شناسه : ۳۶۳۲۳۹ - دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۵۱
پای درس علی (زنگ سوم؛ جایگاه اتحاد در ماجرای فدک)
فدک نام قریه یا قریه هایی در اطراف مدینه است که از مدینه تا آنجا دو روز راه بود؛ یعنی نزدیک به ده یا پانزده فرسخ از مدینه فاصله داشت
به انگیزة سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی
فدک نام قریه یا قریه هایی در اطراف مدینه است که از مدینه تا آنجا دو روز راه بود؛ یعنی نزدیک به ده یا پانزده فرسخ از مدینه فاصله داشت. گفته اند دارای آب های جاری و نخل های خرمای بسیاری بوده و درآمد سالیانه آن به دوازده هزار دینار می رسیده است! فدک تا سال هفتم هجری در دست یهودیان بود و از درآمد آن امرارمعاش می کردند، اما در این سال یهودیانِ قلعه های خیبر پیمان شکنی کردند، جنگی درگرفت، و مسلمانان پس از چند روز محاصره، از فتح آن عاجز شدند تا اینکه سرانجام علی ـ که در مدینه بود و چشم درد داشت ـ به دستور پیامبر آمد و با حماسه های او، قلعة خیبر فتح شد. مجموعة خیبر، هفت قلعه بود که بیشتر آن ها فتح شد و دو قلعه باقی ماند. مردمِ آن دو قلعه امان طلبیدند و پیامبر هم پذیرفت. آنان از قلعه ها خارج شدند و اموال خود را به مسلمانان واگذاردند.
پس از این پیروزی، یهودیانِ ساکن فدک که به شدت ترسیده بودند درصدد چاره برآمدند. در این میان، مأمور پیامبر به فدک آمد و آنان را به اسلام دعوت کرد. یهودیانِ فدک نپذیرفتند، ولی حاضر شدند، با رسول خد قرارداد صلح امضا کنند. پیامبر هم پذیرفت که نیمی از اراضی و باغ های فدک متعلق به آنان باقی بماند و نیم دیگر آن متعلق به خود حضرت باشد، مشروط بر آنکه محصول را آنان جمع کنند و نصف حاصل به دست آمده را به پیامبر تسلیم کنند، و هرگاه مصلحت اسلام اقتضا کند، آنان از آن سرزمین خارج شوند. طبق ایه 6 و 7 سورة حشر، غنایمی که بدون جنگ ـ و از راه صلح ـ به دست می اید، از آن پیامبر خد خواهد بود.
با نزول ایة فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ1 پیامبر فدک را به فاطمه واگذارد. فاطمه نیز کارگرانی را در فدک مشغول به کار کرد. آنان کار می کردند و درآمد فدک را به حضرت فاطمه می دادند. از آن زمان تا رحلت رسول خد سه سال بیشتر نمی گذشت.
پس از رحلت رسول اکرم کارگران، مالکیت حضرت فاطمه را نادیده گرفتند و ادعا کردند که فدک متعلق به همة مسلمانان است. اعتراض های فاطمه و علی نیز به جایی نرسید و فدک از دست صاحبان اصلی اش ـ که خانوادة پیامبر خد بودند ـ خارج شد. بماند که هدف از غصب فدک چه بوده است! اما فاطمه و علی پس از آنکه مردم را از حقیقت امر آگاه کردند و نسبت به به مالکیت فدک هشدار دادند، در این باره سکوت کردند.
علی خود در نهج البلاغه در نامه به عثمان بن حنیف می فرماید: آری، از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در اختیار ما بود، که آن هم گروهی بر آن بخل و حسادت ورزیدند، گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها کردند (و از دست ما خارج شد) و خدا بهترین حاکم است.2 سپس می فرماید: مرا با فدک و غیرفدک چه کار! در حالی که جایگاه فردای هر کس قبر اوست که در تاریکی آن آثارش محو و اخبارش ناپدید می شود.3
حتماً برای شما جالب است که بدانید مولای ما، پس از کشته شدن عثمان، و به دست گرفتن خلافت، می توانست فدک را به اموال خود بازگرداند، ولی این کار را نکرد! چرا؟ ایا غیر از این بود که آن حضرت می خواست کرامت و بزرگ منشی اهل بیت‰ را به همگان نشان بدهد؟ ایا غیر از این بود که می خواست اتحاد مسلمانان از هم نپاشد؟ در این باره روایاتی هم داریم که در آن از معصومان‰ پرسیده شده است: چرا علی فدک را به اموال خود باز نگرداند؟ و پاسخ های فراوانی شنیده شده است؛ از جمله آنکه، ما اهل بیت در پی پس گرفتن حق مردم هستیم، نه حق شخصی خود! یا این که، علی به پیامبر خد اقتدا کرد؛ عقیل خانة پیامبر را در مکه از مشرکان ـ که آن را غضب کرده بودند ـ خرید و پیامبر پس از فتح مکه آن را از عقیل پس نگرفت.
امام با این کار خود می خواهد به من و تو بیاموزد که اهل بیت‰ به دنبال هدایت مردم اند و در این راه از حقوق شخصی خود صرف نظر می کنند و با گذشت برخورد می کنند. تازه آنجا که برای مزرعة غصب شدة فدک فریاد می زنند، آن هم برای مردم است که ماهیت غصب کنندگان خلافت را بشناسند، نه غیر آن!
و اینجا من و تو هستیم که باید بیاموزیم، در مسیر بازگرفتن حق، آنجا که مصالح عمومی در خطر است ـ و غاصب زیاده خواه می شود ـ ذره ای گذشت نکنیم و آنجا که حق شخصی و فردی در میان است، اگر می توانیم گذشت کنیم. به ویژه آنجا که پای برادر مؤمن ما در میان باشد. این گونه است که مقام معظم رهبری، بارها و بارها در برابر کسانی که به ولایت فقیه اهانت کرده اند یا آن را انکار کرده اند، فرموده اند: از حق شخصی خود صرف نظر می کنم، اما از حق مردم نه!؛ یعنی اهانت به ولایت فقیه دو بعد دارد: یک بعد آن فردی است و به شخص ایشان مربوط می شود، که ایشان با عفو برخورد می کند؛ اما بعد دیگر آن بعد عمومی است که فردی یا گروهی به رهبر مردم اهانت کرده (چنان که به پدر مردم اهانت کرده است) و با این کار حق مردم را زیر سؤال برده است، در اینجا نمی توان از حقوق عمومی مردم صرف نظر کرد.