سرمقاله، تهاجم فرهنگی و فرهنگ تهاجم(قسمت دهم)

فرهنگ مقوله ای است حساس و خزنده. فرهنگ فرد یا جامعه را نمی توان حس کرد، اما آثار فرهنگ را می توان در کنشها، رفتار و سلوک فرد و جامعه دید

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

فرهنگ مقوله ای است حساس و خزنده. فرهنگ فرد یا جامعه را نمی توان حس کرد، اما آثار فرهنگ را می توان در کنشها، رفتار و سلوک فرد و جامعه دید. «تهاجم » مفهومی است که بار نظامی و جنگی دارد و در جبهه نبرد فیزیکی، این تهاجم امری محسوس و پیداست. می توان نیروهای سواره و پیاده، ادوات و ابزار جنگی دشمن را دید و متناسب با هر ترفند، عکس العمل نشان داد، اما تهاجم در ساحت فرهنگ و اندیشه، بسی پیچیده و بغرنج است. فکر و اندیشه، پا ندارد که با سیم خاردار راه را بر وی ببندیم و با مین پایش را قطع کنیم. تهاجم در قلمرو فرهنگ، بسان توپی است که قدرت تخریب آن بسیار بالاست اما صدا ندارد. و فرهنگ همچون اشعه ای نافذ است که بی هیچ سر و صدا، از دیواره ها و موانع فیزیکی می گذرد و در ذهنیت جامعه می نشیند و باورها، اعتقادات و ارزشهای حاکم بر فرد یا جامعه را متاثر می سازد. برخی از اموری که ما آنها را به عنوان مانع در برابر تهاجم فرهنگی تلقی می کنیم، مانعیت شان همچون مانعیت شیشه در برابر نور آفتاب است! در برابر هجوم فرهنگی، مقابله به مثل بایسته است و فرهنگ را با فرهنگ می توان بی رنگ ساخت. در مقابله با تهاجم فرهنگی، تقابل و برخورد فیزیکی چونان مسکنی است که موقتا درد را تسکین می دهد و احساس آرامش ناپایدار و زودگذر پدید می آورد اما ویروس کش نیست و ریشه درد را نمی سوزاند. نفوذ فرهنگی در ذهنیت فرد و جامعه همچون تاثیر گفتگوی اعضای یک خانواده در فرایند یادگیری زبان کودکان است. کودک بی آنکه خود اراده و عزمی بر یادگیری لغات و واژه های زبان مادری داشته باشد، آرام و به تدریج آنها را فرا می گیرد و این فراگیری برای او امری است اجتناب ناپذیر. فکر و فرهنگ نیز همین گونه جای خود را باز می کنند و فرد یا جامعه بی آنکه خود عزم و تصمیمی بر پذیرش ارزشها، بینشها و نگرشهای یک نظام فرهنگی داشته باشند، منفعلانه از قبول آن گزیر و گریزی ندارند.

اصولا فرهنگها مرز نمی شناسند و برای گذار و گذر از مغزها و اندیشه ها، جواز عبور نمی گیرند و برای ورود به اذهان آدمیان، کوبه ای را نمی کوبند که اگر صاحبخانه اجازه دهد وارد شوند وگرنه باز گردند! سؤال و مساله فرهنگی بی اجازه وارد می شود و تا پاسخی مقنع دریافت نکند، همچنان دغدغه می آفریند و مدام خانه ذهن را آشفته می سازد و آرامش و سکون را از اهالی سلب می کند. اندیشمندان و متفکران ما همچون نگاهبانانی هستند که پشت دستگاه رادار نشسته اند و دایما و به دقت صفحه رادار را رصد می کنند و به محض مشاهده پرتاب موشک و گلوله از پایگاه دشمن، باید آژیر خطر را به صدا درآورند، هرچند این صدا پاره ای گوشها را بخراشد و برخی خوابها را آشفته سازد. رسالت روشنفکران مسلمان و عالمان دینی و همه آنها که دستی در مقوله فرهنگ دارند و فضای فرهنگی جامعه را شکل می بخشند این است که اولا، دشمن شناسی کنند. بدون شناخت دشمن نمی توان عالمانه و آگاهانه در برابر او ایستاد و این دشمن شناسی باید همه جانبه و ذوابعاد باشد. شناخت استراتژی تهاجمی دشمن، تاکتیکهای تهاجم، ابزار و ادوات و سلاحهای مرئی و نامرئی مهاجمان از ضروری ترین اقدامات برای مقابله است. اگر طبیب، که عهده دار معالجه جسم بیمار است، نخست ویروس بیماری زا را به درستی نشناسد چگونه می تواند دارو و پادزهر مناسب را برای بیمار تجویز نماید؟! و اگر عالمان دینی و پرچمداران فرهنگ اسلامی و مرزبانان اقلیم دینداری، ندانند که امروز شبهه فکری و فلسفی ای، که همچون ویروس خطرناک در مغز و فکر جوانان ما لانه و خانه می کند و همچون خوره، بنیانهای فکری و اعتقادی آنان را می خورد، چیست و چه خصوصیات و ویژگیها و چه مقدار قدرت تخریب دارد، چگونه می توانند در مقابل تهاجم فرهنگی ایستادگی کنند و جامعه را نیز از خطر تهاجم برهانند؟! مگر می توان شبهه را نشناخت و بدان پاسخ داد؟ تا زمانی که سؤال و مشکل همچنان در ذهن آدمی باقی است، مگر می توان آسوده و بی دغدغه آرام گرفت؟! شبهه شناسی در عرصه فرهنگ و معرفت، بایسته ترین کار است که باید در حوزه های علمیه و دانشگاههای ما صورت پذیرد و متخصصانی این مهم را بر دوش گیرند. ثانیا، باید متناسب با هر ابزار و هر شیوه دشمن، مقابله به مثل کرد و دارو و پادزهر لازم را فراهم ساخت. همان گونه که تهاجم فرهنگی را با مقابله نظامی پاسخ گفتن اقدامی است نابجا و نابخردانه، در میدان مقولات فرهنگی نیز مثلا، فقه را با فلسفه پاسخ دادن و یا بالعکس، کاری است ناروا، بی اثر و بی ثمر. هر رشته از دانش و معرفت، متد ویژه خود را می طلبد و شبهه و پاسخ آن نیز در هر یک از رشته های معرفتی، شیوه ای مخصوص دارد. در میدان جنگ فیزیکی، مگر می توان اثر گاز سمی را با تفنگ خنثی کرد؟! و مگر با تیر و کمان و شمشیر می توان به مقابله با تانگ و زره پوش برخاست؟! امروز سلاح دشمن در عرصه فرهنگ دینی ما، طرح سؤال فلسفی و شبهه عقیدتی است. و این شبهات و سؤالات با آنچه در کتب کلامی و فلسفی پاره ای از قدما آمده بسیار تفاوت دارد. گمان باطل می برند آنان که می پندارند نیازی به شناخت و مطالعه فلسفه های جدید ندارند و با آنچه از پیش اندوخته اند، قدرت پاسخگویی به همه شبهات و سؤالات را تا روز قیامت دارند! اگر با طب قدیم می توان همه بیماریهای حال و آینده را علاج کرد، با کلام و فلسفه قدیم هم می توان به مقابله با همه شبهات و سؤالات کلامی و فلسفی جدید برخاست. البته علم و دانش، قدیم و جدید ندارد و چنین نیست که قدمت، علمیت را نابود سازد، اما سخن بر سر فرمولها، شیوه ها و نکته های تازه در مفاهیم و مقولات علمی جدید است.

تهاجم فرهنگی را جز فرهیختگان جامعه نمی توانند و نباید دفع و رفع کنند; وگرنه کار گره می خورد و این پدیده بغرنج تر می شود. همان گونه که حاکم کردن و تحقیق یک فرهنگ، آهنگی دراز دارد و صبر و حوصله ای بایسته و شایسته می طلبد، مقابله با فرهنگها نیز امری است درازمدت و بطی ء. اقدامات دفعی، سطحی و مقطعی چندان ثمر نمی دهند و اثر نمی بخشند. همان طور که برای سازندگی اقتصادی و عمرانی کشور باید برنامه پنج ساله و ده ساله تنظیم کرد، برای اصلاحات و اقدامات فرهنگی نیز باید از متخصصان و کارشناسان فرهنگ اسلامی دعوت نمود تا با همفکری و شور و بحث، برای بیست سال آینده، اقدامات، سمت گیریها و کیفیت حرکتهای فرهنگی جامعه را به صورت مدرن و برنامه ریزی شده تنظیم نمایند. والسلام

سردبیر

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر