‌کنند. علی وفایی، اولاد قباد و عروجی بد دریبل نمی‌زنند اما تنها از یک طرف این کار را انجام می‌دهند. این را هم بگویم که در زمان بازی کردنم بازیکنان کناری‌ام خوب بودند و کمک می‌کردند. وحید شمسایی در تیم ملی آنقدر خوب بازی مرا می‌شناخت که پاس‌هایم را با چشم بسته گل می‌کرد.

-می‌دانید چند پاس گل به شمسایی داده اید؟

آماری در این رابطه ندارم اما فکر کنم خیلی زیاد بوده است. به هر حال بازی ما به هم می‌خورد و وحید تنها کسی بود که وقتی صاحب توپ می شد، با اطمینان به او پاس می‌دادم.

-فرق بین وحید شمسایی و محمدرضا حیدریان در چیست؟

خیلی سوال سختی است. خصوصیات اخلاقی ما شاید به هم نخورد اما شباهت‌مان این است که فوتسال را خوب بازی می‌کردیم. فرق‌مان هم بیشتر در سبک بازی‌مان بود. وحید از نظر اخلاقی آدمی بود که خیلی راحت می‌رفت و حقش را می گرفت اما من اینطور نیستم. او همیشه به من می‌گوید ابتدا صحبت کن و سپس قرارداد ببند. او تصمیم‌های مالی بهتری نسبت به من اتخاذ کرد و با تیم‌ها و بازیکنان خوبی قرارداد بست.

اختلافی با شمسایی نداشتم. تنها از عباس ترابیان گلایه کردم  که چرا از حقم دفاع نکرد، چون عنوان بهترین بازیکنی حق من بود و عملکرد بسیار خوبی داشتم. 

-شنیده ایم در جام ملت های آسیای 2000 بر سر انتخاب بهترین بازیکن جام، اختلافی با شمسایی پیدا کرده اید و معتقد بودید این عنوان باید به شما می رسید.

اختلافی نبوده است؛ بگذارید دقیق توضیح دهم. من در آن بازی ها عملکرد بسیار خوبی داشتم و وحید هم اولین سالی بود که به تیم ملی دعوت می‌شد. من به خاطر نرسیدن عنوان بهترین بازیکن به خودم ناراحت شدم و به عباس ترابیان هم گفتم این جایزه حق من بود. بنابراین بیشتر از این ناراحت بودم که چرا ترابیان از عملکرد من دفاع نکرده است. بنابراین دلخوری از وحید نداشتم و رفاقتمان نیز پابرجا ماند.

-شمسایی را آدم جاه‌طلبی می‌دانند اما شما با تیم‌هایی قرارداد می‌بندید که برای بقا می‌جنگند.

وحید با کسانی قرارداد می‌بندد که متمول هستند. برای استقلال مهم نبود به قهرمانی برسد یا نه. پرسپولیس هم همین طور. در یاسین‌ پیشرو هم صحبت‌های رویایی را ابتدای فصل با من کردند اما وقتی جلو رفتیم هیچ کدام‌شان محقق نشد. بنابراین فکر می‌کنم باید تفکرم را تغییر دهم.

-یکی دیگر از ایرادهایی که به شما وارد بوده، این است که پایین تر از جایگاهی که دارید، رفتار می کنید؛‌ نمونه‌اش بازی در لیگ های دسته پایین.

می‌دانم منظورتان چیست اما خصوصیات اخلاقی و شخصیتم طوری نبوده که به کسی بچسبم و خودم را تحمیل کنم. روند زندگی‌ام طوری بوده که دوست دارم در آرامش باشم. درست است فوتسال بازی می‌کردم اما به نقاشی و طراحی هم علاقه زیادی داشتم. 10-12 سال در اردوی تیم ملی بودم و سخت بود به کارهای دیگر برسم. درسم را هم ادامه دادم و خوشبختانه فوق‌لیسانسم را گرفتم. اما زیاد در مقوله تجارت نبودم و با فوتسال عشق و صفا می‌کردم. لذتی که من از فوتسال بردم هیچ کس نبرد. پیشنهادهای زیادی داشتم اما در استقلال ماندم. درباره لیگ دو هم باید بگویم من تنها برای تیم برنا خوزستان بازی کردم که این کارم بیشتر رفاقتی بود.

-اما این تصمیم از کسی که سال ها کاپیتان تیم ملی بوده، بعید به نظر می رسید.

به هر حال من زمانی که کاپیتان تیم ملی هم بودم با دوستانم در زمین خاکی بازی می کردم. اما باید بگویم از رفاقت ضربه های زیادی خوردم. بعد می گویند چرا موبایل نداری؟! متاسفانه یا خوشبختانه آدمی هستم که نمی توانم "نه" بگویم. موبایل ندارم و این مصیبت را پیدا کرده ام، اگر داشتم معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد(با خنده)

-امسال شنیده ایم باشگاه یاسین پیشرو تلفن همراهی را در اختیار شما قرار داده تا با آن ها در ارتباط باشید.

خیلی اصرار کردند که موبایل بدهند اما گفتم اگر می خواهید با من قرارداد ببندید، نمی توانید وارد مسائل شخصی ام شوید.

-موتور قدیمی تان هم مورد سرقت قرار گرفت.

هفده سال بود که آن موتور را سوار می‌شدم. هوندا-125 بود و خیلی دوستش داشتم. اصل ژاپن بود! تنها یک دقیقه از آن غافل شدم و وقتی برگشتم، دیدم موتور را برده اند.

-زمانی که بازی می‌کردید مربی‌ای بوده که بخواهد شما را محدود کند و اجازه ندهد تکنیکی بازی کنید؟

بله بوده اما اسم نمی‌برم. اما معتقدم اگر کسی توانایی این کار را داشته باشد و اجرا نکند، تیم ضربه خواهد خورد.

-الان که مربی شده‌اید اگر بازیکنی بخواهد از عقب زمین دریبل بزند به او ایراد می‌گیرید؟

اگر توانایی‌اش را داشته باشد، مشکلی ندارم اما اگر یک توپ را لو بدهد، مقصر است و دیگر این اجازه را به او نخواهم داد ولی آزاد هستند در 10 متر حریف دریبل بزنند چون پوشش دارند. البته گفتن ندارد اما خیلی‌ها بازی‌ام را دیده‌اند و می‌دانند زمانی که از عقب دریبل می‌زدم کارهایم نمایشی نبود اما الان متاسفانه بازیکنان توانایی‌اش را ندارند و تیم را هم به دردسر می‌اندازند.

-تا به حال شده کسی حرمت شما را در زمین نگه ندارد؟

نه، خدا را شکر هیچ گاه چنین چیزی نبوده و الان هم که مربیگری می‌کنم و به هر شهرستانی که می‌روم، مردم محبت دارند. به هر حال در زمان بازی کردن، بعضی اتفاقات پیش می‌آید و بازیکنان محکم بازی می‌کنند یا لایی می‌اندازند.

-پسرتان هم فوتسالیست خواهد شد؟

معمولا می‌گویند پدرها دوست دارند چیزی که به دست نیاورده‌اند را به فرزندشان اجبار کنند اما ما آدم‌هایی هستیم که اگر سرمان به سنگ نخورد از تجربه‌ دیگران استفاده نمی‌کنیم. من به بازیکنانم می‌گویم 20 سال تجربه‌ام را مجانی در اختیارتان می‌گذارم؛ اگر گرفتید به نفع خودتان است و اگر استفاده نکردید، خودتان ضرر می کنید. فرزندم هم همین طور است. او به آن چیزی که خودش علاقه‌مند شود گرایش پیدا می‌کند و هم شاید به فوتسال علاقه‌مند شود اما دوست دارم خودش دنبال هر چیزی که علاقه‌مند است برود. با این حال مطمئنا کامپیوتر و تبلت را برایش قدغن خواهم کرد. چون این موضوع تبدیل به معضلی شده که همه استعدادها را نابود می‌کند. درصد خیلی کمی از کودکان و نوجوانان هستند که به نحو احسن از این وسایل استفاده می‌کنند و فضای مجازی معضلی برای جامعه است. اولویت اولم زبان انگلیسی خواهد بود و اگر بتواند دو زبان را یاد بگیرد و درس هم نخواند ناراحت نمی‌شوم. من خودم آدمی بودم که نمی‌توانستم خیلی از رشته‌ها را دنبال کنم. به تنیس، گلف و بدمینتون علاقه زیادی داشتم اما دنبالش نرفتم. منبت کاری را هم خیلی دوست دارم و همین الان انگیزه یادگیری‌اش را دارم. به هر حال تا کی می‌توانیم فوتبال بازی کنیم؟ فوتبال که تمام شد، لذت زندگی به همین چیزهاست. با این وجود اجبار هر چیزی، نتیجه عکس می‌دهد. یکی دیگر از موضوعاتی که به او خواهم گفت این است که اگر وارد فوتبال شدی باید به پول هم فکر کنی. این اشتباه من بود که پول را کنار گذاشتم.

هیچ گاه نگفته ام که از بارسلونای اسپانیا و بنفیکای پرتغال پیشنهاد داشتم اما نشد که برای این تیم ها بازی کنم. هنوز پولم را از باشگاه ایتالیایی هم دریافت نکرده‌ام و شنیدم این باشگاه منحل شده است

-اما شما در ایتالیا بازی کردید و می توانستید از این راه به پول خوبی برسید.

آن زمان می‌توانستم پیشرفت بیشتری کنم اما در ایتالیا ماندم. این موضوع را هیچ وقت در هیچ کجا نگفته ام که از بارسلونای اسپانیا پیشنهاد داشتم. زمانی که در ایتالیا بازی می‌کردم از اسپانیا با من صحبت کردند اما به خاطر مشکل باشگاه در جذب بازیکنان خارجی، نتوانستم به این تیم بپیوندم. بعد از آن به قطر رفتم و سپس پیشنهاد بنفیکا پرتغال را هم رد کردم چون سال‌های آخری بود که بازی می‌کردم و برایم سخت بود دوباره لژیونر شوم.

-پولتان را از باشگاه ایتالیایی کامل دریافت کردید؟

مقداری از آن مانده و چند وقت پیش که پیگیری کردم، گفتند باشگاه منحل شده است. بسیاری از تیم‌ها در ایتالیا به مشکل مالی خورده و منحل شده‌اند. تنها لیگ اسپانیاست که بهترین شرایط مالی را دارد که آن هم چند سال پیش در آستانه نابودی بود اما خاویر لوزانو را آوردند و با برنامه‌ریزی که کرد موفق شد دوباره لالیگا را به اوج برساند. آن‌ها دنبال فالکائو هم بودند تا به لیگ اسپانیا ببرند اما او نرفت.

-می گویند در سفرهای خارجی هم فقط به دنبال خرید عتیقه و مجسمه هستید.

بیشتر برای دوستان و آشنایان سعی می کنم لباس یا سوغاتی دیگر بخرم اما هر کشوری که رفته ام، به دنبال صنایع دستی خاص آن کشور بوده ام. به عنوان مثال یک منبت کاری 70 کیلوگرمی از چین تایپه گرفتم که انتقالش به ایران هم بسیار سخت بود. تمام این ها را الآن نگه داشته‌ام و هر وقت نگاهشان می‌کنم، به یاد خاطراتم می‌افتم.

-شما به عنوان مربی تیم ملی امید انتخاب شده بودید اما چرا مدت زمان بسیار کمی با این تیم کار کردید؟

من چند روز با تیم ملی امید کار کردم و سپس به افتخاری گفتم نمی‌توانم با خسوس کار کنم؛ چون دلیل ندارد، هر چیزی که او می‌گوید درست باشد. از همین رو 4-5 روز بیشتر در تیم ملی نماندم. او واقعا بدخلق بود؛‌ ضمن اینکه چند مربی دیگر هم در کنارش بودند و ترافیک مربیان ملی زیاد بود. با این حال دروغ است بگویم به تیم ملی فکر نمی‌کنم. از ته دلم می‌خواهم بگویم دوست دارم روزی سرمربی تیم ملی شوم چون اوج کار هر مربی در تیم ملی است با این وجود الان تیم ملی خوب کار می‌کند و محمد ناظم‌الشریعه، علی صانعی و محمد هاشم‌زاده، کادر فنی خوبی را تشکیل داده‌اند. امیدوارم ایران 4 سال دیگر بتواند قهرمانی جهان را به دست بیاورد.

-محمدرضا حیدریان الگوی بسیاری از فوتسالیست هاست. الگوی حیدریان چه کسی بوده است؟

از کودکی علاقه زیادی به مارادونا داشتم. همین الآن هم با وجود اتفاقاتی که برای او افتاده و می گویند به لحاظ اخلاقی مشکل دارد، بازهم دوستش دارم.

گفت‌وگو و تنظیم از خبرنگار ایسنا؛‌ علی احدی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان