شناسه : ۳۶۵۹۳۷  -   سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۲۶
    
    ترجمه منظومِ سخنان مولی علی علیه السلام
    
    برادر تو آن کسی است که مواسات کرد با تو در سختی ها.
    ادب
ادب مرد، بهتر از زر اوست.
| ;مرد را بهتر از زر است ادب | ;ادب مرد زان که زیور اوست | 
| ;چون ادب هست گو مباش زرت | ;ادب مرد بهتر از زر اوست | 
مواسات
برادر تو آن کسی است که مواسات کرد با تو در سختی ها.
| ;با تو هرکس که لاف یاری زد | ;این سخن، پند باش گو برِ تو | 
| ;با تو در سختی ار مواسا کرد | ;به یقین او بُود برادر تو | 
سروری
نیکویی کن به بدکار تا سیّد او شوی.
| ;با کسی بد مکن که از نیکی | ;بر همه خلق سروری یابی | 
| ;نیکویی کن بدان که بد به تو کرد | ;تا بر او حکم مهتری یابی | 
راحت نفس
راحت یافتن نفس در ناامیدی است.
| ;ای که بستی به مردمان امید | ;می کشی خواری از قباحت نفس | 
| ;بگسل امید تا بیاسایی | ;چون به نومیدی است راحت نفس | 
زهد
فاضل ترین زهد پوشیدن آن است.
| ;;;;;هیچ دانی کیست فاضل تر ز جمع زاهدان | ;آن که پوشد زهد خود از چشم های مردمان | 
مروت
پنهان کردن سختی ها از مروت است.
| ;سختی ای گر کشی نهان داری | ;یابد آن را مروتی انگاشت | 
| ;کز مروت بود نه از سستی | ;هر که سختی کشید و پنهان داشت | 
نیکویی با والدین
نیکویی با مادر و پدر، پیش باز است.
| ;پدر و مادر از تو گر راضی است | ;در رضای خدای افزاید | 
| ;نکویی کن به مادر و پدرت | ;کان همه پیش باز می آید | 
صبر
بشارت ده نفس خود را به فیروزی بعد از صبر
| ;صبر، تلخ است اگر چو زهر، و لیک | ;نحس بسیار گذشت سعد از صبر | 
| ;نفس را ده بشارتی که تو را | ;همه فیروزی است بعد از صبر | 
زکات
برکت مال در ادای زکات است.
| ;حق مالت به مستحق برسان | ;تا بیابی ز مال خود برکات | 
| ;چون ولی خدای گفت که هست | ;برکت مال در ادای زکات | 
سودِ حقیقی
بفروش دنیا را به آخرت، تا سود یابی.
| ;ای برادر متاع دنیا را | ;بفروش آخرت بخر، زنهار | 
| ;سود تا یابی اندر این سودا | ;ورنه باشد ندامتْ آخر کار | 
نور چشم
گریه مرد از ترس خدای، نور چشم است.
| ;یاد کن از گناه و گریان باش | ;کآبرو باشدت بَرِ ذوالمن | 
| ;گریه مؤمنان ز ترس خدای | ;چشم تاریک را کند روشن | 
نیکوکاری
برکت عمر در نیکویی عمل است.
| ;گر بقا خواهی از بدی بگذر | ;عمل بد چو عمر را خلل است | 
| ;برکت عمر اگر همی خواهی | ;جان من! در نکویی عمل است | 
بلای آدمی
بلای آدمی در زیان است.
| ;بی تأمل سخن مگو به شتاب | ;کز زبان، مرد در زیان باشد | 
| ;در مجالس، زبان نگه می دار | ;کآدمی را بلا زبان باشد | 
منّت نکردن
نیکویی را باطل مکن به مِنّت.
| ;منت خویش دور کن ز احسان | ;کار بهر خدا کن ای عاقل | 
| ;با کسی چون نکویی بکنی | ;مکن آن را به منتی باطل | 
عمر
باقی عمر، قیمتی نیست مر او را.
| ;چند روزی ز عمر اگر باقی است | ;سعی کن در طهارت و عصمت | 
| ;اندک از عمر ماند، هان! دریاب | ;نیست باقی عمر را قیمت | 
توکل
توکل بر خدا کن که بس است تو را.
| ;در اموری که آیدت در پیش | ;یاری از کسی مجو، ز خویش ملاف | 
| ;بر خدا کن توکل از پس آنک | ;بر خدایت توکل است کفاف | 
کاهلی نکردن در نماز
کاهلی کردن مرد در نماز، از ضعف ایمان است.
| ;عملی بهتر از نماز مدان | ;پنج دولت، قبول فرمان است | 
| ;کاهلی در نماز هر که کند | ;ای برادر! ز ضعف ایمان است | 
فروتنی
فروتنی مرد، گرامی دارد او را.
| ;بگذر از عجب و در تواضع کوش | ;تا شوی بر جهانیان سرور | 
| ;هر که را بیشتر تواضع او | ;پیش مردم بود گرامی تر | 
مهلکات
سه چیز هلاک کننده آمد: بخل و هوا و عجب.
| ;ای خردمند! نکته ای بشنو | ;مردمان را هلاک جان است سه چیز | 
| ;هست بخل و هوا و کبر و از این | ;مرد عاقل همی کند پرهیز | 
فوت عالمان
رخنه دین، مرگ علماست.
| ;دین حصاری شمار و دیوارش | ;عالمان اند شرط دین این است | 
| ;تا حیات است دین درست بود | ;چون بمیرند رخنه در دین است | 
عدل
ثبات پادشاهی در عدل است
| ;تو به ملک وجود خود شاهی | ;ظلم با خود مکن گرت عقل است | 
| ;عدل کن تا دوام ملک بود | ;ملک را چون ثبات در عدل است | 
ثواب آخرت
ثواب آخرت بهتر است از نعمت دنیا.
| ;نکته ای گویمت بود روشن | ;هر که را عقل، خرده دان باشد | 
| ;گر بدانی ثواب آخرتت | ;بهتر از نعمت جهان باشد | 
حلم
جمال مرد در حلم است.
| ;انبیا فخر کرده اند به حلم | ;حلم صد بار بهتر از علم است | 
| ;زینت خود به حلم ده زیراک | ;خوب رویی مرد در حلم است | 
گردش حق
گردش باطل یک ساعت است و گردش حق تا قیامت
| ;بگسل از باطل و به حق پیوند | ;تا بری ز اهل روزگار سبق | 
| ;گردش باطل است یک ساعت | ;هست تا حشر لیک گردش حق | 
کوتاهی در سخن
نیکو بودن سخن در کوتاه کردن است:
| ;چون سخن گویی اختصار طلب | ;هست نیکو حدیث پیرو دین | 
| ;کوتهی سخن نکو سخنی است | ;کم سخن گوی و کوتهی سُخُن | 
همنشین
همنشین نیک، غنیمت است.
| ;اثر صحبت است چون بد و نیک | ;بایدت گر سلامت دو جهان | 
| ;ببر از همنشین بد زنهار! | ;همنشین نکو غنیمت دان | 
همنشینی با فقر
بنشین با فقیران تا زیادت شود شکر تو.
| ;با غنی هر که همنشین گردد | ;ناسپاسی او کند طغیان | 
| ;هر دمت تا زیاده گردد شکر | ;با فقیران نشین و درویشان | 
بهترین مددکار
حلم مرد، مدد کار اوست.
| ;خواهی ار بر عدو شوی غالب | ;چون که در جنگ جهل و علم وی است | 
| ;گر مدد بایدت به حلم گریز | ;مدد مرد زان که حلم وی است |