حجة الاسلام و المسلمین محمد محمدی
معنی لغوی و اصطلاحی شیعه
واژه شیعه در اصل از شَیَعَ به معنی مشایعت و دنباله روی، و پیروی و بدرقه کردن آمده است، و بر همین اساس در اصطلاح به معنی گروهی است که پیرو شخصی، و یا پیرو آیین خاصی هستند. این کلمه معنی عام دارد و شامل شیعه فکری، اعتقادی، عملی و حزبی نیز خواهد شد، و غالباً در مورد پیروان راستین حق استعمال می شود، گرچه گاهی در مورد پیروان، باطل نیز به کار می رود، چنان که امام حسین(ع) در روز عاشورا دشمنان و پیروان یزید را شیعیان دودمان ابوسفیان خواند.(1)
و در قرآن مجید، پیرو حضرت موسی(ع) و نوح(ع) باعنوان شیعه آنها یاد شده است.(2) و اکنون در میان مسلمین شیعه و شیعیان به کسانی اطلاق می شود که امام علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر اسلام(ص) می دانند، و پیرو اهل بیت پیامبر(ص) می باشند. با توجه به اینکه شیعیان نیز دارای فرقه های گوناگون هستند، مانند: شیعه امامیه، شیعه زیدیّه، شیعه اسماعیلیه و شیعه فتحیه و هفت امامی و...که معروف ترین و پرجمعیت ترین آنها شیعه امامیه هستند که معتقد به امامت دوازده امام بر حق بعد از رسول خدا(ص) بوده که نخستین آنها حضرت علی بن ابیطالب(ع) و آخرین آنها حضرت قائم آل محمد (عج) می باشد.
آغاز پیدایش تشیّع
گرچه بعضی از مغرضین یا ناآگاهان، تشیّع را مولود حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) دانسته و با نسبت های ناروا مانند اینکه عبداللّه بن سبا(3) آن را تأسیس کرد، و یا ایرانیان به تأسیس آن پرداختند ولی حقیقت این است که مؤسّس شیعه شخص رسول خدا(ص) بود، و آغاز پیدایش آن به وسیله آن حضرت تکوین و تأسیس شد، چنانکه روایات بی شمار از کتب اهل تسنن و شیعه بر این مطلب دلالت دارند از جمله این که وقتی که آیه 7 و 8 سوره بیّنه نازل شد: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات اولئک هم خیر البریّة...؛کسانی که به خدای یگانه ایمان آورده و اعمال نیکو انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا) هستند».
حاکم حسکانی با اسناد مختلف از ابن عباس نقل می کند که پس از نزول این آیه، پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «هو انت وشیعتک؛ منظور از بهترین خلق خدا تو و شیعیان تو هستند».
نیز از ابوبریره روایت شده گفت: پیامبر(ص) این آیه را قرائت کرد، و آنگاه خطاب به علی (ع) فرمود: «هو انت و شیعتک...؛(4) منظور از برترین خلق، تو و شیعیان تو هستند». نیز فرمود: «و ربّ هذه البنیّه انّ هذا و شیعته هم الفائزون؛سوگند به خدای این کعبه این مرد(اشاره به علی علیه السلام)و شیعیانش در قیامت رستگارانند».(5)
روایات بی شمار در موارد متعدد دیگر از ائمه اهل البیت(ع) و آنها از پیامبر(ص) همین مطلب و نظیر آن را نقل کرده اند، از جمله امام سجّاد(ع) فرمود: پیامبر(ص) روزی به علی(ع) فرمود: «بشّر لشیعتک انّی لشفیعٌ لهم؛ به شیعیانت مژده بده که من
حتماً در قیامت از آنها شفاعت می کنم».(6) جالب این که طبق پاره ای از روایات، پیامبر(ص) شیعیان علی(ع) را شیعیان خود و شیعیان اهل بیت(ع) خوانده است.(7)
شیخ ابو محمد حسین بن موسی نوبختی که از علمای تسنن در قرن چهارم است در کتاب الفرق و المقالات می نویسد: «ارکان فرقه های اسلامی چهار فرقه می باشند: 1ـ شیعه 2ـ معتزله 3ـ مرجئه 4ـ خوارج. شیعه همان فرقه پیرو علی بن ابیطالب(ع) می باشند که در عصر زندگانی پیامبر(ص) و پس از رحلت او به نام شیعه علی خوانده می شدند و علی(ع) را پس از پیامبر(ص) امام برحق می دانستند، مانند سلمان، مقداد،ابوذر و عمّار یاسر...اینها نخستین افرادی در اسلام هستند که به عنوان شیعه خوانده می شدند، و قبل از اسلام به پیروان حضرت ابراهیم(ع) و موسی(ع) و عیسی(ع) و انبیاء دیگر، شیعه می گفتند».(8)
نتیجه اینکه: مطابق اسناد و مدارک قطعی، عنوان شیعه برای پیروان حضرت علی(ع) در همان عصر پیامبر(ص) و مقارن رحلت پیامبر(ص) و بعدها از امور قطعی و
انکارناپذیر بوده و در همان عصر پدیدار شده است.
شیعه حقیقی کیست؟
اکنون به اصل مسأله باز می گردیم، و آن این که شیعه حقیقی کیست؟ پاسخ آن که شیعه در یک تجزیه و تحلیل فشرده دارای اقسام و مراتب و درجات است، مانند: شیعه اعتقادی،شیعه زیدی، شیعه امامی، شیعه اسماعیلی و... و در میان اینها و و معروف ترینشان شیعه امامیه یعنی همان شیعه اثنی عشری (دوازده امامی) است، و این شیعیان نیز از نظر ایمان و علم و عمل دارای درجات مختلف هستند، و در مجموع به دو قسم تقسیم می شوند: شیعه کامل و شیعه ناقص، شیعه کامل کسی است که حقیقتاً با کمال صداقت در همه ابعاد پیرو امام علی(ع) و امامان معصوم بعد از او باشد، که نمونه اعلای این گونه شیعه را باید از سیمای افرادی مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار، مالک اشتر، محمد بن ابی بکر و...جستجو کرد. که هم از نظر عقیده و ایمان، محکم و استوار بودند، و هم در عمل در عرصه های گوناگون زندگی پیرو راستین بودند، و باید دانست که فرق است بین دوست علی(ع) و شیعه آن حضرت، شیعه مقامی است که در درجه علّیین قرار دارد و هر کس نمی تواند این ادعا را بکند، چرا که ادعای بسیار بزرگی است و شرایط سنگین دارد و هر کس را یارای وصول به این مقام نیست.
در این راستا نظری به قرآن می افکنیم می بینیم که خداوند ابراهیم خلیل (ع) را شیعه حضرت نوح(ع) دانسته و چنین می فرماید: «و انّ من شیعته لابراهیم اذ جاء ربّه بقلبٍ سلیمٍ؛و از پیروان او (نوح علیه السلام) ابراهیم است، آنجا که او با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد.»(9)
از این دو آیه چنین فهمیده می شود که اوّلاً واژه شیعه قبل از اسلام، حتی در عصر ابراهیم(ع) وجود داشت، ثانیاً این واژه دارای ارزش و محتوای بزرگ است، چرا که پیامبر بزرگی همچون ابراهیم(ع) به عنوان شیعه(و پیرو حضرت نوح در توحید و اصول) نام گزاری شده، و ثالثاً از شرایط شیعه حقیقی آن است که در پیشگاه الهی دارای قلب سلیم و روح پاک و کامل و خالی از هرگونه آلودگی و شوائب باشد، قلبی که خالی از شرک، و خالص از معاصی و نفاق، و آکنده از عشق به خدا و سالم از هرگونه انحراف معنوی، و تهی از هرگونه شک و تردید، و موجب نیت راستین و پاک گردد، چنانکه امام صادق(ع)فرمود: «النّیّة الصّادقة صاحب القلب السّلیم، لانّ سلامة القلب من هواجس المذکورات تخلّص النّیّة فی الامور کلّها؛(10) کسی که نیت راست و پاک دارد، صاحب قلب سلیم است، چرا که سلامت قلب از هرگونه شرک و شک، نیت را در همه چیز خالص می کند». کوتاه سخن آن که تنها کسی که در روز قیامت نجات می یابد و رو سفید می شود شخصی است که با داشتن قلب سلیم وارد محشر شود، چنان که در قرآن از زبان حضرت ابراهیم (ع) آمده: «یوم لاینفع مالٌ و لابنون ـ الّا من اتی اللّه بقلبٍ سلیمٍ؛(11) در روز قیامت مال و فرزندان سودی نمی بخشد، مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید».
بر همین اساس روایت شده: شخصی به امام سجّاد(ع) عرض کرد: ای پسر رسول خدا(ص)! من از شیعیان خالص شما هستم. امام سجّاد(ع) به او فرمود: ای بنده خدا هرگاه قلب تو مانند قلب ابراهیم خلیل(ع) بود که خداوند او را شیعه خوانده و فرموده: «و انّ شیعته لابراهیم ـ اذ جاء ربّه بقلبٍ سلیمٍ». تو از شیعیان ما هستی، ولی اگر قلب تو مانند قلب او از هرگونه نیرنگ و خیانت پاک نبود، تو از محبّان ما هستی نه از شیعیان ما. وگرنه اگر با دانستن این موضوع به دروغ ادعای شیعی بودن کنی به مکافات جذام یا فلج شدن تا آخر عمر مبتلا شوی، تا این دردها کفّاره دروغگویی تو باشند».
نیز در عصر امام باقر(ع) که حکومت در دست خلفای جور بود و شیعیان مورد آزار و سرزنش قرار می گرفتند: روزی امام باقر(ع) به جمعی از شیعیان فرمود: «لیهنیکم الاسم؛باید برای شما نام شیعه گوارا و باعث سرافرازی باشد». ابو بصیر که در آن جا حاضر بود عرض کرد: برای چه این نام برای ما مبارک باشد، چرا به ما تبریک می گویی؟ امام باقر(ع) در پاسخ او فرمود: خداوند در قرآن ابراهیم را شیعه خوانده(و انّ من شیعته لابراهیم) و نیز پیرو موسی(ع) را شیعه نامیده است (فاستغاثه الّذی من شیعته) بنابراین با داشتن این نام، سرافراز و شادمان باشید و افتخار کنید.(12)
شیعه حقیقی در گفتار
پیامبر(ص) و امامان(ع)
باید توجه داشت چنان که اشاره شد، شیعه بودن با لفظ و ادّعا تحقق نمی یابد، بلکه باید نخست ارزش والای شیعه بودن را شناخت، آنگاه با پیمودن راه های صحیح و عمل به دستورها به این مقام ارجمند نایل شد، بر همین اساس نظر شما را به چند نمونه از گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) در این راستا جلب می کنم:
امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «شیعیان ما کسانی هستند که در راه ولایت ما به یکدیگر بخشش کنند، و در راه دوستی ما با همدیگر دوستی نمایند، و برای زنده کردن فرهنگ ما به دیدار یکدیگر روند، در حال خشم ستم نکنند، و در حال رضایت و رفاه، اسراف ننمایند، مایه برکت همسایگان می باشند، و با مردم معاشرت آمیخته با سازگاری و صفا و صمیمیت دارند.»(13)
امام صادق(ع) فرمود: «لیس من شیعتنا من قال بلسانه، و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا؛(14) کسی که به زبان بگوید شیعه هستم، ولی با اعمال و روش های ما مخالفت نماید، از شیعیان ما نیست.»
امام کاظم(ع) فرمود: «لیس من شیعتنا من خلأثمّ لم یرع قلبه؛(15) از شیعیان ما نیست کسی که در خلوت مراقب منحرف شدن قلبش نباشد».
و از سخنان امام صادق(ع) است: «از شیعیان ما نیست کسی که در شهری پرجمعیت زندگی کند و در آنجا شخص (از غیر شیعه) از او با تقواتر باشد».(16)
نیز فرمود: «شیعیان ما دارای چهار چشم هستند، دو چشم در صورت دارند و دو چشم در قلبشان است، همه مردم چنین هستند، ولی دو چشم قلبشان کور است جز شیعیان ما».(17)
معرّفی شیعه حقیقی در آیینه
رفتار پیشوایان
1ـ مردی به محضر رسول خدا(ص) آمد و گفت: «فلان کس به ناموس همسایه اش نگاه می کند، و اگر آمیزش حرام برای او ممکن باشد، ابائی ندارد». پیامبر(ص) از این خبر ناراحت و خشمگین شد و فرمود: او را نزد من بیاورید. مرد دیگری عرض کرد: ای رسول خدا! او از شیعیان شما است و به دوستی شما و دوستی علی(ع) اعتقاد دارد، و از دشمنان شما بیزاری می جوید. پیامبر (ص) فرمود: «انّ شیعتنا من شیّعنا و تبعنا فی اعمالنا؛(18) شیعیان ما کسانی هستند که در اعمال و رفتار از ما پیروی و اطاعت می کنند».
2ـ مردی به همسرش گفت: به محضر حضرت زهرا(س) برو و از او بپرس که آیا من از شیعیان آنها هستم یانه. او نزد حضرت زهرا(س) آمد و پیام همسرش را ابلاغ کرد، حضرت زهرا(س) به او فرمود: به شوهرت بگو «اگر به آنچه ما دستور می دهیم عمل کنی، و از آنچه نهی می کنیم ترک می کنی، از شیعیان ما هستی و گرنه از شیعیان ما نیستی». او نزد شوهر باز گشت و پاسخ فاطمه(س) را به او رسانید، شوهر ناراحت شد، گفت: ای وای بر من، کیست که گناه و خطا نکند؟ بنابراین من اهل دوزخ هستم، زیرا کسی که از شیعیان اهل بیت(ع) نباشد، اهل جهنم است و در آن جاودانه خواهد ماند.
همسر او هراسان نزد فاطمه (س) آمد و پریشانی شوهرش را به او خبر داد. فاطمه زهرا(س) فرمود: به شوهرت بگو چنین نیست که تو جاودانه در دوزخ بمانی، بلکه شیعیان از برترین های بهشت هستند، و آنان که از محبّان ما رفتار خلاف می کنند گرچه جزء شیعیان (حقیقی) ما نیستند، ولی گناهانشان بر اثر گرفتاری ها و بلاها یا انواع سختی ها در عرصه های قیامت یا در طبقه اعلای دوزخ پاک می گردد، و سرانجام حب ما آنها را نجات داده و از دوزخ به بهشت نزد ما می آورد».(19)
3ـ شخصی به امام حسن مجتبی عرض کرد: من از شیعیان شما هستم. آن حضرت فرمود: «اگر در امر و نهی ما مطیع ما هستی، راست می گویی و گرنه با ادعای این مقام بزرگ (شیعه بودن) بر گناهانت نیفزا، نگو من از شیعیان شما هستم، بلکه بگو من از دوستان شما، و دشمن دشمنان شما هستم، در این صورت از مرحله ای نیک وارد مرحله نیک دیگر شده ای». نظیر این مطلب در گفتار امام حسین(ع) نیز آمده است.(20)
4ـ عصر امام باقر(ع) بود، مردی در حضور آن حضرت بر دیگران افتخار می کرد که من از شیعیان آل محمد(ص) هستم، امام باقر (ع) به او فرمود: «ادعای دروغ چیزی نیست که به آن افتخار کنی، من از تو می پرسم آیا آنچه داری و آن را برای هزینه زندگی خودت مصرف کنی برای تو بهتر است یا در زندگی برادران دینیت مصرف نمائی؟». او عرض کرد: برای زندگی خودم مصرف کنم برایم بهتر است. امام باقر(ع) فرمود: «پس تو از شیعیان ما نیستی، زیرا ما انفاق برای دیگران را بهتر از انفاق برای خودمان می دانیم، بلکه بگو من از محبین شما هستم، و امید آن دارم که این محبت مرا نجات دهد».(21)
5 ـ عمّار دهنی یکی از شیعیان در عصر امام صادق(ع) بود، روزی در حضور ابی لیلی قاضی کوفه برای احقاق حقی گواهی داد، قاضی (که از مخالفان بود) گواهی او را نپذیرفت و به او گفت برخیز و برو، گواهی تو پذیرفته نیست زیرا تو رافضی هستی(با توجه به اینکه مخالفان به ادعای خود، شیعیان را رافضی می خواندند یعنی آنان روش خلفای صدر اول را ترک نموده اند) عمار دهنی در حالی که گریان و بسیار پریشان شده بود برخاست. قاضی به او گفت: تو مردی از دانشوران و حدیث دانان هستی، اگر از این کلمه رافضی ناراحت شدی، از این مرام بیزاری بجوی آنگاه از برادران ما خواهی شد. عمار به قاضی چنین پاسخ داد: «سوگند به خدا از این جهت که تو مرا رافضی خواندی گریان و پریشان نشدم، بلکه علت گریه ام هم برای تو بود و هم برای خودم، اما گریه ام برای خودم از این رو بود که مقام بسیار ارجمندی (شیعه بودن) را به من نسبت دادی که من لایق آن نیستم، تو پنداشتی که من رافضی هستم، وای بر تو، امام صادق (ع) فرمود: نخستین کسانی که رافضی خوانده شدند ساحران مصر بودند که پس از دیدن معجزات موسی(ع) و ایمان آوردن به موسی(ع) فرعون و روش فرعون را ترک کردند، و تسلیم موسی(ع) شدند، از این رو فرعون آنها را رافضی خواند، بنابراین رافضی کسی است که همه آن چه را که خداوند ناپسند می داند ترک نماید، و فرمان خدا را انجام دهد، در این زمان کیست که این گونه باشد؟ آری گریه ام از این رو است اگر خداوند که بر قلبم آگاهی دارد بنگرد، و آن را با چنین نام ارجمند(شیعه بودن) هماهنگ نداند، آنگاه مرا نکوهش فرمایدو بگوید: ای عمّار! آیا به راستی تو رافضی یعنی ترک کننده باطل ها و بجا آورنده اطاعات هستی؟ در نتیجه با این ادعا اگر خدا مرا ببخشد، از درجاتم می کاهد، و اگر نبخشد مشمول عذابش خواهم شد، مگر این که شفاعت امامانم دستم را گرفته و نجاتم دهند. و اما گریه ام برای تو (ای قاضی) از این رو است که دروغ بزرگ به من نسبت دادی، اگر مرا به غیر نامم که اشرف نام ها است خواندی دلم برایت نگران است که به این خاطر گرفتار عذاب شدید الهی شوی، و بر تو هراسانم که اگر مرا در جایگاه پایین درجات این نام بگذاری، چگونه بدنت از عذاب چنین سخنی طاقت می آورد».
وقتی امام صادق(ع) از پاسخ عمّار با خبر شد فرمود: اگر عمار دارای گناهانی بزرگتر از آسمان ها و زمین ها می داشت، بر اثر این پاسخش محو می شد، و در پیشگاه خداوند آن چنان بر حسناتش می افزاید که هر ذره ای از حسناتش هزار برابر از دنیا بزرگتر است».(22)
6ـ به امام کاظم(ع) گزارش دادند که شخصی در بازار فریاد می زند: «من از شیعیان خالص آل محمد(ص) هستم، چه کسی است که این پارچه ها را از من افزونتر (گران تر) بخرد؟» امام کاظم(ع) فرمود: کسی که قدر خود را بداند خود را تباه نمی کند آیا می دانید مثل این شخص چگونه است؟ این شخص مدعی است که من مثل سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار هستم و در عین حال در خرید و فروش، کم و زیاد کرده و با دغل بازی جنس معیوبش را سالم و زیبا نشان می دهد، و با حرف های چربش مشتریان را گول می زند، آیا این مثل سلمان و ابوذر و... است؟ نه هرگز ولی چرا به جای این ادعا(شیعه بودن) نمی گوید من از دوستان آل محمد(ص) هستم، دوستانشان را دوست دارم و دشمنانشان را دشمن... نظیر این مطلب در برخورد امام رضا(ع) با گروهی از شیعیان در خراسان رخ داد، و نیز امام جواد(ع) به مردی که مدّعی تشیّع بود شبیه این مطلب را فرمود.(23)