دنیای هنرمندان همیشه کنجکاوری برانگیز و مرموز است، هیچکس نمیتواند نسبت به این دنیای پرماجرا بی تفاوت باشد. برای سری در سرها درآوردن و یک هنرمند کامل شدن باید زحمتها کشید. شرایط و امکانات نیز در این موارد دخیل هستند، ولی در این بین افرادی پیدا میشوند که بدون امکانات هم جایگاه خود را در هنر پیدا میکنند. یکی از این افراد طوبی شیرکانی است. او متولد 28 اسفندماه سال 1361 در استان بوشهر است. او با وجود کمبود امکانات و برخلاف آدابورسوم محل زندگی خود، توانست پلههای ترقی را در هنرهای نمایشی طی کند. طوبی شیرکانی پس از اتمام دوران دبیرستان، در سال 1382 برای واقعیت بخشیدن به رؤیاهای خود وارد دانشگاه هنر شد و بهصورت حرفهای فعالیت خود را در زمینهی هنرهای نمایشی پی گرفت. ادامهی ماجرای زندگی این بانوی جنوبی را در بنیتا بخوانید.
چگونه وارد این هنر شدید؟
به دلیل علاقه به تئاتر در دوران کودکی، در دانشگاه هم همین رشته هنری را پیش گرفتم و در سال 87 در کنار تئاتر به هنر نقالی هم روی آوردم که خیلی برایم جالب بود. تا سال 92 به هنر تئاتر و نقالی در کنار هم پرداختم. سپس در بحث نقالی فعالیت بیشتری را انجام دادم. همچنین من اولین بانوی نقال استان بوشهر نیز هستم. در سال 1394 زیر نظر مرشد حسن بیگی که از نقالان و تعزیهخوانان جوان کشور هستند آموزش خودم را در زمینهی نقالی در کنار تئاتر شروع کردم. تقریبا هر ماه از بوشهر تا تهران و سپس قزوین برای آموزش میرفتم.
در حال حاضر گروه تشکیل دادهاید؟
نه خودم تنها هستم. در شهر کوچکی که من زندگی میکنم کار کردن در یکی از زمینههای هنری بسیار سخت بود و موانع و مشکلات بسیاری پیش رو داشتم. اما از آنجاییکه در خانوادهای فرهنگی و اهل کتاب و هنر بزرگ شدم و همیشه من را حمایت میکردند، توانستم سختیها را پشت سر بگذارم و خود را به آنچه میخواهم برسانم. هنوز هم مشکلات و موانع بسیار هست اما همراه با همسر هنرمندم سعی میکنیم با نادیده گرفتن و یا با برطرف کردن آنها پیش برویم.
نگاه جامعه اطراف نسبت به فعالیتهای شما چگونه است؟
همانطور که گفتم در اوایل کمی برای جامعه اطرافم قبول کردن کار من عجیب بود، ولی در حال حاضر با توجه پیشرفتهای من و شهرت من در استان، خیلی برخورد مناسبی با من دارند و هر روز شاهد علاقهمند شدن افراد بیشتری از استان محرومم به این هنر هستم.
همراه با همسر هنرمندم در شهر خورموج استان بوشهر خانهی هنر تأسیس کردیم و تماموقت خود را صرف آموزش و اشاعهی این هنر ناب کردهایم. خوشبختانه با توجه به خروجیهایی که از کار خود داشتیم روز به روز فعالیتمان گستردهتر میشود و مراجعهکنندگان بسیاری هم داریم.
از این کار درآمدی هم دارید یا در شغل دومی هم کار میکنید؟
از زمانی که بهطور کامل از کارهای دولتی و مشابه آنها قطع امید کردم تصمیم گرفتم با هنرم زندگی کنم. به همین سبب در چند سال اخیر از طریق هنرم کسب درآمد میکنم. هر چند درآمد کم است، اما راضی هستم. چون این کار، کاری است که خودم آن را دوست دارم و عاشقانه انجامش میدهم. کلاسهای هنری برگزار میکنم. همچنین برای ارگانها و مدارس گوناگون با نقالی و تئاتر انجام میدهم.
تلخترین و شیرینترین خاطرهتان از زندگی هنری را برایمان بگویید.
یکی از خاطرات تلخ اما تجربهای بسیار مهم که در زمان دانشجویی برای من اتفاق افتاد، زمانی بود که در دانشگاه رشتهی تئاتر میخواندم و از آنجاییکه خیلی فعال بودم، همزمان در چند کار دانشجویی شرکت داشتم و به همین دلیل همزمان هم برای تمام کارها تمرین میکردم. زمان اجرای یکی از آن نمایشها که بعدازظهر بود، یکلحظه تمامی دیالوگها از خاطرم رفت و همزمان دیالوگ کارهای دیگر به ذهنم میرسید، چون صبح سر تمرین کارهای دیگر هم رفته بودم. واقعاً برای من آن لحظه بسیار سخت بود. همزمانی تمرین کارهای دیگر در روز اجرای آن کار سبب شد نتوانم کار خوبی ارائه دهم و واقعاً تجربهای شد که از آن به بعد قبل از اجرای یک کار از یک هفته قبل، کار دیگری را تمرین نکنم و فقط روی همان کار تمرین کنم.
یک خاطره دیگر نیز از یک جشنواره تئاتر کوتاه دارم که برای من بسیار ارزشمند است و اتفاقی فراموشنشدنی برای من بهحساب میآید. یکی از دوستانم که در آن جشنواره یک اجرا داشت، برای آخر نمایش او یک گدا نیاز بود تا در یک لحظه وارد صحنه شود و چیزهای اضافی روی میزها را بردارد و بخورد، سپس در گوشهای روی زمین بنشیند تا بازیگر اصلی دیالوگهایش را بخواند و نمایش تمام شود. من تصمیم گرفتم که در این کار به دوستم کمک کنم و نقش گدا را بازی کنم، کار من کمتر از سه دقیقه طول کشید و نقش گدا را برای نمایش آنها بازی کردم و هیچ دیالوگی نیز نداشتم.
خود من هم جدا از نمایش دوستم، اجرا داشتم و پس از این نمایش آن را اجرا کردم. مطمئن بودم بابت اجرای کار خودم که آن را بهتنهایی انجام داده بودم، باید جایزهای دریافت کنم. ولی زمانی که نام بازیگرهای برگزیده را میخواندند، جایزه بازیگر اول به من رسید، آنهم نه برای نمایش خودم، بلکه برای نقش سه دقیقهای گدایی که برای دوستم اجرا کردم. فقط با بهت به دوستانم زل زده بودم. من بابت کاری که خودم بیست دقیقه تنهایی روی صحنه انجام دادم، هم دیالوگ هم حرکت و بقیه کارهایش را خودم انجام دادم، هیچ جایزهای نگرفتم، ولی برای یک کار سهدقیقهای که هیچ دیالوگی هم نداشت و تمرینی هم برایش نکرده بودم، جایزه گرفتم!
آن لحظه برام باورنکردنی بود، امروز بهعنوان یک تجربهی خوب از آن یاد میکنم و همیشه به دوستانم میگویم که در زندگی کوچکترین نقشها هم مهم هستند و نباید نادیده گرفته شوند.
چقدر به فکر پول و شهرت هستید؟
من درواقع خودم را کاملاً وقف هنرم کردهام، همسرم هم مثل همیشه کنارم بوده است. در وهلهی اول برای من پیشرفت در کار و همچنین پیشرفت شاگردها مهم هست. در مرحلهی دوم پول میتواند مهم باشد چون زندگی کردن هزینه دارد. با این حال در این کار من حاضر بودم که برای یک هفته کلا بین شهرها مسافرت کنم و به نمایش هنر خودم و شاگردهایم بپردازم، در حالی که در بسیاری از این موارد در کنار پرداخت هزینه سفری که خودم و همسر عزیزم انجام میدادیم، هیچ پولی بابت نمایشها دریافت نمیکردیم.
رویاها و هدفتان از این کار چیست؟
تنها چیزی که میخواهم پیشرفت این هنر در استان بوشهر است. در همین راستا کارگاههای بسیاری را در استان برگزار و کودکان و نوجوانان بسیاری را با این هنر آشنا کردهام و این کارم را با جدیت ادامه میدهم. فقط این نکته را عرض کنم که باوجوداینکه شرایط رفتنم به تهران هم مهیا شد، ولی برای اشاعهی این فرهنگ و هنر در بین مردم شهر و استان خودم، از این مهاجرت سرباز زدم. هماکنون گروه موسیقی کودک خانهی هنر ما و همچنین گروه کودک نقالی ما در استان حرف اول را میزند و آنها اجراهای بسیاری در جایجای استان انجام میدهند و تصمیم داریم که آنها را در سطح کشوری هم پرورش دهیم. در زمینه پژوهشی هم چندین مقالهی ملی و بینالمللی انجام دادهام، همچنین شش کتاب نیز در دست چاپ دارم اما به دلیل هزینه زیادی که وجود دارد، فعلا نمیتوانم آنها را منتشر کنم.
ممنون از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید.
میتوانید فعالیتهای طوبی شیرکانی را از اینجا دنبال کنید.
میتوانید یک سری هم به «10 کاری که افراد موفق هیچگاه تکرار نمیکنند» بزنید.
منبع: بنیتا