Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
در سلسله
بحث های گذشته، طی چند شماره مجله، با تعدادی از اصول اسلامی حاکم بر دیپلماسی با
کفار مانند: قاعده نفی سبیل، قاعده ذلّت کفار، دوست نگرفتن کفار، حفظ مواضع اصولی
در برابر کفار، رفتار انسانی با کفار آشنا شدیم، اینک با چند اصل دیگر نیز آشنا
می شویم:
12. قاعده «استیمان»
«عقد
استجارة» و «امان» عبارت است از: قرارداد ترک مخاصمه و مزاحمت و قتال با کفار، آن
گاه که آنان خواستار چنین امری از سوی مسلمانان باشند تا در سایه آن، اسلام و کلام
خدا را بشنوند و یا ذمّه آن را قبول کنند. و یا در کشورهای اسلامی به تجارت و بازرگانی
بپردازند. عقد استجاره و امان در واقع همان «پناهندگی» می باشد.
اگر یکی
از مسلمانان هم به کسی یا عده ای از کفّار که درخواست استجاره کرده اند امان بدهد،
امام مسلمین آن را می پذیرد. اگر ایشان مسلمان شدند و یا عقد ذمّه را پذیرفتند در
کشور اسلامی می مانند وگرنه به دارالحرب بازگردانیده می شوند. خداوند در قرآن
می فرماید:
«و إنْ
احدٌ مِنَ المُشْرِکینَ استجارکَ فَأَجِرْهُ حتّی یَسْمَعَ کَلام اللّه ثمّ
أبْلِغهُ مأمنه ذلک بانّهم قومٌ لا یعلمون(1)».
«اگر یکی
از کفار و مشرکین از تو پناه خواست، پناهش بده تا کلام خدا را بشنود (و با اسلام
آشنا شود) سپس او را به مأمن خود بازگردانید؛ چراکه آنان قومی نادانند».
افراد
مسلمان نمی توانند به یک جمعیّت زیاد؛ مثلاً یک لشگر و یا اهل یک شهر، پناهندگی و
تأمین بدهند و در صورت اعطا نیز باطل است. اعطای چنین تأمینی صرفا و انحصارا در
حوزه مسؤولیّت و اختیار امام مسلمین و حکومت اسلامی است.
اگر
برده ای، به مسلمانان پناهنده شده و مسلمان شود، آزاد می شود و حتی اگر صاحب آن
برده هم مسلمان شود باز هم حقّی برای به بردگی گرفتن او ندارد. در مورد زنان
مسلمانی که شوهرشان کافر است و به دارالإسلام هجرت کرده و به حکومت اسلامی پناهنده
می شوند، خداوند می فرماید:
«ای کسانی
که ایمان آورده اید اگر زنان مؤمن و مهاجر به سوی شما آمدند، آنها را مورد آزمایش
قرار داده و درباره ایشان تحقیق کنید؛ اگر دانستید که باایمان هستند آنان را
بپذیرید و دیگر به شوهران کافرشان باز مگردانید که هرگز این زنان مؤمن بر آن
کافران و آنها بر این زنان مؤمن، شایسته و حلال نیستند؛ ولی مهر و نفقه ای را که
آن شوهران خرج این زنان کرده اند بپردازید و باکی نیست که شما با آنان ازدواج کنید
در صورتی که اجر و مهرشان را بدهید و هرگز متوسّل به حفاظت کافران نشوید (عقد
ازدواج و دوستی با آنان نبندید) و شما نیز اگر زنانتان با پذیرش کفر و ارتداد به
سوی کفار رفتند از آنان مهر و نفقه طلب کنید، این حکم خدا در میان شما بندگان
می باشد و خدا به حقایق امور، دانا و به مصالح خلق، آگاه است(2)».
کسانی که
به علت عدم آگاهی، مشرک می باشند و در صورت آگاهی یافتن، اسلام می آورند، حداکثر
به مدّت یک سال به ایشان امان داده می شود. چنین افرادی درصورتی که اسلام آورند و
یا عقد ذمّه را بپذیرند، می توانند در کشور اسلامی زندگی کنند و در غیر این صورت
به مأمن اصلی خود بازگردانیده می شوند. افرادی که به عنوان سفیر، قاصد و نامه رسان
و واسطه، از جانب دشمن و از دارالحرب، به کشور اسلامی می آیند، در مدّت اقامتشان،
پناهندگی سیاسی دارند و از تأمین همه جانبه جانی و مالی و عِرض در کشور اسلامی
برخوردارند.
«اگر والی
مسلمانان اعلام کند هر کس از افراد غیرمسلمان و کافر بخواهد در کشور اسلامی تجارت
کند در امان است، جایز می باشد و این اعطا، امان محسوب می شود(3)».
«تجّار
کافر در صورتی که قرائن نشان دهد که بعد از ورود به دارالاسلام از اسرار مسلمین،
آگاه شده اند و احتمال و ترس آن برود که بروند و آن اسرار را در اختیار دشمنان
محارب در دیار خود بگذارند، بازداشت می شوند(4)».
اگرکافر
حربی به عنوان بازرگان و تاجر، وارد کشور اسلامی شود، بدون آنکه استیمان و امان
قبلی کسب کرده باشد، حربی تلقّی می شود و اموال همراه او به تصرّف و تملّک حکومت
اسلامی در می آید.
اگر کافری
از دارالحرب به گمان اینکه تأمین دارد، وارد کشور اسلامی شود و در واقع کسی به او
تأمین نداده باشد، او را باید بدون تعرّض جانی و مالی به دیار و مأمن خود
بازگردانند.
اگر کسی
با کسب امان قبلی وارد کشور اسلامی شود و سپس خودش به عنوان استیمان و سکونت در
دارالحرب بازگشته و اقامت کند و مالش نیز در دارالاسلام بماند، در این صورت امان
جانی او باطل می شود ولیکن مالش در امان است و می تواند در آن هرگونه تصرفات معمول
از قبیل فروختن و هبه کردن و... را بنماید، و اگر آن اموال را مطالبه کند، باید پس
داده شود ولیکن اگر برود و در دارالحرب بمیرد، اموال باقی مانده او در دارالاسلام
به عنوان ثروت بلاوارث، به امام و حکومت اسلامی تعلّق می گیرد.
اگر
مسلمانی با کسب امان و تأمین سیاسی وارد دارالحرب شود و در آن جا از کافر حربی پول
قرض کند، وقتی آن حربی برای دریافت قرض خود به دیار اسلام مراجعه کند، دارای تأمین
جانی و مالی می باشد(5).
در صحنه
جنگ، سربازان و فرماندهان ارتش و امام مسلمین می توانند امان دهند به گونه ای که
فرد امان یافته، از اسارت و اموالش از غارت و غنیمت، محفوظ می ماند. البته استجاره
کفار نباید پس از اسیر شدنشان باشد.
اگر
مسلمین، عملی انجام دهند، که برای کفار این تصوّر پیش آید که امان یافته اند، باید
آنان را بدون تعرّض برگردانند.
اگر
مسلمانی با کسب امان وارد دارالحرب شود، جایز نیست از اموال حربی ها بدزدد.
اگر
مسلمانی در دارالحرب از کافری پول قرض کند، پس از مراجعت به وطن اسلامی باید پول
را برگرداند.
اگر
مسلمانی قدرت دارد که از دارالحرب مهاجرت کند، جایز نیست که در آنجا سکونت و اقامت
داشته باشد.
اگر
مسلمانی را به زور دستگیر کرده و به دارالحرب ببرند، باید به هر طریق فرار کرده و
آنچه می تواند از اموال آنها حمل کند و با خود به کشور بیاورد؛ زیرا این عمل
مقابله بمثل است.
اگر
مسلمانی را در دارالحرب بازداشت کنند و به این شرط وی را آزاد کنند که فرار نکند،
جایز است که فرار کند.
13. قاعده «فکّ رقبه»
اسلام در
قسمت سیاست خارجی خود، برای رهایی بشر از قید و بند کفر، ظلم، تبعیض و بندگی،
برنامه های ویژه ای را پیش بینی کرده که مهمترین آنها عبارتند از: دعوت به جهاد،
آزادی انسان از بند بردگی و بندگی (فکّ رقبه).
امّا «فکّ
رقبه» چیست؟ «عتق» به چه معناست؟ این دو، چه نقش و چه جایگاهی در نظام سیاست خارجی
حکومت اسلامی دارند؟
انسان از
دیدگاه اسلام، دارای کرامت و شرافت است و خداوند او را در مقابل دیگر موجودات و
مخلوقات خود، کرامت بخشیده است و هیچ مرام و مکتبی، انسان را چنین تعظیم و تکریم
نکرده است. بر اساس همین قاعده، از دیدگاه اسلام، تبعیض نژادی، محکوم است و هیچ
قوم و قبیله ای، بر اقوام و ملل دیگر برتری ندارند.
از دیگر
مسایل مهم، مبارزه با برده داری و بردگی انسان هاست. امّا از آنجا که این پدیده،
ریشه عمیقی از نظر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تاریخی پیدا کرده بود، اسلام ناگزیر
برنامه خود را به طور تدریجی و بنیادی پیش برد. یکی از شیوه های اسلام این بود که
اعلام کرد:
هر
برده ای به محض این که از طرف صاحب خود مورد آزار و مشقّت و شکنجه و یا مُثله قرار
بگیرد (همان چیزی که قبل از اسلام، امری عادی و روزمرّه بود) در این صورت قانونا
آزاد می شود و صاحب برده نمی تواند هیچ ادّعایی در این باره داشته باشد. این عمل
اصطلاحا «تنکیل» نامیده می شود(6).
دیگر این
که برده داری و برده فروشی را امری بسیار قبیح، مذموم و مکروه اعلام کرده که خدا
از آن خشمگین است(7).
مسأله
مهم تر اینکه، به حرّیّت و آزادی انسان، اصالت داد و بردگی را به عنوان یک امر
عارضی اعلام داشت که باید به عنوان یک بیماری از بین برود و برای نابودی تدریجی و
معقول آن، برنامه و طرح هایی ارائه کرد؛ هرچند که بعد از رسول خدا9 با انحراف
حکومت اسلامی از مسیر خود، مانع تحقق عینی آن شدند.
این
برنامه تدریجی اسلام در لغو بردگی به چندین دلیل بوده که مهم ترین آنها به رعایت و
ملاحظه حال خود بردگان برمی گردد؛ زیرا در آن زمان، میلیون ها انسان، رسما برده
بودند و حتّی لحظه ای نیز در این اندیشه نبودند که ممکن است بدون برده بودن در
حالت آزاد نیز زندگی کرد. خوف اسلام در این برنامه، از فقر و بیکاری و عدم استقلال
و کفایت دردناک خود بردگان در مرحله بعد از آزادی بود!. اگر اسلام آزادی ناگهانی
آنان را در آن مرحله، بدون برنامه اعلام می داشت در آن صورت، کمک به تثبیت نظام
بردگی کرده بود؛ زیرا برده های آزاد اعلام شده که بیش از میلیون ها نفر بودند از
وحشت فقر و بیکاری، خودبه خود به برده داران پناهنده می شدند لذا اسلام می خواست
هم بار بردگی را با اعلام تساوی حقوق برده با دیگران از دوش بردگان بردارد و هم
آنان را در منجلاب فقر و بیکاری غرق نسازد تا به مرور زمان، زمینه روانی و اجتماعی
آزادی کامل آنان، فراهم آید.
از طرف
دیگر در باب جهاد، وقتی اسلام برای رهاندن ملّت ها از زیر بار ظلم و ستم، آنان را
به سرپیچی از حکومت طاغوت فرامی خواند، در دعوت بردگان به آنان می گفت: اگر دعوت
اسلام را بپذیرند آزاد خواهند شد و مسلمانان نیز حتّی در مبادلات اسرا حق ندارند
آنها را به عنوان برده پس بدهند و مبادله کنند؛ زیرا آنان با پذیرش اسلام و عدم
اطاعت از برده داران، آزاد شده اند و اسیر و یا فراری و پناهنده سیاسی محسوب
نمی شوند تا پس داده شوند و یا مبادله گردند.
برای
اینکه برنامه «فکّ رقبه» عملی شود، خداوند سهمی از بودجه کلان زکات را به طور رسمی
به این برنامه اختصاص داده است. چنانکه در سوره توبه می فرماید:
«إنَّمَا
الصَّدَقات لِلْفُقَراءِ و المَساکین و العامِلینَ عَلَیْها و المُؤلِّفَة
قُلوبُهُمْ و فِی الرِّقاب...».
حال این
سؤال مطرح می شود که در ایّام قدیم، رسم رژیم های ظالم بر این بوده که اسیران جنگی
را به عنوان برده، به خدمت می گرفتند و قهرا در رابطه با اسرای جنگی، مسلمین نیز
چنین روشی را داشته اند. آیا اسلام چه نوع برخوردی در مقابل این شیوه جنگی، اعلام
داشته و اتّخاذ کرده بود؟
پاسخ این
است که اسلام به مسلمین دستور داده است که اسیران را در حال جنگ و قبل از اتمام
آن، به هیچ وجه آزاد نکنند و بعد از پایان جنگ، مختار است که اسرا را یا بدون اخذ
و دریافت چیزی، منّت بگذارد و آزاد کند و یا از آنان غرامت جنگی (فدیه) بگیرد و
آزادشان نماید. چنانکه در صدر اسلام، پیامبر اکرم9 عمل می کرد، گاهی فدیه و غرامت
جنگی این بود که مثلاً یک اسیر جنگی باسواد، ده نفر مسلمان بی سواد را خواندن و
نوشتن بیاموزد، گاهی نیز اسرای جنگی دشمن، با افراد مسلمانی که به عنوان اسیر جنگی
در اسارت دشمن بودند، مبادله می شدند.
اگر رژیم
و یا قبیله و قوم آن اسرای جنگی، غرامت جنگی پرداخت ننموده و آنها را با اسرای
مسلمان نیز مبادله ننمودند، امام مسلمین می تواند این اسرا را به عنوان عناصر فاسد
و تربیت نشده خطرناک در میان جامعه اسلامی نگاه داشته و در بین خانواده جنگجویان و
مجاهدان تقسیم کند؛ این افراد در مدتی که در کشور اسلامی و در میان خانواده های
مؤمن اقامت می کنند، معمولاً تربیت خوب پیدا کرده و اصلاح می شوند. آنگاه آنان را
به خاطر جلب رضایت خدا آزاد می کنند که این عمل اصطلاحا «عتق» (آزادسازی) نامیده
می شود؛ یا با او قرارداد می بندند که از حاصل کار خود، هر روز و یا هر ماه مقداری
بپردازد و پس از پرداخت مبلغ معیّن و تعیین شده، آزاد شوند. این عمل نیز «مکاتبه»
(قرارداد) نامیده می شود. اگر اسیر جنگی، زن باشد و از طریق مشروع و حلال از مرد
مسلمانی بچه دار شود، او نیز بدین طریق آزاد می گردد و اصطلاحا این عمل را
«استیلاد» و او را «امّ ولد» می نامند(8).
امّا
اکنون چه؟ حال که دیگر نظام برده داری به آن معنای ذکر شده، منسوخ شده است؛ آیا
می شود گفت که این احکام فقط مختص به آن دوران محدود بوده است؟
پاسخ این
است که: خیر این حکم فقط مختص به آن سال ها نبوده است. زیرا اگرچه اکنون برده داری
به آن معنا وجود ندارد؛ ولی هم اکنون در جهان امروز، نظام برده داری، چندین مرتبه
برتر و ظالمانه تر از نظام برده داری در زمان حضرت رسول اکرم9 است. آمریکا، انگلیس
و دیگر کشورهای استعمارگر، برده دارانِ واقعیِ عصر حاضر هستند که نه تنها منابع
طبیعی کشورهای جهان سوم را تحت تسلّط دارند؛ بلکه کشورهایی نظیر آمریکا و نیز رژیم
صهیونیستی، روح و فکر و عقیده ملّت ها را نیز تحت سیطره خود دارند. این حکومت ها
با ترویج فرهنگ مبتذل غرب از طریق رسانه های تبلیغاتی خود، روح و فکر و عقیده مردم
را در دست خود می گیرند و البته در پی آن بدون اِعمال زور به معنای فیزیکی، جسم
ملّت ها را نیز در کنترل خود می گیرند. آیا این برده داری نیست؟
نظام رقبه
و بردگی جدید و مدرن جهان، به وسیله شرکت های چندملّیّتی، کارتل ها و تراست ها و
نیز ژنرال های کودتاچی ستمگر و جلاّد جهان سوم، مانند آمریکای لاتین، آفریقا و
آسیا به وجود آمده است. لذا بر دولت و حکومت اسلامی است که در براندازی نظام
برده داری مدرن و متّکی به ماشین تزویر علمی قرن بیستم و بیست و یکم، فعال باشد و
سیاست «فکّ رقبه» اسلام را در صحنه بین المللی، عملی سازد.
پی نوشتها:
1. توبه،
6.
2.
ممتحنه، 10.
3. تذکرة
الفقهاء، ج 1، ص 415.
4. همان،
ص 417.
5. فقه
سیاسی، ابوالفضل شکوری، ص 492.
6. شرح
لمعه، ج 2، ص 192.
7.
اللّمعة الدّمشقیّة، ج 6، ص 231 - 221.
8. فقه
سیاسی اسلام، ابوالفضل شکوری، ص 399.