افسردگی در کودک و بزرگسال معنای مشابهی ندارد و نشانههای هر کدام متفاوت است. به طور کلی، افسردگی عبارت است از احساس درماندگی و به بن بست رسیدن؛ گاهی این اختلال علائم جسمانی دارد و گاهی علائم روانی؛ در بسیاری از موارد نیز علائم جسمانی و روانی همزمان دیده میشود. پژوهشها نشان دادهاست که افسردگی میتواند از آغاز زندگی یعنی دوران نوزادی هم پدید آید. برای مثال، زمانی که نوزاد به مرحله ای از رشد میرسد که مادر خود را میشناسد ( شش تا هشت ماهگی ) جدا شدن از مادر موجب بروز حالات افسردگی در طفل میشود.
نشـــانههـــا
کودک افسرده فاقد انرژی لازم است و احساس خستگی میکند. از لحاظ ظاهر نیز رنگی پریده دارد. تمرکز حواس او پایین میآید؛ چنانچه قادر به توجهکردن و تمرکز داشتن نیست و خود را فردی بیارزش و بیکفایت احساس میکند. افکار مربوط به مرگ هم در او بروز میکند. فکر خودکشی (البته بدون طرح و نقشه معین ) نیز در بعضی کودکان افسرده دیدهمیشود. کودکان افسرده به لحاظ پایین بودن سطح توجه تمرکز، اغلب قادر به درس خواندن نیستند. یادگیری آنها کُند میشود و علاقهای به درس و مدرسه نشان نمیدهند. افت تحصیلی برای آنها پیش میآید و حتی برخی از آنان، پس از چند روز تعطیلی و به مدرسه رفتن، ابراز بی علاقگی میکنند. به تدریج این فقدان تمایل، به ترس از مدرسه تبدیل میشود. در این شرایط والدین معمولاً علت را در مدرسه جست و جو میکنند؛ در حالی که اغلب، علت این نوع ترس افسردگی کودک است و از آن جا که کودکان افسرده بسیار به مادر وابسته میشوند نگران از دست دادن مادر یا بیمار شدن او هستند و به این ترتیب از مدرسه دوری میکنند. سردرد، دل درد، سرگیجه و حالت تهوع از دیگر نشانههای جسمانی افسردگی است. از علائم رفتاری نیز میتوان به این موارد اشاره کرد: کودکان افسرده معمولاً دروغ میگویند، گاهی دزدی میکنند و بعضاً تمایل به کار خلاف دارند.
علتـــــــها
افسردگی یک بیماری است که علتهای آن میتواند ژنتیکی، روانشناختی، زیستی یا محیطی باشد ؛ هر یک از عوامل ذکر شده میتواند، هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان به بروز افسردگی بینجامد. در صورتی که علت، ژنتیکی باشد بایستی به اختلاف سطح هورمون ها و مواد بیوشیمیایی بدن توجه کرد و در عوامل روانشناختی به رابطهی والدین و کودک و همین طور به حالات روحی و روانی پدر و مادر. افسردگی به معنای فقدان یا از دست دادن است. کودکان افسرده فرد، محیط یا چیزی دوست داشتنی را از دست دادهاند و یا آن را هرگز به دست نیاورده اند. حتی بعضی از روانکاوان افسردگی را معادل عزاداری دانستهاند و عنوان کردهاند که کودک افسرده برای از دست دادن شخص یا چیزی عزیز و دوست داشتنی، گویی عزاداری میکند. شاید در پاره ای موارد به نظر برسد که کودک چیزی را از دست نداده، اما مسلماً در بین چیزهایی که دارد. فقدان چیزی را احساس میکند؛ برای مثال، کودک مادر دارد ولی مادر دلخواهش نیست ؛ یا پدر دارد، اما پدر دلخواه را ندارد. این گونه مضامین هم به عنوان فقدان سمبلیک مطرح هستند و موجب افسردگی میشوند. گاهی رفتار والدین از نوع آزاردهنده، تحقیر کننده و مقایسه کننده است که حالات افسردگی را در کودک به وجود میآورد. در پاره ای از موارد هم، مادر خود افسرده است و کودک در اثر مجاورت با او ناخواسته تمامیحالات وی را دریافت میکند. به طور کلی چنانچه محیط زندگی کودک، مطلوب نباشد ( از نظر محبت، توجه و.. .. ) و نیازهایش ارضا نشود؛ خطر افسردگی برای او وجود دارد.
پیشگیـــــــری و درمــــــان
خانواده و فضای روانی آن در پیشگیری از افسردگی و درمان این اختلال تأثیر بسیار دارد. البته در صورتی که افسردگی، حاصل عوامل درونی باشد، درمان آن قدری متفاوت است و بایستی کودک نزد روانپزشک متخصص برده شود و سپس روان درمانی صورت گیرد. اما برای درمان افسردگی های محیطی ( که بیشترین نوع افسردگی کودکان را شامل میشود ) ساختن فضایی دوستانه و صمیمانه، فضایی که کودک در آن احساس کند همه دوستش دارند و نیازهایش را به موقع و به جا برآورده میکنند، از مهمترین عوامل است.
پدر و مادر افرادی هستند که کودک به آنها علاقه بسیار دارد و وجودشان به ویژه در دوران کودکی لازم است. به علاوه، ارتباطات منفی و عاری از عشق و پذیرش، میتوانند افسرده ساز باشند ؛ بنابراین وجود محیطی سرشار از عشق و محبت و روابطی سالم و صمیمیبرای کودکان ضروری است و نبایستی آنان را از این نعمت محروم کنیم. همچنین باید بکوشیم روابط بچه ها با دوستان و بستگان به طریقی مثبت و مؤثر پیوسته برقرار باشد. آرزوها، خواسته ها و تمایلات منطقی و طبیعی پاسخ داده شوند و سعی کنیم جلوی فقدان آنچه را که ضروری و لازم است بگیریم.
از دیگر عواملی که به بروز افسردگی کمک میکنند و برای پیشگیری، باید به آنها توجه کرد، عبارتند از:
جدا شدن از خانواده و منابع حمایت کننده عاطفــی
تعویض مدرسه و از دست دادن دوستــان
مهاجـــــرت
عوض کــــــردن منــــزل
تبعیض بین فرزندان و مقایسه کردن آنها با یکدیگر
به رخ کشیدن نکات منفی کودک و ابراز نکردن صفات مثبت او
از دست دادن عزیزان، ( از آن جا که مرگ در اختیار بشر نیست. منظور از توجه در این زمینه آن است که خود و فرزندانمان در این شرایط برخورد مناسبی داشته باشیم)
شکایت والدین از ناراحتیهای جسمانی که کودکان را نگران از دست دادن آنها میکند
مطرح کردن مسائل و مشکلات اقتصادی در حضور فرزندان
عنوان کردن حوادث و اتفاقات ناگوار اجتماعی
در درمان کودکان افسرده توجه به علت افسردگی اهمیت فراوان دارد؛ برای مثال چنانچه منبع حمایتی ای را که کودک از دست داده بشناسیم، میتوانیم جایگزین خوبی برای او در نظر بگیریم. همان طور که قبلاً گفته شد. افسردگی در اثر فقدان به وجود میآید؛ بنابراین در درمان باید به فکر به دست آوردن چیزهای مطلوب و دوست داشتنی برای کودک باشیم. اجازه دهیم کودک افسرده صحبت کند و احساس خود را بیان نماید. به احساس او احترام بگذاریم و سعی کنیم با تغییر رفتار خودمان تفسیر کودک از وقایع پیرامونش را عوض کنیم. گاهی نیز لازم است محیط کودک را قدری تغییر دهیم. کودکان، خود بهترین منابع اطلاع رسانی به بزرگسالان هستند. یعنی از خود کودک میتوانیم اطلاعاتی در مورد این که چرا غمگین است به دست آوریم. در بسیاری موارد، افسردگی کودک به نوع رابطه او با عزیزانش به خصوص مادر مربوط میشود. گاهی نیز رفتار خشونت بار پدر و عدم ابراز عشق و محبت توسط او، به بروز حالات غمزدگی و افسردگی در کودک میانجامد. در این صورت، آموزش والدین برای این که چگونه با فرزندشان رفتار کنند میتواند بسیار کمک کننده باشد. سختگیریهای افراطی پدر و مادر هم میتواند تولید افسردگی و بیپناهی کند. بنابراین روان درمانی حمایتی، آموزش والدین، تغییر محیط و به دست آوردن چیزهای مطلوب، از نکات مهمیاست که در درمان افسردگی کودک بایستی به آنها توجه کرد.
منبع:www.seemorgh.com