Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
نام
پرشکوه "شیخ مرتضی انصاری" همراه نبوغ، ابتکار، تحول و دقت می باشد. او
آغازگر و پایه گذار اصول نوینی در فقه و اصول جعفری است که در قرنهای اخیر او را
بحق شایسته دریافت لقب "خاتم الفقهاء و المجتهدین" کرد; هرچند که در
زندگی و حیات مادی و معنوی خویش، پیراسته و منزه از هر نوع تظاهر و تفاخر بوده و
در تلاش های علمی جز خدا و رضایت او و پیشبرد احکام خدا، فکر و اندیشه دیگری
نداشته است.
نام مرحوم
شیخ مرتضی بادو کتاب بسیار ارزنده "فرائدالاصول" و "مکاسب "
در اصول و فقه همراه است و با این دو اثر جاودان نام خود رادر پهنه معارف اصیل
اسلام جاودانه کرده است.
ولادت
شیخ مرتضی
در هجدهم ذیحجه به سال 1204 ه.ق روز اکمال دین و اتمام نعمت در شهر قهرمان پرور
دزفول از سلاله پاک یکی از اخلاف جابربن عبدالله انصاری - صحابی نامدار پیامبر
اسلام «صلی الله علیه وآله »- پا به عرصه وجود نهاد. پدرش "شیخ محمد
امین" از مبلغان و مروجان شریعت مقدس و مادرش بانویی پرهیزکار و باتقوا و
دختر یکی از علمای شهر بود. شیخ از کودکی به تحصیل قرآن و فراگرفتن معارف اسلامی
پرداخت و بزودی آثار نبوغ و ذکاوت در او محسوس گردید. پس از خواندن قرآن و ادبیات
عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در این دو رشته آنچنان استعداد و شایستگی از
خود بروز داد که حیرت همگان را برانگیخت و در عنفوان جوانی به درجه عالی اجتهاد
نایل شد.
سفرها
شیخ در
سال 1232 ه.ق در سن هجده سالگی همراه پدرش به قصد زیارت عتبات عالیات به عراق
مسافرت کرد و در کربلا به توصیه شیخ حسین انصاری به خدمت سید مجاهد -از علمای
نامدار کربلا - رسید. تصادفا در همان ملاقات مباحثه ای بین او و علامه سید مجاهد
پیرامون وجوب یا حرمت نماز جمعه در دوران غیبت در گرفت که طی آن سید مجاهد با توجه
به طرز بیان و شیوه استدلال شیخ، به استعداد و نبوغ او پی برد و آینده ای بسیار
درخشان برای او پیش بینی کرد و بنا به پیشنهاد او حدود چهار سال در کربلا اقامت
گزید و از محضر اساتید بزرگ آن عصر همچون خود ایشان و شریف العلماء مازندرانی کسب
فیض نمود و بعد به موطن اصلی خود بازگشت. پس از آن رهسپار نجف اشرف گردید و با
حضور در درس فقیه متبحر زمان مرحوم "شیخ موسی کاشف الغطاء" به تکمیل
معلومات خود پرداخته و پس از مدتی که به دزفول مراجعت نمود، به مرتبه ای از علم و
تبحر رسیده بود که در برخی از معارف اسلام از اساتید خود نیز برتر بود.
در سال
1240 ه.ق شیخ تصمیم گرفت به زیارت هشتمین اختر فروزان ولایت حضرت امام رضا«علیه
السلام » و بازدید از حوزه علمیه مشهد برود; اما مادر شیخ که دیگر فراق فرزند
برایش میسر نبود به این مسافرت رضایت نمی داد. اصرار مادر به جایی رسید که سرانجام
شیخ به قرآن متوسل شد. هنگامی که قرآن را باز نمود آیه 28 سوره قصص در برابر
دیدگانش پدیدار شد: "لا تخافی و لا تحزنی انا رادوه الیک و جاعلوه من
المرسلین" آیه خطاب به مادر حضرت موسی «علیه السلام » و نوید پیامبری و رسالت
او بود. مفهوم این آیه باعث تسکین دل مضطرب مادر و رضایتش به این سفر شد. او در
این مسافرت از حوزه های علمی بروجرد، اصفهان و کاشان دیدن کرد و در بعضی از آن
حوزه ها اقامت گزید. در کاشان مدتی در محضر درس علامه مرحوم ملا احمد نراقی «رحمه
الله » شرکت جست و در عین حال به تالیف اشتغال داشت. این استاد و شاگرد چنان به هم
نزدیک شده بودند که معروف است هنگامی که شیخ از کاشان عزیمت نمود، علامه احمد
نراقی فرمود: "استفاده ای که من از این جوان نمودم، بیش از استفاده ای بود که
او از من برد." و نیز گفت: "در مسافرت های مختلف افزون بر پنجاه مجتهد
مسلم دیدم که هیچ یک از ایشان مانند شیخ مرتضی نبودند." شیخ مرتضی پس از چهار
سال اقامت در کاشان به اتفاق برادرش شیخ منصور به مشهد رسید. پس از زیارت و چهار
ماه اقامت در آن شهر و تماس با علما و رجال فقه آن دیار، به تهران رسید و مدتی نیز
در تهران اقامت کرد. پس از شش سال مسافرت علمی و پربار به اتفاق برادر به دزفول
بازگشت; اما اقامت در آن شهر روح تلاشگر و کنجکاو او را قانع نمی ساخت. از این رو
در سال 1249 ه. ق عازم نجف گردید. حوزه نجف در آن روزگار با مدیریت و ریاست عامه
دو عالم ربانی "شیخ علی کاشف الغطاء" و "شیخ محمد حسن صاحب
جواهر" اداره می شد. شیخ در درس کاشف الغطاء شرکت می جست و به تالیف و تصنیف
نیز مشغول بود. پس از درگذشت آیت الله کاشف الغطاء برادرش شیخ حسن همراه شیخ محمد
حسن صاحب جواهر، حوزه را اداره می کردند. با فوت شیخ حسن در سال 1262 ه.ق
ریاست حوزه علمیه تا سال 1266 به صاحب جواهر رسید. صاحب جواهر در روزهای آخر عمر
هنگامی که در بستر بیماری افتاده بود دستور داد تا مجلسی از تمام علمای تراز اول
در حضور او تشکیل شود و شیخ مرتضی را نیز حاضر کنند; آنگاه شیخ را بر بالین خود
نشاند و دست او را بر قلب خود گذاشت و گفت: حالا مرگ بر من گواراست و رو به حاضران
کرد و گفت: این مرد پس از من مرجع شما خواهد بود! بعد رو به شیخ کرد و گفت: تو هم
از احتیاطات خود کم کن چه دین اسلام، آیین سهل و آسان است. بدین ترتیب زعامت حوزه
علمیه نجف به شیخ مرتضی انصاری رسید.
آثار
شیخ
بزرگوار علیرغم مسؤولیت های مهم مرجعیت و زعامت دینی و تربیت طلاب علوم دینی، دست
از تالیفات و نوشتن کتاب برنداشت و پشتکار عجیبی از خود نشان داد و به برکت همین
پشتکار و علاقه بیش از سی جلد کتاب در زمینه های مختلف فقه و اصول که ذیلا خواهد
آمد از خود به یادگار گذاشت که هرکدام موج وسیعی در جهان کتاب ایجاد نمود.
از ویژگی
هایی که در نوشته های شیخ بزرگوار جلب توجه می کند سبک نگارش و روش ساده نگاری
اوست که هر مطلب علمی را با سادگی و سلاست عبارت بیان می نماید و سعی می کند هرچه
بیشتر مطلب را به ذهن خواننده نزدیک سازد; به حدی که در خور فهم باشد. او با قلم
شیوا و خالی از ابهام، مطالب را به رشته تحریر درآورده است و این از ویژگیهای خاص
او در میان معاصرانش می باشد.
مرحوم شیخ
انصاری از اعاظم علما و فقهای شیعه در قرون اخیر و طلایه دار دوره هفتم از ادوار
اجتهاد بود. در اینجا به بررسی ابعاد گوناگون شخصیت ایشان در موضوعات گوناگون
می پردازیم.
1- فقه:
در متعارف
علوم حوزوی فعلی فقه را در دو بخش "معاملات " و "عبادات "
بررسی می کنند. این دو بخش تمام فقه نیست اما سعی بر این است که بیشترین بحث های
تحلیلی فقهی در این دو محور باشد. در قسمت معاملات، کاری را که مرحوم شیخ انجام
داده بدون شک از نظر تحقیق و محتوا، تتبع، متانت در حد "ابداع " باید
دانست. در واقع آنچه مرحوم شیخ در بخش مکاسب مرقوم نموده در قیاس با آثار قبل از
ایشان ممتاز و برجسته است.
شیخ در
بحث مکاسب که برحسب ظاهر به بیع و شراء مربوط می شود با دقت و موشکافی واقعا
بی نظیری به گونه ای برخورد کرده اند که علاوه بر مسایل متعارف خود مکاسب، در مورد
بیشتر قواعدی که در ابواب مشابه هم کار برد دارد، تحقیق و بررسی کرده است. کاری که
مرحوم شیخ در مکاسب انجام دادند و تحقیقاتی که بعد از ایشان توسط علمای دیگر در
این صد و چهل سال اخیر شده، استغنای شگرفی را به بحث مکاسب در حوزه های شیعه داده
است. بواقع می توان گفت که شیخ یکه تاز میدان و مؤسس و پایه گذار بحثهای بسیار
عمیقی است که بعدها در باب معاملات صورت گرفته است. اما در بخش دوم فقه (عبادات)
متاسفانه نوشته های ایشان تا حد زیادی پراکنده است و بصورت نوشته های متفرق و شرح
یا رساله جداگانه تحریر شده است; اما در این بخش باید اذعان نمود که در بعضی از
مسایل مرحوم شیخ یک نوع ابتکار و حسن ذوق و استنباط بسیار زیبا و لطیف دارد که در
نوشته های قبل از ایشان کمتر به آن بر می خوریم.
2- اصول
فقه:
در این
بخش نیز مرحوم شیخ انصاری را باید از پیشگامان بدانیم. در این یک قرن و نیم بعد از
شیخ تقریبا اندیشه ها و نوشته های ایشان تا حدود زیادی مسلط بر کل حوزه هاست.
اگرچه در این سالیان تغییرات جزئی در چهره اصول بوجود آمده ولی روح و قالب و محتوا
همان هایی است که مرحوم شیخ فرموده و این تحولات روی همان مکتبی است که شیخ بنا
نموده است و بیشتر جنبه تکامل دارد تا جنبه تحول.
3- رجال و
حدیث:
در این
مباحث مرحوم شیخ «رحمه الله » حرفهای جدید، رصین و متین فراوانی دارد; اما در رشته
حدیث شناسی مجموعه آثار شیخ در حد متوسط بوده است.
4- کلام و
فلسفه:
با غور در
آثار مرحوم شیخ «رحمه الله » که فعلا در دسترس است نمی توان خیلی روشن حکم کرد که
ایشان در مسایل کلامی و فلسفی دارای مکتب خاص فکری و یا دارای تخصص بوده اند یا
خیر؟ ولی شواهد تاریخی نشان می دهد که ایشان با مسایل فلسفی و کلامی آشنا بوده
است. این موارد اگرچه در شرح حالات ایشان کمتر منعکس شده اما ظاهرا اصل مطلب مسلم
است. از جمله حضرت آیت الله بجنوردی «رحمه الله » به نقل از استاد استادشان مرحوم
مجدر شیرازی نقل می کنند که مرحوم شیخ انصاری که استاد مرحوم شیخ مجدر شیرازی
بودند به ایشان توصیه می کردند که: شما یک دوره معقول را بخوانید و مطلع باشید از
مسایل معقول. و خود شیخ در ادامه می فرماید: بنده خودم مدتی که در کاشان اقامت
داشتم و خدمت مرحوم ملا احمد نراقی می رفتم از ایشان درخواست کردم که به من درس
فلسفه بدهند. ایشان به خاطر گرفتاریهای فراوان امتناع کردند و فرمودند من شخصی را
معرفی می کنم که به شما فلسفه درس بدهد و آدرس منزل او را دادند. من به آن آدرس
مراجعه کردم و در زدم شخصی بیرون آمد که هیات دراویش داشت وقتی چشمش به من افتاد
تعجب کرد; من به لباس علما و ایشان با هیات دراویش! من گفتم: آخوند ملا احمد مرا
فرستاده اند. اسم ایشان را که بردم تعجبشان کم شد و گفت: خوب بفرمایید!. گفتم: من
از ایشان درس فلسفه خواستم، ایشان به خاطر گرفتاریهایشان قبول نفرمودند و گفتند
نزد شما بیایم تا یک دوره فلسفه به من درس بدهید. گفت: من فعلا حال ندارم برای این
کارها، لیکن چون آخوند فرموده اند من یک دوره مثنوی مولای روم را برای شما می گویم
و در ضمن آن یک دوره فلسفه و حکمت را هم می گویم.
مرحوم شیخ
در آن مدت که در کاشان رحل اقامت افکنده بودند، نزد همان شخص یک دوره مثنوی و در
همان حال مسایل حکمت و معقول را فراگرفتند; البته قضایای دیگری هم در این باره نقل
شده است.
با تامل
در این گفته ها می توان گفت که مرحوم شیخ در مسایل عرفان و سلوک عملی هم توجهاتی
داشته که احتمالا اساس آن به سفر کاشان برمی گردد. البته مشهور است که ایشان در
سیر و سلوک نزد مرحوم آخوند ملاحسین قلی همدانی حاضر می شدند.
قلم ما را
توان بیان جهات روحی، تقوا، قداست و زهد مرحوم شیخ انصاری نیست، چرا که به قول
مولانا:
درنیابد
حال پخته هیچ خام
پس سخن
کوتاه باید و السلام
اما آنچه
اینجا در بیان حالات آن جناب و از صفای روح ایشان به رشته تحریر درآمده حاصل تفحص
نگارنده در آثار بزرگان و به نقل و کلام ایشان است.
اشتهار
جناب شیخ انصاری در مسایل معنوی به حدی بوده که از آن زمان تا زمان حاضر همه اعلام
زبانزد همگان است. و حتی والی بغداد که در آن وقت دست نشانده دولت عثمانی و سنی
مذهب بود، به این مطلب اذعان داشت.
از مجموعه
اینها چنین دانسته می شود که ایشان از اوایل زندگی و طلب علم بدقت آداب شرعیه و
اعمال استحبابی را رعایت می کرد; از جمله نقل شده که مداومت بر زیارت عاشورا را از
همان اوایل عمر شریفشان داشته اند. اضافه بر حالات تهجد و عبادت توجهات ایشان
نسبت به مرحوم میرزا سید علی شوشتری، عامل قرار گرفتن در درجات بسیار عالی عرفان
عملی می باشد. درباره زهد مرحوم شیخ و حسن تصرف ایشان در وجوهی که در اختیار ایشان
قرار می گرفت، داستانهای فراوانی تاحال برزبان مردم جاری است که بدون شک اکثر آنها
حقیقت دارد. در مسائل مالی مرحوم شیخ دقت و وسواس عجیبی داشتند.
شیخ مرتضی
نه تنها در زمینه علمی و فقهی یگانه دوران بود بلکه در اخلاق و زهد نیز در میان
اقران و امثال کم نظیر بود. او در زهد و تقوا و وارستگی معنوی و اخلاقی به مقام
والایی از عروج و ارتقا رسیده بود که مرحوم میرزا حبیب الله رشتی - یکی از شاگردان
مبرز او - می گوید: "شیخ در سه چیز امتیاز داشت: علم، ریاست، تقوا و زهد; او
در زهد و تقوا نمونه و الگو بود."
یکی از
بهترین موارد و تجلی تقوا در مسایل مالی و اقتصادی است. در تقوا و صیانت نفس او
کافی است گفته شود که با آن همه وجوه شرعی که از طرف چهل میلیون شیعه روی زمین آن
روزگار به نجف به محضرش آورده می شد، همانند یک فرد فقیر گذران می کرد و حتی
اموالی را که بعنوان تحفه و هدیه به محضرش داده می شد، بین فقرا و مستمندان یا
طلاب و برای مصالح عمومی مسلمین صرف می کرد، از آن نظر که این تحفه ها به عنوان
مرجعیت است نه به عنوان شخص مرجع، به عنوان رئیس شریعت است نه شخص رئیس .
مقام علمی
مقام علمی
و دانش شیخ در حدی است که به حق و شایستگی تمام او را "خاتم الفقهاء"
(پایان دهنده فقاهت) لقب داده اند. او یکصد و پنجاه سال است که بر جهان فقه و اصول
و حوزه های علمی شیعه حکومت و زعامت روحی و فکری دارد و اندیشه ها و ابتکاراتش
سرفصل تاریخی در فقه بشمار می آید و مستند فقهاست. او نظریه های ابتکاری و ابداعی
بی شماری در فقه و اصول به وجود آورد; از جمله که نظریه حاکم بودن یکی از ادله بر
دلیل های دیگر در مبحث تعادل و تراجیح و نیز از امتیازات دیگر شیخ بها دادن شایسته
به عقل و خرد در شناخت حکم و قانون اسلام و مبارزه با اخباری گری رایج آن روز بود
که شیخ توانست با یک رشته از بیانات دقیق علمی در برابر آنان بایستد و آنان را
متقاعد سازد. او کوشید که به منکران اعتبار عقل در شناخت معارف و احکام اسلامی
ثابت کند که ملازمه ای بین عقل و شرع وجود دارد و آنچه را که عقل حکم می کند، شرع
نیز حکم می کند و حکومت این قاعده در اغلب فتاوی و نظریه هایش جلوه خاصی دارد،
منتهی باید خود عقل و آن قاعده فقهی مورد ارزیابی قرار گیرد که عقل چگونه عقلی و
قاعده نیز کدام قاعده باشد؟ او با این روش متین و مستحکم اصول اخباری گری رایج آن
روز را در هم کوبیده و پایه ها و اصول مستحکمی برای فقه و اصول نوین بنیان نهاد و
مسیر اجتهاد را روشن و واضح نمود.
در عظمت
علمی و نبوغ فکری شیخ مرتضی انصاری «رحمه الله » همین قدر کافی است که بدانیم تا
کنون بیش از دویست تن از علما، فضلا، دانشمندان و رجال اسلامی بر کتب و نوشته های
او، حاشیه و تعلیقه نگاشته اند و کتابهای تالیفی او پیوسته در ایران، عراق و دیگر
کشورهای اسلامی تجدید چاپ شده است. بحدی که هم اکنون مواد فکری طلاب و فضلای
حوزه های علمیه و برخی از مجامع دانشگاهی و حقوقی را تشکیل می دهد و شخصیت های
بزرگی مانند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایة الاصول، سید محمد کاظم یزدی
صاحب عروه، میرزا حسن آشتیانی، شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، سید عبدالحسین شرف
الدین تالیفات شیخ را اصل قرار داده و بر آنان تعلیقه ها و حواشی افزوده اند و
نظریات او را مورد تجزیه و تحلیل و تامل قرار داده اند.
شاگردان
شاگردان
بلاواسطه شیخ بزرگوار در زمان حیاتش بیش از هزار تن بوده اند که از میان آنان
شخصیت های نامی و برجسته برخاسته اند که هرکدام در جهان اسلام مشعل دار فقه و
فقاهت و زعامت روحی و حامل میراث انبیا و رسولان بوده و هستند; از جمله میرزا محمد
حسن شیرازی، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، سید جمال الدین اسدآبادی، حاج میرزا
حبیب الله رشتی، ملا حسینقلی همدانی درجزینی، میرزا محمد حسن آشتیانی، ملا محمد
شربیانی و حاج میرزا حسن خلیلی
خاطره یکی از شاگردان شیخ در مورد ویژگیهای اخلاقی ایشان:
مرحوم
ادیب نیشابوری - استاد مسلم ادب در خراسان - راجع به آشنایی میرزای شیرازی - صاحب
قضیه تنباکو با مرحوم شیخ انصاری داستانی را نقل می کند. به گفته ایشان، میرزای
شیرازی فرموده بود: "من در اوایل جوانی در یکی از قریه های شیراز مشغول تحصیل
بودم. بر اثر استعداد فوق العاده در مدت زمان کوتاهی به مرحله ای رسیدم که دیگر در
آن منطقه کسی را یارای مقابله علمی با من نبود. برای تحصیل بیشتر به شیراز آمدم و
پس از مدتی تعلم احساس کردم در شیراز عالمی نیست که من از او استفاده ببرم. از
آنجا به اصفهان آمدم. در اصفهان علمای فراوانی بودند که من مدتی از آنها استفاده
بردم ولیکن بعد از مدتی احساس کردم به درجه ای رسیده ام که در شهر اصفهان هم کسی
نیست که یارای مقابله با من را داشته باشد. این حالت کم کم در من پیدا شده بود که
چون اصفهان بزرگترین حوزه علمیه شیعه است و در این شهر هم کسی را در مرتبه علمی
خود نمی دیدم، به درجات کمال مطلق رسیده ام. بعدها به من گفته شد شخصی است به نام
شیخ مرتضی انصاری که از بقیه علما، اعلم و قابل استفاده برای تو است. من به این
نیت عازم عتبات شدم و چون تازه وارد شده بودم، در کاروان سرایی اتاقی گرفتم. شبی
به درس شیخ مرتضی رفتم. در درس دیدم ایشان به بعضی شاگردها بیشتر عنایت دارد. من
بعد از درس به یکی از آنها نزدیک شدم و گفتم مطالبی که استاد شما گفت، این طور و
آن طور است؟ گفتند: بله! من آنها را یکی یکی نقض کردم که اینها درست نیست به این
دلیل و آن دلیل. شب بعد هم بعد از درس، همین طور می نشستم با شاگردان خوب ایشان
صحبت های استادشان را نقض می کردم. گویا این مطلب کم کم به مرحوم شیخ می رسد که
سیدی از شیراز آمده و مطالب شما را رد می کند. شیخ با آن تواضع و بزرگواری خاص
خودشان می فرمایند: بپرسید این سید کجاست تا من به دیدن ایشان بروم!
من در آن
وقت به ذهنم آمد که اگر ایشان بزرگ ترین عالم شیعه است من از او هم بهتر می فهمم
چون حرفهای او را کاملا نقض می کردم! برای من یک حالت شبه غروری پیدا شد! من آدرس
آن مسافر خانه را دادم و شیخ در روز موعود با یکی از شاگردان تشریف آوردند آنجا.
من در آن کاروان سرا دو تا قالیچه کوچک داشتم و هر دو را در صدر اتاق پهن کردم. آن
چنان مرا غرور علمی گرفته بود که مرحوم شیخ بر یک قالیچه نشست، من هم بر قالیچه
دیگر نشستم - با اینکه من صاحبخانه بودم و اصولا باید میهمان را احترام می کردم -
و شاگرد شیخ هم نزدیک در نشست. پس از مقداری تعارفات معمولی شیخ با همان بیان
آرامی که داشتند یک آیه را مطرح کردند و آنگاه بحث را به عنوان سؤال شروع کردند.
گفتم: بله این سؤال بجاست. ولی در درون خود احساس می کردم نمی توانم جواب بدهم. آن
قدر مرحوم شیخ، قوی وارد بحث شدند که حس می کردم کاملا از جواب عاجزم.
آنگاه
فرمود: ممکن است به این سؤال اینگونه جواب داد. جواب ایشان هم بسیار متین و زیبا
بود من تصدیق کردم و گفتم جواب بسیار خوبی است بعد فرمودند لیکن ممکن است براین
جواب هم اشکال شود و آنگاه اشکال را فرمودند آن هم خیلی محکم و متین بود.
این دو
اشکال و جواب، غرور مرا کاملا شکست. حس کردم در مقابل مرد بسیار بزرگی قرار
گرفته ام!
ایشان باز
شروع کردند به طرح اشکال دیگر و باز به بیان دیگر و باز جواب می دادند همان طور که
ایشان صحبت می کردند دیگر آن حالت من کلا شکست! به گونه ای که من یواش یواش از
همان قالیچه ای که نشسته بودم رفتم نزدیک در! احساس کوچکی عجیبی در برابر ایشان به
من دست داد. بعد مرحوم شیخ فرمودند: شما در درس تشریف آوردید و اشکال کردید; البته
در درس من، همه مثل شما نیستند; افراد درجات مختلفی دارند. درسی که من می گویم
برای عامه طلبه هاست. حالا شما استعداد فوق العاده ای دارید، مطلب دیگری است. من
از همان وقت در خدمت شیخ انصاری درآمدم."
مرحوم
میرزای شیرازی تا آخرین لحظات زندگی خویش در خدمت شیخ انصاری بود و گفته شده شخصی
برای رفع مشکلی بر سر مزار شیخ مرتضی انصاری آمده بود. ناگهان می بینند که میرزای
شیرازی می آید و می گوید چه گرفتاری داری و رفع گرفتاری از او می نماید. روشن شد
که آن قدر ارتباط روحی میرزای شیرازی با مرحوم شیخ قوی بوده که شیخ در حالت خواب
به ایشان امر می فرمایند که گرفتاری شخصی را رفع نمایند.
رحلت
سرانجام
این مرد علم و فضیلت و شخصیت عالی قدر فقه و فقاهت در سن 67 سالگی دعوت حضرت حق را
لبیک گفته و در روز 18 جمادی الثانی سال 1281 ه.ق به سوی لقای حضرتش شتافت.
به شهادت
تواریخ موجود، در سراسر جهان تشیع، یاد آن بزرگوار ارج نهاده شد و عزای عمومی
اعلام گردید.
تغمده
الله برحمته الواسعة و اسکنه بحبوحة جنانه .
منابع:
1- کیهان
اندیشه، مصاحبه سید احمد موسوی مدری، فروردین و اردیبهشت 71، شماره 41
2- مجلات
مکتب اسلام