مکتب زیارت
حج ظهور جلوه یار و تابش بارقه ملکوت است که دل را خلوتگاه دوست و اندیشه رامعراج معرفت و شهود حق می کند آنجا که حرم است جائی برای نامحرم نیست و آنجا که مظهر خداست جولانگاهی برای شیطان نیست که فرموده اند القلب حرم الله فلاتسکن حرم الله غیر الله. «دل حرم الهی است و نشاید که در حرم خدا غیر او جای گیرد»
حرکت زائر حج بر اساس معرفت و عشق است و این دل و فکر است که باید در جای این اعمال حضور داشته باشد. از همان ابتدا باید برائت و بیزاری خویش را از شرک تکرارکنی و گوش جان را بدان آشنا سازی.
«لبیک، اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک »: خدایا ترا اجابت می کنم به تو روی آورده ام شریکی نداری با دل و جان خویش فرمانت را پذیرایم.
زائر به بهانه استفاده از امکانات رفاهی و صنعت و تکنولوژی سلطه شرک را پذیرانمی شود که این آهنگ دلنشین مشعل فروزنده راه و مقصد زائر است که «ان الحمدوالنعمه لک والملک لاشریک لک لبیک » ستایش و نعمت از آن توست و قدرت و سلطنت مخصوص ذات یکتائی تو. تا دل در گرو دیگران داری، چگونه می توان به حجی که مقصودیار است، واصل شوی؟ پیام توحید پیام دل بریدن از غیر خدا و اعلام برائت و طرد ورد هر گونه مظاهر شرک است.
خانه ای که بنیاد این خانه توحید است و خود سمبلی است از کلمه توحید«لااله الاالله » بدین جهت است که در حج، اصل برائت از مشرکین در قرآن و سیره معصومین(ع) جایگاه ویژه ای دارد که به اختصار به آن می پردازیم.
قرآن و مساله برائت
سال نهم هجرت مکه فتح و تمام سردمداران کفر به هلاکت رسیده یا وحشت زده و هراسان از قدرت و عظمت اسلام به بیغوله ها خزیدند. کعبه می بایست از هر گونه مظاهر شرک و بت پرستی پاک می شد تا جز موحدان بر گرد آن طواف نکنند خبر رسید زنی از مشرکان برهنه بر گرد خانه کعبه طواف نموده است و توجه دلهای مریض و چشمان بیمار را به خود جلب کرده است آیات آغازین سوره برائت نازل می شود و این حکم الهی را اعلام می دارد: از این پس خدا و رسولش از عهد مشرکانی که با شما مسلمین بسته اند، بیزاری جست؟
پس شما مشرکان تا چهار ماه دیگر مهلت داده می شوید که در زمین «مکه » گردش وآسایش کنید ...
البته همانگونه که در آیه چهارم سوره برائت آمده است، منظور از مشرکین که باآنان پیمان بسته شده آنهایند که در پی نقض عهد برآمده اند و بر پیمان خویش استوار نمانده اند چنانکه می فرماید: مگر آن گروه از مشرکان که با آنها عهدکرده اید و عهد شما را نشکستند و هیچیک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند پس باآنها عهد را تا مدت مقرر، نگاه دارید که خدا متقیان را دوست می دارد.
اما این رسالت را چه فردی می بایست انجام دهد در آغاز ابوبکر ماموریت می یابدآن را اعلام کند اما جبرئیل به پیامبر(ص) خبر می دهد که این مسئولیت را به علی(ع)واگذار نماید و می فرماید یا محمد لایودی عنک الا رجل منک: بیزاری از مشرکان رااعلام نکند مگر فردی که از خودت باشد.
امیرالمؤمنین(ع) این مسئولیت را به عهده می گیرد اما چه وقت و چه زمان باید آن را اعلام کند قرآن کریم می فرماید:
«واذان من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله بری من المشرکین ورسوله ...»: در روز حج بزرگ، خدا و رسولش اعلام می دارند که بعد از این ازمشرکان بیزارند.
پس زمان اعلام، روز حج اکبر است در اینکه حج اکبر چه روزی است احتمالات مختلفی داده شده است اما آنچه روایات آن را تایید می کند اینست که روز حج اکبر روز عیدقربان و دهم ذی حجه است علامه طباطبائی می نویسد: یکی از احتمالاتی که در این باب عرضه داشته اند اینستکه منظور از حج اکبر روز عید قربان از سال نهم هجری است بدین خاطر که در این روز مسلمانان و مشرکان اجتماع نموده و دیگر بعد از آن مشرکی حج نگذارد و این نظر به احادیث رسیده از اهل بیت مورد تایید قرار گرفته و با اعلام برائت نیز مناسب تر است علاوه بر اینکه دلیل ذیل هم بر آن مساعدت می کندزیرا که روز دهم بزرگترین روزی بود که مسلمانان و مشرکین حج گزار در آن اجتماع نمودند که در نتیجه بهترین زمان برای اعلام برائت به شمار می آمد. روشن است که این تکرار آیه اول سوره برائت نخواهد بود زیرا آیه اول «برائه من الله »بیانگر اعلام برائت به مشرکان است تا آنان وظائف خویش را بشناسند و این آیه خطاب به مردم و مسلمین است که بدانند پس از چهار ماه چه برخوردی با عهدشکنان وآمادگی جهت این ماموریت الهی داشته باشند چنانکه می فرماید «و اذان من الله ورسوله الی الناس ».
بدین ترتیب بود که امیرمومنان(ع) در روز دهم ذی الحجه بر فراز جمره عقبه قرارگرفت و آیات آغازین سوره برائت را قرائت نمود و پیام الهی را در جمع مسلمین ومشرکان ابلاغ کرد.
همان پیام که بانی بزرگ کعبه ابراهیم خلیل الرحمن آن را در مقابل مشرکین فریاد کرد و آن را برای همیشه تاریخ در زندگی انسانها و فرزندان خویش به یادگارگذاشت چنانکه در قرآن کریم می خوانیم «و اذ قال ابراهیم لا بیه و قومه اننی براءمما تعبدون الا الذی فطرنی فانه سیهدین وجعلها کلمه باقیه فی عقبه »:
ای رسول ما یاد آر وقتی را که ابراهیم با پدر و قومش گفت ای بت پرستان من ازمعبودان شما سخت بیزارم و جز آن خدائی را که مرا آفریده و البته ما را هدایت خواهد کرد نمی پرستم و این خداپرستی را بر همه فرزندان خود کلمه ماندگار وباقی قرار داد و بر این اساس امامان معصوم، فرزندان راستین ابراهیم(ع) برائت ازطاغوت ها را در کنگره حج توجه می داده و خود بدان عمل نموده و مردم را به سوی ولایت راستین اولیاء الهی فراخواندند.
نمونه های ذیل از آن موارد است:
الف سخنرانی امام حسین(ع) در سرزمین منی
امامان معصوم به پیروی از پیامبراسلام(ص) و امیر مومنان(ع) سعی می نمودند که از اجتماع مسلمین در حج استفاده لازم را جهت روشنگری مردم بنمایند و آنان را از مستکبران و طاغوتهای زمان خویش برحذردارند. از جمله در تاریخ می خوانیم: دو سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین(ع) درسرزمین منی از تعداد زیادی از بنی هاشم و اصحاب رسول گرامی(ص) و دیگر مسلمانانی که به خوبی معروف بودند، دعوت به عمل آورد و در جمع آنان که به هفتصد نفرمی رسید به سخنرانی پرداخت و پس از حمد و سپاس الهی فرمود: فان هذا الطاغیه قدصنع بنا وبشیعتنا ما علمتم و ... شما از کارهای این طاغوت مطلع هستید که باشیعیان ما چه برخوردی داشته است از شما درباره چیزی سؤال می کنم اگر آن را راست بدانید مرا تصدیق کنید و پس از برگشتن به وطنهای خویش به کسانی که به آنان اعتماد دارید آن را ابلاغ کنید زیرا می ترسم حق فراموش شود سپس آیات و روایات پیامبر(ص) را که در فضیلت اهل بیت وارد شده است برخواند و همه سخن به تصدیق حضرت گفتند سپس حضرت فرمود شما را قسم می دهم آیا می دانید که رسول گرامی روز عیدغدیر علی(ع) را به ولایت و جانشینی خویش منصوب نمود و فرمود که حاضرین به غائبان برسانند همه گفتند آری این را می دانیم که در اینجا آنان را طبق فرموده پیامبر(ص) متوجه مسئولیت سنگین خویش نموده تا پس از حج آن را به تشنگان حقیقت وطالبان کوثر ولایت هدیه کنند.
ب بی اعتنائی امام زین العابدین(ع) به عبدالملک در حال طواف
علامه مجلسی ازامام باقر(ع) نقل می کند که عبدالملک در حال طواف خانه خدا بود و امام زین العابدین(ع) در پیشاپیش او و بی اعتنای به قدرتش طواف می نمود عبدالملک که آن حضرت را نمی شناخت یا تجاهل می کرد، پرسید «من هذا الذی یطوف بین ایدینا ولایتلفت الینا» این کیست که بی اعتنای به ما در مقابل و پیش روی مان طواف مینماید؟
گفته شد علی بن الحسین 8 است دستور داد که حضرت را به نزدش آورند هنگامی که حضرت را مشاهده نمود گفت ای علی بن الحسین من قاتل پدرت نیستم چرا به نزد مانمی آیی امام فرمود قاتل پدرم زندگی دنیائی اش را بهم زد اما در عوض پدرم آخرت قاتلش را تباه نمود. «فان احببت ان تکون کهو فکن »: اگر تو نیز دوست داری همانند او آخرت خویش را تباه کنی آنگونه باش.
و در همین راستاست که حضرت، فرزدق، شاعر دربار هشام را به پاس آن چکامه که درمکه و در حمایت از اهل بیت و ولایت راستین علوی سرود تشویق نموده و او را بر این کار می ستاید زیرا که ترویج ولایت و برائت از ستمگران اصلی است که در همه جا موردرضایت و قرب الهی می باشد.
ج خطابه پرشور امام صادق(ع) در مکه سید ابن طاووس به سند معتبر از امام صادق(ع) این چنین نقل می کند: در یکی از سالها هشام بن عبدالملک به حج آمده و من نیز در خدمت پدرم به حج رفته بودم در یکی از روزها در جمع مردم گفتم حمد و سپاس خدائی را سزد که محمد(ص) را به حق به پیامبری فرستاد و ما را بواسطه آن حضرت گرامی داشت پس مائیم برگزیدگان خدا بر خلق او و شایستگان از بندگان او وجانشینان خدا در زمین فالسعید من اتبعنا والشقی من عادانا وخالفنا نیک بخت کسی است که از ما پیروی کند و بدبخت کسی است که با ما دشمنی کند و به مخالفت مابرخیزد این سخنرانی که بیانگر موضع امام صادق(ع) و امام باقر(ع) بود آنهم دراجتماع شکوهمند مکه که از نقاط مختلف بلاد اسلامی در آنجا حضور یافته بودند موجب شد که هشام پس از مراجعت از مکه پیکی بسوی فرماندار مدینه بفرستد و آن دو امام بزرگوار را به نزد خود فرا خواند زیرا بیش از همه طاغوت زمان هشام بن عبدالملک از آن سخنرانی احساس خطر کرده و آن را به عنوان پیام ولایت علوی و برائت ازستمگران تلقی نموده که اینچنین به موضع گیری تندی علیه آن دو بزرگوار اقدام می کند.
در همین راستا امام باقر(ع) می فرماید تمام الحج لقاء الامام: کامل شدن حج به ملاقات با امام است و نیز فرمود به مردم دستور داده شده است که بسوی این سنگهابیایند و دور آن طواف نمایند سپس بنزد ما بیایند و همبستگی و ولایت پذیری خویش را بر ما عرضه بدارند.