موانع گریه

چرا نمی توانیم گریه کنیم؟ از موانع گریه و بیرون نیامدن اشک از چشم، چیزهائی است که موجب قساوت قلب و سنگدلی می شود، به نحوی که صاحب آن از الطاف ربانیّه و افاضات الهیه محروم می گردد، و سبب می شود که خشوع را از قلب، و اشک را از چشم دور کند، و صاحب آن دل و چشم از سعادت دنیا و آخرت محروم شود

موانع گریه

چرا نمی توانیم گریه کنیم؟

از موانع گریه و بیرون نیامدن اشک از چشم، چیزهائی است که موجب قساوت قلب و سنگدلی می شود، به نحوی که صاحب آن از الطاف ربانیّه و افاضات الهیه محروم می گردد، و سبب می شود که خشوع را از قلب، و اشک را از چشم دور کند، و صاحب آن دل و چشم از سعادت دنیا و آخرت محروم شود.
در اینجا لازم دانستم تذکر دهم که در بسیاری از دعاها از مصادر وحی و تنزیل روایت شده که به خدا باید پناه برد از دلی که خاشع نباشد، و از چشمی که اشک نریزد، و این فقره از دعا را در نظر گرفت که:
«أللّهم إنی أعوذ بک من قلبٍ لا یخشع،‌ و عین لا تدمع».(1)
یعنی: (خدایا به تو پناه می برم از دلی که خاشع نباشد، و از چشمی که اشک نریزد).
پس بر بنده مؤمن به خدا، لازم است که برای جلوگیری از قساوت قلب و نریختن اشک، از چیزهائی که موجب این دو چیز است، خودداری کند، تا دل او از آتش عشق و محبت خدا و آنهائی که خدا امر به محبت و دوستی ایشان کرده سوزان و چشم او گریان گردد.

موجبات قساوت قلب چند چیز است

اول: معصیت و نافرمانی خدای تعالی است، چنانچه امیرمؤمنان(ع) فرموده:
«ما من شیء أفسد للقلب من خطیئة».(2)
یعنی: (چیزی نیست که فسادش زیادتر باشد برای قلب، از گناه و نافرمانی از خدا).
و فرمود:
«لاوجع أوجع للقلوب من الذنوب».(3)
یعنی:‌ (هیچ دردی دردآورتر نیست برای دل ها از گناهان).
دوم: خوردن حرام، چنانچه پیغمبر اکرم(ص) فرموده:
«یا علی، من اکلَ الحرامَ سوّدَ قلبه».(4)
یعنی: (یا علی، کسی که حرام بخورد، دلش سیاه می شود).
سوم: خوردن مال شبهه ناک که دل را می میراند به نحوی که خدا را فراموش کند.
چهارم: طول امل، یعنی: درازی آرزو، چنانچه خدای تعالی به موسی(ع) فرموده که:
«یا موسی، لا تطوّل فی الدّنیا أَمَلَک فیقسو قلبک».(5)
یعنی: (ای موسی، دراز مکن در دنیا آرزویت را که قسی القلب، یعنی: سنگدل می شوی).
پنجم: مال بسیار داشتن که امیرمؤمنان(ع) فرموده است:
«أنّ کثرة المال مفسدة للدّین و مقساة للقلوب».(6)
یعنی: (بدرستی که بسیاری مال، فساد کننده دین و سخت کننده دل ها است).
ششم: به فکر دنیا بودن و همّ آن را در دل داشتن، چنانچه روایت وارد شده که:
«تفّرغوا من هموم الدّنیا ما استطعتم، فانّه مَن کانتِ الدنیا همته، قسی قلبه و کان فقره بین عینیه».(7)
یعنی: (فارغ و آسوده کنید خودتان را از همّ و فکر دنیا و علاقه به آن، هر چه می توانید. بدرستی که هر کسی که همّت او برای دنیا است دلش سنگ و سخت می شود و احتیاج او در مقابل دو چشم است و جز دنیا چیزی را نمی بیند).
هفتم: کثرت همّ قُوت، موجب قساوت است، چنانچه حضرت خاتم الانبیاء)ص) به امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است:
«یا علی، خمسة‌ یمیت القلب، - إلی أن قال -: و کثرة هم القوت».(8)
یعنی: (پنج چیز است که قلب را می میراند. - تا اینکه فرمود -: و بسیاریِ همّ قوت).
هشتم: نشستن با شخص گمراه و حاکم جائر، رسول خدا(ص) فرموده:
«أربعة مفسدة للقلوب. - إلی أن قال -: مجالسة الموتی. فقیل یا رسول الله،‌ و ما مجالسته الموتی؟ قال: مجالسته کل ضال عن الایمان».(9)
یعنی: (چهار طائفه اند که قلبها را فاسد می کنند. - تا اینکه فرمود -: همنشینی با مردگان. به آن حضرت گفته شد: همنشینی با مردگان مراد چیست؟ فرمود: همنشینی با هر غیر مؤمن گمراهی و جائر فی الاحکام و هر حاکم جائری).
نهم: همنشینی با تسلّطی. در حدیث امام صادق(ع) است که فرموده:
«من جلس مع السّلطان زاده الله القوة و الکبر».(10)
یعنی: (کسی که با متسلطی بنشیند، زیاد می کند خدا قساوت و تکبر او را).
دهم: دفتن درب خانه سلطان. قال النبی:
«یا علی، ثلاثة، یقسین القلوب».(11)
رسول خدا(ص) فرموده: (یا علی، سه چیز است که قساوت قلب می آورد. - تا اینکه فرمود -: «اتیان باب السلطان»، یعنی: (رفتن درب خانه سلطان).
یازدهم: قرب و نزدیکی پیدا کردن با کسانی که مبالات در گفتار و کردار ندارد، چنانچه فرمودند:
«و مقاربته جفاء و قسوة».(12)
یعنی: (نزدیک شدن چنین کسی که بی باک است در قول و فعل، جفا و قساوت است).
دوازدهم: خفق نعال است. یعنی: کسی که ریاست و بزرگی طلب باشد و دوست داشته باشد چون حرکت می کند دیگران در عقب سر او صدای کفش هاشان بلند باشد، چنانچه علی(ع) فرموده:
«ما اَری شیئاً اضرَ بقلوب الرّجال من خفق النعال و راء ظهورهم».(13)
یعنی: (نمی بینم یا نمی دانم چیزی را که زیانش زیادتر باشد برای قلب های مردان از صداهای کفش هائی [که] در پشت سرهاشان حرکت می کنند).
سیزدهم: به دنبال صید و شکار رفتن سبب قساوت می شود، چنانچه رسول خدا(ص) فرموده.
چهاردهم: گوش دادن برای شنیدن صداهای لهو و سازها و غنا، چنانچه رسول خدا(ص) فرموده و از آن حضرت روایت شده.
پانزدهم: نشست و برخواست کردن با اغنیاء و ثروتمندان، بنابر اخبار عدیده.
شانزدهم: خلطه و آمیزش و صحبت زیاد کردن با زنان.
هفدهم: خنده زیاد کردن موجب قساوت قلب است، طبق اخبار وارده نبویّه و علویِّه.
هجدهم: ترک مجالست و همنشینی با علماء در مدت چهل روز، چنانچه پیغمبر اکرم(ص) فرموده:
«یا علی، إذا أتی علی المؤمن أربعین صباحاً و لم یجلس العلماء، قسی قلبه و جرّ علی الکبائر».(14)
یعنی: (یا علی اگر چهل صباح بر مؤمن بگذرد و با علماء ننشیند، قسی القلب و سنگدل می گردد و جری می شود بر گناهان کبیره).
نوزدهم: اخذ به رأی زنها و به رأی آنها عمل کردن.
بیستم: ترک کردن ذکر خدا، چنانچه خدای تعالی به موسی خطاب فرموده:
«یا موسی! لا تدع ذکری علی کلّْ حال، إنّ ترکَ ذکری یقسی القلوب».(15)
یعنی: (ای موسی! وامگذار یاد کردن مرا در حال که ترک کردن ذکر من دل ها را سخت می کند).
بیست و یکم: سخنان لهو و بیهوده گفتن که فائده ای نداشته باشد [که] در حدیث قدسی وارد شده.
بیست و دوم: زیاد سخن گفتن. از عیسی روح الله است که فرموده:
«لا تکثروا کلامکم فتقسو قلوبکم و من کثر کلامه قَلَ عقله و قسی قلبه».(16)
یعنی: (زیاد سخن نگوئید که دل ها را سنگ و سخت می کند، و کسی که زیاد سخن گوید عقل او کم می شود و دل او سخت می شود).
بیست و سوم: تأخیر انداختن نمازها را از اوقات خود، بدون عذر شرعی. پیغمبر اکرم فرموده:
«تأخیر انداختن نماز از وقت، قساوت قلب می آورد».
بیست و چهارم: دل را در حال نماز گزاردن بجای دیگر و چیز دیگر توجّه دادن، چنانچه در حدیث وارد شده ایجاد قساوت قلب می کند.
بیست و پنجم: زیاد خوردن و زیاد آشامیدن قساوت قلب می آورد، چنانچه در حدیث آمده که فرموده:
«لا تمیتو القلوب بکثرة الطعام و الشراب، فان القلب یموت کالزرع إذا کثر علیه الماء».(17)
یعنی: (نمی رانید دل ها را به خوردنی زیاد و آشامیدن زیاد، زیرا که دل مانند زرع است که از آب دادن زیاد فاسد می شود).
بیست و ششم: در حال سیری و اشتهای طعام نداشتن، طعام خوردن موجب قساوت قلب است، چنانچه در حدیث وارد شده.
بیست و هفتم: زیاد گوشت خوردن قساوت قلب می آورد.
بیست و هشتم: خوابیدن بعد از خوردن طعام، چنانچه روایت شده که امام(ع) فرموده:
«أذیبوا طعامکم بذکرالله تعالی، و لا تناموا علیها فتقسوا».(18)
یعنی: (آب کنید طعامی را که خوردید به ذکر خدای تعالی، و پس از خوردن طعام بلافاصله نخوابید که قساوت می آورد).
بیست و نهم: در حال سیری که اشتهای به طعام نیست طعام خوردن، که آن موجب قساوت قلب است چنانچه از معصوم(ع) روایت شده.
سی ام: ریختن خاک بر قبر صاحب رَحِم، یعنی: خویشاوندان رَحِمی، بنابر روایت حضرت صادق(ع) که فرموده:
«اَنهاکُم من أن تطرحوا التراب علی ذوی أرحامکم، فان ذلک یورث القسوة [فی القلب] و من قسا قلبه بَعُد من ربّه».(19)
یعنی: (نهی می کنم شما را از ریختن خاک بر روی خویشان خود که رَحِم های شمایند، که آن موجب قساوت قلب می شود، و کسی که قلب او قساوت گرفت از پروردگار خود دور می شود).
دانسته باد که زشت ترین و قبیح ترین تمام مرضهای قلب، مرض قساوت قلب است که سبب می شود برای محروم شدن از خیرات و سعادت دنیویّه و اخرویّه و دوری از رحمت خدای تعالی و نزدیکی به سخط و غضب او. باید پناه بُرد به خدا، چنانچه در روایت است که امام(ع) فرموده:
«ما غضب الله علی قوم و لا إنصراف رحمته عنهم إلاّ لقساوتهم».(20)
یعنی:‌ (غضب نکرده است خدا بر قومی و منصرف نشده است رحمت او از ایشان، مگر به جهت قساوت و سنگدلی ایشان).
و فرمود:
«ما مرض قلب اشدّ من القسوة».(21)
یعنی: (مریض نمی شود به مرضی که سخت تر از قساوت باشد.).
و فرمود:
«ما ضرب عبد بعقوبة أعظم من قسوة القلب».(22)
یعنی: (زده نمی شود بنده به عقوبتی که بزرگتر از قساوت قلب باشد).

علاج مرض قساوت قلب

بدانکه بنابر آنچه در اخبار صادره از ائمه اطهار(ع) ذکر شده، دفع این مرض هلاک کننده به چند چیز می شود:
اوّل: فرمایش نبوی است به امیرمؤمنان که فرموده:
«یا علی، خمسة تجلوا القلب و تذهب القساوة: مجالسة العماء، و مسح رأس الیتیم، و کثره الاستغفار، و سهر الکثیر، الصوم بالنهار».(23)
فرموده: (یا علی پنج چیز است که قلب را جلا می دهد. نشستن با علماء، و دست کشیدن به سر یتیم، و بسیار طلب آمرزش کردن در اوقات سحرها، و شب بیدار بودن، و کم خوابیدن، و روزه گرفتن در روز).
و در خبر دیگر فرمود:
«یا علی، تنوّر القلب قرأته قل هو الله احد».
یعنی: (قلب را نورانی می کند خواندن سوره قل هو الله احد).
«و قلة الدکل، و مجالسته العلماء، و أکل حبات الغلات».
(و کم خوردن، و نشستن با علماء، و خوردن دانه های حبوبات).

پی نوشت ها :

1-تهذیب، ج 6، ص 35؛ اقبال، ص 487؛ بحارالأنوار، ج 98، ص 314.
2-کافی، ج 6، ص 268؛ امالی للطوسی، ص 438؛ بحارالأنوار، ج 7، ص 312.
3-کافی، ج 2، ص 275؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 304؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 342.
4-مصدر آن را نیافتم.
5-کافی، ج 2، ص 329؛ اعلام الدین، ص 218؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 398.
6-تحف العقول، ص 119؛ مشکاة الأنوار، ص 138؛ بحارالأنوار، ج 1، ص 175.
7-مجموعة ورام، ج 2، ص 119؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 18؛ بحارالأنوار، ج 77، ص 166 با اختلاف بسیار نقل شده.
8-مصدر آن را نیافتم.
9-بحارالأنوار، ج 103، ص 226.
10-منیة‌المرید، ص 123 با اختلاف در نقل.
11-فقیه، ج 4، ص 365؛ بحارالأنوار، ج 65، ص 282.
12-کافی، ج 2، ص 369.
13-مجموعة ورام، ج 1، ص 65.
14-مصدر آن را نیافتم.
15-کافی، ج 2، ص 497؛ بحارالأنوار، ج 13، ص 342.
16-الامالی، ص 3، ح 1/1؛ کتاب الموطاء، ص 986، تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 266؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 118؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 281. این روایت در این مصادر اینگونه آمده: «لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله، فإن کثرة الکلام بغیرالله، قسوة القلب، إن أبعد الناس من الله القلب القاسی». عبارت مصنف را نیافتم.
17-مجموعة ورام، ج 1، ص 46.
18-دعوات، ص 76؛ بحارالأنوار، ج 62، ص 267.
19-کافی، ج 2، ص 199؛ علل الشرایع، ج 1، ص 304؛ بحارالأنوار، ج 82، ص 35.
20-الفصول المهمة، ج 2، ص 42.
21-مستدرک الوسائل، ج12، ص 94؛ بحارالأنوار، ج 65، ص 337.
22-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 339؛ بحارالأنوار، ج78، ص176.
23-تحف العقول، ص 296؛ شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 339؛ تفسیر قرطبی، ج 15، ص 248؛ تفسیر الثعالبی، ج 5، ص 87؛ بحارالأنوار، ج 78، ص 176؛ من السیرة الامام محمّد باقر(ع)، ص 156.

منبع: میرجهانی، محمد حسن، (1371)، البکاء للحسین(ع)، در ثواب گریستن و عزاداری یر حضرت سید الشهداء(ع) و وظایف عزاداری، تحقیق روح الله عباسی، قم، نشر رسالت، 1385، چاپ دوم.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر