به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ جلوی درب خانهای در منطقه شمال تهران ایستاده ایم. آدرس را به راحتی پیدا می کنیم، چرا که همراه فردی شدیم که چند باری به اینجا آمده است؛ به «مهتاب» گله میکنیم که اینجا منزل مسکونی است نه محل کار و او با تبسمی می گوید «نگران نباشید».
مهتاب زنگ واحد را می فشارد و چند ثانیه بعد، صدای زنی از پشت آیفون شنیده می شود «بله»؛ مهتاب خودش را معرفی می کند و درب به رویمان گشوده می شود.
با ورود به این آپارتمان مسکونی، اولین چیزی که توجهمان را جلب می کند، باغچه ای پر از گل و درخت است. صدای قطرات آب، نگاهمان را به آبنمای زیبایی می کشاند که با طرح دو قو و دختری که سوار بر تاب است، درست کمی آن طرف تر و روبروی ورودی پیاده راه ساختمان، خودنمایی می کند.
بوی عطر گل ها به همراه صدای قطرات آب که از آبنما روی استخر کوچک می بارد، فضای دل انگیزی را ایجاد کرده است. برای لحظه ای خیره تماشا می کنیم و توسط مهتاب به سمت آسانسور کشیده می شویم و دقایقی بعد در طبقه ششم روبری واحد مورد نظر ایستاده ایم.
خانمی میانسال درب را به رویمان می گشاید و با لبخند نمکینی به داخل دعوتمان می کند. وارد که می شویم یکه می خوریم، چرا که بیش از آن که با منزل مسکونی مواجه باشیم، با یک فضای اداری مواجهیم و 7، 8 دختر و زن که روی مبلمان نیمه اداری نشسته اند.
فضای داخل منزل با فضای بیرون، دو دنیای متفاوت به نظر می رسند. اینجا از آن آرامش و سکوت خبری نیست. صدای موزیکی نه چندان ملایم، آرامش را از این منزل گرفته است اما عجیب، همه لبخند می زنند و قربان صدقه ات می روند.
من و همکارم با مهتاب در مترو آشنا شدیم و وقتی متوجه اعتقاد راسخ او به فال شدیم، تصمیم گرفتیم سوژه گزارشمان را فالگیری انتخاب کنیم و یکبار هم که شده است ببینیم در دنیای فالگیری چه می گذرد که این همه جذابیت ایجاد کرده است.
مهتاب 21 ساله و آرایشگر است و هر روز از غرب تهران برای کار به شمال تهران می آید. او مدام می گوید کار «رخساره» حرف ندارد و هرچه می گوید، راست است.
یک هفته طول می کشد تا برایمان وقت بگیرد و در نهایت عصر یک روز تابستانی، زمان قرار تعیین می شود.
منشی اینجا، دختر جوانی با لبخندهای مداوم بر لب است که می پرسد: «فنجان قهوه همراه خود آورده اید؟» و وقتی با پاسخ منفی ما مواجه می شود، نرخ فال را محاسبه می کند و بعد از کشیدن کارت، به اتاق سوم راهنمایی می شویم.
این خانه چندین درب دارد که مهتاب توضیح می دهد هر درب به فالگیری جداگانه ای اختصاص دارد. اینجا فال قهوه، تاروت، کف بینی و فال شمع انجام می شود که بیشترین استقبال از فال قهوه است.
قیمت تمام فال ها در این مکان برای هر نوبت 50 هزار تومان است که اگر چند فال را با هم انتخاب کنید، تخفیف هم داده می شود. البته فال قهوه تفاوتی با دیگر فال ها دارد و این است که می توانی فنجان قهوه ای نوشیده شده و آماده فالگیری با خود به همراه داشته باشید که در این صورت، 10 هزار تومان، از هزینه فال کم می شود.
مهتاب با ما به داخل نمی آید و ما به اتاق سوم وارد می شویم که اتاقی کوچک با دو میز و یک دستگاه قهوه ساز به همراه تعداد زیادی فنجان است.
زن میانسالی به استقبال مان می آید و به پشت یکی از میزها دعوت می شویم. دو فنجان قهوه جلوی مان می گذارد و می گوید: «قهوه تان را بنوشید. اگر فال برای خودتان است، نیت کرده، نعلبکی را روی فنجاری قرار داده و از سمت خودتان برگردانید و اگر فال برای فرد دیگری است بعد از نیت، فنجان را از سمت مقابل برگردانید، سپس منتظر بمانید تا صدایتان کنم».
با سر تأیید می کنیم و در سکوت قهوه مان را سر می کشیم و همانطور که خواسته شده است، عمل می کنیم و 10 دقیقه ای منتظر می مانیم.
دقیقه ها به کندی می گذرند و چشم انتظاریم که بدانیم چگونه فال مان گرفته می شود. به نظر می آید 5 دقیقه دیگر هم گذشته است که زن میانسال صدایمان می کند و ما به اتاق کنار دستگاه قهوه ساز او، هدایت می شویم.
اتاقی کوچک مانند اتاقی که دقایق پیش در آن بودیم. این بار یک میز در اتاق قرار دارد و چند صندلی دور میز است. در گوشه ای از اتاق یک آینه قدی و یک کمد وجود دارد.
بر خلاف تصورمان که فکر می کردیم با زنی میانسال و شیک مواجه خواهیم شد با زن نسبتا جوانی روبه رو شدیم. زنی ساده، مهربان و به شدت صمیمی.
رخساره، در عین سادگی، بسیار آرام است. از ما می خواهد که فنجان های قهوه مان را روی میز قرار دهیم و عنوان می کند که بهتر است یکی بیرون باشد تا از فال یکدیگر آگاه نباشیم اما ما ترجیح می دهیم سرّ زندگی مان را در حضور یکدیگر بیان کند.
به تصمیم مان اعتراض نمی کند. آرام به نظرمی رسد. فنجان مرا بر می دارد و بعد از چند سوال راجع به اینکه برای خودم گرفتم یا فرد دیگری و اینکه به فال اعتقاد دارم یا خیر، به محتوای فنجان نگاه می کند.
یکی، دو دقیقه ای در سکوت به محتوای فنجان خیرهمی شود و آهسته می گوید «مشکلی داری که درماندی، تو فالت یک مار می بینم که نشان دهنده دشمنت است. البته مار چند تا تعبیر داره اما در فال شما دشمن معنا می دهد. آن هم نه یک مار، بلکه چند مار هست. به نظر می آید که محیط کارت باشد».
رخساره همانطور می گفت و من همانطور که گوش می کردم با خودم می اندیشیدم که برخی از حرف هایش درست است و البته گاهی هم با سوال هایی، مرا به سمت پاسخی هدایت می کرد به عنوان مثال می پرسید «در بین همکارانت زن جوان قدبلند دارید؟» و وقتی من پاسخ مثبت دادم. ادامه داد «با او مشکل کاری داشتی؟»؛ خب در محیط کار امکان پیش آمدن اختلافهای کاری است و در این میان افراد قدبلند و قد کوتاه هستند.
نکته جالب اینکه اگر نشانی را میداد که در محیط کاریام نبود می گفت حتما گذری است. مثلا به ادارهتان رفت و آمد دارد و بالاخره در صحبتهای مطرح شده، مواردی شبیه زندگیام وجود داشت.
به همکارم هم چیزهایی گفت که البته برای او هم کمی راست بود. خب البته یکی از مواردش این بود که «نذری داری که هنوز ادا نکردی» و البته خیلی از ما در زندگی مان، نذرهایی شاید کوچک و شاید بزرگ مطرح کردهایم که تاکنون ادا نکرده ایم.
در این فال، اشکالی طرح می شود و سپس با کمک مخاطب، تفسیر می شود. در آخر این فال، من ماندم و بدبینی به چند همکار؛ اما همکاری که با من آمده بود فال خوبی داشت و به زودی خبرهای خوبی می شنید و سفر می رفت.
مدت زمان فال ما برای هر دونفرمان سر جمع حدود 40 دقیقه شد و البته رخساره در عین مهربانی، تلاش می کرد هیچ اطلاعاتی را از نحوه فال گرفتن، اینکه چند سال است، فال می گیرد و اینکه چقدر مخاطبانش، او را پذیرفته اند، ارائه نکند.
فالگیری در کشور ما امر پسندیده ای نیست و هیچ کدام رمال ها برای هیچ مدل فالی مجوز ندارند. فالگیرها، کسانی هستند که از احساس انسان به دانستن درباره آینده و ناشناخته ها به سود خود استفاده می کنند.
فالگیرها به نیروی ماورایی اعتقاد دارند که قادر است از آینده خبر دهد و حتی سرنوشت هر کس را تغییر دهد.
شاید شما هم شنیده باشید که برخی از بستن بخت و دهان کسی به فال روی میآورند و به مدد انواع جادو و دعا، تلاش می کنند زندگی هایی را منهدم کنند.
البته برخی دعاها و موادهایی که خوراکی هستند امکان مسمومیت حتی مرگ را نیز به همراه دارند.
در ایام قدیم نیز فالگیری به شکل گسترده ای وجود داشته است و البته در فیلمها و سریالها نیز میتوان به نقش قوی جادوگران و فالگیران اشاره کرد؛ افرادی که ماورای زندگی انسان مطلع هستند.
در گذشته در ایران به دلیل عدم دسترسی دانش و وسایل ارتباطی برای همه مردم، نقش رمالها و دعانویسان در زندگی انسانها بسیار گسترده بود.
در حقیقت یک رمال و دعانویس، نقش مشاور، پزشک و روانپزشک را ایفا میکرد. ناگفته نماند که این افراد از هوش بالایی برخوردار هستند؛ کسانی که میتوانند مخاطبشان را متقاعد کنند که زندگیشان در پیشانی و کف دستشان نوشته شده است!