امروزه «فحشا» یا «روسپیگری» درجهان به عنوان یکی از سودمندترین تجارتها درآمده
است. کشور ایران هم از آفات و آسیبهای این جرم در امان نیست، لذا اتخاذ سیاست های
پیشگیرانه به منظور جلوگیری از اشاعه فساد و فحشا در جامعه و ممانعت از متلاشی شدن
خانواده ها ضروری است. این مقاله در صدد است از منظر جرمشناسی، حقوق جزا و فقه
امامیه به بررسی ابعاد مختلف روسپیگری همچون معناشناسی، تاریخچه روسپیگری در ایران،
بررسی قوانین قبل و بعد از انقلاب، عوامل و پیامدهای آن بپردازد. نتایج این
بررسیها نشان می دهد که کلمه «روسپیگری» نه تنها در قوانین جزائی ایران (از جمله
قانون مجازات اسلامی) تعریف نشده، بلکه حتی مجازات این افراد هم در قانون معین
نگردیده است و قضات در اینگونه موارد احکام مربوط به «زنا» و «جرائم بر ضد عفت و
اخلاق عمومی» را اجرا مینمایند. البته با تحقیقات انجام شده در فقه شیعه که دکترین
قانون جزای ایران است، میتوان ثابت نمود که کلیه عوامل «روسپیگری»، «تشکیل فاحشه
خانه»، «مشتریان روسپیان» و... با تحقق شرائطی از مصادیق «افساد فیالارض» و
«محاربه» است، بنابراین در ابتدا باید خلأهای قانونی در این مورد جبران گردد، سپس
بدون هیچ مسامحهای برخوردهای حقوقی همراه با اجرای راهکارهای فرهنگی اجرا شود.
واژگان کلیدی:
فحشا، روسپیگری، شهر نو، قانون، خلأ قانونی، اقرار، بینه، افساد فی الارض، محاربه،
خانواده، ازدواج موقت، ایمان.
یکی از پدیده های اجتماعی که سلامت هر جامعه ای را تهدید می کند، پدیده روسپیگری
است که متأسفانه در تمام جوامع با شدت و ضعف وجود دارد و چونان خوره ای به جان
جوامع بشری و مدنی افتاده است. این پاره فرهنگ که در دل اصیل ترین فرهنگها و
تمدنها بسان بیماری حامل ویروس عمل مینماید، کمر همت بر استحاله فرهنگ انسانی
حاکم بر جوامع بسته است. انسان های آزاده همواره به مبارزه با آن پرداخته و به
دنبال راه صوابی برای حل این معضل می گردند. جامعه ایران نیز مانند سایر جوامع بشری
در طول تاریخ از این قاعده مستثنا نبوده است. بنابراین در همه جوامع با شدت و ضعف
وجود دارد. پدیدة روسپیگری مسئلهای نیست که به سادگی، ریشه کن شود. متفکرین و
متخصصین علوم مربوط به پدیده های اجتماعی از قبیل جامعه شناسی، روان شناسی، علوم
تربیتی، فقه، حقوق و ... متصدیان اصلی شناسایی و درمان این آسیب و انحراف می باشند.
روسپیان غالباً دختران و زنان معصومی هستند که در گذرگاه زمان به علل مختلفی
مسیرشان به محله های بدنام و فاحشه خانه هایی که معمولاً توسط مردان هوس باز یا
زنان سودجو، افتتاح و اداره می شود، منتهی می گردد که اگر اقبال با آنان یار باشد
در بهترین وضعیت، سوداگرانی حرفه ای می شوند که در اغفال دختران و زنان از همه جا
بی خبر، گوی سبقت را از رقیبان می ربایند.
اخیراً حرکتی نامحسوس به بهانه حمایت انسان دوستانه از روسپیان شکل گرفته که به
صورت گسترده ای فضای اطلاع رسانی کشور اعم از اینترنت و برخی از مطبوعات را فرا
گرفته است. اگر چه برخی از مطالب حاوی استدلالهای منطقی و انسان دوستانه است، ولی
برخی دیگر به شدت مغالطه آمیز و با گرایش حمله به ارزشهای انسانی و اسلامی مطرح
می گردد. این مسئله فرهیختگان جامعه ما را مسئول می سازد تا به بحث و بررسی پیرامون
آن پرداخته و درصدد جواب منطقی سؤالات و روشن سازی ابهامات و احیاناً مغالطات
برآیند. ضرورت سالم سازی جامعه بر کسی پوشیده نیست، چه اینکه با از بین رفتن اصول
متقن اخلاقی و ایمان مذهبی، بزرگترین ضمانت اجرائی از معادلات اجتماعی حذف خواهد
شد. در واقع دعوت به قلم زدن و روشنگری، وظیفه ای عمومی است که علاوه بر عالمان
دینی، دیگر روشنفکران و متفکران دلسوز این مرز و بوم که قلبشان برای اعتلای کشور
می تپد را نیز شامل می گردد، زیرا اشاعة فرهنگ روسپیگری به هر عنوان که بخواهد
باشد، اگر از راه های اصولی و انسانی حل نشود، در نهایت به فنا و نابودی یک ملت با
تمام هویت ملی و مذهبی منجر خواهد شد.
تعریف واژه روسپی
لغوی
روسپی در زبان فارسی به معنای زن فاحشه و بدکاره و نابکار استعمال می گردد و معرّب
آن روسبی می باشد که در عصر صحابه و تابعین نیز به کار می رفته است. روسپی در واقع
مخفّف روسپید است که از باب «تسمیة الشیء باسم ضده» بر زنان هرزة روسیاه به عنوان
طعنه و تمسخر اطلاق شده است.[1] مترادفهای این واژه در زبان عربی قحبه، عاهرة،
مجون، فاجرة، فاحشه، بغیّ[2]و ... است و در زبان انگلیسی عبارت است از:
slut, hooker, prostitute, harlotry[3], adultery[4], fornication[5], mool [6],
tart[7].
حقوقی
از واژه روسپی در مواد قانونی و نیز متون فقهی تعریف صریحی ارائه نشده است، ولی در
عالم حقوق و جرم شناسی[8] دارای تعریف خاصی می باشد که به سه تعریف اشاره می گردد:
الف)- «روسپی به زنانی اطلاق می شود که از راه خود فروشی امرار معاش می کنند و جز
این پیشه ای ندارند و تحت نظامات خاص این شغل به کار خود ادامه می دهند».[9]
ب)- «تن فروشی یعنی ایجاد رابطة موقت جنسی با کسی که به قصد ارضاء جنسی برای این
رابطه پول می پردازد». [10] به عبارت دیگر ملاک اصلی در این رابطه ارضاء جنسی
خریدار است.
ج)- «روسپی کسی است که به دیگری خدمات جنسی می دهد و در ازای آن پول دریافت
می کند».[11]
بنابراین ارائه خدمات جنسی و دریافت پول، دو عنصر مشترک در تعریفهای سه گانه فوق
است. بدین جهت بین زنا و روسپیگری رابطه «عموم و خصوص منوجه» برقرار میگردد، زیرا
از یک طرف ممکن است زنا وجود داشته باشد ولی در مقابلش دریافت وجهی مطرح نباشد (اعم
از زنای توافقی یا تجاوز به عنف[12]) و از طرف دیگر ممکن است ارائه خدمات جنسی در
مقابل دریافت وجه باشد، بدون اینکه مقاربتی صورت گرفته باشد. البته چون دو تعریف
آخر فارغ از عنصر جنسیت است، می توان نتیجه ای دیگر هم گرفت که در این حال بین زن و
مردی که خود را در اختیار دیگری قرار می دهد، فرقی نیست و واژه روسپی بر مردان نیز
اطلاق می تواند گردد و با این وصف احکام مترتب بر روسپیگری در وضعیت مشابه، شامل
مردان روسپی نیز می شود.
در یکی از تعریفهای فوق به جای کلمه «روسپی» از کلمه «تنفروش» استفاده شده بود،
به این دلیل که کلماتی مانند روسپی، فاحشه، زنان خیابانی و ... دارای بار
توهین آمیز و منفی است، برهمین اساس به عنوان جایگزین، از واژه «تن فروش» استفاده
کرده اند که صرفاً توصیف شرائط این زنان می باشد.[13] در ارتباط با این جایگزینی
نکاتی قابل ذکر است:
1)- به کارگیری این قبیل کلمات مختص ایران نیست، بلکه در کشورهای دیگر هم نه تنها
از این نوع واژگان استفاده می شود، بلکه از کلماتی که بار منفی بیشتری دارد نیز
استفاده میگردد.
2)- اگر قرار بر جایگزینی باشد، واژة «تن فروش» هم وافی به غرض نیست، زیرا در واقع
روسپی تن خود را اجاره می دهد، تا مشتری از آن منتفع گردد؛ نه اینکه آن را به
مالکیت وی در آورد.
3)- همان گونه که در فرهنگ و تمدن ایران و بسیاری از فرهنگ ها و تمدن های ریشه دار
دنیا مطرح است؛ برای این افراد همواره باید از کلماتی استفاده شود که بار منفی
بیشتری به همراه داشته باشد، تا به آنان و دیگران یادآوری شود که این کردار، قبیح و
همواره مورد انزجار و نفرت است، تا افراد جامعه بدان روی نیاورند و از کلماتی که
احیاناً موضوع را عادی جلوه دهند، استفاده نگردد. مانند کلمه «تن فروش» که به مرور
این تصور پیش آید که این هم شغل و حرفه ای مانند سایر مشاغل است و بدین سان قبح آن
ریخته شود.
نظام های مختلف قانونگذاری درباره روسپیگری
هنجارهای هر جامعه ای با توجه به آداب و رسوم، سنت، آیین و عرف حاکم بر همان جامعه
تعریف می گردد، لذا چه بسا یک پدیده اجتماعی در جامعه ای هنجار محسوب گردد، ولی
دقیقاً همان پدیده در جامعه ای دیگر ناهنجار تلقی گردد. بنابراین مقایسه این گونه
ارزش ها در دو جامعه با دو نوع تفکر متفاوت و احیاناً متضاد، ناصواب می باشد. یکی
از این پدیده ها، روسپیگری است که در برخی از جوامع پذیرش عمومی یافته و به عنوان
یک ضرورت انکار ناپذیر نهادینه شده است و در برخی دیگر به شدت تقبیح گردیده و با آن
مبارزه می شود. نگرش و نحوه برخورد کشورها با پدیده روسپیگری از سه حالت ذیل خارج
نیست:
ممنوعیت کامل
در این نظام قانونی، تمامی مرتبطین با پدیده روسپیگری مجازات می شوند،[14] با کمی
اغماض نظام حقوقی ایران را بعد از انقلاب اسلامی می توان در این نظام حقوقی جای
داد.[15] این نظام توانایی از بین بردن و کاهش روسپیگری را ندارد و بیشتر
مجازات های آن شامل ضعیف ترها می گردد. البته با توجه به این که ایران، کشوری مذهبی
با ارزش ها و هنجارهای خاص خود میباشد، اگر همه مردم همت گمارند و حکومت هم در جهت
فرهنگ سازی عمومی از راه حل های فقهی، حقوقی و فرهنگی ارائه شده از سوی دین استفاده
کند، امید است از شتاب فزایندة پدیدة روسپیگری در کشور جلوگیری شود.
آزادی کامل
در این نظام روسپیگری مانند سایر مشاغل به رسمیت شناخته میشود و می تواند تحت
قوانین و آیین نامه های خاصی درآید، آلمان از معروف ترین کشورهای پیرو این نظام
حقوقی است، طرفداران آزادی کامل روسپیگری ضمن ابراز خشنودی از تحقق این نظام،
معتقدند این قانون موجب می شود فواحش تحت نظام تأمین اجتماعی باشند. سخنگوی «زنان
سبز» تصویب این قانون را موفقیت بزرگ می شمارد که روسپیان را از شهروند درجه دومی
خارج کرده است.[16] این نظام هم در عمل موفق نیست و با وجود تمامی تدابیر قانونی،
تخلفات صنفی آشکاری در آن وجود دارد و علاوه بر لجام گسیختگی مطلق جامعه، قربانیان
اصلی خود را از میان روسپی ها برمی گزیند و آنان را به حقوق مفروضه خود نیز
نمی رساند.
نظام بینابینی
نظام بینابینی عمدتاً از کنوانسیون 1949 سازمان ملل متحد راجع به مبارزه با قاچاق
انسان و بهره کشی از روسپیگری الهام گرفته است. در این نظام، روسپیگری جرم نیست؛
اما تبلیغ و عرضه کردن خود و قوادی جرم محسوب می شود؟! فرانسه از کشورهای است که از
این نظام پیروی می کند و سیاست خود را بر اقدامات پیشگیرانه در مقابل قوادی و عرضه
کردن خود به منظور توقف روسپیگری استوار کرده است. در این نظام اگرچه روسپیگری جرم
نیست، ولیکن به دید تجارت خصوصی بدان نگریسته میشود و عاملین آن از هیچ نوع حمایت
و تأمین اجتماعی و بیمه درمانی برخوردار نیستند. اخیراً در فرانسه پیشنهاد تصویب
قانون روسپیگری داده شده است که به موجب آن عرضه کردن خود جریمه داشته باشد و
مشتریان نیز مجازات گردند. با وجود تمام تدابیری که در فرانسه برای روسپیگری،
سیاست گذاری شده است؛ اما به گزارش های تکان دهنده و دلخراشی در لابلای مطبوعات
برمی خوریم.[17]
در سوئد نیز روسپیگری قانونی است ولی پااندازی، تأسیس فاحشه خانه و برپایی نمایش
زندة سکس غیرقانونی است و مشتری نیز علاوه بر عاملان، مجازات می گردد. سوئد تنها
کشوری است که خرید سکس در آن جرم است ولی فروش آن جرم نیست، اگر چه اعمال این گونه
قوانین اثر چندانی در کاهش یا محو روسپیگری نداشته است و تنها سبب شده که فقط منطقه
جغرافیایی فحشا تغییر کند و مردان مشتری برای انجام کار خلاف به کشورهای دیگر مانند
«لتونی» بروند. [18]
بنابر مطالب فوق معلوم میشود، با اجرای هیچ یک از نظام های مطرح و موجود، نمیتوان
از رشد رو به تزاید فحشا جلوگیری نمود. در چنین وضعیتی خلأ معنویت و پایبندی به
مذهب در میان جوامع به شدت احساس می گردد، همان نیرویی که با پشتوانه و ضمانت اجرای
متقن و نیرومندش پاکی، آسایش و امنیت را برای جوامع بشری به ارمغان می آورد.
تاریخچه روسپیگری در ایران
1)- قبل از انقلاب
هسته مرکزی فحشا و روسپیگری در ایران را باید قلعه «شهر نو» دانست. این قلعه
محله ای قدیمی و بد نام در تهران بود که سنگ بنای آن در زمان محمد علی شاه قاجار
نهاده شد، در آن زمان خلاف کاران این محل را که خارج از دروازه قزوین قرار داشت؛
مأمن خلاف کاری های خود قرار داده بودند، از جمله شخصی به نام محمود عرب که زنان
بیکار و بیسرپرست را می ربود و به این محل جهت بهره برداری جنسی می آورد. اواخر
حکومت احمد شاه قاجار این محله که «محله قجرها» نام گرفته بود، به جهت احداث دروازه
قزوین، «دروازه» نامیده شد. محمود عرب علاوه بر قوادی، چندین شیره کش خانة بزرگ هم
در این محل دایر کرد که به پاتوق شیره ای های تهران تبدیل گردید و هنوز هم پس از
گذشت هفتاد و چند سال در پیاده روهای آن افراد معتاد را که خاطره ای تلخ از آن
روزگاران سیاه است می توان دید. محلی که در آن چند خانه متعلق به محمود عرب قرار
داشت به گذر «حاج عبدالمحمود» معروف گشت.
در اوایل حکومت رضاشاه اداره امور این محل به عهدة شخصی به نام «زال ممد» قرار گرفت
که به واسطه ایادی خود، زنان و دختران اطراف و اکناف را یا فریب می داد یا می ربود
و به این محل می آورد و در اختیار افراد خوشگذران می گذاشت. کمی پس از آن رضا شاه،
به منظور جلوگیری از شیوع بیماری «سفلیس» دستور جمع آوری فواحش و تخریب زاغه ها و
آلونک های گذر حاج عبدالمحمود را صادر کرد و شخصی به نام قوام را مأمور بازسازی آن
نمود. شخص زرتشتی ای به نام ارباب جمشید که از پارسیان هند و از تجار مقیم این کشور
بود، هزینه احداث ده ها خانه به منظور اسکان زنان فریب خورده و بی سرپرست را قبول
نمود و به منظور تأمین مخارج آنان و فرزندانشان ده ها باب مغازه نیز در این منطقه
احداث کرد تا از گرویدن مجددشان به راه خطا جلوگیری شود.
با نوسازی محله، تجارت سکس رونق تازه ای یافت و به پاس قدردانی از ارباب جمشید، به
«محله جمشید» نامگذاری شد که تا بعد از پیروزی انقلاب پابرجا بود. احداث خانه های
جدید، وسیع و آسفالت دو خیابان جدید باعث شد که اسم «شهر نو» را هم روی آن گذاشتند
و به پاس زحمات قوام، یکی از خیابان های محله بدنام را به نام وی نام گذاری کردند.
در زمان جنگ جهانی دوم که این محله بدنام پاتوق عیاشی سربازان امریکایی و انگلیسی
بود، آنان تعدادی از زنان جنگ زدة لهستانی که مانند سایر آوارگان جنگی در میدان
ژاله سابق اقامت داشتند را به شهر نو آوردند تا بزم شان کامل گردد. همچنین در
انتهای خیابان دوم شهر نو کوچه ای به نام کوچه لهستانی ها شهرت یافت.
این محله 135 هزار متر مربع مساحت داشت و با توجه به میزان آلودگی به دو قسمت اصلی
و فرعی تقسیم می شد؛ قسمت اصلی شامل خیابان های کمیل، استخر، قنات و قوام بود که
دارای 36 کوچه و در هر کوچه 50-30 خانه وجود داشت که در هر خانه چندین خانواده
توأمان زندگی می کردند که بعضاً در یک اتاق چند مرد و زن می زیستند و دارای فرزندان
نامشروعی نیز می شدند که آنان نیز در همان اتاق به سر می بردند و در آینده، خود
روسپی، قاچاقچی مواد مخدر، دزد و ... می شدند. محله جمشید از نگاهی دیگر به دو بخش
قلعه و نجیبخانه تقسیم می شد که در واقع، قلعه محل کار و نجیبخانه محل زندگی عادی
و زناشویی روسپی ها بوده است که درجه فساد در آن نزدیک به صفر بود. ده ها تئاتر و
تماشاخانه و کافه در خیابان جمشید و داخل شهر نو و خیابان های سی متری احداث و دو
سینما نیز در حوالی آن شروع به کار کردند. مافیای شهر نو متشکل از سردسته های عمده
قلعه، قاچاقچیان بزرگ و رؤسای شهربانی شاه اداره امور این منطقه را در دست داشتند.
دامنة فساد وضعیت قلعه شهر نو به تدریج به سطح شهر تهران کشیده شد و علاوه بر دایر
شدن خانه های تلفنی[19]، در کنار خیابان های اصلی و حتی فرعی شهر نیز روسپیان به
چانه زنی با مشتریان مشغول بودند.[20] در کنار برخی از هتل هایی که محل تردد
خارجیان و متمکنین بود وضع بدتر هم بود و عموماً دختران کم سن و سال مشاهده
می شدند.[21] وجود کاباره ها نیز به روسپیگری دامن می زد. رژیم به راحتی به برپا
کنندگان مراکز فساد و فحشا جواز رسمی می داد و در اکثر خیابان های تهران و شهرهای
بزرگ «بار»ها شبانه فعالیت می کردند که در آنها زنان روسپی به خود فروشی
می پرداختند؛[22] این مراکز، گروهی از زنان و دختران را در اختیار داشتند تا پس از
مستی مشتریان به آنان خدمت رسانی کنند![23] نهاد قانونگذاری نیز با موافقت نسبت به
صدور کارت های مجوز کار برای زنان و دختران، به روسپیگری مشروعیت می بخشید.[24]
دامنه و گستره روسپیگری و فحشا به طرز جنون آمیزی رو به فزونی بود تا آنجا که علاوه
بر موارد ذکر شده، به سبک کشورهای غربی هتل عشق[25] تأسیس شد که به زنان روسپی یا
مردان عیاش اجازه داده می شد که به طور آزادانه هر کاری می خواهند انجام دهند و به
زوج های نامحرم نیز بدون هیچ منعی اتاق اجاره می دادند.[26]
راه های فریب و به دام انداختن دختران بسیار متفاوت بود. اما متداول ترین شیوه ها
عبارت بود از: استقرار در ترمینال ها و فرودگاه ها با ماشین های مدل بالا و چهره ای
متشخص و وجیه همراه با چرب زبانی،[27] آشنایی در مهمانی های شبانه و
تفریح گاه ها،[28] تحویل به مراکز فساد توسط رانندگان تاکسی و سواری شخصی،[29]
تحویل به سردسته ها[30] توسط شوهران لاابالی،[31] رفتن به دهات دور افتاده و
شهرستان ها تحت عنوان خواستگار و ... این سوداگران تباهی جهت محکم کاری از قربانیان
خود سفته های به عنوان ضمانت دریافت می کردند تا مبادا فرار کنند و نهادهای اجرای
قانون مانند کلانتری نیز به نفع این زورگویان حکم می کردند.[32] سردمداران شهر نو
به شهر تهران نیز قانع نبودند و به تأسیس فاحشه خانه هایی در شهرهای مختلف
کشور اقدام کردند و بدینسان فحشا و روسپیگری را رونق بیشتری بخشیدند.[33]
حامیان وقت حقوق زن نیز سعی در تحت نظارت در آوردن این اماکن فساد می نمودند، از
این روی اداره اماکن شهربانی رژیم گذشته از فاحشه خانه ها آمارگیری کرده و آنها را
در ردیف محل های کسب قرار داده بود، شهرداری نیز برای مغازه ها و تماشاخانه های
محله شهرنو جواز کسب صادر و به آنها خدمات شهری ارائه می داد. هنگامی که «مهناز
افخمی» مشاور نخست وزیری در امور زنان شد به جای این که در صدد تعطیلی این مراکز
فساد باشد، از وزارت بهداری درخواست نمود تا به روسپیان و فرزندانشان خدمات بهداشتی
ارائه شود و نیز مقرر کرد در محله جمشید مهدکودکی جهت نگهداری فرزندان نامشروع و
خردسال فاحشه ها احداث گردد تا در طول روز که مادرانشان به اعمال منافی عفت سرگرم
هستند، از این اطفال معصوم نگهداری شود.[34]
ارتباط سردمداران شهر نو با عوامل حکومتی
به جهت بالا بودن آمار جرم و جنایت، دو پاسگاه انتظامی یکی در خیابان جمشید و دیگری
سی متری (پایین تر از میدان قزوین) احداث شد که خود موجب تشدید فساد شد و رؤسای
کلانتری و مأموران با حق حسابی که از فواحش، قوادها و اوباش می گرفتند به حمایت از
آنها برمی خاستند. این ارتباط آن چنان صمیمی ادامه یافت که سرلشگر زاهدی در جریان
کودتای ننگین 28 مرداد سال 32 آنان را به طرفداری از شاه به خیابان های تهران
کشاند. زاهدی که در فساد و زن باره گی شهره بود از طریق زنان سردمدار قلعه به مطامع
خود رسید، برخی از مهمترین آنان عبارت بودند از:
1)- «ملکه اعتضادی»، با شخص شاه و علیرضا پهلوی ارتباط داشت و وسائل عیش و نوش آنان
را فراهم می کرد.
2)- «پری آژدان قزی»، دختر یک مأمور بازنشسته شهربانی بود که از بی حیایی و دریدگی
ضرب المثل شده بود و حتی اوباش قلعه هم از او حساب می بردند.
این دو نفر شهرت و ثروتشان آن قدر زیاد شده بود که در مهمانی های رسمی باشگاه
افسران نیز دعوت می شدند؛ حتی «پری آژادان قزی» کارت ویزیت چاپ کرد و پشت آن سفارش
استخدام یا معافیت از سربازی اشخاص را صادر می کرد. این دو تن عضو ستاد کودتای 28
مرداد بودند و سردستگی فواحش و اوباش شهر نو را در کودتا به عهده داشتند. پس از
پیروزی کودتای ننگین، سرلشگر زاهدی به پاس خدمات آنان، دستور داد تا دور تا دور شهر
نو را دیوار کشیده و پاسگاه ها را نیز به بیرون قلعه منتقل نمایند و در واقع نوعی
خودمختاری به آن اعطا کردند، اگرچه بعدها دایره فساد به بیرون از قلعه و خیابان های
اطراف گسترش یافت پس از آن شهر نو نام جدیدی نیز به خود گرفت و آن چیزی جز «قلعه»
نبود.
3)- «سیمین ب ام و»، وی با برخی مقامات بالای کشور از جمله سناتور رضایی رابطه
داشت و برای ایشان قوادی می کرد. روش وی برای به دام انداختن دختران معصوم، آشنایی
با آنان و طرح دوستی در پارتی ها بود.
4)- «پری بلنده»، وی با ادارة تشریفات نخست وزیری و وزارت امور خارجه همکاری داشت و
به کار قوادی از راههای فوق اقدام مینمود.
5 و 6)- «اشرف چهار چشم» و «شهلا آبادانی»، در خانه های آنان همواره دختران تازه
وارد و کم سن و سال حضور داشتند.
7- «پری سیاه»، او رقیب «پری بلنده» بود و مالک شش خانه بزرگ فحشا بود که آنها را
اداره می کرد.
8) «مژگان سوخته»، از قوادین قدیمی بود و خاطرات زیادی از علیرضا پهلوی داشت،
ده ها زن فریب خورده تحت استثمار وی بودند.
9)- «شیرین سلطانی»، معروف به «ناهید» که همواره خود را مسلمان می خواند، ولی پس از
دستگیری بعد از انقلاب معلوم شد که ارمنی بوده است.
10)- «منیژه کچل»، وی خود را فامیل فرح دیبا معرفی می کرد و نفوذ زیادی در
دستگاه های دولتی داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ارگان های انقلابی با تشکیل شورای جهت پاک کردن این
لکه ننگ از چهره تهران و نجات قربانیان، اقدام به جمع آوری زنان فریب خورده و اسکان
آنان در مجتمع های تربیتی و پرورشی نمودند و این محله فساد را نیز تخریب کردند[35]و
«پری بلنده»، «اشرف چهار چشم» و «شهلا آبادانی» به دار مجازات آویخته شدند.
2) بعد از انقلاب
بعد از انقلاب اسلامی تمام مراکز رسمی فساد برچیده شد و عوامل آن بعضاً راهی زندان
شدند. حتی محله جمشید از رسمیت افتاد و این محله به طور رسمی در تیرماه سال 1367
تخریب گردید. در زمان جنگ ایران و عراق به علت شرائط خاص آن روزگار فساد و فحشا به
کمترین حد خود رسید، اما بعد از جنگ از یک سو با توجه به گرایش نسبی به رفاه طلبی،
تجمل پرستی و غفلت مسئولین وقت از مسائل فرهنگی به جهت تمرکز در امر بازسازی کشور و
از سوی دیگر با توجه به هوشیاری دشمنان خارجی در استفاده کردن از این خلأ معنویت و
دست زدن به شبیخون و هجوم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی ایران؛ متأسفانه آمار انحرافات
در مردان و زنان در این سال ها نسبت به سال های جنگ بیشتر شد. «پایین آمدن سن گرایش
به مسائل منکراتی از 27 سال در سال 1367 به 16 سال در سال 1378، رشد فزاینده زنان
معتاد، گرایش شدید زنان به سیگار، افزایش موارد بی حجابی و بدحجابی، کاهش کنترل و
نظارت های اجتماعی، بی اطلاعی خانواده ها از مخاطراتی که فرزندان آنها را تهدید
می کند، افزایش طلاق در سال های اخیر، تأثیر پذیری زنان و دختران از مدهای آرایشی و
البسه وارداتی و ... از جمله پارامترهایی است که می تواند در ازدیاد آمارهای فحشا و
فحشاهای خیابانی نقش داشته باشد».[36] البته در دهه اول انقلاب نظارت های اجتماعی
شدیدی اعمال شد، اما حکومت از آن نتیجه مطلوب را نگرفت؛ زیرا افکار عمومی با
سالم سازی جامعه موافق ولی با شیوه اجرای آن مخالف بود، در حالی که برخورد با این
قبیل امور فرهنگی در در جه اول و حتی الامکان نوعی رفق را می طلبد و این معنا در
متون اسلامی موج می زند. در همین راستا یکی از کارشناسان روان شناسی اظهار می دارد:
«نوجوانان ما پاسخ پرسش های خود را از جامعه نگرفتند، ما نتوانستیم الگوهای مذهبی
خود را برای آنان به خوبی روشن کنیم، زمانی سیاست حاکم بر نوجوانان اعمال
محدودیت های بسیار شدیدی و حالا دیگر هیچ چیز را نمی توان کنترل نمود».[37]
در بسیاری از مطبوعات کشور، گزارش های متنوعی از فراگیری موج فساد و فحشا و
روسپیگری مشاهده می گردد، در آنها به نکات مهم و واقعیات تلخی مانند پایین آمدن سن
فحشا به زیر 20 سال تا مرز 15 سال و پایین تر از آن اشاره شده است.[38] دکتر کامکار
یکی از علل کاهش سن فحشا را تغییرات اجتماعی دو دهه اخیر کشور می داند و می گوید:
«در جامعه ما همه مقصرند اما همه به نوعی قربانی هم هستند». ثروت بی حساب عده ای از
مردان، بدون کسب فرهنگ مصرف آن و نیز فقدان خط فکری مشخص و آرمان معینی بین جوانان
و نوجوانان در نظر ایشان از دیگر علل انحرافات اخلاقی از جمله فحشا می باشد.[39]
این نشریه وضعیت فوق را منحصر در تهران نمی داند و معتقد است که شهرستان ها نیز از
دور عقب نماندند و تنها تمایز تهران در این است که بیشتر اطلاعات رسانه ها از این
شهر پرجمعیت تهیه می شود.[40] راجع به شیوع و عمومیت فحشا و روسپیگری، یکی از
نشریات آماری را به نقل از بهزیستی بیان می کند و می گوید: «طبق آخرین آمار اعلام
شده در بهزیستی، متوسط زمانی که یک زن خیابانی با هر سن و سال کنار خیابان معطل
می ماند کمتر از 5 دقیقه است».[41] در تأیید مطلب فوق یکی از کارشناسان می گوید که
کافی است یک زن چند دقیقه کنار خیابان بایستد تا چندین اتومبیل در برابرش توقف کنند
و وقتی هیچ راه حلی برای کنترل این ماجرا نداریم، آینده نیز نامعلوم است و این به
معنای رها شدن جامعه است.[42]
به این گزارش ها در بدبینانه ترین حالت باید به دیده شک و تردید نگریست و این امر
به تنهایی در اثبات وجود مسئولیتی بس خطیر برای دستگاه های ذی ربط و مسئولین آن
کافی است، لااقل در این حد که به فکر تهیه آماری معتبر جهت برنامه ریزی و پیشگیری و
مقابله متناسب و حساب شده بیفتند.
بنابراین اگرچه حکومت اسلامی موظف است با فساد و فحشا و انواع آسیب های اجتماعی به
عنوان اصل اولیه مقابله کند؛ اما ضرورت پیشگیری و مقابله با این انحرافات و آسیب ها
در زمانی که همه کارشناسان ادعا می کنند، آمار آن بیشتر شده است نسبت به مسئولین
دوچندان می گردد.
نظام حقوقی روسپیگری
1) قبل از انقلاب
با نگاهی به قوانین جزائی قبل از انقلاب اسلامی معلوم میشود، اگرچه قانونگذار
نمی توانسته خود را از بافت سنتی و مذهبی جامعه مسلمان جدا کند و بدان نیم نگاهی
نداشته باشد؛ اما در اصول قانونگذاری و مواد مصوب خود را ملزم به مطابقت با مبانی
فقه امامیه نمیدانست. عمده ترین قانونی که می توان از آن نام برد، قانون مجازات
عمومی مصوب 23دی ماه 1304 با اصلاحیه های بعدی آن می باشد؛ فصل پنجم از باب سوم
(مصوب 7 بهمن 1304) شامل سرفصل جنحه و جنایات بر ضد عفت و اخلاق عمومی و تکالیف
خانوادگی بود که[43]برخی از آن مواد به شرح ذیل می باشد:
ماده 207: «الف- هرکس به عنف یا تهدید، هتک ناموس زنی را بنماید به حبس جنائی
درجه یک از سه تا ده سال محکوم خواهد شد». ذیل ماده علل مشدده آن را برمی شمارد.
ماده 209: «الف- هر کس به عنف یا تهدید یا حیله کسی را برای عمل منافی عفت یا
برای وادار کردن به عمل مزبور برباید یا مخفی کند، به حبس جنائی درجه دو از 2 تا 5
سال محکوم خواهد شد...».
ماده 212: «برای رابطه نامشروع متأهلین حبس جنحه ای از شش ماه تا سه سال محکوم
خواهد شد».
ماده 213: «الف- اشخاص ذیل به حبس جنحه ای از شش ماه تا دو سال محکوم خواهند شد:
1)- هر کس عایدات حاصله از فحشا زنی را وسیله تمام یا قسمتی از معیشت خود قرار دهد.
2)- هر کس فاحشه را در شغل فاحشگی حمایت کند».
در بند «ب» همان ماده به قاچاق زنان و دختران اشاره و مجازات این افراد را حبس
جنحه ای از یک سال تا سه سال در نظر گرفته است و در ادامه بند «ب» بیان داشته که در
موارد ذیل مرتکب به حداکثر مجازات مزبور محکوم خواهد شد:
1)- در صورتی که زن کمتر از 18 سال تمام داشته باشد.
2)- در صورتی که مرتکب برای انجام مقصود خود به عنف یا تهدید متوسل شده باشد.
همان گونه که مشاهده می گردد در این مواد اسمی از زنای توافقی برده نشده و آنچه
موضوع حکم قرار گرفته، فقط تجاوز به عنف است که در کشورهای غربی نیز تحت عنوان
«rape» از عناوین مجرمانه محسوب می گردد. اگرچه به همین مقدار هم بسیار کم عمل
می شد و مالکین خانه های فساد و اجاره کنندگان و قوادها چه داخل شهرنو و چه خارج
از آن به ندرت تحت تعقیب قرار می گرفتند در حالی که از لحاظ قانونی قابل تعقیب
بودند.[44]
2) بعد از انقلاب
از مهم ترین مجموعه قوانینی که با وقوع انقلاب اسلامی دستخوش تحول کلی و اساسی شد،
مجموعه قوانین جزائی ایران است. چه اینکه از دیدگاه فقه امامیه حساسیت خاصی به
این گونه مسائل وجود دارد و در متون اصیل اسلامی همواره احترام به آبرو، مال و جان
مردم، هم عرض یکدیگر قلمداد گردیده و برای آن حساب ویژه ای باز شده است، لذا
نیازمند تغییرات جدی و قانونگذاری جدیدی بود. بحث روسپیگری و حواشی آن نیز که در
این گردونه قرار دارد، نیاز به یک بازنگری خاص داشت؛ اما با نگاهی به قوانین پس از
انقلاب متأسفانه همچنان جای خالی مواد ویژه ای راجع به روسپیگری و قاچاق زنان محسوس
است و مواد مربوطه تحت عناوین «زنا»، «جرائم ضد عفت و اخلاق عمومی» و «قوادی» قرار
گرفت و بدان به عنوان یک مسأله دست اولی وجدی نگاه نشده است و در این مورد می توان
سکوت قانون را کاملاً لمس نمود. این ضرورت هنگامی بیشتر خودنمائی می کند که مسائل
دیگری بر حواشی روسپیگری افزوده شده از جمله این مسائل میتوان به «قاچاق زنان»
اشاره نمود. که متأسفانه روند رشد تزایدی در پیش گرفته است و این تجارت زیرزمینی
رونق خاصی به «صنعت سکس» بخشیده است؛ ولی متأسفانه تغییر محسوسی در قوانین موضوعه
مشاهده نمی گردد. عمدة مواد مربوطه در قانون مجازات اسلامی تحت سه عنوان بیان شده
است:
الف)- حد زنا
باب اول از کتاب دوم حدود در قانون مجازات اسلامی مربوط به مسائل زنا می باشد که از
مواد 107-63 به تعریف زنا، چگونگی اثبات، اقسام حد یا همان انواع مجازات (100 ضربه
شلاق در غیر محصنه، قتل و رجم در محصنه) و به کیفیت اجرای حد پرداخته است و چون
رابطه زنا با روسپیگری، «عموم و خصوص منوجه» است، یعنی در برخی مواقع زنا محقق
می شود، اما روسپیگری محقق نمی شود یا عکس آن یعنی روسپیگری محقق می گردد، اما زنا
محقق نمی شود. لذا گنجاندن قوانین خاص روسپیگری در قانون مجازات اسلامی ضروری
می باشد.
ب)- قوادی
در باب چهارم از کتاب حدود 4 ماده راجع به «قوادی» می باشد؛ در ماده 135ق.م.ا.
قوادی را این گونه تعریف کرده است: «قوادی عبارت است از جمع و مرتبط کردن دو نفر یا
بیشتر برای زنا[45] یا لواط[46]» و در مواد 138-136 ق.م.ا. به سایر مسائل مربوطه
اشاره نموده است. با توجه به تعریف قوادی معلوم میشود که محدوده آن شامل لواط (جمع
بین دو مرد) می شود، اما شامل مساحقه (جمع بین دو زن) نمی شود.
ج)- جرائم ضد عفت و اخلاق عمومی
در فصل هیجدهم از کتاب پنجم (تعزیرات) قانون مجازات اسلامی قانونگذار طی مواد
641-637 عناوینی را به عنوان جرم اعلام کرده و برای آن مجازاتی در نظر گرفته است.
با ملاحظه مواد مطرح شده در این بخش، میتوان ماده 637 را در بعضی از فروض آن با
تعریف روسپیگری منطبق دانست، همچنین ماده 638 که در آن از عنوان کلی تظاهر به عمل
حرام در اماکن عمومی نام برده شده است، می تواند در مواردی منطبق بر روسپیگری باشد
و ماده 639 که در رابطه با تشویق به فحشا یا تشکیل فاحشه خانه است به موضوع این
نوشتار مربوط می گردد. اما مواد 641-640 از دایره بحث خارج است. بنابراین در رابطه
با روسپیگری و مسائل جانبی آن مانند قاچاق زنان با فقر قانون مواجه می باشیم.
مقالاتی در راستای نقد قوانین مجازات اسلامی به نگارش درآمده است که بعضی از آنها
منصفانه ومنطقی می باشد، اما بعضی از این مقالات جای نقد بسیار دارد. در این مرحله
به نقد یکی از این مقالات پرداخته می شود.
نقدی بر یک مقاله
یکی از نویسندگان در مقاله ای[47] به نقد قوانین جزائی پیرامون بزه روسپیگری در
ایران پرداخته و اشکالات ذیل را بیان نموده است:
1)- با کنار هم قرار دادن مجازات قوادی و مجازات زنای محصنه و به ضمیمه گزارشاتی
دال بر فروش زنان از جانب شوهرانشان به ناعدالتی و نازیبایی قانون ایران می رسد و
اظهار می دارد: «پس در حالی که روسپی شوهردار ممکن است تا پای سنگسار برود، شوهر
قواد او تنها 75 تازیانه خواهد خورد».[48]
در جواب به این اشکال می توان دو نوع جواب نقضی و حلّی بیان نمود: در جواب نقضی
اشکال نویسنده به خودش برگردانده می شود، یعنی با همان استدلال می گوییم اگر زنی
قوادی مرد متأهل خود را با زن روسپی بکند؛ شوهر روسپی خواه وی محکوم است تا پای
سنگسار برود، ولی زن قواد تنها به 75 ضربه شلاق محکوم می گردد.
در جواب حلّی موارد به طور خاص بیان می شود. در مقایسه دو حکم باید تشابه در موضوع
آن دو حکم را در نظر گرفت. بدین معنا که اگر مثلاً صحبت از قوادی مرد می شود، در
مقام مقایسه از حکم مشابه یعنی قوادی زن سخن به میان آید و اگر از روسپیگری زن بحث
می شود، باید روسپی خواهی مرد مورد ارزیابی قرار گیرد و موارد احصان و غیر احصان را
هم در نظر بگیریم. اگر این تشابه نگری به طرز دقیق انجام گیرد، روشن می گردد که
قوانین جزائی ایران همواره نسبت به مردان سخت گیرتر و شدیدتر از زنان بوده است. چه
اینکه فقه امامیه که دکترین قانون جزای ایران می باشد زن را موجودی لطیف می داند و
در حق او خشونت کمتری روا می دارد و تنبیه سبک تری را برای متخلفین زن مقرر کرده و
همین مقدار را برای عبرت آموزی وی کافی می داند که به عنوان نمونه به چهار مورد
اشاره می گردد.
الف)- ماده 83 ق.م.ا. در موارد ذیل حد زنا را رجم بیان مینماید:
- زنای مرد محصن؛ یعنی مردی که دارای همسر دائمی است و هر وقت بخواهد می تواند با
او جماع کند.
- زنای زن محصنه با مرد بالغ؛ زن محصنه زنی است که دارای شوهر دائمی است و امکان
جماع با شوهر را نیز داشته باشد.
تبصره: زنای زن محصنه با پسر نابالغ موجب حد تازیانه است.
همان گونه که مشاهده می شود در شرائط مساوی (احصان) زن در همه موارد مجازات مساوی
با مرد را تحمل نمی کند، مثلاً در موردی که زن با پسر نابالغی زنا نماید، تنها
محکوم به حد تازیانه می گردد. در حالی که این استثنا راجع به مرد وجود ندارد که اگر
با دختر نابالغ زنا نماید، مجازاتش سبک تر باشد.
ب)- ماده 82 ق.م.ا. حد زنا در مواردی بدون هیچ فرقی بین جوان و غیر جوان، محصن و
غیر محصن قتل مقرر میدارد:
- زنای به عنف و اکراه که موجب قتل زانی اکراه کننده است.
این ماده راجع به زانیه ساکت است در حالی که اکراه او نیز متصور می باشد و سکوت
قانون حداقل موجب شک و تردید در تسری حکم به آن مورد می گردد و قاعدة فقهی
«درء»[49] نیز موجب عدم اجرای این بند از ماده فوق نسبت به زن زناکار می گردد.
ج)- ماده 138 ق.م.ا. راجع به قوادی مقرر می دارد: «حد قوادی برای مرد هفتاد وپنج
تازیانه و تبعید از محل به مدت سه ماه تا یکسال است و برای زن فقط هفتاد وپنج
تازیانه است». مجازات مرد قواد با توجه به این قانون سنگین تر از زن قواد می باشد.
د)- ماده 87 مقرر می دارد: «مرد متأهلی که قبل از دخول مرتکب زنا شود به حد جلد و
تراشیدن سر و تبعید به مدت یکسال محکوم خواهد شد». چنانکه ملاحظه می گردد، ماده فوق
نسبت به حکم زن متأهل ساکت است و با این وصف با توجه به قاعدة «درء» و نیز «اصل
قانونی بودن جرم و مجازات»، نمی توان ماده قانونی فوق را راجع به زن در شرائط
مساوی، با مرد اعمال نمود. اگرچه زمانی احکام فقهی در دعاوی کیفری قابل استناد است
که در متن قانون بیان شده باشد، ولی در فقه امامیه در بعضی موارد تفاوت های به نفع
زنان مشاهده می شود، مثلاً حکم قتل برای زنی که «مرتد فطری» یا «مرتد ملی» شده،
جاری نمی گردد؛ بلکه فقط حبس می گردد و اگر توبه نماید از حبس هم آزاد می شود. در
حالی که حکم قتل برای مرتد فطری مرد اجرا می گردد و توبه وی در دنیا مورد قبول
محکمه قرار نمی گیرد و مانع اجرای مجازات نمی شود.[50]
در این حال با توجه به اصل 167 قانون اساسی در موارد سکوت، نقص یا اجمال قوانین
باید به فقه امامیه مراجعه شود تا حکم الهی کشف گردد.
2)- نویسنده اشکال دیگر را این گونه بیان می دارد: «دایر کردن مرکز فساد یا فحشا یا
تشویق مردم به فساد و فحشا نیز یک تا ده سال حبس دارد (ماده 639 ق.م.ا). همان طور
که گفته شد، در نظام های حقوقی مختلف قوادی و پااندازی نه تنها جرم است بلکه
مجازات هایی به مراتب سنگین تر از روسپیگری دارد».[51]
در یک مورد با نویسنده موافق هستیم که برای ریشه کن شدن این معضل، حکومت نیازمند
قوانین شدیدتری نسبت به واسطه های روسپیگری می باشد، ولی در عین حال با همین قانون
موجود این اشکال چند ایراد دارد:
الف)- در پاره ای موارد، واسطه روسپیگری مجازات سنگین تری را متحمل می گردد، چه
اینکه روسپیگری همواره ملازم با زنا نیست، لذا ممکن است به مجازات تقبیل، مضاجعه و
... که مجازات تعزیری است، (حداکثر 99 ضربه تازیانه) محکوم گردد؛ (ماده 637
ق.م.ا.). در حالی که فرد واسطه تا ده سال حبس محکوم می شود (ماده 639 ق.م.ا.).
ب)- حد و مجازات فرد قواد در قانون تا سه بار 75 ضربه تازیانه و تبعید از 3 ماه تا
1 سال برای مردان است؛ ولی در مرتبه چهارم بنابر نظری در فقه می توان وی را به
اعدام محکوم نمود، یعنی حدّ او قتل است.[52] در حالی که احتمال به دام افتادن روسپی
عادتاً بسیار ضعیف است، خصوصاً در شرائط مطابق با زانی و اجرای حکم زناکار در چهار
مرتبه، البته اهتمام شارع مقدس و قانونگذار نسبت به حفظ آبروی افراد جامعه و بنای
قانونگذار و شرع در عدم اثبات زنا در شرائط عادی جامعه است و این در هیچ نظام حقوقی
سابقه ندارد که بعد از اثبات جرم به این شدت و غلظت مجرمین مجازات گردند. بنابراین
نظام حقوق جزای ایران به واسطه ارتباطش با فقه امامیه با سایر نظام های حقوقی دنیا
اختلاف مبنا دارد، لذا نباید با آنها مقایسه گردد.
3)- نویسنده در ادامه اشکالات خود بیان می دارد: «قوانین ایران هر چند به ظاهر
مشتری را هم تحت عنوان مردی که مرتکب ارتباط نامشروع شده مجازات می کند، اما در عمل
تنها کسی که دستگیر و مجازات می شود زن روسپی است...»[53] این اشکال نیز به دلایلی
مغالطه آمیز است:
الف)- به همان نسبت که زن روسپی در معرض خطر است، مرد روسپی خواه نیز در معرض
گرفتاری می باشد ؛ زیرا مردان عیاش نمی توانند از عادت خود دست بکشند، لذا دوباره
به سراغ روسپی ها می روند.
ب)- به هر نسبت که مردان مشتری در دفعات کمتری گرفتار شوند، درصد گرفتار شدن خود
روسپی نیز برای دفعات بعد کمتر خواهد بود و در واقع مشمول قانون بار چهارم و حد قتل
نمی گردد. (ماده 90 ق.م.ا.) به عبارت دیگر چون زن و مرد روسپی معمولاً به همراه
یکدیگر دستگیر می شوند، لذا یا با هم شامل مجازات می شوند یا هردو مجازات را تحمل
نمی کنند.
ج)- موضوع زنا و اجرای حد (قتل، رجم و جلد) و راه اثبات آن را شارع و به تبع آن
نظام قانون جزائی ایران آن چنان مشکل گرفته است که اثبات آن بسیار مشکل و بعضاً
محال است؛ زیرا یا با «اقرار» خود زانی یا زانیه نزد حاکم و آن هم چهار مرتبه (ماده
68) با شرائط خاص از قبیل بلوغ، اختیار، عقل و قصد ثابت می گردد. (ماده 69) در ضمن
نباید احتمال خلاف عقلایی در آن باشد. (ماده 70) همچنین بعد از اقراری که موجب رجم
یا قتل شود، اگر مقر انکار کند حد ساقط می گردد. (ماده 71) اگر توبه نماید، مجازات
قابل عفو است (ماده 72) و حتی زن بدون داشتن همسر به صرف باردار شدن مورد حد قرار
نمی گیرد. (ماده 73) لذا اگر یک متدین هم به هر علتی مرتکب این جرم گردد، توبه و
بازگشت به خدا را بر اقرار و اجرای حد ترجیح می دهد؛ در این وضع سایرین که پای بند
به دین و آخرتی نیستند به مراتب روشن تر است. زیرا با عدم اقرار، مجازات را متحمل
نمی شوند. برای اثبات زنا از طریق «بینه و شاهد» نیز آن چنان سخت گیری شده است که
تقریباً محال است ثابت گردد حتی در صورت تکمیل نشدن عدد شهود، خود شاهدها به جرم
قذف محکوم می گردند. (مواد 80-74) با این همه قیود اگر شخص زانی یا زانیه قبل از
اقامه شهادت توبه نماید حد از آنان ساقط می گردد. (ماده 81)
با این اوصاف جای شگفتی است که نویسنده مقاله از تضییع حقوق زنان نالان است؟ این
گونه قلم زدن به چیزی جز تعصبات جنسی و فمینیستی شبیه نیست، البته اگر درباره پدیده
شوم روسپیگری بهتر اندیشیده شود و این تعصبات جنسی در راستای صحیح قرار گیرد؛
می تواند نتایج بهتری داشته باشد.
راهکار اجرائی فقهی حقوقی برخورد با روسپیگری
اجرای دقیق قانون موجود توسط مجریان مجرب و مخصوص، چیزی شبیه پلیس قضایی سابق که
آموزشهای لازم و خاص را دیده باشند و از تعهد و تخصص لازم برخوردار باشند؛ از رشد
روسپیگری تا حد زیادی می کاهد. ناگفته پیداست که این به معنای برخورد خشن و بی حساب
و به دنبال آن تغییر منطقه جغرافیایی و احیاناً استراتژیک دست اندرکاران این پدیدة
شوم نمی باشد، که محدوده کاری خود را از محله ای به محلی دیگر و از شهری به شهر
دیگر منتقل کنند. اجرای قانون موجود نیز ظرافت های خاص خود را می طلبد، به عنوان
مثال مجریان طرح علاوه بر تعهد لازم برای اجرا، نیازمند آموزش دروسی از فقه و حقوق
در مباحث مربوطه، همچنین گذراندن واحدهایی از دروس جامعه شناسی و روان شناسی
می باشند. به هر حال توجه به این نکته ضروری است که در مواجهه با این مشکل با طیفی
از معضلات روبرو بوده، که هرکدام از آنها نیازمند برخوردهای متفاوتی است. لذا از یک
سو برخورد فرهنگی همراه با سیاست های پیشگیرانه باید تقویت گردد و از سوی دیگر
احتیاج به برخوردهای قانونی متناسب با شعاع تخریبی آن می باشد. بنابراین باید برای
حفظ سلامت و کیان جامعه و ریشه کنی فسادی که در حال متلاشی نمودن جامعه است، تمام
دست اندکاران اعم از دایرکنندگان مراکز فساد و فحشا، سوداگران و قاچاقچیان زنان و
دختران به اشد مجازات برسند.
افساد فی الارض
از آنجایی که در فقه و حقوق از واژه روسپیگری استفاده نشده، لذا نقصی در قوانین
جزائی ایران مشاهده می گردد و باید در مواد قانونی مربوطه بازنگری شود. از این رو
این نوشتار بر آن است با توجه به فقه امامیه که دکترین حقوق جزای ایران است[54]؛
فرضیه ای را در این خصوص ارائه دهد بهترین فرضیه که میتواند تطبیق مصداق مورد بحث
را در بعضی از فروض آن داشته باشد، عنوان «افساد فی الارض» است. به دیگر سخن
می توان مدعی شد که روسپیگری در شرائط خاصی از مصادیق «افساد فی الارض» می باشد.
اگر بتوان عنوان «مفسد فی الارض» را در مورد روسپیگری و عوامل مربوط به آن خصوصاً
قاچاق زنان و دختران صادق دانست؛ به این معنا که صغرای قضیه و موضوع حکم را به
درستی ترسیم و تصور نمود، به دنبال آن کبرای قضیه و حکم شرعی کلی در این مورد بر
آن منطبق خواهد شد. یعنی همان حکم «افساد فی الارض» برای کسانی که در پی به فساد و
تباهی کشاندن مردم می باشند، مسجّل و قطعی خواهد بود؛ بنابراین عوامل روسپیگری اعم
از روسپیان، تشکیل دهندگان فاحشه خانه، قاچاقچیان زنان و دختران و حتی مشتریان در
صورت تحقق شرایطی می توانند، مشمول این حکم واقع گردند.
عنوان «افساد فی الارض» به معنای اشاعه فحشا و فساد در زمین است، این عنوان نزد
قانونگذار شرعی غیرقابل تحمل می باشد، لذا شارع مقدس خواستار برچیده شدن فساد در
زمین میباشد که به تبع آن در پی ریشه کنی اشاعه دهندگان آن نیز است و با توجه به
شدت قباحتِ فساد مورد نظر، احکام سنگین متناسبی مقرر داشته است.
به جهت روشن شدن بحث باید در رابطه با موضوع «افساد فی الارض» به طور مختصر
توضیحهای داده شود تا جایگاه آن و ارتباط موضوع مقاله با آن واضح گردد. در ابتدا
لازم است، محدوده افساد فیالارض در قالب نظرات مختلف بیان گردد:
معیار افساد فی الارض
در قرآن کریم یک آیه در رابطه با حد «محارب» و «افساد فی الارض» می باشد: «انما
جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فساداً أن یقتلوا او یصلبوا او
تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک خزی فی الدنیا و لهم فی الاخرة
عذاب عظیم».[55] مجازات مفسد فی الارض قتل، به دار آویختن، قطع دست راست با پای چپ
و تبعید است.[56] بازتاب این مجازات سنگین را در ماده 190 ق.م.ا. می توان یافت. در
مورد تطبیق این آیه با عنوان «محاربه» و «افساد فی الارض» چهار نظر بین فقها مطرح
می باشد:
1)- محارب کسی است که سلاح بر دست گیرد، به قصد آنکه مردم را به وحشت اندازد.[57]
این قول مشهور فقهاست که مصداق آیه را تنها این گونه افراد می دانند.[58] حال چه
اسلحه کشیدن به جهت برهم زدن نظم اجتماعی جامعه اسلامی، براندازی نظام یا سرقت
مسلحانه باشد.[59] این نکته که آیا شرط تحقق یافتن عنوان محاربه، به وحشت افتادن
مردم است و نیز این افراد از اشرار باشند تا عنوان محارب واقع شود یا خیر بین فقها
اختلاف است.[60]
2)- جهت اجرای حکم آیه شریفه باید دو عنوان «افساد فی الارض» و «قیام مسلحانه» در
فرد جمع گردد (یعنی عنوان مرکب است). صاحب این نظر معتقد است: «همان گونه که هر قتل
نفسی مجوز قصاص نیست بلکه قصاص شرائط خاصی دارد و در موارد خاصی اجرا می شود، بسا
هر افساد فی الارض نیز مجوز اعدام نباشد و شاید شرط آن قیام مسلحانه و صدق عنوان
محاربه باشد. محصل کلام اینکه آیه 32 سوره مائده دلالت ندارد بر اینکه هر فساد فی
الارض مجوز اعدام است و آیة 33 هر چند عمومیت دارد، ولی استدلال به آن متوقف است بر
اینکه تمامیت موضوع برای اجرای احکام چهارگانه آیه را از جمله «یسعون فی الارض
فسادا» بدانیم و ذکر محاربه از باب مصداق و شأن نزول باشد، چنانچه از کلمات برخی از
بزرگان به دست می آید؛ لیکن این امر قابل خدشه است و قدر متیقن تحقق هر دو عنوان
است».[61]
به نظر می رسد چند اشکال به این نظر وارد است، اولاً: در چنین فرضی حتماً می بایست
کلمه «الذین» در آیه شریفه تکرار می شد تا بر لزوم تحقق دو عنوان به صورت ترکیبی
صدق کند. ثانیاً: این ادعاکه ترتب احکام آیه بر محاربی است که متصف به مفسد فی
الارض باشد به این معنا که محارب یا متصف به عنوان مفسد یا غیر متصف به عنوان مفسد
است؛ پس آیه دلالتی بر ترتّب احکام بر محارب بدون اتصاف به صفت افساد ندارد، مخدوش
است، زیرا آیه مبارکه می فرماید: «ویسعون فی الارض فساداً»، یعنی محارب از آنجایی
که ساعی فساد در زمین است موضوع این احکام قرار می گیرد.[62] به عبارت دیگر در
معنای محارب خدا و رسول عنوان «ساعی فساد در زمین» مستتر و پنهان است و بدین ترتیب
دیگر وجهی برای تقسیم محارب به محارب مفسد و محارب غیر مفسد نمی باشد و با این وصف
نمی توان قدر متیقنی از آیة محاربه استخراج نمود و موضوع حکم در عمومیت خود باقی
می ماند. پس احکام بر عنوان مفسد فی الارض بدون هیچ قیدی اعمال می شود و در هر
موردی که عنوان افساد فی الارض صادق باشد و امنیت اجتماعی از بین برود یا اخلاق
حسنه و اخلاق عمومی جامعه آسیب جدی ببیند و فاسد گردد به نحوی که جامعه دستخوش فساد
فراگیر شود؛ می توان حکم افساد فی الارض را بر آن اعمال نمود.
3)- ملاک افساد فی الارض تحقق عنوان «محاربه» است که به معنای جنگ با جامعه مسلمین
و نظام اسلامی می باشد. از شرائط محاربه، به کار بردن اسلحه نیست؛ بلکه هر چیزی که
امنیت عمومی را خدشه دار نماید از مصادیق محاربه می باشد. صاحب این نظر معتقد است:
«در تحقق عنوان محاربه وجود سلاح شرط نمی باشد، چرا که محاربه منحصر در کشیدن اسلحه
نمی باشد، بلکه معیار قصد ستیزه گری و اخلال در نظام اجتماعی و قرار دادن مردم در
ترس، اضطراب و وحشت می باشد به گونه ای که احساس ناامنی در جان ها و اموالشان و غیر
آن کنند، (حال این اختلال نظام) به هر صورتی که می خواهد واقع گردد (با سلاح یا
بدون سلاح)».[63] بنابراین نظر در تحقق عنوان محاربه، داشتن انگیزه جنائی شرط است
که عبارت از انجام کار به انگیزه افساد فی الارض و ترساندن مردم جامعه می باشد؛ لذا
تسویه حساب های شخصی اگرچه مسلحانه هم باشد، قابل انطباق با عنوان محارب نیست. در
مجموع این نظر ملاک و معیار را مختل نمودن نظم عمومی می دانند و حتی کشیدن اسلحه
بدون تحقق اختلال در نظام اجتماعی را در تحقق عنوان محاربه کافی نمی داند.[64] از
آنجا که این نظر معیار محاربه را برهم خوردن نظم عمومی و امنیت اجتماعی می داند؛
لذا می توان با تحقق شرائط فوق عنوان محاربه را در مورد عوامل روسپیگری نیز صادق
دانست، اما به این شرط که به حدّی جامعه را فساد فرا بگیرد که منجر به ناامنی
اجتماعی و برهم خوردن نظام اجتماعی شود و مردم از این جهت به اضطراب، دلهره و وحشت
بیفتند.
4)- صاحبان این نظر معتقدند طبق آیه 32 سوره مائده[65] قتل های مشروع منحصر در دو
عنوان قصاص و افساد فی الارض می باشد و هریک از قتل و اعدام، درغیر از قصاص نفس
باید از مصادیق افساد فی الارض محسوب گردد. بنابراین به غیر از قصاص که در آیه
شریفه بدان تصریح شده است، سایر مواردی که در شرع وارد شده از قبیل رجم در زنای
محصنه، قتل در زنا با محارم، قتل در لواط و مرتد فطری معاند، اعدام پس از اجرای سه
یا چهار بار حدّ شرعی و نظایر آن از مصادیق مفسد فی الارض محسوب می گردند، زیرا
اقدام به این گونه گناهان بزرگ موجب برهم خوردن صلاح و سلامت جامعه انسانی است.[66]
بنابراین در آیه 33 سوره مائده به یکی از مصادیق مفسد فی الارض که همان محارب است،
اشاره شده و حکم آن بیان گردیده است[67] و بر همین اساس صاحب جواهر ذیل جمله
«المحارب کل من جرّد السلاح لإخافة الناس» از محقق حلی می فرماید: «اگر فقط دو نفر
با یکدیگر درگیر شوند و اسلحه بکشند به نحوی که اراده فساد فی الارض بر آن صدق کند
عنوان محارب محقق می گردد».[68]
ناگفته نماند که این گونه تعبیرات در عرف مردم هم رایج است. بدین معنا که موضوع
خاصّی را مطرح می کنند و به دنبال آن موضوع عامّی را که ملاک و علت حکم است ذکر
می کنند و سپس حکم را بیان می نمایند، مثلاً می گویند: هر کس آب یا غذایی را مسموم
کند و جمعی را تلف نماید حکم آن اعدام است، پر واضح است که حکم اعدام به خاطر اتلاف
نفوس است[69] و اگر به غیر از مسمومیتِ غذایی، با عمل دیگری موجب اتلاف نفوس گردند،
باز هم حکم اعدام به قوت خود باقی است. به نظر می رسد، نظر چهارم بهترین برداشت و
تفسیر را از آیة ارائه نموده است.
مصادیقی از حکم افساد فی الارض در روایات
شیخ طوسی از اولین فقهایی است که به این موضوع توجه نموده و به آن عنوان مستقلی
داده است. ایشان ذیل چند روایات حکم مربوط به آن روایات را از باب «افساد فی الارض»
دانسته است. به عنوان نمونه چند مورد اشاره میگردد:
1)- شیخ طوسی ذیل دو روایت راجع به کسی که عبد خود را امر کرد که شخصی را بکشد و
امام (ع) حکم به قتل این فرد دادند؛ در مقام تحلیل و توضیح میفرماید: «... وجه
مصحح حکم در این دو روایت این می تواند باشد که حمل شود بر شخصی که عادتش این شده
که بندگان خود را امر به کشتن مردم نماید و آنان را گول بزند و به این سمت سوق دهد،
لذا در چنین حالتی برای امام مسلمین جایز است که او را به قتل رساند، چرا که مفسد
فی الارض می باشد».[70] علامه حلی نیز همین فتوا را نقل و بر اساس آن استدلال نموده
است.[71] علاوه بر ایشان فقهای نامدار دیگری مانند: شهید ثانی،[72] صاحب جواهر[73]
و نیز از متأخرین آیت الله روحانی[74] آن را مطرح، تأیید و احیاناً جرح و تعدیل
نمودهاند. البته در شرائط عادی اگر مسلمانی ذمی ای را بکشد قصاص نمی شود، ولی اگر
عادت به این کار بکند کشته خواهد شد؛ زیرا اگر مسلمان عادت بکند که کافر ذمی را
بکشد؛ در واقع امنیت که عنصر مهم در هر کشوری است، رخت برمی بندد و موجب اختلال در
نظام و برهم خوردن نظم عمومی و اختلال در امنیت عمومی می گردد و بنابر نظر صحیح تر
سلب آسایش و امنیت عمومی از عناصر مقومه و موجبة عنوان افساد فی الارض می باشد.[75]
2)- شیخ طوسی روایت دیگری را بدین مضمون نقل می کند که شخصی با حیله و نیرنگ و به
عنوان نماینده از طرف دیگری مالی را از کسی می گیرد و بعداً معلوم می شود که
نماینده آن شخص نبوده است، در اینجا امام (ع) می فرماید که اگر شخص ثالث بتواند
بینه و دلیل بر عدم نمایندگی از طرف خود ارائه کند، دست حیله گر قطع می گردد والا
با سوگند بر عدم نمایندگی از طرف وی، شخص خاطی تنها محکوم به استرداد مال می شود.
در اینجا راوی می پرسد که ممکن است حاجت و نیاز، وی را به این کار وادار نموده
باشد، امام(ع) در جواب می فرماید: با این حال دستش قطع خواهد شد چرا که مال انسان
دیگری را به سرقت برده است. ایشان در ذیل روایت می فرماید: این روایت بر موردی حمل
میشود که فرد مشهور شود به اینکه با حیله، ترفند، تقلب و طرح نقشه اموال مسلمین را
از چنگشان خارج می کند که در چنین وضعیتی امام المسلمین می تواند دستش را قطع کند.
زیرا وی مفسد فی الارض است، نه اینکه سارق باشد، چرا که این عمل، نیرنگ و
کلاهبرداری است نه آن سرقتی که موجب قطع دست شود.[76] (زیرا شرائط سرقت حدی را
ندارد) از این مورد هم می توان معیار از بین رفتن اعتماد و امنیت اجتماعی را نتیجه
گرفت، زیرا در این حال به امنیت اقتصادی و اجتماعی جامعه ضربه و ضرر وارد میشود و
نظم عمومی مختل میگردد.
3)- از امام صادق (ع) سؤال می شود راجع به مردی که زن خود را فروخت، امام(ع)
فرمودند که دست مرد قطع گردد و زن در صورتی که مشتری با او نزدیکی کرده سنگسار
شود و مشتری نیز اگر با او نزدیکی کرده باشد و خودش متأهل و شرائط احصان را داشته
و علم به شوهردار بودن زن داشته باشد؛ سنگسار گردد و اگر محصن نبوده صد ضربه
تازیانه به وی زده شود.[77] شیخ طوسی ذیل این روایت می فرماید: «قطع دست مرد از
باب سرقت نمی باشد. چرا که سرقت در موردی محقق می گردد که به ملکیت درآوردن چیزی
صحیح باشد و سایر شرائط آن نیز محقق گردد، در حالی که به هیچ وجه نمی توان زن آزاد
را به ملکیت درآورد. لذا نمی توان از باب سرقت دست فروشنده اش را قطع نمود و تنها
وجه صحت وجوب قطع کردن دست، این است که وی مفسد فی الارض است و در چنین وضعیتی امام
المسلمین مخیّر است تا یکی از احکام چهارگانه مترتب بر افساد فی الارض را اعمال
کند».[78]
با توجه به این روایات و نظر شیخ طوسی معلوم می شود؛ عنوان افساد فی الارض فقط
منحصر به محارب با آن شرائط خاص نمی باشد.
معیار افساد از منظر امام خمینی (ره)
نظرات امام راحل به عنوان طراح و معمار جامعه اسلامی در این عصر بدین جهت اهمیت
دارد که این موارد به جهت تشکیل حکومت اسلامی ظهور نمود و ایشان ضمن برشمردن معیار
افساد فی الارض برخی از مصادیق آن را معین نمودندکه در تاریخ هزار و پانصد ساله
جامعه اسلامی به علت عدم ابتلاء بی سابقه بوده است.
1)- «اینان (کسانی که دست به انفجار در جنوب کشور زدند) مفسدین فی الارض هستند، چه
آنان که مستقیماً در این گونه اعمال شرکت می نمایند و چه آنان که این گونه جریانات
را هدایت می کنند. حکم مفسد فی الارض روشن است. دادگاه های انقلاب هر چه بیشتر
قاطعیت به خرج دهند تا ریشه آنان را برکنند».[79] در این کلام، امام(ره) ریشه کنی
مفسدین فی الارض را با غلظت هرچه تمامتر خواستار شدند؛ در واقع در مقام تعیین
مصداق و بیان حکم مفسدین فی الارض بودند. به نظر می رسد مهم ترین دلیلی که منجر شد
امام خمینی (ره) این فتوا را بدهند، از بین رفتن امنیت کسانی که در آن منطقه زندگی
می کردند و نیز خدشه دار شدن حکومت اسلامی بود.
2)- «کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع کردن مواد مخدره و پخش بین مردم است؛ در حکم
مفسد فی الارض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاک حرث و نسل است».[80] در این
بیان معیار مفسد فی الارض بودن را سعی و تلاش در زمین خدا (کنایه از جامعه مردمی)
جهت اشاعه فساد و هلاکت و نابودی نسل آدمی بیان مینماید که جمع آوری یا پخش مواد
مخدر را یکی از آن مصادیق می شمارند.
3)- همچنین ایشان در پاسخ به استفتاء دادگاه عالی انقلاب اسلامی راجع به بیان حکم
افساد فی الارض در مورخ 28/11/1362 به شرح ذیل جواب فرمودند:
س)- «... در قاچاق تریاک که فی الجمله دارای منافع مشروع است، در چه حدی افساد فی
الارض بر آن صدق می کند؟
ج)- ... فساد در صورتی است که مواد مخدره پخش شود به صورتی که موجب ابتلا بسیاری
شود یا به قصد این عمل یا با علم به این اثر انجام شود».[81]
در جواب ایشان از کلمه «بسیار» استفاده کرده اند و لفظ «بسیار» بر تعداد زیاد و
قابل توجه منطبق است و لزوماً به معنای اکثریت جامعه نمی باشد و این با کلمه
«اشاعه» و «شیوع» که عرف آن را در جایی به کار می برد که تعداد قابل ملاحظه ای از
افراد یک اجتماع را دربرگیرد به یک معناست.
لذا با توجه به جواب امام خمینی(ره) در ماده ششم لایحه قانونی تشدید مجازات مرتکبین
جرائم مواد مخدر و اقدامات تأمینی و درمانی به منظور مداوا و اشتغال به کار
معتادین مصوب 19/3/1359 این گونه آمده است:
«هر کس تریاک و سایر مواد افیونی مندرج در شق یکم از ماده اولی این قانون را وارد
کرده یا بسازد یا بفروشد یا در معرض فروش بگذارد، در صورتی که ثابت شود عالماً و
عامداً مرتکب شده، به مجازات اعدام محکوم خواهد شد...».[82]
فتواهای امام خمینی (ره) و ماده ششم لایحه قانونی تشدید مجازات را می توان در قالب
ضرب اول از شکل اول قیاس در منطق که منتج ترین ضروب است به شکل ذیل بیان نمود:
الف) عوامل روسپیگری، تشکیل فاحشه خانه و قاچاق زنان که عامداً موجب ابتلای بسیاری
شوند یا به قصد این عمل یا با علم به این اثر از مفسدین فی الارض می باشند. (صغرا)
ب) مفسدین فی الارض مستحق اشد مجازات می باشند. (کبرا)
ج) عوامل روسپیگری، فاحشه خانه و قاچاق زنان که عامداً موجب ابتلای بسیاری شوند یا
به قصد این عمل یا با علم به این اثر مستحق اشد مجازات می باشند.(نتیجه)
البته باید توجه داشت که مردان مشتری جزء عوامل روسپیگری شمرده می شوند و حکم افساد
نسبت به این افراد هم قابل اجرا است. چون با درخواست این گروه، فساد گسترش پیدا
می کند. بنابراین از ملاک و شاخصه های فوق معلوم می شود؛ چنان که مسائل مستحدثه
اجتماعی و حکومتی که در هر زمانی در جامعه اسلامی ممکن است به وجود آید، باید توسط
حاکم اسلامی طبق فقه شیعه تصمیم گیری نهایی شود. زیرا احکامی که از جانب حاکم شرع و
جامعه مسملین صادر شود از روی ملاکات شرعی و عقلایی است. به همین جهت در احادیث
بیان شده است که در حوادث واقعه و مسائل مستحدثه به فقیه عادل و عاری از هوس های
نفسانی مراجعه نمایید، تا برای صدور حکم شرعی در مورد این گونه مسائل و اجرای آن
قابلیت تام داشته باشد. بنابراین تنها راه حل عاقلانه در جامعه ای اسلامی رجوع به
حکم ولی امر عادل مسلمین است تا وی با توجه به شرائط زمان و مکان و ضرورت های ایجاد
شده در موارد خاص احکام مقتضی را صادر نماید.
در مورد پدیده روسپیگری که به صورت یک معضل درآمده است و برخی از شقوق آن در حال
تبدیل شدن به یک بحران اجتماعی است با استعانت از منابع معتبر اسلامی معلوم میشود
که معیارهای افساد فی الارض در آن هویدا است و از مصادیق آن می باشد و ملاک هایی را
که امام راحل و چند فقیه دیگر[83] بیان داشتند را به وضوح می توان در گروه های سه
گانه ذیل مشاهده نمود:
1)- برخی از روسپی ها و مشتریان که به قصد تباهی و فساد بسیاری از افراد جامعه
اسلامی یا با آگاهی از اثر و نتیجه این عمل، عامداً اقدام به این اعمال میکنند.
2)- تشکیل دهندگان مراکز فحشا که به قصد تباهی و فساد بسیاری از افراد جامعه اسلامی
یا با آگاهی از اثر و نتیجه این عمل، عامداً اقدام به چنین کارهایی مینمایند.
3)- اشخاصی که به عنوان کارفرمایان یا عوامل قاچاق زنان و دختران در تجارت سکس
دخالت دارند و آن را برای خود به عنوان شغل قرار دادهاند و به قصد تباهی و شیوع
فساد در جامعه یا لااقل با آگاهی از چنین اثر و نتیجه ای اقدام به این اعمال
می کنند.
بنابراین حکم افساد فی الارض و مجازات های مترتب بر آن یک ضرورت انکارناپذیر برای
گروه های سه گانه فوق است که جای آن در مجموعه قوانین جزائی خالی می باشد.
این موضوع از جهت قیاس اولویت هم نزد فقه امامیه قابل اثبات است. بدین صورت که
انطباق معیار افساد فی الارض دربارة قاچاقچیان و دزدان ناموس و عفت جامعه اسلامی که
با عِرض و ناموس و انسانیت و در یک کلمه همة هستی موجودات معصومی به نام زنان و
دختران بازی می کنند نه تنها گزاف نیست، بلکه در مقایسه با قاچاقچیان مواد مخدر که
در قانون جزائی ایران با همین معیارها در بعضی از موارد مصداق مفسد فی الارض شناخته
شده اند؛ قابل ارزیابی میباشد و به طریق اُولی میتوان به مفسد فی الارض بودن چنین
افرادی حکم نمود.
تذکر این نکته نیز ضروری است که در این موارد نباید منتظر وجود شاکیان خصوصی بود.
بدین جهت که قربانیان این تجارت معمولاً بی پناهانی هستند که حتی قدرت دفاع از خود
را در مقابل این اشرار و مفسدین ندارند، چه اینکه بخواهند علیه آنان طرح شکایت
نمایند. زیرا به شدت خود را در مقابل آنان و عواقب بعدی حرکاتشان آسیب پذیر
می بینند. با این فرض دلسوزان جامعه، به خصوص کسانی که مستقیماً می توانند در این
رابطه نقش آفرین باشند، مانند: دادستانی، سیستم اطلاعاتی و امنیتی، نیروی انتظامی و
در یک کلمه پیکره قوه قضائیه و بخش هایی از قوه مجریه، مسئولیت انسانی و خدایی
سنگینی بر عهده دارند تا در راه کشف و نابودی این جرثومه های فساد و مفسدین فی
الارض کمر همت ببندند. البته قبل از هر چیز و در ابتدا این وظیفه مهم متوجه مجموعه
قوه مقننه (مجلس شورا و اهرم های نظارتی آن یعنی شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت)
است که با کارشناسی دقیق قانون های مناسبی در این راستا وضع نمایند و از آنجایی که
قوانین مربوط به قتل و اعدام در شرع مقدس پس از معصومین (ع) تنها در صلاحیت حاکم
شرع جامع الشرائط است، باید این قوانین جهت تنفیذ مستقیم رهبر فرزانه و فقیه، به
ایشان ارائه گردد.
جرائم دسته جمعی
یکی از معضلاتی که نظام قضائی ایران با آن روبروست، وجود باندهای خلاف، از قبیل
سرقت، مواد مخدر، فساد و فحشا و ... می باشد که با سازماندهی اعضا اقدام به جرائم
دسته جمعی می کنند، سؤال این است که با این گونه مجموعه ها و شبکه ها چگونه
باید برخورد شود؟
مسلم است این افراد با طرح نقشه به گونه ای عمل می کنند که نسبت به هیچ یک از اعضای
باند و شبکه به تنهایی، عناصر مادی، معنوی و قانونی جرم انطباق نداشته باشد و بدین
وسیله از اجرای مجازات فرار می کنند. برخی از فقهایی که حضور اجتماعی بیشتر داشته و
با چنین معضلاتی دست به گریبان بودند در این رابطه می فرمایند: «ارتکاب جرائمی که
به شکل جمعی و سازماندهی شده انجام می پذیرد، اعضای آن نباید جداگانه مورد ارزیابی
قضائی قرار گیرند، بلکه کل مجموعه را باید به دیدة شخص واحدی نگریست و در این صورت
اگر عناصر تحقق بزه کامل گردد، باید حکم را روی تک تک اعضا اجرا نمود... در این
گونه باندها و شبکه های خلاف، با توجه به تخصص اعضا تقسیم کار می شود. مثلاً در
سرقت یکی مراقب است، دیگری وارد حرز می شود و راه را باز می کند و سومی مال را سرقت
می کند و ... آیا جرائم گروهی می تواند وسیله ای برای اسقاط حد و فرار از آن باشد؟
آیا نگاه فردی (نه جمعی و گروهی) به این گونه جرائم، موجب باز شدن باب ارتکاب
جرائمی از قبیل سرقت های گروهی و... نمی گردد؟ لذا اگر فتوا صادر شود که با تمامی
افراد این شبکه ها و باندها مانند یک نفر معامله می شود و در مثال فوق اگر کل شبکه
حرز را شکست و سرقت نمود حکم قطع دست بر تمامی اعضای آن اجرا می گردد، اگرچه حرزشکن
غیر از آخذ کالا باشد و آخذ کالا غیر از حرزشکن باشد».[84] با توجه به این نظر
می توان قوانین مناسب برای گروه های فساد و فحشا و قاچاق زنان وضع نمود، تا از روند
رو به افزایش این نوع جرائم جلوگیری شود.
ادلّه اثبات مفسد بودن روسپی
سؤالی که به ذهن خطور می کند این است که ادله اثبات این حکم چیست؟ به دیگر سخن، حال
که ادله اثباتی مانند اقرار و بینه این قابلیت را ندارند که به مبارزه با فساد
روسپیگری برخیزند، چرا که اقرار و بینه نادر الوقوعاند و معلوم است که بنای شارع
مقدس بر ستر و اختفای مسأله زنا و روسپیگری در شرائط عادی جامعه می باشد، لذا وجه
اثباتی آن به گونهای است که مجرمین جنسی، کمتر گرفتار شوند؛ زیرا از طرفی عادتاً
محال است کسی به این جرم اقرار نماید (و حتی توصیههای دینی نیز بر ترجیح توبه
واقعی به جای اقرار نزد قاضی و حاکم است) و از طرف دیگر تکمیل عدد (چهار شاهد) در
بینه مربوط به زنا یا کسی نمی بیند که بخواهد شهادت دهد یا اصلاً در این گونه موارد
شهادت نمی دهند و اگر هم چنین شود در بسیاری از موارد قابل جرح میباشد که با جرح
شهود، بینه از ادله اثبات زنا خارج میگردد. با این وصف با چه معیار فقهی یا حقوقی
میتوان با اینگونه افراد که در پی اشاعه فساد در جامعه و به فساد کشاندن جوانان
کشور (چه دختر و چه پسر) میباشند و اعضای جامعه را مسخ فرهنگی مینمایند، برخورد
نمود و آنان را تحت تعقیب قضائی قرار داد که هم ریشة غده سرطانی و تباه کننده پیکره
جامعه سوزانده شود و هم عاملی بازدارنده برای سایرین باشد؟ همانگونه که قبلاً اشاره
شد این وظیفه نظام قضائی، انتظامی و اطلاعاتی کشور است که در پی کشف و تعقیب اشاعه
دهندگان فساد باشند؛ دادستانی و نیروهای تحتالامر، اعم از نیروهای انتظامی و
اطلاعاتی باید رأساً اقدام به این کار نمایند. اما اینکه چگونه این تحقیقات
میتواند محملی قانونی و شرعی داشته باشد، نیازمند نظری گذرا به ادله اثبات در فقه
و حقوق است. از بین ادله، آنچه در این مقطع مهم است که به توضیح آن پرداخته می شود
«علم قاضی» است که مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد.
اعتبار علم قاضی در فقه
در فقه امامیه راجع به حجیت و عدم حجیت «علم قاضی» و صدور حکم براساس علم قاضی چهار
نظر وجود دارد:
1 مشهور فقها: علم قاضی به طور مطلق حجیت داشته و صدور حکم بر اساس آن جایز است.
2 شیخ طوسی، ابنحمزه و فاضل آبی: علم قاضی در حقالناس جایز ولی در حقالله جایز
نیست.
3 شهید ثانی و ابن جنید: علم قاضی در حقالله جایز و در حقالناس جایز نیست.
4 ابن جنید: علم قاضی به طور مطلق حجیت ندارد و صدور حکم براساس آن جایز نمیباشد.
البته سیدمرتضی و علامه سیوری این نظر را به ابنجنید نسبت داده اند.[85]
برای هریک از اقوال چهارگانه، ادلّه زیادی در کتب فقهی ذکر شده است،[86] البته اکثر
فقهای معاصر قائل به صدور حکم بر اساس علم قاضی میباشند.[87] برخی از آنان مشروعیت
و حجیت آن را مقید به علم حسی یا نزدیک به حس نموده اند.[88] برخی دیگر آن را مانند
بینه حجت دانسته اند، البته از نظر آنان حجیت بینه قوی تر است[89] و بعضی بینه را
نیز از آن جهت که برای قاضی علمآور است حجت دانستهاند و در مقام تعارض، علم قاضی
را قوی ترین دلیل میدانند.[90] یکی از فقهای معاصر در این مورد چنین نوشته است:
«بنابر احتیاط، قاضی به اتکای علم خود و بدون استناد به اقرار یا شهادت یا قسم حکم
نکند؛ به خصوص در حقالله محض؛ ولی خلاف علم خود نیز نمیتواند حکم صادر نماید. پس
اگر یقین به اشتباه شهود داشته باشد یا بداند، منکر به دروغ قسم میخورد، باید حکم
و فصل خصومت را به قاضی دیگر ارجاع دهد».[91] براین تئوری حداقل سه اشکال علمی و
کاربردی وارد است:
1) در صورتی که قضاوت برای فردی متعین باشد و شخص دیگری نتواند پرونده را به عهده
گیرد یا اصلاً در حوزه قضائی فرد دیگر نباشد؛ این نظر کاربردی ندارد و در صورت عمل
به این احتیاط امر قضاء تعطیل یا حداقل مختل میگردد که به هیچ روی مورد رضایت شارع
نمیباشد.
2) با واقعیتهای قضائی از جمله اینکه قاضی حق استنکاف از صدور حکم را ندارد،
منطبق نمیباشد.
3) موجب نوعی اختلال در نظام قضائی میگردد؛ زیرا با ردّ و بدل کردن پروندهها،
کار قضاوت و صدور حکم به تأخیر میافتد. به خصوص در بسیاری از مواقع از ابتدا این
علم برای قاضی حاصل نمیشود و سیستم قضائی تاب این همه تغییر و تحول و احیاناً
رسیدگی مجدد را ندارد.
دلیل فقهای که علم قاضی را حجت می دانند این است که اکتفا نمودن به بینه و اقرار
سبب تعطیل شدن احکام الهی در بسیاری از موارد میباشد، چه اینکه تحقق یافتن آن دو
(بینه و اقرار) بسیار کم و اندک است، لذا در کنار این دو دلیل علم قاضی مطرح می شود
و مراد از علم قاضی اطلاع قطعی است که از مقدمات حسی یا حدس قریب به حس سرچشمه
گرفته باشد. اگرچه ممکن است در برخی جرائم اخلاقی و جنسی مانند زنا نیز قائل به
استثناء شده و در این مورد علم قاضی حجت نباشد.[92] البته این نظر در موردی است که
مقدمات علم، حدس قریب به حس باشد، ولی اگر علم قاضی مستند به حس باشد، ممکن است
قائل به جواز حکم براساس علم شویم و در این حال آیا (اثبات زنا توسط علم قاضی) ملحق
به اقرار است که احیاناً بتواند مشمول عفو امام المسلمین واقع شود یا از قبیل بینه
میباشد که قابلیت عفو را ندارد و حتی امامالمسلمین هم قدرت نداشته باشد، زنای که
با علم قاضی ثابت شده را عفو نماید یا اینکه حکم خاصی دارد؟ احتمال ملحق شدن به
بینه زیاد است، زیرا اختیار عفو برای فردی است که اختیاراً اقرار به گناه خود
نماید، بدین جهت که به سوی خداوند برگردد و چنین چیزی راجع به موارد اثبات شده توسط
علم قاضی وجود ندارد.[93]
علم قاضی که از قرائن و شواهد (غیر از بینه شرعی) بدست می آید باید به حدّی قوی
باشد که اگر به دست فرد دیگری برسد برای آن فرد هم علم حاصل شود، در این حال آن علم
ملحق به علم حسی است و اما اگر مستند به قرائن ضعیف یا استنباط شخصی باشد، حجیّت و
مشروعیت ندارد، چه اینکه از یک طرف در بسیاری از مواقع مواجه با اشتباه و خطا
میگردد و از طرف دیگر دلیلی بر حجیّت آن نیز وجود ندارد.[94] البته اگر امکان
داشته باشد بهتر آن است که در موارد استناد به علم قاضی، پرونده را به قاضی دیگری
ارجاع داده شود، ولی اگر چنین چیزی ممکن نشد نمیتواند خلاف علم خود عمل نماید.[95]
لذا محاکم قضائی باید از افراد خبره و متخصص در راه کشف جرائم کمک بگیرند و این
امری است که امروزه نمیتوان آن را نادیده گرفت، خصوصاً اینکه تأمین امنیت و گسترش
عدالت، از حقوق مسلّم مردم میباشد، بدین جهت متوصل شدن به هر وسیله مجازی که شرع و
قانون اجازه داده است را میطلبد تا جرائم کشف گردد و این از وظائف مهم محاکم قضائی
است؛ راستی چه تساهل و تسامحی را در مورد افراد شرور و مفسد میتوان روا دانست تا
اینکه تسلط و دامنه نفوذ خود را بر طبقات محروم و مستضعف جامعه بگسترانند، در حالی
که اسلام بدان راضی نیست. بنابراین طبیعی است که از تحقیقات علمی، اختراعات،
ابتکارات و فنآوری روز مدد گرفته و از افراد خبره که این قرائن و امارات مجرمانه
را میشناسند یاری گیریم، چرا که درک این روابط و دلالت آن بر جرم، احتیاج به
هوشیاری و ذکاوت خاصی دارد و میطلبد که افرادی برای این امر آموزش ببیند و کسب
تجربه کنند و محاکم نیز از توضیحاتشان کمک بگیرند تا موارد مخفی کشف گردد و علاوه
بر این نکات ذکر شده، تشکیل دوائر خاصی برای این نوع از جرائم نیز ضروی است؛ البته
تاجایی که موجب پیچیدگی بیشتر اوضاع و اتلاف وقت و تأخیر زیاد از حدّ دادرسی
نگردد.[96]
بنابراین معلوم می شود که تنها دو شرط اجتهاد و عدالت برای صدور حکم کافی نمیباشد
و اگر این دو عنصر در گذشته کافی بودند، امروزه دیگر در تعیین مصادیق کلیات جرائم
کافی نیستند، بلکه نیاز به کمک مستشاران و مشاوران در امر قضاوت و امور کیفری و حتی
متخصصین از سایر علوم به تناسب موضوع جرم می باشد.[97]
در این مرحله یک سؤال مطرح می گردد که در صورت رجوع به خبره، آیا عدالت شرط
می باشد؟ رجوع به خبره از باب رجوع جاهل به عالم و متخصص میباشد، لذا اوصاف معتبره
در بینه شرعی برای آن شرط نمیباشد، بلکه فقط اطمینان و وثوق به دروغ نگفتن عمدی
کافی است و رجوع به عالم از راههای عقلایی است که شارع آن را منع نکرده باشد.
البته قاضی باید احتیاط را در نظر بگیرد و از مسامحات عرفی نگذرد و به موارد ظنی که
اطمینانآور نیست عمل نکند،[98] (اگرچه عرف نیز به جهت مسامحه بدان عمل کند.) البته
در این مورد امام خمینی (ره) می فرمایند: برای رجوع به افراد خبره عدالت و تعدّد
افراد و خبردادن از راه مقدمات حسی یا مقدمات نزدیک به حس شرط نیست و ملاک تبعیت از
حکم خبره فقط اطمینان آور بودن گفتار و متخصص بودن وی شرط است، اگرچه یک نفر
باشد.[99] البته امام راحل مستحب میداند که آنچه در شاهد شرط است در خبره نیز وجود
داشته باشد.[100]
بنابراین از طریق علم قاضی میتوان جرائمی از جمله روسپیگری، قاچاق زنان و تشکیل
فاحشهخانهها را کشف و بر اساس آن حکم صادر نمود. البته وجود نیروهایی مانند پلیس
قضائی نه تنها امری پسندیده میباشد، بلکه ضروری است و باید با جدیت به دنبال احیاء
آن در ساختار مدرنتر و حسابشده بود.[101]
اعتبار علم قاضی در قوانین
به جهت اعتبار علم قاضی در فقه، از آن به عنوان یکی از دلایل اثبات در قوانین
موضوعه استفاده می شود. چنانکه در ماده 105 ق.م.ا. بیان میدارد: «حاکم شرع
میتواند در حقالله و حقالناس به علم خود عمل کند و حدّ الهی را جاری نماید و
لازم است مستند علم را ذکر کند، اجرای حدّ در حقالله متوقف به درخواست کسی نیست
ولی در حقالناس اجراء حدّ موقوف به درخواست صاحب حق میباشد».
بنابراین اگرچه «علم قاضی» در حقالله و حقالناس معتبر است؛ اما قاضی نمی تواند از
مقدمات غیرقابل استناد از قبیل مکاشفه باطنی، الهام، رمل و جفر بهره ببرد. بلکه
باید علم قاضی مستند به قرائن و مقدماتی باشد که اگر به دیگران هم ارائه شود عادتاً
برای آنها هم علم حاصل شود و به همان نتیجه قاضی صادر کننده رأی برسد. بر همین اساس
در ماده 1335 ق.م. توسل به قسم را وقتی ممکن میداند که دعوای مدنی نزد حاکم به
موجب اقرار، شهادت یا علم قاضی بر مبنای اسناد یا امارات ثابت نشده باشد، یعنی در
واقع علم قاضی در صورتی حجیت دارد که برمبنای اسناد یا امارات شکل گرفته باشد.[102]
لذا قانونگذار در ماده 1258 ق.م. علم قاضی را در عداد دلائل اثبات نیاورده است، چه
اینکه علم قاضی را به صورت مطلق حجت نمیداند بلکه علمی را حجت میداند که از
امارات، قرائن، اوضاع و احوال و اسناد کتبی به دست آمده باشد.[103]
فحشا در صدر اسلام
فحشا یکی از سنت های جاهلی بود که با ظهور اسلام خط بطلان بر آن کشیده شد، اما یک
سؤال جدی در این مرحله مطرح می شود که در دوران حکومت پیامبر اکرم (ص) و امام علی
(ع) با این افراد چگونه مبارزه شد و آیا حکم افساد فی الارض نسبت به این افراد در
آن زمان اجرا شد؟
در جواب به این سؤال باید ابتدا شرائط آن زمان تشریح گردد. عمده شهرهایی که در آن
دوران حساس بوده و مرکز حکومت در آنجا قرار داشت، عبارت از: مکه، مدینه و کوفه بود.
گروه های تشکیل دهنده در مدینه عبارت از دو قبیله بزرگ اوس و خزرج و یهودیانی بودند
که به جهت بشارت تورات به ظهور پیامبر موعود در منطقه حجاز، مستقر شده بودند. وجود
یهودیان در شهر مدینه و اطراف آن خصوصاً خیبر و فدک جامعه ای نسبتاً دینی و مذهبی
را در آن حوالی ایجاد کرده بود، مضافاً به اینکه مردم این شهر عمدتاً کشاورز و
باغدار بودند و به همین مناسبت روابط و ارتباطات جدی و غلیظی با سایر نقاط مشاهده
نمی شد. این دو عامل باعث شد که زمینه فعالیت های مفسدانه و روسپیگری به حداقل
برسد، لذا پیامبر (ص) در کنار آنان با مسالمت زندگی کردند و اولین حکومت اسلامی را
تأسیس نمودند. در دوران خلافت خلفا نیز به شدت با مسأله زنا برخورد می شد که تاریخ
وقایع قابل توجه ای را در این زمینه به ثبت رسانده است، علاوه بر این پیامبر اکرم
(ص) در پیمان عقبه اُولی با نمایندگان مدینه از آنان بیعت گرفت که زنا نکنند.[104]
اما شهر کوفه از آنجایی که در مکانی واقع شده بود که به جهت نزدیکی به شامات (مناطق
تحت سلطه معاویه) به عنوان پادگان نظامی و آماده سازی نیروها در نظر گرفته شده بود.
لذا در این شهر بیشتر سربازان و نیروهای نظامی به همراه خانواده هایشان و به اضافه
چند قبیله ای که از یمن به کوفه کوچ کرده بودند در آنجا زندگی می کردند و به تدریج
به صورت شهری درآمد، با این مقدمات روشن است که دیگر مجالی برای احیای سنت های
جاهلی از جمله تشکیل فاحشه خانه ها و تعیین منازلی برای به فساد کشاندن افراد جامعه
باقی نمی ماند. با این حال حضرت امیر (ع) نسبت به زنانی که در معابری عبور و مرور
دارند که مردان لاابالی در آنجاها حضوری پررنگ دارند به تندی صحبت می کند.[105]
اما شهر مکه به گونه دیگری بود، این شهر به دلایلی مستعد فعالیت های این گونه بود
که از جمله آنها می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1)- مرکزیت برای مشرکین و بت پرستان جزیرة العرب؛ آنان کعبه را معبدی قرار داده
بودند که در آن از بت ها نگهداری می کردند.
2)- کم بودن تعداد موحدین؛ علاوه بر این مرکزیت اصلی و قبله آمال موحدین در آن زمان
مسجدالاقصی در بیت المقدس بود.
3)- حضور مشرکان و موحدان هر ساله در موسم حج؛ عدهّ زیادی برای طواف به این شهر جهت
اجرای سنت حضرت ابراهیم (ع) وارد مکه می شدند.
4)- رونق بازار تجارت در مکه؛ بازارهای مکه نیز مانند بازارهای شام، حیره، یمن و
مصر، خصوصاً در ایام مراسم حج رونق بسزایی داشت.
5)- مکه در مسیر راه تجاری شام و یمن قرار داشت.
این عوامل منجر شد تا فضای مکه برای سرویس دهی و خدمات رسانی به مسافران، تجار و
اهالی شهر، مراکزی برای فحشا و روسپیگری مهیا گردد و در این بین زنانی بودند که با
نصب پرچم های مخصوصی بر بالای منازلشان رسماً به این شغل مشغول بودند و همواره درب
منازلشان به روی مشتریان باز بود. در این میان رسمی نیز وجود داشت که یک زن خود را
در اختیار چند مرد قرار می داد و هنگامی که فرزندی از او متولد می شد به هر یک از
آنها که مایل بود نسبت می داد.[106] (معمولاً اگر پسر بود به مردی که بیشتر دوستش
داشت و اگر دختر بود به مردی که بیشتر از او متنفر بود نسبت می داد.)[107]
با توجه به دلایل فوق روز فتح مکه توسط سپاه اسلام، پس از اینکه مردان با پیامبر
اکرم (ص) بیعت کردند و نوبت به بیعت زنان رسید آیه ای که دربردارندة شروط بیعت بود
نازل شد.[108] (در واقع می توان از آن به عنوان منشور بیعت زنان با پیامبر (ص) یاد
نمود.) آیه شریفه می فرماید:
«یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لایشرکن بالله شیئاً و لایسرقن
ولایزنین و لایقتلن اولادهن و لا یأتین بهتانا یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهن و لا
یعصینک فی معروف فبایعهن و استغفرلهنّ الله ان الله غفور رحیم».[109]
چنانکه ملاحظه می گردد در این آیه شروطی ذکر شده است که مشترک بین زن و مرد
می باشد، مانند: دوری جستن از شرک و ... اما بعضی از شروط اگر چه به نوعی از
مشترکات است ولی از آنجایی که مدیریت منزل و حفظ عفت خانواده و خانه و حلال زادگی
فرزندان با موقعیت زن مناسبت بیشتری دارد و ارتباطشان با آنان زیادتر است، لذا آنها
را می توان جزء شروط اختصاصی زنان دانست؛ مانند دوری نمودن از زنا و فحشا و اولاد
دیگران را به شوهر نسبت ندهند.[110]
اینکه ترک آلودگی به زنا جزء شروط بیعت با زنان مکه قرار گرفت، بدان جهت بود که در
عصر جاهلیت انحراف از جاده عفت بسیار زیاد بود.[111] گواه آن نیز این است که وقتی
پیامبر (ص) هنگام بیعت و در ادامه شرائط فرمودند: «... و آلوده به زنا نشوید»، هند
از روی تعجب گفت مگر زن آزاده هرگز چنین عملی انجام می دهد؟! و برخی از حاضران که
در جاهلیت وضع او را می دانستند از این سخن خندیدند، زیرا سابقه هند بر کسی مخفی
نبود.[112]
یکی دیگر از شروط بیعت «ترک بهتان و افترا» است که بعضی از مفسرین آن را اشاره به
عمل شرم آوری دانسته اند که از بقایای عصر جاهلی بود که همان قرار گرفتن زنی در
اختیار چند مرد و انتساب فرزند به یکی از آنان بود.[113] البته برخی با توجه به
وجود شرط قبلی، آن را به معنای فوق ندانسته و تفسیر دیگری ارائه دادند.
بنابراین روسپیگری با ترسیمی که از آن ارائه شد در دوران حکومت صدر اسلام وجود
نداشت تا نوع برخورد پیامبر اکرم (ص) الگویی در این زمان باشد و در واقع در آن
دوران کسی این جرأت را نداشت و این اجازه را به خود نمی داد تا از این راه بخواهد
ساعی فساد در جامعه باشد و تنها مواردی بود که در هر جامعه در حالت عادی یافت
می گردد که به تناسب، با آن پدیده برخورد می شد.
پیشنهادهای قانونی
1)- از آنجایی که در قانون جزائی ایران دو دلیل اثبات زنا «اقرار» و «بینه» می باشد
و این دو نیز به همان دلایلی که قبلاً بیان شد، کارائی لازم جهت مقابله با زنا و
روسپیگری را ندارد و از طرفی این بزه همچون خوره ای به جان جامعه افتاده است. لذا
باید در ابتدای امر برای روسپی های که عالماً و عامداً این اعمال را انجام می دهند،
احکام و مجازات های مترتب بر افساد فی الارض اجرا گردد و در ادامه به جهت شیوع
اجتماعی و تباهی جامعه در پی کشف موارد آن بوده و قوه قضائیه منتظر شکایت شاکی
خصوصی نباشد.
2)- در اجرای حکم افساد فی الارض قضات باید احتیاط نمایند و فقط نسبت به عده ای از
روسپی ها می توانند این حکم را اجرا نمایند که ملاک های افساد که بیان آن گذشت را
دارا باشند.
3)- تشخیص مصادیق افساد فیالارض حساس و دقیق است و در صورت تصویب چنین قوانینی
باید با انتصاب مأمورین اجرائی و قضات محاکم زبردست و مقتدر، آن را کشف و در مرحله
قضا به دقت اجرا نمایند تا از طرفی بهانه ای برای برخورد با هر فردی نشود و از طرف
دیگر بهانه ای به دست فرصت طلبان جهت انتقاد ناسالم از قوانین مصوّبه نباشد.
4)- حکم افساد فی الارض فقط در شرائط اضطراری جامعه که بزه روسپیگری منجر به فساد
در جامعه باشد یا اینکه حداقل خوف اشاعه باشد مانند جامعه کنونی ایران قابل
اجرا می باشد بدین معنا که اگر روسپیگری موجب اختلال نظام گردد و نظم عمومی و امنیت
اجتماعی را با اشاعه فحشا به خطر اندازد از مصادیق افساد فی الارض خواهد بود.
5)- در مورد باندها و شبکه های فساد و فحشا، از آنجایی که مجرمین مدرن با تشکیل
باند و تقسیم کار، حساب شده عمل می نمایند؛ به گونه ای که نمی توان تک تک اعضای
باند را مصداق مفسد فی الارض دانست و آنان با حیله از اجرای احکام مربوطه و حدود
الهی فرار می کنند، لذا باید مجموعه عوامل یک باند را به شکل واحد در نظر گرفت و
اگر ارکان و عناصر تشکیل دهنده بزه در مورد کل باند محقق و تکمیل شود، حکم صادره در
مورد تک تک اعضا به اجرا درمی آید.
راهکارهای مبارزه با روسپیگری
خانواده سالم، ایمان و ازدواج از مهم ترین موانع فحشا و روسپیگری شمرده میشوند.
البته برای مبارزه و پیشگیری از رواج فحشا در جامعه نباید فقط موانع مورد بررسی
قرار گیرد، بلکه عواملی که منجر به شیوع فحشا در جامعه می شود باید مورد توجه قرار
گیرد. در این راستا مبارزه با فقر، اعتیاد و بیکاری جزء عواملی است که باید به آن
عنایت شود. در این بخش فقط به تحلیل راهکارهای مبارزه با پدیده شوم روسپیگری
پرداخته میشود، تا به والدین و دستگاه های اجرائی تذکر داده شود که برای مبارزه با
پدیده روسپیگری غیر از اجرای قانون، از یک طرف دولت باید راه های دیندارتر شدن
مردم، ایجاد شغل های مناسب و وسائل ازدواج دائم را فراهم نماید و مبارزه با اعتیاد
و بیکاری را سرلوحه کارهای خویش قرار دهد و از طرف دیگر والدین موظف هستند خانه را
به محیطی امن برای فرزندان تبدیل کنند تا آنان در آرامش کامل به رشد فکری و جسمی
مناسب برسند.
خانواده
خانواده به عنوان یکی از مهمترین متغیرهای پدیده روسپیگری است. نابسامانی این نهاد
اجتماعی از عوامل گرایش به روسپیگری زنان و عیاشی در مردان است همچنین روسپیگری از
عوامل تخریب و فروپاشی بنیان خانوادهها خصوصاً خانوادههای مستعد بزه روسپیگری و
عیاشی میباشد. خانواده نهادی است که باید براساس مهندسی صحیح بنا نهاده شود.
آرامش، تربیت صحیح فرزندان و نزاکت اعضا از نتایج خانواده مطلوب میباشد.
مهمترین نکتهای که در آسیبشناسی خانواده باید مورد توجه قرار گیرد، عبارت از نگرش
اخلاقی به خانواده داشتن و عدم نگرش فقهی و حقوقی است؛ چرا که دنیای فقه و حقوق
دنیای مطالبه حق و ادای تکلیف در روابط متقابل، حاکمیت قوانین و قواعد غیرمنعطف یا
با انعطافی اندک و در حد ضرورت میباشد. ولی برعکس، دنیای اخلاق دنیای عشق، صمیمیت،
صفا و روابط فراقانونی به همراه ایثار، گذشت و زندگی با شور و شوق و در یک کلمه
مدینه فاضله و بهشت برین است.
ضمانت اجرای قواعد اخلاقی نیز با قوانین فقهی و حقوقی تفاوت فاحشی دارد؛ در مقابل
هر قانون و قاعده الزامآور حقوقی یا فقهی یک تضمین محسوس و تنبیه وجود دارد، چه
اینکه اگر ضمانت اجرا را از آن برداریم دیگر اطلاق قانون و قاعده حقوقی بر آن عبث
است، ولی ضمانت اجرای قواعد اخلاقی به طور باور نکردنی حتی فرسنگها با همزاد خود
در دنیای حقوق فاصله دارد. ضمانت اجرای یک قاعده اخلاقی با اعتقادات و شخصیت فردی
که بدان پایبند است گره خورده است. چون نگرش دین و مذهب به نهاد خانواده بر اساس
عشق و اخلاق است و ضمانت اجرای آن نیز دین باوری و خدا محوری اعضای خانواده
میباشد. لذا این نهاد اجتماعی شدیداً از اخلاق متأثر و بدان وابسته است و آمیختگی
وصف ناپذیری با آن دارد.
یکی از نویسندگان علم حقوق در این راستا می نویسد: «حقوق به دشواری به درون این
مأمن طبیعی راه مییابد، زیرا وسیلة تضمین قواعد خود را ندارد. آنچه در آن میگذرد،
از خصوصیترین و عاطفیترین چهرههای زندگی است، نه شاهدی برای رفتار ناهنجار
می توان آورد نه ضابطه دقیقی برای ارزیابی سلوک همسران بدست داد. همه چیز نسبی و
عرضی و تابع شرائط مادی و معنوی زندگی خاص هر خانواده است و حقوق نمیتواند در چنین
محیطی به طور شایسته تصمیم بگیرد. پس، ناچار به وضع قواعدی مبهم و مجرد، مانند لزوم
همکاری زن و شوهر و رفتار عادلانه با همسران را بیان می کند و تعیین مصداقهای
همکاری و عدالت را به عرف وا خلاق وامیگذارد». [114]
از آنجایی که از دیدگاه اسلامی یکی از والاترین تبلورهای اخلاق بشری، ایثار،
فداکاری و جهاد در راه حفظ شرف و دیانت است، لذا از مردی که برای خانواده خود تلاش
میکند به عنوان مجاهد یاد میشود. همانطور که امام جعفر صادق (ع) می فرمایند:
«الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله»،[115] شخصی که در راه تأمین مخارج عیال و
خانوادهاش تلاش کند، مانند مجاهد در راه خداست. همچنین امام موسی کاظم(ع)
می فرمایند: «جهاد المرأة حسن التبعّل[116]»، جهاد زن به خوب شوهر داری کردن وی است
از این قسم روایات به وفور در کتب روایی موجود میباشد.
البته نقش فقه و حقوق در تنظیم امور خانواده و اساس آن انکار ناپذیر است، زیرا
افرادی هستند که تنها منطق زور را میشناسند که در این گونه موارد تنها حقوق است که
میتواند حداقلی از نظم و عدالت را مستقر نماید، ولی این بدان معنا نیست که آخرین و
ناقصترین ابزار جایگزین روند اصلی نظام خانوادگی گردد و بدان دلخوش بود.[117]
«ساترلند» مینویسد: شرائط ذیل در خانواده موجب ارتکاب بزه فرزندان میشود:
1) بزهکاری سایر افراد خانواده یا فساد اخلاقی و الکلی بودن سایرین؛
2) فقدان والدین در اثر فوت، طلاق یا ترک یکدیگر؛
3) عدم کنترل فرزندان در اثر غفلت والدین یا علل دیگر؛
4) ناسازگاری در منزل نظیر تحکم به وسیله یکی از اعضا خانواده، حمایت زیاد از بعضی
فرزندان، سختگیری بیش از حد معمول، حسادت بعضی از افراد نسبت به دیگران، شلوغی وضع
خانواده، دخالت بستگان و ....؛
5) اختلافات نژادی، مذهبی، نامساعد بودن محل سکونت و محل کار؛
6) فشارهای اقتصادی نظیر بیکاری، درآمدهای غیرکافی و کارکردن مادران در خارج از
منزل.[118]
«برت» یکی دیگر از دانشمندان در زمینه عدم رعایت «قیود خانوادگی» مینویسد: «این
عامل جزو مهمترین عوامل بزهکاری محسوب میشود. تأثیر و نسبت این عامل در افراد
بزهکار چندین برابر افراد غیر بزهکار است. این نسبت تا حدودی معلول نفوذ والدین و
نوع نظامی است که در خانواده اعمال میشود. اهمیت آن از نظر نوع و میزان ارتکاب بزه
بیش از فقر در خانواده است... بیتفاوتی، بیتوجهی به نظم خانواده، عدم رعایت نظم
در خانواده (به لحاظ غیبت والدین یا سرپرست اطفال یا اشتغال والدین به کار)،
سختگیری زیاد، نظم شدید و عدم توافق والدین جهت مراقبت از اطفال، ممکن است با
عواقب ناگواری همراه باشد».[119]بنابراین خانواده سالم به طور فوقالعادهای در
کاهش گرایش به انواع جرائم از جمله روسپیگری مؤثر است، زیرا این نهاد هنجارهای دینی
و عرفی جامعه را در جان فرزندان نهادینه مینماید. در انتهای بحث به نتایج دو تحقیق
در این زمینه انجام شده است، توجه فرمائید:
الف)- در سال 1381 ضمن تحقیقی که از این زنان انجام شد، معلوم گردید؛ خانواده های
روسپی به نسبت خانواده های زنان عادی، طلاق، مرگ و میر والدین، مهاجرت و مسائل
قانونی را بیشتر تجربه کرده اند. در ضمن 5/43 درصد زنان روسپی در زمان زندگی با
خانواده به میزان زیادی، کمبود مهر را احساس می کنند، لذا این زنان بی تابانه درپی
کسب مهر و محبت می باشند و به صورت معناداری پدر و مادر به ویژه مادر خود را
نامهربان می دانند و از تبعیض رفتاری آنان رنج می برند.[120]
ب)- در تحقیقی که از دو مرکز بازپروری سازمان بهزیستی در شهر تهران بین
650-230 نفر انجام شد، معلوم گردید:
1)- 56 درصد از این افراد بی سواد بوده یا تنها در حد خواندن و نوشتن سواد
داشته اند و میزان تحصیل 5/43 درصد کمتر از دیپلم و فقط 5 درصد بالاتر از دیپلم
بوده اند.
2)- بیش از نیمی از این افراد مواد مخدر مصرف کرده اند.
3)- 43 درصد از این افراد حداقل یک بار اقدام به خودکشی نموده بودند و 65 درصد دو
مرتبه یا بیشتر دست به خودکشی زده بودند. حدود نیمی از این افراد علت اصلی اقدام به
خودکشی خود را مسائل منکراتی از قبیل حاملگی از طریق ارتباط جنسی نامشروع اعلام
نمودند و حدود 13 درصد هم شکست در عشق و خیانت طرف مقابل را علت عمده خودکشی ذکر
کردند و 42 درصد مسائل و مشکلات خانوادگی را علت خودکشی اعلام کردند.
4)- 60 درصد از این افراد یک یا چند بار از خانه پدر یا شوهر خود فرار کرده اند و
9/59 درصد فرار کنندگان را زنان و دختران عرب خوزستانی تشکیل می دهند. متجاوز از 40
درصد این افراد بیش از یک بار از خانه فرار کرده اند. 1/54 درصد علت فرار خود را
مشکلات و اختلافات درون خانواده (حتی تجاوز پدر) همچنین حدود 40 درصد مسائل مربوط
به منکرات و انحرافات اخلاقی و جنسی خود را عمده ترین علت فرار از خانه و 9/5 درصد
اعتیاد به مواد مخدر عنوان کرده اند.[121]
ازدواج موقت
ازدواج یکی از راه های مهار شهوت می باشد، به همین جهت به عنوان یک امر مستحب و
دارای ترجیح در اسلام معرفی شده است. چون در شرائطی برای بعضی از افراد ازدواج دائم
که منجر به آرامش و سکون دائمی می شود، ممکن نیست، لذا به عنوان جانشین از «ازدواج
موقت» نام برده می شود. این نوع از ازدواج به عنوان یک راهحل اجتماعی و تضمینی
برای سلامت جامعه از هرزگی و پیشگیری از گرایش به روسپیگری و بیبندوباری میباشد.
ضرورت و اضطرار اجتماعی موجب تأسیس یا تأیید چنین نهادی در اسلام شده است. اصل
اولیه بر حلیّت ازدواج موقت می باشد و به عنوان یک امر اضطراری که در شرائط خاصی
مانند اضطرار گرسنه که مجبور به «اکل میته» می شود، نمیتوان به آن نگاه نمود. به
جهت ضرورت طرح موضوع در ابتدا دو روایت ذکر میگردد:
قال الصادق (ع) «لکل امة نکاحاً یحتجزون به من الزناً»،[122] «هر امتی دارای نکاحی
است که آنان را از زنا بازمیدارد».
کان علی (ع) یقول: «لولا ماسبقنی الیه ابن الخطاب، مازنی الاشقی»،[123] حضرت علی
(ع) مکرراً به این مضمون میفرمودند: «اگر پسر خطاب ازدواج موقت را حرام نمیکرد،
به جز انسانهای بدبخت و پلید زنا نمیکردند».
این دو روایت و روایات مشابه آن میتواند همچون چراغی، راهنمای جامعه ای باشد که از
درد روسپیگری رنج میبرد، جامعهای که برخی از روشنفکران و قلم بدستان آن چنان
بیگانه از دور اندیشیها و کلاننگریهای بزرگان و رهبران دین میباشند که بعضی از
آنان بی پروا بر آن تفکرات ناب میتازند و بعضی دیگر با نگاهی ناقص ولی با داعیه
معرفت دینی خواسته یا ناخواسته در پی کماثری و محدود کردن گستره آن میباشند؛ یکی
آن را منفور میانگارد که مترادف با زنا میپندارد و دیگری دایره عملش را تنگ
میکند که با اکل میتة مضطر روبه موت مساوی میداند و جالب اینکه همة آنان خود را
ذیحق و منادی دفاع از جامعهای رنجور می شمارند. در این نوع ازدواج از
بیبندوباریهای روابط آزاد و قیدوبندهای شدید و غلاظ ازدواج دائم خبری نیست. در
جوامعی که هر روزه گرایش به تشریفات ازدواج دائم در آن بیشتر میشود و پیرایههای
آن زیادتر میگردد و در پی آن سن ازدواج دائم سیر صعودی دارد؛ به نظر می رسد ازدواج
موقت می تواند با توجه به دلایل ذیل گزینه ای مناسب در پیشگیری از افزایش روسپیگری
شود:
1) این نوع از ازدواج سبب میشود اشخاصی که به هر دلیلی نیازمند ارتباط جنسی
هستند، بدون اینکه متمرد از دین و قانون باشند، بدان دست یابند.
2) جامعه اسلامی می تواند با سازماندهی صحیح به افرادی که تمایل به ارتباط جنسی
خارج از روابط ازدواج دائم دارند را در گردونهای مطمئن جای می دهد و با این کار
می توان نظارتهای بهداشتی و امنیتی برای این افراد اعمال نمود.
3) ازدواج موقت دوستیهای دختران و پسران را در قالبی شرعی و قانونی قرار میدهد
که علاوه بر نجات از بیبندو باریهای بیحدّ و حصر و روسپیگری و روابط بسیار آزاد
و متنوع، می تواند مقدمهای برای ازدواج دائم هم گردد. زیرا موجب شناخت توأم با
عشقی پاک میگردد.
انتقادی که گاهی از اوقات به ازدواج موقت گرفته می شود، این است که ازدواج موقت
فرقی با ارتباط پسر و دختر خارج از این چارچوب یا روسپیگری ندارد.
در پاسخ باید گفت که ازدواج موقت نوعی ازدواج شرعی و قانونی است و به جهت آسانی
شرائط آن از جمله محدودیت زمان، مقید نبودن زن به اطاعت از شوهر، مکلف نبودن شوهر
به پرداخت نفقه و... راحتتر میتواند انجام شود و حتی زوجه میتوان نوع ارتباط را
نیز محدود نماید و جالب این که زوج حق زیادهروی از این محدودیت ندارد، ولی اگر
زوجه بعداً موافق باشد میتواند اجازه دهد که ارتباط بیشتر و فراتر از قرارداد
اولیه باشد. البته هر دو طرف در این ازدواج باید پایبند به رعایت نکات اخلاقی و
ملتزم به آثار آن باشند، مانند اینکه زوجه در دوران رفاقت شرعی (ازدواج موقت) حق
برقراری ارتباط جنسی با مرد دیگری را ندارد و اگر حملی به وجود آمد، زوجین از نظر
شرعی و قانونی پدر و مادر طفل میباشند و نمیتوانند این مسئولیت را قبول نکنند.
اما هیچ یک از این لوازم و آثار را در رفاقت آزاد دختر و پسر نمیتوان اعمال نمود.
ایمان مذهبی
مهم ترین مانع رواج فساد و فحشا و همچنین روسپیگری، ایمان مذهبی است که اگر افراد
جامعه واقعاً بدان پایبند گردند به طور چشم گیری از فحشا و بزه روسپیگری کاسته
می شود و این امر میسر نمی گردد مگر ایمان در دل و جان انسان ها نفوذ نماید. اگر
افکار عمومی و در پی آن فرهنگ عمومی با گرایش های معنوی هم سو باشد، در رشد حس
مذهبی افراد اجتماع تأثیر بسزایی دارد.
انسان با ایمان مذهبی می داند که هر عملی عکس العملی دارد و هر جرمی مجازاتی، اگر
شخص مجرم به فرض که گرفتار قانون دنیا نگردد، اما از قانون قادر مطلق نمی تواند
بگریزد، انسان با ایمان، خود را بسیار بزرگتر از آن می داند که با همة نارسایی ها و
کمبودها، روح و جان خود را آلوده به گناه کند. مگر می شود کسی در اعمال و رفتار خود
قداست ببیند و تن به هرزگی و روسپیگری بدهد؟
شهید مطهری در رابطه با نقش ایمان می نویسد: «آن چیزی که لازم است مورد توجه واقع
شود این است، تنها ایمان مذهبی قادر است که انسان را به صورت یک «مومن» واقعی
درآورد، هم خودخواهی و خودپرستی را تحت الشعاع ایمان و عقیده و مسلک قرار دهد و هم
نوعی «تعبد» و «تسلیم» در فرد ایجاد کند به طوری که انسان در کوچکترین مسأله ای که
مکتب عرضه می دارد به خود تردید راه ندهد و هم آن را به صورت یکی شئ عزیز و محبوب و
گران بها درآورد به نحوی که زندگی بدون آن برایش هیچ و پوچ و بی معنی باشد و با
نوعی غیرت و تعصب از آن حمایت کند... انسان کانون یک سلسله تمایلات و استعدادهای
غیر مادی بالقوه است که آمادة پرورش است، تمایلات انسان منحصر به تمایلات مادی نیست
و گرایشهای معنوی صرفاً تلقینی و اکتسابی نیست. این حقیقتی است که علم آن را تأیید
می کند... این میل ها چون وجود دارد باید پروش یابد و اگر درست پرورش نیابد... در
یک مسیر انحرافی واقع می شود... همچنانکه بت پرستیها، انسان پرستیها، طبیعت
پرستیها و هزاران پرستش های دیگر معلول همین جریان است. ... آن چیزی که بیش از هر
چیز حق را محترم، عدالت را مقدس...، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می دهد
و به ارزش های اخلاقی اعتبار می بخشد... ایمان مذهبی است. ایمان مذهبی در انسان
نیروی مقاومت می آفریند، تلخی ها را شیرین می گرداند. انسان با ایمان می داند هر
چیزی در جهان حساب معینی دارد و اگر عکس العملش در برابر تلخی ها به نحو مطلوب
باشد، فرضاً خود این غیر قابل جبران باشد به نحوی دیگر از طرف خداوند متعال جبران
می شود».[124]
اگر این روحیه در افراد جامعه زنده شود (که متأسفانه روند جامعه ما غیر از این را
نشان می دهد) و فرهنگ عمومی گردد، جامعه سالم می گردد و اگر روحیه غالب افراد
اجتماع هم خدایی نباشد، به هر اندازه که ایمان در میان اعضای جامعه رسوخ کند به
همان اندازه نورانیت آن حس خواهد شد. تبلور ایمان مذهبی در نماز دیده می شود که
تأثیر متقابل بر هم دارند به گونه ای که هرچه ایمان مذهبی قوی تر باشد، نماز،
پرمحتوا و به قرب الهی نزدیک تر است و در مقابل نیز هرچه به نماز اهمیت بیشتری داده
شود به همان نسبت فرد نمازگزار رسوخ ایمان مذهبی را در خود بیشتر لمس می کند و این
بزرگترین سدّ و مانع از گناه و روسپیگری است که همان مدلول آیه شریفه «ان الصلاة
تنهی عن الفحشاء[125] و المنکر[126]» می باشد.
دکتر دادبان در رابطه با ارتباط بین نماز و عدم فساد و فحشا میگویند در این سی
سالی که قاضی بودم تجربه ام از پرونده های بزهکاران این را به من نشان داد که در هر
خانه ای نماز خوانده شود، فقط صرف نماز خواندن حتی بدون هیچ گونه کار تربیتی دیگر،
به ندرت از آن خانه مجرم و بزه کار وارد جامعه می گردد. این گفتار، تجربة گران سنگی
است که باید مسئولان حکومتی را به فکر فرو برد و در پی راه های تقویت و ترویج فرهنگ
نماز واقعی با اثر ایمان مذهبی باشند. چه اینکه مهمترین عامل برای پیشگیری از گناه
همان ایمان مذهبی می باشد. در انتها از این نکته نباید غافل بود که توصیه به اوامر
و نواهی دینی هرگز نباید از جاده اعتدال خارج شود، چون افراط و تفریط نتیجه ای
برعکس خواهد داشت، لذا بر پدران و مادران و سایر کسانی که نقش تأثیرگذار را ایفا
می کنند واجب است تا از ظرافت های دعوت به ایمان، کمال استفاده را بنمایند و با
لطایف الحیل سُکان معنویت و خانواده جامعه را به دست گیرند.
در آمارهای که در دو مقطع زمانی 1352 و 1346 با شیوه های مصاحبه و پرسش نامه تهیه
شد؛[127] معلوم گردید که درصد قابل توجهی از بزهکاران زن، والدین آنها خصوصاً پدر،
متعصب یا لاابالی بودند. این آمار در سال 1346 چنین نمودی را ندارد[128] و این یکی
از شاخصه های حساس تر شدن و تأثیر گذارتر شدن گزینه مذهب در گذر زمان می باشد. این
بدان معناست که خانواده های متعادل که با دقت و ظرافت فرزندان را به دین و خداپرستی
دعوت می کنند، کمتر فرزندان بزه کار، خصوصاً روسپی وارد اجتماع می شود. این گونه
دعوت به ایمان به دور از سخت گیری و بی تفاوتی، با دستورات دینی نیز سازگاری دارد.
آیات و روایات فراوانی موجود است که دعوت به ایمان و دین مداری باید همراه با عمل و
کردار نیک و با گفتار نرم و ملایم باشد، به طوری که باور و اعتماد طرف مقابل را به
خود جلب کرده و صداقت را در گفتار و رفتار دعوت کننده حس نماید تا موجب پذیرش قلبی
ایمان توسط وی گردد. این رفتار همواره سیرة معصومین (ع) و پیروان واقعی و هوشیار
آنان بوده است.
آثار فحشا از منظر روایات
به عنوان حسن ختام مقاله، روایاتی پیرامون اثرات فحشا، زنا و روسپیگری ذکر گردد.
البته آنچه در اینجا مهم است آشنایی با چگونگی مواجهه روایات با این بزه و ناهنجاری
است لذا به تحلیل و بسط این روایات پرداخته نمی شود و فقط به ذکر روایات اشاره
می گردد:
فزونی مرگ ناگهانی
عن ابی جعفر (ع): «وجدنا فی کتاب رسول الله (ص)، اذا ظهر الزنا من بعدی کثر موت
الفجأة»،[129]امام باقر (ع) می فرمایند: «در کتاب رسول اکرم (ص) اینگونه یافتم،
هنگامی که زنا بعد از من آشکار گردد، مرگ ناگهانی افزایش می یابد».
ممانعت از رسیدن روزی
عن ابی عبدالله (ع): «... التی تحبس الرزق الزّنا»،[130]امام صادق (ع) فرمودند:
«... آن چیزی که روزی را حبس می کند (و مانع رسیدن آن به صاحبش می گردد) زناست».
قال ابو ابراهیم (ع): «اتق الزنا فانه یمحق الرّزق و یبطل الدین»،[131]امام کاظم
(ع) فرمود: «از زنا بپرهیز که همانا برکت روزی را می برد و دین را تباه می کند».
بروز زلزله
قال ابوعبدالله (ع): «اذا افشا الزنا ظهرت الزلزلة»،[132]امام صادق (ع) فرمودند:
«هنگامی که زنا منتشر گردد زلزله می آید».
فقر و خشکسالی
قال رسول الله (ص): «الزنا یورث الفقر و یدع الدیار بلاقع»،[133] پیامبر اکرم (ص)
فرمود: «زنا فقر را در پی دارد و شهرها و آبادی ها را به بیابان بی آب و علف تبدیل
می کند».
اثرات زنا
قال النبی (ص): «فی الزنا خمس خصال، یذهب بماء الوجه و یورث الفقر و ینقص العمر و
یسخط الرحمن و یخلّد فی النار نعوذ بالله من النار»،[134] پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«در زنا پنج ویژگی و اثر وجود دارد: رونق و شادابی چهره را می برد (و آن را خشک و
بی روح و کریه می گرداند)، فقر را به ارمغان می آورد، عمر را کوتاه می کند، خشم
خداوند رحمان را برمی انگیزاند و موجب ابدی شدن صاحب آن در آتش جهنم می گردد، به
خدا پناه می برم از آتش جهنم».
قال رسول الله (ص): «یا علی فی الزنا ست خصال، ثلاث منها فی الدنیا و ثلاث منها
فی الاخرة فاما التی فی الدنیا فیذهب بالبهاء و یعجّل الفناء و یقطع الرزق و اما
التی فی الاخرة فسوء الحساب و سخط الرحمن و خلود فی النار»،[135] پیامبر اکرم (ص)
فرمود: «ای علی! در زنا شش ویژگی و اثر وجود دارد، سه تای آن در دنیا است و سه تای
آن در آخرت؛ اما آنهایی که در دنیاست شکوه و قدر و منزلت را از بین می برد، در
نابودی تسریع می کند و روزی را قطع می نماید و اما آنهایی که در آخرت است حساب رسی
سخت (به سختی با وی محاسبه می گردد)، خشمناکی خدای رحمان و جاودانگی و ماندگاری در
آتش جهنم می باشد.
سخن نهائی
بنابر مباحث مطرح شده، معلوم می گردد برای پیشگیری و مبارزه با انحرافات اجتماعی به
معنای اعم و پدیده شوم روسپیگری به معنای اخص باید از یک سو به اجرای راهکارهای
فرهنگی توجه و عنایت خاص شود و از سوی دیگر با توجه به پویایی و غنای فقه امامیه و
انعطاف پذیری و فراگیری قوانین آن و قابل انطباق بودن با عنوان افساد فی الارض، با
این بزه مبارزه گردد و ضروری است ضمن تدوین مواد قانونی مربوطه تحت نظارت و با
تنفیذ ولی امر عادل، راهکارهای قانونی با قاطعیت و غلظت اجرا شود تا از همان ابتدا
کمترین افراد به این سمت کشیده شوند و جامعه به سلامت و امنیت خود به صورت نسبی
برسد و به شاخصه های یک جامعه پاک نزدیک گردد.
فهرست منابع:
قرآن مجید
ابن ابیالحدید، عبدالحمید: «شرح نهجالبلاغه»، قم، 1404.
تبریزی، میرزا جواد: «اسس القضاء و الشهادة»، مؤسسه الإمام الصادق (ع)، قم،
1415.
جبلی عاملی، زینالدین (شهید ثانی): «مسالک الافهام»، مؤسسه المعارف الاسلامیه
قم، 1416.
حسینی روحانی، سیدمحمدصادق: «فقه الصادق»، موسسه دارالکتاب قم، 1414.
حائری، سیدکاظم: «القضاء فیالفقه الاسلامی»، مجمع الفکر الاسلامی، قم، 1415.
حلی، یوسف بن مطهر (علامه حلی): «مختلف الشیعه»، موسسه النشر الاسلامی قم،
1415.
خاکپور، محمدمهدی: «جرمشناسی زنان»، موسسه مطبوعاتی عطایی، 1354.
خمینی، روحالله: «تحریر الوسیله»، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة
المدرسین قم، 1363.
خمینی، روحالله: «صحیفه نور»، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
خویی، سیدابوالقاسم: «مبانی تکلمة المنهاج»، مؤسسه احیاء آثار الامام الخوئی،
قم، 1422.
دانش، تاج زمان: «مجرم کیست جرمشناسی چیست»، موسسه کیهان، 1372.
دلدم، اسکندر: «خاطرات من و فرح پهلوی»، انتشارات به آفرین، 1380.
دهخدا، علیاکبر، «لغتنامه دهخدا»، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373.
صدوق، محمد (شیخ صدوق): «من لا یحضره الفقیه»، موسسه انتشارات اسلامی قم،1313.
صدر، شادی: «چه کسی باید مجازات شود، خریدار یا فروشنده»، ماه نامه زنان،
شماره98، فروردین 1382.
صدیق سروستانی، رحمت الله: «فاصله فروماندگی تا فرومایگی»، طرح تحقیق، مؤسسه
مطالعات و تحقیقات اجتماعی، دانشگاه تهران، 72-1367.
طباطبائی، سیدمحمدحسین: «المیزان فی تفسیر القرآن»، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چ
چهارم.
طبرسی، ابوعلی فضلبن حسن: «مجمع البیان فی تفسیر القرآن»، دارالمعرفة.
طریحی، فخرالدین: «مجمعالبحرین»، انتشارات کتابفروشی مرتضوی، 1365.
طوسی، محمد (شیخ طوسی): «الاستبصار فیما اختلف من الاخبار»، دارالکتب
الاسلامیه، 1390.
طوسی، محمد (شیخ طوسی): «تهذیب الاحکام»، دارالکتب الاسلامیه، 1378.
علیایی زند، شهین: «روسپیگری، اوج مظلومیت زن و ستمگری جامعه»، روزنامه صدای
عدالت، 5/4/81 .
عیاشی، محمدبن مسعود: «تفسیر العیاشی»، چاپخانه علمیه تهران، 1380.
فاضل لنکرانی، محمد: «تفضیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة»، مرکز فقه الائمه
الاطهار (ع)، قم، 1420.
فاضل موحدی لنکرانی، محمد: «تفصیل الشریعه فی شرح تحریرالوسیلة (الحدود)»، مرکز
فقه الأئمة الأطهار (ع)، 1432.
قمی، ابوالحسن علیبن ابراهیم: «تفسیر القمی»، دارالکتاب، قم، 1367.
کاتوزیان، ناصر: «حقوق مدنی خانواده»، انتشارات بهمن برنا، 1378.
کلینی، محمدبن یعقوب: «الکافی»، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
کریمی مجد، رویا: «زیر گام های حریص در خیابان های بی برگشت»، ماه نامه زنان، ش
89.
کریمی مجد، رویا: «کاهش سن فحشا، فاجعهای پنهان»، ماه نامه زنان، ش 89 .
گلپایگانی، سیدمحمدرضا: «مجمعالمسائل»، دارالقرآن قم.
محقق حلی، جعفربن الحسن: «شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام».
مطهری، مرتضی: «انسان و ایمان»، انتشارات صدرا قم، 1357.
مطهری، مرتضی: «نظام حقوق زن در اسلام»، انتشارات صدرا، 1374.
مکارم شیرازی، ناصر: «تفسیر نمونه»، دارالکتب الاسلامیه.
منتظری، حسین علی: «رساله توضیح المسائل»، قم، 1376.
منتظری، حسین علی: «دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة»، المرکز
العالمی للدراسات الاسلامیه، 1409.
منتظری، حسین علی: «دیدگاه ها»، 1381.
موسوی، اردبیلی، سیدعبدالکریم: «فقه القضاء»، انتشارات دانشگاه مفید.
موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم: «فقه الحدود».[136]
مؤمن قمی، محمد: «مبانی تحریر الوسیلة»، مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام
الخمینی، تهران، 1380.
نجفی، محمدحسن: «جواهر الکلام»، دارالکتب الاسلامیه، 1367.
همراز، سپیده: «فحشا، آیینه تمام نمای ستم بر زن در جمهوری اسلامی».
: «کودکانی با چشمان بچه گربههای ترسان»، یاسمن منو، ماه نامه زنان،
شماره 89، خرداد 1381.
www. geocities. com/ hashte- mars, htmi.
Ø www. Gooyanews, Niloofar Beyzaei. htm.
پی نوشتها
* - سطح چهار حوزه، کارشناس ارشد حقوق خصوصی، وکیل دادگستری و مشاور حقوقی.
[1] - دهخدا، ج8، ص 10898.
[2]- «بغی» در لسان احادیث و قرآن نیز استعمال شده است که به معنای زن بدکار است و
بر مرد اطلاق نمی گردد. (رک: الطریحی، ج1، ص 53).
[3] - حقوقی و فقهی.
[4] - همان.
[5] - همان.
[6] - خودمانی.
[7] - عامیانه.
[8]- علم جرمشناسی به بررسی علل وقوع بزه و مطالعه روی فرد بزهکار میپردازد.
(دانش، ص 16)
[9] - صدر، ش 98، ص 19.
[10] - بیضایی www. Gooyanews, Niloofar Beyzaei. htm.
[11] - کریمی مجد، ش 89، ص 11.
[12] - rape.
[13]- همراز، فحشا آیینه تمام نمای ستم بر زن در جمهوری اسلامی.
[14]- صدر، ش 98، ص 20.
[15]- در متون قانونی ایران هیچ اشاره ای به خصوص روسپیگری نشده است، ولی هر نوع
رابطة جنسی خارج از چارچوب ازدواج ممنوع می باشد.
[16] - صدر، ش 98، ص 20.
[17] - رک. صدر، ش 98، ص 20؛ منو، صص 17-14.
[18]- جهت مطالعه بیشتر راجع به نظام های مختلف قانونگذاری درباره روسپیگری نک.
Mathieu; Lilian www. Lemondediplomatique.htm.
[19] - خاکپور، ص 647.
[20] - دلدم، صص 515-514.
[21] - همان، ص 515.
[22] - همان، ص 514.
[23] - خاکپور، صص 676-674.
[24] - همان، ص 682.
[25] - Lovehotel
[26] - دلدم، ص 515.
[27] - خاکپور، صص 649-648، ص 666، ص 681.
[28] - دلدم، ص 498.
[29] - خاکپور، صص 671-670، ص 681.
[30]- «سردسته» به زنانی گفته می شود که بلافاصله پس از صاحب خانه و خانم رئیس،
سرپرستی زنان بدکار برعهدة آنان است؛ به این گروه اصطلاحاً زن خانه دار هم می
گویند. (خاکپور، صص 645-644)
[31] - همان، صص 684-679.
[32] - دلدم، ص 512؛ خاکپور، ص 660.
[33] - دلدم، ص 511.
[34] - همان، ص 512.
[35] - رک. دلدم، ج2، صص 526-487؛ خاکپور، صص 718-649.
[36] - روزنامه رسالت، 9/5/80 .
[37] - کریمی مجد، ش 89، ص 6.
[38] - همان، ص 4.
[39] - همان، ص 6.
[40] - همان، ص 4.
[41] - همان، ص 5.
[42] - همان، ص 6.
[43] - در این مواد «روسپیگری» به عنوان سرفصلی مستقل مطرح نشده است.
[44] - خاکپور، صص 91-90.
[45] - adultery, Fornication.
[46] - Gay.
[47] - صدر، ش 98، ص 21.
[48] - همان.
[49]- «الحدود تُدْرَءُ بالشبهات» در موارد شبهه و شک، حدود غیر قابل اجرا و اصل
احتیاط جاری می گردد.
[50] - خمینی، تحریر الوسیله، ج2، ص 445.
[51] - صدر، ش 98، ص21.
[52] - گلپایگانی، ج3، ص 194.
[53] - صدر، ش 98، ص 21.
[54] - اصل چهارم قانون اساسی این گونه بیان می دارد: «کلیه قوانین و مقررات مدنی،
جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این ها باید براساس
موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و
مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهدة فقهای شورای نگهبان است».
[55]- مائده، 33.
[56]- برخی از فقها و مفسرین امامیه و عامه جمله «أو ینفوا من الارض» در آیه شریفه
را به حبس و زندان تفسیر کردند. (رک. منتظری، ولایة الفقیه، ج2، صص 428-425).
[57]- محقق حلی، ج4، ص 180.
[58]- محقق حلی، ج4، ص181 ؛ نجفی، ج41، ص 564 ؛ فاضل، الحدود، ص 638 ؛ اردبیلی، فقه
الحدود، فصل فی المحاربه.
[59]- به نقل از اردبیلی، فقه الحدود، فصل فی المحاربه.
[60]- همان.
[61]- منتظری، دیدگاه ها، ص 460.
[62]- فاضل، الحدود، ص 638.
[63]- اردبیلی، فقه الحدود، فصل فی المحاربه.
[64]- همان.
[65]- «من أجل ذلک کتبنا علی بنی إسرائیل أنه من قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فی
الأرض فکأنما قتل الناس جمیعاً و من أحیاها فکأنّما أحیا الناس جمیعاً و لقد جاءتهم
رسلنا بالبینات ثم إن کثیراً منهم بعد ذلک فی الأرض لمسرفون». (مائده، 32).
[66] - فاضل، الحدود، ص639 ؛ منتظری، دیدگاه ها، ص 459.
[67] - فاضل، الحدود، ص 638 ؛ منتظری، دیدگاه ها، ص 458.
[68] - نجفی، ج41، ص564.
[69] - منتظری، دیدگاه ها، ص 458.
[70]- طوسی، تهذیب الاحکام، ج10، ص 220، ح 13-12؛ طوسی، الاستبصار فیما اختلف من
الاخبار، ج4، ح 3-2.
[71]- علامه حلی، ج9، صص 324-319.
[72]- شهید ثانی، ج15، ص 88.
[73]- نجفی، ج 42، ص 49.
[74]- حسینی روحانی، ج 26، ص 32.
[75]- منتظری، دیدگاهها، ص 457 ؛ اردبیلی، فقه الحدود، فصل فی المحاربه.
[76] - طوسی، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج4، ص 243.
[77] - طوسی، تهذیب الاحکام، ج10، ص 24، ح 73-72.
[78] - همان.
[79] - خمینی، صحیفة نور، ج12، ص 205.
[80] - همان، ج17، ص 141.
[81] - همان، ج18، ص 354.
[82] - روزنامه رسمی، شماره 10313، مورخ 1/5/1359.
[83] - فاضل، کتاب الحدود، ص 638 ؛ اردبیلی، فقه الحدود، فصل فی المحاربه.
[84] - اردبیلی، فقه الحدود، فصل فی السرقة.
[85]- اردبیلی، فقه الحدود، فصل فیالزنا ؛ فاضل، القضاء و الشهادات، صص 262-261.
[86] - فاضل، القضاء و الشهادات، صص 273-262 ؛ حائری، صص 245-199.
[87] - خمینی، ج2، ص 367 ؛ خویی، ص 15.
[88] - حائری، ص 243.
[89] - مؤمن، ص 89.
[90] - فاضل، القضاء و الشهادات، ص 268.
[91] - منتظری، رساله توضیحالمسائل، ص 567، مسأله 3119.
[92]- همانطور که گذشت این فقره را بر فرض قبول، حمل بر موارد عادی زنا، جرائم ضد
اخلاق و عفت عمومی میشود و شامل مصادیق مفسد فیالارض که موجب تباهی و افساد جامعه
است، نمی شود.
[93] - اردبیلی، فقه الحدود، فصل فیالزنا ؛ اردبیلی، فقه القضاء، ص 290.
[94] - حائری، ص 248.
[95] - اردبیلی، فقه الحدود، فصل فی الزنا.
[96] - همان.
[97] - همان.
[98]- همان.
[99]- به نقل از موسوی، کتاب الحدود، فصل فی الزنا.
[100]- خمینی، ج1، ص 487.
[101]- نک. موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم، فقه القضاء ؛ حائری، سید کاظم، القضاء فی
الفقه الاسلامی.
[102]- اگرچه این مورد راجع به امور مدنی میباشد، ولی با توجه به اطلاق ماده 105
ق.م.ا. و تفسیر مضیق قانون به نفع متهم، میتوان «علم قاضی» با شرائط موجود در
قانون مدنی را در حقوق جزا نیز جاری دانست.
[103]- با این بیان و تقریر از «علم قاضی» به نظر میرسد که در ماده 1309 ق.م.
معارضهای بین سند رسمی و شهادت نیست و میتوان آن را به «علم قاضی» مستند کرد که
خود، دلیل و استنادی شرعی است و بدین ترتیب اعلان ابطال ماده فوق توسط شورای محترم
نگهبان منتشره در روزنامه رسمی شماره 12734 24/8/1377 بدون دلیل است، (مگر این که
صرفاً در مقام مشروعیت بخشیدن به طرح دعوای مشتمل بر بینه در مقابل اسناد رسمی بوده
باشد نه عدم حجیت و حتی برتری سند رسمی در صورت مخدوش نبودن) مضافاً به اینکه روایت
صادره از پیامبر(ص) که فرمودند: «انما اقضی بینکم بالبینات و الأیمان» احتمال این
معنا است که منظور از بینات، بینه شرعی و هر چیزی که دلیل و گواه بر امری باشد که
منجر به اطمینان قاضی گردد. البته در تکوین یک سند رسمی چندین نفر دخالت دارند که
اعتبارشان از شهود معمولی که امروزه در محاکم اقامه شهادت می کنند، نمی باشد؛ لذا
معارضه سند رسمی با شهادت در واقع معارضه بینه با بینه هم میتواند باشد.
[104] - ابن هشام، ج2، ص 47.
[105]- «اما تستحیون و لا تفارون نساؤکم یخرجن الی الاسواق ویزاحن الی الا سواق و
یزاحمن العلوج»، «حیا نمی کنید و بر زنانتان غیرت نمی ورزید که در بازارها پرسه
می زنند و با مردان زمخت گرم می گیرند». (کلینی، ج5، ص 537).
[106] - مکارم، ج24، ص 46.
[107]- گفته می شود «عمروعاص» هم از جمله این فرزندان می باشد که مادرش «نابغه» به
جهت تلطف و دلجویی بیشتر و بذل و بخشش «عاص»، فردای روز زایمان که همه شوهران جمع
شده بودند، «عمرو» را به او منتسب کرد، در حالی که «ابوسفیان» همواره قسم یاد
می کرد که عمرو فرزند وی می باشد ولی به جهت بخل و خسیسی «ابوسفیان»، نابغه عمرو را
از او ندانست.
[108] - همان، ص 45 ؛ قمی، ج 2، ص 364.
[109] - ممتحنه، 12.
[110] - طباطبایی، ج19، ص 242.
[111] - مکارم، ج 24، ص 46.
[112] - همان، ص 49 ؛ طبرسی، ج 9، ص 414 ؛ ابن ابی الحدید، ج 18، ص 17.
[113] - به نقل از مکارم، ج 24، ص 46.
[114] - کاتوزیان، ج1، ص الف.
[115] - کلینی، ج4، ص 88 .
[116] - همان، ج 4، ص 507 .
[117] - کاتوزیان، ج1، ص د.
[118] - رک. خاکپور صص 295-294.
[119]- همان، صص 386-385.
[120] - علیایی زند، مورخ 5/4/81 .
[121] - صدیق سروستانی، صص 12-9.
[122]- کلینی، ج 2، ذیل روایت 5، ص 324، (علی الظاهر از امام صادق (ع) میباشد).
[123]- طوسی، الاسبتصار فیهما اختلف من الاخبار، ج 3، ص 141، ح 2؛ نک. کلینی، ج5، ص
449، ح 3 ؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 250، ح 1؛ ضمناً در تفسیر عیاشی به جای لفظ
«شقی» کلمه «شفی» نقل شده است که به معنای قلیل و کم میباشد.
[124] - مطهری، انسان و ایمان، صص 57-42.
[125]- «فحشاء در معنای اعم خود به هر بدیای که از حد در گذرد و مطلق معصیت گفته
میشود و در معنای اخص خود به زنا و نابکاری اطلاق میگردد». (رک. معین، ج 2، ص
2490)
[126] - عنکبوت، 45.
[127] - خاکپور، ص 480.
[128] - همان.
[129] - کلینی، ج 2، ص 374، ح2.
[130] - همان، صص 448-447، ح 2.
[131] - همان، ج 5، ص 499، ح 2.
[132] - همان، ح 3.
[133] - صدوق، ج 4، ص 20.
[134] - همان، ص 542.
[135] - همان، ص 365.
[136] - مجموعه کتاب «فقه الحدود» آیت الله موسوی اردبیلی در چهار جلد به زودی
منتشر می شود. از جناب آقای مکاریان که فایل کتاب مربوطه را در قسمت های مورد نیاز
در اختیار نگارنده قرار دادند، قدردانی می شود.