نگاهی به صلوات شعبانیه(6)
منیره زارعان
زیر گلبرگ های معرفت
خدایا! بر محمد، فرستاده برگزیده ات و خاندان پرکرمش درود فرست؛ بر چشم های پر از بندگی شان، بر دست های بخشنده شان و بر قلب های عدالت خواه شان، سلام ابدی مرا جاری کن.
الهی! این بنده کوچک تو، در سایه امن و آرام شاخسار نبوت، پناه جسته است و زیر گلبرگ های معرفت و محبت شان امان گرفته است.
رحیما، چشم بر راهی که فرستادگان تو به من نمودند، به سوی تو آمدم؛ به نامی که نیکان تو به من آموختند، صدایت زدم؛ به مَنشی که آنان پیش گرفتند، در طلب خشنودی تو برآمدم؛ اینک، این دل سراسر بندگی من است که تو را به بزرگی ات می خواند.
خدایا! مرا به بندگی ات بپذیر. قلبم را به نور طاعت و بندگی ات نورافشان کن و به تیرگی گناه و عصیان، روسیاه و رسوایم مدار.
خدایا! مهربانی و احسان من، نعمتی از نعمت ها و منش رسول گرامی تو و خاندان اوست. این بنده حقیرت را یاری کن تا به امر تو و به پیروی از فرستادگانت، از آنچه بر من بخشیدی، به نیازمندان و تهیدستان ببخشایم و نصیبم کن تا از آنچه تو عطایم کردی، احسان کنم.
هماره در خوبی ها، مرا پیش قدم دار و از زشتی ها به دورم دار.
الهی! مرا در سایه لطف و مهربانی ات زنده بدار، بر من نگاه مهر بینداز و مرا دریاب؛ که این بنده بی مقدار تو، جز فخر به بندگی تو و فخر به محبت به فرستادگان تو، هیچ ندارد.
سخاوت مندتر از بهار
سیدمحمدصادق میرقیصری
«یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِوءُنَ».
پیامبران برای هدایت مردم، با قلبی سرشار از امید، قدم به میدان الهی می گذاشتند. همه سختی ها را به جان می خریدند و همچون زورقی در دریای بلا شناور بودند و با موج های خطر، دست و پنجه نرم می کردند.
در خزان گمراهی، سخاوت مندتر از بهار، سبزی ایمان را به مردم هدیه می دادند و چون هوای تازه، همیشه به جان ها طراوت می بخشیدند.
امت ناسپاس
همه آرزوی پیامبر، هدایت مردم بود؛ اما افسوس...
[افسوس! که هیچ پیامری فرستاده نشد؛ مگر آن که او را مسخره کردند].
و دردناک تر این که هیچ پیامبری چون پیامبر اعظم، اذیت نشد!
رسول اعظم صلی الله علیه و آله
سعیده خلیل نژاد
او مثل چشمه بود که جوشید از کویر
مردی بزرگ مثل درختان سر به زیر
مردی فراتر از همه مردهای مرد
در پاکی و نجابت و ایثار، بی نظیر
بار امانتی که خدا داده بود، او
بر دوش می کشید، شجاعانه و دلیر
دلداده خدا و رها گشته از زمین
این گونه بر تمام جهان می شود امیر
خورشید عمر او که به سمت غروب بود
عمر دوباره یافته در چشمه غدیر
ای تکیه گاه روشن هر عاشق خدا
ای سرپناه محکم خُرد و جوان و پیر
آقا! رسول اعظم ما، ای بزرگ مرد!
از ما درود بر تو، تو ای ماه بی نظیر!