ماهان شبکه ایرانیان

جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)«قسمت هشتم»

آنچه تاکنون با عنوان «جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)» توفیق انعکاس آن را داشته ایم نگاهی به زندگی سراسر الگوی دخت گرامی پیامبر اکرم(ص) در چند بُعد بوده است

 

آنچه تاکنون با عنوان «جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)» توفیق انعکاس آن را داشته ایم نگاهی به زندگی سراسر الگوی دخت گرامی پیامبر اکرم(ص) در چند بُعد بوده است. در آخرین قسمت این سلسله مقالات نیز با نمونه های دیگری از زندگی و شخصیت آن بانوی یگانه آشنا می شویم. جلوه هایی که جامعه ما بویژه بانوان گرامی، دختران عزیز شدیدا به آن نیازمندند. ضمن سپاسگزاری از همکار گرامیمان خانم انصاری امیدواریم این مباحث توانسته باشد دلهای خوانندگان آن را به این الگوی بزرگ نزدیکتر نموده باشد و خواهران و برادران مجله نیز همواره مورد مرحمت و عنایت آن «سیّده» بانوان جهان، باشند و مجله بتواند به بهترین شکل در خدمت ارزشهایی باشد که آن بانوی بزرگ برای تحقق آن،

خون گریست. سلام خدا بر او و بر پیروانش.

* * *

 

تجلی ایثار در مهمانی

 

 

روایت زیر که بنا بر قولی شأن نزول آیه «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة»(1)می باشد، جلوه ای از ایثار و دیگرگرایی حضرت زهرا(س) در زمینه پذیرایی و گرامیداشت مهمان است:

مردی خدمت نبی اکرم(ص) رسید و اظهار گرسنگی نمود. پیامبر او را به خانه همسران خود راهنمایی کرد تا از او پذیرایی کند. آنها گفتند: در خانه، جز آب چیز دیگری نداریم. رسول خدا(ص) رو به اصحاب خود کرد و فرمود: چه کسی این مهمان را به خانه خود می پذیرد؟ علی(ع) فرمود: من او را به خانه می برم. هر دو به اتفاق روانه منزل آن حضرت شدند. امیرالمؤمنین آمدن میهمان را به همسرش، فاطمه زهرا(س) اطلاع داد و از وضع غذای خانه جویا شد. حضرت فاطمه(س) جواب داد: قدری خوراک به اندازه بچه ها موجود است، ولی مهمان را بر خود مقدم می داریم. حضرت علی(ع) فرمود: شما بچه ها را خواب کن. من نیز چراغ خانه را خاموش می کنم.

گویا علی(ع) می خواهد مهمان به واسطه تاریکی شب، متوجه کمی غذا نشود و با خیال راحت غذا بخورد. امیرالمؤمنان(ع) بر سر سفره نشست اما از آن غذا نخورد و مهمان نیز بر اثر تاریکی متوجه غذا نخوردن آن حضرت نشد. به هر صورت، آن شب سپری شد و مهمان از خوراک خانه علی(ع) بهره مند شد لیکن اهل خانه با گرسنگی شب را صبح کردند. آن هنگام آیه مزبور نازل شد.(2)

 

 

ایثار فقط برای خدا

 

 

نذر یعنی واجب کردن چیزی بر نفس خود در برابر تحقق خواسته، هدف یا آرزویی که انسان دارد. در واقع، چنین شخصی چیزی را از خدا می خواهد و در برابر، فدیه ای از قبیل قربانی، اهدای پول، انجام حج، ساختن بنا، گرفتن روزه و غیره می پردازد.

هر چند حوادث و وقایع جهان هستی بر اساس اصل «علت و معلول» استوار بوده و در مسیر طبیعی خود عمل می کند، لیکن گاهی شدت اضطرار، شخص درمانده و پریشان را به انجام کار خیری ترغیب می کند تا بدین وسیله خداوند سبب ساز و سبب سوز نیز او را از بند آن گرفتاری رهایی بخشد. در این صورت با توجه به ارتباط و پیوستگی حوادث عالم به یکدیگر و اسرار نهفته آن چنانچه مصلحت اقتضا کند، اراده و مشیت خدا که در رأس تمام عوامل مادی و فکری بشر است در سبب خاصی تجلی یافته و شرایطی فراهم می شود تا آن گرفتاری برطرف گردد.

اثر عوامل معنوی در بهبود مرضها و زخمهای مزمن مورد تأیید بعضی از پزشکان و متخصصین مشهور جهان نظیر دکتر الکس کارل قرار گرفته است. خوانندگان عزیز برای اطلاع بیشتر در این رابطه می توانند به کتاب یادداشتهای دکتر کارل مراجعه کنند.

نذر، ریشه قرآنی دارد. خداوند در سوره آل عمران از همسر عمران نام برده که نذر کرد خداوند به او فرزندی عطا کند تا او را از قید کار و مسؤولیت خانه آزاد کرده و به خدمتگزاری معبد بگمارد.(3)

بر این اساس، پیامبر اکرم(ص) هنگام بیماری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عیادت آنها آمده و به امیرالمؤمنین علی(ع) پیشنهاد کردند که برای شفای فرزندانشان نذر کنند روزه بگیرند. از این رو، حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و فضه نذر کردند که هر یک سه روز روزه بگیرند و بدین وسیله شکر نعمت سلامتی آن دو امام همام آورند. طولی نکشید که حال آنها خوب شد. در این هنگام، در خانه امیر مؤمنان علی(ع) چیزی برای خوردن یافت نمی شد. به همین خاطر، آن حضرت مقداری جو قرض گرفت. حضرت فاطمه(س) پس از آسیاب کردن جو، یک سوم آن را برای پختن آماده کرد. نان پخته شد. تعداد آنها از پنج عدد تجاوز نمی کرد. هر سه، روز اول را روزه گرفتند. علی(ع) پس از پایان نماز به امامت رسول خدا(ص) به خانه برگشت. اینک سفره غذا در حالی که طعام اول و آخرش نان و نمک است، آماده پذیرایی از بهترین خلق خداست. آنها آماده افطار می شوند، اما هنوز شروع به افطار نکرده اند که صدای کوبه در بلند می شود. طنین صدا خود با اهل خانه سخن می گوید. آری، صدا صدای فقیری است که تقاضای غذا دارد. امیرالمؤمنین علی(ع) صدای را که شنید، خطاب به دختر رسول خدا(ص) چنین فرمود:

فاطمه جان! ای بزرگوار اهل یقین.

ای دختر بهترین خلق روی زمین!

آیا به بیچاره ای که دست نیاز به در خانه ات آورده، نظر داری؟

به خدا شکوه می کند و حاجت می طلبد.

با گرسنگی و غم به سوی ما آمده است.

تمام امور در دست خداست و همه خوبیها از او نشأت می گیرد.

بهشت دلپذیر به شما وعده می دهد؛ همان بهشتی که بر بخیل حرام است.

حضرت زهرا(س) در جواب فرمود:

به آن گرسنه خوراک می دهم و به سیر شدن او امیدوارم.

براستی که حق برای نیکان است.

به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.

آن شب، همگی سهم خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. روز دوم را روزه گرفتند. در آن روز، فاطمه زهرا(س) بخش دیگری از جو را آسیا و سپس خمیر کرد. نان پخته شد و روز به سر آمد. وقت افطار رسید. در این میان، کودکی در زد، گفت: سلام خدا بر شما اهل بیت محمد(ص)! من یتیم و گرسنه ام. پدرم از مهاجرین بود و در جنگ شهید شد. از آنچه خدا به شما روزی داده به من دهید، تا خدا نیز در بهشت به شما عوض دهد.

حضرت علی(ع) فرمود:

فاطمه دختر بزرگواری چون پیامبر(ص) است که تنگ نظر نیست.

در حالی که خدا غذای یتیم را به ما داده است.

کسی که خودخواه باشد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده است.

روز قیامت غذای او آتش و آب جوشان خواهد بود.

و هر کس بخشش کند برای او خواهد ماند و آب و غذای بهشتی به او داده می شود.

حضرت زهرا(س) در پاسخ به دعوت همسرش این گونه سرود:

«حتما او را بر فرزندانم مقدم می دارم و او را سیر می کنم.»

