کسب حلال
اَلْعِبادَةُ سَبْعَةُ أجْزاءٍ أفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ.
عبادت هفت جزء است و برتر از همه، کسب حلال است.
لج بازی
اِیّاکَ و اللَّجاجَةَ فَإِنَّ أَوَّلَها جَهْلٌ وَ اخِرَها نَدامَةٌ.
از لج بازی بپرهیز که آغازش نادانی و پایانش پشیمانی است.
نیرنگ
اِیّاکَ وَالْمَکْرَ فَاِنَّ اللّه َ قَضی «لایَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِی ءُ اِلاّ بأَهْلِهِ.
از نیرنگ بپرهیز که خدا حکم کرد: نیرنگ بد، جز به نیرنگ باز برمی گردد.
نشان منافق
عَلامَةُ اَلمُنافِقِ أَرْبَعَةٌ: فاجِرٌ دَخْلُهُ یُخالِفُ لِسانُهُ قَلْبَهُ وَ قُوْلُهُ فِعْلَهُ وَ سَریرَتُهُ عَلانِیَّتَهُ، فَوَیْلٌ لِلْمُنافِقِ مِنَ النّارِ.
نشانه منافق چهار چیز است: نهادش هرزه است؛ زبان و دلش دوتاست؛ گفتارش جز کردار اوست و باطنش جز ظاهر اوست، وای بر منافق از آتش دوزخ.
مصلحت در گفتار
ثَلاثٌ یُقْبَحُ فیهِنَّ الصِّدْقُ: النَّمیمَةُ وَ إخْبارُکَ الرَّجُلَ عَنْ أهْلِهِ بِما یَکْرَهُ وَ تَکْذیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَیْرِ.
در سه چیز، راستی زشت است: در سخن چینی، خبر ناخوشایند دادن به مردی درباره زن و فرزندش و تکذیب مردی که دعوی نیکوکاری می کند.
دانشوری
سائِلُوا العُلَماءَ وَ خاطِبُوا الْحُکَماءَ وَ جالِسُوا الفُقراءَ.
از دانشمندان بپرسید و با حکیمان گفت وگو کنید و با فقیران هم نشین شوید.
پرهیزکاری
فَضْلُ الْعِلْمِ أحَبُّ إلَیَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبادَةِ وَأفْضَلُ دینِکُمْ الْوَرَعُ.
فضل علم، نزد من از فضل عبادت محبوب تر است و برترین [عمل در] دین شما ورع و پرهیزکاری است.
نشانه غافل
عَلامَةُ الغافِلِ أرْبَعَةٌ: اَلْعَمی وَالسَّهْوُ وَ الَّلْهوُ و النِّسْیانُ.
نشانه غافل چهار چیز است: کوری، سهو، لهو و فراموشی.
روزی
لاتَهْتَمَّ لِرِزْقِ غَدٍ فَاِنَّ کُلَّ غَدٍ یَأتی رِزْقُهُ.
غم روزی فردا را مخور؛ زیرا روزی هر فردایی می رسد.
نشانه فاسق
عَلامَةُ الفاسِقِ أرْبَعَةٌ: اَللَّهْوُ و اللَّغْوُ و الْعُدْوانُ وَ الْبُهتانُ.
نشانه فاسق چهار چیز است: بازیگری، بیهوده گویی، تجاوزگری و تهمت و بهتان زدن.
نشان بدبختی
أَرْبَعُ خِصالٍ مِنَ الشَّقاء: جُمُودُ الْعَیْنِ وَ قَساوَةُ الْقَلْبِ وَ بُعْدُ الأَمَلَ و حُبُّ الدُّنیامِنَ الشَّقاءِ.
چهار خصلت از بدبختی است: خشک چشمی، سخت دلی، درازی آرزو و دوست داشتن دنیا، از شقاوت است.
سرمایه عمر
کُنْ عَلی عُمْرِکَ أشَحُّ مِنْکَ عَلی دِرْهَمِکَ وَ دینارِکَ.
به عمر خود، بخیل تر از درهم و دینارت باش.
سخن چینی و غیبت
إحْذَرِ الغَیْبَةَ و النَّمیمَةَ، فَإنَّ الغَیْبَةَ تُفْطِرُ و النَّمیمَةَ تُوجِبُ عَذابَ الْقَبْرِ.
از غیبت و سخن چینی بر حذر باش؛ زیرا غیبت، روزه را بشکند و سخن چینی مایه شکنجه در گور است.
نیرنگ
لَیْسَ مِنّا مَنْ غَشَّ مُسْلِما أَوْضَرَّهُ أوْماکَرهُ.
از ما نیست کسی که به مسلمانی، دغلی و دورنگی کند یا زیان رساند و یا نیرنگش زند.
وفای به عهد
مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّه ِ والْیَوْمِ الآخِرِ فَلْیَفِ إذا وَعَدَ.
هر که به خدا و روز جزا عقیده دارد، باید به وعده خود وفا کند.
هدیه
اَلْهَدیَّةُ عَلی ثَلاثَهِ وُجُوهٍ: هَدِیَّةُ مُکافاةٍ وَ هَدِیَّةُ مُصانَعَةٍ وَ هَدِیَّةٌ للّه ِ.
هدیه بر سه گونه است: هدیه جبرانی، هدیه تملق آمیز و ریاکارانه(برای کارگشایی) و هدیه برای خدا.
خشم
وَ قالَ رَجُلٌ: أَوْصِنی، فَقال صلی الله علیه و آله : لاتَغْضَبْ، ثُمَّ أعادَ عَلَیْه فقالَ: لاتَغْضَبْ ثم قالَ: لَیْسَ الشَّدیدُ بالصَّرْعَةِ، اِنّما الشَدیدُ الَّذی یَمْلِکُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ.
مردی به پیامبر گفت: به من سفارشی کن: فرمود: خشم مکن. باز درخواست کرد، فرمود: خشم مکن. پس فرمود: پهلوانی، به زمین زدن حریف نیست، بلکه پهلوان کسی است که هنگام خشم، خوددار باشد.
پرسش گری
اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مَفاتیحُهُ السُّؤالَ، فَاسْأَلوا رَحِمَکُمُ اللّه ُ، فَاِنَّهُ تُؤجَرُ اَرْبَعةٍ: اَلسّائِلُ وَ الْمُتَکَلِّمُ و الْمُسْتَمِعُ و الْمُحِبُّ لَهُمْ.
دانش، گنجینه هاست و کلیدهایش پرسش است. خداوند شما را رحمت کند، بپرسید؛ زیرا چهار کس از پرسش شما اجر و مزد دارند: پرسش گر، سخن گو، شنونده و دوستدار آنان.
رحمت الهی
مَنْ وَعَدَهُ اللّه ُ عَلی عَمَلٍ ثَوابا فَهُوَ مُنْجِزٌ لَهُ وَ مَنْ أوْعَدَهُ عَلی عِقابا فَهُوَ بالْخیارِ.
خدا به هر که وعده ثواب بر کاری داده است، به آن وفا می کند و به هر که تهدید کیفر بر کاری کرده است، اختیار عفو دارد.
خرد
إنّما یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لادینَ لِمَنْ لاعَقْلَ لَهُ.
همانا هر خیری با خرد دانسته شود و آن که خرد ندارد، دین ندارد.
کمال عقل
قَسَّمَ اللّه ُ الْعَقْلَ ثَلاثَةَ أجْزاءٍ فَمَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ عَقْلُهُ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فَلاعَقْلَ لَهُ: حُسْنُ الْمَعْرِفَةِ للّه ِ وَ حُسْنُ الطّاعَةِ للّه ِ وَ حُسْنُ الصَّبْرِ عَلی اُمْرِ اللّه ِ.
خداوند خرد را سه بخش کرده است هر که همه را دارد، خردش تمام است و هر که هیچ از آنها ندارد، خردی ندارد: خوب شناختن خدا، خوب طاعت کردن برای خدا و خوب صبر کردن بر کار خدا.
تهمت
لایزالُ الْمَسرُوقُ مِنهُ فی تُهْمَةِ مَنْ هُوَ بَریٌ حَتّی یَکوُنَ أَعْظَمَ جُرْما مِن السّارِقِ.
مالباخته پیوسته در تهمت زدن به بی گناهان است تا اینکه جرمش از دزد بزرگ تر می شود.
توبه کار
عَلامَةُ التائِبِ أرْبَعَةٌ: النَّصیحَهُ لِلّهِ فی عَمَلِهِ وَ تَرْکُ الْباطِلِ وَ لُزومُ الْحَقِّ وَالْحِرْصُ عَلی الْخَیْرِ.
نشانه توبه کار چهار چیز است: کردار برای رضای خدا، ترک باطل، پیروی از حق و شوق به کار خیر.
عبرت
کفی بِالمَوْتِ واعِظا وَکَفی بالتُّقی غِنیً.
مرگ برای پندآموزی و پرهیزکاری برای توانگری بس است.
اخلاص
عَلامَةُ المُخْلِصِ أَرْبَعَةٌ: یَسْلَمُ قَلْبُهُ وَ تَسْلَمُ جوارِحُهُ وَ بَذَلَ خَیْرَه وَ کَفَّ شَرَّهُ.
نشانه مخلص چهار چیز است: دلش درست است، اعضایش بی آزار است، خیرش به دیگران می رسد و از بد کردن خوددار است.