ماهان شبکه ایرانیان

جریان شناسی عصر رسولخدا(ص )

جـریـان هـای فـکـری و سـیـاسـی نـقش به سزایی در تحولات جامعه و نظام های سیاسی دارنـد. از هـمـیـن رو بـرای درس آمـوزی و عـبـرت پـذیـری از جریان های مختلف در گستره تـاریـخ ، شـنـاخـت مـاهـیـت ، اهـداف و عـمـلکـرد آنها امری ضروری است

چکیده

جـریـان هـای فـکـری و سـیـاسـی نـقش به سزایی در تحولات جامعه و نظام های سیاسی دارنـد. از هـمـیـن رو بـرای درس آمـوزی و عـبـرت پـذیـری از جریان های مختلف در گستره تـاریـخ ، شـنـاخـت مـاهـیـت ، اهـداف و عـمـلکـرد آنها امری ضروری است . اما نظر به الگو پذیری انقلاب اسلامی ایران از سیره نظری و عملی پیامبر اعظم (ص )، ماهیت و ضرورت این مطلب را دو چندان می کند.

هـدف ایـن نـوشـتـار آشـنـایـی اجـمـالی بـا جـریـان هـای دوران رسـالت رسول خداست اجمالا به بررسی عملکرد مؤ منین به عنوان جریان حق و طرفدار پیامبر در قـالب دو گـروه مهاجر و انصار و نیز جریان های مخالف در قالب شرک ، کفر و نفاق می پردازد و ویژگیها و عملکرد هر یک را بیان می کند.

کـلیـد واژه هـا: جـریان شناسی ، حق ، باطل ، حزب اللّه ، حزب شیطان ، مؤ منین ، مشرکین ، کفار، یهود، مسیحیت ، منافقین

مقدمه

در کـالبد شکافی انسان ، به سه لایه وجودی در هم تنیده بر می خوریم : لایه زیرین و بـنـیـادیـن انـسان که در برگیرنده اندیشه ، افکار و اعتقادات اوست ؛ لایه میانی که از عـواطـف و احـسـاسـات و کـشـش های درونی اش تشکیل می شود و لایه بیرونی و ظاهری که رفتارهایش ‍ آشکارا از آن سر می زند.

ایـن سـه لایـه بـه تـرتـیـب بـیانگر بینش ، گرایش و کنش انسان است ، که به صورت مـنـطـقی بر هم مترتب اند؛ یعنی انسان با اندیشیدن درباره مسئله ای ، به صحت و سقم آن بـاورمـنـد مـی شود. سپس با حکم به اینکه انجام یا ترک آن به مصلحت اوست ، گرایش و کشش به فعل یا ترک آن پیدا کرده ، درباره آن تصمیم می گیرد. آنگاه با استفاده از قوا و ابزار در دسترس به اقدام عملی مبادرت می ورزد.

بـا تـوجـه بـه ایـن مـراتـب است که وقتی بعضی رهبران و اندیشمندان ، اندیشه ها را در حـوزه فـردی و اجـتـمـاعی ، طرح و تبیین می نمایند، مقبولیت اجتماعی یافته ، طرفدارانی پـیـدا مـی کـنـد. بـا تـجـلی عـیـنـی آن افـکـار و انـدیـشه ها در بستر اجتماع ، گروه هایی شـکـل مـی گـیـرنـد که ضمن برخورداری از فرهنگ مشترک ، در جهت دستیابی به اهداف از پـیـش تـعـیـیـن شـده تـلاشی مشترک را آغاز می کنند و موجبات تحولات گوناگونی را در زنـدگـی جمعی فراهم می سازند. به این دسته از تفکرات با توجه به حوزه عملکرد و تاءثیر گذاری شان ، جریان فکری ، سیاسی ، اجتماعی و... گفته می شود.

بـنـابـرایـن مـنـظـور از جـریـان فـکـری ـ سـیـاسـی ، حـرکـت اعـتـقـادی است با جهت گیری تـشـکـیـل حـکـومـت یـا کـسـب قـدرت در جـامـعـه بـرای تـحـقـق اهـدافـی از قـبـیـل استقرار ارزش ها و نظام سیاسی مورد نظر خود. بدیهی است در یک جریان فکری ـ سیاسی گروه های متعددی می تواند وجود داشته باشد.

جـریان های فکری ـ سیاسی با نظر به اهداف متنوع و گاه متضاد خود، تحولات گسترده ای را در جـامـعـه و حـتـی نـظـام هـای سـیـاسی موجب می شوند. اقدامات رهبران آنها نیز به صـورت آشـکـار و نـهـان چـونـان رودهـای خروشان به حرکت در آمده ، نیروهای اجتماعی را مـتـاءثـر می سازد و گاه با تموج اقیانوس انسانی ، پی آمدهای تلخ و شیرین را برای جامعه به ارمغان می آورند.

بـا ایـن رویـکـرد اسـت کـه کـارکـرد جریان فکری ـ سیاسی در اموری نظیر: شناسایی و معرفی رهبر، کادرسازی ، بسیج مردم ، تشکیل حکومت یا دولت ، مشروعیت بخشی به نظام حاکم ، کارگردانی قدرت در جامعه ، حمایت و پشتیبانی از نظام حاکم ، جهت دهی به افکار عـمـومـی و فرهنگ سازی ، حمایت از نهادها و نیروهای خودی و مقابله با جریان رقیب سامان مـی یـابـد.

بـدیـهـی اسـت هـر جـریـانـی ، مـبـداء و مـسـیـر و مـقـصـدی دارد و حاملان آنها نیز سرنوشت گـونـاگـونی را برای جامعه رقم می زنند که آشنایی با آنها، قدرت انتخاب صحیح را بـرای انـسـان فـراهـم مـی سازد. با توجه به این رویکرد، تبیین اجمالی و فشرده ای از جـریـانـات فـکـری ـ سیاسی دوران رسالت پیامبر اعظم (ص ) مقصود و هدف این نوشتار قرار گرفته است .

حق و باطل

در تـاریـخ زنـدگـی و تـفـکـرات بـشـر، در یـک نـگـاه کـلان دو جـریـان ((حـق )) و ((بـاطـل )) را مـشـاهـده مـی کـنـیم که در قالب توحید و شرک ، ایمان و کفر و یا مستضعف و مستکبر تجلی کرده اند، و انبیای الهی و پیروان آنها همیشه در جبهه حق و مخالفان آنان در گروه باطل جای داشته اند.

هـر یـک از ایـن دو جریان ویژگیهای خاص خود را دارند. با توجه به آیه 17 سوره رعد که تمثیل جریان های حق و باطل است ، می توان ویژگیهای زیر را بر شمرد:

1 ـ حق همانند آب زلال که مایه حیات و زندگی است ، همیشه مفید و سودمند است در حالی که باطل ، مثل کف روی آب نه سیراب کننده است و نه رویاننده .

