اشاره:
مقاله این شماره ماهنامه بدون اطلاع از اینکه قرار است ویژه نامه ای بنام امیرالمؤمنین (ع) (برای اسفند و فروردین) فراهم شود، به نگارش آمده بود، اما پس از آگاهی از این تصمیم و در روزهای آخرین فرصت چاپ و نشر مجله، بر آن شدیم که بدون تغییر و تحول در اصل مقاله (که سخن روز بود) مقدمه ای بر آن بیفزائیم به گونه ای که اشاره ای به موضوع ویژه نامه نیز شده باشد .
با یک نگاهی کلی مفاد مقاله را بر محور پاسداری از ارزشها و مبارزه با خطر ارتجاع می یابیم که امروزه انقلاب اسلامی را تهدید می کند و تجدید نظر طلبان یعنی همان مرتجعان و منافقان زمان را به وسوسه واداشته و این خطری است که همواره انقلاب های مردمی را تهدید کرده و می کند . و اگر هوشیاری و صلابت حامیان دلسوز سپر بلای حوادث و هجمه ها نگردد، سرنوشت مکتب وانقلاب با خطر جدی روبرو خواهد بود . اسلام در صدر نخستین با همین مشکل نیز مواجه شد، منافقان و احزاب شکست خورده جاهلی، مرتجعان و واپس گرایان و در راس همه امویان، مصیبت رحلت پیامبر گرامی را مغتنم شمرده! و با سوء استفاده از این فرصت و به منظور منافع شخصی، قومی و قبیله ای و با هدف انتقام گرفتن از دعوت اسلامی که بر سیادت بت ها و سیاست بت گردان خط بطلان کشیده و منافع نامشروع سوداگران ثروت و مکنت را به خطر افکنده بود، به میدان آمده و در جبهه های مختلف به مقابله با آئین توحید و رسالت و امامت و عدل اسلامی کمر بستند که شرح آن در این سطور نمی گنجد . بدیهی است که در این مصاف حق و باطل امیرالمؤمنین و خاندانش می بایست طلایه دار پاسداری و دفاع از رسالت محمدی باشند همان رسالتی که خدا و پیغمبر برای آنان تعیین نمودند چه امامت ادامه راه به نبوت است و معیار شناخت حق و باطل علی (ع) بود و خاندان او . رسول گرامی بارها و بارها تاکید فرمود: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار . . . ; علی (ع) با حق است و حق با علی، حق بر محور وجود علی دور می زند و ایندو تا قیامت از یکدیگر جدا نخواهند شد .» (1)
و نیز فرمودند: «سیکون بعدی فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علی بن ابیطالب فانه الفارق (الفاروق) بین الحق والباطل; پس از من فتنه هایی در پیش است در چنان شرایطی ملازم و همراه علی (ع) باشید که اوست جدا کننده حق و باطل .» (2) روایات با این مضمون فراوان است .
بدین ترتیب، خاتم انبیاء، طریق حق را برای دوران بعد از خود مشخص فرمود و آن راه ولایت و امامت بود که هرچه جز آن باشد گمراهی است و این برای همه عصرها و نسل هاست چرا که امامت در طول حیات معنوی بشر که مستلزم هدایت و حرکت در طریق حق و باطل است، استمرار دارد .
تفرقه و جناح بندی در اسلام
دعوت مبارک اسلام پس از رسول خدا (ص) در یک خط و جریان حرکت نکرد، بلکه همانگونه که حضرت خاتم فرمودند: امت هفتاد وسه فرقه شدند که به گفته حضرتش یک فرقه ناجی و رستگارند و دیگران در گمراهی و ضلالت . بنابراین نباید انتظار داشت اندیشه یک دعوت آسمانی همچنان از دید همه جناح ها و گروه ها به یک صورت تلقی یا قرائت شود . و تصور نمود که هر تلقی و قرائت صحیح است و همه را باید حق پنداشت! ! تفرق و تشتت در بینش سرنوشتی است که دامنگیر کلیه دعوت های آسمانی بوده است .
مهم این است که جنگ هفتاد و دو ملت که حقیقت را ندیده و ره افسانه زده اند نباید به عنوان قرائت های مختلف تفسیر و توجیه گردد . چرا که حقیقت و آئین حق نسبی نیستند! و اصالت حقیقت یک اصل پذیرفته شده در اندیشه اسلامی است .
آنچه در این مقدمه به طور خلاصه باید گفت این است که: رسالت محمدی (ص) با آن همه عظمت و پشتوانه معنوی و در همان آغاز با وسوسه تحریف گران و پاره ای تفسیرها و قرائت های اسرائیلی مواجه بوده که راه امت را به گمراهی می کشانید، معیار شناخت حق جز طریقه حقه علی (ع) و اهلبیت نبوده است . چنانکه پیامبر اکرم (ص) به عمار یاسر فرمود: «یا عمار ان رایت علیا سلک وادیا و سلک الناس وادیا غیره، فاسلک مع علی و دع الناس انه لایدلک علی ردی و لن یخرجک من الهدی; ای عمار! هرگاه دیدی علی به سویی می رود و مردم به سویی دیگر، با علی همراه باش و مردم را رها کن که او تو را به گمراهی نکشاند و از دایت خارج نسازد .» (3)
و اما سخن امروز و راه انقلاب اسلامی ما و اصل مقاله!
تجدید نظر طلبان و رفراندمی دیگر!
چندی است که از درون پاره ای جناح های سیاسی که حساسیتی روی آرمان های انقلاب اسلامی ندارند، نغمه هایی به گوش می رسد که باید آن را دیکته شده از سوی قدرتهای استکباری دانست، همان هایی که بیست و دو سال است از روی کارآمدن نظام اسلامی رنج می برند و منافع نامشروع خود را در معرض نابودی می بینند و برای به بن بست رسیدن و شکست انقلاب به خیال خام خود خط و نشان می کشند و لحظه شماری می کنند . این نغمه شوم از حنجره عناصری از داخل نیز شنیده می شود که نه در انقلاب و شکل گیری آن نقش داشته و نه برای تحقق آن سرمایه گذاری کرده و نه ایمان و باور درستی به ارزشهای دینی دارند اما بر سر سفره حاضر آماده نشسته و سود و سودای منافع شخصی یا جناحی و سیاسی را در سر می پرورند . این عناصر بی آرمان از تجدید نظر در آرمان های انقلاب دم می زنند و از مشکلات مخصوصا مسائل اقتصادی برای فرصت طلبان و موج سواران بستر سازی می کنند و از پاره ای اختلافات و تنش های سیاسی بهره می گیرند و سوژه هایی همچون اصلاحات، آزادی و جامعه مدنی و حقوق و آزادی زن را مطرح می سازند و خواهان لیبرالیسم غربی و آزادی بی قید و شرط و اباحیگری اخلاقی می باشند . سوء استفاده از نام و عنوان دوم خرداد برای این عناصر کج اندیش، تکیه گاه دیگری است که تار عنکبوت خیالات خود را بر آن تنیده و با چنگ زدن به اوهام و رؤیاهای بی تعبیر دل خوش داشته اند . و گاه با نظریه پردازی ایدآلیستی سخن از رفراندمی دیگر می گویند! مقصودشان این است که از ملت نظر خواهی شود آیا به نظام جمهوری اسلامی باز هم رای مثبت می دهند یا نه؟! این زمزمه گذشته از اینکه ناشی از خامی و ساده اندیشی عناصر مورد اشاره است، نشانه عدم درک صحیح آنها از جامعه ای است که در آن زندگی می کنند، اما با آن بیگانه اند! اینها بر این باورند که مردم به دلیل پاره ای مشکلات مادی به اسلام و نظام، بی تفاوت شده وآماده اند با وسوسه نوکران اجنبی از آرمان های الهی خود دست بردارند! !
راهپیمایی بیست و دوم بهمن با حماسه پرشکوهش همان رفراندومی بود که اینها پیشنهاد می دادند! با نتیجه ای که آنها انتظار نداشتند حضور میلیونی مردم از هر قشر و طبقه پاسخی بود دندان شکن به کج اندیشانی که در لایه تار عنکبوتی خیالات خود زندانی شده اند .
چشم جهانیان از هر سو به این روز تاریخی گشوده بود تا ببینند مردم پس از بیست و دو سال تجربه های تلخ و شیرین و خصومت های بی وقفه دشمنان خارجی و داخلی چگونه با آرمانهای اسلامی و ملی خود برخورد می کنند . حضور مجدد و پرشور مردم از قشرها و طبقات و عمدتا از توده های مردمی و چهره های همیشه آشنا و دین باور و حاضر در صحنه های انقلاب مشت محکمی بود بر پوزه امپریالیسم و صهیونیسم و تودهنی به عناصر وابسته داخلی آنها که با مغزهای علیل به تحلیل و نظریه پردازی نشسته و از واقعیات عینی گریزانند . در روز تاریخی بیست و دوم بهمن مردم تهران و شهرستانها و شهرها و روستاها از پیر و جوان و زن و مرد چون سیل خروشان به خیابان ها ریختند تا به فرزندانشان بیاموزند بیست و دو سال قبل در میهن اسلامی چه گذشت و مردم فداکار به فرمان امام بزرگوار خود و تحت رهبری الهی او، چگونه به خیابانها ریختند و با شکستن حکومت نظامی رژیم منحوس، به استقبال آتش و خون رفتند و رژیم ستمشاهی را به زباله دان تاریخ راندند و تار و پود آن را برای همیشه بر باد دادند .
خاطره فراموش نشدنی بهمن پنجاه و هفت، بزرگترین حادثه جهان اسلام را در طول تاریخ و پس از بعثت، به نمایش گذاشت که امت محمد (ص) و یاوران خمینی کبیر، با بت های زمان و طاغوت های جهان پنجه در پنجه افکنده و یکی دیگر از ایام الله را پدید آوردند که محور آن جز خدا و آئین حق نبود، و ملی گرایی و سیاسی کاری و اهداف مادی در آن نقش محسوسی نداشت . حضور یک پارچه مردمی در راهپیمایی بهمن همه ساله یاد آن خاطره شکوهمند را احیا می کند و بفرموده مقام معظم رهبری - حفظه الله تعالی - : «22 بهمن روز تجدید عهد با اسلام، انقلاب و و ادامه راه روشن امام خمینی است » .
در راهپیمایی 22 بهمن، غیرت و حمیت ملت رشید ما به نمایش گذاشته می شود که حاضر نیستند از آرمانهای دینی خود جدا شوند و عهدی را که با امامشان بسته اند بشکنند .
و اینک در حاشیه این حماسه پرشکوه تاریخ که همه ساله متجلی می شود، نکاتی را خاطر نشان می سازد .
1 - قدردانی از مردم
نخستین نکته، مردم شناسی و قدردانی از امت وفادار و فداکاری است که با تمام مشکلات و فشارهایی که بخصوص بر قشرهای آسیب پذیر وارد شده و می شود، همچنان بر سر عهد و میثاق خود ایستاده و شعارهای انقلاب را فریاد می کنند . رمز مطلب این است که این مردم با خدا سودا کرده اند نه اینکه سوداگران نان و آب و جاه و مقام باشند! مانند بسیاری از ناکسان که بیست سال بر سر سفره انقلاب نشستند و کسب عنوان و شهرت و مال و ثروت برای خود و فرزندان و حاشیه های شان نمودند و همین که روز امتحان شد از تریبون های داخل و خارج، نغمه مخالفت ساز کردند و با اینکه مدعی بودند در انقلاب ذوب شده اند، در برابر تحسین و ترغیب بیگانه و رسانه های اجنبی رنگ باختند! و خوراک تبلیغاتی از طریق اینترنت، ماهواره و کنفرانس و مصاحبه در اختیار رسانه های امپریالیستی و اقطاب استکباری نهادند و دشمن از آنان قهرمان سازی کرد و مجانی از آنان بار کشید! که شرح این رنج نامه از حوصله این مقال بیرون است .
باری مردم ما نشان دادند که مانند کوفیان بی وفا نیستند، از حضور و فریادشان نام و نشان و مال و عنوان نمی خواهند، با امام خود و رهبری دینشان و آرمان الهی شان میثاق همیشگی دارند و به هیچ قمیت حاضر نیستند آن را زیر پا بگذارند و این باید درس باشد برای مدعیان روشنفکری و آنان که تازه سر از لاک خود برون کرده و شیفته مقام و عنوان و آب و نان و شهوت و شهرت اند و برای رسیدن به این اهداف سر از پا نمی شناسند . اینها در هر مقام و منصبی هستند باید بیایند در مدرسه عشق و ایمان مردمی زانو بزنند و از ملت و مردم خود درس وفا بیاموزند و با وجدان خود اندکی خلوت کنند و بیندیشند جایگاهشان کجاست؟ ! قدردانی از این مردم یک فریضه الهی و انسانی است همان گویند که خداوند به پیامبر گرامی خود دستور می دهد بر امت و یاران باوفای خود درود فرستد و طلب رحمت کند که این آرامش بخش دلهای آنهاست «و صل علیهم ان صلواتک سکن لهم »
2 - قدرشناسی عملی نه لفظی!
نکته دیگر اینکه در مقام قدرشناسی از مردم تنها به تعارفات معمول نباید بسنده کرد و بلکه می بایست درد مردم را شناخت، جراحت دلشان را مرهم نهاد، احساسات پاک آنان را پاسخ مثبت داد، به درد و درمانشان رسید، به مشکلاتشان توجه داشت، مردم از دو مشکل رنج می برند:
اول: مسائل روزمره زندگی است همچون گرانی، تورم، تبعیض، شکاف فقر و غنا که بی مهار و پرشتاب به راه خود ادامه می دهد و وعد و وعیدها نیز بی رنگ و بی اعتبار شده و روح مردم را می آزارد و از تبعات آن باید هراسید، که ادامه آن پیوند قلبی مردم و مسؤولین را سست می کند و ایمان و اعتماد را تهدید می نماید و به توطئه های دشمن عرصه و مجال می دهد و به این وضع نه خداوند راضی است و نه خلق خدا .
مسؤولین امور در سه نهاد مجلس و دولت و قضا، باید بطور جدی به مشکلات جامعه بیندیشند، آنها که وقتی به مجلس می روند و در اولین ساعات از حقوق و مسکن و اتومبیل و خرج و برج سخن می گویند تا آرامش نفس پیدا کنند! از حال مردم که با درآمد ناچیز با هزاران مشکل دست به گریبانند غافل نباشند .
دوم: مشکل دوم مردم این است که آرمانهای دینی خود را در معرض خطر می بینند، انحطاط اخلاقی، شیوع مفاسد اداری و اجتماعی، رواج منکرات و هجوم فرهنگ بیگانه بر کشور و نسل جوان، خطر عظیمی است که کشور و دین را تهدید می کند، پسران و دختران به فساد کشیده می شوند، دختران و زنان به جای حجاب اسلامی از کلاه و لباس های چسبان استفاده می کنند و در خیابان ها راه می روند و همه ناظران سکوت کرده اند! و این درسی است که برخی فیلمهای تلویزیونی و سینمایی کشور اسلامی مان به آنها آموخته است! پارک ها و سینماها و تالارها، پایگاهی شده است برای نمایش مد و تجمل و میعادگاه پاره ای عناصر ناصالح .
برخی مطبوعات صفحات هنری خود را به نمایش چهره های خارجی و داخلی مرد و زن هنرپیشه اختصاص داده اند که به عنوان مثال یکی از روزنامه های صبح که با یکی از مراکز مقدس حوزه! در ارتباط است و از آنجا تغذیه مالی می شود گوی سبقت را در این میدان ربوده وحتی عکس های رنگی زنان بی حجاب را در صفحه اول یا دهم خود که ویژه ادب و هنر است! به نمایش می گذارد . «فمینیسم » و زن باره گی در صفحات مطبوعات و سر در سینماها و فروشگاههای مجاز! نوار ویدئو و کاست و تبلیغات بازرگانی و غیره رائج شده و به وضوح مشهود است . اینها با کدام معیار انقلاب اسلامی تناسب دارد؟ !
چرا غیرت دینی بی رنگ شده؟!
آیا انقلاب بیست و دوم بهمن در پی این مقاصد بود؟ آیا از آزادی که زیر رگبار مسلسل ها فریاد می شد، همین را می خواستند؟ چرا غیرت دینی بی رنگ شده است؟ اعزام دختران که به خارج کشور به صورت مجرد مجاز نبود با تصویب همین مجلسیان مجاز اعلام شد که از طرف شورای نگهبان رد شد، آیا این آقایان که خود را نمایندگان مردم می دانند، و نان دین و انقلاب را می خورند، این کار خود را خدمت به دین و انقلاب و کشور و ناموس و شرف مردم می دانند؟ ! آیا اینها خبر ندارند پاره ای از زنان و دختران لجام گسیخته در خارج کشور و حواشی آبهای خلیج، چه رسوایی ببار آورده اند؟ آیا زیر لوای دانشجویی و اعزام بدون اذن ولی، می توان به آینده و سرنوشت دختران در خارج کشور مطمئن بود . اینگونه حرکات جاهلانه و شتابزده زیر لوای اصلاحات صورت می پذیرد و کسی حساسیتی در خور از خود نشان نمی دهد . اینها آفت های انقلاب و دین و ملت است که یکی پس از دیگری چهره می نماید، آن هم زیر لوی قانون و قانون گذاری! و اصلاحات و آزادی که اگر در این مجال بصدد شرح آن باشیم مثنوی هفتاد من کاغذ شود!
گفتار رئیس جمهور محترم در روز 22 بهمن، در اینجا شایان توجه است :
«حکومت اگر همراه و خدمتگزار مردم بود، بزرگترین معروف است و اگر از مردم جدا افتاد و مصلحت مردم را فدای صلحت خویش کرد، بزرگترین منکر است که در خارج رخ داده است .»
اما باید به داوری نشست که حکومت به مفهوم عام خود شامل کلیه نهادهای تشکیل دهنده یک نظام چنانکه شایسته و بایسته است، آیا با مردم و آرمانهای مردم یعنی همان اهداف ملی و اسلامی پیوند دارند؟
آیا پاره ای عناصر مصلحت مردم را فدای مصلحت خویش نکرده و نمی کنند؟
دسته بندی های پوچ سیاسی که به گفته رئیس محترم مجلس مانع رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی است، چشم و گوش عده ای را کور و کر نکرده است؟
لیبرال مآبی بر پاره ای مغزها سایه نیفکنده است؟
حقیقت این است که استحاله تدریجی آفتی است که اسلام و انقلاب را تهدید می کند و باید بی درنگ آن را مهار کرد .
به فرموده مقام معظم رهبری: «این انقلاب بدون نام خمینی کبیر در هیچ جای جهان شناخته شده نیست » و بدون اهداف و آرمانهایش کمترین وزن در دید جهانیان نخواهد داشت .
به گفته رئیس جمهور در روز 22 بهمن: «مردم خواست مشترک و سرکوب شده خود را در فریادو ندای امام یافتند .» و پشت کردن به آرمانهای امام یعنی پشت کردن به اسلام و استقلال و عزت و شرف ملی و دینی . اگر این تلقی درست است، پس چرا پاره ای عناصر تازه از راه رسیده از تجدید نظر در اهداف انقلاب و پشت کردن به آرمانهای امام سخن می گویند؟ آیا اینها به تودهنی نیاز ندارند؟ ! آیا اینها منافقان و مرتجعان زمان نیستند؟
صاحبان اصلی این انقلاب مردم اند، مردمی که از اول در صحنه حضور داشته و خواهند داشت، و برای به ثمر نشستن درخت انقلاب خون داده و زجر کشیده اند . این مردم با هر چه جز اهداف و آرمانهای امام امت سر آشتی نخواهند داشت و ناخالصی ها را در کوره انقلاب ذوب خواهند کرد .
مردم ما این سخن تاریخی امام خود را هرگز از یاد نمی برند که فرمود:
«قدرت ها و ابرقدرت ها و نوکران آنها مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر وظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ظلم وستم خویش اصرار می نمایند سلب خواهد کرد .» (4)
و امت خمینی نیز باید چنین باشند که امام بودو حتی مسؤولین امر اگر جز این باشند، در نظام اسلامی جایگاهی نخواهند داشت . جریانهای زودگذر که اساس آن بر نفی ارزشهای انقلاب اسلامی است، همانند کف های روی آب است که به سرعت زائل می شود، بستر سازی برای بیگانه و سلطه استکباری خواب بی تعبیری است که جریانهای سیاسی در خیال می پرورند و عرض خود می برند و زحمت ما می دارند .
به طور خلاصه: حراست از انقلاب اسلامی که در 22 بهمن تبلور یافت، مسؤولیتی است که هیچ فرد ایرانی و مسلمان که دارای غرور ملی و غیرت دینی است، بویژه آنانکه راه امیرالمؤمنین را می روند، شانه از زیر آن خالی نتوانند کرد و خطر استحاله تدریجی انقلاب را عالمان دینی، دانشگاهیان، صاحبان قلم و اندیشه و غیرتمندان دین باور و مردان و زنان باغیرت به خوبی درک می کنند و سکوت و سازش در برابر آن خیانت به اسلام است که بدون تردید مؤمنان راستین آن را روا نمی دانند و این است رسالت هر مسلمان در بحبوحه اوضاع کنونی و آینده .