«زیرا آنها که گرسنه اند بچه های منند.»

این بار هم مثل شب قبل، تمام اهل خانه خوراک خود را به یتیم دادند. روز سوم نیز باقیمانده جو را خمیر کرده و پختند و هنگام افطار، اسیری آمد و از آنها تقاضای غذا کرد.

امیر مؤمنان فرمود: فاطمه دختر پیامبری است که سرور تمام انبیاست.

فاطمه جان! بر این اسیر گرفتار، منت بگذار؛ هر کس امروز کار خیری انجام دهد و بذر آن را بپاشد، روز جزا محصول آن را درو خواهد کرد.

حضرت صدیقه طاهره فرمود: کف دستهایم تا آرنج تاول زده است.

به خدا قسم بچه هایم گرسنه اند و پدر آنها در کارهای خیر پیشگام است.

آنگاه همگی غذای خود را به اسیر دادند.

فردای روز سوم، امیرالمؤمنین علی(ع) با دو فرزندش بر پیامبر وارد شد. بچه ها از شدت ضعف و گرسنگی چون جوجه می لرزیدند. پیامبر(ص) چون آنها را دید پرسید:

«دخترم فاطمه کجاست؟»

حضرت علی(ع) پاسخ داد: در محراب عبادت است. پیامبر(ص) برخاست و به خانه فاطمه(س) آمد و او را در حالی دید که آثار گرسنگی در چهره اش نمایان و چشمهایش به گودی فرو رفته بود. رسول خدا(ص) بی تاب شده، فرمود: خدایا، بچه های پیامبرت از گرسنگی می میرند؟

جبرئیل فرود آمد و آیه نذر را قرائت نمود:

... و یطمعون الطعام علی حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا، انّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا. انّا نخاف من ربّنا یوما عبوسا قمطریرا ...(4)

 

 

ولایت، کوثر پاکی و نور

 

 

ولایت به منزله دژ استواری است که ساکنان خود را از هر گونه نفوذ دشمن ایمن می سازد و به مثابه واکسینه ای است که جان فرد و جامعه را در برابر ویروس فساد حفظ می کند و چون چشمه سار زلالی است که هر کس خود را در آن شستشو دهد، غبار گناه از آینه دل او پاک می شود. چنین کسی می تواند شیطان را از وجود خود براند و او را در انجام نقشه هایی که می کشد ناکام گرداند.

افرادی که در جبهه ولایت مشغول پاسداری از ارزشهای الهی و اصول انسانی هستند، اعم از نیروهای فرهنگی، اجرایی، هنری، نظامی و غیره، در صورتی که خود را چون فرزندی در دامن مادر احساس کرده، پشتوانه الهی خود را درک کنند و به معرفت و دانش روز مجهز شوند، می توانند حیله ها و توطئه های دشمن را شناسایی کرده و خنثی کنند. چنین کسانی قبل از آنکه مورد تهاجم فرهنگی خصم قرار گیرند و به دفاع از خود برخیزند، می توانند جبهه الحاد و فساد را مورد هجوم قرار داده و آنها را برای همیشه در موضع انفعالی قرار دهند؛ چنانکه رسول اکرم(ص) بر فرهنگ کفر تاخت و تفکر توحیدی را حاکم ساخت.

امروز یکی از مسایل حساس و دردناک جامعه ما موضوع تهاجم فرهنگی غرب است.

دشمن در این رابطه، هر روز مجهزتر و قویتر از روز قبل به میدان می آید و ابعاد تهاجم خود را وسعت می بخشد. و این وظیفه تک تک افراد ملت است که به حبل المتین ولایت، چنگ زنند و با تکیه بر آن از حالت انفعالی خارج شده و در تمام صحنه های کار و زندگی با مظاهر گوناگون و دلفریب این تهاجم گسترده مبارزه کنند. جای بسی شگفتی است، ملتی که پدرش محمد(ص) و علی(ع) و مادرش فاطمه زهرا(س) است، میدان دلش آرامشگه شیطان و ارزشهایش تاراج دزدان و میراثش چپاول گرگان گردد.

در این میان، دردمندان به دنبال درمان می گردند و اندیشمندان در صدد یافتن راه حلها و شیوه های مبارزه با این سیل خانمانسوز هستند و عده ای نیز هنوز در این فکرند که از کجا شروع کنند؟ سخن ما این است که آیا جز این بود که نیروی ولایت، تهاجم نظامی دشمن را دفع کرد؟ آیا جز این بود که نیروی ولایت، قلم کفرآلود خصم را در تهاجم اعتقادی و فکری شکست و دست خائن را قطع نمود؟ زهرا مادر امت است؛ او که تجلی نور خداست، چگونه ممکن است فرزندانش در ظلمت باشند؟! او پاکدامن است، آیا می شود دامن فرزندانش آلوده باشد؟! او تزکیه شده است، آیا شایسته است که رهروانش در جهت اهداف شیاطین و استکبار قدم بردارند؟! او یکپارچه عصمت است، چگونه می توان تصور کرد که پیروانش پرده عصمت را دریده باشند و لگام نفس را رها کنند؟! مگر نه این است که او به حداقل زندگی اکتفا کرد؟ آیا این دردها برای آن حضرت قابل تحمل است؟ اگر او به درگاه خدا ناله کند و به پروردگار خویش شکوه برد، خدایش چگونه تازیانه بلا بر پیکر جامعه ما خواهد نواخت؟!

حضرت فاطمه(س) مربی زنان و مردان است، او سازندگی و تربیت نسل را از خانواده آغاز کرد، چرا که هسته مرکزی اجتماع از خانواده تشکیل می شود و چنانچه خانواده در معرض نور الهی قرار گیرد و از ظلمتهای نفس، رهایی یابد، اجتماع رحمانی تحقق می پذیرد. زن رکن اصلی و محور کانون خانواده است. از این رو، حضرت صدیقه کبرا در مقام ایفای نقش هدایتی خود از زنان آغاز می کند.

 

پیام عفاف و آزادگی

 

 

فاطمه زهرا(س) می خواهد که زنان امتش، چون فرشته، پاک و آزاده باشند، نه بسان بردگان در اسارت نفس و شیطان! و می خواهد که زنان جهان، قدر گوهر وجودی خود را بشناسند و آن را با تمام قوا پاس دارند؛ همان ارزشی که به فرموده امام صادق(ع) از طلا و نقره بالاتر است.(5)

روشن است که زن در پوشش حجاب چون گوهری است که در صدف پنهان است. آری او گوهری است بی قیمت و برای تبیین ارزش و شخصیت زن، تعبیری زیباتر از این یافت نمی شود. آیا این نگرش با آنچه که تبلیغات مسموم دشمنان به جامعه ما القا می کند سازگار است؟

حضرت زهرا(س) از زنان امت خود می خواهد که چون مروارید پوشیده در حجاب صدف، بر تارک اجتماع و سینه تاریخ نورافشانی کنند، نه اینکه مانند زنان غرب، ارزش و جمال آنها دستاویز هر سودجوی خودکامه گشته و در ویترین مغازه ها به نمایش گذاشته شود. فرهنگ غربی در عرصه سخاوتمندانه خود ارزش وجودی زن را به هر نااهل و فاسدی ارزانی می کند اما اسلام شأن زن را در پاسداری از جمال و زیبایی خود می داند و عرضه آن را فقط بر اهل خود، حلال و مباح می شناسد.

زکوة الجمال، العفاف(6)

زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است.

چنانچه زن از زیبایی خود پاسداری نکند و خود را در معرض دید هر نامحرمی قرار دهد، نه خود روی سعادت را می بیند و نه مرد طعم آرامش را می چشد و نه اجتماع، امنیت را احساس می کند. اسلام زن را همچون گلی می داند که باید از آفتها حفظ شود تا مایه طراوت و نشاط خانواده و منشأ حیات جامعه باشد نه اینکه در معرض نگاههای مسموم و مقاصد پلید، پژمرده و پرپر شود.

کس غنچه نهان شده در برگ او نچید

از بی حجابی است اگر عمر گُل کم است!

 

والاترین ارزش برای زن

 

 

حضرت علی(ع) فرمود:

«در خدمت رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت فرمود: بهترین چیز برای زنان چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ درست ارائه کند. من به سوی فاطمه آمدم موضوع را با او در میان گذاشتم. فاطمه زهرا(س) جواب داد: من می دانم. سپس فرمود:

«خیر للنّساءِ ان لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال»

«بهترین چیز برای زن این است که بیگانگان او را نبینند و او نیز آنان را نبیند.»

به نزد پیامبر بازگشتم و جواب گفتم. پیامبر فرمود: چه کسی جواب را به تو یاد داد.

عرض کردم: جواب از فاطمه است. رسول خدا(ص) با تعجب فرمود:

«فاطمةُ بضعة منی»(7)

«فاطمه پاره تن من است»

در رابطه با عفاف، وقار، شخصیت وجودی و مسؤولیتهای زن در روایت دیگری آمده است که پیامبر(ص) پرسید: «زنان چه زمانی به خدا نزدیکترند؟» اصحاب نتوانستند جواب دهند. حضرت فاطمه(س) جواب داد: «وقتی که در خانه باشند» این جواب دختر پیامبر می تواند تفسیر معقولی از آیه «وَ قَرْنَ فی بیوتکنَّ و لا تبّرجن تبّرج الجاهلیة الاولی»(8)باشد.

ناگفته نماند که طرف خطاب خداوند در آیه مزبور همسران پیامبرند، لیکن در مورد هر یک از زنان مسلمان نیز می تواند صادق باشد. در آیه قبل، زنان پیامبر از سخن گفتن هوس انگیز و مهیج، نهی شده اند تا از طمع و آزار بیگانگان ایمن باشند. در این آیه می فرماید: در خانه هایتان بمانید و همچون زنان جاهلیت در میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و زیبایی و زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید. «قَرْنَ» به معنای سنگین و وزین بودن زن است.(9)

در آیه 59 همین سوره (احزاب) فلسفه پوشش زنان را با تعبیر «ذلک ادنی ان یُعرفن فلا یُؤذیْنَ» بیان کرده است: یعنی پوشش، نزدیکترین راه است که زنان به ستر و عفاف شناخته شوند و نااهلان و فاسدان در مقام تعقیب آنان برنیایند و به آنها اذیت و بی احترامی نکنند و نگاه هوس آلود و پرتمنا به آنان نداشته باشند.(10)خوشبختی زنان را در چیزی جستجو می کند که حافظ شخصیت و شرافت آنان باشد. بالاترین مقام زن را در ایفای مسؤولیتهای خانه و انجام وظایفی که منطبق با ساختار وجودی اوست می داند.

باید توجه داشت که این دیدگاه به معنای خانه نشین کردن زن نیست. او نمی گوید زنان به کنج خانه پناه برند که آفتاب، سایه آنها را نبیند، زیرا او خود این گونه نبود و از زنان نیز چنین انتظاری ندارد و رفتار او برای مردم حجت است. آن حضرت در متن اجتماع حضور فعال داشت، اما به قدری مراقب رفتار و حافظ شخصیت خود بود که حتی بوی او را نامحرم استشمام نکرد.

حضور زنان در صحنه های فرهنگی، سیاسی، دفاعی ... نه تنها منع نشده، بلکه در مواردی که ضرورت ایجاب کند، واجب شده است. به عنوان مثال، چنانچه جامعه اسلامی به پزشک، معلم، پرستار، ... نیاز داشته باشد بر زنان واجب کفایی است که به فراگیری چنین تخصصهایی رو آورند. سخنرانیهای حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه و همراهی ایشان در هجرت و حضورش در دفاع از مقام امامت و ولایت و ایستادگی در برابر مهاجرین در حادثه درب خانه، و حضور دختران بزرگوارش در صحنه کربلا و سخنرانیهای آنان در کوفه و شام دلیل روشنی بر این مدعاست.

 

شفاعت، روح امیدواری

 

 

شَفْع به معنای زوج و جفت است. شفاعت به منزله آن است که شفیع با وسیله ناقصی که شفاعت خواه دارد، ضمیمه شده و بر اثر آن شفاعت خواه می تواند ضعف و نقص خود را در نیل به هدف جبران نموده و به مقصود خود برسد.

شفاعت یکی از افتخارات مذهب شیعه است که روح امیدواری را در انسان زنده می کند. انسان با چشمداشت به رحمت و مغفرت الهی آینده ای روشن برای خود ترسیم می کند. این بینش در گفتار و کردار آینده او تأثیر گذاشته و به آن جهت می بخشد.

اساس شفاعت، معرفت و محبت شفیع است. خدای تبارک و تعالی بر اساس محبت به بندگان، رسولان خود را مأمور کرد تا مشعل نور و پرچمدار هدایت باشند و آنان نیز بدون هیچ گونه انتظاری رسالت خود را به پایان رساندند.

«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»(11)

بگو از شما هیچ اجر و پاداشی نمی خواهم، جز دوستی خویشانم.

به نظر تمام مفسرین شیعه و بیشتر مفسرین اهل سنت منظور از «قربی» حضرت فاطمه(س)، حضرت علی(ع) و فرزندان آنها است.(12)در روایتی از رسول اکرم(ص) چنین آمده است:

«من مات علی حب آل محمد(ص) مات شهیدا»

کسی که با دوستی آل محمد(ص) از دنیا برود، شهید و آمرزیده است.

چنین شخصی توبه اش پذیرفته و ایمانش کامل است و فرشتگان به او مژده بهشت و ترفیع درجه می دهند. او را همچون عروس که به خانه داماد می رود به بهشت وارد می کنند. دو در از بهشت در قبر به رویش باز می شود و قبر او زیارتگاه ملائک می گردد؛ اما آنکه دشمن آل محمد(ص) باشد، در روز قیامت در حالی وارد می شود، که در پیشانی اش نوشته شده: «مأیوس از رحمت خدا» و به هیچ وجه بوی بهشت را استشمام نمی کند.

خداوند منصب شفاعت را به انبیا، اوصیا و ملائک که از مقربترین مخلوقات هستند، اعطا کرده است. پس شفیع کسی است که در پیشگاه ربوبی بالاترین درجه را داراست و بزرگترین فدیه را نثار کرده و والاترین شخصیت را کسب کرده است. فاطمه که روح و جان پیامبر امت(ص) بوده و مادر و همسر شهید است و خود نیز شهیده است و وسیله هدایت بندگان و دریای خیر و کمال و برکت است، شفاعت خود را این گونه متجلی می کند:

چون پیامبر خدا(ص) حضرت فاطمه(س) را به عقد امیرالمؤمنین علی(ع) در آورد و مهر او را درهمی که از فروش زره حضرت علی(ع) به دست آمده بود قرار داد، فاطمه زهرا(س) به پدر عرض کرد می خواهم مهرم را ببخشم و در مقابل آن از خداوند بخشش امت شما را درخواست کنم. جبرئیل نازل شد و با خود پارچه ای از حریر آورد که در آن نوشته شده بود: «خداوند مهر فاطمه(س) را شفاعت گنهکاران قرار داد.» حضرت زهرا(س) هنگام احتضار وصیت کرد آن پارچه را روی سینه اش در زیر کفن بگذارند و فرمود: روز قیامت آن را به دست می گیرم و از امت پدرم شفاعت می کنم.(13)

آری آن حضرت از لذتها و امکانات دنیا چشم پوشید و در ازای آن، رهایی امت خود را از خدا طلب کرد. در واپسین لحظات عمر شریفش در اندیشه سرنوشت مردم بود و برای آنان از خدا آمرزش خواست.

ناگفته نماند که بنده نباید از شفاعت سوء استفاده کند و آن را وسیله لجام گسیختگی و نفس پرستی قرار دهد و تنها به این دلخوش باشد که از شفاعت بهره مند است. بلکه کسی که امید شفاعت دارد، مسؤولیتش سنگین تر است و چون خود را به محبوب نسبت می دهد باید خود را به صفات و کمالات آنان زینت دهد و از گناهان اجتناب نماید و تا می تواند خود را از نقص به کمال و از ضعف به قوّت برساند، زیرا همچنان که اعمال انسان در رستاخیز تجسم پیدا می کند، دوستیها و دشمنیها نیز تمثیل یافته و صورت عینی پیدا می کند و آن کس که در دنیا برای خود رهبر و پیشوا انتخاب کرده به دنبال او حرکت نموده، در قیامت به وسیله همان رهبر به مقصد نور یا نار رهنمون می شود. وقتی امامی سبب هدایت پیروان خود می شود، این رابطه در رستاخیز عینیت پیدا می کند، چنان که رابطه با رهبری که باعث گمراهی پیروان خود شده نیز در آن عالم تجسم می یابد.

قرآن می فرماید:

«یوم ندعوا کلّ اناسٍ بامامهم»(14)

روزی که هر مأمومی را با پیشوایش فرا خوانیم.

پس می توان گفت شفاعت، ثمره اطاعت و پیروی از رهبر است و هر اندازه که رهبر در هدایت پیروان خود به سوی کمال قویتر باشد، به همان اندازه شعاع شفاعتش گسترده تر است. بنابراین اگر رسول اکرم(ص) بزرگترین شفیع است، به دلیل شعاع جهانی هدایت اوست. اگر امام حسین(ع) شفیع است به پاس ایثار و از خود گذشتگی در راه دین است و اگر حضرت فاطمه(س) پیروان خود را به بهشت می برد، به خاطر نقش جاودانه ارشادی او و فرزندانش است.

جابر می گوید به امام باقر(ع) عرض کردم یک حدیث شاد در باره جده ات فاطمه زهرا(س) برای من بگویید تا وقتی آن را برای شیعیان می خوانم خوشحال شوند. آن حضرت از قول پدرانش نقل کرد که پیامبر(ص) فرمود: خداوند روز قیامت منبرهایی از نور قرار می دهد. منبر من از همه بالاتر است. خدا به من می فرماید: ای محمد! سخنرانی کن. من سخنرانی می کنم. پس از آن علی و حسنین سخنرانی می کنند. پس منادی صدا می زند کجاست فاطمه دختر پیامبر؟ کجاست خدیجه دختر خویلد؟ کجاست مریم دختر عمران؟ کجاست آسیه دختر مزاحم؟ کجاست ام کلثوم مادر یحیی،

آنها برمی خیزند، خداوند می فرماید: امروز، بزرگی از آن کیست؟ جواب داده می شود برای خدای واحد قهار. خداوند می فرماید: «من بزرگی را به محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین دادم. ای مردم! سرها را به زیر اندازید و چشمها را ببندید، این فاطمه است که به سوی بهشت می رود. چون فاطمه به در بهشت می رسد، می ایستد. سؤال می شود، چرا ایستادی؟ فاطمه جواب می دهد می خواهم مقام خود را بشناسم. خداوند می فرماید: برگرد و دست هر کس که در قلبش محبت تو و فرزندانت باشد بگیر و داخل بهشت کن.» ای جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستان خود را چون مرغی که دانه های سالم را از ناسالم جدا می سازد انتخاب می کند.(15)

بدیهی است کسی که دوستدار حضرت فاطمه(س) و فرزندان او باشد سعی می کند که روش آنها را الگو و سرمشق زندگی خود قرار دهد و به آنان اقتدا کند، زیرا به یک معنا «بهشت را به بها می دهند نه به بهانه» و حضرت زهرا(س) نیز از چنین افرادی شفاعت می کند.

در پایان به قسمتی از زیارتنامه آن حضرت اشاره می کنیم که ولایت او مایه تطهیر نفوس و پاکی دل و اصلاح عمل است.

«فَانِّا نَسْئلکَ اِنْ صدّقناک الاّ الحقتِنا بِتصدیقنا لهما لِنُبَشِّرَ انفسنا بانّا قد طهرنا بولایتک»(16)

«ای فاطمه»، ما از شما می خواهیم که چون تصدیق کننده شما هستیم خدا ما را به واسطه این اعتقاد و محبت به پیامبر و جانشینش علی ملحق گرداند تا به ما مژده رسد که به واسطه دوستی شما نفوس ما از گناه پاک گشته و از هر نقصی رهایی یابیم.»

به امید آنکه تشنگان ولایتش از شراب محبتش سیراب و به جمال فرزند عزیزش حضرت مهدی(عج) دلشاد گردند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان