موسوعة جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی،
الموسوعة الفقهیة [الکویتیة]،
موسوعة الفقه الاسلامی طبقا لمذهب اهل البیت(علیهم السلام)
شیخ خالد غفوری
مقدمه
گنجینه کتب فقهی در طول تاریخ خود (حدود هزار سال) سرشار از ده ها اثر و تالیف گران سنگ و بی نظیر است و از ویژگی های نمایان این دوران میراث فرهنگی، ظهور اندیشه های ناب و ریشه دار است.
فقهای عالی قدر ما برای تدوین فقه به یک شیوه عمل نکردند، بلکه از جهات مختلف با یکدیگر تفاوت داشته اند:
1. حجم و مقدار بحث
برخی تلاش می کردند همه مطالب و ابواب و مسائل و فروع یا اکثر آنها را بنویسند، مانند شیخ طوسی، اما بعضی دیگر به اختصار وفشرده نویسی رو آوردند، مثل ابوعباس حلی، معروف به ابن فهد که کتاب موجز را نگاشت.
2. محتوا و سطح بحث
برخی نوشته ها بیانگر مجموعه ای از فتاوا و احکام شرعی است، مانند: نهایه شیخ طوسی؛ در عین حال عده ای دیگر از فقها در بعضی تالیفاتشان، راه و روش استدلال و بیان دلیل و مدرک احکام شرعی را برگزیدند.
3. شیوه نگارش و بیان
برخی تالیفات شرح کتاب دیگران است، و بعضی دیگر تالیف و تدوین جدا و مستقل است. فقهایی نیز راه نظم را برگزیدند و عده ای دیگر شیوه های دیگر را.
به هر شکل این گونه نوشته ها دربردارنده نظریه ها و گرایش ها و روش های متنوع فقهی و مشتمل بر مطالب علمی فراوان است.
اما این میراث فرهنگ اسلامی، در حصار تقلید باقی ماند و در هاله ای از کهنگی پوشیده شد و فقه از حرکت چرخه نوین بیان وشیوه های جدید نگارش عقب ماند و باعث شد که علم فقه از بقیه علوم زنده کنار زده شود، در نتیجه فقه به صورت اندیشه های متراکم وانباشته ای در آمد که در کتابخانه های قدیمی و تاریخی نگهداری شود و به جز تعداد اندکی فرهیخته و فقیه کسی به سراغ آن نرود.
شیوه موسوعه نگاری در فقه
زنده نگه داشتن میراث فرهنگ کهن فقه و باز آفرینی آن و هم طراز قرار دادنش با دانش های دیگر، کار ساده و کوچکی نیست و به ثمرنشاندن آن تنها با تشکیل همایش و گردهمایی علمی یا کارهای سریع و زود گذر میسر نمی شود؛ بلکه نیازمند کار سترگ تاریخی است که تلاشی پیوسته و خستگی ناپذیر به دنبال داشته باشد تا از این طریق بتوان غبار کهنگی سده های گذشته را زدود.
از مهم ترین طرح های بزرگ و تاریخی، تدوین و نگارش فقه به شیوه دانشنامه ای و دائرة المعارف است که امروزه بسیار مورد توجه وعنایت است. شیوه دائرة المعارف نویسی از شیوه های ارزنده ای است که در نشر فرهنگ و دانش در سطح گسترده مورد توجه است؛زیرا به علت فراوانی و گسترش و تحول سریع علوم، آگاهی از آنها برای هر کسی آسان نیست. از این رو، فایده تدوین علم فقه بر اساس شیوه نوین الفبایی دانسته می شود.
این روش تالیف ، در آغاز امری آسان می نماید؛ چرا که بیش از جمع آوری اطلاعات از مصادر و منابع نیست که در ضمن عناوین متعدد قالب گرفته، اما در دائرة المعارف به ترتیب الفبایی نوشته می شوند و چه بسا در مواردی به تغییر ساختاری عبارت نیاز پیدا کنند.اما کاردانان و دست اندرکاران شیوه تدوین علوم به شکل دانشنامه ای، به خوبی از سختی کار و انبوه مشکلات چنین کاری آگاهند؛ به ویژه در فقه اهل بیت(ع) با آن حجم بسیار وگستردگی فراوان مباحث و مطالب و فزونی و گوناگونی آرا و اختلاف گرایش ها وبرداشت های فقهی. از سوی دیگر با تراکم مصادر و تعداد بی شمار آنها و تغییر زبان بر اثر گذشت زمان، کار دشوارتر می گردد. چنانچه انگیزه موسوعه نویس، دسترسی به آخرین اطلاعات و دانسته ها و احاطه بر همه مطالب باشد، همچنین مخاطب وی افرادی فراتر ازسطح عادی باشند یعنی دانش پژوهان و متخصصان تدوین و تهیه دائرة المعارف سخت تر می شود. بنابر این گزاف نیست اگرگفته شود: تدوین دانشنامه ای در راستای فقه تخصصی، کاری سترگ و پروژه ای عظیم و تاریخی است که قابل قیاس با تالیف و نگارش کتب دیگر نیست. با این حال اکنون بعد از مدتها انتظار فاضلان و پژوهشگران و پس از گذشت چند سال تلاش پیگیر و توانفرسا اولین جلد «موسوعة الفقه الاسلامی طبقا لمذهب اهل البیت(ع)» جایگاه خود را در کتابخانه ها یافته، اکنون برای معرفی این کار بزرگ و بااهمیت به گزارش برخی از ویژگی های برتر آن می پردازیم.
ویژگی های دائرة المعارف فقه اسلامی طبق مذهب اهل بیت(ع)
جلد نخست دائرة المعارف در 1423 ه . در قطع رحلی در حدود 500 صفحه به چاپ رسیده است.
دائرة المعارف به منظور عرضه آراء فقهی اهل بیت(ع) تدوین شده، ضمن آن به بررسی و نقل دیدگاه های فقهی مذاهب دیگر نیزاهتمام ورزیده است. شاید اکنون وقت بررسی و ارزش یابی این دائرة المعارف نرسیده باشد و باید انتظار کشید تا جلدهای دیگر آن منتشر شود اما از آن جا که نخستین جلد حاوی نکات ارزنده ای است، می توان با نگاهی گذرا به مطالبی در خور دست یافت.
این کتاب بیست و چهار عنوان دارد که با «ائمة» آغاز و با «آنیة» ختم می گردد. همان گونه که در شیوه نو دائرة المعارف نویسی معمول است، این موضوعات به ترتیب الفبا تنظیم شده اند اما موضوعات به یک شیوه نیستند؛ بلکه:
1 . بعضی عناوین مانند: «آمین» و «آنیة» مستقل و مفصل مورد بحث قرار گرفته است.
2 . برخی فشرده و مختصر آمده، مانند: «آجر» و «آفاقی».
3 . پاره ای نه چندان گسترده و نه چندان مختصر بحث شده مثل: «آداب» و «آلات».
4 . برخی اصطلاحات به بحث های اصلی ارجاع داده شده اند مانند: «آباء» و «آمة».
ویژگی های این موسوعه زمانی آشکار می شود که با دو دائرة المعارف مهم دیگر جهان اسلام در دو بعد محتوا و ساختار، مقایسه شود؛ زیرا شالوده نگارش دانشنامه بر این دو پایه استوار است.
از این رو ابتدا آن دو موسوعه را معرفی اجمالی می کنیم، سپس ویژگی های این موسوعه را با مقایسه با آن دو بیان می نماییم.
موسوعه جمال عبدالناصر
این دائرة المعارف که در 1368 ه . نخستین جلد آن نشر یافت ، در صدد مقایسه بر اساس آرا و دیدگاه های مذاهب زیر است:
حنفی، مالکی ، شافعی ، حنبلی ، شیعی دوازده امامی ، زیدی ، اباضی و ظاهری که با موضوع «آبد» شروع شده است.
الموسوعة الکویتیة
انتشار اولین جلد در 1400 ه . آغاز شد و تا کنون به بیش از 40 جلد رسیده و همچنان برای انتشار جلدهای باقی مانده تلاش می شود. این دائرة المعارف فقط به بررسی آراء مذاهب چهارگانه زیر اکتفا کرده است:
حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی که با اصطلاح «ائمة» آغاز می شود.
مقایسه و بررسی
انگیزه ما در این پژوهش، مقایسه همه محتوا و شیوه دائرة المعارف ها نیست؛ بلکه در صدد تحلیل روش هر یک از این موسوعات هستیم. هدف از این کار دستیابی به شیوه دائرة المعارف نویسی فقهی است که از طریق شناسایی نقاط ضعف و قوت دائرة المعارف هاامکان پذیر است.
مقایسه و مقارنه را در ضمن چند محور بررسی می کنیم:
نخست: فراگیر بودن اصطلاحات
مجموع عناوین جلد نخست دائرة المعارف فقه اسلامی تا عنوان «آنیه» 24 اصطلاح است، در حالی که دائرة المعارف کویتی تا همین مقدار 19 و جمال عبدالناصر هشت عنوان دارد.
دوم: ضابطه انتخاب اصطلاح
انتخاب عنوان برای موضوع بحث، کار ساده ای نیست بلکه تابع قانون و معیار است. دقت و حساسیت انتخاب موضوع را می توان ازمیان عناوینی که در جلد اول آمده مشاهده نمود در حالی که دائرة المعارف عبدالناصر و کویتی دارای عناوینی هستند که برای قرارگرفتن بر تارک مطالب شایستگی ندارند؛ زیرا فاقد ویژگی عنوان بودن هستند. به عنوان نمونه لفظ «آل»(1) که در هر دو موسوعه آمده خصوصیت فقهی ندارد و صرف آمدن آن در بحث «الوقف» یا«الوصیة» شایستگی اختصاص یافتن برای عنوان موضوعی را پیدانمی کند زیرا لفظ ی است مانند: «قوم» یا «بنو فلان». اما برای «آلالبیت» یا «آل محمد» شان عنوانی قرارداده نشده و تردیدی برای شایستگی آن وجود ندارد زیرا دارای ریشه و منشا قرآنی و حدیثی و فقهی است. اضافه بر این، اصطلاحی است که ذهن مسلمانان باآن مانوس و مالوف است.
همچنین در دائرة المعارف کویتی عنوان «آداب الخلاء»(2) آمده، روشن است آدابی که در فقه است بسیارند و شامل خیلی ازابواب فقه می شوند، بنابراین چه خصوصیت و برتری برای «آداب الخلاء» در مقابل «آداب البیع و الشراء» و یا «آداب السفر» وآداب دیگر وجود دارد؟!
مناسب بود که عنوان را مطلق انتخاب می نمودند، نظیر آنچه در دائرة المعارف فقه اسلامی آمده است(3).
در دائرة المعارف جمال عبدالناصر نیز عنوان «آسن» آمده در حالی که اصطلاح «آجن» مشهورتر است.
سوم: تقسیم بندی اصطلاحات
تقسیم بندی اصطلاحات یک عنوان به صورت دو، سه یا چهارتایی بایستی براساس قواعد پایه ریزی شود. در غیر این صورت امتیازروشمند بودن از بین می رود.
از ویژگی های بارز دائرة المعارف فقه اسلامی برخورداری از تقسیم بندی منطقی است که چگونگی آن در مقدمه کتاب بیان شده است.
دائرة المعارف کویتی بر عناوینی تکیه ورزیده و برخی را اصلی یا فرعی قرارداده اما مناسب بود آنها را جزو عناوین دلالت کننده قرارمی داد، به عنوان نمونه پژوهشگر هنگام مطالعه عناوینی از قبیل «آباء»(4) در می یابد که این موضوع با افراد زیر مجموعه آن پیوندو هماهنگی ندارد. شیوه داشتن اقتضا می کند بحث «آباء» به عنوان «اب» ارجاع داده شود.
همچنین آوردن «آبار»(5) با صیغه جمع مناسب نیست و مقتضای ذوق و سلیقه این است که به عنوان «بئر» ارجاع داده می شد.
افزون بر این، به مواردی بر می خوریم که بحث آنها به موضوعاتی ارجاع داده شده که در جلدهای دیگر نیامده است، به عنوان نمونه:«آکلة»(6) به «اکلة» ارجاع داده شده اما این عنوان در دائرة المعارف کویتی نیامده بلکه عنوان «اکولة» آمده که واضح است ربط ی به «آکلة» ندارد.
دائرة المعارف جمال عبدالناصر به تقسیم بندی اصطلاحات و عناوین اهمیت نداده؛ بلکه به عناوین به یک گونه نگریسته و همه رااصلی قلمداد نموده است، و بحث را در عنوانی که بر می گزیند به پایان می رساند ؛ فقط در موارد بسیار اندک به عناوین دیگر ارجاع داده است. این نکته اشکال بزرگی است که بر روش دائرة المعارف عبدالناصر وارد است در حالی که دائرة المعارف کویتی اجمالا ازاین اشکال دوری گزیده است مگر اشکالات و ملاحظاتی که بیان کردیم.
چهارم: ساختار بحث
از امتیازات تدوین به روش موسوعه ای ، شیوه تنظیم مطالب در یک ساختار فنی است. دائرة المعارف فقه اسلامی برخوردار ازساختاری ارزنده است به شکلی که در بردارنده فروع و مطالب فقهی است، نیز مشتمل بر مطالب علمی فراوانی است .
اینک می توان از میان نمونه های زیر برخی از این خصوصیات را مشاهده نمود.
نمونه اول
در اصطلاح آنیه در ذیل قسمت ثانیا - احکام آمده است:
«تقع ال آنیة موردا لاحکام فقهیة العدیدة یمکن تقسیمها:
تارة من حیث الموضوع الی ما یتعلق بال آنیة من حیث المادة، ای بالنظر الی ذاتها و ما صنعت منه ککونها من الذهب و الفضة او الموادالنفطیة او غیر ذلک، و الی ما یتعلق بال آنیة من حیث الحالات الطارئة علیها کتنجسها او غصبیتها، و الی ما یتعلق بال آنیة من حیث هی.
و اخری من حیث نوع الحکم الی حکم استعمالها و حکم الاقتناء لها او التزیین بها، او تعلق الزکاة بها و غیر ذلک.
و فیما یلی نسیر فی البحث طبق التقسیم الاول:
فنبحث اولا عن احکام ال آنیة بالنظر الی ذاتها: تارة من حیث استعمالها، و اخری من حیث سائر الاحکام.
ثم نبحث ثانیا عن احکام ال آنیة من حیث الحالات الطارئة علیها.
ثم نبحث ثالثا عن جملة من آداب ال آنیة من حیث هی.»(7)
وقتی این مطلب را با دو دائرة المعارف دیگر مقایسه کنیم، وجه تفاوت نمایان می شود. دائرة المعارف عبدالناصر وقتی بحث «آنیه»(8) را آغاز می کند ابتدا «مدلول کلمه» را بیان کرده، سپس در بخش «احکام استعمال ال آنیة» تعدادی از فروع را آورده که آنها را از همدیگر جدا نکرده و عنوان مستقلی برایشان قرار نداده است. آن گاه موضوع را با «اختلاط الاوانی» به پایان می رساند.
در دائرة المعارف کویتی «آنیة»(9) مشتمل بر بخشهای زیر است:
«اولا: التعریف».
«ثانیا: احکام النیة من حیث استعمالها» که در این بخش درباره انواع هفتگانه ظروف و ظروف غیر مسلمانان سخن به میان آمده».
«ثالثا: حکم اقتناء آنیة الذهب والفضة».
«رابعا: حکم اتلاف آنیة الذهب والفضة».
«خامسا : زکاة آنیة الذهب والفضة».
این شکل ساختار گرچه برتری بسیاری بر دائرة المعارف عبدالناصر دارد اما ملاحظات زیر بر آن وارد است:
1. در نوع هفتم ظروف آمده: «الاوانی من غیر ما سبق» که چنین عنوانی غیر فقهی بوده و استفاده از آن درست نیست؛ مگر این که راهی برای اسم گذاری باقی نمانده باشد. اضافه بر این بین نوع هفتم و نوع چهارم: «ال آنیة النفیسة من غیر الذهب والفضة» آمیختگی وجود دارد.
2. ظروف را به دو قسم تقسیم کرده است:
الف. ذات گرانبها.
ب. ساخت گرانبها.
این تقسیم علاوه بر آنکه فراگیر نیست با تقسیم بندی اصلی ناسازگار است، زیرا عنوان بخش برای بیان احکام ظروف از حیث ذات وماده قرار داده شده است نه ساخت آنها.
3. موضوع بخش سه و چهار و پنج، در باره احکام نوع خاصی از ظروف است یعنی طلا و نقره، و این بحث در راستای موضوع بخش اول و دوم قرار ندارد.
نمونه دوم
در دائرة المعارف فقه اسلامی در ذیل عنوان «آلات» این بخشها آمده است:(10)
«اولا- التعریف».
«ثانیا- الحکم الاجمالی» و آن به دو بخش تقسیم می شود:
الف- بیان کلی در باره احکام آلات به صورت گسترده.
ب- بیان احکام اجمالی آلات به حسب عناوین جزئی که در زیر مجموعه آن 21 عنوان قرار دارد. در حالی که بحث «آلات» در دائرة المعارف عبدالناصر(11) پنج عنوان جزئی دارد و در موسوعه کویتی(12) حاوی موضوعات زیر است:
«التعریف».
«أولا- الحکم التکلیفی لاستعمال ال آلات» که تحت این عنوان اسباب حرمت بیان شده است:
«أ- المادة المصنوعة منها الالة»
«ب- الغرض الذی تستعمل له»
«ج- ما تختص به الالة من اثر»
«د- التکریم»
سپس عناوین زیر به تفصیل آمده است:
«آلات اللهو واللعب»
«آلة الذبح وآلة الصید»
«آلات الجهاد»
«آلات استیفاء القصاص والقطع فی السرقة»
«آلات الجلد فی الحدود والتعازیر»
«ثانیا- آلات العمل و زکاتها».
«ثالثا- آلة العدوان واثرها فی تحدید نوع الجنایة».
اشکالات زیر بر شیوه موسوعه کویتیه در خصوص این مدخل وارد است:
1. شماره گذاری موضوع بعد از تعریف آغاز شده لیکن در بحث آنیه شمارش موضوعات از خود تعریف است، بدین گونه: «أولا: تعریف».
2. در بخش «الحکم التکلیفی لاستعمال آلات» قسمت «ب» درباره حکم فروش اسلحه است، و واضح است که فروختن، استفاده واستعمال نیست. از این رو قرار گرفتن آن زیر چنین عنوانی صحیح نیست. همین ایراد در قسمت «د» وارد است زیرا فروش ابزار علمی را منع کرده که ربطی به استعمال ندارد.
3. فقط به پنج عنوان خاص از آلات اشاره شده و واضح است که این تعداد اندک اند، و شاید مراد اشاره به مهمترین آنها است.
4. شایسته بود بخش دوم و سوم یعنی «آلات العمل و زکاتها» و «آلات العدوان واثرها فی تحدید نوع الجنایة»، را با عناوین پنج گانه بیاورد و دلیلی برای جدا نوشتن آنها نیست.
نمونه سوم
عنوان «آبار» در دائرة المعارف کویتی(13) به شش مبحث تقسیم شده است:
النموذج الثالث:
ورد فی الموسوعة الکویتیة عنوان (آبار)(14)، وقد قسم البحث فیه الی ستة مباحث:
المبحث الاول : تعریف ال آبار وبیان احکامها العامة.
المبحث الثانی: حفر الابار لاحیاء الموات وتعلق حق الناس بمائها.
المبحث الثالث : حد الکثرة فی ماء البئر، واثر اختلاطه بطاهر، وانغماس آدمی فیه طاهر او به نجاسة.
المبحث الرابع : اثر وقوع حیوان فی البئر.
المبحث الخامس : تطهیر ال آبار وحکم تغویرها.
المبحث السادس : آبار لها احکام خاصة.
که نکات ذیل به این تقسیم بندی وارد است:
1. چنین تقسیمی از مباحث یک مقاله، شبیه ساختار مطالب کتاب است و معمولا این شیوه به کار برده نمی شود مگر به ناچار.
2. در بخش نخست، احکام و تعریف در یک جا آمده در حالی که این دو عنوان با یکدیگر همسویی ندارند.
3. احکام عام این عنوان مطرح نشده، تنها به برخی اشاره شده است.
4. در مباحث بعدی نیز به بیان احکام پرداخته اند ؛ پس به چه دلیل آنها را مستقل و در برابر موضوع اول آورده اند؟! مگر این که گفته شود منظور بر شمردن تفصیلی احکام است؛ با این فرض هم تصریح به آن ضروری است.
5. در بخش سوم، گویا نویسنده در تنگنا افتاده و نتوانسته است عنوانی مختصر و گویای احکامی که در صدد بیانشان است انتخاب کند.
نمونه چهارم
در تقسیم موضوع «آل»(15) به شیوه ای که در «آبار» داشته و آن را به پنج بخش تقسیم کرده بود عمل کرده که نکات زیرقابل توجه است:
1. در بخش دوم: «احکام ال آل فی الوقف و الوصیة» عنوان «المراد بآل محمد(ص) عامة» آمده است و به دنبال آن چهار عنوان دیگرآورده که به «آل البیت» مربوط می شوند؛ در حالی که همه این پنج عنوان با موضوع بخش دوم هماهنگی ندارند. در ادامه، بخش سوم مقاله به «موالی آل البیت و الصدقات» اختصاص یافته، در پی آن، دو عنوان دیگر آمده: «دفع الهاشمی زکاته لهاشمی» و «عمالة الهاشمی علی الصدقة باجر منها» که این دو موضوع نیز ربط ی به بحث بخش سوم ندارند.
همچنین به دنبال بحث پنجم «الصلاة علی آل النبی صلی الله علیه و آله» سه عنوان نوشته شده که همگی در ردیف عنوان بخش اند ودلیلی ندارد که زیر مجموعه آن قرارداده شوند.
2. همه بحث «آل» در نه صفحه و نیم آمده، و نزدیک به هفت صفحه آن متعلق به احکام «آل البیت» است. معلوم نیست به چه دلیل عنوان «آل البیت» را مستقل نیاورده؛ در حالی که می توانست آن را به صورت اصطلاح جداگانه ای بیاورد، یا لااقل بخشی را به عنوان «احکام متعلقة بآل البیت» اختصاص دهد.
3. در ضمن عناوین دو مورد آمده که یکی : «المراد ب آل محمد عامة» و دیگری «آل محمد الذین لهم احکام خاصة» است.
سؤال: آنهایی که در موضوع اول آمده اند آیا حکم خاصی شاملشان نمی شود، و این احکام فقط مربوط به کسانی است که در ذیل عنوان دوم آمده اند؟! می دانیم کسانی که در هر دو موضوع از آنها نام برده شده «آل علی»، «آل عباس»، «آل جعفر»، «آل عقیل» و «آل حارث»هستند و فقط «آل ابی لهب» به موضوع اول اضافه شده و در موضوع دوم، «موالی» و «ازواج» اضافه شده، هر چند مورد اتفاق نیستند.
سپس حکم عنوان دوم که حرمت صدقه باشد، در ذیل بیان شده و نویسنده دوباره آن را جداگانه با عنوان «حکم اخذ آل البیت من الصدقة» آورده، این روش خواننده را آشفته کرده و به چالش می اندازد.
4. مناسب بود همان طور که در دائرة المعارف فقه اسلامی آمده است بحث «آلالبیت» به دو بحث: مفهوم و مراد از «آلالبیت»، و احکام مربوط به آنها تقسیم شود.
پنجم: وحدت سیاق بحث
یکپارچگی سیاق و داشتن ساختاری از پیش تعیین شده از ویژه گی های دائرة المعارف فقه اسلامی است، به نحوی که مقالات ابتدا بابحث های تصوری تعریف موضوع و مواردی که با آن در ارتباط است آغاز می شود، بعد به بیان بحث های تصدیقی احکام شرعی و ملحقات آنها می پردازد. سپس هر یک از این بحث ها به فروعی تقسیم می شوند.
بحث های تصوری هم معمولا با تعریف شروع می شود که به تعریف لغوی و اصطلاحی تقسیم می گردد، و چه بسا به توضیح بعضی مطالب بینجامد؛ همان گونه که در بحث آنیه در بخش ایضاحات چهار نکته را برای روشن شدن زوایای موضوع و تعریف آن بیان کرده است. از این قبیل است آنچه در بخش «اسماء الائمة و تاریخهم» در بحث «ائمه» آمده؛ زیرا مقصود پرداختن به همه ابعاد موضوع است که در آن جا دلیل پرداختن به این بخش و ارتباطاش با بحث های گذشته و پیوند آن با فقه به روشنی بیان شده است. اکنون مقداری از آنچه را که ذیل آن بخش آمده، می آوریم:
«لقد اوضحنا ان الائمة بالمعنی الخاص قد حدد شرعا علی نحو القضیة الخارجیة، فلابد من بیان مصادیق هذا المفهوم التی تنحصر فی الائمة الاثنی عشر(ع)، و قد نص النبی(ص) علی ان عدد الائمة الذین یلون من بعده اثنا عشر کما روی عنه ذلک اصحاب الصحاح والمسانید...»(16).
در موسوعه در ذیل هر عنوان بخشی را با عنوان «الالفاظ ذات الصلة» ملاحظه می کنیم که این الفاظ برای روشن شدن بهتر محدوده موضوعی که از آن بحث می شود آورده می شوند، به همین خاطر بین آنها و عنوان اصلی پیوند و ارتباط ملاحظه می شود، از این رو دربحث «آداب» در بخش «الالفاظ ذات الصلة» ارتباط و پیوند بین آداب و اخلاق، نیز میان آداب و سنن را مشاهده می کنیم که به عنوان نمونه آنچه را در باره ارتباط اول بیان شده می آوریم:
«الاخلاق: و هی قد تطلق بمعنی الافعال و ال آداب الحسنة، و بهذا فهی قد ترادف ال آداب بالمعنی اللغوی او تکون قسما منها، وقدتطلق بمعنی الملکات النفسانیة الراسخة فی النفس فتکون هی منشا ال آداب و مقتضیها».
به افعال(17) و آداب نیک «اخلاق» می گویند. این معنا مترادف با معنای لغوی «آداب» یا یکی از اقسام آن است. و گاهی به معنی ملکات نفسانی که در درون انسان راسخ شده به کار می رود که در نتیجه «اخلاق» سرچشمه و منشاء «آداب» می گردد .
گرچه چنین شیوه ای را در دائرة المعارف کویتی هم ملاحظه می کنیم؛ اما از دقت برخوردار نیست. همچنان که با مشاهده عناوین دیگربه فاصله و اختلاف بسیار بین روش هایی که قبلا به برخی اشاره شد، پی می بریم.
ششم: دقت در تعریف مدخل
دائرة المعارف و هر نوع دانشنامه ای در نگرش عصر حاضر دارای دو عنصر تشکیل دهنده است: عنوان و بحث.
عنوان و مدخل کلید بحث است و به اعتبار آن که برای رسیدن به اطلاعات مطلوب از آن مدد می گیریم از اهمیت و نقش ویژه ای برخوردار است. دائرة المعارف فقهی از این قاعده جدا نیست، بلکه نقش عنوان و اصطلاح در این دائرة المعارف بیش از بقیه دانشنامه های علوم است؛ زیرا عنوان در بیشتر موارد موضوع حکم شرعی است و این بر ارزش و اهمیت آن می افزاید. بنابراین لازم است، محدوده مفهوم و اصطلاح بیان شود. به همین جهت دائرة المعارف فقه اسلامی عنایت ویژه ای برای عنوان بحث و تعریف لغوی و اصطلاحی قائل شده، رابطه بین آن دو را مشخص می کند، و این که آیا معنای اصطلاحی دارد؟ واضح است که بررسی چنین مسایلی مبنا و دلیل می خواهد و نیازمند شناخت موارد استعمال لغوی و فقهی است. بنابراین گزینش مدخل ها، کاری است علمی،وعنوانی تشریفاتی یا برای تبرک یا هماهنگی با دائرة المعارف های دیگر نمی باشد. نیز برای یافتن ریشه لغت و صیغه و موارد استعمال ومعنای آن، حساسیت لازم مبذول شده است که با ذکر دو نمونه این نکته را روشن می کنیم:
نمونه اول:
در تعریف لغوی «آداب» آمده است:
«و اما معنی الادب فقد ذکروه بعدة بیانات، منها:
1 . الظرف و حسن التناول، و قد ذکره الفیروز آبادی.
2 . ملکة تعصم من قامت به عما یشینه، حکاه فی تاج العروس عن شیخه.
3. انه یقع علی کل ریاضة محمودة یتخرج بها الانسان فی فضیلة من الفضائل، قاله ابو زید.
4. استعمال ما یحمد قولا و فعلا، او الاخذ، او الوقوف مع مستحسنات، او تعظیم من فوقک و الرفق بمن دونک، حکی عن التوشیح.
5. حسن الاخلاق و فعل المکارم، حکی عن الجوالیقی.
6. ادب النفس و الدرس، ذکره البطلمیوسی».
سپس سعی می شود خواننده را به نتیجه برساند تا مقدمات بحث را برای وی فراهم سازد، وی می نویسد:
«و ادق هذه التعابیر اولها، بل اشملها کما نبه علیه فی تاج العروس. فحقیقة الادب هی الظرافة فی الاداء و حسن التناول، و اما سائر التعابیرفهی اما بیان للاثر، او بیان لموارد الاستعمال، و لیست معانی فی مقابل ما ذکره من قبیل اطلاق ال آداب علی علوم العربیة و ان کان هذا الاطلاق مولدا حدث بعد الاسلام؛ لذا قیل فی تعریف الادب: انه علم یحترز به عن الخلل فی کلام العرب لفظا او کتابة. و علوم الادب عند المتقدمین اصولها: اللغة و الصرف والاشتقاق و النحو و المعانی و البیان و العروض و القافیة و فروعها: الخط و الانشاء والمحاضرات و البدیع».
سپس می افزاید:
«وقد یراد بال آداب مطلق علوم اللغة و حتی غیر العربیة، بل قد تطلق علی سائر العلوم او علی خصوص المستظرف منه؛ و لعل المناسبة فی هذا الاطلاق و الحیثیة الملحوظة فیه هی ظرافة الکلام و حسن ادائه، لذا قیل فی تعریفه: بانه عبارة عن معرفة ما یحترز به عن جمیع انواع الخطا... کما ان اطلاق التادیب علی تعلیم ال آداب باطلاقاتها المختلفة سعة وضیقا و علی التهذیب، و علی العقوبة والمجازاة علی الاساءة، یتناسب مع الظرافة ایض؛ لما یترتب علی ذلک من الظرافة، و ان امکن ارجاعه الی الدعاء».
هنگامی که نویسنده می خواهد معنای اصطلاحی را توضیح دهد بعد از سه صفحه تعریف می گوید:
«و یتخلص من مجموع ما تقدم: ان الاطلاق الشائع فی الفقه لل آداب یراد به خصوصا عند اضافتها الی عنوان من العناوین الواقعة متعلقا لحکم شرعی ما یکون به کمال ذلک العنوان و حسنه و مطلوبیته شرعا ، و هذا یعنی اخذ حیثیتین فی مفهومه:
أ- ان یکون الادب بهذا المعنی اضافی؛ ای صفة و هیئة لفعل او موضوع شرعی.
ب- ان یکون دخیلا فی کمال ذلک العنوان و حسنه و مطلوبیته شرعا، سواء کان الزامیا او غیر الزامی»(18).
چنین توجه و عنایت خاصی نه تنها خدمت به علم فقه است بلکه به لغت عرب خدمت بزرگی شده است، زیرا یافتن چنین اطلاعاتی درمعجم یا لغت نامه و یا هر نوع دانشنامه ای دیگر سخت است.
نمونه دوم:
در اصطلاح «الآلبیت» 16 صفحه برای تعریف لغوی و اصطلاحی اختصاص یافته و احکام مربوط به آن در نصف صفحه به صورت فشرده ذکر شده است. دلیلش این است که مهم در این جا فهمیدن مفهوم این عنوان است که مورد اختلاف شیعه و سنی است. از این رو در معنای اصطلاحی چنین آمده:
«المراد من «الآلبیت» لدی المسلمین بصورة عامة هم آل بیت النبی(ص)، و قد ثبتت لهم بعض الخصوصیات و الاحکام، و لیس المرادبیت السکنی، بالآلمراد بیت النسب. ولکن وقع خلاف بین الامامیة و اهالآلسنة فی تحدید دائرة هذا المفهوم خارجا و تعیین مصادیقه. وسیتضح ان هناک قدرا مسلما و متفقا علیه، و هم اصحاب الکساء الخمسة، لکن الاختلاف فی دخول غیرهم معهم»(19).
سپس بحث را در باره مفهوم این عنوان پی می گیرد که مراد از الآلبیت چه کسانی هستند و موضوع را در دو بخش کاوش می کند:
1 . دیدگاه شیعه
2 . دیدگاه اهل سنت.
از اهل سنت نه نظر را مطرح می کند و در ضمن دیدگاه ششم، چهار قول را بیان می کند که مجموع آرای اهل سنت درباره الآلبیت به 12 نگرش می رسد. آن گاه نویسنده به شکل منطقی به شرح و بیان هر دیدگاه می پردازد؛ بدین ترتیب که نخست دلایلی را که این اقوال بر آن مبتنی است، بیان می دارد، سپس اشکالات احتمالی را مطرح می کند.
هدف از بیان این مثال تاکید بر اهمیت علمی معنای اصطلاحی و نقش اثبات یک معنا و دلیالآن است و این که اثبات یا نفی معنای آن کمتر از فتوا و بیان احکام دینی نیست، زیرا سابقا گفتیم بیشتر این عناوین موضوع احکام شرعی هستند.
محور هفتم - فراگیر بودن مطالب
این ویژگی در دائرة المعارف فقه اسلامی نمایان است و بهترین نمونه آن بحث «آنیه» است که در 175 صفحه خواننده را با مطالبی روبرو می سازد که از مراجعه به مصادر و اطلاعات پراکنده دیگر بی نیاز می کند. همین بحث در دائرة المعارف کویتی در هفت صفحه ودر موسوعه عبدالناصر در نه صفحه آمده است.
محور هشتم - پیشینه تاریخی مسائل فقهی
دائرة المعارف فقه اسلامی آکنده از تاریخچه و سرگذشت مسائل فقهی است. با آوردن دلیل و شاهد، نخست به این پرسش پاسخ می دهد که پیدایش این مساله از چه زمانی بوده و چگونه مطرح شده، سپس به سرگذشت آن و مراحلی که طی نموده اشاره می کند.برای نمونه «حکم آنیة الذهب والفضة» پنج مرحله تاریخی را پشت سرگذارده:
1. دوره پیش از شیخ طوسی(ره). فقهای پیشین به حرمت خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره تصریح می کردند و سایر موارداستفاده و به کارگیری آنها را نمی گفتند.
2. شیخ طوسی(ره)، نخستین فقیهی است که به حرمت مطلق استعمال و نگهداری ظروف یاد شده تصریح کرده، علما از او پیروی نمودند، چه بسا فرمایش سید رضی(ره) از وجود چنین نظریه ای قبالآز ایشان پرده بر می دارد.
3. در دوره محقق حلی(ره) نیز علامه حلی(ره) در حکم به حرمت حفظ و نگهداری ظروف طلا و نقره ابتدا تردید می کند سپس قول به منع را بر می گزیند ولی حرمت استعمالآن باقی می ماند، از این رو شاهد ادعای عدم اختلاف نظر در حرمت مطلق استعمال هستیم.
4. عصر محقق اردبیلی. ایشان معتقدند اگر مخالفت با اجماع و ظاهر بعضی اخبار نبود قول به کراهت نیکو است ولی متیقن استفاده واستعمالآست نه مطلق نگهداری و حفظ، هر چند در این خصوص مقتضای احتیاط ترک است. چنین تردیدی در پیروان ایشان مثل سبزواری و مجلسی دیده می شود.
5. عصر حاضر، فقهای اخیر فتوایشان حرمت مطلق استعمالآست، بنا بر این گروهی حرمت را مخصوص خوردن و آشامیدن دانسته،سایر استعمالات را جایز می دانند گرچه برخی احتیاط نموده اند. بعضی قایل به مطلق تحریم در هر نوع استفاده شده اند(20).
شایان ذکر است اطلاع بر پیشینه تاریخی مساله فقهی، افق روشنی در برابر پژوهشگر و خواننده می گشاید، چه بسا بتوان با این روش ملاک درست تری برای ارزیابی دیدگاه های فقهی به دست آورد و میزان تاثیرپذیری فقها از همدیگر را مشخص کرد.
محور نهم - واقع نگری
با این که گستره بحث های دائرة المعارف فقه اسلامی بیان احکام از نظر اهل بیت(ع) است اما برای بیان دیدگاه فقاهتی مذاهب اسلامی دیگر دریغ نورزیده است.
مثلا در بحث «آمین» آمده:
«ذهب العامة الی ان التامین عقب الحمد فی الصلاة سنة، وذهب بعضهم الی وجوبه علی الامام فی الصلاة الجهریة، و اما فقهاؤنا فقد اتفقت کلمتهم علی عدم کونه سنة، بل عدم مشروعیته فی الصلاة، حتی اصبح ذلک موقفا واضحا للمذهب»(21).
در بحث «آجن» برای استدلال بر پاکی و پاک کنندگی آن به اجماع استناد شده و این که بین مسلمانان در این باره اختلافی نیست؛ مگرابن سیرین که قول به منع را برگزیده است(22). نیز به روایت جمهور در باره وضو ساختن پیامبر اکرم(ص) از چاه بضاعه استناد شده است(23) در بحث «آنیة» آمده:
«لا شک فی ان استعمالها [ آنیة الذهب و الفضة] فی الجملة محظور لذاته عند جمیع المذاهب المعروفة»(24).
سپس به مخالفت داود که تحریم را به نوشیدن اختصاص داده اشاره می نماید.
در بیان حکم ولوغ سگ آمده:
«و علی ایة حال فلا کلام عندنا و عند اکثر الفقهاء من العامة فی نجاسة الکلب عینا و نجاسة الاناء الذی ولغ فیه...»(25).
سپس می افزاید: این قوالآکثر عالمان است و از میان صحابه، حضرت علی(ع) و ابن عباس و ابو هریره به این قول قایل شده اند. از عروة بن زبیر همین روایت شده است، همین مطلب مورد نظر شافعی و ابو حنیفه و پیروان او و نیز رای ابو ثور و ابو عبید و احمد است.سپس از زهری و مالک و داود و ابن منذر قول به پاکی آبی را که سگ در آن ولوغ می کند نقل می کند.
به طور کلی به آرا و دیدگاه مذاهب دیگر اهمیت داده شده و به نظر امامیه بسنده نشده است. به رغم این که کتاب نگرش فراگیری به دیگر مذاهب ندارد و در صدد بررسی تطبیقی آنها نبوده است اما مساله ای را نمی یابید که بدون اشاره به رای اهل سنت نوشته شده باشد. دائرة المعارف کویتی با این که عنوان عامی برگزیده «الموسوعة الفقهیة» اما فقط به ذکر دیدگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت پرداخته و دیگر مذاهب اسلامی خصوصا فقه شیعه را به کلی حتی به صورت اشاره نیاورده است . شگفت آن که وقتی نویسنده مساله «اقفال باب الاجتهاد» را بررسی می کند به رغم این که با تمام مذاهب اسلامی غیر شیعی مخالفت کرده، از ذکر دیدگاه شیعه که قایل به باز بودن باب اجتهاد است تغافل و چشم پوشی می نماید و می نویسد:
«و الذی ندین الله علیه لابد ان یکون فی الامة علماء متخصصون، علی علم بکتاب الله و سنة رسوله و مواطن الاجماع... لترجع الیهم الامة فیما نزل بها من احداث و ما یجد من نوازل...».
و می افزاید:
«و لکنا نقول: ان القول بحرمة الاجتهاد و اقفال بابه جملة و تفصیلا لایتفق مع الشریعة نصا و روحا، و انما القولة الصحیحة هی اباحته بل وجوبه علی من توفرت فیه شروطه؛ لان الامة فی حاجة الی معرفة الاحکام الشرعیة فیما جد من احداث لم تقع فی العصور القدیمة»(26).
به رغم جرات فراوان نویسنده به نحوی که غیرت دینیش او را به دفاع از حق و انتخاب آنچه از ادله شرعی استنباط نموده وا داشته، بااین حال می بایست دیدگاه خود را با نظر مذهب اهل بیت(ع) تقویت می کرد مبادا تصور شود رای او بدعت یا قول منحصر به فرد است. پس چه دلیلی داشته است که تجاهل ورزد و عمدا این مطلب را به فراموشی بسپرد؟!.
مزیت دائرة المعارف عبد الناصر از آن جهت که یک موسوعه مقارن فقهی است این است که در حد امکان به دیدگاه های مذاهب اسلامی پرداخته است.
محور دهم - کیفیت و سطح علمی بحث
از امتیازات دائرة المعارف فقه اسلامی برخوردار بودن از سطح مطلوب در نحوه بیان احکام، چگونگی استدلال و انعکاس گرایش هاو نظریات فقهی است، به گونه ای که با بیان اجمالی و گذرا به موضوعات نمی پردازد.
هدف ما نقد موسوعات دیگر نیست؛ زیرا مخاطبین آنها با مخاطبین دائرة المعارف فقه اسلامی تفاوت دارند؛ بلکه غرض اشاره به این امتیاز است؛ زیرا این موسوعه برای خوانندگان متخصص است گرچه تلاش شده تا مطالب را با عبارت ساده و روان توضیح دهد. باذکر دو نمونه به بیان این مطلب می پردازیم:
نمونه اول: میزان استدلال
نکاتی که در بحث «التطهیر بآنیة الذهب و الفضة» وجود دارد نمونه ای است برای تبلور عمق و ژرفایی که در مطالب یافت می شود.
أولا: تقسیم گرایش های فقهی در پنج قول:
1. مطلقا صحیح.
2. مطلقا باطل.
3. تفصیل میان شستشوی ارتماسی و غیر آن.
4. اگر منحصر در آن باشد مطلقا باطل؛ و اگر منحصر نباشد صحیح است در صورتی که ارتماسی باشد.
5. همان تفصیل سابق با الحاق «صب» (ریختن) به صورت ارتماسی.
ثانیا: توضیح و بیان مبانی فنی اقوال مختلف:
«1"- ان مبنی القوالآلاول یمکن ان یکون احد وجهین:
الوجه الاول: ان یکون المحرم خصوص استعمالآالآنیتین فی الاکل و الشرب، لامطلقا...
الوجه الثانی: ویتوقف علی قبوالآمرین:
الاول: ان یدعی ان عنوان الاستعمالآلمحرم غیر متحد فی الوجود مع ما هو محقق التطهیرمن الغسالآو المسح...
الثانی: امکان الامر الترتبی.
2"- و مبنی القوالآلثانی... دعوی صدق الاستعمالآلمحرم علی نفس التطهیر بما فی الآنیة حتی اذا کان بنحو الاغتراف منها...
3"- و مبنی القوالآلثالث مجموع امرین:
الاول: ان التطهیر بنحوالارتماس متحد مع الاستعمالآلمحرم؛ لانه بنفس استعمال لالآنیة، بخلاف التطهیر الصب او الاغتراف منها.
الثانی: امکان الامر الترتبی...
4"- و مبنی القوالآلرابع مجموع امرین:
الاول: هو الامر الاوالآلمتقدم...
والثانی: القول بعدم امکان الامر الترتبی مطلقا، او فی خصوص المقام...
5"- و مبنی القوالآلخامس: نفس مبنی القوالآلرابع مع اضافة ان التطهیر بنحو الصب من الآنیة علی الاعضاء یعد کالارتماس بنفسه استعمالا لالآنیة، فیتحد فیه الحرام مع الواجب، فیبطل حتی مع عدم الانحصار»(27).
واضح است چنین بیانی بسیار دقیق است، و از میان مصادر فقهی، ماخذی پیدا نمی شود که مبناهایی را چنین گسترده بیان کرده باشند.
نمونه دوم: طرح مناقشات علمی
در این دائرة المعارف تنها به طرح دیدگاه ها و بیان دلایالآستدلالی اکتفا نشده بلکه به برخی مناقشه و پاسخ ها گاه گسترده و گاه به اشاره پرداخته شده است. از جمله آنچه در باره بطلان نماز با گفتن «آمین» آمده است؛ بعضی از فقها نه دلیل بر اثبات بطلان ذکرکرده اند، اما در تمام آنها مناقشه است و همه باطل هستند(28).
محور یازدهم - احاطه بر گرایش های فقهی
اقوال فقهی گاهی با نظر به ظاهر عبارت فقها هنگام بیان حکم و مسائل به دست می آید که این کار، صرف عرضه آرا و برشمردن کلمات فقها است. گاهی در استناد نویسنده به بیان ادله و مبانی پنهانی که بتوانند خاستگاه دلیل را نشان دهند دست می زند که این روش نیازمند اجتهاد و کار آزمودگی در استنباط احکام است.
نمونه این مطلب مقطعی از بحث «آمین» است که ابتدا با سؤالی در باره اقوال مساله شروع می شود.(29) و سپس با بررسی کلمات فقهاء به این سؤال پاسخ می دهد و قوالآسکافی را می آورد سپس آراء شیخ طوسی(ره) و پیروانش، و بعد به ترتیب: محقق،علامه، کرکی، فاضالآصفهانی، کاشف الغطاء و محقق نجفی(ره) را و در پایان کلمات فقهای دوره اخیر و معاصر.
این شیوه، افق روشنی برای دستیابی بر نتیجه ای را که در پی آن هستیم می گشاید، یعنی به دست آوردن دو حکم:
اول: حرمت تکلیفی قول به «آمین»، دوم بطلان نماز.
آن گاه به بررسی آراء فقها و مراد آنها پرداخته می شود و این که کدام یک از اقوال برتری دارد که به سه احتمال درباره حرمت تکلیفی وتفاوت هایی که میان این سه احتمالآست اشاره کرده است. همچنین به منشا حرمت وضعی (بطلان) و مبانی آن اشاره شده است. پس از این بحث که خواننده را در استدلال فرو می برد باز به بررسی کلمات فقها می پردازد و تحت عنوان «قراءة جدیدة للاقوال» می گوید:
«و یتضح من مجموع ما تقدم ان المستظهر اولا من کلمات الاصحاب و ان کان تعدد الاقوال و کثرتها فی قوالآمین عقب الحمد فی الصلاة من القول بالجواز او الکراهة او الحرمة تکلیفا ووضعا او الحرمة تشریعا والبطلان وضعا او الحرمة دون البطلان او البطلان دون الحرمة الا انه بالدقة ترجع الاقوال و الکلمات الی قولین فی المسالة، لا اکثر...»(30).
باید خاطر نشان ساخت که موسوعه نگاری فقه همگام با تحول سریع و شگرف علوم در جهان امروز است و با این گام بلند بی شک «موسوعة الفقه الاسلامی طبقا لمذهب اهالآلبیت(ع)» در شناساندن مکتب اهل بیت(ع) نقش ارزنده ای دارد.