در دنیایی زندگی می کنیم که لبریز از ادعاهاست؛ به نام صلح، جنگها راه می اندازند و به نام دمکراسی، دیکتاتوریها می کنند و به نام وفاق، نفاق می ورزند و با نام آزادی، نامرئی ترین اسارتها را رقم می زنند و در این میان پرداختن به قشری از اقشار جامعه که در امواج سهمگین این فتنه ها قرار دارد، کار بس دشواری است. اما علیرغم دشواری، ضرورت پرداختن، ما را بر آن می دارد که به «چالش ها و چاره ها» در موضوع مورد نظر، یعنی موضوع زن، از منظری که کمتر بدان نگریسته شده بپردازیم، پرداختن به موضوع زن، هم از حیث رسالتی که در ترسیم جایگاه زن، بر عهده داریم و هم از حیث واقعیتی که از حقوق فراموش شده زنان، در پیش رو داریم، یک اولویت محسوب می شود و همین اولویت است که ما را نسبت به موضوع زن حساس و وظیفه مند می کند.
امروز توانایی عظیم زنان، خواه به صورت ذخیره و یا آزاد شده، یکی از مهمترین عوامل تغییر در جهانیست که ما در آن زندگی می کنیم، زنان کلید تغییر جهانند و برنامه ریزان با استفاده از این کلید است که آسان و ماندگار می توانند به نفوس انسانی راه یابند و دهلیزهای تو در توی جوامع را فتح کنند.
از همین روی، مکاتب مختلف فکری، اندیشه های خود را درباره زنان در معرض تعقّل و تمایل مخاطبان گذاشته و ایده های خود را در قالب شعارها و برنامه ها ارائه داده اند و اگر چه عمده آنها از خدمتِ واحد، به قشر زنان سخنها رانده اند اما در عمل خیانتهای متفاوتی را انجام داده اند که ناشی از عدم شناختشان نسبت به شأن انسانی زن در اجتماع و خانواده بوده است. این موضوع در یک نوسان فراخ از نظریه فرودستی زنان، نسبت به مردان و آفرینش طفیلی ایشان شروع شده و تا نظریه فرادستی زنان به عنوان جنس برتر و طرح نظام اَبَر زنان ادامه یافته است. لذا می بینیم که از آن نگاه منحط دیروز، تا این نگاه مخرّب امروز و از جاهلیت اول تا جاهلیت دوم، همه و همه در راستای خارج کردن زن از «صراط مستقیمِ کرامت و منزلت انسانی» و انداختن او به دره هولناک «مغضوبین» و یا بردن به پرتگاه هولناکتر «ضالّین» بوده است. در جاهلیت دیروز، جسم زن را به اسارت می بردند و در معرض ضرب و ضِرار قرار می دادند تا روحش فرسوده گردد و در جاهلیت امروز، روح زن را به اسارت می برند و در معرض ضرب و ضِرار قرار می دهند تا جسمش نیز فروپاشد. این است که به جرأت می توان گفت نهیب مقدس خدای متعال در کریمه «بِاَیِّ ذَنْبِ قُتِلَتْ» به هر دو جاهلیت برمی گردد؛ هم به ظلم دیروز و هم به ظلمت امروز.
امروز ما در بین جنبشهای آزادیخواهانه زنان به نام رهایی زن از ظلم، خیزش فمینیسم را مشاهده می کنیم که با شعار مساوی بودن زن با مرد در همه جا و همه وقت و همه چیز و با فراموش کردن سایر حقوق و رها کردن سایر تکالیفِ حقّانی، وضع نگران کننده ای را پدید آورده است تا جائیکه گردانندگان فکری آن بویژه در دهه شصت که اوج این خیزش بود، نظیر سیمون دوبوار برای تأمینِ آن تساوی همه جانبه، حق فطری مادری را نیز نفی کردند و به صراحت اعلام کردند که خصیصه مادری مانع آزادی زن است! و برای حفظ تساوی همه جانبه در آزادی، مبارزه با خصیصه مادری را که حق فطری و تکلیف طبیعی زنان است در دستور کار خود قرار دادند و به بهانه رفع ظلم، بزرگترین ظلم را به زنان و بلکه بشریت روا داشتند و باز برای رها کردن زن از خصیصه فطری دیگری که حق همسریست، اعلام کردند که ازدواج یک فحشاء قانونی است، یعنی آنچه در ازدواج دست و پاگیر است فحشا بودن آن نیست! بلکه قانونی بودن آن است! که مانع آزادی است و ایجاد اسارت می کند! لذا «هم سقفی های توافقی» را طرح کردند که حاصل آن چیزی جز سوء استفاده از زنان و ظلم بزرگ دیگر بر جوامع بشری نبود. لذا آنچه را که به عنوان دستاورد فمینیسم می توان برشمرد تغییر ظلم است نه تعطیل آن، فمینیسم زن را از حقوق حقیقی و طبیعی خود محروم و به بهانه تأمین آزادی و تساوی زنان، آنها را از بودن در نقشهای فطری باز می دارد، ظلم را از یک «اسارتِ کهنه و محدود و متعلق به گذشته» به «یک اسارت نو و گسترده و امروزی» تغییر می دهد. حال در این شرایط است که باید درک صحیحی از زن مسلمان، در جهان حاضر داشت. لازم است پیام انقلاب اسلامی و جایگاه درخشان و خردمندانه و متوازن زن مسلمان برای همه مردم به ویژه زنان آزادیخواه و عدالت جوی جهان، بازگشایی شود. جایگاهی که در آن، زن هم نسبت به نقشهای فطری و ضروری وفادار است و هم نسبت به اجتماع و محیط اطراف حساس و اثرگذار و تعیین کننده است.
زن مسلمان راه عملی نوینی را پیش روی زنان عالم گشود و موقعیت و حضور زن را با قرائت امام(ره) به جهان ارائه نمود، او در یک تعامل خردمندانه بین سه موضوع اساسی یعنی 1- وظایف انسانی 2- نقش های خانوادگی 3- ضرورتهای اجتماعی، تعادل ارزشمندی را نمایانده است. در واقع درخشش زن مسلمان با پیام انقلاب اسلامی، زنان جهان را که باید به یکی از دو تاریکی یعنی یا ظلم دیروز و یا ظلمت امروز تن می دادند، نجات داد و آنها را متوجه نگاه و نظر سومی کرد که نه منحط است و متعلق به جاهلیت اولی و نه مخرّب است و متعلق به جاهلیت ثانی، این نوید حیات بخش، در یک انعکاس درست به جهانیان، می تواند ترجمان راه نوینی باشد که خود صدور ایدئولوژیک انقلاب اسلامی را در پی خواهد داشت و زنان جهان را پذیرای این پیام خواهد نمود.
یکی از وظیفه های بزرگ ما تبیین اندیشه های مبنایی این راه نو و مبانی اندیشه ای این پیام بزرگ است ما معتقدیم مدافعان حقوق زن در پرتو اسلام با مدافعان حقوق زن در سایه اومانیسم که مکتب حاکم بر دنیای مادیگرایانه جهان به ویژه غرب و بالاخص آمریکاست، تفاوت اساسی دارد و اگر چه ممکن است در مواردی سخن مشترک داشته باشند، اما این اشتراک به نقاط مشترک خطوطِ متقاطع می مانند، نه چیزی دیگر!!... باید چیستی و گستره دفاع ایدئولوژیک از حقوق زن با چیستی و گستره دفاع فمینیست از حقوق زن کاملاً شکافانده و شناسانده شود تا مخاطبین بدانند در معرض چه پیامها، با چه شناسه ها و شاخصه ها هستند و برنامه ریزان نیز در مسیری روشن طرح موضوع و ارائه موضع کنند.
دستاورد دفاع ایدئولوژیک از حقوق زن، تعطیل ظلم و تعالی یافتن زن بر مدار کرامت است و دستاورد دفاع فمینیسم از حقوق زن، تغییر ظلم و تبعید شدن زن از مدار کرامت است.
هر دو دفاع باید از مبدأ تا مقصد، از انگیزه تا انگیخته، شناخته و شناسانده شود، تا مردان و زنان برنامه ریز ناخواسته و با نیت خیر، به طمع دانه چینی از سبد «تحلیل جنسیتی» فمینیستها، به بیداد مدنیت جدید گرفتار نشوند. زیرا عده ای ممکن است در اثر ناآگاهی و یا «اطلاعات غلط»، تصورشان از فمینیسم، تصوّر یک تئوری علمی باشد یعنی گمان کنند همچنان که نمی توان با قواعد و قوانین علمی مخالفت کرد، برنامه ها و راهکارهای فمینیسم و تحلیل جنسیتی نیز چنین است! - البته عقیده مندی برخی به این ایده می تواند بیانگر فریب ایشان باشد - امروز فمینیسم، منتقدان بسیار جدی و علمی در محافل حقوقی و اجتماعی و فلسفی غرب دارد که شواهد بی شمار اجتماعی نمایانگر دستاوردهای مخرّب فمینیسم و گواه بر غیر علمی بودن و ناکارآمدی این نظریه دارد. در جنبشهای فمینیستی شعار اساسی، «برابری زن با مرد» در همه چیز و همه جا و همه وقت است، اگرچه فمینیست های افراطی این را هم پذیرا نیستند و برابری را نوعی ظلم می دانند و به اَبَر زنی و فرادستی زنان در همه چیز و همه جا و همه وقت می اندیشند.
سخن فمینیسم در دفاع از حقوق زن، سخن از دفاع و تأمین «یک حق» یعنی «حق مساوی بودن» است آن هم به صورت ناتمام و معیوب. اما در دفاع ایدئولوژیک از حقوق زن، صحبت از دفاع و تأمین «دو حق» است، یعنی هم «حق مساوی بودن» و هم «حق متفاوت بودن». در برخورداری از «حق مساوی بودن» زن به عنوان یک انسان نه تنها می تواند، که باید، به عالیترین قابلیتها و عرشی ترین قربها برسد و رازدان و رازدار پرنیانی ترین پیامها، در منازل دهگانه ای که خدای متعال در سوره احزاب برای عروج زنان بیان فرموده است، باشد و در برخورداری از «حق متفاوت بودن» باید به دلیل داشتن نقشهای مادری و همسری از حقوق متفاوت نیز برخوردار شود.
نظام ما به عنوان یک نظام دینی، لازم است که «حق متفاوت بودن» زن را در همه عرصه ها و زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشناسد و زمینه تأمین آن را فراهم کند. برای مثال در حال حاضر اشکالات فراوانی بر نظام استخدامی و قوانین شغلی و تحصیلی، از این منظر وارد است چرا که «حق متفاوت بودن» زنان به طرز ظالمانه ای در آنها نادیده گرفته شده است. این موضوع از نادیده گرفتن حق متفاوت بودن مرخصی های استحقاقی شاغلین زن و مرد شروع و تا موضوعات کلان تری که به مدیران زن و مدیران مرد جامعه برمی گردد ادامه می یابد. اگر زنان جامعه احساس کنند که نظام دینی فقط بُعد زن بودن و متفاوت بودن آنها را در قیودات شرعی و لازم الاجرا مثل حجاب نمی بیند بلکه در تسهیلات و حمایتهای دیگری که ناشی از «حق متفاوت بودن» آنها در عرصه کار و شغل و تحصیل و گروه و پایه مرخصی و بازنشستگی و کار خانگی و ... نیز می داند و دولت نیز از این حق دفاع می کند؛ بی تردید زنان احساس آرام تر و مأنوس تری نسبت به همه جانبه نگری نظام پیدا می کنند که این موضوع خود بازتاب بیشتری در تعامل ثمربخش و تأمین انتظارات حکومت از جانب زنان دارد و زمینه را برای بروز شادیهای سزاوار و درخور آنان، به وجود خواهد آورد. حقیقتا آنچه پایه کار و مایه اندیشه ماست، این است که اساسا مقوله برابری در مساوات ظالمانه و عادلانه یک مقوله کمّی است که به خودی خود دربر دارنده ارزش نیست، این جهت و موضوع است که ارزش را می سازد، لذا اگر برابری، عدالتمدار و متناسب و متوازن باشد، این برابری، حق است و مطلوب و اما اگر برابری بدون عدالت و توازن و تناسب باشد، این برابری عین ظلم است و نامطلوب، همچون پاداشی مساوی به تلاشهای نامساوی و عطای مزد یکسان به کارکردهای متفاوت. با همین ایده است که می بینید در «تحلیل جنسیتی» که ابزار سنجشِ تطابقِ کارکردهای جوامع با شعارها و برنامه های فمینیست است یک مقوله کمّی بدون در نظر گرفتن جهت و موضوع، عامل ارزش گذاری شناخته شده است. اینها فقط در بند اندازه ها و مقدارها هستند، بدون آن که به جهت و موضوع آن اندازه ها، که تعیین کننده ظالمانه بودن و یا عادلانه بودن آنهاست، توجه کنند. معتقدان، به تحلیل جنسیتی به عنوان یک فاکتور کنترل کننده میزان رعایت شعارهای فمینیست در جوامع، خود را گرم و گرفتار اندازه ها می کنند و هر جا از حقوق انسانی، اجتماعی، شهروندی و خانوادگی سخن به میان آید، بلافاصله از مقدارِ سهمِ زنان نسبت به مردان سؤال می کنند و با تحلیل اندازه ها بررسی می کنند که میزان خدمات برای زنان، میزان دسترسی زنان به خدمات، میزان آگاهی زنان نسبت به خدمات و میزان مشارکت و مدیریت زنان در فرایند حضور و کنترل چقدر است و از همین زاویه است که ارث و دیه را در تیررس شبهات قرار می دهند و خصیصه مادری را مانع رسیدن به اندازه ها و استانداردها می دانند! اما نگاه همسو با فطرتِ دین به ما می آموزاند که مواردی که به «حق مساوی بودن» برمی گردد، در دایره دفاع ایدئولوژیک ما از حقوق زنان، قرار دارد. اما هر جا که با حق «متفاوت بودن» تعارض پیدا می کند، طلبِ تساوی و تأمینِ تساوی، ظلم دیگری به زن است، مثلاً در موضوع اقتصاد، مساوی بودن زنان و مردان در وظیفه اقتصادی از جمله مساوات و برابریهای ظالمانه ای است که فمینیستها با تحلیل جنسیتی، خواهان برابری اشتغال و نحوه اشتغال زنان و مردان هستند که آشکارا این موضوع با «حق متفاوت بودن» زنان در تضاد است زنان را به وظیفه اقتصادی نه تنها وارد کردند که وادار نیز نمودند، در حالی که خدای متعال برای ایفای شایسته نقش مادری زنان را از موهبت «بهره اقتصادی» برخوردار، لیکن از زحمت «وظیفه اقتصادی» آزاد کرده است.
ما مدافعان ایدئولوژیک حقوق زن هستیم و خواهان تأمین «حق متفاوت بودن» و «حق مساوی بودن»، خواهان آن هستیم که نابرابری های غیر معقول بین زن و مرد که در تحصیل حقوق انسانی، اجتماعی، سیاسی برای تأمین حق مساوی بودن وجود دارد، از بین برود و از سوی دیگر خواهان آن هستیم که نابرابری های معقول که لازمه ایفای نقشهای اختصاصی زن و مرد است و متضمّن حقّ متفاوت بودن، در همه عرصه ها ملاحظه و تأمین گردد تا به امید خدای بزرگ و متعال بتوانیم با تصویر درست، زنده و متعادل از زن مسلمان، پیام جهانی انقلاب اسلامی را به قرن جدید، قرنی که بحران آن «انسانیت فروپاشیده» و «معنویت فراموش شده» است برسانیم و ایشان را در این خویشتن یابی، متوجه حقایق والاتر و بالاتر نمائیم.
بعون اللّه تعالی
مهری سویزی