پس از اشغال نظامی عراق، ایالات متحده با مشکلات فزاینده ای در این کشور مسلمان روبرو شده است. همچنین افزایش تعداد تلفات اشغالگران و ناامنی گسترده در عراق، ضعف مفرط نیروهای امریکایی را به خوبی نمایان کرده و بوش را در آستانة انتخابات آتی ریاست جمهوری در موضع ضعف قرار داده است. این شرایط سخت و دشوار، بوش را به این فکر انداخته است که برای ایجاد فرصت تبلیغاتی، مشکلات داخلی امریکا را این بار نیز با فرافکنی به خارج از مرزهای ایالات متحده منتقل کند. بر همین اساس مدتهاست که گروه سیاست سازان افراطی بوش به دنبال گزینه جدیدی هستند. به نظر می رسد در شرایط کنونی، «سوریه» بهترین انتخاب جنگ طلبان کاخ سفید و پنتاگون باشد چرا که علاوه بر عملکرد تبلیغاتی درگیری با سوریه، این عمل می تواند اسرائیل را نیز راضی و خشنود سازد. در ظاهر گروههای یهودی افراطی و مخالفان حکومت دمشق مستقر در ایالات متحده نیز از حامیان جدی تحت فشار قراردادن سوریه می باشند با این حال جهت آگاهی از روند دقیق تهیه سناریوی فشار بر سوریه و شناخت گروهها، سازمانها و افراد حامی این، طرح مطالعه ترجمه پیش رو را پیشنهاد می کنیم.
این روزها خلاصی از باتلاق سیاسی عراق و یا دست کم پنهان کردن مسائل مربوط به اشغال خونین این کشور، به عنوان بخشی از اخبار شرم آور روزانه، به اولویت نخست ستاد انتخاباتی بوش تبدیل شده است.
چنین به نظر می رسد که خارج کردن نیروها و سرمایه سیاسی آمریکا از بحرانی که دولت بوش در عراق ایجاد کرده، به ماموریتی غیر ممکن تبدیل خواهد شد. اما مربیان سیاسی و ایدئولوژیک رئیس جمهور نشان داده اند که در رهانیدن وی از رسوایی ها و حوادث ناگوار تبحر خاصی دارند. اصل و مبنای عملیاتی این گروه که از آن با عنوان ‹‹راهبرد رسمی امنیت ملی›› یاد می کنند به ظاهر این است که بهترین دفاع، یک حمله خوب خواهد بود.
با وجود اینکه بوش و دولتش در نظر سنجی ها دارای وضعیت مطلوبی نیستند و دیگر تهییج مردم با طرح موضوعات میهن پرستانه کارساز نیست، با این حال دولت بوش قصد عقب نشینی ندارد چنانچه همچنان با طرح شعارهای پشتیبانی عملیات نظامی و تعصبات مذهبی به راه خود ادامه می دهد. به نظر می رسد دولت بوش همچنان به دنبال آن است که انگشت اتهام را متوجه شرور دیگری کند! اما متهم بعدی کیست؟
مدتها پیش از استقرار نیروهای آمریکایی در کاخ های صدام حسین در بغداد، محافظه کاران جدید که خط دهنده اصلی سیاستهای افراطی جرج دبلیو بوش درحوزه نظامی وخارجی هستند، نگاهشان به دنبال سوریه بود. به احتمال زیاد تا پیش از پایان امسال، بوش با طرح اتهامات مشابهی که زمینه ساز سرنگونی رژیم صدام حسین شد، تلاش خواهد کرد تا سوریه یعنی همسایه شمالی اسرائیل را در معرض تحریم های جدیدی قرار دهد. در فهرست اتهامات علیه سوریه از مواردی مانند تلاش برای ساخت تسلیحات شیمیایی، میکروبیولوژیک وکشتار جمعی، محکومیت اشغال عراق توسط آمریکا و حمایت از تروریسم بین المللی گرفته تا حمایت از چریک های هند و آمریکا و اسرائیل به چشم می خورد!
اندکی پیش از حمله آمریکا به عراق، معاون امور امنیت بین الملل وکنترل تسلیحات ایالات متحده طی سفر به اسرائیل به شارون اطمینان داد که بزودی در مورد ضرورت اتخاذ سیاستی مشخص در قبال تهدیدات سوریه، ایران و کره شمالی تصمیم گیری خواهد شد. درآوریل سال 2003 پل ولفوویتز (Paul Wolfwitz) معاون وزیر دفاع در این خصوص چنین هشدار داد‹‹ ایجاد تحول در سیاستهای سوریه ضروری است.››
راه دمشق
طبق ‹‹نقشه راه›› که دولت بوش آنرا جهت بازسازی خاورمیانه ترسیم کرده است، راه دمشق که در مرکز این نقشه قرار دارد، لزوما به طور مستقیم از بغداد عبور نمی کند. برمبنای ترسیم مراکز پژوهشی محافظه کاران جدید و صهیونیستهای مسیحی که به سهولت میان کنگره آمریکا و خاورمیانه در رفت و آمد هستند ، سرآغاز این راه در واشنگتن، تل آویو و بیروت است. محافظه کاران جدید یک حس عمیق تاریخی را در دل می پرورانند که طبق گفته خودشان متشکل از نیروهای خیرو شر است. همچنین از نظر آنها تاریخ آموزگار ارزشهای ویژه ای در رهبری سیاسی است. ضرورت ایجاد جبهه ای واحد از گروههای مورد حمایت هر دو حزب آمریکا و تاسیس بنیادی برای قانونگذاری در جهت برنامه های ایشان از جمله این ارزشها به شمار می رود.
یکی از افراد کلیدی که واشنگتن را به در پیش گرفتن ‹‹راه دمشق›› ترغیب می کند، زیاد.کی. عبدالنور
(Ziad .k. Abdelnour) ، سرمایه گذار بانکی تبعیدی لبنانی الاصل می باشد. وی که همراه با محافظه کاران جدید، از حزب لیکود اسرائیل و گروههای راست مسیحی لبنان حمایت می کند در سال 1997 ‹‹کمیته آمریکایی برای آزاد سازی لبنان (Uscfl) ›› را تاسیس کرد.
(Uscfl) خود را به عنوان مرکزی مجازی برای کنش گرایی در لبنان معرفی می کند. کمیته آمریکایی برای آزاد سازی لبنان از هواداران اصلی تصویب قطعنامه‹‹ مسئولیت پذیری سوریه و حاکمیت لبنان›› در سال 2003 بود. این قطعنامه خواستار اعمال یک سری تحریمها علیه سوریه است که از سوی بوش در 12 دسامبر سال 2003 به امضا رسید.
عبدالنور نیز همچون احمد چلبی (Ahmad Chalabi) رئیس شورای ملی عراق (INC) مستقر در لندن، مورد حمایت آمریکا و یک سرمایه گذار بانکی در تبعید است. او تاکنون موفق به جلب نظر دولت بوش و کنگره آمریکا جهت در پیش گرفتن رویکردی در سیاست خارجی شده که انعکاس دهنده موضعگیری سرسختانه حزب لیکود اسرائیل است. لازم به یادآوری است چلبی با همکاریهای نزدیکی که در اواخر دهه نود با حامیان محافظه کاران جدید در کنگره آمریکا داشت، به تصویب قانون ‹‹آزادسازی عراق›› در سال 1998 کمک کرد. این قانون زمینه حمایت از شورای ملی عراق و سایر نیروهای ضد صدام گردید و در نهایت همین قانون ‹‹آزادسازی عراق›› که مورد حمایت هر دو حزب آمریکا بود، زمینه ساز تغییر رژیم نظامی عراق شد. به منظور فراهم ساختن زمینه یورش آمریکا به عراق، جدل گرایان عضو در گروه محافظه کاران جدید همچون ریچارد پرل (Richard Perle)، ویلیام کریستول (William Kristol و بروس جکسون (Bruce Jackson) برای دستیابی دو حزب به اجماع بر سر وقوع جنگی پیشگیرانه، کمیته آزادسازی عراق ( (CLI را به وجود آوردند.
محافظه کاران جدید که از سوی گروههایی همچون اتحادیه ارتدوکس و پژوهشگاه مسایل امنیت ملی وابسته به یهودیان و صهیونیستهای دست راستی حمایت می شوند، برای پیشبرد برنامه کاری خود در جهت ایجاد تغییر و تحولات سیاسی در سوریه، راهبرد مشابه ای در پیش گرفته اند. محافظه کاران جدید به دلیل آنکه خواستار ایجاد دگرگونی شدید در منطقه خاورمیانه، بویژه لبنان و سوریه هستند جبهه جدید (USCFL) را به حمایت قانونی هر دو حزب آمریکا به وجود آوردند. به این ترتیب آنها قصد دارند زمینه سیاسی لازم برای اعمال تحریم بر ضد سوریه و درنهایت عملیات نظامی احتمالی آمریکا را فراهم کنند. در بخش لینکهای منتخب پایگاه اطلاع رسانی کمیته ((USCFL سه سازمان لابی کننده حامی آن عبارتند از؛ کنفرانس سازمان های عمده یهودیان آمریکا، کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل و ائتلاف مسیحیان آمریکا.
کمیته (USCFL) که خود را یک سازمان پژوهشی غیر انتفاعی بدون وابستگی فرقه ای معرفی می کند، اهداف خود را زدودن منطقه خاورمیانه از دیکتاتورها، ایدئولوژی های افراطی، اختلافات و منازعات موجود، اختلافات مرزی، خشونت سیاسی و سلاحهای کشتارجمعی می داند و در ظاهر این اهداف را همزمان با تحمل اصول و منشور سازمان ملل متحد پی گیری می کند.
هسته اصلی حامیان کمیته ((USCFL که از آن با عنوان ‹‹حلقه طلایی›› یاد می شود، متشکل از چندین نفر از اعضای دولت بوش است که عبارتند از: الیوت آبرامز(Elliot Abrams)، ریچارد پرل(Rechard Perle)، پائولا دوبریانسکی(Paula Dobriansky)، مایکل روبین(Michel Rubin) و دیوید ورمسر.(David Wurmser) سایر اعضای منتسب به محافظه کاران جدید در حلقه طلایی عبارتند از دانیل پایپس(Daniel Pipes) عضو مرکز مطالعات خاورمیانه و موسسه آمریکایی صلح، فرانک گافنی(Frank Gaffny) عضو مرکز سیاستهای امنیتی، دیوید اشتاین من(David Stienman) عضو پژوهشگاه مسائل امنیت ملی وابسته به یهودیان و النا بنادر
Elena Benador)) عضو مرکز مطالعات خاورمیانه. برخی افراد عضو در این حلقه کسانی هستند که هزار دلار یا بیشتر به کمیته USCFL کمک مالی کرده اند. الیوت انجل (Eliot Engel) نماینده مجلس از نیویورک جزو همین افراد است. وی همان نماینده ای است که بانی تصویب قانون‹‹ اعاده حاکمیت لبنان و مسئولیت پذیری سوریه›› در سال 2003 گردید.
کمیته USCFL، امین جمیل رئیس جمهور اسبق لبنان را که در سال 1983 پیمان صلحی ناتمام با اسرائیل امضا کرد، در فهرست حامیان شاخص خود اعلام می کند. با این حال در حلقه طلایی کمیته USCFL تعداد اعضای مسلمان بسیار کم است و بیشتر آمریکایی های لبنانی تبار این کمیته از جمله عبدالنور، مسیحی هستند. پایگاه اطلاع رسانی کمیته USCFL در یکی از لینک های منتخب خود، نشانی اینترنتی پاسداران کاخ(نهاد پرچم لبنان) را قرار داده که یک سازمان لبنانی با گرایش راست مسیحی فاشیستی است و حتی دارای شاخه نظامی نیز می باشد. با این حال، بخش اعظم حامیان کمیته USCFL را آمریکاییان یهودی تبار تشکیل می دهند.
هر چند کمیته USCFL خود را فارغ از هر گونه وابستگی فرقه ای می داند اما فهرست هسته اصلی حامیان و گروههای هوادار آن که در پایگاه اطلاع رسانی این کمیته درج شده، حاکی از هم سویی این کمیته با محافظه کاران جدید و حزب لیکود اسرائیل است. همچنین سازمانهایی که دارای همبستگی با حلقه طلایی کمیته USCFL می باشند عبارتند از؛ بنیاد دفاع از دموکراسی ها FDD ، موسسه بازرگانی آمریکا AEI))، طرحی از آمریکا در قرن جدید( PNAC) ، مرکز سیاستهای امنیتی (CSP)، مرکز مطالعات خاورمیانه، موسسه هودسون و پژوهشگاه مسایل امنیت ملی وابسته به یهودیان (JINSA).
عبدالنور در سال 1999 بولتن اطلاعاتی خاور میانه (MEIB) را به عنوان ماهنامه آنلاین کمیته USCFL منتشر کرد که مایکل روبین عضو شورای سردبیری وگری. سی. گمبیل (Gary.c. Gambill) مرتبط با مرکز مطالعات خاورمیانه و خانه آزاد، عضو هیات تحریریه آن می باشند. دانیل پایپس عضو مرکز مطالعات خاورمیانه نیز در سال 2002 همکاری در انتشار MEIB را پذیرفت. تمرکز اصلی ماهنامه MEIB بر مسایل داخلی توسعه سیاسی در خاورمیانه، به ویژه موضوعاتی است که در منابع انگلیسی کمتر به آن پرداخته شده است. در سال 2000 پایپس و عبدالنور گزارشی را منتشر کردند که در آن از اقدام نظامی آمریکا برضد سوریه برای خروج از لبنان و خلع سلاح این کشور طرفداری شده بود. تقریبا تمامی 31 امضا کننده گزارش مرکز مطالعات خاورمیانه که این گزارش را به منظور ترغیب کنگره آمریکا برای ارائه و تصویب قانون ‹‹اعاده حاکمیت لبنان و مسئولیت پذیری سوریه›› در سال 2003 امضا کرده بودند، از اعضای کمیته USCFL هستند. همچنین تاکنون چند نفر از آنان به مقامات و مناصب عالیرتبه و حتی سمت مشاورت درگروه سیاستگذاری خارجی دولت بوش منصوب شده اند. از جمله این افراد می توان به آبرانر، پرل، فیث (Feith) و دوبریانسکی اشاره کرد.
در گزارش منتشره از سوی پایپس و عبدالنور این گونه نتیجه گیری شده که سیطره سوریه بر لبنان در تضاد آشکار و مستقیم با اهداف و آرمانهای آمریکاست. در این گزارش، سیاست گفتگوی آمریکا با سوریه به جای مقابله با این کشور به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود. گروه مطالعات لبنان و مرکز مطالعات خاورمیانه نیز، خواستار اعمال تحریمهای سخت علیه سوریه شده بودند. با وجود میراث ویتنام و خاطرات تلخ کشار تفنگداران آمریکایی در لبنان، این گروه نتیجه می گیرد که آمریکا وارد حوزه ای شده که برتری قطعی نظامی در این نبرد با تلفات عظیم انسانی همراه خواهد بود در پایان گزارش آمده است که؛ اگر قرار است اقدام قاطعی صورت بگیرد، پیش از آن که دیر شود باید سریعتر اقدام کرد.
هدف از قانون اعاده حاکمیت لبنان و مسئولیت پذیری سوریه مصوب سال 2003 که با حمایت بی شائبه مجلس سنا و نمایندگان آمریکا روبرو شد، پایان بخشیدن به حمایت سوریه از تروریسم، خاتمه دادن به اشغال لبنان از سوی سوریه، منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی و توقف واردات غیر قانونی نفت از عراق اعلام شده بود تا به زعم این قانون، سوریه را در قبال مشکلات جدی امنیتی که در سطح بین المللی و خاورمیانه موجب شده، مسئولیت پذیر کرده باشد. هدف از این قانون تنبیه سوریه به اتهام ارتباط با گروههای تروریستی وتلاش جهت گسترش سلاحهای کشار جمعی بود. این قانون که مانع از ورود و انتقال فناوری های دو منظوره به سوریه می شد اعمال مجموعه ای از تحریمها بر ضد سوریه را در نظر داشت. این تحریمها عبارت بودند از:کاهش روابط دیپلماتیک با سوریه، منع صادرات آمریکا (به جز غذا و دارو) به سوریه، ممانعت آمریکا از سرمایه گذاری بخش های تجاری این کشور در سوریه، ایجاد محدودیت برای سفر دیپلماتهای سوری در آمریکا، ممنوعیت پرواز هواپیماهای سوری در آسمان آمریکا و در نهایت مصادره دارایی های سوریه در آمریکا. گر چه این مصوبه قوه مجریه را ملزم به اعمال حداقل دو مورد از تحریمهای پیشنهادی می کرد اما در عین حال دست رئیس جمهور را باز می گذاشت تا در صورت مضر بودن اینگونه تحریمها برای منافع ملی آمریکا، ازآنها صرفنظر کند.
کمیته USCFL با تمجید از رهبری سناتور انجل (Engel) در پیشبرد و تصویب طرح مذکور در مجلس، مراتب سپاس و قدردانی خود را از حمایت قاطع سناتور الینا راس لهتینن ((Ileana Ros Lehtinen و باربارا باکسر (Barbara Boxer) و ریک سنتوروم(Rich Santorum) به خاطر پیشگامی آنها در مجلس سنا اعلام داشت. انتصاب دیوید ورمسر که یکی از هواداران قدیمی اقدام نظامی علیه سوریه است، به عنوان یکی از اعضای ستاد چنی (Cheney) – معاون رئیس جمهور- در سپتامبر سال 2003 که در پی امضای قانون مسئولیت پذیری سوریه از سوی رئیس جمهور در دسامبر 2003 صورت گرفت، آشکارا نشانه دیگری بود از اینکه جنگ صلیبی آمریکا برای سازماندهی مجدد منطقه خاورمیانه، در مسیر خود به سمت دمشق در حال حرکت است. اگر در این موضوع، بوش به جای اتخاذ کانالهای دیپلماتیک اقدام به تحریم سوریه کند، احتمالا به رژیم سوریه نیز همان برچسب هولناکی زده خواهد شدکه توجیه گر حمله آمریکا به عراق بود. با وجود وضعیت کنونی در عراق اشغالی و متواری بودن بن لادن، دولت بوش ناگزیر است این بار افکار عمومی را متوجه شرور دیگری نماید که البته به طور کاملا غیر اتفاقی این شرور جدید اولویت نخست دار و دسته حزب لیکود اسرائیل است!
پی نوشت
تام بری (Tom Barry) مدیر سیاستگذاری مرکز تدابیر و چاره یابی شمال - جنوب (IRC) است. دسترسی به پایگاه اطلاع رسانی این مرکز با نشانی www.irc-online.org امکان پذیر است.