قال رسول الله (ص)
(العبادة سَبعة اجزاء; اَفضلها طَلَبُ الحَلال)
عبادت هفت قسم است که برترین آن طلب (روزی) حلال است.
تحف العقول، ص37
سخن از رادمردی است که عمر گران بهای خود را در راه اعتلای اسلام و نشر فرهنگ و معارف الهی صرف کرد و همواره یار و یاور مبارزان و آزادی خواهان بود. به تعبیر بزرگ مرد تاریخ معاصر، حضرت امام خمینی(ره): (او ابوذر زمان بود و زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود ; برنده بود و کوبنده).
دوران کودکی و تحصیل
سید محمود طالقانی در پانزدهم ذی القعده سال 1290 در روستای گِلْیَرد طالقان پای به عرصه زندگی گذاشت. پدر وی (سید ابوالحسن) یکی از روحانیان معروف منطقه بود که در تهران زندگی می کرد. سید محمود در پنج سالگی وارد مکتب خانه شد و نزد ملا سید تقی اورازانی قرآن را فرا گرفت. وی تا هفت سالگی خواندن و نوشتن را کاملاً فرا گرفت. در همین سال پدرش او را به تهران برد و در مدرسه ملارضا مشغول خواندن نصاب الصبیان و امثله شد. دوران کودکی او مصادف با مبارزات سیاسی آیة اللّه مدرس علیه استبداد رضاخانی بود. آیة اللّه طالق انی در ده سالگی راهی حوزه علمیه قم شد و در مدرسه رضویه و پس از آن در مدرسه فیضیه به تحصیل علوم دینی همت گماشت. علاقه ایشان به تحصیل باعث شد که به حوزه علمیه نجف که در آن هنگام بسیار معروف و دارای اساتید بزرگی بود، رهسپار شود و از درس شیخ محمدحسین غروی و آقا ضیاءالدین عراقی استفاده کند. پس از جند سال تحصیل در نجف به قم مراجعت کرد و مدتی بعد از وفات آیة اللّه العظمی حائری در سال 1318 با اصرار دوستان به تهران بازگشت. آیة اللّه طالقانی درباره ضرورت بازگشت خود به تهران چنین می گوید: (پس از دوره تحصیلی که بیش تر در حوزه قم بود و مدتی هم در نجف و دریافت اجازه اجتهاد از مراجع قم و نجف و درگذشت مرحوم پدرم، با اصرار دوستان و آشنایان به تهران برگشتیم و چون احساس کردم جوانان ما از جهت عقاید و ایمان در معرض خطر قرار گرفته اند و به پیروی از روش مرحوم پدرم، جلساتی برا ی عده ای از جوانان و دانشجویان درباره بحث در اصول عقاید و تفسیر قرآن تشکیل دادم.)1
فعالیت های سیاسی
آیة اللّه طالقانی پس از ورود به تهران، فعالیت های سیاسی فرهنگی خود را آغاز کرد. وی اولین بار در سال 1318 به خاطر جواب گویی به پلیس شهربانی که به لباس روحانیت اهانت کرده بود،دست گیر و روانه زندان شد. آیة اللّه طالقانی پس از عزل رضاخان و نصب پسرش مح مدرضا پهلوی بر تخت قدرت که با کودتای روس ها و انگلیسی ها صورت گرفت، فعالیت سیاسی خود را با گسترش جلسات بین جوانان شدت بخشید و در این راستا به تأسیس کانون اسلام در امیریه تهران همت گمارد و در همان سال نشریه دانش آموز را منتشر کرد. وی در این کانون به تشکیل جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه و آشنا کردن جوانان با معارف روح بخش اسلام پرداخت. ایشان در این خصوص می گوید: (در دنباله این جلسات بعد از شهریور 1320، انجمن ها و کانون های اسلامی تشکیل شد; مانند کانون اسلام، انجمن تبلیغات اسلامی، اتحادیه مسلمین که هر کدام دارای نشریات منظم به فراخور افکار و وضع روز بود. با آن ها برای پیش رفت تعالیم اصول اسلامی همکاری می کردم. قسمتی از تفسیر قرآن و نهج البلاغه را در مجله آیین اسلام می نوشتم. این انجمن ها هریک به سهم خود با فقر شرایط مادی و مأنوس نبودن مردم با چنین اجتماعا ت و تبلیغات، آثار خوبی از خود نشان داد.)2 شاید بتوان گفت آیة اللّه طالقانی از تأسیس انجمن های اسلامی دو هدف را دنبال می کرد:
1. جوانان از طریق بحث آزاد، اصول دین و معارف اسلامی را با برهان دریابند;
2. مبارزه منطقی با تفکر ماتریالیستی که اذهان بعضی از جوانان نیک سرشت و خداجو را پر کرده بود و آنان با خطر انحراف از دین مواجه بودند.
این شیوه را که آیة اللّه شهید مطهری و دکتر علی شریعتی نیز پی گیر بودند، بسیار کارساز بود و بساط گروه های چپ را از دانشگاه ها برچید.
الف) حضور در آذربایجان
آیة اللّه طالقانی در سال 1325 پس از وقوع حادثه اشغال آذربایجان و فعالیت های دمکرات ها در آن منطقه، از سوی جامعه روحانیت برای بررسی و تحقیق اوضاع راهی آذربایجان شد و پس از ده روز مطالعه و فعالیت به تهران بازگشت. وی درباره نتایج مفید این سفر چنین می گوید: (از مشاهدات و مطالعات خود بیش از پیش متوجه شدم که انحراف های فکری عده ای از مردم و جوانان و عواقب آن، خطری بزرگ برای تمامیت و استقلال کشور دارد که ممکن است به نابودی و تجزیه آن بکشد و تکلیف شرعی خود دانستم که اهتمام بیشتری در تشکیل جلسات مرتب و م فصل و نظم که مدت ها در راه آن می کوشیدم برای سخنرانی، بحث و انتقاد بر محور اصول برهانی خداپرستی و ردّ اعتقاد بر اصول ماتریالیستی و کمونیستی بنمایم. در نتیجه سپاهی از دانشجویان برای بحث و فهم اصول اسلامی و مقایسه ای آن با اصول مادی تشکیل دادم که در دانشگا ه و خارج از دانشگاه، آثار آن آشکار و هویدا گردید و بر محور همین فکر و نظر، انجمن اسلامی که در سال 1323 تشکیل شده بود، دانشجویان و پس از آن معلمین و اطبا تشکیل گردید.)3
ب) شرکت در انتخابات
مرحوم آیة اللّه طالقانی با توجه به حساسیت مجلس شورا و جایگاه سیاسی و قانون گذاری آن در کشور، پیش نهاد مردم شهرهای شمالی کشور (چالوس، نوشهر، رامسر و تنکابن) مبنی بر کاندیدارتوری دوره هفدهم مجلس شورای ملی را پذیرفت. به دنبال این موافقت، شوق و شعف مر دم شهرهای شمالی کشور را فرا گرفت و از طرف آیة اللّه کاشانی اعلامیه های حمایت آمیز و تأیید ایشان در روزنامه ها صادر شد. در آن هنگام اوضاع سیاسی منطقه شمال بسیار حساس و کاملاً بحرانی بود، زیرا نیروهای روس در آن منطقه مستقر بودند و به همین دلیل زمینه اجتماع ی مناسبی برای رشد سریع ضرب توده فراهم شده بود. از طرف دیگر، دربار نیز بر این اندیشه بود تا به وسیله عناصر خود و فئودال های منطقه نامزد خود را راهی مجلس کند.
منطقه شمال نیاز به سه نماینده داشت که آیة اللّه طالقانی قطعاً اول بود، ولی به خاطر شدت درگیری بین حزب توده از یک سو و عناصر رژیم و فئودال ها از سوی دیگر که منجر به کشته و مجروح شدن افراد زیادی شد، دولت این درگیری و کشته و زخمی ها را بهانه قرار داد و انتخ ابات مجلس شورا را در این منطقه لغو کرد.
ج) ممنوع المنبر شدن
آیة اللّه طالقانی همواره با سخنرانی های آتشین خود، ساواک را زجر می داد. به همین دلیل بارها دست گیر و ممنوع المنبر شد. وی پس از آزادی از زندان در سال 1346 مسجد هدایت را سنگر مبارزات خود قرار داد، اما باز مأمورین ساواک او را تهدید به ممنوع المنبر شد ن کردند. با وجود این، هیچ گاه از مبارزه دست نکشید حتی در مسجد هدایت ایستاده سخنرانی می کرد و می گفت: (من ممنوع المنبرم، ممنوع الوقوف که نیستم.)4
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
د) تبعید
* تبعیدگاه اول
رژیم شاه از خطابه ها و سخنرانی های آیة اللّه طالقانی سخت در هراس بود و حتی از اقامه نماز عید فطر به امامت ایشان جلوگیری و او را یک ماه در منزل زندانی کرد و پس از آن وی را به زاهدان و از آن جا به زابل تبعید کرد. آیة اللّه طالقانی در مدت شش ماه تبعی د در زابل با مردم مستضعف آن دیار ارتباطی تنگاتنگ برقرار کرد، دردهای آنان را می شنید و هم دردی می کرد. مردم نیز جذب اخلاق وی شده بودند. برنامه هر روز ایشان در تبعیدگاه به عبادت، ورزش، مطالعه، تفسیر قرآن و آبیاری باغچه کوچکش می گذشت. عصرها نیز به مناطق محر وم شهر می رفت و به گردش و صحبت با مردم می پرداخت.
* تبعیدگاه دوم
آیة اللّه طالقانی در مدتی که در زابل تبعید بود، از پایگاه مردمی قوی برخوردار شده بود، به همین دلیل، رژیم ماندن او را در زابل به صلاح ندانست و ناچاراً او را به بافت کرمان تبعید کرد. وی یک سال با مردم مهربان آن شهر که شیفته وجودش شده بودند، زندگی کر د. اخلاق و منش مرحوم طالقانی به حدّی جذاب بود که مأموران ساواک نیز شیفته او شده بودند.
آیة اللّه طالقانی پس از یکسال و نیم تبعید به تهران بازگشت و به فعالیت ها و مبارزات خود هم چنان ادامه داد. ساواک که از ارتباط او با جوانان مسلمان و مبارزه بی اَمانش احساس خطر می کرد، مجدداً وی را دست گیر و روانه زندان کرد. در آن زمان کمونیست ها در زندان ا ز نفوذ بالایی برخوردار بودند، از این رو آنان را در مقابل مسلمانان قرار می داد تا جنگ روانی راه بیندازد و جوانان مسلمان به خصوص عالمان دین و روحانیون زندانی را با خطر آنان آشنا و در نتیجه تسلیم کند; اما غافل از این که عالمان دین با سلاح منطق و علم هم با ت فکر کمونیستی مبارزه می کردند و هم با رژیم ظالمانه ستم شاهی.
امام خمینی(ره) پس از رهایی آیة اللّه طالقانی اززندان ستم شاهی پیامی برای او ارسال داشت که بخشی از آن چنین است: (این مسئله امر طبیعی است که شخصیت هایی مثل جناب عالی که عمر گران مایه خود را در راه آزادی و استقلال کشور و مخالفت بی امان با دستگاه جبار و غارت گران بین المللی صرف نموده اند، در حبس و شکنجه به سر برند و از آزادی محروم باشند. آزادی امثال جناب عالی برخلاف منطق شاه و موازین دولت او است.)5
آیة اللّه طالقانی نیز در بخشی از پاسخ خود به امام خمینی(ره) چنین نگاشت: (از پیام گرمی بخش و تفقد آن مرجع عالی قدر کمال امتنان را دارم. سربلندی و افتخار ما پیوسته تلاش در جهت نمایاندن اسلام حقیقی و سربازی و مجاهدت در راه تحقق و پیش برد انقلاب است… تحمل تب عید و محرومیت و غم امت خوردن از جانب آن حضرت و تحمل شکنجه ها و محکومیت های کسانی که در داخل کشور هستند و سایر سربازان امام عصر(عج) چون در راه معبودمان پروردگار بی همتا و حذف و نفی موانع طاغوت ها در سیر انسان ها به سوی کمال مطلق و خالق ذوالجلال می باشد، چ ه باک!!)6
هـ) سخنرانی حماسی پس از شهادت آیة اللّه سعیدی
آیة اللّه طالقانی در حالی که تفسیر قرآن می گفت، خبر شهادت آیة اللّه سعیدی را شنید، زانوی غم بغل کرد و قطرات اشک از چشمانش جاری شد. ناگاه برخاست، عبایش را برداشت و به سوی مسجد غیاثی به راه افتاد. او گفت: (اگر لایق باشم وقت کشته شدن است). مردم به دن بال وی حرکت کردند. آیة اللّه طالقانی به مسجد رسید. مسجد لاک و مهر شده بود. فریاد کشید (مگر بقالی سرکوچه است یا گور پدرش). مأموران نظامی و ساواکی ها قدم به قدم ایستاده بودند. چند مأمور شهربانی سدّ راه او شدند. آیة اللّه طالقانی فریاد زد: اگر کنار نروید، م ردم را به جانتان خواهم انداخت. ناچار از او فاصله گرفتند. او در حلقه مردم پیش رفت. افسر جوانی جلو آمد و گفت: نظم را رعایت کنید وگرنه مجبور می شویم شدت عمل نشان بدهیم. مرحوم طالقانی او را پس زد و رو به مردم گفت: اَمانشان ندهید، من امروز در همین مسجد مراسم برپا می کنم. مردم گروه گروه به سوی مسجد می آمدند. فریاد زد: ای لعنت بر آن مردانگی تان که اسرائیلی ها برایتان تعیین تکلیف می کنند. حتی این خاک نفرین تان می کند. درِ خانه خدا را لاک مهر کردید!
افسر جوان پیش آمد و در مسجد را باز کرد. مرحوم طالقانی وارد مسجد شد، مردم صلوات فرستادند. آن گاه ایشان گفت: آیة اللّه سعیدی موج بود. اگر آرامش در موج دیده اید، پس سعیدی هم آرام بوده است. محمدرضا چه خیال می کند! آرام می گیریم! ننگمان باد اگر چنین شود! مردم هوشیار باشید ساواک به حمایت اسرائیلی ها تعلیم می بیند.7
و) دفاع از ملت فلسطین
آیة اللّه طالقانی در رمضان سال 1349 در مسجد هرات در ضمن خطبه عید فطر به درده، رنج ه، فشارها و ظلم هایی که از سوی اسراییل بر مردم مسلمان فلسطین وارد می شد، اشاره کردند و گفتند: مردم، فطریه خود را به مردم مسلمان فلسطین هدیه کنند، که با استقبال زای دالوصف مردم روبه رو شد. وی درباره مردم فلسطین می گوید: (پیش از این که ما به مردم فلسطین بیندیشیم، باید به مسجدالاقصی بیندیشیم که مورد تقدس و اعتقاد همه مسلمین است و به مردم فلسطین بیندیشیم، چون ملتی حق برده، حق کشته، تجاوز شده و آواره هستند و پاس داران م سجدالاقصی بوده اند.)8
فعالیت های علمی
آیة اللّه طالقانی علاوه بر فعالیت های سیاسی که بسیار ملموس و معروف بود، فعالیت علمی زیادی نیز داشت. مقالاتش به طور مداوم در نشریات (دانش آموز) و (آیین اسلام) منتشر می شد. از طرفی دیگر در مدرسه عالی سپهسالار به تدریس مشغول بود و برای رادیو مقاله ته یه می کرد.
الف) تفسیر قرآن
ییکی از فعالیت های بارز ایشان، جلسه تفسیر قرآن بود. وی بر این باور بود که قرآن راهنمای زندگی و کتاب عزت و آزادگی است و به همین دلیل می خواست همه این ها را در جلسه درس تفسیر به دیگران منتقل کند. وی پس از ممنوعیت از منبر به تفسیر قرآن روی آورد. او در تبعید نیز تفسیر می گفت. تفسیر سوره آل عمران از تبعیدگاه زابل شروع شده بود و سپس در بافت و بعد از آن در تهران ادامه یافت و[آن را] به نگارش درآورد که همان جلد پنجم پرتوی از قرآن است. 9
ب) تفسیر نهج البلاغه
آیة الله طالقانی در کنار تفسیر قرآن، شرح و تفسیر نهج البلاغه نیز می گفت، زیرا هماره در این اندیشه بود که جوانان را باید با معارف غنی اسلام آشنا و مأنوس کرد و بهترین کتاب را بعد از قرآن، کتاب شریف نهج البلاغه می دانست که دریایی از معارف امام علی(ع) است.
ج) سفرهای علمی و خارجی
آیة اللّه طالقانی در بعضی از کنفرانس ها و کنگره های علمی خارجی شرکت کرد. از جمله آن ها کنگره شعوب المسلمین در کراچی پاکستان بود که هدف از آن، استقلال پاکستان بود.
وی هم چنین در سال 1340 برای شرکت در کنفرانس اسلامی به بیت المقدس سفر کرد. وی در این باره می گوید: (در سال 1338 و 1340 به مصاحبت عده ای از علما و مدیران جراید و خطبای ایران در آن [کنفرانس] شرکت نمودم و در دفعه دوم، ریاست نمایندگی ایران به عهده این جانب بو د.)10 آیة اللّه طالقانی هم چنین در سال 1338 به نمایندگی از طرف آیة اللّه العظمی بروجردی برای رسانیدن پیام ایشان به شیخ شلتوت، شیخ الازهر و شیخ مفتی اعظم مصر به آن کشور سفر کرد و در کنگره اسلامی دارالتقریب قاهره شرکت کرد. از برکات این سفر، ارتباط بیشتر می ان آیة اللّه العظمی بروجردی و شیخ شلتوت بود که موجب دیدگاه منصفانه او نسبت به تشیع گردید.
آثار علمی
با وجود این که اکثر فعالیت های مرحوم طالقانی به صورت سیاسی بود و عملاً وقت چندانی برای فعالیت های علمی نداشت، با این حال هیچ گاه فعالیت های علمی را کنار نگذاشت و آثار خوبی از خود به یادگار گذاشت. برخی از آثار علمی ایشان عبارت اند از:
1. پرتوی از قرآن (ترجمه و تفسیر قرآن)، 6جلد.
2. ترجمه و تفسیر بخشی از نهج البلاغه.
3. ترجمه جلد اول امام علی بن ابی طالب، تألیف عبدالفتاح عبدالمقصود.
4. پاورقی بر کتاب (تنبیه الامة و تنزیه الملة) مرحوم آیة اللّه نائینی.
5. اسلام و مالکیت.
6. به سوی خدا می رویم.
7. خاطرات سفر حج.
اقامه اولین نمازجمعه تهران
بعد از پیروزی شکوه مند انقلاب اسلامی افراد مختلفی از امام خمینی(ره) درخواست کردند تا در تهران نماز عبادی سیاسی جمعه برگزار شود. مرحوم طالقانی نیز در دیدارهای مختلفی که با امام داشتند، از ایشان تقاضا کردند تا نمازجمعه در تهران اقامه شود. (این بار ب عد از طرح این مسئله از طرف مرحوم طالقانی، آقای سیداحمد از قم تلفن می کند و می گوید: امام موافقت کرده اند و خود شما این کار را شروع کنید. ایشان علی رغم کسالت و ناراحتی، این وظیفه را قبول می کند.11
خطبه های نماز جمعه آیة اللّه طالقانی بسیار روشن گر و بیدارساز بود و مردم با عشق و علاقه به نماز جمعه می رفتند. سخنان دل نشین و نفس گرم او به همه امید می بخشید. او بی پرده سخن می گفت و وام دار هیچ گروهی نبود.
ایشان در خطبه دوم پنجمین نماز جمعه پرده از چهره پلید منافقین برداشت و چنین گفت: (آن خطری که این اجتماع را متلاشی می کند و از درون نفوذ می کند، آن خطری که از اول اسلام بوده و ما مسلمان ها بعد از طلوع اسلام هرچه ضربه خوردیم، به دست منافقین بوده است; یعنی آ ن انسانِ چند چهره و آن کسی که با چهره دین نفوذ می کند در صف مسلمان ه، ولی این یک چهره ای است وابسته به بیگانگانِ ضد اسلام. در سوره های زیادی تأکید شده که ما چهره منافقین را بشناسیم و همین که در سوره منافقین می فرماید که این ها عهدها و پیمان های خودشان ر ا سپر قرار می دهند و برای این است که پشت سپر توطئه ها و دسیسه ه، خودشان را پنهان می کنند. امروزه برادرها و فرزندان عزیز اسلام، ما دچار چنین منافقین شرور و حیله گر و فریب کاری هستیم که گاه به چهره اسلام درمی آیند، به چهره ایرانی هستند، بسیار هم اظهار دل سوزی می کنند برای مردم، ولی وابسته به جاهای دیگر هستند. چهره، چهره ایرانی، ولی روح و درون و نفسش و… امپریالیسم و صهیونیسم و دیگر قدرت ها هستند.)12
طالقانی و شوراها
شورا یکی از اصول مترقی اسلام است که تأثیر بسیار مثبتی در تحولات اجتماع دارد. آیة الله طالقانی همواره بر تشکیل شوراها تأکید داشت، زیرا بر این باور بود که با تشکیل شور، حکومت کاملاً در اختیار مردم قرار می گیرد و در این صورت آنان سرنوشت خود را به دس ت خودشان تعیین می کنند. او شورا و مشورت را در تمام سطوح جامعه لازم و ضروری می پنداشت.
علاقه مندی به امام
آیة اللّه طالقانی در طول مبارزات خویش هماره ارتباط نزدیکی با امام داشت، حتی هنگام تبعید امام به عراق و پاریس وی از طریق مسافرین نجف و پاریس ارتباط خود را با امام حفظ کرد و مطالب خود را به امام منتقل و از او دستور می گرفت.
مرحوم طالقانی همیشه مردم را به تبعیت از امام خمینی(ره) تشویق و ترغیب می کرد. وی پشتیبان امام بود و حرکت مردم را تحت رهبری ایشان می دانست و امام را معمار بزرگ انقلاب می پنداشت. وی در پاسخ به خبرنگار ای ـ بی ـ سی در خصوص نوع حکومت و نقش رهبری امام خمینی(ره ) چنین می گوید: (هر حکومتی که در ایران تشکیل بشود، باید در چهارچوب مبارزه کنونی ملت ایران به رهبری امام خمینی باشد، در غیر این صورت مورد قبول و تأیید ملت ایران نیست.)13
وی هم چنین درباره قاطعیت و ایمان امام(ره) چنین می گوید: (رهبری و شخصیت رهبر به قدری قاطع و دارای ایمان و حسن نیّت است که کمتر می توانید شما رهبری مثل آیة اللّه خمینی پیدا کنید… من هر وقت احساس یأس می کنم، از چنین رهبری قاطعیت، توکل و خلوص نیت می بینم و ا گر قدرانی نکنیم، در اثر این کفران نعمت، خداوند ما را دچار عذاب خواهد کرد.)14
ساده زیستی
آیة اللّه طالقانی زندگی بسیار ساده ای داشت و به آن عشق می ورزید. یکی از دوستانش در این باره می گوید: (در طول این مدت، من دیدم این سید… به امام زمان قسم اهل دنیا نیست و اصلاً نمی خواهد با دنیا سر وکار داشته باشد، به طوری که در تمام طول عمرش یک ماشی ن شخصی نداشت. در صورتی که اگر اشاره می کرد واللّه از بازار تهران صدها ماشین برایش می آوردند.)15
ایشان در خانه ای بسیار کوچک زندگی می کرد، زیرا وی الگوی مستضعفان بود.
وفات
مرحوم طالقانی پس از عمری مبارزه و مجاهدت در ساعت 45/1 دقیقه بامداد روز 19 شهریورماه 1358 بر اثر سکته قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد. به همین منظور تهران یک پارچه سیاه پوش شد و مردم عزادار شدند. بدن او تا بهشت زهرا بر روی دست مردم تهران و شهرهای م ختلف کشور تشییع و در کنار مزار شهیدان به خاک سپرده شد.
امام خمینی(ره) بعد از ارتحال آیة اللّه طالقانی پیامی صادر کرد که متن آن بدین شرح است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون ومنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر
عمر طولانی این عیب را دارد که هر روز عزیزی را از دست می دهد و به سوگ شخصیتی می نشیند و در غم برادری فرومی رود. مجاهد عظیم الشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجةالاسلام والمسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلا با اجداد کرامش محشور شد . برای آن بزرگوار سعادت و راحت و برای ما و امت ما تأسف و تأثر و اندوه. آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشن گری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبس به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت وآمد بود و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود و زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود; برنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس پرهی زکاران بود و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام. من به امت اسلام و ملت ایران و عائله ارجمند و بازماندگان او این ضایعه بزرگ را تسلیت می دهم. رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حق.
والسلام علی عبادالله الصالحین ـ
روح الله الموسوی الخمینی 19 شهریور 1358