2 ـ بـاطـل هـمـواره مـسـتـکـبـر، بـالا نـشـیـن ، پـر سـرو صـدا، پـر قال و غوغا و در عین حال تو خالی و بی محتواست . اما حق همیشه متواضع ، کم سر و صدا، اهـل عـمل ، پر محتوا و سنگین وزن است ؛ چنان که امیرالمؤ منین علی (ع ) در مقایسه جبهه خود با دشمنانش می فرماید:

قـد ارعـدوا و ابـرقـوا و مـع هـذیـن الامـریـن الفـشـل و لسـنـا نـرعـد حـتـی نـوقـع و لانسیل حتی نمطر

آنها رعد و برقی نشان دادند، اما پایانش جز سستی و ناتوانی نبود، ولی ما به عکس تا کـاری انـجـام نـدهـیـم رعد و برقی نداریم و یا تا نباریم ، سیلاب خروشان به راه نمی اندازیم .

3 ـ حق همیشه متکی به خویش است ، اما باطل از آبروی حق مدد می گیرد و سعی می کند خود را به لباس او در آورد و از حیثیت او بهره گیرد، آن گونه که هر دروغی از راست فروغ مـی گیرد. علاوه بر این ، باطل هر لمحه به شکلی و هر لحظه به لباسی درمی آید تا در صورت شناخته شدن بتواند خود را در لباس دیگر پنهان سازد.

4 ـ حـق در نـزاع هـمـیشگی با باطل است ، مگر زمانی که بر سراسر هستی حکمفرما شده و بـاطـل بـه کـلی زایـل گـردد. از ایـن روسـت کـه در طول تاریخ بشریت مستکبران ، در برابر پیامبران الهی صف آرایی کرده اند و نیز مبارزه با ستم و ستمگران و حمایت از مظلومان یکی از اهداف انبیا بوده و نفی هرگونه استکبار و اسـتـعـمـار، روح دعـوت آنان را تشکیل داده است . بدیهی است در این نزاع مداوم ، اراده الهی بـر ایـن اسـت کـه فـرجـام کـار پیروزی نهایی با جبهه حق باشد.

5 ـ آیـه 257 سـوره بـقـره ، رهـبـر گـروه حـق را کـه مـؤ مـنـیـن انـد، خدا می داند، چنان که سردمداران گروه باطل را طواغیت معرفی می کند.

6 ـ همان آیه کارکرد جریان حق را خروج انسان ها از ظلمت به نور برمی شمارد و کارکرد جـریـان بـاطـل را گـمـراه نـمـودن انـسـان هـا از نور و رها کردنشان در ظلمت و تاریکی می شناساند.

با توجه به این ویژگیها است که دستاورد نظام سیاسی و دولت بر آمده از جریان حق ، عـدالت ، مـعـنـویـت ، رشـد، تعالی ، آزادی ، استقلال ، آسایش ، امنیت و در نهایت حیات طیبه خـواهـد بـود، چـنـان کـه جـریـان بـاطـل ، پـیامدی جز فقر، فساد، ظلم ، تبعیض ، استکبار، دنیاطلبی و استیصال نخواهد داشت .

احزاب حق و باطل

برابر رهنمود قرآن طبق آیه 56 سوره مائده و آیات 22 ـ 14 سوره مجادله ، حق مداران به حـزب اللّه شـنـاخـتـه مـی شـونـد و باطل گرایان در حزب شیطان گرد آمده اند که هر یک دارای اوصـاف و ویـژگـی هـایـی هـسـتـنـد. بـرخـی از ویـژگیهای حزب اللّه و جریان حق عبارتند از:

دیـن مـداری : رهـبـران و رهـروان جـریـان حـق ، بـه خـدا، پـیـامـبـران الهـی ، رسول خدا و آخرت و عدالت خدا ایمان دارند.

قـدرتـمندی : اینان به جهت ارتباط، اعتماد و اتکایشان به مبداء قدرت یعنی خداوند و نیز بـرخـورداری از امـداد و نـصرت الهی از قدرت برتر برخوردارند که در صورت بهره گیری از آن جبهه باطل را به شکست می کشانند.

دشـمـن سـتـیـزی : حـق بـاوران بـا شـیـاطـیـن و دشـمـنـان خـدا و رسول دوستی نکرده ، با آنان به ستیز بر می خیزند، حتی اگر از خویشان ، بستگان و نزدیکانشان باشند.

رضـایتمندی : یاوران حق از خدا و تقدیرات او خشنود و خرسندند و خدا نیز از عملکرد آنان راضی است .

پیروزمندی : جریان حق بر اساس سنت الهی پیروزمندان قطعی تاریخ اند.

رستگاری : حزب خدا، رستگان و رستگاران واقعی اند.

بـا نـظـر بـه آیـات یـاد شـده ، ویـژگـی هـای عـمـده جـریـان باطل که شیطان را به رهبری برگزیده اند از این قرارند:

شـیطان پرستی : گروه باطل شیطان را بر فکر، احساسات و رفتار خود حاکم ساخته و از وسوسه های انحرافی و اغوا کننده او پیروی می کنند.

دیـن سـتـیـزی : بـاطـل گرایان دشمن دین و دین دارانند گرچه به ظاهر شاید مدعی پیرو مخلص دین هم باشند.

کـردار نـاشایست : عملکرد پیروان شیطان بسیار زشت و ناپسند است و ضمن دروغگویی ، سدّ راه خدایند و دیگران را از عمل خیر باز می دارند.

دوسـتـی بـا دشـمـنـان خـدا: ایـنـان بـا دشـمـنـان خـدا، رسول و ائمه ارتباطگیری کرده و آنها را به دوستی بر می گزینند.

ذلیل بودن : آنان در بین خلق خدا جزء ذلیل ترین افرادند.

زیـانـکـاری : نـظـر بـه اینکه اعمال و رفتار آنان بر اساس قوانین و احکام خدا و رضایت الهی نیست ، در دنیا و آخرت از زیانکارانند.

بد فرجامی : عاقبت رهبران و پیروان جریان باطل ، چیزی جز نکبت و خواری و عذاب تحقیر کننده الهی نخواهد بود.

جریان های دوران پیامبر(ص )

وقـتـی پیامبر عظیم الشاءن اسلام به عنوان آخرین پیامبر الهی به رسالت مبعوث شد و بـه امـر خداوند دعوتش را آشکار نمود، در ابتدا اندکی از انسان های آزاده و منصف و گروه قـلیـلی از انـسـان هـای مـظـلوم و در عـیـن حـال آرزومـند و امیدوار با بهره گیری از وجدان و عـقـل سلیم دعوت او را لبیک گفتند و به حمایت و هواداری او برخاستند و آشکار و نهان او را هـمـراهـی کـرده و ضـمـن اعـتـقـاد و بـاور بـه تـعـالیـم حیات بخش اسلام به تبلیغ آن پرداختند.

از سـوی دیـگر گروه کثیری از انسان های هواپرست ، خود خواه و دنیا طلب که شوکت خود ساخته شان را در تضاد با دعوت پیامبر می دیدند، مانع گسترش و نفوذ کلام او شدند و در بـرابـرش صـف آرایـی کردند. از این رو بود که دو جریان موافق و مخالف که مصداق جبهه حق و باطل بودند، شکل گرفت و تقابل بین آنها آغاز گردید و هر یک رفتارهایی را از خود بروز دادند. برخی از ویژگی ها و رفتار جریان موافق عبارت بود از:

1 ـ ایمان به خدا، غیب ، آخرت ، ملائکه ، رسولان الهی به ویژه پیامبر خدا و کتب آسمانی .

2 ـ ولایت مداری و اطاعت پذیری از پیامبر(ص ).

3 ـ تحمل مشقت ها و مصائب فراوان و نیز صبر و استقامت دربرابر اذیت و آزار مخالفان .

4 ـ هجرت به حبشه و قبایل اطراف برای معرفی اسلام برابر دستور پیامبر.

5 ـ تبلیغ دین خدا و انجام عبادات و تعظیم شعائر الهی .

6 ـ غیرتمندی ، عزتمندی و نفوذ ناپذیری در برابر القائات انحرافی مخالفین .

در مـقـابـل جـریـان مـخـالف مـثـل هـمـه جـریـان هـای مـخـالف در بـرابر انبیای سلف که از شـکـل گـیـری و گسترش جبهه حق نگران و هراسناک بود و در خود خواهی ها و غرور و خود بـرتـر بـیـنـی های کاذب غوطه ور بود و جهل و تعصب جاهلی تمام تار و پود وجودش را فـرا گـرفـتـه بـود، تـمـام تـلاشـهـای خـود را بـرای پـیـشـگـیـری از شـکل گیری جبهه حق و نیز مانع تراشی و اقدام در جهت نابودی پیامبر و یارانش به کار گرفت . برخی از ویژگیها و عملکرد کلی جریان مخالف از این قرار بود:

1 ـ بـرخـورداری از قـدرت سیاسی ، مالی و نظامی 2 ـ مخالفت با هر مذهب و آیینی که از آنـان سلب قدرت نماید3 ـ مبارزه و مخالفت با پیامبر اکرم (ص ) از راه های زیر با هدف دست برداشتن آن حضرت از دعوت خود:

1) تحقیر، استهزاء، توهین و تمسخر پیامبر و یارانش .

2) افـتـرا و نـسـبـتـهـای نـاروا نـسـبـت بـه پـیـامـبـر(ص )، از قبیل سفیه ، مجنون ، ساحر، افسون و اساطیر و افسانه بودن تعالیم او.

3) مجادله ، مغالطه ، بهانه جویی ، مانع تراشی ، لجاجت و در نهایت انکار پیامبری او.

4) تطمیع پیامبر و پیشنهاد معامله بر سر اصل دعوت .

5) خشونت ، آزار و اذیت ، تهدید به قتل خود آن حضرت و یارانش .

6) مـبـارزه و جـنـگ افـروزی در بـرابـر جـریـان مـوافـق .

گرچه هر یک از جریان های موافق و مخالف دارای هدف و مقصد شخصی بودند، لکن گروه هایی در زیر مجموعه آنها وجود دارند که گاهی در اهداف جزئی تر با هم تفاوت دارند و شناخت اهداف آنها و عملکردشان بسی درس آموز و عبرت انگیز و راهگشا خواهد بود.

1. جریان موافق (مؤ منین )

هـمـه کـسـانـی که صادقانه دعوت پیامبر را پذیرفتند و بندگی خداوند را تاج افتخار خود قرار دادند، به عنوان موافقین و همراهان پیامبر شناخته می شوند و صفت ایمان علامت و نشانه روشن آنهاست .

مؤ منینی که در جبهه حق قرار داشتند، به وجود آورنده اولین جریانی بودند که با لبیک بـه نـدای آسـمـانـی پـیـامبر شکل گرفت و گسترش یافت . ویژگی و ماهیت این جریان و خصوصیات افراد آن از منظر قرآن کریم چنین است :

مـؤ مـنـیـن نـخـسـتـیـن گـام هـای هـدایـت را خـود بـرداشـتـه و عـقـل و خـرد و فـطرت را در این راه به کار می گیرند. سپس خداوند طبق وعده اش مبنی بر هدایت بیشتر مجاهدان راهش ، نور ایمان را به قلب آنها می افکند و از شرح صدر و روشن بـیـنـی بـهـره مـنـدشـان مـی سـازد و نیز از نظر عملی روح تقوی را در آنها زنده می کند. آنـچـنـان کـه از گناه متنفر می شوند و به طاعت و نیکی عشق می ورزند.

اینان خداوند را به عنوان ولی و سرپرست خود برگزیده ، خداوند نیز ولایت خودش بر آنـان را مـقـرر فـرمـوده اسـت . بـدیـهی است کسانی که تحت ولایت ذات پاک او باشند، در مـشـکـلات ثـبـات قـدم دارنـد و بـا کـمـک خـداونـد، سـرانـجـام بـه مـقـصـود خـود نائل می شوند.

مؤ منان هم دارای آرامش فکرند و هم پیروزی در برنامه های عملی دارند؛ و چه نعمتی از این بـالاتـر کـه انـسـان روحـی آرام و قـلبـی مـطـمـئن و ضـمـیـری امـیـدوار بـه فضل الهی و برنامه های مفید و سازنده داشته باشد.

یـکـی از مـواهـب بزرگ الهی برای افراد پیرو جریان ایمان ، آن است که خداوند ایمان را محبوب آنان قرار داده و در دلهایشان زینت بخشیده است .

بارزترین نشانه این جریان ، عدم تردید و شک و دودلی در مسیر اسلام است و نشانه دوم ، جـهـاد بـا امـوال و نـشـانـه سـوم کـه از همه برتر است جهاد با نفس است . بنابراین هم ایـسـتـادگـی و ثـبـات قـدم دارنـد و شـک و تـردیـد بـه خـود راه نـمـی دهـنـد و هـم ایـثـار مـال و جـان در برنامه زندگی آنهاست که معیار روشنی برای جداسازی مؤ منان راستین از مدعیان دروغین در هر عصر و زمان است .

مـؤ مـنـیـن در بـرابـر مـشـکـلات ، صـبـر و اسـتقامت به خرج می دهند و بر پروردگارشان توکل می کنند در مواقع لزوم از زن ، فرزند، دوستان ، بستگان ، خانه و کاشانه خود جدا می شوند، مرارتهای غربت و سختی های آوارگی از وطن را می چشند و شکیبا هستند. برای حـفظ ایمان خود آزار دشمنان را به جان می خرند و در راه جهاد با نفس که جهاد اکبر است و نـیـز مـبـارزه بـا دشـمـنـان سـرسـخـت کـه جـهـاد اصـغـر اسـت ، از انـواع مـشـکـلات اسـتـقبال و در برابر آن صبر می کنند. تکیه گاهشان تنها خداوند است و به ذات پاک او توکل می کنند.

پـیروان این جریان با آرامش و بی تکبر روی زمین راه می روند، متواضع اند که تواضع کـلیـد ایـمـان اسـت ، حـلیـم و بـردبـارنـد و در بـرابـر جـهـل و جـدال و سـخـنـان زشـت جاهلانی که آنان را مورد خطاب قرار می دهند چیزی جز سلام نـمـی گـویـنـد؛ سـلامـی که نشانه بی اعتنایی تواءم با بزرگواری است نه ناشی از ضـعـف و ذلت . شـبـانـگـاهان عبادت خالصانه و بی شائبه برای خدا دارند، از مجازات و کـیـفـر الهـی خـائف و بـیـمـناکند. توحید خالص آنها را از هرگونه شرک و دوگانه و چند گانه پرستی باز می دارد. دستشان از آلوده شدن به خون بی گناهان پاک است و دامان عفتشان را هرگز آلوده نمی سازند.

در پـرتـو تـکـامل ایمان ، احساس مسئولیت می کنند و ضمن ارتباط با خداوند، با خلق خدا پـیـونـد بـرقـرار می کنند و صدیق و شهیدند.

آیـات قـرآن مـجـیـد، صفات برجسته ذیل را برای جریان مؤ منین برمی شمارند:

ـ به خداوند و دستورات او ایمان دارند.

ـ نسبت به خداوند شرک نمی ورزند.

ـ طاعت و عبادت و بندگی خداوند، جزو برنامه جاری زندگی آنهاست .

ـ در برابر خداوند، خوف و خشیت دارند و از مجازات او بیمناکند.

ـ در خیرات از یکدیگر سبقت می گیرند.

ـ مردم را به نیکی ها دعوت می کنند و از زشتی ها و منکرات باز می دارند.

ـ به یاد خدا هستند و دل را روشن و عقل را بیدار و آگاه می سازند.

ـ نـمـاز را بـه پـا داشـتـه و آن را حـفـظ مـی کـنـنـد و نیز خضوع و خشوع همه وجودشان را فراگرفته است .

ـ مطیع فرمان خدا و پیامبرند.

ـ زکات را پرداخت و در راه خدا انفاق می کنند.

ـ عفیف و پاکدامن هستند و احساس مسئولیت می کنند.

ـ امانت دار هستند و در امانت خیانت نمی کنند.

ـ از بیهوده گویی و سخن لغو به شدت می پرهیزند.

ـ وارثان بهشت جاودانند.

و در مـجـمـوع ، آنـان تـوبـه کـاران ، عـبـادت کاران ، سپاسگزاران ، خودسازان در پرتو عبادت ، رکوع گذاران ، سجده کنندگان ، آمران به معروف ، ناهیان از منکر و حافظان حدود الهی اند.

بـا هـجـرت تـاریـخـی و سـرنـوشت ساز پیامبر عظیم الشاءن به مدینه که مبداء تاریخ مـسـلمـانـان قـرار داده شـد، بـه طـور طـبـیـعـی دو گـروه عـمـده مـهـاجـریـن و انـصـار شکل گرفت که طرفداران جبهه حق و در زیر مجموعه جریان مؤ منین بودند.

1 ـ 1. مهاجرین :

خـداونـد مـتـعـال بـرای مـسـلمانانی که پس از هجرت پیامبر(ص ) به مدینه از نقاط مختلف حجاز، از خانه و کاشانه و موقعیت های خویش چشم پوشیدند و به آن شهر عزیمت کردند و دور شـمـع وجود پیامبر خدا گرد آمدند، سه صفت برجسته ((اخلاص ))، ((جهاد)) و ((صدق )) را بـیـان مـی فـرمـایـد: نـخـسـت مـسـاءله ابـتـغـاء فـضـل خدا و رضای او را ذکر می کند که بیانگر این واقعیت است که هجرت آنها نه برای دنـیـا و هـوای نـفـس ، بـلکـه بـرای جلب خشنودی پروردگار و ثواب او بوده است . دیگر ایـنـکـه آنـها پیوسته در خدمت آیین حق و یاری رسول او هستند و لحظه ای از جهاد در این راه کـوتـاهـی نـکـرده و دسـت بـر نـمی دارند. به عبارت دیگر اینان ایمان خود را در عرصه عمل با جهاد مستمر ثابت کردند. در صفت سوم آنها را به صدق و راستی توصیف می کند، یـعـنـی هـم در دعـوی ایـمـان صـادقـنـد و هـم در ادعـای مـحـبـت بـه رسول خدا و هم در زمینه طرفداری از آئین حق .

بـدیـهـی اسـت ایـن اوصـاف کـه در قـرآن آمـده اسـت بـرای یـاران پـیـامـبـر در زمـان نزول است ولی مسلم است که در میان آنان افرادی بودند که بعدها تغییر مسیر دادند و خود را از افتخارات بزرگ مطرح در این آیه محروم ساختند.

2 ـ 1. انصار:

بسیاری از مهاجرین که به مدینه آمده بودند، به جهت فشار و اختناق کفر و شرک ، ناچار بـودنـد مـخـفـیـانـه و بـدون هـیـچ گونه اسباب و لوازم معیشت به آنجا بیایند. بنابراین زندگی در مدینه بر آنان بسیار سخت و طاقت فرسا بود.

مسلمانان اهل مدینه که پیشاپیش زمینه هجرت پیامبر را فراهم ساخته بودند با مشاهده چنین وضـعـیـتی ، تحمل آن را برای برادران ایمانی خود برنتافتند و با پناه دادن به آنان و حـتـی تـقـسـیـم دارایی خویش با مهاجرین ، به یاری آنان شتافتند. این گروه به انصار مـعـروف شدند. بنابراین انصار به مسلمانان ساکن مدینه اطلاق می شود که ضمن فراهم سـازی زمـنـیـه هـجرت پیامبر و دعوت از او، شایستگی خود را در میزبانی از میهمانان به منصه ظهور رساندند.

قـرآن کـریـم ضـمـن بـیـان ایـن روحـیـه ، سه صفت برجسته ((محبت ))، ((بلند نظری )) و ((ایثار)) را برای آنان برمی شمارد: در توصیف محبت آنان می فرماید: آنها چنان بودند که به هر مسلمانی به سوی آنان هجرت کند، محبت می ورزیدند و در ایـن زمـیـنـه مـیـان افـراد مسلمان برای آنها تفاوتی وجود نداشت ، بلکه مهم نزد آنان مـسـاءله ایـمـان و هـجـرت بود. دیگر اینکه آنها در درون سینه های خود نیازی به آنچه از غـنـائم بـه مـهاجران داده شد احساس ‍ نکردند؛ یعنی نه چشم داشتی به غنائمی داشتند که بـه آنـهـا داده شـد و نـه نـسـبـت بـه آنـهـا حـسـد ورزیدند؛ به گونه ای که این امور به خـیـال آنـهـا نـیـز نـگذشت ، که بیانگر نهایت بلند نظری و بزرگواری انصار است . در صـفـت سوم بیان می کند که آنها مهاجران را بر خود مقدم داشتند، هر چند بعضی از آنها در شدت فقر بودند.

عملکرد جریان مؤ منین

 

مـؤ مـنـان راسـتـیـن کـه دعـوت آسـمـانـی پـیـامـبـر خـدا را پذیرفتند، ایمان خویش را قرین عـمـل صـالح سـاخـتند و در تمام مراحل ، خالصانه با تبعیت از پیامبر در تحقق و گسترش دیـن خـدا کـوشیدند. عمده کارکرد جریان مؤ منین در دوران رسالت پیامبر اعظم (ص ) را می تـوان ایـن گـونه برشمرد:

ـ اظهار وفاداری مخلصانه به پیامبر ضمن ایمان و اعتقاد راسخ به تعالیم او.

ـ اعلان برائت و بیزاری از کفر و شرک .

ـ شکیبایی بر آزار و اذیت مخالفان ، به ویژه قریش تا مرز شهادت .

ـ هـجـرت بـه حـبـشه و مدینه و قبایل اطراف برای خلاصی از فشار و ایذاء قریش و نیز دستیابی به محیطی آرام برای پرستش خدا و احیا و اقامه شعائر دینی .

ـ اظـهـار ایمان به عنوان تاج افتخار در برابر مشرکین علیرغم وجود خوف و خطر، از راه اعلام شهادتین و قرائت دسته جمعی قرآن در کنار کعبه .

ـ تحمل رنج ها و مصائب دوران محاصره اقتصادی .

ـ بیعت و پیمان بستن با پیامبر و تعهد دفاع و حمایت از او به ویژه در عرصه های خطر.

ـ تبلیغ و دعوت دیگران به هدایت در فرصتهای مناسب ، به ویژه موسم حج .

ـ عقد اخوت و برادری برای ایجاد اتحاد و همدلی و همیاری .

ـ صلح طلبی و گسترش راءفت و رحمت اسلامی نسبت به مخالفان .

ـ هوشیاری در برابر طرح ها و نقشه های مخالفان و جاسوسی و تفرقه افکنی آنها.

ـ انـجـام مـانـورهـا و تـظـاهـرات نـظـامـی بـرای تـحـقـق اصل بازدارندگی .

ـ مبارزه و نبرد و استقامت در راه هدف و شرکت در غزوه ها و سریه ها با امید به پیروزی .

ـ مقابله با جنگ روانی مخالفان .

ـ مبارزه با خرافات و آداب و رسوم جاهلی .

ـ مشاوره و هم راءیی در کارها و تبعیت و اطاعت بی چون و چرا از پیامبر.

ـ اقدام درجهت تبلیغ دین خدا و گسترش فرهنگ توحیدی در قالب هیاءت های مختلف .

ـ برخورد قاطع و بی مسامحه با کفر و شرک و نفاق پس از اتمام حجت در قالب غزوات و سرایا.

ـ بهره گیری از دیپلماسی فعال و فراخوانی جهان به پذیرش دین خدا.

ـ عبادت خالصانه و تعظیم شعائر و جهاد با نفس .

ـ نابود ساختن نشانه های کفر و شرک و بت پرستی و نفاق .

ـ تـلاش در جهت علم جویی و آشنایی با پیشرفت های علمی به ویژه علوم و فنون دفاعی در راستای تقویت قوا برای دفاع از کیان اسلام و نظام اسلامی .

ـ آینده نگری همراه با تدبیر و عقلانیت و پی ریزی پایه های اساسی تمدن اسلامی .

2. جریان مخالف

وقـتـی رسـول خـدا بـه عـنـوان آخرین پیام آور الهی به رسالت مبعوث گردید و به امر خداوند دعوت خویش را آشکار نمود، مخالفت ، کارشکنی و دشمنی از سوی قدرت طلبان و دنـیـا خـواهـان ستمگر از یک سو و جاهلان متعصب و بدعت گذاران در شرایع پیشین از سوی دیگر هم شروع شد. هر چه بر نفوذ کلمه پیامبر افزوده می شد و افراد بیشتری دعوت او را لبـیـک مـی گـفـتند، لجاجت و عصبانیت مخالفان نیز فزونی می گرفت . به مرور زمان گروه های مختلف و پراکنده مخالفان پیامبر به صورت کلی در سه دسته شرک و کفر و نفاق جای گرفتند که به معرفی آنها می پردازیم .

1 ـ 2. مشرکین :

مـشـرکـیـن بـه کـسـانـی اطـلاق مـی شـود که در زمان بعثت ختم المرسلین برای خدا شریک قائل بودند و اموری مثل ستاره و ماه و بت های قبیلگی و خانگی را می پرستیدند. گرچه آنـان بـت هـا را واسطه های بین خود و خدا می دانستند، ولی افراط در این عقیده آنان را به پـرسـتـش بـت هـا کـشـانـده بـود. تـا آنـجا که حاضر به روی آوردن به توحید خالص و یکتاپرستی نبودند، حتی به مخالفت صریح و خشونت بار با منادی توحید برخاستند.

مـجـمـوعـه مـشـرکـیـن شـامـل دو گـروه عـمـده مـی شـد: اشـراف مـکـه و قبایل پراکنده در شبه جزیره .

الف ـ اشـراف مـکه : نبودن رهبری و فرهنگ صحیح از یک سو و شیوع خرافات فراوان از سوی دیگر، زندگانی اعراب را به صورت یک زندگی حیوانی در آورده بود. وجود بی نـظـمـی و هـرج و مـرج و نـبـودن یـک حـکـومـت مـقتدر که بر اوضاع مسلط باشد و یاغیان را سـرکـوب کـنـد، سـبـب خـانـه بـه دوشـی اعـراب شـده بـود. در عـیـن حـال یـک گـروه اشـراف مـتـکـبـر قدرتمند و با نفوذ، بر مکه تسلط داشتند. این گروه که بـیـشـتـر از قـریـش بـودنـد از هـمـان آغـاز رسـالت تـا فـتـح مـکـه در سـال هـشـتـم هـجـری ، یـعنی حدود بیست و یک سال با پیامبر و یاران او در ستیز بودند و انـواع تـوطـئه هـا و تـرفـنـدها را برای پیشگیری از گسترش و حاکمیت اسلام و در نهایت خـشـکـاندن نهال نو پای اسلام به کار گرفتند تا با تحمیق توده ها و تسلط بر جان و مـال آنـان هـمـچـنان عزت و شوکت کاذب و خود ساخته را برای خویش حفظ کنند. عمده ترین کار کرد این گروه عبارت بود از:

ـ تکذیب و انکار نبوت پیامبر و آیات الهی .

ـ استهزاء و تمسخر پیامبر و یاران او.

ـ زدن تهمت های ناروا به پیامبر از قبیل ساحر، سفیه ، مجنون و شاعر بودن ایشان .

ـ استکبار و لجاجت مبتنی بر جهل و تعصب جاهلی در برابر پیامبر.

ـ شکنجه و آزار و اذیت پیامبر و طرفداران او.

ـ تحریم اقتصادی و مقاومت منفی در برابر پیامبر و اطرافیان او.

ـ جنجال آفرینی و اغواگری جهت پیشگیری از نفوذ کلمه پیامبر.

ـ تطمیع و تهدید پیامبر به منظور دست کشیدن از دعوت .

ـ بهانه جویی و انتظارات بی جا از پیامبر.

ـ طراحی نقشه ترور و قتل پیامبر.

ـ تفرقه افکنی و القای یاءس در میان پیروان پیامبر.

ـ اقدام به جنگ های متعدد برای نابودی حکومت اسلامی نظیر بدر و احد و احزاب و... .

بـا وجـود هـمـه تـلاش هـای فـراوانی که این گروه انجام دادند، در پرتو نصرت و امداد الهی و نیز ایمان و مقاومت و استقامت مؤ منین مجبور به شکست شدند و در نهایت با فتح مکه ، دشمنی آشکار آنها پایان پذیرفت .

ب ـ قـبـایـل پـراکـنـده در شبه جزیره : در نقاط مختلف شبه جزیره به ویژه اطراف مدینه قـبـایـل نـیـمـه وحـشـی بـودنـد کـه تـمـام زنـدگـی آنـهـا جـنـگ و قـتـل و غارت و دزدی و فساد بود. بنی لحیان ، بنی سلیم ، بنی ثعلبه ، غطفان ، بنی مـصـطلق ، قضاعه ، هوازن و ثقیف قبایلی از این دست بودند. کارکرد این گروه بیشتر در جنبه خشونت طلبی و سختگیرانه با رفتار قریش شباهت دارد. آنان افزون بر همکاری با قریش و یهود در جنگ ها، همزمان جبهه ای علیه پیامبر گشودند و با گردآوری نیرو، قصد تهاجم به مدینه را داشتند و به کسانی که مردم را به اسلام دعوت می کردند، یورش می بـردنـد و آنـان را بـه قـتـل مـی رسـانـدنـد. نـبـردهـای ذات السلاسل و غزوه های حنین و طائف در مقابل این گروه رخ داد و به پیروزی لشکر اسلام و شکست آنان انجامید.

2 ـ 2. کافران :

کـفـار اهـل کـتـاب جـریـان دیـگـری بـودنـد کـه در بـرابـر دعوت پیامبر به ویژه پس از تـشـکیل حکومت اسلامی در مدینه سرسختی نشان می دادند و با رفتارهای گوناگون ، می کـوشـیـدنـد مـانـع مسلمان شدن مردم شوند و در نتیجه از نفوذ و گسترش اسلام جلوگیری کنند. دو گروه یهود و مسیحیت تشکیل دهنده این جریان بودند.

الف ـ یهود: یهودیان از نقاط مختلف به ویژه شام و فلسطین به حجاز کوچ کرده بودند و در آنجا زندگی می کردند. آنها به جهت اینکه از تورات ، هر چند که تحریف شده بود، بهره مند بودند، از نظر فرهنگ و حتی اقتصاد بر اعراب برتری داشتند. آنان با توجه بـه بـشارتهای موجود در تورات نسبت به پیامبر، نقش مهمی در آگاه سازی اعراب مدینه داشـتـنـد، زیـرا بـر ایـن پـنـدار بـودنـد کـه آن پـیـامـبـر بـشـارت داده شـده از مـیان بنی اسـرائیـل و یـهـود خـواهد بود که به واسطه او بر اعراب مسلط می شوند. اما چون دیدند رسـول خـدا قـریـشـی اسـت و اسـلام را بـر آنـان عـرضـه مـی دارد، بـه دلیـل روحـیـه نـژاد پـرسـتـانه و استکبارطلبی که داشتند و تعالیم پیامبر را با منافع دنـیـوی و اهـداف سـلطـه طـلبـانـه خـود در تـضـاد مـی دیدند، از سر حسد و تکبر ابتدا از پذیرش اسلام خود داری کردند سپس به مخالفت برخاستند.

این بیگانگان نامطمئن که در قدم اول حاضر به پیمان عدم تعرض و نیز کمک نکردن به دشـمـنـان اسلام شدند، در نهایت موذیگری و اخلالگری و نیت درونی خود را آشکار کرده ، از هیچ توطئه و خیانتی علیه مسلمین دریغ نورزیدند.

یـهـودیـان در واقع دشمنان سازمان یافته ای بودند که به جهت آگاهی هایی که داشتند، بـا کـار فـرهـنگی و حتی جنگ روانی علیه مسلمانان ضعیف الایمان ، بر فکر و عقاید آنان تـاءثـیر می گذاشتند و ضمن ناامید ساختنشان ، به تفرقه افکنی پرداخته ، آنها را به جان هم می انداختند. سه قبیله بزرگ بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه یهودیانی بـودنـد کـه پـیـمـان شـکنی کرده و به دشمنی با پیامبر برخاستند که پیامبر به همراه یارانش در غزوه هایی با نام قبایل آنها و نیز جنگ خیبر، به کینه توزی آنان پایان دادند. عمده ترین عملکرد خائنانه این گروه عبارت بود از:

ـ جاسوسی از مسلمانان برای هم پیمانان خود در خارج از مدینه ، به ویژه مشرکان .

ـ کتمان حق و تبلیغات و جنگ روانی علیه اسلام و مسلمانان .

ـ اختلاف افکنی بین مسلمانان از طریق احیای کینه های فراموش شده دوران جاهلیت .

ـ القای شک و تردید در حقانیت اسلام و به استهزاء و تمسخر گرفتن مسلمانان .

ـ پیمان شکنی و خیانت در امانت .

ـ کـمـک و مـشـارکت با مشرکان در نبرد آنان با پیامبر، در زمینه های اطلاعاتی ، اقتصادی ، جنگ افزار و حتی نیروی انسانی .

ـ تـوطـئه هـای نـظـامـی از جـمـله طـراحـی و تـصـمـیـم بـه قتل پیامبر و نیز نبرد رویاروی با مسلمانان .

ب ـ مـسـیـحـیت : منطقه نجران که در نقطه مرزی یمن و حجاز قرار داشت ، تنها منطقه مسیحی نـشـین حجاز بود. پیامبر(ص ) به موازات مکاتبه با سران دولت ها و مراکز مذهبی جهان ، نـامه ای به ابوحارثه ، اسقف نجران نوشت و آنان را به آیین اسلام دعوت نمود. مسیحیان پـس از مـشورت به اعزام هیاءت نمایندگی مبادرت ورزیدند. گروه اعزامی به مذاکره با مسلمانان پرداختند ولی در نهایت مدعی شدند که گفتگوهای شما ما را قانع نمی کند و راه چاره این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله کنیم ، یعنی بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خـداونـد بـخـواهـیـم دروغـگـو را هـلاک و نـابـود کـنـد. در ایـن زمـان آیـه نازل شداز:آل عمران (3)، آیه 61. و بر سر زمان مباهله توافق شد.

وقـتـی هـیـاءت نـمـایندگی مسیحیان صحنه حضور پیامبر به همراه علی و فاطمه و حسن و حـسـیـن عـلیـهـم السـلام را مشاهده کردند، به پیشنهاد اسقف نجران از مباهله منصرف شدند و تعهد کردند به مسلمانان جزیه پرداخت کنند و به عنوان کافر ذمّی در پناه حکومت اسلامی زنـدگـی کـنـنـد. بدینسان از دشمنی یا مخالفت آشکار و هرگونه اقدام مسیحیان نسبت به مسلمین جلوگیری شد گرچه آنان به کار فرهنگی و تبلیغ آیین خود ادامه می دادند.

3 ـ 2. منافقین :

جـریـان مـرمـوز و مـعـانـد دیـگری که برای اسلام و مسلمین خطر ساز بود، منافقین بودند. مـنـافـقـین ، کسانی بودند که در باطن ایمان نیاورده بودند، اما به زبان اظهار اسلام می کـردنـد و از هـر فـرصـتی برای ضربه زدن به اسلام بهره می بردند. اینان مردمانی پـست ، معاند و تنگ نظر بودند که سازمان جدی نداشتند ولی آماده همکاری با دشمنان به ویژه یهودیان و مشرکین بودند.

پـیـروان جـریـان نـفـاق مـثـل جریان های دیگر اوصاف و ویژگی هایی دارند. آیات قرآن کریم به ویژگیهای زیر برای منافقان اشاره می کند:

ـ بـا بـیـگـانـگـان ارتـباط دوستی برقرار می کنند، در حالی که برخورد شیطنت آمیز با خودی ها دارند و با عیب جویی از آنان ، پیوسته مسخره و تحقیرشان می کنند.

ـ بـا ولایـت و حـاکـمـیـت جریان حق سر ستیز دارند و از پذیرش حکومت دینی و حاکمیت نظام اسـلامـی امـتـنـاع مـی ورزند و ضمن مخالفت با دستورات حاکم دینی ، کارشکنی کرده ، از شکستن حریم ولایت ابایی ندارند.

ـ نظر به اینکه منافقین فقط به منافع و مقاصد خود می اندیشند، بسیار فرصت طلب اند و از هر فرصتی برای دستیابی به مقاصد خود بهره می جویند.

ـ بـرای تضعیف حاکمیت دینی و آسیب پذیر ساختن آن ، تا حد ممکن از اختلافات درونی خود دسـت مـی کـشـنـد و در بـرابـر مـعـتقدان و وفاداران به نظام اسلامی ، خود را در قالب یک تشکل سازمان می دهند.

ـ ایـن گـروه بقای خود را در فتنه گری و ایجاد اختلاف بین جبهه حق می جویند بنابراین در جهت تضعیف باور و روحیه ایمانی و ایجاد شکاف در صف مؤ منین تلاش می کند.

ـ با دروغگویی ، ریاکاری ، قسم های باطل ، ظاهر سازی و وعده های دروغین ، خود را خودی جلوه می دهند و در عین حال ، با شبهه افکنی به تضعیف باورهای دینی مردم می پردازند.

ـ یـکـی از ویـژگـیـهـای پـیـروان جـریـان نـفـاق ، ایـجـاد جنگ روانی است که مؤ لفه های تـشـکـیـل دهـنـده آن ، ایـجـاد اضـطراب و تزلزل ، حاکم کردن جو ناامنی ، شایعه سازی و انتشار آن ، و آکنده ساختن جامعه از اتهامات گوناگون است .

ـ خـود بزرگ بینی ، ترس ، دلهره و اضطراب ، لجاجت ، هوا پرستی و سستی در معنویت از ویژگیهای آشکار جریان نفاق است .

ـ شـعـار اصـلاح و ایـمـان آنـان گـوش فـلک را کـر کـرده در حالی که مردم را به منکرات تـشـویـق و از نـیـکـی هـا باز می دارند. درست برعکس برنامه مؤ منان که از طریق امر به مـعـروف و نـهـی از مـنـکردر اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگی و فساد کوشش دارند، مـنـافـقـان سعی می کنند فساد همه جا را فراگیرد و نیکی از جامعه برچیده شود تا بهتر بتوانند در چنان محیط آلوده ای به اهداف شومشان برسند.

ـ بخل و تنگدستی ، استهزاء و عیب جویی از مؤ منین و شماتت آنان و در نهایت کینه توزی ، دیـگـر ویـژگی های منافقین است . آنان دستِ دهنده ندارند، بلکه دستهایشان را می بندند. نـه در راه خـدا انـفاق می کنند و نه به کمک محرومان می شتابند و نه خویشاوند و آشنا از کـمـک مـالی آنـهـا بـهـره مـی گیرند. آنها به جهت عدم ایمان به آخرت و پاداش انفاق ، در بـذل امـوال بـخـیـل انـد گـرچـه بـرای رسـیـدن بـه اغـراض شـوم خـود، امـوال فـراوانـی خـرج مـی کـنـنـد یـا از روی ریـاکـاری بـذل و بـخشش می کنند.

ـ از آنجا که منافقان خدا را فراموش کرده اند، خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خـود فراموش نمود. یعنی با آنها معامله فراموشی کرده است بنابراین منافقان فاسق اند و از دایـره اطـاعـت فرمان خدا بیرون هستند. به همین جهت خداوند به آنان وعده جهنم و آتش ‍ سوزان داده که در آن جاودان اند.

مـساءله نفاق بیشتر بعد از پیروزی اسلام و ظهور قدرت و سلطه آن در مدینه بود، زیرا عـامـل اسـاسـی جـریـان اجـتماعی نفاق ، حاکمیت حق است . بنابراین از آغاز ورود پیامبر به مـدینه و قدرت یافتن اسلام ، شاهد حرکات حساب شده و مرموز منافقین هستیم که این حرکت های خائنانه در جنگ های پیامبر بیشتر ملموس می شود. نظر به اینکه ریشه این نوع نفاق بیشتر ترس از قدرت مسلمانان بود به نفاق خوفی شهرت دارد.

بدیهی است ترس از قدرت حاکم تنها عامل نفاق نیست ، بلکه گاهی ممکن است طمع رسیدن بـه قـدرت و سـهـم خـواهـی از حـاکـمـیت عاملی برای نفاق باشد که به آن نفاق طمعی می گـویـنـد. بـنـابـرایـن مـی تـوان گـفـت خـاسـتـگـاه نـفـاق خـوفـی بـه صـورت تـشـکـل نیمه سازمان یافته در مدینه بود، در حالی که خاستگاه نفاق طمعی را، آن هم به صورت فردی و نه سازمانی ، بیشتر باید در مکه جستجو کرد.

تـردیـدی نـیـسـت کـه عـملکرد و شیوه این دو نوع نفاق نیز متفاوت از یکدیگر باشد. نفاق خوفی که به صورت آشکاراست ، پیوسته با کارشکنی ، تخریب ، ضربه زدن و آزار و اذیـت طـرف مـقـابـل هـمـراه است ، ولی نفاق طمعی که پنهانی است ، ابتدا از سرشوق یا اکراه برای موفقیت یک جریان تلاش می کند مگر اینکه منافع اساسی او به خطر بیفتد و پس از موفقیت آن جریان و حاکم شدنش ، با قرار گرفتن در مسئولیت های مناسب ، مقاصد و نـیـات خـود را به صورت آشکارا تعقیب می کند. با توجه به این مطلب می توان جریان نفاق در دوران پیامبر را در دو گروه آشکار و پنهان بررسی نمود.

الف ـ نـفاق آشکار: منظور از نفاق آشکار نفاقی است که در زمان حیات پیامبر نفاقشان بر مسلمین روشن شد و باعث موضعگیری در برابر آن گردید. کسانی که با ورود پیامبر به مـدیـنـه سـیادت و ریاست خود را از دست رفته دیدند، کینه بیشتری نسبت به پیامبر اکرم پـیـدا کـردنـد. عـبـداللّه ابـن ابـی از ایـن دسـتـه اسـت . وی کـه قـرار بـود قـبـل از هـجرت پیامبر، فرمانروای دو قبیله نیرومند مدینه به نام های اوس و خزرج شود و با ورود پیامبر این مقام را بر باد رفته دید، بنای ناسازگاری با پیامبر و مسلمانان را گـذاشـت و بـه هـمـراه عـده ای از افـراد مـدیـنـه تـلاشهای مضاعفی را برای جلوگیری از تشکیل حکومت اسلامی انجام داد.

قـرآن کریم به صراحت توطئه منافقین در جنگ های بدر، احد، بنی نضیر، احزاب ، تبوک و نـیـز سـاخـت مـسـجـد ضـرار را افـشـا نـمـوده اسـت .

ایـن گـروه در بـرابر مسلمین اقدامات و رفتارهایی به شرح زیر داشتند:

ـ ایـجـاد رعـب و وحـشـت در دل مـسـلمین نسبت به قدرت ارتش روم برای بازداشتن آنها از جنگ تبوک .

ـ ساختن مسجد ضرار برای ایجاد پایگاه در مدینه جهت جاسوسی و تبلیغ علیه اسلام .

ـ تلاش برای ایجاد شک و دو دلی در دل تازه مسلمانها و ایجاد تفرقه بین آنها.

ـ جاسوسی از مسلمانان و گزارش اطلاعات آنان به مشرکین .

ـ تحریک مشرکین و رومیان برای حمله به مسلمانان .

ـ شایعه پراکنی و اقدام در جهت تضعیف روحیه مؤ منین .

ـ کارشکنی در برابر دستورات پیامبر برای جلوگیری از عملی شدن دستورات او.

ـ بهانه جویی برای فرار از میدان جنگ .

ـ طراحی ترور پیامبر و اقدام در جهت کشتن او.

پـیامبر گرامی با تدبیر و درایت و نیز حلم و مدارا و حتی گاهی با برخورد جدی و بی مـسـامحه ، چهره واقعی این گروه را برملا ساخت و با آگاهی بخشی به مسلمانان ،منافقین را بـه انـزوای اجـتـمـاعـی کـشـاند، به گونه ای که هرگز نتوانستند در صحنه جامعه و حاکمیت نفوذ کنند.

ب ـ نـفـاق پـنـهـان : بـرخـی از مـشـرکـین در اوایل بعثت و گروهی بعد از هجرت در هنگامه نـاکـامـی در رویارویی با حرکت پیامبر، به جهت طمع در حاکمیت و قدرت راه چاره را در آن دیـدنـد که به ظاهر اسلام آورده و خود را در صف مؤ منین قرار دهند و منتظر فرصت باشند تا در زمان مناسب اهداف و مقاصد خویش را عملی سازند. این گروه به ظاهر مسلمان ولی در بـاطـن بـی ایـمان ، چون در زمان حیات پیامبر امکان عملی ساختن نقشه های خود را مهیا نمی دیـدنـد، نفاق و دو رویی خود را پوشاندند، اما بعد از رحلت پیامبر، در دوران حیات ائمه نقشه های خود را عملی ساختند و اسلام را ابزاری برای قدرت خویش قرار دادند.

امـیـرالمـؤ مـنـیـن علی (ع ) در یکی از نامه هایش به این گروه اشاره دارد که پیامبر به من فرمود:

مـن بر امتم نه از مؤ من می ترسم و نه از مشرک ، چرا که ایمان مؤ من او را از خیانت بازمی دارد و مشرک را خداوند به وسیله شرکش نابود می سازد. تنها کسانی که از شر آنها بر شـمـا مـی تـرسم ، آنهایی هستند که در دل منافق اند و در زبان دانا. سخنانی می گویند کـه شـمـا مـی پذیرید اما اعمالی دارند که مورد انکار شماست .

نتیجه

پـیامبر اعظم (ص ) پس از مبعوث شدن به رسالت پنج مرحله اساسی ؛ تبلیغ و دعوت ، کـادرسـازی ، شـالوده ریـزی نـظـام اسـلامـی ، حـراسـت از حـکـومـت دیـنـی و در نـهـایـت تـکـمـیـل و سازندگی نظام دینی را یکی پس از دیگری طی نمود. در این مسیر جریان های متعددی شکل گرفت که هر یک کارکرد ویژه ای داشت .

از یـک طـرف ((جـریـان مـؤ مـنـیـن )) با طرفداری از حق ، دعوت پیامبر را پذیرفتند و به هـمـراهـی ، حـمـایـت ، پـشـتـیـبـانـی و دفـاع از او هـمـت گـمـاشـتـنـد و در ایـن راه بـا تحمل مصائب و رنج های فراوان ، هرگز از بذل مـال و جـان دریـغ نـورزیـدند تا اینکه با نصرت و امداد الهی ، حاکمیت دین حق در عرصه زنـدگـی را تـحـقق بخشیدند و با تشکیل حکومت اسلامی ، مهندسی دین در حیات اجتماعی را بـه مـنـصـه ظـهـور رسـانـده و زیـرسـاخـت هـای اسـاسـی بـرای شکل گیری تمدن اسلامی را بنیان نهادند.

از سـوی دیـگـر جـریـان هـای مـخالف به کار شکنی در برابر پیامبر پرداختند و از هیچ کوششی برای جلوگیری از دست یابی مسلمانان به اهدافشان فروگذار نکردند.

یکی از این جریان ها، مشرکین بودند که با انواع توطئه ها و ترفندها در برابر پیامبر مـوضـع گـیـری کـردنـد ولی در نـهـایـت بـا فـتـح مـکـه و شـکـسـت آنـان ، تـشـکـل و سـازمـان اجـتـمـاعـی آنـهـا فـرو پاشید و به ناچار اسلام را پذیرفتند، گرچه گروهی از آنان بعد از رحلت پیامبر(ص ) اهداف و نیات شوم خود را تعقیب کردند.

جـریـان دیـگر کفار اهل کتاب بودند. در این میان مسیحیان با پرهیز از رویارویی نظامی ، تـقـابـل فـرهـنـگی را پیش گرفتند و عاقبت در جریان مباهله تسلیم شدند و در پناه حکومت اسـلامـی بـه زنـدگـی مـسـالمـت آمـیـز ادامـه دادنـد. در مقابل یهودیان با سرسختی لجوجانه در برابر پیامبر ایستادند و با رفتارهای نامناسب عـرصـه را بـر مسلمانان تنگ کردند تا اینکه مسلمین از ظلم و ستم آنان به ستوه آمده و با وقوع نبردهای متعدد، مجبور به شکست شدند و سر تسلیم فرود آوردند.

جریان سوم هم منافقین بودند که در باطن اسلام را نپذیرفتند ولی به ظاهر ادعای اسلام و ایـمـان کـردنـد. گـروهـی از آنـهـا کـه دورویـی و نـفاقشان بر مسلمین بر ملا شد، یا در انـزوای اجـتـمـاعی قرار گرفتند و یا اینکه به جهت سرسختی و توطئه گری با قهر و غـضب مسلمین مواجه شده و نابود گشتند. گروه دیگری که نفاق خود را پنهان کردند، بعد از رحـلت پـیـامـبـر(ص ) بـه عـمـلی سـاخـتـن نقشه های خود روی آوردند که خسارات جبران ناپذیری را به اسلام و مسلمین تحمیل کردند.

تـوجـه بـه ویـژگـیـهای بیان شده از جریانات گوناگون دوران پیامبر اعظم (ص ) می تواند به پاسداران انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی کمک کند تا ضمن درس آموزی از آنها با بصیرت و هوشیاری به تحلیل و ارزیابی جریانات فکری و سیاسی موجود در داخل و خارج کشور بپردازند. و ضمن مشخص ساختن موضع خود نسبت به هر یک از آنـهـا، نحوه مواجهه با آنها را به نیکی بیاموزند و بدین ترتیب رسالت و نقش خویش را در حـفـاظـت و پاسداری از این انقلاب و نظام مقدس به خوبی ایفا نموده ، از تکرار حوادث تاءسف بار زمان پیامبر(ص ) و بعد از وجود ایشان ، جلوگیری کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان