آنچه در این مقاله می خوانید بررسی کلی آثاری است که در باره چهارده معصوم (علیهم السلام) برای کودکان نوشته شده است. نوشتار ما در پی انتقاد از تلاشگران این عرصه نیست،هدیه ای است که تقدیم آنان می شود. اعتقاد ما این است که نویسندگان وپژوهشگرانی که برای کودک چیزی نگاشته اند از ژرف اندیشی دلسوزانه ای برخوداربوده اند. چه بر خلاف پندار اغلب افراد نوشتن برای کودکان به مراتب دشوارتر ودقیق تر از نگاشتن برای بزرگسالان است. زبان کودک زبان تصویر، لطافت و زیبایی است. در حالی که بزرگسالان بسیاری از مطالب را به مدد تجربه های پیش آموخته فرا می گیرند. با کودک سخن گفتن و برای او نوشتن همانند گفتگو با بزرگسالی است که حافظه خویش را از دست داده است. از همین رو پیش از هر سخن باید ازهمه کسانی که از سالیان گذشته تا حال توانسته اند با کودکان سخن گویند وبرایشان چیزی بنویسند قدردانی کنیم.
شاید بیش از یکصد سال است که در غرب نویسندگان و پژوهشگران از کودکان می گویند و برای آنها می نویسند. طبیعی است که موفقیت آنان با توجه به همان مقاصدی که داشته اند بیشتر از ما باشد. در کشور ما توجه به دنیای کودک را باید در دوران شکل گیری انقلاب اسلامی جستجوکرد. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران رویکرد مردم مسلمان به آثار مذهبی صد چندان شد و نویسندگانی با همت و دلسوزی بدین مهم پرداختند. آنان پیشگامانی بودند که بدون از دست دادن فرصت قلم به دست گرفتند و حاصل خیراندیشی خویش را بر کاغذ آوردند. اگر ما در امروز به نقد و بررسی آن آثارمی پردازیم نه بدان معناست که آن پیشگامان در آنچه کرده اند به خطا رفته اند. هرگز! حقیقت آن است که با توجه به ضرورت اقدام چنین مهمی برای کودکان و نیزاشتیاق خردسالان به مطالعه تاریخ اسلام، شتابزردگی در این راه طبیعی بوده ولازمه هر شتابزدگی لغزشهای خرد و درشتی است که دیگران پس از سالها تجربه بدانها پی می برند. اگر نویسندگان جدید در این زمینه موفقتر بوده اند، یکی ازدلایل عمده آن بهره جویی از تجربه کسانی است که پیش از آنان در این باره قلمفرسایی کرده اند. با این بیان آثار مربوط به معصومین(ع) را در حوزه کودکان مورد بررسی قرار می دهیم. نقایص این آثار را در ابعاد زیر می توان یادآوری کرد: اشکالات محتوایی معایب کلی نقاشیها و رنگ آمیزیها در باره نام کتابها تصاویر کتابهای کودک و بدآموزیها در نظر گرفتن مسائل فنی وهنری متناسب نبودن موضوع برای کودکان بدآموزیهای ضمنی
پیش از هر چیز به «معایب کلی » کتابها نظری می افکنیم:
الف) طرح و موضوع یکنواخت و تکراری،چون کتابهای پیرامون زندگی معصومین (علیهم السلام) را می نگریم طرح وموضوع و محتوای آنها را مشابه می یابیم. مطالب این آثار اغلب تکرار یکدیگراست و بدون ابتکار به خوانندگان ارائه می شود. نویسندگان کوشایی همچون آقایان محترم سیدمهدی آیت اللهی، سید میرابوالفتح دعوتی، علی وافی، عبدالکریم بی آزارشیرازی، اسدالله داستانی بنیسی، احمد فرزانه، رضای شیرازی و شماری دیگر همگی موضوعاتی مشابه و کتابهایی همنام به رشته تحریر درآورده اند و اغلب در میان معصومین به زندگی پیامبر(ص) و جنگهای آن حضرت و زندگی امام علی(ع) وسیدالشهداء(ع) پرداخته اند. برخی چون آقای احمد فرزانه حدود بیست و چهار جلداز آثار خود را تنها اختصاص به زندگی پیامبر اکرم(ص) داده و نسبت به سایرامامان معصوم (علیهم السلام) چنین همتی ننموده است.
ب) این آثار در یک کلام همه زندگینامه اند و به ندرت می توان در میان آن ها کتابی را یافت که به شیوه داستان کوتاه و با معیارهای آن نگاشته شده باشد. به همین علت از جاذبه لازم برخودار نیستند و هر چه زبان این کتابها به حد زیادی، تاریخی نگاشته شده و جنبه اطلاع رسانی دارند که تنها برای گروههای سنی بالاتر درخور فهم می باشد و برای کودکان جاذبه ای ندارد، بخصوص که پیامهای آنها به شیوه القای مستقیم است که در کتابهای کودک هیچ جایگاهی ندارد.
ج) گروه سنی خوانندگان کتاب (کودکان) با نوجوانان درهم آمیخته شده است.
د) رسم الخط آنهااستاندارد نیست.
ه) مطالب کتابها اغلب از کتابهای تقریبا معتبر برگرفته شده است ولی نویسندگان محترم آنها منابع مورد استناد خود را کمتر نام برده اند.
و) کتابهااز نظر قطع (اندازه) اغلب در قطع وزیری به چاپ رسیده و در این زمینه کمتر تنوع به چشم می خورد و بیشتر با کاغذ و چاپ نامرغوب، به بازار عرضه شده اند.
ز) کتابها معمولا شناسنامه ندارند، حتی گاهی نام نویسنده و تاریخ و نوبت چاپ معلوم نیست.
ح) نقاشیها و رنگ آمیزیهای آنها تقریبا هیچ جاذبه ای ندارد.
ط) مسائل فنی و هنری مورد توجه قرار نگرفته است. (پیرامون این موضوعات جداگانه توضیح خواهیم داد.)
ی) بر پایه نمونه هایی که ارائه خواهیم کردمحتوای این کتابها به کمک تصاویر، مسلمانان را مردمانی بی فرهنگ، آشوبگر، بی سواد و خشن و هرج و مرج طلب معرفی می کند که به هر جا قدم می نهند، می زنند ومی کشند و غارت می کنند و طعم تلخ قساوت و توحش را به دیگران می چشانند. برای نمونه به تصویر کتاب «تولد در کعبه »، ج 2، ص 5 نگاه کنید. در این تصویر مسلمانان در فتح مکه به شهر یورش برده اند و تا توانسته اند از مردم غارت نموده اند. در حالی که در فتح مکه موضوع بعکس بوده و هیچ برخورد وکشتاری رخ نداده است.
تصویر روی جلد و مطالب کتاب «داستان اسلام » چهره ای که از اسلام برای کودک ترسیم می کند جز جنگ و خونریزی و مبارزه و شکنجه چیزی نیست. از یاد نبریم که قرنهاست از سوی دشمنان اسلام، آیین پیامبر اکرم(ص) آیین جنگ و خونریزی معرفی می شود. حوادث نگاران خام نویس و مستشرقان کم اطلاع یا پرغرض، زندگی ده ساله پیامبر درمدینه را جز جنگ ترسیم نکرده اند. حال جای اندوه است که نویسندگان مسلمان نیز خود به این تبلیغات ناصحیح جلوه قیقت بپوشانند. سزاوار است نویسندگان کتابهای کودک بخصوص آنها که از اهل بیت (علیهم السلام) چیزی می نویسند پیش از هر قلمفرسایی، از تاریخ صحیح اسلام اطلاعاتی ناب به دست آورند و از ذکروقایعی که مدرک معتبری ندارد یا ذکر آن برای کودکان لازم نیست اجتناب ورزند. دیگر اینکه این نویسندگان باید از هنر نگارش و ویرایش بهره مند باشند یا آنکه آثار خود را قبل از چاپ به گروهی افراد کارشناس در این زمینه بسپارند. این هنر به نویسنده کمک می کند تا با عبارتهای مناسب، از خشونت رویدادهای تاریخی بکاهد و چهره حقایق را به بهترین صورت ممکن ترسیم سازد حال در این باره ذکر نکاتی را ضروری می دانیم:
با توجه به منابع معتبر و تحقیقهای انجام گرفته، رسول خدا(ص) در ایام زندگی پربرکت خود بیش از هشتاد برخورد نظامی با دشمنان خویش داشته است. بسیارجای تاسف است که نویسندگان مسلمان از همه این برخوردها به «جنگ » تعبیرمی کنند.
بیشتر آنچه رسول(ص) انجام داد اولا به هیچ برخوردی نینجامید و به صلح یا هزیمت دشمنان پایان پذیرفت; که شمار این برخوردها بیش از چهل مورد است. در دهها مورد دیگر نیز هجوم ابتدایی از سوی دشمنان صورت گرفته و پیامبر تنهابه دفاع پرداخته است. چگونه برای مسلمانان کم شمار مدینه که وسعت شهرشان درعصر نبوی برابر با وسعت فعلی مسجدالنبی بوده این امکان وجود داشته است که هشتاد جنگ خانمان برانداز به راه اندازند!
از نبردهای بزرگ اسلام نبرد بدراست. جمعیت مسلمانان در این نبرد سیصد و سیزده نفر بوده که فقط سه اسب داشته اند. غزوه خندق نیز که در سال پنجم هجرت رخ داده و آن را از بزرگترین برخوردهای مسلمانان با کفار برشمرده اند در حالی به وقوع پیوست که وضع اقتصادی اهل مدینه چنان بود که حفرکنندگان خندق دانه ای خرما را میان دو کس قسمت می کردند و به همین سبب تنی چند جان سپردند. این گروه اندک کم سلاح بی بضاعت چگونه ترجیح می دهد ده سال را به جنگ بگذرانند؟! از سپاه ده هزارنفری احزاب که مدینه را محاصره کردند و سپس به هزیمت رفتند باید لااقل نیمی از ایشان به قتل رسیده باشند تا بقیه بگریزند; در حالی که جمله مورخان تلفات این محاصره را بین 3 تا 14 نفر نوشته اند. نیز به شهادت تاریخ نویسان، میانگین تلفات مسلمان و کافر در ده سال اقامت رسول اکرم(ص) در مدینه کمتر از هزار وپانصد تن بوده و در برخی غزوه ها حتی یک نفر کشته نشده است.
در این کتابها خواننده بیش از آنکه به اسلام خوش بین و بدان امیدوار باشد ازحوادثی که ممکن است برای وی رخ دهد بیمناک می گردد. تصور کودک با مطالعه این کتابها آن است که پیامبر و امامان معصوم جز درد و رنج و فقر برای پیروان خود به ارمغان نیاورده اند. چه آنکه در کتابها بیشتر رنجهای شیعیان به تصویرکشیده شده است تا پیروزیها و شادابیها و خوشیهای زندگی. شاید هم به کودک چنین وانمود می شود که اسلام دین شادمانی نیست. پذیرفتن اسلام یعنی آماده شدن برای تحمل سختیها!
در این آثار، زندگی معصومین(علیهم السلام) سراسر رنج و مشقت و فقر و یا جنگ نمایش داده شده است. درمواردی نیز آن بزرگواران افرادی ترسیم شده اند که گاه گاه دستی بر سر یتیمان هم می کشند و درهم و دیناری به فقرا عطا می کنند.
این نویسندگان دلسوز و کوشا شاید در آنچه نگاشته اند هیچ چنین قصدی نداشته انداما آنچه از مجموع آثار آنان به دست می آید چیزی جز آنچه یاد کردیم نیست.
موضوع حایز اهمیت اینکه وقوع حوادث تلخ در تاریخ اسلام هر چند امری بجا وراست است، اما این بدان معنی نیست که اسلام صحنه های شادمان و امیدوارکننده دیگری نداشته باشد، به علاوه که هر گاه از سیمای دین تنها بخشی ترسیم گردد وبخشی دیگر مورد توجه قرار نگیرد جز این نمی توان انتظار داشت که خوانندگان ونظاره گران تاریخ از دین جز تلخی به یاد نیاورند. از طرفی چه فرد یا گروهی چنین تشخیص داده اند که از اسلام تنها این مسائل برای کودکان گفته شود؟ آیابرای شناساندن زندگی پیامبر و اسلام چاره ای جز برشماری جنگهای رسول خدا وجودندارد؟
امروزه اگر بخواهیم زندگی پیامبر را به کودکان نشان دهیم و در این راه آنهارا به کتابها واگذاریم جز بر انحراف آنها نیفزوده ایم.
برای نمونه در کتابی چنین آمده است: کافران و بت پرستان مکه تعدادشان زیاد بود ولی عده مسلمانان بسیار کم بود. بیشتر مسلمانان تهیدست و کارگر و زحمتکش بودند. زورشان به زور کافران و پولدارها نمی رسید ... روزی ... کافران ... دسته جمعی به محمد حمله کردند و با مشت و لگد محمد را کتک زدند. یکی ازکافران گفت تو می گویی بتها را پرستش نکنید، آنها فایده ای به شمانمی رسانند؟! پیامبر فرمود: بلی من می گویم. آن مرد کافر عصبانی شد و عبای پیامبر را گرفت و به دور گردنش پیچید. آن قدر فشار داد که نفس پیامبر به تنگ افتاد. [محمد و شکنجه های قریش، ص 8 و 10]
درباره تصاویر کتابها
اولین عنصری که کودکان را به کتاب علاقمند می سازد قبل از محتوای آن، تصاویر کتاب است. در باره تصاویر کتابهای مذهبی و رنگ آمیزی آنها خصوصا برای کودکان قدمهای مؤثری برداشته نشده است. امروزه تصاویر کتابهای مذهبی بیش از آنکه در خدمت دین و اهداف الهی باشد، درخدمت دشمنان اسلام است. در واقع همانچه را که در طول قرنها از سوی مخالفان اسلام به اسلام نسبت داده شده است، به وسیله خود ما با نقاشیهای کتابها ومحتوای سست، مورد تایید قرار گرفته است. کودکان با خواندن کتابهای مذهبی وملاحظه نقاشیهای آنها به همان چیزی دست می یابند که امروزه از سوی مبلغان مسیحی و مستشرقان به اسلام نسبت داده می شود. در نقاشیهای کتابهای کودکان همه آنچه که نماد اسلام و مذهب است به بدترین شکل نمایش داده شده است. دین اسلام آیین زور و شمشیر و خشونت و قساوت ترسیم می گردد و شیوه پیروانش شیوه درندگان. کودک با مشاهده این تصاویر پیوسته آنجا که ریش و مسجد و پوششهای عربی (عبا و قبا) را مشاهده می کند در کنار آن شمشیر و نیزه و خون و پیکرهای خونین و سرهای بریده را نیز نظاره گر است. برای او چندان مهم نیست که فردشکنجه شده در تصاویر، مسلمان است یا کافر، خوب است یا بد، آنچه او در تصویرمی بیند پیکر آغشته به خون افرادی است که بر زمین افتاده اند و برخی در حال شکنجه اند و عده ای در حال فرار، در حالی که هجوم برندگان و شمشیرآختگان و نیزکشته شدگان و فراریان هر دو لباسهای عربی به تن دارند و در جنگ و ستیز بایکدیگرند. یعنی هر جا تصویر با شمشیر نمایش داده شده است افرادی با عبا وقبای عربی و محاسن بلند وجود دارد و از آن سو هرگاه اشخاصی با چنین هیئتهادرتصاویر کتابها نمایش داده می شود شمشیری آخته در دست آنها خودنمایی می کند.
درکتاب «فتح مکه » تصویر روی جلد چنان می نماید که مکه به وسیله پیامبر باجنگ و شمشیر فتح شده است. این تصویر شمشیرهای آخته یاران پیامبر را نشان می دهد که به کعبه حمله ور شده اند و بتها را شکسته اند.
در کتاب «پیغمبراسلام » نوشته دکتر حسین خراسانی، در روی جلد، عکسی رنگی از ماجرای فتح مکه و درهم شکستن بتهای داخل کعبه نمایش داده شده است. با تعجب، داخل کعبه به شکل تالاری مجلل با رنگهایی زیبا به تصویر کشیده شده است که ظرف شراب ومیوه نیز در سکویی از آن قرار دارد. پیامبر در حالی که علی(ع) را بر دوش دارد به همراه جمعی از یارانش مشغول درهم شکستن بتهایند و مردی از مشرکان که بتی به سرش اصابت کرده، بر زمین سرنگون شده است.
همین نویسنده در کتاب «حضرت علی(ع)» بر روی جلد کتاب، تصویری از آن امام و یارانش در حال جنگ با شمشیرهای آخته و نیزه های بلند و سپرهای آنچنانی نمایش داده است. در این تصاویر به فرمان علی(ع) حمله یاران وی آغاز گشته و چهره یاران علی(ع) بسیارخشن و زشت جلوه داده شده است.
در تصویر روی جلد کتاب نیاکان پیامبر، نوشته سیدمهدی آیت اللهی، یکی از وحشتناکترین چهره های آدمی به تصویر کشیده شده است. این چهره به قیافه مردمان قبل از تاریخ و شیران درنده بیشتر نزدیک است تا به سیمای آدمی; به علاوه که در صفحات کتاب نیز معلوم نیست که تصویرروی جلد به چه شخصیتی مربوط است.
شگفتا که در این کتابها سیمای افراد بدسرشت و مخالف اهل بیت، همه زشت و بلکه وحشتناک ترسیم شده و سیمای افراد صالح تا حدودی زیبا نشان داده شده است. در حالی که این امر چندان به صلاح نیست. این موضوع سبب می شود که کودک همیشه افراد بدسرشت را در میان افراد زشت رو جستجو کند و همه افراد خوش سیمارا مردمانی صالح بپندارند. در حالی که افراد صالحی بوده اند که سیمای زیبانداشته اند و چه مردمانی که در نهایت بدسرشتی، بسیار زیباروی بوده اند. گاهی نیز موضوع بعکس جلوه می کند یعنی شخصیتهایی چون بلال و ابوذر و مقداد ممکن است به بدترین شکل به تصویر کشیده شوند.
از طرفی رنگ در نقاشیهای این گونه کتابها یکنواخت و مات است و برای کودک هیچ جاذبه ای ندارد. همه شکلها ازانسان گرفته تا حیوان و جماد، یک رنگ هستند. این نقاشیها و رنگها جز خمودی،افسردگی، ناامیدی و یکنواختی زندگی چیزی را به بیننده القا نمی کنند; درحالی که کودکان ما وقتی کتابهای ترجمه شده خارجی را با نقاشیهای جذاب می نگرند، احساس می کنند که حتی حیوانات و جمادات نیز دارای روح شادی آورند. او در مقایسه این دو نقاشی با هم، جهان کفر را جهان تحرک و شادمانی می پنداردو دنیای ارائه شده از سوی دین را عرصه افسردگی و مرگ.
تصاویر از نگاهی دیگر
در این آثار معمولا تصاویر روی جلد رنگی هستند اما در میان کتاب غیررنگی اند. آرایش تصاویر هم بیش از آنکه کودکانه باشد، بزرگسالانه است.
برخی از کتابها نیز تصاویر کتابهای دیگر را در روی جلد یاداخل کتاب خود وام گرفته اند و حتی گاهی برای دهها کتاب با نامهای مختلف یک تصویر تکراری وجود دارد. از آن نمونه برای جنگ بدر، احد، خندق و ... ازیک تصویر در روی جلد کتابها استفاده شده است.
شاید بعضی بپندارند که کودکان از تصاویر حقیقی (عکس) بیشتر لذت می برند تانقاشی. در حالی که موضوع بعکس می باشد و این امری است که برخی نویسندگان بدان توجه ندارند.
از طرفی باید تصاویر کتاب متناسب با عصری باشد که محتوای کتاب از آن سخن می گوید، حال آنکه در بیشتر نقاشیهای کتابهای کودک، نقاشیها تصاویر زمان حادثه است. برای نمونه در این کتابها مردمان عرب با پوششهایی نمایش داده شده اند که بیشتر پوشش اشراف است. حتی گاهی لباس ائمه (علیهم السلام) بسیارفاخر و پرزرق و برق است. اسبها و درختها نیز کاملا امروزی می نماید; در حالی که لباسهای آنان اغلب ساده و با رنگهای ملایم بوده است و اسب نیز در زندگی آنان چندان که شتر وجود داشته، دیده نمی شده است.شاید یکی از نویسندگان محترمی که در این موضوع تناسب زمانی را رعایت کرده استاد بی آزار شیرازی است. اما ایشان نیز گاهی به جای تصاویر ساده از عکسهای امروزی استفاده می کند. مثلارویدادی از عصر پیامبر نقل می کند و اماکن مکه و مدینه را با عکسهای امروزی نشان می دهد و این برای کودکان هیچ جالب توجه نیست. در تصویر روی جلد کتاب «پنج تن آل عبا» نوشته آقای داستانی بنیسی، شکل عبایی زمستانی که روحانیان می پوشند جلوه می کند در حالی که پوششی که پیامبر واهل بیت در زیر آن گرد آمدند شباهتی به عبای مرسوم امروزی نداشته است. نام این کتاب از حدیث شریف کساء گرفته شده است ولی تحقیق آن است که میان کساء و عبا تفاوت است. کساء در حقیقت معادل همان چیزی است که در فارسی به آن چادرشب یا ملافه می گویند.
همچنین کتاب آغاز وحی اثر استاد بی آزار شیرازی، در ص 11 بدون هیچ مناسبت عکس طواف چند پیر فرتوت استخوانی را در حال طواف نشان می دهد و در کتاب دوران شکنجه و رنج که مربوط به عصر نبوی است، تصویر روی جلد را از دوران فراعنه انتخاب کرده که بردگان در حال حمل سنگهای بزرگ هستند.
بدآموزیها در تصاویر
یکی از مشکل ترین کارهای تهیه کتاب برای کودکان موضوع مصورسازی کتاب است. کودک بیش از نیمی آموزشها و لذتهای خود را از مطالعه کتاب از طریق تصاویر آن دریافت می کند. تصاویر برای او در حکم نوشته ها برای ماست. با این همه بسیار دیده می شود که کتابهای کودکان از تصاویری که برای آنها بدآموزی دارد خالی نیست. این امر آنگاه که با ارائه الگوهای دینی باشداز اهمیت بیشتری برخودار است. آنگاه که کودک از طریق تصویر موضوعی را پذیرفت بسیار کم رخ می دهد که شخص دیگری بتواند همان موضوع را از ذهن او دور سازد یابه گونه ای دیگر جلوه اش دهد. این امر در کتابهای کودک که در باره چهارده معصوم (علیهم السلام) نوشته شده است نیز مشاهده می شود. برای نمونه در کتاب معجزات پیامبر، نوشته جناب آقای محسن انصاری در صفحه 20. عکس دو کودک ترسیم شده است که یکی سر برادر خود را بریده است و پیامبر سر او را بر جای خودمی نهد و زندگی را به وی بازمی گرداند. اصولا ذکر این ماجرا برای خردسالان و به تصویر کشیدن سر قطع شده بسیار کار ناروایی است. هیچ لزومی ندارد که این ماجرا به طور کامل (آنچنان که بوده است) برای خردسالان تشریح شود. ذکر بعضی از ماجراها که نشان از خشونت و قساوت دارد امکان انجام هر عملی رابرای کودک میسر می سازد.
در کتابی دیگر تصویری از کودکی امام حسن(ع) کشیده شده است که شمشیری در کناراوست. منظور از نویسنده از این تصویرسازی آن بوده است تا نشان دهد که امام (علیهم السلام) از خردسالی با بکارگیری شمشیر شجاعت خویش را نشان می داده اند و حال آنکه شجاعت هرگز به معنای جنگ طلبی نیست!