ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسی اباحی گری فاطمیان و گرایش به ایشان

تشکیل حکومت اسماعیلی فاطمیان در مغرب(شمال افریقا)در سال ۲۹۷ ه.ق این سؤال را مطرح می کند که چگونه در مدت زمان محدودی زمینه پیروزی و گرایش به ایشان تحقق یافته است؟مخالفان اسماعیلیان و فاطمیان مثل عبد القادر بغدادی(۴۲۹ ه

چکیده

 

تشکیل حکومت اسماعیلی فاطمیان در مغرب(شمال افریقا)در سال 297 ه.ق این سؤال را مطرح می کند که چگونه در مدت زمان محدودی زمینه پیروزی و گرایش به ایشان تحقق یافته است؟مخالفان اسماعیلیان و فاطمیان مثل عبد القادر بغدادی(429 ه.)، غزالی (505 ه.)و ابن جوزی(597 ه.)در تحلیل این مسأله، اباحی گری را عامل گرایش به ایشان معرفی کرده اند.این گروه معتقدند چون اسماعیلیان و فاطمیان در تعالیم خود آنچه را که شرع نهی کرده، حلال و مشروع می شمردند و مسائلی همچون اشتراک در زن و مال را مطرح می کردند، عوام الناس و گروههایی که خواستار آزادی از قیود شرع بودند، به آنان تمایل شدند و زمینه پیروزی فاطمیان را فراهم کردند.بررسی قیام فاطیمان در مغرب آشکار می سازد که حرکت فاطمیان در دوران نهضت از هر نوع اباحی گری به دور بوده است و علمای سنی مخالف چون می خواستند در دل مسلمانان تخم نفرت و کینه را نسبت به فاطمیان بیفشانند، این اتهامات را مطرح کرده اند.آنچه به طرح این اتهامات کمک کرده است، اعمال (*)-استادیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.

به دور از شرع گروههایی از قرمطیان بوده است که نویسندگان مخالف تفاوتی بین فاطمیان و قرمطیان ننهاده اند، در حالی که فاطمیان خود از این گونه اعمال تبری می جستند.نکته مهمتر اینکه مذهب در بین ساکنان بربر مغرب دارای پایگاهی قدرتمند بوده و اباحی گری نمی توانسته است، عامل گرایش و پیروزی باشد.

 

واژه های کلیدی

اسماعلیلیان، فاطمیان، مغرب، افریقیه، اباحی گری.

 

مقدمه

گسترش نهضت اسماعیلیان و تشکیل خلافت فاطمیان قبایل بربر در ناحیه ای دورافتاده از مراکز اصلی عالم اسلامی محصول یک نهضت سیاسی، فکری و مذهبی بوده است. آشکار است جنبشی با آن وسعت دامنه و قدرت، نشان دهنده یک نیروی تاریخی ریشه دار است که بایست به برخی از نیازهای مبرم زمان پاسخ داده باشند تا بتواند به چنان ابعادی دست یابد.

موافقان و مخالفان اسماعیلیان و خلافت فاطمیان در زمینه گرایش آنان دیدگاهها و آرای متفاوتی بیان کرده اند.در این مقاله آرای مخالفان در زمینه گرایش به اسماعیلیان و فاطمیان مورد بررسی قرار گرفته است.در یک قرن اخیر محققان غربی و عرب و بعضا ایرانی تحقیقات گسترده ای در مطالعات جدید فاطمی و اسماعیلی انجام داده اند.در این تحقیقات بیشتر زوایایی از دعوت اسماعیلیان و تاریخ خلافت فاطمیان مورد توجه قرار گرفته است، ولی به زمینه گرایش به آنان کمتر توجه شده است.

 

نویسندگان اهل سنت و اتهام اباحی گری

گسترش شتاب آلود و فوق العاده اسماعیلیان به خصوص در افریقیه و مغرب و تشکیل حکومت فاطمیان برای بسیاری این سؤال را مطرح کرده است که چرا این قیام با چنان شتابی گسترش یافته است؟و چگونه در مدت محدودی زمینه پیروزی و گرایش به آنان تحقق یافته است.این سؤال برای مخالفان اسماعیلیان و فاطمیان همانند غزالی(505 ه.)، عبد القاهر بغدادی(429 ه.)و ابن جوزی(597 ه.)مطرح بوده که چرا جنبش اسماعیلیان و فاطمیان با چنان شتابی گسترش یافته است.چون تحلیل آنها از زمینه های اجتماعی و مذهبی قیام، آغشته به تعصب شدید بوده، در پاسخ، به مسائلی روی آورده اند که نشان از عنادورزی آنان نسبت به این حرکت دارد.هراس اهل سنت از انتشار مبادی اسماعیلیان و فاطمیان در بیشتر مناطق و کانونهای فرهنگس اسلام موجب شد که تاریخ نگاران فرقه ها، آن را جنبش دشمنی به اسلام تلقی کنند که از دینهای بیگانه مانند مزداپرستی تا مانوی گری، و از دشمنی نژادی بعضا ایرانیان با اعراب سرچشمه گرفته است.عده ای آنها را عامل گرایش معرفی کرده اند(15/ص 51؛22/ص 194؛17/ص 68-65). اینان مدعی اند چون اسماعیلیان زمینه آزادی عمل در منکرات و محرمات را فراهم می کردند، زمینه گرایش به آنها هم افزایش یافت.

 

غزالی

غزالی از جمله مخالفان اسماعیلیان و فاطمیان است که اباحی گری آنان را عامل گرایش مردم به ایشان معرفی می کند.او که نمی تواند سیل گرایش گروههای اجتماعی و اقوام و قبایل را انکار کند، مدعی می شود هشت گروه به دعوت ایشان روی آوردند، از جمله گروه که شهوات بر آنها مسلط بود و متابعت از لذات و شهوات می کردند و چون نهی شرع در این مورد برای آنان سنگین و غیر قابل تحمل بود در پی یافتن مذاهب و گروههایی بودند که این نهی را از آنها بردارد و اجازه عمل به شهوات را بر طبق خواست و میل آنها بدهد و اسماعیلیان چون چنین آزادی عمل را در مذهب خود عرضه می کردند، لذا این گروهها به سوی آنها گرایش پیدا کردند(18/ص 36).غزالی که اتهامات و آرای واقعی خود را برای مردم منتشر نمی کردند، بلکه صرفا آنها را برای عده ای از داعیان و مستجیبان آشکار می کردند و از آنها تعهد می گرفتند که برای دیگران بازگو نکنند.او به طور ضمنی اعتراف می کند که گروههایی که به اسماعیلیان و فاطمیان گرایش پیدا کرده اند، طبقات پایین اجتماع و قبایل و اقوام بدوی تحت ستم بوده اند (18/ص 35-34؛12.P/24) و چون نمی تواند گرایش این طبقات را نفی کند، مدعی می شود، اینان گروههایی هستند که از اعتدال حال و استقامت رأی به دور هستند. گروههایی مثل سیاه پوستان، کردان، سفهاء و کسانی که از عقل سالم برخوردار نیستند (18/ص 35-34).غزالی در فضائح الباطنیه بدون آنکه نخست آرا و عقاید باطنیان را مطرح سازد و سپس به استدلال منطقی به شرح فساد و بطلان آنها بپردازد، به شیوه ای که شایسته متکلمان نیست به نیروی تخیل و پندار متوسل می شود و ذهن ورزیده خود را در ابطال مذهب آنان به کار می اندازد.بعضی از مورخان دامنه این اتهام را به بعضی از فرق و گروههای شیعه در مغرب تعمیم می دهند.به اعتقاد ایشان، آغاز دعوت شیعه در مغرب الاقصی، توسط فردی به نام محمد بن ورسند بود که به حلال شمردن محرمات، مذهب خود را آغاز کرد و مدعی بود که ربا نوع بیع است(12/ص 161).منابع سنی در توجیه دیگری برای این گرایش و گسترش دعوت به یک نتیجه کلی رسیده اند که جنبش اسماعیلیان ارائه دهنده کوششهایی است که مذاهب و ادیان لطمه خورده از اسلام برای جازدن خود در دین اسلام به خرج داده اند، به آن نیّت که سرانجام آن را از درون مضمحل سازند و ادیان گذشته یا بی دینی و بی خدایی محض را از درون جایگزین آن گردانند.غزالی در فضائح الباطنیة این اتهامات را به اسماعیلیان و فاطمیان نسبت می دهد. از جمله القابی که برای آنها می آورد، خرمیّه است.در توجیه اینکه چرا به آنها خرمیه گفته می شود، می گوید:به علت اینکه تکلیف و تقدیات شرع را از پیروان خود برداشته و مردم را بر تبعیت از لذات و شهوات و محرمات آزاد گذاشته اند، همچنان که مزدکی ها از مجوس چنین بودند(18/ص 14).نسبت دیگری که غزالی به آنها می دهد، بابکیه است.او بعد از توضیح راجع به بابک و قیام او و در نهایت شکست او در دوره معتصم به دست افشین، راجع به اباحی گری بابکیه مطالبی بیان می کند و به طور غیر مستقیم قصد دارد که بگوید اسماعیلیه هم چنین اعتقاداتی دارند(18/ص 14).اینان اعتقاد به حلول و تناسخ و انکار مبانی شریعت و بی دینی را به اسماعیلیان نسبت می دادن و می کوشند تعالیم ایشان را همانند یا نزدیک ادیان غیر اسلامی جلوه دهند.ابن ندیم در الفهرست می گوید:در محافل اسماعیلیان(که فاطمیان از آن برخاستند)، کسی بود که تعصب زیاد به مجوس داشت و کوشش می کرد که آنان را دوباره بر سر کار آورد.ابن ندیم پا را از این فراتر گذاشته و می گوید:حتی ابو مسلم صاحب دعوت نیز هواخواه آنان بود و سبب نابودیش همان بود و از کسانی که این کار را پیشه ساخته و پرده از آنان برگرفت بابک خرمّی بود(10/ص 234).

 

عبد القاهر بغدادی

در بین مخالفان اسماعیلیان و فاطمیان، عبد القاهر بغدادی(429 ه.)در مورد اتهام اباحی گری اسماعیلیان و فاطمیان تفصیل بیشتری دارد.بنا به نوشته او:«تاریخ نگاران گفته اند افرادی که پایه و اساس مذهب باطنیه را نهادند از مجوس زادگان بودند که به آیین پیشینیان و پدران خود گرایش داشتند ولی به آشکارکردن آن از ترس مسلمانان دلیری نمی کردند»(11/ص 308).پس از آن باطنیان برای اینکه دین اسلام را برداشته و آیین مجوس را جایگزین آن سازند از روی نیرنگ به تأویل احکام دین پرداختند و خواست ایشان زناشویی با دختر و خواهر و میگساری و دیگر چیزهای ناروا برای پیروان خود بود (11/ص 309).به اعتقاد عبد القاهر بغدادی، اسماعیلیان دهری و زندیق و منکر پیامبران و شرایع، برای گرایش مردم به سوی خویش، افراد را به آنچه طبع و میل ایشان بود، می خواندند.نفی احکام و تقلیدات دینی از سوی آنان هم در راستای همین مسأله است. به اعتقاد او فاطمیان افریقیه هم، همین روش را در دعوت خود پیشه کرده بودند.وی می گوید:«عبید اللّه مهدی در نامه ای اندرز می داد که افراد را به آنچه تمایل دارند، دعوت کن و از آن راه، ایشان را به آیین و مرام خود وارد کن و به آنان وانمود کن که یکی از آنان هستی، پس اگر او را شایسته برای گفتار خود یافتی پرده از پیش چشم او بگشای» (11/ص 317).در این نامه عبید اللّه به عنوان مخالف پیامبران و قایل به قدیم بودن جهان و مخالف معاد و عقاب معرفی شده و بیان شده مراد از بهشت نعمتهای دنیا و مقصود از عذاب و جهنم اشتغال دینداران به نماز و روزه و حج و جهاد است(11/ص 318).عبید اللّه دهریه را گرامی داشته و خود را از دهریه دانسته است.معجزات و فرشتگان را نفی و غرض از شیاطین مطرح شده در قرآن و روایات را، مخالفان خود معرفی می کند.پیامبران را نیرنگ بازانی معرفی می کند که برای حکومت بر مردم به انواع نیرنگها دست می زدند. مردم را دعوت به تأویل و باطن می کند و گوید هرکه در پی تأویل باطن برود از فرشتگان نیکوکار و هرکه به ظاهر عمل کند از شیاطین و اهریمنان فریب رفتار است.او به تأویل ارکان شریعت پرداخته و معنی نماز را دوستی امام، حج را به مفهوم دیدار امام و پایداری در راه خدمت به او، روزه را به معنای امساک از گشودن راز امام و زنا را به مفهوم آشکار کردن راز او بر خلاف عهد و پیمانی که کرده است، تفسیر می کند(11/ص 318).او در قسمتی از نامه خود روابط آزاد جنسی را مطرح می کند و می گوید:«هیچ تعجبی از این بالاتر نیست که مردی ادعای خردمندی کند و او را خواهر یا دختری زیبا باشد و او را زنی بدان زیبایی نبود و او را بر خویشتن حرام کند و به بیگانه زنی دهد و اگر آن مرد نادان، عقل داشت، می دانست که وی به خواهر و دخترش سزاوارتر از مردی غریبه است و این نیست جز از آن روی که رهبر آنان ایشان را از چیزهای گوارا باز داشته و آنان را به پنهانی که قابل تعقل نمی شود ترسانیده است»(11/ص 319).

او در پایان نامه خطاب به سلیمان بن حسن گوید:«تو و دوستانت کسانی هستید که بهشت و نعمتها و لذتهای این گیتی را به ارث برده اید که آنها بر مردمان نادانی که در بند دین و قانون اند، حرام است پس آنچه را که از آسایش و نعمت یافته اید بر شما گوارا باشد»(11/ص 320).

 

نقد دیدگاه مخالفان اسماعیلیان و فاطمیان

با بررسی جریان دعوت اسماعیلیه به خصوص فاطمیان در افریقیه آشکار می شود، مواردی که بغدادی و علمای دیگر اهل سنت مثل غزالی و ابن جوزی از فاطمیان در جریان دعوت و قیام مطرح کرده اند از آنان دور بوده است.افرادی که این اتهامات را مطرح می کنند یا آشنا به اصول اسماعیلیه نبوده، یا اینکه آگاهانه اصول مزبور را تحریف کرده و معتقدات و مسائلی را به اسماعیلیان و فاطمیان نسبت داده اند که روح رهبران فاطمی از آن بی خبر بوده است.علمای سنی مخالف، به علت انتشار مبادی اسماعیلیان و فاطمیان در بیشتر مناطق، می خواسته اند در دل مسلمانان پیرو«مذهب سنت»تخم نفرت و کینه نسبت به فاطمیان بیفشانند.به این دلیل اعتقاد به«حلول و تناسخ»و انکار مبانی شریعت و اعمال خلاف اخلاق و بی دینی را به اسماعیلیان و فاطمیان نسبت می دادند و می کوشیدند تعالیم ایشان را همانند و یا نزدیک ادیان غیر اسلامی جلوه دهند.بسیاری از این مؤلفان همچون خواجه نظام الملک، اسماعلیلیان را با مزدکیان همسان قرار می دادند(5/ص 312).در حالی که اعتقادات اسماعلیلیان و فاطمیان با مزدکیان و خرمدینان که جزو فرق اسلامی محسوب نمی شوند، هیچ تناسبی ندارد.قسمتی از این اتهامات درباره قرمطیان به معنای اخص آن-نه اسماعلیلیان و فاطمیان-قابل طرح و پذیرش است، ولی مواردی که این نویسندگان مطرح می کنند، درباره کل حرکت اسماعلیلیان می باشد که فاطمیان هم مشمول حال آن می شوند.آنچه زمینه وجود این اتهامات را نسبت به فاطمیان در نظر بعضی ایجاد کرده، همردیف قرار دادن قرمطیان و اسماعیلیان فاطمی است.نویسندگان اهل سنت که منابع عمده تحقیق ما در مورد قرمطیان هستند، عموما از تمایز گذاشتن میان گروههای مختلف اسماعیلیان عاجزند و همه آنها را از یک فرقه الحادی که همانا نهضت شیعی باطنی باشد، می شمارند.در حالی که باید فرقه ها را در زمانها و مکانهای مختلف به صورت مجزا مورد بحث قرار دهیم.بعضی از محققان گذشته هم به این موضوع توجه داشته اند، چنانکه شهرستانی(548 ه.)نویسنده ملل و نحل، بین اسماعلیلیان قرن چهارم و اواخر قرن پنجم تفاوت قایل شده و می گوید:بین اعتقاد معز چهارمین خلیفه فاطمی و اعتقاد شیخ جبل فرق کلی وجود دارد(4/ص 238).

مورخان در مورد قرمطیان شام و بحرین و عراق چنین اتهاماتی را مطرح می کنند. طبری(310 ه.)روایتی نقل می کند که مضمون آن اباحی گری قرمطیان شام و زیر پا گذاشتن مقیدات شرع می باشد(16/ص 220-218).در بحرین هم قرمطیان بعضی اقدامات اباحی گری انجام دادند.آنان با ادعای قیامت، به برداشتن احکام ظاهری شرع پرداختند، زیرا در نظر آنها قیامت پایان جهان نیست، بلکه پایان شرایع و نظم موجود و آزادی انسان از کلیه قیود قانونی و دینی است(23/ص 297).فاطمیان خود را از این اتهامات مبرا می دانستند و از دیدگاه اعتقادی و عملی با قرمطیان در این اعمال موافق نبودند و به شدت نسبت به بعضی از این حرکات اظهار تنفر کرده و از آنها بیزاری می جستند. طرح این اتهامات بیشتر بعد از اوج گیری قدرت فاطمیان در مقابل عباسیان بوده است.

به اعتقاد برتلس محقق روسی، اوضاع و احوالی که در دوره خلافت عباسی در معرض تهدید فاطمیان بوده، باعث شده که نویسندگان گروه مخالف مانند عبد القاهر بغدادی چندان در بند صحت و اعتبار نوشته های خود نباشند و تردیدی نیست که مخالفت روحانیون زرتشتی با دین اسلام نمی توانست تأثیر ذاتی داشته باشد.نه فاطمیان و نه دیگر گروههای اسماعیلی درصدد نبودند که آیین زرتشت را از سر نو زنده کنند(1/ص 64).خصلت مشترک اسماعیلیان افریقیه و قرمطیان، [1]شرکت ایشان در نهضتهای اجتماعی همانند بوده است.علت اینکه مؤلفان سنی، فرقه های مزبور را یک کاسه کرده و با یکدیگر اشتباه می کنند در همین نکته نهفته است.زمینه عمده گرایش به فاطمیان و و دیگر فرق اساعیلیان، در نقاط مختلف عالم اسلامی از جمله افریقیه در همین زمینه های اجتماعی نهفته است.ولی همان طور که بیان شد، مورخان اهل سنت چون از درک این نکته غافل اند، این اتهامات را مطرح می کنند.

مشابه بعضی از اتهاماتی که مؤلفان اهل سنت بعد از تشکیل خلافت مطرح کرده اند، در دوران اوج قیام در افریقیه و مغرب برای تخریب قیام فاطمیان توسط اغلبیان هم مطرح شده است.زیادة اللّه سوم آخرین امیر اغلبی وقتی در برابر پیشروی ابو عبد اللّه قرار گرفت، چون از طریق نظامی درمانده بود، متوسل به حربه اتهام شد.او در این مورد نامه ای به سراسر افریقیه نوشت و فرمان داد بر منابر قرائت شود.در این نامه به ابو عبد اللّه نسبت کفر، تبدیل دین الهی، ارتکاب معاصی، جایز شمردن لعن صحابه، تحریف کتاب رسمی و سنت رسول اللّه و روابط جنسی نامشروع می دهد (19/ص 175-173).

این اتهامات برای تضعیف قیام فاطمیان و ترور شخصیت ابو عبد اللّه بود.به اعتقاد قاضی نعمان این حرکت نتیجه عکس داد، زیرا با شناختی که اهالی افریقیه از ابو عبد اللّه داشتند و اخباری که از او منتشر شده بود او را به زهد و تقوی و عفاف و امانت و محافظت بر نماز و دوری از محرمات می شناختند.در بین مردم افریقیه گفته می شد که اینها افعالی هستند که زیادة اللّه انجام می دهد نه ابو عبد اللّه شیعی (19/ص 175-173).همچنین نامه ای دیگر مشابه نامه زیادة اللّه از طرف خلیفه عباسی، مکتفی خطاب به مردم افریقیه منتشر شده که قاضی نعمان در مورد اصل نامه با دیده تردید می نگرد(19/ص 175-173).نکته ای که اینجا در نقد این دیدگاه گفتنی است، این می باشد که از زمینه ها و علل گسترش دعوت فاطمیان در افریقیه، عملکرد دینی ابو عبد اللّه شیعی است، به صورتی که قبایل بربر کتامه به سوی او جلب شدند.در واقع امر، دعوت دینی در کنار دعوت سیاسی عامل گرایش به فاطمیان بود.اساسا با توجه به گرایش بربرها به آیین اسلام و نفوذ علما و فقهای مالکی در بین آنان، زمینه نفوذ و گرایش به اعتقادات اباحی گری در بین بربرها وجود نداشته است.از عبید اللّه مهدی و دیگر رهبران فاطمی افریقیه چه در دوران قیام و چه در مدت شصت و پنج ساله حکومت در افریقیه اعمال اباحی گری و الحادی دیده نشده است.در سیره فردی این خلفا، منکراتی مثل شرب خمر، مجالس رقص و غنی که در بین خلفای بنی امیه و بنی عباس امری رایج بوده(16/ص 394-393)، در منابع نیامده است.فاطمیان چه قبل و چه بعد از پیروزی بر این نکته تأکید داشتند که همه پیروان باید احکام ظاهری شریعت اسلامی را رعایت کنند.آنها با خوردن سوگند عهد، خود به خود این را بر ذمه خویش می گرفتند(6/ص 36-35).در بین داعیان و پیروان فاطمیان در افریقیه افرادی به اعمال و اعتقاداتی با نوعی اباحی گری و نفی مذهب شهرت یافته بودند از جمله این افراد خلف بن معمر بن النمصور حنفی، ابو بکر القمودی فیلسوف، محمد بن حیّان و علی بن منصور الصفّار بودند (20/ص 423)که رهبران فاطمی از اعمال آنه بیزاری می جستند.از زمینه هایی که گرایش قبایل بربر به طرف ابو عبد اللّه را در اولین ملاقات در مکه فراهم کرد، تشرع و تدیّن وی بوده است.ابو عبد اللّه برای نفوذ در بین قبایل، خود را فردی دیندار معرفی می کرد و به آنها می گفت که قبلا از رجال حکومت بوده و دریافته که خدمت به سلطان جزو اعمال خیر محسوب نمی شود و بعد از امعان نظر متوجه شده که کسب مال حلال جز از طریق دین و تعلیم قرآن به کودکان نیست.ابو عبد اللّه بعد به آنها گوشزد کرد، به همین دلیل خودش را وقف این عمل نیکو کرده است و اهل معرفت به او نصیحت کرده اند که برای تعلیم قرآن به کودکان به مصر برود.در بین راه برای جلب قلوب بربرها مرتبا در مورد مسائل دینی صحبت می کرد(19/ص 77-76؛8/ص 126-24).

وجود لقب معلم به ابو عبد اللّه از آن بابت بوده که به کودکان تعلیم قرآن می داده است.برای جلب قبایل کتامه محل درس خود را در مسجد انتخاب کرد و قسمت زیادی از وقتش را به عبادت و ورع و تقوی می گذارند.او بربرهای کتامه را به نماز و روزه و افعال خیر و دوری از معاصی وامی داشت(19/ص 77-76).از آغاز دعوتش تلاش می کرد، مبانی شدیدی بر مبنای ورع و زهد و شریعت اسلامی بین قبایل بربر ایجاد کند و ساکنان کوهستان را که اسلام سطحی داشتند به زندگی بر طبق تعالیم دینی وادارد (14/ص 113-112).بر اصلاحات دینی هم که بیشتر فاطمیان بعد از پیروزی انجام داده اند، نیز نمی توان نام اباحی گری و کفر و زندقه گذاشت.این اصلاحات بیشتر احیای شعایر دینی و سیاسی شیعه است که به عنوان شعار شیعه و نقطه افتراق شیعه با اهل سنت شناخته شده است(8/ص 152-151).

بر فرض اینکه در دوران قیام نیز چنین اصلاحاتی انجام گرفته باشد، این عمل در حکومتهای شیعی که اکثریت جامعه شان سنی بوده اند، امری رایج بوده و جامعه اهل سنت ضمن ابراز تنفر، معمولا آن را حمل بر کفر و الحاد حکومت شیعی نمی کردند.

اعتقادات دینی مطرح شده در جریان دعوت فاطمیان در افریقیه اگر مخالفت جدی با مذاهب اسلامی مغرب داشت، از ناحیه علما و اهل سنت مقابله می شد. مخالفت علمای مالکی با عقاید فاطمیان مربوط به بعد از تشکیل خلافت و تحمیل عقاید اسماعیلی توسط عبید اللّه بر اهالی و علمای افریقیه است(13/ص 23 به بعد؛21/ص 47 به بعد؛9/ص 43-42).

در بعضی از نوشته های مخالفان در کنار اتهامات الحاد و اباحی گری اسماعیلیان و فاطمیان مسأله اشتراک در مال و زن مطرح شده است.ابن رزام(درگذشته نیمه اول قرن چهارم ه.)درباره مذهب اشتراکی اسماعیلیان و قرامطه گزارش مفصلی دارد.او از بنیان یافتن جامعه اشتراکی در کوفه سخن به میان آورده است.در قسمت اول گزارش از اشتراک در اموال و در پایان، اشتراک در زن را مطرح می کند.بر طبق نظر ابن رزام، حمدان قرمط بعد از آنکه بعضی از روستاهای عراق را به آیین خود فرا خواند، یک سلسله مالیات بر آنها قرار داد و آنگاه الفت را بر ایشان واجب شمرد، به این صورت که تمام اموال را در یک جا گرد آورند و همه به طور مشاع از آن سود جویند.داعیان در هر روستا، یکی از افراد موثق را انتخاب می کردند که دارایی های مردم مثل گاو، گوسفند، جواهرات و اثاثیه را دریافت می کرد و میان برهنگان و تهیدستان تقسیم می کرد.تا آنجا که در میان آنان هیچ فقیری باقی نمی ماند.همه با علاقه این را انجام می دادند.زن و کودک و بزرگ هرچه درآمد داشتند، تقدیم جامعه می کردند و فقط شمشیر و اسلحه را به عنوان ثروت شخصی در نزد خود نگه می داشتند، چون همه این کارها رو به راه شد، یک شب حمدان به داعیان دستور داد تا تمام زنان را گرد آورند و با مردان در آمیزند او می گفت:این کار بالاترین درجه دوستی و اخوت در میان ایشان است(22/ص 195-193). ابن حزم(456 ه.)هم اصول اشتراکی را عامل اساسی و عنصر حیاتی اسماعلیلیان و فاطمیان می داند(7/ص 274).در این مورد، بجز این روایات که راویان آنها از دشمنان اسماعیلیان و فاطمیان بوده و تعصب شدیدی از خود نشان داده اند، شواهد دیگری در دست نیست.متون و منابع متقدم فاطمیان و اسماعیلیان اثری از مسأله اشتراک در زن را نشان نمی دهند و این مسأله گویای این است که بعدا مخالفان آنها، آن را طرح نموده اند و این اتهامی است که مدرک معتبری در مورد آن وجود ندارد.به اعتقاد برنارد لوئیس بدون تردید، این نظر که اسماعیلیان معتقد به اشتراک در زنان بوده اند مردود است.آنچه از نوشته های دروزیان دانسته می شود، این است که زنان در میان اسماعلیلیان و فاطمیان مقامی والاتر و آزادتر از معاصران سنّی آنها داشته اند. آزادگی نسبی زنان اسماعیلی ممکن است در چشم تنگ نظران سنّی، هرزگی و بی بندوباری می آمده است(3/ص 141).

 

نتیجه

آنچه مخالفان تحت عنوان علل گرایش به اسماعیلیان و فاطمیان آورده اند، بدون در نظر گرفتن زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نهضت است.آنان چون قادر به تحلیل عوامل و زمینه های مسأله نبوده اند، از روی عناد و تعصب مسائلی همچون اباحی گری را عامل گرایش معرفی کرده اند.طرح چنین ادعاهایی در زمینه گرایش عامه و طبقات پایین جامعه به اسماعیلیان و فاطمیان نمی تواند در جهت گرایش اجتماعی به آنان تأثیری داشته باشد.چنین اتهاماتی بعد از اوج گیری نهضت اسماعیلیان و افزایش قدرت خلافت فاطمیان و در معرض تهدید قرارگرفتن عباسیان از طرف ایشان مطرح شد.در همین دوران نیز با هدف تخریب موقعیت فاطمیان در انظار عموم مسلمانان ادعای جعلی بودن نسب علوی و اتصال آنان به عبد الله بن میمون القداح بن دیصان الثنوی مطرح شد. ابن خلدون طرح چنین اتهاماتی را واکنش عباسیان ضعیف نسبت به رقیب مقتدرشان می داند که مصر، شام و حجاز را از آنن جداکرده اند(24/ج 1، ص 23-22).مقریزی نیز این حرکت را ناشی از ضعف عباسیان می داند؛زیرا فاطمیان ایالات مغرب، مصر، دیار بکر، حرمین شریفین و یمن را از دست آنان خارج کرده بودند و حتی در بغداد به نام فاطمیان خطبه خوانده شد.وقتی لشکریان عباسی توان مقاومت در برابر فاطمیان را نداشتند، از روی ناچاری به چنین اتهاماتی روی آوردند(25/ص 349).

 

 

منابع الف.منابع فارسی

1-برتلس، آندره یوگنی.ناصر خسرو و اسماعیلیان، ترجمه یحیی آرین پور، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1364.

2-فدایی خراسانی، محمد بن زین العابدین.تاریخ اسماعیلیه یا هدایت المومنین الطالبین، تصحیح الکساندر سیمونوف، انتشارات اساطیر، تهران، 1362.

3-لوئیس، برنارد.بنیادهای کیش فاطمیان، بحثی تاریخی در پیدایی خلافت فاطمیان، ترجمه ابو القاسم سری، چاپ اول، انتشارات ویسمن، تهران، 1370.

4-محقق، مهدی.بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی و کلامی و فوق اسلامی، چاپ دوم، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1363.

5-نظام الملک، ابو علی حسن طوسی.سیر الملوک(سیاست نامه)، تصحیح هیوبرت دارک، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1364.

6-هانتیس، هالم.فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ترجمه فریدون بدره ای، چاپ اول، نشر فروزان، تهران، 1377.

 

ب.منابع عربی

7-ابن حزم الاندلسی، ابو محمد علی.الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، تحقیق محمد ابراهیم نصر، عبد الرحمن عمیرة، دارالجیل، بیروت، بی تا.

8-ابن عذاری المراکشی.البیان المغرب فی الاخبار الاندلس و المغرب، تحقیق ج.س.کولان، ا. لیفی پروفنسال، دارالثقافه، بیروت، بی تا.

9-ابن فرحون المالکی، ابراهمی بن نور الدین.الدیباج المذهب فی معرفة اعیان علماء المذهب، تحقیق مأمون بن محیی الدین الجنان، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1996.

10-ابن الندیم، محمد بن اسحاق.الفهرست، تصحیح ابراهمی رمضان، دارالمعرفة، بیروت، 1996.

11-البغدادی، عبد القاهر طاهر بن محمد.الفرق بین الفرق، تصحیح محیی الدین عبد الحمید، مکتبة دارالتراث، قاهره، بی تا.

12-البکری، ابو عبید عبد اللّه بن عبد العزیز.المغرب فی ذکر بلاد و افریقیه تحقیق دوسلان، مکتبة المثتنی، بغداد، بی تا.

دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه اصفهان) » شماره 26 (صفحه 144)

13-الخشنی قرطبی، محمد بن عبد الله بن ثعلبة بن زید.طبقات علماء افریقیه، تحقیق محمد زینهم، محمد غرب، الطبعة الاولی، مکتبه مدبولی، قاهره، 1993.

14-دشراوی، فرحات.الخلافة الفاطمیه بالمغرب(362-296 ه/975-905 م)تعریب حمادی الساحلی، الطبعة الاولی، دارالغرب الاسلامی، بیروت، 1994.

15-الدواداری، ابو بکر بن عبد الله بن ایبک.کنزر الدرر و جامع الغرر، جلد 6، تحقیق صلاح الدین المنجد، قسم الدراسات الاسلامیة بالمعهد الالمانی لآثار، قاهره، 1961.

16-طبری، ابو جعفر محمد بن جریر.تاریخ الطبری، موسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، بی تا.

17-غالب، مصطفی.الحرکة الباطنیة فی الاسلام، دارالاندلس، بیروت، 1996.

18-الغزالی، ابو حامد.فضائح الباطنیه، تحقیق عبد الرحمن بدوی، دارالقومیه للطباعة و النشر، قاهره، 1964.

19-قاضی نعمان.ابو حنیفه.افتتاح الدعوة، تحقیق وداد القاضی، الطبعة الاولی، دار الثقافه، بیروت، 1970.

20-لقبال، موسی.دور کتامة فی تاریخ الخلافة الفاطمیة منذ تأسیسها الی منتصف القرن الخامس الهجری(11 م)، شرکة الوطنیه للنشر و التوزیع، الجزائر، 1967.

21-المالکی، ابو بکر عبد الله بن محمد.ریاض النفوس، تحقیق بشیر البکوش، للطباعة و النشر، قاهره، 1994.

22-النویری، شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب.نهایة الارب فی فنون الادب، جلد 25، تحقیق محمد جابر عبد العال الحینی و...، المکتبة العربیه، قاهره، 1986.

23-الهمدانی، قاضی عبد الجبار.تثبیت دلائل نبوة سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم، در مجموعه الجامع فی اخبار القرامطه، تصحیح سهیل زکار، دار حسان، دمشق، 1987.

24-ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد.تاریخ ابن خلدون، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، بی تا.

25-مقریزی، تقی الدین.اتعاذ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، تحقیق جمال الدین الشیال، وزارة الاوقاف المجلس الاعلی للشوؤن الاسلامیة، 1996.

ج.سایر منابع

,etkeS-ajjinitaB eiD negeG ilazaG seD tfirhcsiertS zangI ,rehizdloG-26 .1916,nedieL ,gnutfitS-ejeoG eD red negnuhciltnefforeV



[1] علل اختلاط و آمیزش نام اسماعیلیان با فرقه هایی چون قرمطیان، خرمدینان، مزدکیان و سپیدجامگان ظاهرا بر اثر دو نکته زیر ایجاد گردیده است.

الف-همه فرقه های مزبور زیر لوای عقاید ویژه ای در نهضتهای اجتماعی شرکت کرده اند و قصد آنان برانداختن خلافت عباسیان بوده است.

ب-اسماعیلیان قدرتی به دست آورده بودند که عباسیان و دیگر مخالفان از آنان وحشت داشتند و چون القابی مانند خرمدینی، قرمطی، مزدکی و...در نظر مردم آن دوره با نوعی دشمنی به دین اسلام همراه بود، فرقه اسماعیلیه را نیز بدان القاب نامیدند تا خصومت مردم را نسبت به آنان افزونتر کنند.

لازم به یادآوری است که اگرچه اسناد تاریخی ارتباط میان قرمطیان و اسماعیلیان راتأکید می کند ولی به نظر می رسد که این ارتباط بیشتر دلایل سیاسی داشته نه مذهبی و اعتقادی، اسماعیلیان معاصر نیز ارتباط قرمطیان را با پیشینیان خویش مردود پنداشته اند (2/ص 66-65).

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان