ولادت امام حسن عسکری(ع)
شریعتی کرمانی
از معدن
علم گوهری می آید بر جلمه سروران سری می آید از باغ رسالت و ولایت اینک نورسته
نهال دیگری می آید بی حجت حق، زمانه هرگز نبود آری که سری به پیکری می آید صد شکر
و سپاس از این عنایت کانیک بر تارک شیعه افسری می آید ای می زدگان جام وصلش مژده
پر از می عشق ساغری می آید می آید و خوش قیامتی می سازد در عالم حسن محشری می آید
بر جمله شیعیان مبارک باد کامروز امام عسکری می آید
حلقه
سلوک آنان که رمز فیض کمال تو یافتند ما را به یاد هجر تو تنها گذاشتند با قلب
دردمند به عشق آشنای خویش جان را به پای شمع چو پروانه باختند ما گرم فرد فرد
الفبای فصل عشق آنان هزار نکته و عنوان شناختند روز فراق غرق عناوین صرف و نحو روز
یقین نه برگ و نه دفتر نداشتند از شوق وصل با همه یکرنگی و صفا ما را به بوته غم
هجران گداختند آهنگ بذل جان ز سراپرده خلوص هم روز درد و هم شب هجران نواختند از
تار و پود قلب ز غم ریش ریشتان نقش حصیر خانه ویرانه بافتند در دشت بی کران تولای
کوی دوست با توسن امید چه مستانه تاختند درد فراق و لذت امید روز وصل آنان به لوح
دل، خط زرین نگاشتند از جمع بی دلان و فرومایگان فضل یک لحظه حضور خموشان نخواستند
نامت نمی برم که تو از نام برتری با یک اشاره اهل کلامت شناختند در حلقه سلوک و به
فتوای عاشقان با رمز مهر، دانه خردل شکافتند ای غایب از نظر صف دلدادگان تو در دل
نهال وصل جمال تو کاشتند در غیبت تو خیل دورویان خارجی با نام دین حق، سپر حیله
ساختند بار دگر به حمزه همان شیر مرد جنگ وحشی به رزمگاه احد بر گماشتند ای
یکه تاز عرصه عدل جهان شمول عالم ز فقر فیض ظهور تو خواستند روزی که سطر دفتر
میزان رقم شود از «سید» این کلام امانت گذاشتند