تردیدی نیست که سینمای ایران در دو دهه اخیر جهش قابل تحسینی داشته است؛ اما در عین حال باید صادقانه اعتراف کرد که متأسفانه به رغم این جهش و شتاب مضاعف، سینمای ایران همچنان در دایره تنگ ناشی از دیدگاه عوام زدگی و تجارت پیشه سازندگان فیلمهای ایرانی محصورشده است. قبول این وضعیت با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر سینمای ایران چندان ناپسند و غیرمعقول به نظرنمی رسد، اگربانگاهی منصفانه قضاوت کنیم، نمایش فیلم «رنگ خدا» فرصت مغتنمی می باشد که مشتاقان سینمای ناب را دعوت به تماشای فیلمی می کندکه سرشار ازلطافتهای شاعرانه و ظرافتهای تصویری است، و این همان نهایتی است که یک تماشاگر واقعی و مخاطب خاص از سینمای ناب دارد.
«مجید مجیدی» در مقام فیلمساز، فیلمهای خود را در بستر حوادث و رویدادهای اجتماعی مبتنی بر یکسری ارزشها می سازد. فیلمهای «بدوک»، «بچه های آسمان»، «خدا می آید» و «رنگ خدا» خود تأییدی بر این نوشتار است.
فیلم «بدوک»حکایت آوارگی خواهر وبرادری است که زندگی آنها دستخوش بی عدالتی اجتماعی می شود.
فیلمساز در فیلم «بدوک» با نگاهی تلخ و گزنده و در عین حال جسارت آمیز، یکی از پیامدهای شوم اجتماعی را در استان محروم و مرزی کشورمان به نقد می کشد. افشاگری مجیدی در این فیلم که بدعت شوم ربودن دختران خردسال و فروش آنها به شیخ نشینان عربی را روایت می کند، موجب واکنش تند مخالفان و حمایت موافقان را برانگیخت و در نهایت نیز نام «مجید مجیدی» را به عنوان فیلمسازی با سبک جدید و نگاهی تازه به رویدادهای اجتماعی مطرح ساخت.
حکایت «بچه های آسمان» درباره پسربچه ای است که برای بدست آوردن یک جفت کفش در یک مسابقه ورزشی شرکت می کند و از آنجا که نفر دوم برنده این مسابقه صاحب یک جفت کفش می شود. او به رغم شایستگی هایش برای کسب مقام اول، تمام سعی و تلاش خود را به کار می برد تا نفر دوم شود.
فیلم «بچه های آسمان» نقد یک معضل اجتماعی نیست، بلکه تلنگری است به رشد رفاه طلبی و رفاه زدگی در جامعه ای که می رود ارزشهای آن به ضد ارزش تبدیل شود و بچه های آسمان فیلمی دلنشین و اثری قابل توجه در کارنامه سینمایی مجید مجیدی، محسوب می شود.
«خدا می آید» فیلم عاطفی، لطیف و شاعرانه ای است که فیلمساز در آن به طور ملموس نگاه ارزشی خود را حاکم بر فیلم می کند.
مادری بیمار در جدال با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می کند. پدر نیز به علت عدم تمکن مالی قادر به بردن همسرش به شهر جهت مداوا نیست. پسر و دختر کوچک زن بیمار، تصمیم می گیرند که در دنیای سراسر از پاکی و مهربانی کودکی خود، نامه ای خطاب به خدا بنویسند و از او تقاضای کمک کنند. نامه به دست مسؤولین اداره پست شهر می رسد و در نهایت نیز آمبولانسی برای بردن زن بیمار به شهر وارد روستا می شود.
کودکان در فیلمهای مجیدی، جایگاه خاص و ویژه دارند و این ویژگی ناشی از صداقت در لحن و کلام اوست. به عبارتی دیگر از یک سو معصومیت کودکان عاملی برای اثبات حقانیت و دلنشینی فیلمهای مجیدی است و از سویی دیگر نما به نمای صحنه های فیلم او همچون رشته های زنجیری است که در نهایت به یک زنجیره زیبا و طلایی تبدیل می شوند و این حسن بزرگی است که نام مجیدی را به عنوان فیلمساز موفق دهه اخیر مطرح کرده است.
فیلم «رنگ خدا» حکایت پسربچه هشت ساله نابینای شهرستانی به نام «محمد» است که در مدرسه نابینایان تهران درس می خواند. با فرارسیدن فصل تعطیلات، به رغم تمایل پدرش، او به روستایشان در شمال باز می گردد. به هنگام ورود محمد به روستا، مادربزرگ و خواهرهایش از او به گرمی استقبال می کنند. اما پدر که تصمیم دارد مجددا تجدید فراش کند، از حضور پسر نابینایش در جمع خانوادگی راضی نیست. کشاکش پدر و پسر نابینا و مرگ «مادربزرگ» تنها حامی محمد، سرانجام به جایی می رسد که در لحظات بحرانی و سخت، پدر پسر را در می یابد.
فیلم «رنگ خدا» برخلاف فیلمهای قبلی «مجیدی» چندان تلخ نیست، اما گزندگی آن چون نیشتری است که بر جان تماشاگر مشتاق می نشیند، از سویی دیگر نگاه شاعرانه فیلمساز در بستر طبیعت زیبای شمال، ستایشی از هستی و خالق است. در سایه این اندیشه می توان چنین استنباط کرد که برای لمس زیبایی های طبیعت و ستایش خالق چشم بینا لازم نیست بلکه دل بینا می خواهد.
مجید مجیدی، در مقام فیلمساز راهی طولانی را طی نکرده است. اما در این فاصله زمانی توانسته ضمن کسب تجربیات گرانسنگ، نام خود را در مقام فیلمسازی موفق و قابل و توانمند آثار متفاوت در سینمای ایران ثبت کند. مجیدی، فیلمسازی است که به رغم نگاه تلخ و گزنده ای که در کلیه آثار خود دارد، اما در عین حال این نگاه، نگاهی نومیدانه نیست. اگر از فیلم «بدوک» بگذریم، در فیلمهای بعدی خود گام های اساسی به سوی سینمای مطلوب و ارزشی برداشته است.
«مجیدمجیدی» حالادیگرتوقع مشتاقان فیلمهایش را بالابرده ونگاه آنهارانسبت به آثارش حساس کرده است.
چنین به نظر می رسد که لازم است، مجیدی با شناخت جایگاه و موقعیت کنونی خود، این حساسیت مدافعین آثارش را در فیلمهای بعدی خود، پله، پله تا تکامل و در جهت رسیدن به سینمای صد در صد ارزشی نزدیک سازد.(2)