این،
عنوان نامه ای است که پدر یک شهید به یکی از جرائد نوشته و از اوضاع کشور به شدت
اظهار نگرانی کرده است. و البته جای نگرانی هم هست.
وقتی
انسان بی طرفانه روزنامه ها و جراید کشور را ورق می زند، وتیترهای ریز و درشت آنها
را ملاحظه می کند، می بیند آنچه فراموش شده، مصالح نظام و انقلاب اسلامی است،
فرزندان انقلاب چنان به جان هم افتاده اند و چنان همدیگر را بی رحمانه می کوبند که
گویاهمه چیز تمام شده و هیچ دشمن مشترکی ندارند، دانسته یا ندانسته،غافلانه یا
خائنانه چون موریانه بر پیکر و جان این وحدت مقدس که «نقطه ثقل انقلاب اسلامی »
است، افتاده اند و مزورانه در صددبرآمده اند که این سد مستحکم را بشکنند و سیل
تفرقه و جدائی رادر جامعه اسلامی سرازیر ساخته و سنگرهای دیگر را یکی پس ازدیگری
ویران سازند، زهی بی انصافی!
در این
هنگام که فرزندان انقلاب به خود مشغولند، فرصت طلبها ولائیک ها و ضدمذهبها از این
فرصت استفاده کرده به مقدسات دینی ومذهبی حمله نموده و همه چیز را زیر سئوال
برده اند مگر آن زمانی که فرزندان برومند انقلاب خود را موظف به حفظ دستاوردهای
انقلاب می دانستند، کسی جرات چنین گستاخی را داشت؟!
اگر کمی
عاقلانه فکر کنیم، این انقلاب و این نظام اسلامی ثمره وخونبهای هزاران شهید بخون
خفته و زحمات طاقت فرسای مردم مظلوم ایران است و مردم ایران به این انقلاب بهای
بسیار سنگینی پرداخته است. آیا عقلائی ست بنائی که با این هزینه سنگین ساخته شده،
با دست خود ویران کنیم؟ آیا هیچ می دانید پشت صحنه چیست؟!
چه
خوابهای وحشتناک برای این دین و ملت ستمدیده دیده اند؟!
این
انقلاب برای ما حکم جان را دارد و از همه چیز برای ماعزیزتر است لااقل کمی کوتاه
بیائید اگر دایه را دامن بسوزد، مادر را دل می سوزد!
در
قضاوتهای محیرالعقول مولای متقیان علی(ع)آمده است: دو نفرزن بر سر بچه ای باهم
نزاع می کردند و هر یک از آنها مدعی بود که بچه از آن اوست، و او مادر بچه است و
هیچ کس قادر نبود مادرواقعی را از مادر قلابی تشخیص دهد. قضاوت را به محضر امام
بردندامام فرمود: حالا که هر یک از شما این بچه را از آن خود می داند،ناچار باید
این بچه را دو نیم کنم و به هر یک از شما نیم آن رابدهم، مادر واقعی که دلش به حال
بچه می سوخت، و چون بچه را درخطر دید، گفت: یا امیرالمومنین من از حق خود به خاطر
بچه گذشتم او راست می گوید بچه مال اوست. امام فرمود: مادر واقعی بچه این زن
است.مولای متقیان علی(ع)مگر به خاطر حفظ اسلام و وحدت مسلمین از حق مسلم خود
صرف نظر نکرد و مدت 25 سال خانه نشین نشد؟!
شما را به
خدا کمی به عواقب این اختلاف فکر کنید؟ به خاطر حفظ انقلاب و اسلام از منافع شخصی
و جناحی خود بگذرید و مردم متدین ودلسوز و رنجدیده ایران را بیش از این غمگین و
ناراحت نسازید وباعث خوشحالی دشمنان نشوید و به دین خدا کمک کنید، خدا هم به شما
کمک کند(ان تنصرواالله ینصرکم).
اینک چند
جمله از نامه پدر شهید:
...من پدر
یک شهید هستم. تنها فرزند پسرم علیرضا حسینی کیا درگلزار شهدای اصفهان مدفون
می باشد و مدت 4 سال از 14 تا 18سالگی برای احیای کلمه الله و پاسداری از اسلام
ناب محمدی و برای سلامتی جامعه مبارزه کرد و به لقاء الله رسید. او همواره خود
راسرباز امام زمان(ع)و روح الله می دانست و برای سربلندی اسلام تاپای جان ایستاد،
ما که شاهد ایثارگریها و رشادتهای این دلاورمردان بوده ایم از وضعیت کنونی بسیار
غمگین و سرخورده ایم.کسانی که در گذشته داعیه مسلمانی و سبقت در اسلام داشتند،
امروزخودفروخته شده اند و به آرمان شهدا و امام شهدا خیانت می کنند وافکار خمینی
بزرگ را زیر سئوال می برند. آیا اینها از عاقبت کارنمی ترسند؟
... از
بعضی افراد و نهادها انسان انتظار بعضی از کارها راندارد. مثلا آیا وزارت آموزش و
پرورش از مسئولیت خطیر خود آگاه است. فیلم سینمایی دو زن(که فیلمی مخرب و غیر
اخلاقی می باشد ونسل جوان ما را آلوده می کند)، ساخته شده است و آقای معاون وزیرهم
از آن دفاع نمودند. به هر حال در سینماها به نمایش درآمدولی آیا مسئولین امور
فرهنگی این کشور این اجازه را دارند که دختران ساده شهرستانی ما را به بهانه دیدن
این فیلم غیر اخلاقی از سرکلاس درس به سالن سینما بکشانند و آیا آموختن مسایل
این فیلم آنقدر مهم است که باید دانش آموزان ما حتما آن را ببینند؟
چرا
اینقدر ما بی تفاوت شده ایم؟ چرا اینقدر بی غیرت و بی حمیت شده ایم؟ آیا مسلمانی
مرده و مردان با غیرت همه سر در خاک نهاده اند که اینها جرات می کنند دختران
بی گناه ما را به دیدن چنین فیلمی ببرند و آیا اینها این اجازه را دارند؟ بعضی ازمتولیان
فرهنگی بی هویت این مملکت را که غیرت اسلامی سرشان رابخورد غیرت ایرانی بودنشان هم
مرده است.
خداوند
فرج آقا امام عصر(ع)را نزدیک فرماید و به شما درانجام رسالت بزرگی که بر دوش
دارید، صبر و شکیبایی عنایت فرماید» .