تدوین تاریخ اسلام نزد مسلمانان (تدوین تاریخ اسلامی، پیدایش و تکامل)

مسلمانان تدوین تاریخ اسلامی را تحت تأثیر عوامل گوناگون از قرن نخستین هجری آغاز کردند. این عوامل تأثیر گذار به دو دسته مثبت و منفی قابل تفکیک اند که از دسته اول، قرآن و سنت و از دسته دوم، منع تدوین حدیث و وقوع فتنه ها و ناآرامی ها را می توان یاد کرد که هر یک آثار خاص خود را داشتند

چکیده

مسلمانان تدوین تاریخ اسلامی را تحت تأثیر عوامل گوناگون از قرن نخستین هجری آغاز کردند. این عوامل تأثیر گذار به دو دسته مثبت و منفی قابل تفکیک اند که از دسته اول، قرآن و سنت و از دسته دوم، منع تدوین حدیث و وقوع فتنه ها و ناآرامی ها را می توان یاد کرد که هر یک آثار خاص خود را داشتند. تدوین تاریخ اسلامی، به تدریج تکامل یافت و این سیر تکامل در چند مرحله صورت گرفت و طی این مراحل، کتاب های تاریخی اسلامی از شکل تألیفات اولیه شخصی به صورت تألیفات جزیی تاریخی و سپس به شکل کتاب های تاریخی تکامل یافته در آمدند.

در هر یک از مراحل چهارگانه تکامل تدوین تاریخ اسلامی، تألیفات متعددی به قلم تاریخ نگاران مسلمان به رشته تحریر درآمدند که اغلب از منابع حایز اهمیت و معتبر اسلامی به شمار می روند.

در مقاله زیر که برگرفته از کتاب علم التاریخ نوشته صائب عبدالحمید است، نویسنده کوشیده است که عوامل مؤثر در تدوین تاریخ اسلامی و مراحل مختلف آن را بیان نماید.

مقدمه

مسلمانان پیش از آن که در سال چهارمِ حکومت عمربن خطاب به تاریخ به عنوان تقویم هجری اعتماد کنند، واژه تاریخ را می شناختند. آنان از سال هفدهم هجرت برای تاریخ گذاریِ نامه های رسمی، دیوان ها، قراردادها و امثال این ها تقویم هجری را به کار گرفتند و با راهنمایی امام علی(علیه السلام) ماه محرم را اوّل سال قراردادند، زیرا ویژگی هایی داشت که آن را از ماه های دیگر متمایز می ساخت. پس از آن، تاریخ را به عنوان کتابی که رویدادهای واقع شده در طی سال ها را در خود جای داده، شناختند و این کلمه، برای کتابی که در نیمه اوّل قرن دوم نوشته شد، عنوان قرار گرفت; یعنی کتاب التاریخ عوانة بن حکم (متوفای 147ق). وی در این کتاب از حوادث قرن اول هجری سخن گفته بود. پس از چندی کتاب التاریخ هشام بن محمد بن سائب کلبی (متوفای 204ق) پدید آمد و هم زمان هیثم بن عدی (متوفای 206ق) کتاب التاریخ علی السنین و کتاب تاریخ الاشراف الکبیر نوشت. این کتاب ها همگی پیش از پیدایش کتاب های تراجم بودند که نام تاریخ بر آن ها نیز اطلاق می شد و از اولین نمونه هایش تاریخ بخاری (متوفای 256ق) بود .

عوامل مؤثر در تدوین تاریخ اسلام

تدوین تاریخ، مانند همه فعالیت های علمی و مظاهر تمدنی، تحت تأثیر عوامل بسیار و متنوعی بوده است که بعضی آثار مثبت داشته و این حرکت را به جلو رانده و برخی دیگر، تأثیر منفی و حرکت آن را متوقف ساخته یا به عقب برگردانده است. در این جا به اختصار، به مهم ترین این عوامل می پردازیم:

عوامل مثبت

عوامل بسیاری وجود دارند که موجب توجه به تاریخ و تدوین آن می شوند یا به آن کمک می کنند و اسباب و ابزارهایش را فراهم می سازند که مهم ترین آن ها به قرار زیر است:

1 قرآن کریم: نقش مثبت و بزرگ آن از طریق موارد زیر نمایان می شود:

الف توجه چشم گیر قرآن به تاریخ: تاریخ پیامبران و امت ها که در سوره های متعدد قرآن با سبک های متنوع و بیانی عالی تکرار شده، به تنهایی قادر است روح توجه به تاریخ و شناخت و تدوین آن را برانگیزد. بیان قرآنیِ نسبتاً مفصل تاریخ بنی اسرائیل و گزیده هایی از تاریخ قوم نوح، ابراهیم، شعیب، هود، یونس، صالح، عیسی(علیهم السلام) و اصحاب کهف، نمونه هایی از بیان های تاریخی قرآن هستند که بر مهم ترین ادوار تاریخی و حوادث سرنوشت ساز و نقش محیط و جامعه در تاریخ، متمرکز شده اند، هم چنان که بیان مفصل داستان یوسف، نمونه ای از تاریخ نگاری زندگانی مردان تاریخ ساز است، و این چنین است تاریخ ذوالقرنین که با تفصیل نسبتاً زیادی در قرآن ذکر شده است... .

امّا قسمت های پراکنده ای از تاریخ رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و سلسله حوادث روزگار او، مواد تاریخی خالص و معتبرترین نصوصی است که مورخ در مورد این دوره می یابد، مانند اخبار مربوط به بعثت، بسیاری از رویدادهای دوران مکه، هجرت، بر پایی جامعه شهری به صورت تمدنی اش در مدینه منوره، و مراحل تکامل عقیدتی، فرهنگی و سیاسی این جامعه، مغازی پیامبر و عوامل پیروزی و اسباب آن ها، مثل آن چه در اُحد و حنین روی داد و امور دیگری که به تاریخ امت اسلامی در عصر نزول قرآن مربوط است.

همه این ها ما را در برابر میدان گسترده ای قرار می دهد که قرآن کریم به تاریخ و قضایای تاریخی اختصاص داده است; میدانی که خواننده اندیشمند قرآن کریم را به بهره گیری از فوایدی جدید وامی دارد که پیشتر اعراب آن را درک نکرده بودند و اولین این فواید، آگاهی از مهم ترین حوادثی است که به تاریخ پیامبران و امت ها و قبایل مربوط می شود. بدین ترتیب، آگاهی از اهمیت مطالعات تاریخی و شناخت تاریخ به کمک قرآن حاصل می شود; کاری که نهایتاً اندکی پس از ظهور اسلام در ده ها کتاب تاریخی نمایان شد; یعنی از آغاز حرکت تدوین و تصنیف که چیزی جز یکی از آثار اسلام و معارف آن نبود که مسلمانان از آن بهره ها گرفتند.

پیش از اسلام عرب ها به تاریخ و شناخت ارزش علمی و تمدنی آن، توجه چندانی نداشتند و اطلاعات و مکتوب های تاریخی نزد آن ها وجود نداشت، مگر آن چه به نام ایّام العرب معروف شده و روایات شفاهی جنگ ها و وقایع و قهرمانی هایی که از هرگونه وحدت موضوعی یا تسلسل تاریخی خالی بود و علاوه براین ها به عنصر مهمی نیاز داشت که همان مصادر و سلسله سندها باشد. از این رو کسی که درباره تکامل تاریخ نگاری عربی تحقیق می کند نباید تصور کند که این داستان ها نمونه های تاریخی هستند که شیوه علمی یا روش تحقیق دارند.

ب تأکید قرآن به نگریستن در تاریخ امت های پیشین و مطالعه اندیشمندانه، تفسیری و با تدبّر آن ها: این، فایده دیگر تاریخ است که در تحقیق و بررسی نقش جامعه در تاریخ نمایان می شود و نیز در ابعاد اجتماعی رفتارها و سنن تاریخی حاکمی که نتیجه عملیات استقرایی را از پدیده ها و اقدامات تاریخی فراهم می سازد، و این نتیجه، در مجموعه حوادثی جلوه می کند که این پدیده ها برآن مترتب اند. این فایده تاریخ هم چنین در تحقیق پیرامون رابطه میان این حوادث با یکدیگر و با این پدیده های تاریخی آشکار می شود.

مقصود از عبرت آموزی و تدبّر در تاریخِ امت ها همین است و این همان چیزی است که قرآن به فراوانی برآن تأکید کرده و به صورت ماده اساسیِ تاریخ تمدن های بشری و سپس فلسفه تاریخ در اندیشه اسلامی، جلوه گر شده است و قرآن کریم، مصدر اساسی این معارف است. پیش از نزول قرآن، هیچ امتی، نه عرب و نه غیر عرب، به تاریخ تمدن ها و تفسیر تاریخ توجهی نداشت و چنین معارفی به ذهن کسی راه نیافته بود. مفهوم تاریخ پیش از ظهور اسلام، در هدف، اندیشه و محتوا محدود بود، چنان که در اوایل نگارش تاریخ اروپا و به خصوص نزد تاریخ نگاران یونانی تا حدّ زیادی وضعیت چنین بود، اما درک تاریخی که همراه با توجه به تاریخ تمدن ها و تفسیر تاریخی باشد فقط در این اواخر و پس از عصر رنسانس به ذهن اروپاییان راه یافت.

براساس این درک تاریخی که مصدرش قرآن کریم است، نوشته های مورخان اسلامی از همان نخستین نوشته ها که به سیره نبوی اختصاص داشتند، موضوعات تمدنی و اجتماعی را در برمی گرفت. این امر سپس همراه با تکامل و گسترش تدوین، توسعه بیشتری یافت; مسائل تمدنی و اجتماعی حضور وسیعی در بخش اعظم آثار مورخان اسلامی داشت که سرآغاز بیشتر آن ها اخبار «مبتدا»، یعنی آغاز خلقت بود و در پی آن، اخبار پیامبران و رسالت ها و آثارشان، به جای توقف در تاریخ پادشاهان و قهرمانان، ذکر می شد. این روش را آشکارا در بیشتر کتاب هایی که این مورخان درباره تاریخ اسلام نوشته اند، مشاهده می کنیم.

2 سیره نبوی : اهمیت والایی که سیره نبوی از آن برخوردار است، چه به منظور تبرّک جستن یا با اهداف تعبّدی محض، انگیزه ای قوی برای حفظ آن بود، گذشته از انگیزه های تبلیغی و الگو پذیری که وجود داشت. روایت سیره پیامبر و روزگارش، در جنگ یا در صلح، نخستین امور مرتبط با تاریخ اسلامی به لحاظ روایت و تدوین به شمار می روند که مورد توجه مسلمانان قرار گرفتند و این اهتمام تا اواخر قرن حاضر در تدوین کتاب های تاریخی باقی مانده است، زیرا کتاب های سیره نبوی و مغازیِ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در این مدت، رایج ترین کتاب های تاریخی بودند و حتی به درستی می توان گفت که توجه به سیره نبوی کلید تدوین تاریخ در بین مسلمانان و محور نخستین آن بود، چرا که این آثار به نقش پیامبر به عنوان یک رهبر، بسنده نکردند، بلکه ضمن پرداختن به مراحلِ تدریجی دعوت رسول خدا و چگونگی استقبال ایمان آورندگان و مشکلاتی که با آن ها روبه رو بودند و در برابر آن ها صبر پیشه کردند و نیز ضمن گفتوگو از روش های پیامبر در تکامل روحی، فکری و فرهنگی جامعه اش و وحدت این جامعه و به پاداشتن آن به صورتی منسجم و در خلال گفتوگو از نقش صدها مرد و زن و کودک در تحقّق این انسجام اجتماعی و شکوفاییِ درک عمومی و حمایت از دین، تصاویر پرباری از تاریخ جامعه اسلامی ارائه می دهند.

این امر به سرعت تکامل یافت و در کتاب های مستقلی که نام طبقات بر خود داشتند، ظاهر شد. طبقات نوعی تاریخ نگاری بود که مسلمانان پیش از سایر امت ها در آن به نگارش پرداختند و این آثار پس از چندی در زمره کتاب های تاریخی در آمدند. کتاب های طبقات، مملو از زندگی نامه اهل علم و اندیشه بود و چه بسا کتاب های تاریخی هم به این افراد و نقش تاریخیشان، بیش از تاریخ سیاسی اهمیت می دادند و خیلی زود آن چه را ولتر در نیمه قرن هجدهم میلادی برای تاریخ های اروپایی آرزو می کرد و می گفت: «اگر از من بپرسند کدام یک از اینان بزرگ ترند، اسکندر یا قیصر یا کرامول؟! پاسخ می دهم: اسحق نیوتن از همه بزرگ تر است»، در تاریخ نگاری اسلامی تحقق یافت. از این رو، سخاوی در دفاع از تاریخ، تاریخی را که در آن از سنت های پیامبران، دیدگاه های دانشمندان، سخنان حکیمان و مواعظ پارسایان و نیز سیاست حکومت ها و علل پیدایش دولت ها و مدتشان و عوامل نابودیشان سخن رفته باشد، ثروتی عظیم با منافعی بسیار می شمرد.

این درک تاریخی که مصدرش قرآن و سیره نبوی بود هم چنان ادامه یافت تا جایی که همه ابعاد اجتماعی و تمدنی و سیاسی را که با جوامع و امت ها پیوند داشت در برگرفت. در آخرین جمله های سخن سخاوی نیز مشاهده می کنیم که او چگونه تاریخ تمدن ها را بر تاریخ سیاسی و اخبار پادشاهان اولویت داده است. این، بازتاب روشنی از توجه بسیار قرآن نسبت به قضایای تاریخی است. با توجه به همه این ها تاریخ اسلامی به شایستگی می تواند اولین تاریخ تمدن ها شمرده شود که بشریت می شناسد. همه افتخارات در این پیشگامی و درکی که آفاق را بر روی مسلمانان گشود به دیدگاه تاریخی و شیوه تعاملی که قرآن ارائه کرده و مفاهیم مرتبط با این ابعاد تاریخی که سیره نبوی در بردارد، برمی گردد، حتی در مورد تعریف تاریخ، مورخانِ نخستین مصدر اساسی ای را که این تعریف از آن سرچشمه می گیرد در قرآن کریم یافتند که توضیح مفصل آن را نزد خلیفه بن خیاط (متوفای 240ق) نویسنده کتاب های التاریخ و الطبقات می یابیم که در مقدمه کتاب در تعریف تاریخ این گونه می گوید: «این کتاب تاریخ است و به سبب تاریخ، مردم زمان، حج و روزه داری و پایان دوره عدّه زنان و زمان پرداختن قرض هایشان را می شناسند» و در این باره به این آیه شریفه استشهاد می کند: «یسئلونک عن الأهلّة قل هی مواقیت للناس و الحج»2 سپس به این دو آیه، استشهاد می جوید: «وجعلنا اللیل والنهار آیتین فمحونا آیة اللیل وجعلنا آیة النهار مبصراً لیبتغوا فضلا من ربکم ولتعلموا عدد السنین والحساب»3 و «هو الذی جعل الشمس ضیاءً والقمر نوراً وقدره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب ما خلق الله ذلک إلاّ بالحق یفصّل الآیات لقوم یعلمون».4

سپس او از قرآن به تاریخ امت ها باز می گردد که رویدادهای بزرگ دینی را نشانه ای برای تعیین وقت در نظر می گرفتند، ابتدا از هبوط آدم، سپس بعثت نوح، طوفان، سوزاندن ابراهیم و بنای کعبه بود و پس از آن عرب ها تاریخ را از زمان مرگ کعب بن لؤی تعیین می کردند و سپس از واقعه عام الفیل تا این که مسلمانان تاریخ را از مبدأ هجرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) قرار دادند.5 بدین ترتیب، تأثیر قرآن و سیره نبوی به همه جوانب مهم، و مواجهه با تاریخ کشیده شد.

3 توسعه دولت اسلامی و حوادث تاریخی سیاسی: حوادث تاریخ اسلام پس از وفات رسول خدا با وقایع سقیفه و انتخاب خلیفه و وقایعی که به همراه داشت شروع شد، سپس مجموعه جنگ های داخلی بود که خلافت را با مرتدان و دیگران درگیر ساخته و به جنگ های ردّه معروف شد و پس از آن جریانِ فتوحات اسلامی از زمان ابوبکر و بعد از او که پرده از توسعه مرزهای سرزمین های اسلامی و ورود قبایل و ملت های جدید به اسلام برداشت و سپس حوادث داخلی دیگری در اواخر دوره عثمان و پس از آن، جنگ های جمل، صفین، نهروان و رویدادها و حوادث مختلف دیگر. همه این موارد و نظایر آن ها به جهت اهمیت و حساسیتی که از آن برخوردار بودند و به جهت جریان تمایلات مخالف و موافقی که پیرامون این امور در برداشتند علت توجه به تدوین و حفظ آن ها با انگیزه های مختلف بود تا بعدها حرکت تدوین تاریخی را به پیش برانند; حرکتی که در میدان توجهات مورخان مسلمان که در شهرهای مختلف اسلامی ظهور کردند، فزونی و تنوع یافت. بدین ترتیب، مورخان بصره، کوفه، شام و ایران پیدا شدند و کتاب های متعدد و گوناگون نوشتند و همه این ها در دوران نخستین حضور اسلام اتفاق افتاد.

علاوه براین، فتوحات گسترده که به انتشار قبایل و توسعه شهرها منجر شد، آتش عصبیتی را که اسلام خاموش کرده بود از نو برافروخت با همان بدی هایی که داشت، ولی این بار به دو شکل تاریخی در خدمت تاریخ نگاری درآمد; یعنی انساب و تاریخ شهرها. به زودی کتاب های انساب و اخبار قبایل و مکارم و اشعار آن ها و کتاب هایی که فضایل عرب ها و برتری هایشان را بر دیگران گرد آورده بود، فزونی یافت که در مقابلشان کتاب هایی که به برتری غیر عرب ها یا بازگو کردن مطاعن اعراب می پرداخت پدید آمد. کتاب هایی از همین دست درباره شهرها و بلاد مختلف نیز ظهور کردند. البته اولین کتاب انسابی که در اسلام نوشته شد ریشه اسلامی خالص داشت که امور مالی دولت اسلامی نگارش آن را ضروری ساخته بود و آن کتابی بود که در زمان عمربن خطاب به وسیله سه تن از مشهورترین نسب شناسان آن روزگار، یعنی عقیل بن ابی طالب، جبیر بن مطعم و مخرمة بن نوفل نوشته شد.

پیش از این، جریان فتوحات و سیر تکاملی امور اداری در شهرهای توسعه یافته اسلامی، به کارگیری تقویم را ضروری ساخته بود; پدیده تمدنی که مسلمانان برای نخستین بار به طور منظم از سال هفدهم هجری به کار بردند و ثبت رویدادها و تعیین تاریخشان را کاری متداول گردانید که مواد کار منظم تاریخی را در اختیار کسانی که حس تاریخی داشتند می گذاشت و آنان را براین کار ترغیب می نمود.

4 فراوانی و تکامل نسبی وسایل و ابزارهای نوشتن و کتابت: این عامل، تأثیری فعّال در سهولت کار تدوین و بازیابی نسخه های کتاب های تدوین شده و انتشار آن ها داشت.

عوامل منفی

در این زمینه، عوامل بزرگی وجود دارند که در نخستین روزهای تاریخ اسلام پدید آمدند و آثار منفی آشکاری برحرکت تدوین تاریخی داشتند که مهم ترین آن ها به قرار زیراست:

الف منع تدوین سنت نبوی: این مسئله از اولین روزها پس از وفات پیامبر آغاز شد و آثار روانی آن حتی تا اواخر قرن اوّل هجری ادامه یافت.6 این سیاست بر کار تدوین همه مطالب تأثیر منفی گذاشت که تدوین سیره نبوی و حوادث صدر اسلام نیز در میانشان بود.

ب سیاست فرهنگی منفی معاویه: وی در آغاز خلافتش این سیاست را رهبری می کرد و به موجب آن، خطیبان، معلمان و واعظانی را در شهرها پراکنده ساخت تا اخبار دروغی را به منظور ساختن فضیلت هایی برای برخی از اصحاب، ببافند تا با جایگاه والایی که علی و بنی هاشم در تاریخ و سنت به دست آورده بودند، مقابله کند. او با تمام نیرو با ایجاد محرومیت، تبعید و حتی زور شمشیر درها را بر روی انتشار مناقب علی و بنی هاشم که بسیاری از آن ها به رویدادهای تاریخ اسلام مرتبط بودند، بست.7

ج فتنه ها و ناآرامی های سیاسی و درگیری های مذهبی: این مسئله موجب نابودی و از میان رفتن بسیاری از کتاب ها، از جمله کتاب های تاریخی شد. بدیهی است کتاب های نوشته شده توسط گروه های مخالف با قدرت حاکم در همه اعصار، بیش از سایر کتاب ها در معرض نابودی و نیستی قرار داشته اند.

مراحل تدوین تاریخی مسلمانان

تدوین تاریخ اسلامی کاری تدریجی بود که طی چند مرحله شکل گرفت و توسعه یافت و به تکامل نسبی رسید که در ادامه، به این مراحل اشاره می کنیم.

مرحله اول: تدوین اولیه شخصی

این مرحله در کتاب هایی نمایان است که برخی مسلمانان به خصوص از طبقه اصحاب به منظور حفظ مطالب یا یادآوری و رجوع به آن ها به هنگام روایت شفاهی بر کسانی که در مجالسشان حاضر می شدند، می نوشتند. این نوع تدوین، ترتیب خاصّی نداشت بلکه مطالب گوناگونی، چون حدیث، تفسیر و سیره را گردآوری می کرد. در طبقه اصحاب، حتی در دوران منع تدوین، آثاری از این قبیل به فراوانی وجود داشت و وجود این گونه کتاب ها، که نام بردن از همه آن ها کاری دشوار است، امری قطعی و مسلم است. افزون براین، تدوین چنین نوشته هایی توسط کسانی که خود از منع تدوین سنت نبوی حمایت می کردند. ثابت شده است، مانند ابوسعید خدری که پس از مرگ او، پسرش عبدالرحمن، کتابی آورده و قسم می خورد که به خط پدرش می باشد.8 برخی تعداد کتاب هایی را که توسط اصحاب نوشته شدند بیش از 52 کتاب دانسته اند، هم چنان که درباره ابن عباس گفته شده که تعداد کتاب هایش به اندازه یک بار شتر می شد.9

امّا درباره آن چه فقط به تاریخ اختصاص داشت باید به اثری از ابن عباس اشاره کرد. سلمی، همسر ابو رافع و صحابی پیامبر می گوید: «عبدالله بن عباس را دیدم که الواحی همراه داشت و بر روی آن ها مطالبی از کارهای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را می نوشت».10 از نویسندگان سرشناس در این مرحله، سعید بن سعد بن عباده خزرجی است که ولادتش پیش از در گذشت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود. وی مطالبی درباره زندگانی رسول خدا نوشت با در نظر گرفتن این که پدرش سعد بن عباده صفحه هایی را که در حضور پیامبر نوشته بود نگهداری می کرد. از او یک خبر در مسند احمد آمده که به واقعه ای درباره پدرش، سعد بن عباده مربوط می شود. و نیز خبر دیگری در تاریخ طبری که روایتی درباره روز جمعه از طریق پدرش روایت کرده است.11 سهل بن ابی خیثمه انصاری یکی دیگر از همین نویسندگان است که در سال سوم هجری به دنیا آمد و در زمان معاویه در گذشت. کتاب او در باب سیره و مغازی به نواده اش محمد بن یحیی بن سهل رسیده بود که به هنگام روایت آن می گفت: «در کتاب پدرانم چنین یافتم». در کتاب های بلاذری، ابن سعد و طبری نصوصی از وی وجود دارد.12

گذشته از سیره نبی اکرم، رویدادها و احادیثی در عصر صحابه پس از پیامبر وجود داشت که به صورت شفاهی نقل می شد. نقل این گونه اخبار می تواند دلیل بر آن باشد که آن ها نیز همانند سیره و احادیث پیامبر در کتاب هایی که در دست راویان نخستین قرار داشت، نوشته شده بود. برخی از این احادیث و رویدادها ارزش تاریخیِ حایز اهمیتی داشتند یا نصوص تاریخی از جانب شاهدان عینی به شمار می رفتند که هم عصر با رویداد مورد نظر بودند. از جمله این نصوص ِ تاریخی که نقل آن ها بر مکتوب بودنشان نزد اصحاب دلالت دارد، خطبه حضرت زهرا(علیها السلام)در مسجد پیامبر است. در اسناد ابن طیفور نکته ای وجود دارد که به این امر اشاره می نماید. وقتی او از استاد خود درباره این که مردم می گویند خطبه یاد شده، ساخته ابو العیناء است، سؤال می کند، و استاد او شیخ علوی چنین پاسخ می دهد: «من مشایخ آل ابی طالب را دیدم که آن را از پدرانشان روایت می کردند و به فرزندانشان می آموختند و این خطبه را پدرم از جدم برای من روایت کرده که این خبر به او رسیده بود و مشایخ شیعه، پیش از آن که جدّ ابو العیناء به دنیا آمده باشد، آن را روایت کرده و بین خودشان مباحثه می کردند».13

در این خطبه، نماهایی از تاریخ عرب قبل از اسلام و آغاز دعوت اسلامی و دوران سختی هایش و سپس اعتلای کلمه اسلام و بر پا شدن دولت آن و در نهایت، حوادث غیر مترقبه ای که بلافاصله پس از وفات پیامبر پدید آمد، وجود دارد. همین طور خطبه عمر بن خطاب در اواخر عمرش که در آن از حوادث سقیفه سخن گفته و برخی جزئیات آن را نقل کرده است، نص تاریخیِ حائز اهمیتی محسوب می شود که به احتمال قوی از جمله مطالبی است که توسط شاگردان مشهور عبدالله بن عباس از قول او نوشته شده بود، مانند عبیدالله بن عبدالله بن عقبه بن مسعود،14 راوی این خبر، و زهری که نویسنده کتاب هایی در حدیث و سیره است این خطبه را از او گرفته اند. از همین قبیل، خطبه های تاریخی مشهور امام علی(علیه السلام) است که در نهج البلاغه گرد آمده است و بسیاری از آن ها را کسانی که مستقیماً شنیده و حفظ کرده بودند، نوشته بودند و سپس از طریق روایت آن ها به طبقه دوم راویان، نگارش آن ها گسترش یافت.

نکته ای که باید بدان تأکید کنیم و این مرحله را از دیگر مراحل متمایز می سازد، این است که مطالب نقل شده به صورت شفاهی در این دوره، در کتاب های خاصّی نزد صاحبانشان نگهداری می شد و فقط به منظور جلب توجه عمومی به این طریقه روایت در آن دوران، آن ها را به صورت شفاهی نقل می کردند.

هم چنین در همین مرحله کارهایی به شکل های مختلف صورت گرفت که در حوزه تاریخی داخل می شدند و جنبه رسمی داشتند; یعنی کتاب های انساب عرب که عمر بن خطاب به جهت ثبت و ترتیب دیوان دستور داد نوشته شود و به این منظور، هیئتی مرکب از سه نفر از نسب شناسان مشهور: عقیل بن ابی طالب، جبیر بن مطعم و مخرمة بن نوفل تشکیل شد،15 امّا این کتاب ها به همان جنبه رسمی خود برای انجام کارهای دیوانی باقی ماندند.

مرحله دوم: تدوین جزئی تاریخ

این مرحله، با آزادی کتابت در زمان حکومت امام علی(علیه السلام) آغاز شد که خود مستقیماً به نوشتن فرا می خواند و سخنانش را برای شنوندگان املا می کرد و بدین ترتیب، بسیاری از سخنان وی به نگارش درآمد16 و شاید اولین کتاب تاریخی که در این مرحله ظاهر شد، نتیجه همین فضایی بود که علی(علیه السلام) ایجاد نمود، به طوری که کاتب او، عبیدالله بن ابی رافع، آغازگر این نوع تدوین تاریخی در کتاب قضایا امیرالمؤمنین و کتاب دیگرش که از آن یاد خواهیم کرد بود.

مورخان این مرحله

1 عبیدالله بن ابی رافع: او کاتب امام علی(علیه السلام) بود و کتابی با نام تسمیه من شهدمع امیرالمؤمنین فی الجمل و صفین و النهروان من الصحابه رضی الله عنهم داشت که شیخ طوسی از آن یاد کرده و اسناد خودش را به آن ذکر کرده است.17

2 عروة بن زبیر بن عوام (متوفای93 ق): او کتاب مغازی را نوشت و اولین کسی بود که در این مرحله در زمینه مغازی دست به نگارش زد و بخش اعظم روایاتش از ام المؤمنین عایشه، یعنی خاله او بود. عروه در فعالیت های سیاسی با برادرش عبدالله بن زبیر همکاری نداشت، بلکه از هواداران حکومت اموی بود و در روایات او تمایل به جلب رضایت آن ها وجود دارد. مثلا او درباره سخن گوی مسلمانان مهاجر به حبشه می گوید: «او عثمان بن عفان بود»،18 در حالی که همه اتفاق نظر دارند که وی جعفر بن ابی طالب بود. عروه دشمنی آشکاری با بنی هاشم و به خصوص علی(علیه السلام) داشت که شاگردش ابن شهاب زهری پرده از این دشمنی برداشت. معمر بن راشد می گوید: «نزد زهری دو روایت درباره علی(علیه السلام) به روایت عروه از عایشه وجود داشت. روزی آن دو حدیث را از او پرسیدم، گفت: با آن دو نفر و احادیثشان چه کار داری؟ خدا به آن ها داناتر است، من آن دو نفر را در حق بنی هاشم گناه کار می دانم».19

عروه در جنگ جمل تصمیم داشت همراه پدرش برای نبرد با علی(علیه السلام)خارج شود، ولی به جهت سن کم، او را بازگرداندند، زیرا در آن زمان سیزده سال داشت.20 توجه خاص او به عایشه، موضع گیری سیاسی و فکری بود که از یادش برده بود که بنی هاشم هم دایی های او می باشند و مادر پدرش مادر زبیر صفیه، دختر عبدالمطلب و خواهر ابوطالب بوده است. عروه مطالب دیگری نیز در تاریخ نوشت که عمده آن ها نامه هایی بود که در جواب به سؤال های عبدالملک بن مروان نوشته بود و بر همین اساس، هورووتیز شرق شناس آغاز تدوین تاریخ اسلامی را در زمان عبدالملک و به دست عروة بن زبیر دانسته است.

3 ابو فضاله عبدالله بن کعب بن مالک انصاری (متوفای 97 ق): او کتاب کوچکی در مغازی داشته که ابن اسحاق و طبری از او نقل کرده اند.21

4 ابان بن عثمان بن عفان (متوفای 105ق): او هفت سال، والی مدینه از جانب عبدالملک بن مروان بود و کتابی در سیره و مغازی داشت که تاریخ نویسان بعدی جز اندکی از آن نقل نکرده اند، ولی زبیر بن بکّار روایت حائز اهمیتی درباره آن نقل کرده که تصویری مفید از این کتاب به دست می دهد او می گوید: «سلیمان بن عبدالملک در سال 82 ق در زمان خلافت پدرش عبدالملک به قصد حج به مکّه رفت و از ابان خواست تا سیره و مغازی پیامبر را برایش بنویسد. ابان گفت: این کتاب نزد من موجود است که آن را از روایت های صحیح از کسی که به او اطمینان دارم گرفته ام. سلیمان دستور داد از این کتاب ده نسخه برایش بنویسد و چون نوشت سلیمان آن را مطالعه کرد و دید که در آن ها از انصار و در بیعت عقبه اول و عقبه دوم و جنگ بدر یاد شده است. او از این امر، مبهوت شد و گفت: من برای این قوم چنین فضیلتی نمی دانستم، یا خاندان من حق آن ها را نادیده گرفته است و یا آن ها این گونه نبودند؟ ابان گفت: تقصیر و کوتاهی آنان در حق عثمان، شهید مظلوم(؟!) ما را از گفتن حق باز نمی دارد و البته آن ها همان گونه بودند که در این کتاب برای تو توصیف کرده ام. ولی سلیمان دستور داد کتاب ها را پاره کرده یا سوزاندند و وقتی این خبر برای پدرش در شام نقل شد به سلیمان گفت: چه نیازی به کتابی داشتی که در آن هیچ فضیلتی برای ما وجود ندارد و مردم شام را از اموری آگاه می سازد که نمی خواهیم بدانند؟! سلیمان در جواب گفت: به همین جهت دستور دادم آن چه را نوشته بود پاره کنند».22

از این روایت، چند نکته مهم به دست می آید، از جمله:

الف این کتاب شامل اخبار بسیاری از سیره و مغازی پیامبر بود، زیرا اولا: سلیمان از ابان می خواهد که برایش سیره و مغازی بنویسد و ابان پاسخ می دهد که این کتاب موجود است و ثانیاً: به دلیل مواضع سه گانه ای که در آن ها از انصار یاد شده است، ولی این کتاب آن گونه نبوده که دوری23 و احمد امین24 توصیف کرده اند و سیدعبدالعزیز سالم25 هم از آن ها اقتباس کرده و سپس شاکر مصطفی26 همان ها را نقل کرده و اشتباه دیگری هم به آن ها افزوده، یعنی آن را از مصادر یعقوبی شمرده است، در حالی که ابان بن عثمان که یعقوبی از او نام برده، ابان بن عثمان احمر بجلی است;

ب ابان بن عثمان نسبت به انصار، متعصب نبود که نام آن ها را از تاریخش حذف کند، چنان که دولت اموی می خواست;

ج می توانیم از مواضع سلیمان دریابیم که در این مغازی چیزی از نقش تاریخی علی(علیه السلام) و بنی هاشم وجود نداشت که تعصب او را برانگیزد، نه به این دلیل که او از نقش آن ها آگاه بود و به آن اقرار داشت، زیرا کسی که قضیه بیعت عقبه و حضور انصار در جنگ بدر را نداند قطعاً از بخش عمده ای از سیره بی اطلاع است، بلکه به این دلیل که کتاب از بیان نقش تاریخی بنی هاشم خالی بود;

د این روایت، ما را نسبت به حساسیت تأثیر دولت اموی بر فرهنگ اسلامی آگاه می سازد، به طوری که مردی چون خلیفة بن خیاط را که در مجالس پدرش و در حضور اخباریان، محدثان و فقیهان حاضر می شد، از ذکر مطالبی درباره انصار باز داشته است.

5 عاصم بن عمرو بن قتاده انصاری (متوفای 120ق): او از تابعین بود و از پدرش و نیز از جابر بن عبدالله، انس، علی بن حسین و محمد بن حنفیه روایت می کرد، و ابن اسحاق روایات بسیاری از او گرفته بود. عمر بن عبدالعزیز به او فرمان داد که در مسجد اموی در شهر دمشق برای مردم از مغازی پیامبر و مناقب اصحاب بگوید. ابو زرعه، نسایی و ابن حبّان او را توثیق کرده اند.27 از آن جایی که او از انصار بود سهم انصار را در تاریخ اسلام از یاد نبرد و در نقل سیره علی(علیه السلام) نیز کوتاهی نکرد. و این از مزیت های مغازی او بود که آن را نسبت به نمونه های قبلی اش برتری می داد.28

6 شرحبیل بن سعد (متوفای 123ق): بخش عمده مغازی او ضبط نام اصحابی بود که در غزوه های پیامبر(صلی الله علیه وآله) شرکت کرده بودند. ابن حبان و ابن خزیمه روایاتش را در مسندهایشان نقل کرده اند، امّا دیگران او را متهم نموده اند که کسانی را از پیشگامان در اسلام دانسته که هیچ سابقه ای در اسلام نداشته، لذا مغازی او را بی اعتبار دانسته اند.

7 ابن شهاب زهری (متوفای 124ق): او کتاب مغازی ای داشت که قسمت های بسیاری از آن در کتاب المصنف عبدالرزاق صنعانی حفظ شده است. وی مغازی خودش را به دستور والی مکه، خالد بن عبدالله قسری نوشته بود و خالد قسری از او خواسته بود تا مغازی را برایش بنویسد. زهری می گوید: به او گفتم: در این کار مطالبی از سیره علی بن ابی طالب به ذهنم می رسد آیا آن ها را هم ذکر کنم؟ او گفت: هرگز، مگر این که او را در قعر دوزخ نشان دهی. و زهری مغازی خود را نوشت بدون این که هرگز نامی از علی(علیه السلام) در آن بیاورد. او رئیس پلیس بنی امیه و همواره در کنار عبدالملک بن مروان و فرزندانش، هشام، سلیمان و یزید بود، و یزید بن عبدالملک او را به کار قضاوت گمارد.

اینان مهم ترین کسانی بودند که در نگارش تاریخ و در این مرحله، شرکت داشتند; مرحله ای که ویژگی اساسی اش تدوین تاریخ اسلام غالباً با نام مغازی و به روش روایت و اسناد بود، به گونه ای که نویسنده جزئیات غزوات را به طور کامل بیان نمی کرد و همه رویدادها را فرانمی گرفت، بلکه فقط روایت یا روایات پراکنده ای از غزوات را هر یک از که کتاب به آن ها پرداخته بود، نقل می کرد. و در واقع این کتاب ها مجموعه ای از اخبار مستند و جداجدا و ناپیوسته غزوات بود و طبیعی است چنین مجموعه ای تصویری کامل و منظم از موضوعش را ارائه نمی دهد.

مرحله سوم: پیدایش کتاب های تکامل یافته تر

در این مرحله، کتاب های تاریخیِ تکامل یافته تری پدید آمد که در آن ها اخبار تاریخی، تسلسل و نظم زمانی یافته بود و تصویر کامل تری از دوران تاریخی مورد نظر ارائه می داد. در این دوره، کتاب های تاریخی متنوعی تدوین شد که مراحل تاریخی مختلفی از سیره پیامبر اکرم و دوران خلفا و روزگار امویان را در برمی گرفت. این مرحله، مرحله تکامل عظیمی در شیوه ها و مواد تدوین تاریخ به شمار می رود و مشهورترین تاریخ نگاران آن به قرار زیرند:

1 محمدبن اسحاق (متوفای 151ق): او مشهورترین نویسنده سیره نبوی و کتاب او مهم ترین کتاب شناخته شده در بین کتاب های قدیمی سیره می باشد. کتاب بزرگ او را ابن هشام خلاصه کرد و هم اکنون در چهار جلد به نام سیره ابن هشام معروف است.

2 ابو مخنف لوط بن یحیی (متوفای 157ق): اولین تاریخ نگار مجموعه ای است که درباره بخش عمده رویدادهای تاریخ اسلام کتاب نوشت. او با کتاب هایش که حدود پنجاه جلد می شد تنوعی در آثار تاریخی پدید آورد که تاریخ نگاران پس از او از وی تبعیت کردند. آثار او در بردارنده پنجاه رویداد تاریخ اسلام تا پایان عصر اموی می باشد که مشهورترین آن ها: کتاب الردّه، وقعه صفین، اخبار الخوارج و مقتل الحسین است که از مصادر مهم طبری بوده اند.29 او در کتاب تاریخش بیش از 230 مرتبه از آن ها نام می برد، اولین مرتبه در قضیه بیماری پیامبر در سال 11 ق و آخرین بار در حوادث سال 132 ق، یعنی سال انقراض حکومت امویان است.

3 ابان بن عثمان احمر بجلی: او از اصحاب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام)بود و کتاب بزرگ و خوبی در سیره نبوی و رویدادهای پس از رحلت پیامبر داشت که در آن اخبار «المبتداء و بدایة أمر النبی و نشأته و المبعث و المغازی و الوفاة و السقیفه و الردّه» را گرد آورده بود و مورخانی، چون ابو عبیده معمر بن مثنی و دیگران بسیاری از اخبار شعر و انساب و ایام را از او گرفته اند.30

4 سیف بن عمر تمیمی (متوفای 170ق): او کتاب الفتوح الکبیر و الردّه را نوشته بود که طبری در ذکر اخبار ردّه و اخبار خلفا، حتی جنگ جمل در وهله اول، به این کتاب مراجعه کرده و حدود 230 مورد از آن نقل کرده است. این اخبار با حوادث سال 36 ق پایان می یابد، او کسی است که بیش از همه تاریخ نگان را مورد طعن قرار گرفته و به دروغ گویی، جعل اخبار و زندقه توصیف شده است، حتی برخی ترک کردن روایاتش را واجب شمرده اند.31

5 هشام بن محمد بن سائب کلبی (متوفای 204 ق): او حدود 150 کتاب در تاریخ و انساب داشت، از جمله فتوح الشام (جنگ)جمل، اخبار (جنگ) صفین، الجمهره، و روایات مردم مدینه، عراق و شام را گرد آورده بود. طبری از میان کتاب های او بر کتاب های عوانة بن حکم و ابو مخنف دست یافت که حدود 250 مرتبه در تاریخ طبری از آن ها نقل شده است.

6 هیثم بن عدی (متوفای 207ق): او نخستین کسی است که شیوه سال شماری، یعنی ذکر حوادث تاریخی براساس ترتیب سال ها را در کتاب التاریخ المرتّب علی السنین در پیش گرفت.

7 محمد بن عمر واقدی (متوفای 207ق): نویسنده کتاب المغازی. او استاد محمد بن سعد کاتب، نویسنده کتاب طبقات الکبری بود که کتاب زندگی نامه بزرگان تاریخ اسلام برحسب طبقاتشان است.

8 ابو عبیده معمر بن مثنی (متوفای 211ق): او از مردم بصره و دانشمندی لغت شناس بود و کتاب هایی در تاریخ داشت که بیشتر آن ها در زمینه فتوحات اسلامی بود. طبری حدود پنجاه مورد به آن مراجعه کرده است.

9 نصر بن مزاحم منقری (متوفای 212 ق): کتاب های بسیاری داشت، از جمله: کتاب الجمل که طبری در چهار مورد از آن بهره گرفته و کتاب وقعة الصفین که تنها کتاب باقی مانده اوست.

10 علی بن محمد بن عبدالله (متوفای 225ق): او حدود 240 کتاب داشت که همگی در زمینه تاریخ بودند. شاید مهم ترین آن ها کتاب الاحداث، اخبار الخلفاء، خطبه های علی بن ابی طالب و نامه هایش به کار گزارانش بود. مدائنی به سبب کتاب های گسترده و مورد اعتمادش، مصدر تاریخ نگاران بعد از خود شد.

11 زبیر بن بکار (متوفای 256ق): نویسنده کتاب الاخبار الموفقیات که آن را برای الموفق، پسر متوکل عباسی نوشت. زبیر، قاضی متوکل در شهر مکه بود و به دشمنی با علویان شهرت داشت، ولی او در این کتابش منصفانه و به دور از جانبداری وارد شده است.

12 ابن قتیبه دینوری (متوفای 276ق): او در زمینه تاریخ، کتاب های تاریخ الخلفاء یا الإمامة و السیاسة، عیون الأخبار و المعارف را نوشت. ابن قتیبه جایگاه والایی در علم و معرفت داشت.

13 احمد بن یحیی بلاذری (متوفای 279ق): او کتاب های فتوح البلدان و انساب الاشراف را داشت. بلاذری مورخ و جغرافی دان و هم نشین متوکل بود و فارسی را خوب می دانست و کتاب عهد اردشیر را از فارسی به عربی ترجمه کرد.

14 ابن اعثم کوفی (متوفای 304ق): کتاب الفتوح که کتابی بزرگ و مفصل در هشت جلد می باشد از اوست. آغاز این کتاب با اخبار سقیفه در سال 11 ق و پایانش خلافت منتصر در سال 247 ق است.

مرحله چهارم: تدوین مجموعه های تاریخ های عمومی

این مرحله ای است که تاریخ نگاری اسلامی در آن، تحوّل جدیدی یافت و به سمت دو روش مهم که در ذیل آمده، جهت گیری کرد:

1 یکپارچگی همه حوادث تاریخ اسلام، با گرد آوری تاریخ اسلام از اولین حوادث تاریخ عربِ پیش از اسلام که پیوندی با تاریخ اسلام داشت و سپس ولادت و زندگانی و سیره کامل پیامبر و سپس اخبار خلفا تا معمولا دوران تاریخ نویس، به ترتیب سال ها به طور پیوسته و منظم.

2 یکپارچگی تاریخ بشر با گردآوری تاریخ انبیا و اقوام آن ها و تاریخ تمدن های بزرگ نزدیک به جامعه اسلامی، به خصوص تمدن ایرانی.

مهم ترین مورخان این مرحله عبارت اند از:

1 ابوحنیفه دینوری (متوفای 281ق) که کتاب الأخبار الطوال را نوشت.

2 احمد بن یعقوب یعقوبی (متوفای 284ق) نویسنده تاریخ معروف به تاریخ یعقوبی.

3 محمد بن جریر طبری (متوفای 310ق) نویسنده بزرگ ترین مجموعه تاریخی تا آن زمان با نام تاریخ الأمم و الملوک که به تاریخ طبری مشهور است.

4 مسعودی (متوفای 346ق) نویسنده کتاب های مروج الذهب و التنبیه و الأشراف. او کتاب دیگری به نام اخبار الزمان داشته که به بزرگی و گستردگی مطالب، توصیف شده، ولی اصل کتاب از بین رفته است.

5 مسکویه، احمد بن محمد (متوفای 421ق) نویسنده کتاب تجارب الأمم و تعاقب الهمم.

----------------------------------------

1 دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن اسلامی.

2 . بقره (2)آیه 189 .

3 . اسراء (17) آیه 12 .

4 . یونس (10)آیه 5 .

5 . تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 5-6 و نیز ر.ک: عبدالجبار ناجی، ص 180-182.

6 . ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ص 1، 2، 3 و 7 .

7 . برای تفصیل بیشتر ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 11، ص 43 به بعد .

8 . ولید اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی، ص 48.

9 . ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 103 .

10 . ابن سعد، طبقات الکبری، ج 5، ص 216.

11 . احمد بن حنبل، مسند، ج 5، ص 222 و تاریخ طبری، ج 1، ص 114.

12 . شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ج 1، ص 151 .

13 . احمد بن ابی طاهر بن طیفور، بلاغات النساء، ص 23 .

14 . ر.ک: تهذیب الکمال، ص 19، 73 و 76.

15 . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 153.

16 . تقیید العلم، ص 89 و 90 و طبقات الکبری، ج 6، ص 168 .

17 . طوسی، فهرست، ص 107 و خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 62 .

18 . ر.ک: سیره ابن اسحاق، ص 217-218.

19 . طبقات الکبری، ج 5، ص 179 و ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج 4، ص 423.

20 . شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ج 1، ص 153 و هورووتیز، المغازی الأولی، ص 20-21.

21 . شاکر مصطفی ،همان، ج 1، ص 154 .

22 . زبید بن بکار، اخبار الموفقیات، ص 222 .

23 . عبدالعزیز دوری، نشأة علم التاریخ عند العرب، ص 21.

24 . امین، ضحی الاسلام، ج 2، ص 321.

25 . سیدعبدالعزیز سالم، التاریخ و المورخون العرب، ص 55.

26 . شاکر مصطفی، همان، ج 1، ص 152 .

27 . تهذیب الکمال، ج 13، ص 53; ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 240 و تهذیب النفس، ج 5، ص 47 .

28 . بعضی از این روایات را ابن اسحاق و طبری نقل کرده اند.

29 . ر.ک: فؤاد سز گین، تاریخ التراث العربی، ج 2، ص 127.

30 . طوسی، فهرست، ص 18; نجاشی، رجال، ص 13 و حموی، معجم الادباء، ج 1، ص 180.

31 . شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ص 198 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان