موانع احیاء فقه

بخش پایانی مقاله نخست ، به تشریح نظریه ای اختصاص یافته بود که اعتقاد داشت فقه با بافت کنونی خود، کارآیی نام در بر آوردن نیازهای حقوقی را ندارد و پی ریزی نوین فقه با توجه به[ حوادث واقعه] و روابط مناسبات نوین ، ضرورت یافته است واین نظام حقوقی باید غبار فراموشی وانزوااز تن بزداید و در صحنه واقعیت های اجتماعی گوهر خویش عرضه کند و مسائل[ مبتلابه] را ب ...

ادامه بحث ...

بخش پایانی مقاله نخست ، به تشریح نظریه ای اختصاص یافته بود که اعتقاد داشت فقه با بافت کنونی خود، کارآیی نام در بر آوردن نیازهای حقوقی را ندارد و پی ریزی نوین فقه با توجه به[ حوادث واقعه] و روابط مناسبات نوین ، ضرورت یافته است واین نظام حقوقی باید غبار فراموشی وانزوااز تن بزداید و در صحنه واقعیت های اجتماعی گوهر خویش عرضه کند و مسائل[ مبتلابه] را به کاوش بنشیند. این نظریه ، بر آن بود که عواملی چند به این ضعف کمک کرده است و باعث شده است تا در دوران کنونی فقه در پاسخگویی به[ مسائل مستحدثه] دچار مشکلاتی باشد. فهرست این عوامل که در مقاله گذشته از آنها بحث شد بدین منوال است . 1. ظاهر بسندگی درافتاء و پژوهش . 2. نگرش غیر سیستماتیک به مسائل در فقه کنونی . 3. عدم توجه به موضوعات نوین . 4. دوری فقه از حاکمیت و واقعیت ها در بخش قابل ملاحظه ای از تاریخ حیات خود. 5. شکل گیری مسایل فقه براساس مناسبات و روابط دورانی خاص از تاریخ . 6. ورود بیگانه با فقه در فقه و7. گستردگی مباحث فقه و عدم رشته بندی آنها.

سئوالی که بطور طبیعی درادامه مقاله گذشته مطرح می شوداین است که آیااقدامی در جهت جبران ضعف ها واز بین بردن عوامل کم توانی فقه انجام گرفته است ؟ آیا کسانی بدین مهم قیام کرده اند؟ واگر چنین بوده آیااین تلاش علمی واین کاوش فرهنگی با موانعی روبرو بوده است یا نه ؟

به باور ما جواب دو سئوال نخست مثبت است . فرزانگان و فقهای زمانشناسی ، ضرورت این امر را درک کرده اند، این اندیشه را در مجامع علمی مطرح کرده اند 1 و خود نیز کمتر همت بربسته و گامهایی دراین وادی برداشته اند و طرحها و نظریاتی را در جهت احیاء فقه عرضه کرده اند.

دراین باب ، می توان به رهبران این حرکت فکری اشاره کرد و کسانی همچون حضرت آیه الله العظمی منتظری ، شهید دکتر بهشتی و شهید مطهری را رهبران این حرکت بشمار آورد.2

پاسخ سئوال سوم نیز مثبت است .اصولا هیچ تغییراندیشه و جهانبینی و نظریه ای در جوامع انسانی به سادگی شکل نمی گیرد، چرا که افکار واندیشه های نو حتی تگر در مستحکم ترین موضع قرار داشته باشند در مجامع علمی ، جای باز نمی کنند مگر در طول چند نسل . تحت تاثیر قرار دادن متفکران ،امر سهلی نیست و توان علمی بسیار و حیثیت واعتباری عظیم می طلبد. فقه واحیاء آن نیز، به مثابه یک جزءاز کلیت اندیشه ، دراین حکم با دیگر علوم اشتراک دارد. حرکت در جهت بازنگری به ابواب فقه و تدوین فقهی بالنده ، نمی تواند خالی از صعوبت باشد. طرح نظریات نوین ، مخالفت هایی را بر می انگیزد و تنش هایی را سبب می گرد آنچه از آثار منتشره دراین باب بدست می آید می تواند ما را در یافتن علل این تنش ها یاری کند و موانعی را که بر سر راه احیاء فقه وجود دارد بشناساند دراینج، به بخشی ازاین عوامل اشاره می کنیم و بحث فراگیر دراین زمینه را به عهده پژوهشگران دلسوزاو می نهیم .

1. نهادی شدن نظریات

گذراز مرحله موجود و پی ریختن نظامی نوین در فقه و وارد کردن پدیده ها و موضوعات تازه دراین نظام علمی و گشودن بابهایی جدید در آن ، ناگزیر با بسیاری از ذهنیت ها و با برخی از نهادهای اجتماعی ، مذهبی ، علمی ، و شخصیت های باسابقه ،اصطحکاک می یابد.

نهادهایی که برمحور مفاهیم و یافته های گذشته شکل گرفته اند، دستگاههایی که بر محور احکام و قوانین مستنبطه پیشین برپایند، شخصیت هایی که تمامی سرمایه های علمی و موقعیت اجتماعی شان در فهم درست و عمیق متون موجود خلاصه می شود، نمی توانند بسادگی تحولی زیربنایی را در مجموعه این متون بپذیرند و در باور خود بنشانند و تحقق آن را به استقبال بنشینند، چرا که تحول زیربنایی در نظام علمی موجود، شخصیت ، موقعیت ، یافته ها نظریات علمی آنها را به بایگانی می سپارد. شاید گویاترین شاهد برای ترسیم این واقعیت سخنی باشد که برخی از پژوهشگران درباره ابوریحان بیرونی آورده اند: ابوریحان با وجوداین که ماننداکثر منجمان قدیم ، معتقد ب مرکزیت زمین در منظومه شمسی بود،از نظریه مقابل که شمس را مرکز و زمین را سیاره ای می شمارد که دور آن در حرکت است ، آگاه بود و می دانست که بعضی ریاضیدانان قدیم قابل به حرکت زمین به دور خورشید بودند.ابوریحان تا پایان عمر خود درباره این مطلب و صحت و سقم این دو فرضیه ، در تردید بود و به این حقیقت برخورده بود که انتخاب بین آن دو یک مساله نجومی نیست ، بلکه به نظریات کلی درباره جهانشناسی که به امور دینی و مسائل فلسفی و روحیه ملل وابستگی دارد. و نیز به مسائل طبیعیات مخصوصا موضوع حرکت ، مرتبط است . درباره این امر،ابوریحان چنین می نگارد:

[....قسم با جان خود که آن عقیده شبه ای است که تحلیل اش در نهایت دشواری است و قولی است که رفع وابطالش در کمال صعوبت است] شکی نیست که پذیرفتن نظریه مقابل ، یعنی مرکزیت خورشید و حرکت زمین ، نه تنها منجر به واژگون شدن طبیعیات ارسطویی می شد بلکه زمینه کلی فکری و دینی و فلسفی را نیز دگرگون می ساخت ... ابوریحان که گویااز نتایج و عواقب غیرنجومی این امر خبردار بود، بالاخره به دلائلی که خارج از قلمرو هیات است ،امکان حرکت زمین را رد کرد و به عقیده سایر معاصران خود پیوست.3

این گونه برخورده، در دوران معاصر و در باب پی ریزی نوین فقه نیز، می تواند مورد داشته باشد.از باب مثال : وقتی[ حق الاماره] بودن خمس در یک حوزه درسی طرح می شود و بنای این تئوری با همه جوانب حقوقی - علمی آن بدست یک فقیه مبتکر و دلیر ساخه می شود 4 واثبات می گردد که خمس ، بخشی از نظام مالیاتی اسلام است که تنها و تنها دولت مرکزی تحت اشراف و هدایت ولایت فقیه می تواند آن را وصول کند و در خزانه دولت واریز نماید و براساس برنامه مصوب ، هزینه نماید، بسیاری از نهادها و مجامع و دستگاههای با سابقه ازاین اصل علمی متضرر می شوند و حیات و بقای خویش را بسته به بقای حکم موجود دراین باب می بینند و بدینسان است که کاوش علمی در مورد مساله ای این چنینی بسهولت مساله ای - مثلا - درباب طهارت انجام نمی یابد و مخالفت بااین نظریه فقهی آغاز می گردد.

گرایش به آراء علمی نوین ، در تمامی مجامع علمی و در طول حیات بشر، فرزانگان بسیاری را یا خانه نشین ساخته است یا جام مرگ نوشانده یا به پای طناب دار کشانده است ، ولی هیچگاه رویش جوانه های اندیشه و بالندگی شجره آگاهی و گردش چرخ علم ، به توقف کامل کشانده نشده است . همیشه فرزانگانی دراین وادی پیدا شده اند که همه تیرهای تهمت افتراء را بجان خریده اند و با نهادها و آراء حافظ وضع موجود با استواری و صلابت برخورد کرده اند .

کمال و بالندگی نظام جمهوری اسلامی که بر پایه فقه واجتهاد استواراست نیز، در گرو همین گونه شجاعت ها و برخوردهای آگاهانه و دلیرانه است . دراین باب بشنویم سخن شهید دکتر بهشتی را:

[ما برای اینکه جمهوری اسلامی مان جمهوری اسلامی بماند، بایداجتهاد انقلابی داشته باشیم یعنی اجتهادی که محافظه کارانه بناشد،اجتهادی که با همه مسائل و با همه نهادها با روحیه انقلابی برخورد کند]. 5

2. حفظ عوام

باورهای عوامانه در ذهنیت های کم عمق و سطحی می رویند و ریشه در کنکاش های عقلانی و تاملات درونی ندارند. ریشه این گونه باورها و عقاید، گاه همرنگی با جماعت است و تقلیداز فرهنگ و سنت های قومی و گاه اشباع احساسات زودگذر.از آنجا که این گونه باوره، درطول سالیان دراز دراثر تلقین و تکرار در ذهنیت علوم شکل می گیرد و همانند لانه های رسوبی دراعماق شخصیت آنان می نشیند، ستردن این رسوبات جز باانجام بهسازی های عمیق میسر نیست . این نوع عقاید برای اشباع صاحبان خود، منطقی بودن را نیازمند نیستند. در چنین ذهنیت هایی چه و چرا؟ زمینه رویش ندارد.این باورها از هیچ نظم و نسقی برخوردار نیستند، به مثابه وحی تلقی می گردند و از هر نوع انعطاف پذیری عاری هستند. شهید مطهری در ترسیم خصایص عوام می گوید:

خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه با آن خو گرفته پیمان بسته است . حق و باطل تمیز نمی دهد. عوام ، هر تازه ای را بدعت یا هوی و هوس می خواند. ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمی شناسد. ازاین رو، با هر نوی مخالفت می کند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است . ما هم اکنون می بینیم که عوام الناس به مسائلی جدی از نوع[ توزیع عادلانه ثروت] ،[ عدالت اجتماعی] ،[ تعلیمات عمومی] ،[ حاکمیت ملی] و امثال این مثال که پیوند ناگستنی بااسلام دارد... به آن شم نگاه می کنند که بیک هوس کودکانه . 6

محتوای باورهای عوامانه گوناگون است : گاه مراسمی ملی ، گاه حکمی منسوب به دین و گاه سنتی منسوب به مذهب .

در ارتباط بااحیاء فقه واز آن جمله در خصوص مسائل اقتصادی فقه یکی از عوامل عدم تحرک و پویائی ، همین[ عوام داری] یا[ عوام زدگی] است .

خصایص باورهای عوامانه را بر شمردیم . بدون تردید باورهای هوشمندانه که ریشه در تاملات عقلانی و کاوش های ذهنی دارند و جان مایه از آگاهیهای گسترده می گیرند و بر نظم و نسقی منطقی استوارند و در آن ، به هماهنگی اجزاء یک تفکر توجه شده است ، با اندیشه های عوامانه و سطحی سنخیت ندارند. یک متفکر، یک فقیه و یک پژوهشگر،اگر مجبور باشداندیشه های خویش را به عوام عرضه کند و در یک ارتباط متقابل این فرآورده ها را به آنان تفهیم نماید، راهی ناهموار و صعب العبور را باید به پیماید.انطباق ذهنیت عوامانه با آن خصایص که برشمردیم با ذهنیت یک فرزانه ، یک متفکر،امری است که بسهولت انجام نمی پذیرد.اندیشه نو برای جای گرفتن در مجموعه ذهنی یک شخصی ،انعطاف دیگر باورها را می طلبد، در حالیکه اندیشه های عوامانه خشن وازانعطاف پذیری عاری اند. دراینجاست که یا باید در برابر عوام موضع گرفت واز آنان برید و علم اندیشه را در حلقه انس دانشوران محدود ساخت ، یاازاندیشه بارور و بالنده دست شست و به بهانه نگهداشت عوام ، با تفکر و منطق و نوآوری وادارک های ژرف وداع کرد بااشاره به همین وضعیت دشواراست که شهید مطهری نوشته اند:

[روحانیت عوامزده ما چاره ای نداردازاین که آنگاه که مساله ای اجتماعی می خواهد عنوان کند، بدنبال مسائل سطحی و غیراصولی بروداز مسائل اصولی صرفنظر کند، یا طوری نسبت به این مسائل اظهارنظر کند که با کمال تاسف ، علامت تاخر و منسوخیت اسلام بشمار رود و وسیله بدست دشمنان اسلام بدهد]. 7

این وضعیت در دوران کنونی عمومیت ندارد و بخش قابل ملاحظه ای از روحانیت به پژوهش های اصولی و مسائل جدی بها می دهند،امااین آفت ، بکلی از مجامع حوزوی رخت برنبسته است .این مشکل بیشتر برای کسانی مطرح است که مجبورند هم دانشور باشند، هم عوام را با خود داشته باشند.اینان از یکسو تلاش می کنند که مقبولیت عام بیایند و خود را با باورهای عوامانه مقلدان و مریدان انطباق دهند تا مریدان از مراد خود نرمند و به سنگ تکفیر، شخصیت مراد خو نشکنند واز سوی دیگر، سری در وادی تامل و تفکر دارند. این گونه کسان ، در چنبراین تضاد گرفتار می آیند و در غالب موارد، گرفتار آمدگان دراین دوگانگی ، بااندیشه و تامل عقلانی وداع می گویند و نگهداشت عوام را بر تفکر و تامل مقدم می دارند . بجای آن که عوام را پیرو خود سازند، خود پیروی عوام را پیشه می کنند.افسار بدست آنان می سپارند و چنانکه آنان می خواهند فکر می کنند، می نویسند و خطابه ایراد می کنند و مسائل را منطبق با مذاق عوام طرح می نمایند. باز هم بشنویم از شهید مطهری که در سالیانی بس دور دراین مورد نگاشتند که :

[روحانیت عوام زده ما چاره ای نداردازاین که همواره سکوت را بر منطق ، سکون را بر تحرک ، نفی را براثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است]. 8

این آفت ، سابقه ای دیرینه ، دارد. فرازنگان بسیاری در هیمنه آن سوخته اند و فریادشان بر صفحات تاریخ نقش بسته است .

چنانکه اشاره شد یکی از موانعی که بر سر راه احیاء فقه وجود دارد نیز، همین امراست برخی از صاحب نظران ، آگاهانه با ناخودآگاه در اظهارات خود، بدان اعتراف کرده اند. و در رد نظریات نوین و اصلاح طلبانه و ضرورت حفظ فقه با سازمان و بافت فعلی اش ،استدلال کرده اند که :

[ اگراین مطالب بی اساس تجدید نظر طلبی ها گسترش یابد، دیر یا زود پشتیبانی ... مسلمانان پای بند به فقه سنتی رااز دست خواهیم داد. واین خسارتی جبران ناپذیر است]. 9

دراین کلام ، به دو نکته اشاره شده است . نخست آن که طرح ضرورت سازمان دهی دوباره فقه از آنجهت نامطلوب است که سازگار با ذهنیت توده مردم نیست و هیچ نوع مصالحه ای نمی تواند بین اندیشه های تجدید نظر طلب واین ذهنیت ها مفروض باشد. دوم آن که اگر بناست ازاین دو: احیاء فقه یا حفظ مسلمانان سنتی یکی از برگزینیم ، نگهداشت اینان مطلوب تراست .

دراین که از دست دادن حمایت توده ها خسارتی جبران ناپذیراست نمی توان تردید داشت ، ولی این گونه صاحب نظران هیچگاه به این امر نیندیشیده اند که نگهداشت توده ها نباید به بهای دست شویی ازاندیشه ، تفکر، خلاقیت و نوآوری تمام شود. رهبران فکری جامعه ، باید تلاش کنند تا عوام را در مسیراندیشه های بارور خود هدایت نمایند و آنها را در جاده رشد و تکامل فکری قرار دهند، نه این که خود تسلیم اندیشه های سطحی گردند واز ترس مخالفت عوام از نوآوری و خلاقیت علمی دست شویند.

جای بسی شگفتی است که شیهد مطهری قریب به 25 سال قبل با شناخت عمیق از زمان و مقتضیات آن و با حریت تمام و بی واهمه از غوغا سالاری عوام می نویسند که :

[روشنفکران مسلمان ایران چشمشان به دانشمندان مصراست که در مسائل اجتماعی مورد نیاز روز، تالیف جدیدی بیرون دهند واز روحانیون خودشان مایوسند، زیرا در وضع و شرایط حاضرازاینها جز رساله عملیه که بکار عوام می خورد و یا تالیفات سطحی که از حدود فکر عوام تجاوز نمی کند، نمی توان انتظار داشت]. 10

و بدینسان محتوای رساله های عملیه را برای پاسخ گویی به نیازهای فکری اندیشه وارن در مسایل اجتماعی اقتصادی و ... نارسا تلقی می کنند، ولی برخی صاحب نظران پس از گذشت ربع قرن ، هنوز چنان با واقعیت ها و مقتضیات زمان بیگانه اند که برای نگهداشت همان عوامی که[ رساله عملیه بکار آنها می خورد] می نویسند:

[حکومت اسلامی بر پایه فقه موجود در رساله ای عملیه خواسته مردم است] 11 .

شاید صاحبان این گونه آراء تصور می نمایند که تجدید نظر در فقه واندیشیدن به موضوعات نوین و مواجهه با شبهات جدید و تدوین و تالیف رساله بر پایه نیازهای اجتماعی اقتصادی نوظهور مساوق با برافتادن حاکمیت فقه است .

این تلقی ، سطحی و غیرعلمی است . حیات و بقاء فقه ، در مواجهه با موضوعات نوظهور و مستحدث و یافتن حکم آنهاست و در تدوین تالیفاتی پربار در زمینه مسائل اقتصادی ،اجتماعی و ... که بکار صاحبان اندیشه آید و در مجامع علمی جای باز کند و دراشباع ذهنیت های بارور، توانا باشد، تمسک به فقه موجود در رساله های عملیه و بی توجهی به احیاء فقه به هرانگیزه ای که انجام گرفته باشد، جز انزوای حقارت آمیز علمی نتیجه ای ندارد.

دراوان پیروزی انقلاب ، در گرما گرم مبارزه و تحول و در کشاکش دگرگونیها فقهای دوراندیش و زمان شناسی چون شهید دکتر بهشتی و شهید مطهری بی واهمه از عوام ، ضرورت بازنگری عمیق به تمامی شاخه ها و ابعاد فرهنگ اسلام را طرح کردند و طرحهایی را برای پالایش واحیاء فقه و دیگر شاخه های علوم اسلامی ارائه دادند. 12 در آن ایام ، نه تنها بازنگری و تدوین نوین فقه و حدیث منکر قلمداد نمی شده است که فرزانگانی فقیه ،اسلام واقعی را بااسلام روشنفکرانه مرادف می شمرده اند.13 شایدامروز دیگراین فرزانگان حاضر نباشند چنین مرادفاتی را بکار برند. آیا بایداین امر را نشانه ای از رونق یافتن بازار عوام گرایی تلقی کرد؟ سؤالی است که باید پژوهشگران بدان پاسخ مناسب دهند.

3. ترس از مسخ شدن فقه

ترس از مسخ شدن فقه ، ترسی بجاست و واهمه ازاین که در جریان تجدید نظر وایجاد تحول در نظام و بافت کنونی فقه ، عناصری بیگانه و ناهماهنگ با کلیت این اندیشه ،در آن راه یابد، واهمه ای است که همه عناصر دلسوز بر آن صحه می گذارند و هشدار می دهند.

ولی این امر نمی یابد ما رااز پیمودن این راه ظریف و پرپیچ و خم و شکننده باز دارد. شهید مطهری یکی از پایه گذاران اندیشه احیاء فقه ، ضمن سخن از ضرورت ایجاد تحول در کلیت برنامه های حوزه علمیه واز آن جمله بازسازی فقه ،اشاراتی به همین خطر دارند. دراینج، نخست بخشی از سخنان ایشان را در بابا ضرورت تجدید نظر با هم مرور می کنیم . آنگاه هشدار آن متفکر بزرگ را درباره خطر راهیابی عناصر بیگانه به کلیت اندیشه اسلامی می آوریم .

آن فرزانه ، در باب ضرورت تجدید نظر در نظام علمی حوزه ها می فرماید:

[ اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پیش (پیش از مشروطیت ایران ) مقایسه کنیم می بینیم روحانیت آن روز، مواجه بوده با جامعه ای بسته و راکد... فرضااز آن حوزه ها جز رساله ای عملی یا کتابهائی در حدود جلاءالعیون و خلیه المتقین و معراج السعاده صادر نمی شده است . آن جامعه نیز، مصرف فکری جزاینها نداشته است ، ولی امروز،این توازن به شدت به هم خورده است .امروز، به طور مستمراز طریق دبستانه، دبیرستانه، دانشگاهها موسسات آشکار و پنهان نشر کتاب ، وسائل ارتباط جمعی از قبیل رادیو، تلویزیون سینماه، روزنامه ه، مجلات هفتگی ، و ماهانه و سالانه ، کنفرانسه، سخنرانیها واز طریق برخورد با مردمی که سرزمینهای دیگر به کشور ما آمده اند واز طریق دولتها به کشورهای خارج ، هزاران نوع اندیشه به این جامعه صادر می شود، که اگر اندیشه هایی که از حوزه های علمی - دینی و یا وسیله شخصیتهای مبرز مذهبی در خارج این حوزه ها صادر می شود - بااینکه نسبت به گذشته در سطح بالاتری قرار گرفته است - با آنچه از جاهای دیگر صادر می شود مقایسه شود، رقم ناچیزی را تشکیل می دهد و می توان گفت نزدیک به صفر است . حتی خود حوزه های علمیه ما هم اکنون یکی از بازارهای پر رونق اندیشه هایی است که از کانون های غیرمذهبی یا ضدمذاهب صادر می شود. اینجاست که هر فرد مقدس آگاه ، ضرورت تجدید نظر در برنامه های حوزه های علمیه را شدیدااحساس می کند]. 14

ایشان ، پس از بیان ضرورت تجدید نظر در برنامه ها و متون حوزوی به هشدار دهی می پردازند و خطر مسخ فرهنگ اسلامی را بدین سان بیان می دارند.

[ هرگونه تجدید نظر و تحول در برنامه های حوزه های علمیه ، باید براساس همان فرهنگ غنی و قدیم اسلامی وادامه هان راه و تسریع در حرکت آن و آفت زدایی از آن بوده باشد. همین فرهنگ که از جوهر حیاتی نیرومندی برخورداراست و ... قسمتهای مهمی از آن به فراموشی سپرده شد، و دچار زنگ زدگی شده و قسمتهایی از آن به نوعی آفتها دچار شده ، بایداز نواحیاء شود واز عناصری که فرهنگ های جدید وجود آورده اند تغذیه کند و مسیر رشد و توسعه تکامل خود را طی کند. هرگونه تجدید نظر، مبنی بر جایگزین ساختن یک فرهنگ دیگر به جای فرهنگ .... اسلامی خیانت به اسلام و مسلمین است] 15 .

این هشدار دهی ،امریبجاست اما آیااین خطر می تواند ما رااز پیمودن راه[ صعب العبور] احیاء و بازسازی باز دارد؟ آیااین خطر، فرزانگان احیاءگر رااز پیمودن این راه بازداشته است ؟ پاسخ منفی است . طلایه داران اندیشه احیاء، با آگاهی از همه دشواریهای این کار بدان اقدام کرده اند. آثاراحیاءگرانی چون شهید مطهری و شهید بهشتی و ... براین امر گواه است . باید به پیروی ازاین مجددان واحیاءگران ، زمینه تلافی اندیشه های نوین بشری را با معارف اسلام و فراهم ساخت . بایداجازه داد که عناصر زنده و بالنده این اندیشه ها با کلیت نظام اسلامی و فقه موجود در آمیزند و تلاقی مبارک بیابند، تا جوهر حیاتی فرهنگ اسلام بروز یابد و غبار فراموشی و تحریف و عوام نگری ،از چهره این فرهنگ سترده شود.

بدین سان است که سخن کسانی که به بهانه ترس از مسخ فرهنگ و فقه اسلامی ،ازاندیشیدن به پدیده های نوین فکری و کالاهای عرضه شده در عرصه اندیشه های انسانی ،ابا دارند، سخنی منطقی و قابل قبول نیست و نتیجه ای جزانزوای حقارت آمیز علمی ندارد.اگر به جوهر حیاتی فقه و فرهنگ اسلام اذعان داریم ، باید به جای بستن سدانکار و تکفیر در برابراندیشه های وارداتی ، به شناخت و تحلیل آنها همت گماریم . اندیشه های بلند، ژرف و عمیق و بارور را در درون نظام علمی خود بپذیریم واندیشه های بی ریشه و کم عمق و سطحی را نقد علمی کنیم و با منطقی استوار، بی پایگی آن رااثبات نمائیم .

برخوردهای اینسانی در حوزه های عملیه رواج تام ندارد و بیشتر به تکفیر وانکار بها داده می شود.

دراین اواخر،از سوی حضرت امام گامهای بلندی در دگرگونی فقه حکومتی در باب مسائل اقتصادی برداشته شده است و فناوای موثری از ایشان ، در مورد مالیات ، لایحه کار، مالکیت معادن ، نرخ گذاری ، تعزیر حکومتی و .. صادر شده است ، برخی ،ازاین همه فتاوای راهشگا وازاین همه نوآوری فقهی به هراس افتاده اند و دراین باب چنین نگاشته اندکه :

[آیا همه احکام اسلام را بعنوان حکومت اسلامی می توان تغییر داد؟ آیا بااین شیوه ،استمراراحکام حلال و حرام تا روز قیامت زیر سئوال نمی روند؟]. 16

و بدین سان هراس خود رااز مسخ شدن فقه و فراموش گشتن احکام ابراز داشته اند.

ولی دراین کلام ، بدین امر توجه نشده است که باافتاء جدید در باب این مسائل یا حل حکومتی این معضلات و صدوراحکام ثانوی دراین باب ها در واقع استمرار حلال و حرام تا روز قیامت نه تنها به زیر سئوال نرفته است که با توجه به موضوعات نوین و با بهره گیری از مکانیسم های فقهی به احکام این موضوعات اندیشیده شده و حلال و حرام خدا براین پایه بیان گشته است .احکام ثانوی و حل حکومتی مسائل که بخشی از توان مجموعه حقوقی است خودنیز، بخشی ازاحکام الهی اند و بخشی از همان حلال و حرامی که تا روز قیامت بایداستمرار بیابد.استمراراحکام حلال و حرام ، بدان معنا نیست که فقه در فتاوایی محدود، منحصر بماند واز هر نوع انعطاف پذیری و سازگاری یا واقعیات ، عاری باشد.

دفاع از روابط اقتصادی موجود:

در هر پژوهش علمی مقایس نقض وابرام ها واظهار نظره، باید حقیقت جویی مطلق دریافت واقعیتها باشد.اصولا تمایز علم ازافسانه و جهل و خیال ، بدان است کع علم می کوشد یا کناره زدن پرده اوهام و عادات و تحریفات ، به گنجینه حقیقت راه یابد و آن را در بازار دانش واندیشه عرضه نماید.اگر بجزاین انگیزه انگیزه دیگری در پژوهش راه یابد، می تواند پژوهشگر، فقیه و فیلسوف رااز رسیدن به حقیقت باز دارد و ذهنیت مولف ، محقق و قانون گذار را در جهت آن عامل سوق دهد.این امر، در پژوهش های اقتصادی ، در کاوش های فقهی ، در قانون گذاری بطور عام و در تدوین قوانین اقتصادی بطور خاص نیز، صادق است . مقایص قانون گذاری اقتصادی ،افتاءاقتصادی ،اگر آرمان های عدالت جویانه باشد، فقیه و قانونگذار می تواند در تالیف فقه اقتصادی یا تدوین قانون گذار می تواند در تالیف فقه اقتصادی یا تدوین قانون اقتصادی ، جاده حقیقت بپیماید،امااگر نفع طلبی یا ترس از سودپرستان و آزمندان بر ذهنیت قانون گذار با فقیه سایه افکنده باشد، می تواند در سمت دهی بر قانون گذاری یاافتاء، تاثیر بسزا داشته باشد و صبغه محافظه کاری را براندام قانون بپوشاند.

درگذشته های دور و قبل از وقوع انقلاب اسلامی و تحقق حاکمیت فقه ،اگر سرمایه ،امکان تاثیرگذاری بر فتوا یا خطابه ای را می یافت ، حوزه ای محدود داشت ،اماامروزاگراین امر در جهت گیری های قانون گذاران یاافتاء فقها موثر باشد، حوزه گسترده ای را تحت تاثیر قرار می دهد و می تواند در سمت گیری برنامه ریزی اقتصادی کشور تاثیر منفی گذارد.

در باب موانع احیاء موانع احیاء فقه ، بخصوص تدوین نوین مسائل اقتصادی آن در دوران کنونی ، برای این امر، مصادیق بارزی می توان یافت . دراینجا ما تاثیر سرمایه بر تعیین خط و مشی کلی برنامه های اقتصادی را باور نداریم و معتقدیم تعیین خطوطاصلی حرکت اقتصادی در جمهوری اسلامی ، بدورازاین تاثیرپذیری ها بوده است ، ولی به این حقیقت اشاره می کنیم که تدوین قوانین اقتصادی فقه ، بااین مانع مواجه بوده است ، ولی به این حقیقت اشاره می کنیم که تدوین قوانین اقتصادی فقه ، بااین مانع مواجه بوده است و گاه آراء واظهاراتی با تاثراز همین عامل بظهور رسیده اند. بجاست به برخی موضع گیری های متاثراز این عامل اشاره داشته باشیم .

الف : به هنگام تصویب بند 12ازاصل 43 قانون اساسی که مفاد آن عبارت است از تامین وسائل کار برای همه ، به منظور رسیدن به اشتغال کامل . یکی از خبرگان می گوید:

[آقای ...ازقم تلفن کردند و گفتندالان در قم این مساله بوجود آمده که تمام کارگران مدعی هستند که مااستقلال می خواهیم ... ما می خواهیم برای خودمان کار کنیم ، و خودمان صاحب سهم و صاحب صنعت بشویم ول یک در ده و یا یک درصد... ما نباید یک کلمه ای بگوئیم که مایه درد سربشود]... 17

ترس از بهم خوردن معادله موجود در کارخانه ها و مراکز تولید که قالبا به نفع صاحبان سرمایه جریان داشته است ، چنان دراظهار نظر یک فرد، موثر می افتد که به صراحت مام می گوید:

[ما نباید یک کلمه ای بگوئیم که مایه دردسر بشود].

شهید بهشتی در پاسخ این فرد می گوید:

[ یعنی می فرمائید هم جامعه اسلامی باشد و هم وضع موجود دست نخورد] 18 .

ب : ترس از سرمایه و تاثر از آن تنها به حوزه قانون گذاری وافتاء محدود نمی شود. در جریان اجراء نیز، گاه چنان سرمایه به میدان می آید و مجریان را بیچاره می سازد که مجبورند به نفع سرمایه و سرمایه داران عقب نشینی کنند. یکی از نشریات اقتصادی کشور، در سال گذشته دراین باب نوشت.

[ترس از قدرت سرمایه طی چند سال اخیر، آنچنان در رگ و پی ما ریشه دوانید که توانایی بر پا کردن دیواری از قانون و ضابطه را در مقابل یورش سرمایه به ناتوانی و بلاتکلیفی و بی تصمیمی تبدیل کرد. به طوری که به قول یکی از مسئولین ،اکنون مجریان قانون و مقامات دولت کمتر از خلاف کاران احساس امنیت می کنند]. 19

چنانکه در آغازاین بخش گفتیم تاثیر سرمایه بر سمت گیری تدوین قانون واجراء آن یا افناء مسائل اقتصادی کلیت نداشته است و تنها بعنوان یی از عواملی که امکان تاثیرگذاری منفی بر رونداحیاء فقه می تواند داشته باشد،از آن یاد کردیم . جای بسی امید به اقامه عدل واحیاء فقه باقی است به هنگامی که در نظام جمهوری اسلامی ، کسانی خط و مشی کلی اقتصادی کشور را تعیین می کرده و می کنند که با صلابت تمام در برابر قدرت سرمایه داری ایستاده اند و کمترین شائبه تاثیرگذاری وافتاء و فکر واندیشه آنان از سوی سرمایه و ثروت وجود ندارد. قانون اساسی ما در مجلسی ، بهنگام تصویب بند 2ازاصل 43 قانون اساسی ، در ترسیم چهره اقتصادی قانون اساسی می گوید:

[ ... در سخن روز جمعه این بند را به عنوان آن آینده ای که اقتصاد جمهوری اسلامی باید به سوی آن برود مطرح کردم ، در آنجا جمله ای گفته بودم ... کسانی که می خواهند هنوز سرمایه داری داشته باشند، می گویند سرمایه دارها می رنجند می روند.... آن کسانی که دنباله روی سرمایه دارهای قبلی هستند بروند. عده ای خیال کرده بودند که می گوئیم سرمایه شان را هم بردارند و با خودشان ببرند خیر باید سرمایه شان را بگذارند و خودشان بروند]. 20

بااین نوع جهت گیرها بود که قانون اساسی تدوین شد.امروز نیز رهبر انقلاب ، تمام قانون گذاران و پژوهشگران و فقها رااز مرعوب شدن در برابر سرمایه و سرمایه داری در تدوین قانون وافتاء مسائل اقتصادی برحذر می دارند و در پاسخ استفسار دبیر شورای محترم نگهبان درباره لایحه کار می نویسد که:

[حضرات آقایان محترم به شایعاتی که از طرف استفاده جویان بی بند و بار یا مخالفان با نظام جمهوری اسلامی پخش می شوداعتنایی نکنند]. 21

5. شخصیت زدگی

برای احیاء فقه و دمیدن روح زمان در کالبد آن یکی از موانعی که بایداز پیش پای پژوهشگران برداشته شود، مانع شخصیت زدگی است .

علاقه مفرط به یک شخص یا به یک نظریه ، یا خودباختگی در برابر عظمت یک بزرگ ،اراده نو آوری رااز پژوهشگر سلب می نماید واو را به قبول بی قید و شرط نظریات آن فرزانه وا می دارد. دو مانع عمده ، شناخت درست پدیده ها و موضوعات و حقایق را ناممکن می سازد. عشق و نفرت . پرتو عشق گاه چنان درخشنده و فروزان است که دیده بصیرت را یارای دیدن نمی ماند و پرده نفرت گاه چنان پنهانگر و پوشاننده است که حقیقت از دیده محقق متنفر، پنهان می ماند. در باب دیده پوشانی عشق امام علی ( ع ) کلامی رسا دارند:[ من عشق شیئااعشی بصره] 22

در ترسیم همین حقیقت ، سردار سخن سعدی می گوید:

کسی پدیده انکاراگر نگاه کند

نشان صورت یوسف دهد بناخوبی

5وگر بچشم ارادت نظر کند در دیو

فرشته ایش نماید بچشم کروبی 23

این عشق و نفرت اگر در باب شعر یا خطابه یا تدوین مقاله ای توصیفی در ذهنیت شاعر یا خطیب یا نگارنده تاثیرگذارد، جای ملامت بسیار نیست .اما حریم تحقیق و تفحص علمی و کاوش های عقلانی بایدازاین پدیده ها عاری باشد.اگرابهت یک فقیه در جان یک محقق نشست ،اندیشه و فهم آن فرزانه را به زنجیر خودباختگی ،از پیمودن جاده حقیقت باز خواهد داشت . و در نتیجه ، راه هرگونه نواندیشی تحول بازبینی و بازنگری آراء واقوال بر پژوهشگر بسته خواهد شد.این پدیده ، در اعثار گذشته ، نمودهای نامیمون داشته است و سبب شده است تا در میان طبقات فقها طبقه ای را بنام[ مقلد] 24 داشته باشیم . عصری که در آن بسیاری از فقیهان در برابرابهت و عظمت علمی شیخ طوسی[ ره] یارای نقد علمی رااز کف داده و پیروی شیخ را پیشه خود ساخته بودند. در ترسیم آن عصر و آن دوران ، صاحبنظران بسیاری سخن گفته اند. دراینجا به یک قطعه از آن همه توجه می کنیم :

[ ان اکثرالفقهاءالذی نشاوا بعدالشیخ کانوا یتبعونه فی الفتوی تقلیدا له لکثره اعتقادهم فیه و حسن ظنهم به ... لم بیق للامامیه مقت علی التحقیق بل کلهم حاک] . 25 .

بسیاری از فقهایی که پس از شیخ پدید آمدند فتوا بتقلیداز شیخ ، صادر می کردند، چون بدو بسیاراعتقاد داشتند و علاقمند بودند... امامیه را فقیهی پژوهنده نماند. همه مفتیان ، حکایتگر آراء بودند].

در دوران کنونی نیز برخی ناآگاهانه گرفتار همین زنجیراند. چنان در مسائل علمی بحث می کنند که شخصیت زدگی و مرعوبیت از کلام و بیانشان می بارد. حلقه درس آنان[ دوره مقلده] را در یادها زنده می سازد

شهیدبهشتی مدافع حریت علمی

به هنگام تصویب بندالف از ماده 6اصل دوم قانون اساسی که یکی از پایه های نظام جمهوری اسلامی را ترسیم می کند و عبارت است از[ اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط براساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین] ، شهید دکتر بهشتی ، مدافع این نظریه است که به جای کلمه [ اجتهاد]،[ اجتهادانقلابی و پویا] گذارده شود.ایشان در توضیح این پیشنهاد، دو صفت[ انقلابی] و[ پویا] را تفسی می کنند. 26 و با توجه به تفسیری که آن فرزانه از[ اجتهاد پویا] بدست می دهد شاید بتوان ادعا کرد که ایشان با درایت و تیزبینی ، مشکلات و معضلات قانون گذاری بر مبنای فقه را پیش بینی می کرده است و معتقد بوده که تنهااجتهادی قادراست[ خلاتئوریک] در باب قانون گذاری بر مبنای فقه را پرکند و نیاز و مقتضیات زمان را پاسخ گوید که دارای این دو صفت باشد. و بدین لحاظ می کوشیده است تااستمرار حیات قانون گذاری در جمهوری اسلامی را با به تصویب رساندن این دو صفت ، در کنار کلمه اجتهاد بعنوان یک اصل ازاصول قانون اساسی تضمین نماید و راه را بر خودباختگی و شخصیت زدگی در مقام افتاء و تقنین ببندد. تفسیرایشان از[ اجتهاد پویا] چنین است :

[ اجتهاد پوی، در حقیقت بیان این امراست که در برخورد با مسائل ، یک وقت است کسی مجتهدی است که ملتزم می کند خودش را به آراء گذشته و یک وقت مجتهدی است که با برخورد به شهرت قبلی باکمال شهامت و پویا برخورد می کند]. 27 .

دراین مقاله[ موانع احیاء فقه] را در حد توان طرح کردیم . در مقوله[ فقه و پی ریزی اقتصاد سالم سخن فراوان است . دراینجا مقاله را به پایان می بریم وادامه بحث دراین مقوله را به مجالی دیگر وا می گذاریم . به امید بالندگی و شکوفایی فقه .

والسلام

پاروقی ها:

1. دراین مورد می توان سخنان رئیس محترم مجلس حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی را مورد ملاحظه قرار داد.ایشان ، در باب ضرورت بازنگری به فقه وایجاد و تحول در آن در مدرسه فیضیه ، در جمع انبوهی از فقهاء واندیشوران فرموده اند: الان زمان آن است که به مسائل اصلی جامعه پرداخته شود. ما هنوز نتوانسته ایم در بسیاری از موارد،از جمله مسائل سیاست خارجی ، مسایل اجتماعی ،اقتصادی ، مسائل مستحدثه ، فض، دریا مرزهای جغرافیایی ، روابط با مسلمانه، کفار و مسائل زن ، تزاسلام را مشخصا و کاملا بیان کنیم .این که می بینیم امام چیزهای تازه ای می گویند مثل شطرنج و فیلمه، نشان می دهد که حرف جدید باید بیاوریم . برای اداره یک جامعه و زندگی کردن در دنیایی که به هم مربوطند به شکلی که اگر کشوری درالمپیک شرکت نداشته باشد، یا در جوامع کنونی حضور نداشته باشد، شکست روحی برای آن جامعه است به فقهی نیازاست که با مقتضیات و مصالح کشور یکبار دیگر فقه را مطالعه و در آن تتبع کنند. ما داریم الان با مسائل تقریباانفعالی برخورد می کنیم ... روحانیت دراین مرحله باید آمادگی حل مشکلات فکری جامعه را داشته باشد .[روزنامه جمهوری اسلامی] ، شماره 2704.

2. در مورد طرح ها و نظریات این فرزانگان در باب احیاء فقه می توان آثارشان را مورد مطالعه قرار داد، بخصوص این آثار: مقاله[ طرح کوششی تازه در راه شناخت تحقیقی اسلام] [ حوزه] ،[ ،38.15 اقتصاد اسلامی] ، شهید بهشتی ، مقاله وظایف اصلی و وظایف فعلی حوزه های علمیه ، در جزوه شماره 48 حزب جمهوری اسلامی و دو مقاله[ مشکل اساسی در سازمان روحانیت] و[ اجتهاد دراسلام] ، شهید مطهری ، مباحث خارج فقه حضرت آیه الله العظمی منتظری در باب[ حکومت اسلامی] بخصوص بحث[ منابع مالی دولت اسلامی] .ایشان ، در باب احتکار، خمس ، زکاه و غنائم نظریات بدیعی دارند که قابل ملاحظه و راهگشاست .

3.نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت ، سیدحسین نصر، ط خوارزمی صفحات 215 و 216 و 217.

4. رک : مباحث خارج فقه آیه العظمی منتظری درباره خمس در بحث [منابع بودجه در دولت اسلامی] .

5مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، ج 1.213. [مجله حوزه] ، سال اول ، شماره 2.16.

6.مجله حوزه ، 2.16.

7. رک: مقاله مشکل اساسی در سازمان روحانیت

8 همان ماخذ،.17.

9روزنامه رسالت ، .28 شهریور 1366 مقالات نظری بر فقه سنتی .

10مجله حوزه ، 2.14 مقاله[ مشکل اساسی در سازمان روحانیت] .

11.روزنامه رسالت ، شماره 492.

12. در پاورقی شماره 2 بخشی ازاین طرحها معرفی شد.

13. جزوه[ درست فهمیدن اسلام] ، نشریه شماره 8 حزب جمهوری اسلامی ،/10

14. مقاله کوتاه[ وظایف اصلی و وظایف فعلی حوزه های علمیه] ، در جزوه[ اسلام و نیازهای جهان امروز]، نشریه شماره 48 حزب جمهوری اسلامی ،.44.

15. همان ماخذ،.44و45.

16.روزنامه رسالت ، شماره 492.

17.مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی ، ج 3.1458 و 1459.

18. همان ماخذ.

19. اطلاعات سیاسی ،اقتصادی ، شماره 8 سال اول ،.3 سرمقاله .

20.مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی ، ج 3.1476.

21. رک :[ مجله حوزه] ، شماره 23.30.

22.نهج البلاغه ، عبده ، ط بیروت ، خ 107.211 جزءاول .

23.گلستان سعدی ، باب پنجم ،اول باب .

24. برای اطلاع بیشتر رک:[ زمین در فقه اسلامی] ، 1.60.

25. معالم الدین و ملاذالمجتهدین ، ط دارالعلم قم ،.179.

26. تفسیر صفت نخست قبلا در متن مقاله بنقل از آن شهید آمده است .

27.مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی ، ج 1.213.

لذا در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضاء می کند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد ولی مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه ریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین جااست که اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یکفرداگراعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواندافراد صالح و مفید راازافراد ناصالح تشخیص دهد و بطور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح تصمیم گیری باشداین فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را بدست گیرد.

1367/08/10

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر