ماهان شبکه ایرانیان

پاسخ حکیمانه حضرت آیةاللّه جوادی آملی به شبهه ای در باب فدک

حکیم متأله حضرت آیةاللّه جوادی آملی در درس تفسیر روز یک شنبه ۱۲مهرماه۱۳۸۸ به شبهه ای که در باب قضیه فدک مطرح شده بود پاسخ دادند.

حکیم متأله حضرت آیةاللّه جوادی آملی در درس تفسیر روز یک شنبه 12مهرماه1388 به شبهه ای که در باب قضیه فدک مطرح شده بود پاسخ دادند.

معظم له در تفسیر آیه یرثنی و یرث من آل یعقوب، با مطرح کردن حدیثی که توسط آن به صدقه بودن فدک و در نتیجه به ارث نرسیدن آن به حضرت طاهره صدیقه سلام الله علیها احتجاج شده است، این حدیث را جعلی دانستند و در ادامه بحثشان به ارائه ادله ای در باب رد این ادعا پرداختند.

آنچه در ادامه می آید متن بیانات معظم له دراین باره می باشد:

نبوت ارثی نیست اللّه اعلم حیث یجعل رسالته، رسالت، نبوت و امامت به عصمت برمی گردد و ارثی نیست.

در مسئله ارث (که در آیات قرآن مطرح شده پیامبران ارث می گذارند) اقوال متعددی است؛ گفتند میراث منظور نبوت است یک؛ میراث علم و حکمت است دو؛ میراث مال هست سه؛ این اقوال سه گانه را در غالب کتاب های تفسیری مخصوصاً در جامع قرطبی آمده، منظور نبوت نیست برای این که نبوت امر ارثی نیست بر اساس اللّه اعلم حیث یجعل رسالته، ارثی نیست و هیچ کدام از انبیا نبوت را از نبیّ قبلی ارث نبردند.

سلسله انبیای ابراهیمی علیهم السلام از وجود مبارک حضرت ابراهیم و انبیای بعدی اینها هر کدام بر اساس اعطای الهی به نبوت رسیدند نه این که ارث برده باشند.

درباره علم و حکمت العلماء ورثة الانبیاء، این سرِ جایش محفوظ است که اینها وارثان انبیا هستند برای این که انبیا معلم کتاب و حکمت اند و اینها هم علم و حکمت را از انبیا به ارث می برند این هم اختصاصی به هیچ پیغمبری ندارد.

می ماند مسئله مال، در جریان مسئله مال که قول سوم است، اختصاصی به ما شیعه ها ندارد؛ عده ای هم از اهل سنّت و از قدما و از اصحاب مثل ابن عباس و دیگران، این ارث را ارثِ مال دانستند.

ما باید ببینیم که این ارث، ارث مال است یا غیر مال؟ روایتی را مرحوم کلینی رضوان الله علیه در کافی نقل می کند که انبیا، درهم و دینار را به ارث نمی گذارند، اینها علم را به ارث می گذارند.

این روایت را که مرحوم کلینی نقل کرد، حق است، یعنی بنای انبیا بر این نیست که مال جمع کرده و به دیگری منتقل کنند.

اینها نیست، آنچه محور نزاع بین دو فرقه است آن ذیلی است که جعل شده ماترکناه صدقه، این ما ترکناه صدقه، را که آ نها نقل کردند، سند ندارد و جعلی است، در جوامع روایی معتبر نیامده و در کتاب شریف کافی هم نیست.

آنها این را جعل کردند تا بگویند این فدک و امثال فدک صدقه است، وقتی صدقه عمومی شد، به بیت المال می رسد، وقتی بیت المال شد، به حاکم وقت منتقل می شود و همین کار را هم کردند.

ما برای این که ببینیم این روایت درست است یا نه، اولاً متن این روایت به همین جمله ختم می شود که مرحوم کلینی در کافی نقل کرده که انبیا لایورّثون، مثلاً درهماً و لا دینار؛ اینها علم را ارث می گذارند.

آن ماترکناه صدقه، در جوامع روایی معتبر نیست. این یک؛ و ثانیاً در حجّیت روایت چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد اولاً و بالذّات باید بر کتاب خدا عرضه بشود.

این دو طایفه روایات است که هر دو را مرحوم کلینی نقل کرد، بزرگان دیگر هم در جوامع روایی ما آوردند.

یک طایفه مربوط به عنوان نصوص علاجیه است که در کتاب های اصولی فراوان مطرح است که اگر دو خبر متعارض بودند چه کنیم؟ حضرت فرمود: ماوافّق کتاب اللّه، می شود حجّت، ماخالف کتاب اللّه...، و مانند آن، به عنوان نصوص علاجیه است که روایت هایی که معارض هم اند، معیار حجّت و لا حجّت یا ترجیح احدی الحجّتین، عرض بر قرآن کریم است.

طایفه دیگر روایاتی است که مطلق است، چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد، وجود مبارک پیغمبر علیه وعلی آله آلاف التحیّةوالثناء و هم چنین ائمه علیهم السلام فرمودند: به نام ما حدیث جعل می کنند ولی به نام خدا آیه قرآن را نمی توانند جعل کنند.

ستکثر علیّ القال، به نام ما روایات جعلی زیاد است هر روایتی که از ما به شما رسید بر کتاب خدا عرضه کنید اگر مطابق با کتاب خدا نبود مخالف کتاب خدا بود، این حجّت نیست و حرف ما نیست.

خدا غریق رحمت کند مرحوم علامه مجلسی رضوان اللّه علیه را، ایشان می فرماید طبق همین روایت معلوم می شود که چیزهایی را به نام پیغمبر جعل کردند.

برای این که، این روایت ستکثرعلیّ القال، یا صادر شده یا صادر نشده، اگر صادر شده و پیغمبر فرمود که به نام من دروغ جعل می کنند، معلوم می شود احادیث دروغ داریم؛ و اگر این روایت صادر نشده باشد، همین دلیل بر جعل است؛ برای این که همین را از پیغمبر نقل کردند.

لذا ایشان می فرماید این روایت چه صادر شده باشد چه صادر نشده باشد، مضمونش حق است.

یعنی معلوم می شود که به نام پیغمبر صلی اللّه علیه وآله احادیثی جعل می کنند.

پس هر روایتی چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد باید بر قرآن کریم عرضه بشود.

لذا اول ما باید خطوط کلی قرآن را ارزیابی کنیم بعد روایت را بر قرآن عرضه کنیم.

وقتی آیات قرآن را بررسی می کنیم می بینیم عموماتی دارد اطلاقاتی دارد و خصوصیّاتی؛ هم عموم و اطلاقش شامل انبیا و غیرانبیا می شود، هم آنچه مخصوص انبیاست عموم و اطلاقش تمام این اطلاقات از اقیمواالصلاة از کتب علیکم الصیام، از مسئله جهاد، از مسئله حج، از مسایل امر به معروف و نهی از منکر همه تکالیف شامل انبیا علیهم السلام و معصومین هم می شود. البته آنها احکام مختصّ هم دارند نظیر وجوب نماز شب بر پیغمبر صلی الله علیه وآله و مانند آن، ولی یوصیکم اللّه فی اولادکم، این گونه از عمومات شامل پیغمبر می شود مسئله ارث را تبیین می کند همه اینها مشمول اند.

1 اینها عمومات. آیه سوره مبارکه احزاب که اولواالارحام بعضهم اولی ببعض، که طبقات ارث را تبیین می کند شامل انبیا می شود.

2 قصه و ورث سلیمان داود، درباره خصوص نبوت است.

3 اینجا هم ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب، ظاهرش مال است.

4 برای این که ارثِ نبوّت یا ارث علم یا ارث حکمت اینها قرینه می خواهد وقتی عرفاً گفتند ارث یعنی مسئله مال دیگر، فلان کس وارث است، فلان کس ارث برد یعنی مال دیگر.

درست است می شود گفت فلان شخص وارث علم فلان کس است، وارث حکمت فلان کس است ولی مع القرینه است با قرینه می شود ارث را درباره مسایل علم و حکمت مطرح است ولی بی قرینه همان مسئله ارث مال است دیگر لغتاً این طور است، عرفاً این طور است، اعتبار عقلا این طور است، پس این چهار دلیل نشان می دهد که انبیا همانند افراد دیگر مشمول این عموم و اطلاقات اند.

مهم تر از همه استدلال صدیقه کبری سلام اللّه علیها است در حضور همه مهاجر و انصار با اطلاع وجود مبارک امام زمانش یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام حضرت باخبر بود که وجود مبارک صدیقه کبری چگونه دارد احتجاج می کند از کسانی که این خطبه را حفظ کرد و نقل کرد همان زینب کبری سلام الله علیها بود که این خطبه را حفظ کرده بود و برای دیگران نقل کرد.

یکی از رُوات این خطبه همان زینب کبری است حالا شما ملاحظه بفرمایید این خطبه نورانی حضرت از چند بخش تشکیل می شود و از چند جهت حضرت استدلال می کند.

البته این خطبه طلیعه ای دارد این بزرگان یعنی معصومین علیهم السلام آن بخشی را که با مردم حرف می زنند بالاخره قابل فهم هست با تبیین، اما آن بخشی که با خدا حرف می زنند آنها را اوحدی می فهمند این دعاها این طور است، این مناجات شعبانیه این طور است، شما الاآن این بیست جلد وسایل را که می بینید غالب اینها قابل فهم است یعنی کسی پنج، شش سال درس بخواند بالاخره اگر هم به کتاب لغت بخواهد مراجعه کند مقدورش است این روایات را به خوبی می فهمد اما وقتی بخواهد صحیفه سجادیه را مطالعه کند یا نهج البلاغه را مطالعه کند این طور نیست که با هفت، هشت سال درس خواندن فقه و اصولی حل بشود.

خطبه مثلاً همین مناجات شعبانیه از این قبیل است آن بخشی که با خدا حرف می زنند خب توده مردم می خواهد بفهمد می خواهد نفهمند؛ هب لی کمال الانقطاع، این قطع چیست؟ انقطاع چیست؟ کمال انقطاع چیست؟ حضرت چرا مرحله سوم را خواسته؟ اینها نه با بنای عقلا حل می شود نه با لغت حل می شود نه با عرف حل می شود اینها با درس های دیگر حل می شود خطبه ها از این قبیل است خطابه ها حساب دیگری دارد می بینید وجود مبارک حضرت امیر علیه السلام وقتی خطبه می خواند با خدا حرف می زند حمد و ثنا دارد ازلیّت خدا را تشریح می کند بسیاری از افراد متوجّه نمی شوند.

اما وقتی می گوید یا ایّها الناس یا ایّها الذین آمنوا، دستور می دهد خب آنها می فهمند.

یک خطبه نورانی دارد وجود مبارک حضرت امیر علیه السلام مرحوم کلینی آ ن خطبه را نقل می کند.

چون بسیاری از این خُطَبی که در نهج البلاغه آمده است مرحوم صدوق نقل کرده مرحوم کلینی نقل کرده دیگران نقل کردند.

بعدها مرحوم سیّد رضی انتخاب کرده گزیده هایی از آنها را ذکر کرده.

خطبه ای در کافی شریف در همان جلد اول در مسئله توحید هست که مرحوم کلینی رضوان اللّه علیه این خطبه را نقل می کند مستحضرید که مرحوم کلینی خودش حرف در کافی خیلی کم دارد غالباً حدیث است.

اما بعد از آن خطبه این جمله ها را دارد، دارد که علی بن ابی طالب سلام اللّه علیها این خطبه را ایراد کرده این خطبه به قدری اوج دارد که اگر تمام جن و انس جمع بشوند و در بین آنها پیغمبر نباشد بخواهند مثل این حرف بزنند مقدورشان نیست.

این حرفِ مرحوم کلینی است می گوید کسی که بأبی و اُمّی پدر و مادر من فدای او این مقدورشان نیست.

این فرمایش مرحوم کلینی است در اصول کافی در جلد اول در بحث توحید بعد از نقل این خطبه.

اصول کافی را عده زیادی شرح کردند مهم ترین شرح برای مرحوم صدرالمتألّهین است بعد مجلسی اول، مجلسی دوم، بعد ملا صالح مازندرانی اینها شروحی بود که بعدها پیدا شد.

گوشه هایی از اصول کافی را مرحوم میرداماد استاد ایشان شرح کردند ولی شرح عمیق برای مرحوم ملا صدر است.

ایشان به شرح این قسمت که رسیدند اضافه می کنند می گویند که جناب کلینی اگر این جمله را اضافه می کرد بهتر بود که اگر همه جن و انس جمع بشوند و در بین آنها پیغمبران هم باشند اما پیغمبران اولواالعزم نباشند نمی توانند مثل علی حرف بزنند.

یعنی شمای کلینی که گفتی انبیا هم می توانند مثل او حرف بزنند بگویید انبیای اولواالعزم وگرنه انبیای دیگر هم بعید است که این طور بتوانند حرف بزنند.

این از آن خطبه هاست.

آن خطبه شاه بیتی دارد و بیت الغزلی دارد واسطةالعِقدی دارد که آن واسطةالعقد را گِره اش را مرحوم میرداماد در شرح اصولی کافی گشود.

آن واسطةالعقد آن شاه بیت آن نقطة برجسته خطبه حضرت علی علیه السلام در خطبه فاطمه سلام الله علیها است و عصاره آن مطلب این است که آن ماده ای که شبهه ازلیت عالم را مطرح می کنند می گویند آیا خدا عالَم را از ماده ای خلق کرد پس معلوم می شود ماده قبلاً بود قبل از خدا بود قبل از خلقت خدا بود به خدا محتاج نبود، عالَم را مِن شی ءٍ خلق کرد.

پس معلوم می شود آن شی ء ازلی بود.

یا مِن لا شی ء خلق کرد لا شی ء که نمی تواند مبدأ چیزی باشد که خدا از لا شی ء چیزی را خلق بکند و شی ء هم که از نقیضین بیرون نیست مِن شی ء باشد محال، مِن لا شی ء باشد محال این شبهه، آن که میرداماد رضوان اللّه علیه از خطبه حضرت امیر علیه السلام و هم چنین از خطبه حضرت زهرا سلام اللّه علیها می توان استفاده کرد و جواب داد این است که نقیض مِن شی ء، مِن لا شی ء نیست وگرنه هر دو می شود موجبه نقضی مِن شی ء، لا مِن شی ء است نه مِن لا شی ء شبهه این است که عالَم را مِن شی ء خلق کرد یا مِن لا شی ء هر دو محال است مِن شی ء خلق کرده باشد محال، مِن لا شی ء خلق کرده باشد محال رفع نقیضین هم که محال.

پاسخش این است که نقیض مِن شی ء، لا مِن شی ء است نقیض کلٍّ رفعٌ أو مرفوع نقیض مِن شی ء، مِن لا شی ء نیست وگرنه هر دو می شود وجودی.

نقیض مِن شی ء، لا من شی ء است.

این نکته هم در خطبه وجود مبارک حضرت امیر هست هم در خطبة وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها.

آغاز این خطبه این است که بعد از چند جمله ابتدأ الاشیاء لا مِن شی ء خدا بدیع السماوات و الارض است.

نوآور است.

عالَم را از چیزی خلق نکرد.

نه از لا شی ء خلق کرد ابتدأ الاشیاء لا مِن شی ء نه من لا شی ء این جمله هم در خطبه نهج البلاغه است هم در خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها با این تفاوت که وجود مبارک حضرت زهرا تقریباً 25 سال قبل از حضرت امیر این را گفته چون خطبه های وجود مبارک حضرت امیر در زمان حکومتشان و خلافتشان این خطبه ها را ایراد می کردند وگرنه آن وقتی که خانه نشین بودند یا کشاورزی می کردند که جای سخنرانی نداشتند.

این خطبه را هم مرحوم کلینی نقل کرده فرمود وقتی که بار دوم سپاهیانش را برای شام در تتمّه جنگ صفین اعزام کرده بود فلمّا استنهزّ جُند للشام قام خطیب این ایراد کرده تقریباً 25 سال بعد یا نزدیک سی سال این خطبه آن خصیصه را دارد بعد از آن حمد و ثناء و توحید الهی و جریان وحی و نبوّت و اینها و این که ایمان اثرش چیست، نماز اثرش چیست، زکات اثرش چیست به این جمله ها می رسند.

به مسئله ارث می رسند که به مهاجر و انصار در مسجد خطاب می کنند.

بعد به دستگاه حکومت هم خطاب می کند أفحکم الجاهلیة یَبقون و مَن أحسن مِن الله حکماً لقوم یؤقنون أفلا تعلمون بلی¨ قد تجلّی¨ لکم کالشمس الضاحیة انی ابنته بعد فرمود: أیّها المسلمون أاُغلبُ علی إرثی یأبن أبی قحافه أفی کتاب الله أن ترث أباک و لا أرث ابی در قرآ ن آمده که تو ارث می بری ولی من از پدرم ارث نمی برم؟ لقد جئت شیئاً فریّا، أ فعلی عمدٍ ترکتُم کتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهورکم إذ یقول: (وَ وَرِث سلیمان داوود) و قال فیما قتص مِن خبر یحیی بن زکریا إذ قال ربّ (فهب لی مِِن ِلَدُنک ولیّاً یرثنی و یرث مِِن آلِ یعقوب) پس این آیاتی است مربوط به انبیا که ارث می برند و هم چنین و قال: اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اللّه، و قال: یوصکم اللّه فی اولادکم للذکر مثل حظّ الانثیین، و قال: ؟ان ترک خیراالوصیة للوالدین والاقربین بالمعروف حقا علی المتقین، و زعمتم أن لا حظوة لی و لا أرث مِن أبی و لارَحِمَ بیننا أفخصّکم اللّه بآیةٍ أخرج أبی مِنه یک آیه خاصّی داریم دلیل مخصوصی داریم که پدرم ارث نمی گذارد؟ بعد هم آن جمله جگرسوز را فرمود که مسئلهدر و پیکر زدن با این جمله اصلاً قابل قیاس نیست فرمود شما هیچ دلیلی ندارید که مرا از ارث محروم کنید مگر این که بگویید معاذ الله... نقل نکنم.

خب، بعد در آن جمله های بعدی این خطبه را ادامه می دهد در بعد از یک صفحه می فرماید: ا اهظم تراث ابی، به مردم خطاب کرد: و أنتم بمرأ مِنّی و مسمعٍ و ممتدٍ و مَجمَع همه تان حاضرید دارید می بینید ارث مرا دارند هضم می کنند شما در نهج البلاغه می بینید وجود مبارک حضرت امیر وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها می خواهد دفن کند این جمله ها را گفته در خطبة. 202 نهج البلاغه آمده است که هنگام دفن رو کرد به قبر مطهّر پیغمبر صلی الله علیه وآله عرض کرد السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک والسریعة اللحاق بک قل یا رسول الله عن صفیتک صبری، تا به این جمله فرمود: و ستنبئک ابنتک بتضافر امتک علی هضمها، این هضم همان است که در خطبه حضرت زهرا آمده: ااهضم تراث ابی بمرأ منکم، همه تان می بینید روز روشن دارند ارث مرا می برند اینجا هم حضرت فرمود: و ستنبئک ابنتک بتضافر امتک علی هضمها فاحفها السؤال و استخبرها الحال، بنابراین اطلاقات حاکم است عمومات حاکم است دلیل خاص درباره ارث انبیا حاکم است مهم تر از همه تفصیل و تبیین و تشریح صدیقه کبرا سلام اللّه علیها حاضر است و قبلاً هم بحث گذشت که وجود مبارک حضرت زهرا سلام اللّه علیها مطلبی را بفرماید مثل این که امیرالمؤمنین فرمود، امام صادق فرمود، امام باقر فرمود معیار حجّیت عصمت گوینده است نه امامت او می خواهد امام باشد می خواهد نباشد.

اگر کسی معصوم بود خب قولش حجّت است دیگر، بنابراین این تفصیر که منظور از ارث، ارثِ مال است می شود مُحکَّم عمومات و اطلاقات هم حاکم اند و دلیلی خاصّی هم که بود تأیید می کند و تفصیلی هم که از حضرت زهرا سلام الله علیها شده است تبیین می کند.

و الحمد لله ربّ العالمین

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان