ماهان شبکه ایرانیان

صفات عارفان

اسلام مشکل اساسی عشق و محبت را بدین وسیله حل می کند که محبوب و معشوق را خود تعیین می نماید و این نیرو و غریزه را به مهاردرمی آورد و نمی گذارد دنبال هر چیزی برود و هرکه را خواست،دوست بدارد

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

اسلام محبوب را خود تعیین می کند

اسلام مشکل اساسی عشق و محبت را بدین وسیله حل می کند که محبوب و معشوق را خود تعیین می نماید و این نیرو و غریزه را به مهاردرمی آورد و نمی گذارد دنبال هر چیزی برود و هرکه را خواست،دوست بدارد. اسلام خود، اشخاص دوست داشتنی را معرفی می کند ولیست آنها را در اختیار پیروانش قرار می دهد، لذا کسی که پیرواسلام است، حب و بغض او مهار شده است و نمی تواند هر کس را دوست بدارد و به هر چیزی عشق بورزد، بلکه باید منحصرا حب و بغضش برای خدا باشد.

این موضوع در اسلام به قدری با اهمیت تلقی شده است که از آن به عنوان محکمترین دستگیره ایمان یاد شده است. روزی رسول اکرم(ص)به یاران خود فرمود: «ای عری الایمان اوثق؟ کدام یک ازدستگیره های ایمان محکمتر است؟ عرض کردند: خدا و رسولش بهترمی دانند.

بعضی از آنها گفتند نماز و بعضی زکات و بعضی روزه و بعضی حج وعمره و بعضی جهاد. حضرت فرمود: آنچه را که گفتید همه آنها مهم و دارای فضیلت است، ولی آنها محکمترین دستگیره ایمان نیستند،بلکه محکمترین دستگیره ایمان عبارت است از دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خدا. دوستی با دوستان خدا و دشمنی بادشمنان خدا (1) .

در قرآن مجید این نوع افراد به نام «حزب الله » معرفی شده اندو در سوره مجادله می خوانیم: (لا تجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم اوابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون) (2) . «هیچ قومی را که ایمان به خدا و روزرستاخیز دارند، نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کندهرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند،آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته وبا روحی از ناحیه خودش، آنها را تقویت فرموده و آنها را درباغهایی از بهشت وارد می کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است. جاودانه در آن می مانند، خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند، آنها «حزب الله »اند بدانید «حزب الله »پیروزان و رستگارانند». امام صادق(ع) می فرماید:

«من احب لله و ابغض لله و اعطی لله فهو ممن کمل ایمانه » (3) .

«هر که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خداعطا کند، از کسانی است که ایمانش کامل است ».

رسول خدا(ص) فرمود:

«ود المومن للمومن فی الله من اعظم شعب الایمان الا ومن احب فی الله و ابغض فی الله و اعطی فی الله و منع فی الله فهو من اصفیاء الله » (4) .

«دوستی مومن با مومن برای خدا از بزرگترین شعبه های ایمان است آگاه باشید هر که برای خدا دوست داشته باشد و برای خدا دشمن داشته باشد و در راه خدا عطا و منع کند، او از جمله برگزیدگان خداست ».

از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:

«ان المتحابین فی الله یوم القیامه علی منابر من نور قد اضاءنور وجوههم و نور اجسادهم و نور منابرهم کل شی حتی یعرفوا به فیقال هولاء المتحابین فی الله » (5) .

«کسانی که برای خدا با یکدیگر دوستی می کنند، روز قیامت برمنبرهای نور می باشند، نور چهره و نور بدن و نور منبرهایشان همه چیز را روشن کند، تا آنجا که به آن معرفی شوند و گفته شوداینان کسانی هستند که یکدیگر را برای خدا دوست داشتند».

امام سجاد(ع) می فرماید:

«چون خدا خلق اولین و آخرین را جمع نماید، منادی ندا کند که کجایند کسانی که یکدیگر را از برای خدا دوست داشتند؟ گروهی ازمردم برخیزند به آنها گفته شود بدون حساب وارد بهشت شوید.

فرشتگان به آنها برخورند و گویند: به کجا می روید؟ گویند: به بهشت. گویند شما چه صنفی از مردم هستید؟ گویند: ما دوستی کنان برای خدائیم، گویند اعمال شما چه بود؟ گویند: برای خدا دوستی می کردیم و برای خدا دشمنی می ورزیدیم. گویند: چه خوبست پاداش اهل عمل را» (6) .

انسان هر که را دوست بدارد با آن محشور می شود و چون محبت انسان را سرانجام با محبوب خود همشکل و همرنگ می سازد و همچون دستگاه خودکاری، خود به خود اوصاف محبوب را به محب انتقال می دهد لذا انسان می تواند خصیت خود را با حب و بغضی که به دیگران دارد، بیازماید هرگاه افراد پاک و صالح را دوست بداردخود مرد پاک و شایسته ای است و اگر افراد آلوده و ناپاک رادوست بدارد، پیداست که او نیز از سنخ همان است.

چنانکه امام باقر(ع) می فرماید:

«اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا فانظر الی قلبک فان کان یحب اهل طاعه الله و یبغض اهل معصیته ففیک خیر والله یحبک والمرءمع من احب » (7) .

«اگر خواستی بدانی که در تو خیری هست یا نه؟ به دلت مراجعه کن، هرگاه دیدی اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن می داری بدانکه در تو خیری هست و خدا هم تو را دوست دارد و اگراهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست می داری، در توخیری نیست و خدا تو را دشمن دارد و هرکسی همراه دوست خودمی باشد».

در منابع اسلامی باب وسیعی هست در این زمینه که انسان هرچه راکه دوست داشته باشد و به آن مهر بورزد با او محشور می شود، حتی در احادیث وارد شده است که: «من احب حجرا حشره الله معه » (8) هرکس هرچه را دوست داشته باشد، اگرچه سنگی باشد باآن سنگ محشور می گردد».

علت این که انسان همواره با آن چیزهائی محشور می شود که به آنها عشق می ورزد، و علاقمند است، این است که عشق و علاقه نسبت به یک چیز، آن را در مرحله غایت و هدف انسان قرار می دهد، آن غایت هرچند انحرافی هم باشد، سبب می شود که روح و واقعیت انسان مبدل به آن بشود.

گر در طلب گوهر کائی، کانی ور در پی جستجوی جانی، جانی من فاش کنم حقیقت مطلب را هر چیز که در جستن آنی، آنی

طبیعی است که محبت و ارادت به پاکان و کملین در تمام ارکان هستی محب اثر می گذارد به طوری که عاشق کپیه ای از روشهای محبوب خود می باشد. در تاریخ اسلام برای این موضوع، نمونه های برجسته و بی سابقه ای می بینیم. «ثوبان » غلام رسول اکرم(ص) یکی از این افراد است. ثوبان روزی به رسول خدا(ص) عرض کرد: ای رسول خداپدر و مادرم فدای تو باد. قیامت کی برپا می شود؟ پیامبر فرمود:

برای آن روز چه آماده کرده ای وقتی از تو سئوال کنند؟ گفت: یارسول الله عمل زیادی انجام نداده ام و لیکن دوست دارم خدا ورسول او را، حضرت فرمود: دوستی تو با رسول خدا به چه درجه ای رسیده است؟ عرض کرد به آن خدائی که تو را به نبوت، به حق مبعوث کرده است. محبت شما در قلب من به اندازه ای است که اگرمرا با شمشیر قطعه قطعه کنند و با منشار خورده نمایند و باقیچی ریزریز کنند و به آتش بسوازنند و زیر سنگ آسیا نرم کنند،برای من بهتر و آسانتر است از این که در دل خود نسبت به شمایا یکی از اهل بیت(علیهم السلام و یاران شما، کینه ای بیابم ومحبوبترین خلق خدا بعد از شما نزد من کسی است که دوست ترین خلق نسبت به شما باشد و منفورترین و دشمن ترین افراد نزد من کسی است که شما را دشمن بدارد یا یکی از یاران تو را. این است میزان دوستی من نسبت به شما. پس اگر این از من قبول شود،البته رستگار خواهم بود و اگر خداوند عملی غیر از این بخواهداز خود سراغ ندارم که تا به آن اعتماد داشته باشم شما ویارانتان را دوست می دارم اگرچه طاقت انجام عمل آنها را ندارم.

رسول خدا(ص) فرمود: بشارت و مژده بر تو، همانا هر فردی روز قیامت با کسی خواهد بود که او را دوست می داشته است. ای ثوبان اگر مابین زمین و عرش پر از گناهان تو باشد با این دوستی از تو زایل می گردد و سریعتر از زایل شدن سایه تاریکی ازسنگ صاف که خورشید بر آن بتابد و زایل شدن نور از آن سنگ وقتی که خورشید از آن غائب گردد (9) .

البته ثوبان رسول خدا را شدیدا دوست می داشت و ارادت به اوجانش را فرا گرفته و دگرگونش ساخته بود و آتش محبت در درونش برافروخته بود. روزی پیامبر اکرم(ص) با او ملاقات کرد و دیدرنگ چهره اش دگرگون شده و بسیار لاغر و ضعیف گشته است. پرسید:

ثوبان چهره ات چرا تغییر یافته و چرا این چنین ضعیف شده ای؟ عرض کرد: ای رسول خدا هیچ درد و ناراحتی ندارم جز این که هرگاه به یاد تو می افتم طوفانی سخت در روحم پدید می آید و امواج خروشانی را در درونم احساس می کنم و تاب و توانم از دستم می رود تا آن که اخیرا فکر تازه ای برایم پیدا شده که آن مرا بیشتر ناراحت کرده است. من فکر می کنم بالاخره در آخرت از تو جدا خواهم شد واز فراق و دوری تو چه خواهم کرد؟ زیرا اگر بر فرض به بهشت هم بروم مقام من به مراتب پائین تر و پست تر از مقام تو است و اگربه بهشت نروم که خود معلوم است، هرگز تو را نخواهم دید، این فکر و خیالی است که مرا به شدت رنج می دهد. همین بود که آیه شریفه نازل شد:

(و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئک رفیقا) (10) .

«هرکه از خدا و رسولش اطاعت کند او با آنان که به ایشان نعمت دادیم و گرامی داشتیم، از پیامبران و راستگویان و شهیدان ونیکوکاران، محشور خواهد شد و اینان رفیقان خوبی هستند».

سپس پیامبر فرمود: به آن که جانم در دست اوست، سوگند بنده ای ایمان نمی آورد تا آن که من از جانش و پدر و مادر و عیال وفرزندانش و همه مردم نسبت به او محبوبتر باشم (11) .

آری ثوبان در ارادت ورزیدن به رسول گرامی اسلام(ص) تنها نبود،بلکه بزرگان دیگری را هم می بینیم آنان نیز در همه حال حالات رسول اکرم را تقلید می کردند حتی در راه رفتن و لباس پوشیدن وانتخاب رنگ لباس و نوع غذا، طرز عبادت، سعی می کردند مثل اوباشند، البته این نوع تقلید اختیاری نیست، بلکه طبیعی است.

الگوی انسانیت

تمام ادیان آسمانی نیز «الگو» و نمونه هائی را به پیروانشان نشان می دهند. البته ناگفته پیداست که هر مکتبی انسان را به نوعی تلقی می کند و او را براساس جهان بینی اش می شناسد مثلا یکی انسان را حیوانی مادی می بیند و دیگری در او به روح خدائی معتقد است. هر مکتبی صفتی یا اوصافی به او می دهد از قبیل:

ناطق، اقتصادی، ابزارساز، ایده آل ساز، بی ماهیت، متمدن وخودآگاه و...

در نتیجه انسانهائی که به عنوان «ایده آل » در مکتبها معرفی می شوند، ارزشهای انسانی آنها مثل خود مکاتیب، متفاوت هستند وبه اصطلاح «ابرمرد» هرمکتب تجسم یافته عینی همان مکتب است.

در اینجا بی آنکه تعصب دینی یا ضد دینی نگاههای ما را از درست دیدن باز دارد به چشم دقیق بنگریم، می بینیم چهره های شگفتی که اسلام به عنوان «انسان کامل » و «انسان نمونه » و «الگو» و«سرمشق » معرفی کرده است، تاکنون به هیچ چشمی نیامده است وهیچ دین و هیچ مکتبی چنین تصویر زیبائی از «انسان کامل »ارائه نداده است.

در مکتب اسلام، انسان ایده آل جانشین خداست و با سه چهره:

حقیقت، نیکی و زیبائی مشخص شده است. در تعالیم اسلام، تمام استانداردهای ثابت و قراردادی در ارزشهای انسانی نفی شده و یک روش استاندارد شده «تخلقوا باخلاق الله » که گرفتن خلق و خوی خداست، به مردم معرفی گردیده است و بدین وسیله اسلام، انسان رابه سوی بی نهایت کمال سوق می دهد.

در مکتب اسلام برخلاف سایر ادیان و مکاتیب، انسانهای کامل وبرجسته و نمونه بسیارند آنها همه «واقعیت خارجی » دارند ودارای وجودی قابل لمس و عینی می باشند.

در قرآن مجید تمام پیامبران و مردان و زنان پاک، تجسم عینی «انسان کامل » و «الگوی » انسانیت معرفی شده اند و ازتربیت یافتگان اسلام که قرآن و حدیث، طهارت و عصمت و پاکی آنان را تضمین نموده است، «اهل بیت » پیامبر اکرم(ص) می باشد و این خانواده آشکارترین «حقیقت » و «مترقی ترین مکتبی » هستند که در شکل موجودات انسانی تجسم یافته اند و سیرت آنان همان سیرت رسول اکرم(ص) می باشد، آنان از پلیدی پاک شده اند و عصمت ازآنان نگهبانی می کند.

آری به موجب آیه شریفه : (...انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) (12) دارای مقام عصمت و طهارت می باشند و به اصطلاح آنها شکوه رسالت، وقار بعثت، جاذبه عصمت،کمال شجاعت، موهبت پایمردی و عظمتی آسمانی دارند و به مقتضای این مقام هرگز گناه و نافرمانی از آنان سر نمی زند.

«عترت » و «اهل بیت » که در قرآن و حدیث آنهمه بدان تکیه می شود، کیست؟ طبق روایات متواتره که سنی و شیعه نقل کرده اند،«اهل البیت » و «عترت » نامی است موهبتی که به رسول اکرم(ص)و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام اختصاص دارد.

«مقریزی » (احمد بن علی تقی الدین مورخ مشهور مصری که در قرن نهم هجری می زیسته) در تفسیر آیه تطهیر این روایات را در کتاب خود «فضل آل البیت » آورده است:

1 - از ابو سعید خدری روایت شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود:(...انما یرید الله لیذهب عنکم...) درباره من و علی و فاطمه وحسن و حسین نازل شده است (13) .

2 - از صفیه دختر شیبه نقل شده است که وی گفت: عایشه بدین گونه خبر داد: روزی به هنگام صبح رسول خدا(ص) از خانه بیرون رفت وبر دوش او کسائی منقش از پشم سیاه بود. در این هنگام حسن بروی وارد شد، پس او را در میان عبا با خود جای داد پس از آن علی(ع) آمد او را نیز در میان عبای خود جای داد و این آیه راتلاوت فرمود: (....انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت...) (14) .

3 - در روایت دیگر از «ام سلمه » چنین روایت شده است که گفت:رسول اکرم(ص) با علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام درخانه من بودند، من برای ایشان غذائی از گوشت و آرد گندم درست کردم، همگی از آن خوردند و خوابیدند و بر روی آنان کساء یاقطیفه ای کشیده شده بود، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اللهم هولاءاهل بیتی، اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا» «بار خدایااینان اهل بیت من هستند زشتی و پلیدی را از آنان دور ساز وایشان را پاک و منزه گردان » (15) .

4 - «یونس بن اسحاق » از «ابی داود» و او از «ابوالحمرا»چنین روایت کرده است که ابوالحمراء گفت: مدت هفت ماه در عهدپیامبر اکرم(ص) از مدینه بیرون نرفتم هر روز هنگام سپیده دم نبی اکرم را می دیدم که بر در خانه علی و فاطمه رضی الله عنهمامی آمد و می گفت: نماز، نماز، (...انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...) (16) .

5 - «ابونعیم » از «عبدالسلام بن حرب » و او از «کلثوم محاربی » و او از «ابوعمار» بدین گونه روایت کرده است که وی گفت: من نزد «واثله بن اسقع » نشسته بودم، در این هنگام نام علی(ع) به میان آمد چند تن از حاضران به وی ناسزا گفتند، چون برخاستند واثله به من گفت: بنشین تا تو را از این کس که به وی دشنام دادند، خبر دهم. من در نزد رسول خدا(ص) بودم که علی وفاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام بر او وارد شدند. پیامبر کساءخود را بر روی آنان انداخت و گفت: بار خدایا اینان اهل بیت من هستند، زشتی و پلیدی را از آنان دور گردان و ایشان را پاکیزه ساز (17) .

6 - «محمد بن سلیمان اصفهانی » از «یحیی بن عبید مکی » و اواز «عطا» و او از «عمر بن ابی سلمه »(ربیب پیامبر) روایت کرده است که عمر گفت: آیه (... انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...) بر پیامبر نازل شد هنگامی که آن بزرگوار در خانه ام سلمه بود، پس حسن و حسین و فاطمه(علیهم السلام را نزد خودخواند و آنان را در پیش خود نشانید آنگاه علی(ع) را خواند واو را در پشت سر خود جای داد، سپس بر خود و ایشان کسائی پوشانید و گفت: «اللهم هولاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا».

«ام سلمه » پرسید: «انا معهم؟ قال: انت علی مکانک و انت علی خیر» (18) .

«ام سلمه » پرسید آیا من نیز از جمله ایشان هستم؟ پیامبرفرمود: تو در جای خود به سوی خیر می باشی ».

بنابراین اهل خانه و خویشاوندان دیگر پیامبر اکرم(ص) «اهل بیت » به این معنی نیستند حتی خدیجه کبری که گرامی ترین زنان پیامبر اکرم و مادر فاطمه زهرا(س) است و همچنین ابراهیم وقاسم که پسران صلبی آن حضرت می باشند داخل اهل بیت نمی باشند.

آری به موجب همین روایات و روایات فراوان دیگری که وارد شده،نه امام دیگر از دوازده امام که فرزندان امام حسین(ع) و ازنسل او هستند، از اهل بیت می باشند بنابراین اهل بیت همان چهارده معصوم هستند که قرآن مجید، طهارت و پاکی آنها را تضمین کرده است و با قرآن دو یادگار گرانبهائی هستند که برای مردم،در همه عصرها و نسل ها، گذاشته شده اند.

اینها انسانهای کامل، پاک، برتر و نمونه، برجسته و ایده آل می باشند که اسلام اینها را به عنوان نمونه و الگو و سرمشق به پیروانش معرفی کرده است. اهل بیت در اسلام، یعنی سرمشق و نمونه عینی قرآن، یعنی نمونه تجسم انسانی کتاب و تجسم انسانی مذهب وپیشوائی و سرمشق بودنشان محدود به یک دوره و به یک زمان نیست،بلکه برای تاریخ و برای همه نسلها و همه انسانها سرمشق هستندو الگو و نمونه های برجسته و مطمئنی می باشند که اگر انسان به آنها عشق بورزد و از آنان تاسی و تقلید نماید، هرگز سرخورده و پشیمان نمی شود و می تواند با توسل و ستایش و عشق بدانها به فضائل و کمالات آنها نزدیک شود و خود را به آن ارزشهای متعالی و فضیلتهای برجسته خو دهد و کمبوهای خویش را جبران نماید.

البته می دانیم جستجوی «انسان کامل » یک نیاز اصیل انسانی است و پیوسته انسان از انسان ناقص و از نقص خویش بیزار است و این نیاز فطری است که انسان همواره دوست دارد معنویات و فضائل وتعالی ها و تقدس ها را به صورت عینی و محقق در زندگیش بشناسد وحس کند «اهل بیت » همان صورت عینی و مجسمه معنویات و فضائل وکمالات انسانی هستند و تابلوهائی از مجموعه فضائل معنوی واجتماعی و انسانی می باشند و می توانند به عنوان یک الگوی بزرگ برای انسان بودن، انسان شدن باشند و می توانند سرچشمه الهام بخش انسانیت و الگوی مثالی برای خودسازی و دیگرسازی «هدف تربیتی » باشند. ابعاد شخصیت این انسانهای کامل را می توان آرمان تربیتی برای پرورش هرچه بیشتر نسلهای نزدیک به آنهاقرار داد، هرکس می تواند خود را با ابعاد شخصیت انسانهای نمونه اسلام و قرآن مقایسه کند، کمبودها و کاستیهای خود را نسبت به آنها جبران نماید و خویشتن را تا می تواند بهتر و کاملتر سازد.

از اینجاست که در اسلام مهر ورزیدن و دوست داشتن اهل بیت برای هرکسی که در فکر ترقی و کمال و نجات خویش است و می خواهدانسانی برتر شود، واجب و لازم شمرده شده است.

«زمخشری » در «کشاف » و «ثعلبی » در تفسیرش و «حموینی »در «فرائدالسمطین » از «ابن عباس » نقل کرده اند که چون آیه(...قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی...) نازل شد،گفتند: یا رسول الله خویشاوندانی که محبتشان بر ما واجب شده است، چه کسانی هستند؟ فرمود: علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام (19) .

از این روایت که به طرق شیعه و سنی نقل شده، ثابت می گردد که این چهار نفر اقربای پیغمبرند و دوستی آنان بر همه مسلمانان واجب است بدون شک پیامبر اکرم(ص) نیز این چهار نفر را بسیاردوست می داشت و از آن حضرت راجع به محبت و دوستی و مقام بلنداین چهار تن روایات زیادی نقل شده است.

«ابن اثیر» نقل می کند که پیغمبر اکرم(ص) به علی(ع) خطاب کردو فرمود: یا علی خداوند تو را به چیزهائی زینت داد که پیش بندگان او زینتی از آنها محبوبتر نیست: زهد و کناره گیری ازدنیا، آنچنان قرار داد که نه تو از دنیا چیزی بهره مند شوی ونه آن از تو، به تو بخشید دوستی مسکینان را، آنان به امامت ورهبری تو خشنودند و تو نیز به پیروی آنان از تو، خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد و در دوستیت راستین باشد وای به حال کسی که با تو دشمنی کند و بر ضد تو دروغ بگوید (20) .

در کتب حدیث این روایت نیز نقل شده است پیغمبر اکرم(ص) فرمود:

«یا علی لا یبغضک مومن و لا یحبک منافق » (21) . «یا علی مومنی تو را دشمن ندارد و منافق نیز تو را دوست نمی دارد».

در کتب حدیث اهل سنت روایاتی از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده است که نگاه کردن به چهره علی(ع) و سخن از فضائل او عبادت است.

«محب طبری » از «عایشه » روایت می کند که گفت: پدرم را دیدم به صورت علی(ع) بسیار نگاه می کرد، گفتم پدر تو را می بینم که به صورت علی بسیار می نگری، گفت: دخترم از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود: نگاه به سیمای علی عبادت است (22) .

از پیامبر اکرم(ص) راجع به محبت و دوستی سایر اهل بیت زهرا وفرزندانش حسن و حسین(علیهم السلام روایات بسیاری رسیده است. ازجمله:

«ابن عبدالبر» در کتاب خود «الاستیعاب » نقل می کند که پیغمبر اکرم(ص) خطاب به دخترش زهرا(س) فرمود: آیا راضی هستی تو بزرگ زنان دو عالم باشی؟ فاطمه(س) پرسید پدرم پس در این صورت، مریم در چه مقامی خواهد بود؟ فرمود: او بزرگ زنان ملت خود و تو بزرگ زنان امت خود هستی و خداوند تو را به همسربزرگی که در دنیا و آخرت بزرگ است، برگزیده است (23) .

«احمد» در «مسند» خود نقل می کند که پیغمبر اکرم(ص) به صورت علی، حسن و حسین و فاطمه(علیهم السلام نگاه کرد و فرمود:

«انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالکم » «با هرکس که با شماجنگ کند، در جنگم و با هرکس که با شما در صلح و صفا باشد، درصلح و صفایم ».

«احمد و ترمذی و نسائی و حاکم » از «مطلب بن ربیعه » نقل کرده اند که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: «والله لا یدخل قلب امرءمسلم حتی یحبکم لله و لقرابتی » (24) . «نور خدا در قلب مردمسلمانی نمی تابد تا این که شما (اهل بیت) را برای رضای خدا وقرابت من دوست بدارد». آری درباره مقام بلند و فضیلت اهل بیت و دوستی آنان احادیث زیادی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که این مختصر گنجایش همه آنها را ندارد و به عنوان نمونه چند تااز آنها نقل گردید.

پی نوشت ها:

1- اصول کافی، ج 2، ص 125. کتاب الوافی باب الحب و البغض فی الله، ص 89.

2- سوره مجادله: 22.

3- اصول کافی: ج 2، ص 124 - 125.

4- مدرک قبل.

5- اصول کافی: ج 2، ص 125.

6- کافی: ج 2، ص 126.

7- کافی: ج 2، ص 126 ، 127.

8- سفینه البحار: ماده حب.

9- سفینه البحار: کلمه «ثوبان ».

10- سوره 4: 69.

11- مجمع البیان: ذیل همین آیه.

12- سوره احزاب: 33.

13- تفسیر طبری: ج 5، ص 22.

14- تفسیر طبری: ج 5، ص 22.

15- تفسیر طبری: ج 5، ص 22.

16- از کتاب فضل آل البیت، چاپ دوم.

17- تفسیر طبری: ذیل همین آیه.

18- تفسیر طبری: ج 6، ص 7 - تحفه احوذی، کتاب تفسیر، ح 9، ص 66.

19- ینابیع الموده: قندوزی، ص 106، طبع ایران.

20- اسد الغابه: ج 4، ص 23.

21- صحیح نسائی - ترمذی به نقل از ینابیع الموده: ص 8 - 47.

22- حلیه الاولیاء: ج 1، ص 63.

23- ابن عبدالبر در ترجمه الزهراء در کتاب الاستیعاب.

24- سیوطی، احیاء المیت بفضائل اهل البیت، حدیث 4.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان