ماهان شبکه ایرانیان

ترجمه منظومِ سخنان مولی علی علیه السلام

برادر تو آن کسی است که مواسات کرد با تو در سختی ها.

ادب

ادب مرد، بهتر از زر اوست.

;مرد را بهتر از زر است ادب ;ادب مرد زان که زیور اوست
;چون ادب هست گو مباش زرت ;ادب مرد بهتر از زر اوست

مواسات

برادر تو آن کسی است که مواسات کرد با تو در سختی ها.

;با تو هرکس که لاف یاری زد ;این سخن، پند باش گو برِ تو
;با تو در سختی ار مواسا کرد ;به یقین او بُود برادر تو

سروری

نیکویی کن به بدکار تا سیّد او شوی.

;با کسی بد مکن که از نیکی ;بر همه خلق سروری یابی
;نیکویی کن بدان که بد به تو کرد ;تا بر او حکم مهتری یابی

راحت نفس

راحت یافتن نفس در ناامیدی است.

;ای که بستی به مردمان امید ;می کشی خواری از قباحت نفس
;بگسل امید تا بیاسایی ;چون به نومیدی است راحت نفس

زهد

فاضل ترین زهد پوشیدن آن است.

;;;;;هیچ دانی کیست فاضل تر ز جمع زاهدان ;آن که پوشد زهد خود از چشم های مردمان

مروت

پنهان کردن سختی ها از مروت است.

;سختی ای گر کشی نهان داری ;یابد آن را مروتی انگاشت
;کز مروت بود نه از سستی ;هر که سختی کشید و پنهان داشت

نیکویی با والدین

نیکویی با مادر و پدر، پیش باز است.

;پدر و مادر از تو گر راضی است ;در رضای خدای افزاید
;نکویی کن به مادر و پدرت ;کان همه پیش باز می آید

صبر

بشارت ده نفس خود را به فیروزی بعد از صبر

;صبر، تلخ است اگر چو زهر، و لیک ;نحس بسیار گذشت سعد از صبر
;نفس را ده بشارتی که تو را ;همه فیروزی است بعد از صبر

زکات

برکت مال در ادای زکات است.

;حق مالت به مستحق برسان ;تا بیابی ز مال خود برکات
;چون ولی خدای گفت که هست ;برکت مال در ادای زکات

سودِ حقیقی

بفروش دنیا را به آخرت، تا سود یابی.

;ای برادر متاع دنیا را ;بفروش آخرت بخر، زنهار
;سود تا یابی اندر این سودا ;ورنه باشد ندامتْ آخر کار

نور چشم

گریه مرد از ترس خدای، نور چشم است.

;یاد کن از گناه و گریان باش ;کآبرو باشدت بَرِ ذوالمن
;گریه مؤمنان ز ترس خدای ;چشم تاریک را کند روشن

نیکوکاری

برکت عمر در نیکویی عمل است.

;گر بقا خواهی از بدی بگذر ;عمل بد چو عمر را خلل است
;برکت عمر اگر همی خواهی ;جان من! در نکویی عمل است

بلای آدمی

بلای آدمی در زیان است.

;بی تأمل سخن مگو به شتاب ;کز زبان، مرد در زیان باشد
;در مجالس، زبان نگه می دار ;کآدمی را بلا زبان باشد

منّت نکردن

نیکویی را باطل مکن به مِنّت.

;منت خویش دور کن ز احسان ;کار بهر خدا کن ای عاقل
;با کسی چون نکویی بکنی ;مکن آن را به منتی باطل

عمر

باقی عمر، قیمتی نیست مر او را.

;چند روزی ز عمر اگر باقی است ;سعی کن در طهارت و عصمت
;اندک از عمر ماند، هان! دریاب ;نیست باقی عمر را قیمت

توکل

توکل بر خدا کن که بس است تو را.

;در اموری که آیدت در پیش ;یاری از کسی مجو، ز خویش ملاف
;بر خدا کن توکل از پس آنک ;بر خدایت توکل است کفاف

کاهلی نکردن در نماز

کاهلی کردن مرد در نماز، از ضعف ایمان است.

;عملی بهتر از نماز مدان ;پنج دولت، قبول فرمان است
;کاهلی در نماز هر که کند ;ای برادر! ز ضعف ایمان است

فروتنی

فروتنی مرد، گرامی دارد او را.

;بگذر از عجب و در تواضع کوش ;تا شوی بر جهانیان سرور
;هر که را بیشتر تواضع او ;پیش مردم بود گرامی تر

مهلکات

سه چیز هلاک کننده آمد: بخل و هوا و عجب.

;ای خردمند! نکته ای بشنو ;مردمان را هلاک جان است سه چیز
;هست بخل و هوا و کبر و از این ;مرد عاقل همی کند پرهیز

فوت عالمان

رخنه دین، مرگ علماست.

;دین حصاری شمار و دیوارش ;عالمان اند شرط دین این است
;تا حیات است دین درست بود ;چون بمیرند رخنه در دین است

عدل

ثبات پادشاهی در عدل است

;تو به ملک وجود خود شاهی ;ظلم با خود مکن گرت عقل است
;عدل کن تا دوام ملک بود ;ملک را چون ثبات در عدل است

ثواب آخرت

ثواب آخرت بهتر است از نعمت دنیا.

;نکته ای گویمت بود روشن ;هر که را عقل، خرده دان باشد
;گر بدانی ثواب آخرتت ;بهتر از نعمت جهان باشد

حلم

جمال مرد در حلم است.

;انبیا فخر کرده اند به حلم ;حلم صد بار بهتر از علم است
;زینت خود به حلم ده زیراک ;خوب رویی مرد در حلم است

گردش حق

گردش باطل یک ساعت است و گردش حق تا قیامت

;بگسل از باطل و به حق پیوند ;تا بری ز اهل روزگار سبق
;گردش باطل است یک ساعت ;هست تا حشر لیک گردش حق

کوتاهی در سخن

نیکو بودن سخن در کوتاه کردن است:

;چون سخن گویی اختصار طلب ;هست نیکو حدیث پیرو دین
;کوتهی سخن نکو سخنی است ;کم سخن گوی و کوتهی سُخُن

همنشین

همنشین نیک، غنیمت است.

;اثر صحبت است چون بد و نیک ;بایدت گر سلامت دو جهان
;ببر از همنشین بد زنهار! ;همنشین نکو غنیمت دان

همنشینی با فقر

بنشین با فقیران تا زیادت شود شکر تو.

;با غنی هر که همنشین گردد ;ناسپاسی او کند طغیان
;هر دمت تا زیاده گردد شکر ;با فقیران نشین و درویشان

بهترین مددکار

حلم مرد، مدد کار اوست.

;خواهی ار بر عدو شوی غالب ;چون که در جنگ جهل و علم وی است
;گر مدد بایدت به حلم گریز ;مدد مرد زان که حلم وی است
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان