ماهان شبکه ایرانیان

سادات کیا و تشیع امامیه

سادات کیا بین سده های هشتم تا دهم ﻫ ./ چهاردهم تا شانزدهم م. قسمت وسیعی ازگیلان ، به ویژه گیلان بیه پیش [۱] با مرکزیت لاهیجان را در دست داشتند. این خاندان ابتدا زیدی مذهب بودند و به هنگام قدرت یابی صفویه به تشیع اثنی اعشری گرویدند. این مقاله تاریخ و عقاید این خاندان و ارتباط آنها را با تشیع امامیه بررسی می کند.

چکیده

 

سادات کیا بین سده های هشتم تا دهم ﻫ ./ چهاردهم تا شانزدهم م. قسمت وسیعی ازگیلان ، به ویژه گیلان بیه پیش [1] با مرکزیت لاهیجان را در دست داشتند. این خاندان ابتدا زیدی مذهب بودند و به هنگام قدرت یابی صفویه به تشیع اثنی اعشری گرویدند. این مقاله تاریخ و عقاید این خاندان و ارتباط آنها را با تشیع امامیه بررسی می کند.

 

کلید واژه ها: سادات کیا، زیدیه ، تغییر کیش، امامیه ، خان احمد اول، خان احمد دوم، صفویان.

 

سادات کیا از نسل امام علی بن الحسین زین العابدین (ع) بودند که نیاکان آنها چند بار، دست به مهاجرت زدند تا این که در گیلان ساکن شدند. عیسی کوفی فرزند حسین الاصغر پسر امام زین العابدین (ع) که در کوفه ساکن بود در پی خیزش عباسیان از ترس آنها از کوفه به ابهر[2]آمد(ابن عنبه ،ص 290). فرزندان او چندی در ابهرزیستند تا این که ابوزید پسر ابومحمد حسن مشهور به عقیقی [3]از ابهر به قریة فشتام[4]کوهدم در گیلان رفت، سپس سید علی از نبیرگان او از فشتام به قریةملاط [5]گیلان کوچ کرد. (غفاری،ص 84).

نخستین فرد این خاندان که برای به دست آوردن قدرت قیام کرد، سید امیر کیای ملاطی نوة سید علی بود[6] وی بر ضد حاکمان بیه پیش (لاهیجان) یعنی امرای ناصروند، سر به شورش برداشت اما موفق نشد و به کلاردشت رستمدار[7]گریخت و حدود یک سال آنجا ماند تا درسال 763ق/ 1360 م درگذشت. (مرعشی،تاریخ گیلان،ص 15).

سید علی کیا (حکومت 769-791 ق/ 1367-1389 م ) پس از درگذشت پدر همراه با برادران به مازندران نزد سید قوام الدین مرعشی که او نیز از نسل امام زین العابدین (ع) بود رفت و در آمل ساکن شد. پس از چندی از حاکم تنکابن سید رکابزن کیای حسنی [8]خواست به تنکابن منتقل شود. علت این درخواست به نوشته مرعشی نزدیکی به رانکوه وطن پیشین ایشان بود.(مرعشی ، تاریخ طبرستان، ص 381). البته گرایش مذهبی یعنی زیدی بودن نیز نقش داشته است . سید رکابزن پذیرفت و او و پیروانش را در منطقة گرمرود سخت سر[9]اسکان داد.با آمدن سید علی کیا به منطقه سخت سر، بین او و خاندان ناصروند که در رانکوه [10] ساکن و با پدر سید علی کیا جنگیده بودند، درگیری پیش آمد. چون سید رکابزن ، قدرت رویارویی با امرای ناصروند را نداشت با آنها صلح کرد، در نتیجه سید علی ناچار به بازگشت به مازندران گردید (مرعشی، گیلان، ص19-21). در مازندران، سید علی با پشتیبانی قوام الدین مرعشی به تنکابن حمله کرد. جنگ میان سید علی وفرزند رکابزن درگرفت و سید علی پیروز شد و بر تنکابن مسلط گردید. به این ترتیب حکومت سادات کیا در سال 769 ق/ 1367م آغاز گردید.سیدعلی، تنکابن را به برادرش سید هادی کیا سپرد و به جنگ با همسایگان پرداخت. وی توانست مناطق لشت نشا، کوهدم، قلعه شمیران، طارم، دیلمستان و قزوین را تصرف کند.[11]سید علی کیا سرانجام در جنگی که با امرای بخش غربی گیلان [12]داشت در سال 791ق/1388م به همراه برادر و دو پسر و بسیاری از سادات در رشت کشته شد.(مرعشی، گیلان، ص5-84)[13].پس از سید علی کیا، برادرش سید هادی بر رانکوه و لاهیجان مسلط شد، ولی فرزندان سیدعلی کیا با او مخالفت کردند و جنگهای خانوادگی در خاندان کیا شروع شد. سید هادی ناچار به فرار گردید. پس از این بین فرزندان سید علی کیا نیز اختلاف رخ داد، تا این که پس از سالها کشمکش و کشتار سرانجام سید رضی کیا (798-829 ق/ 1395-1425م) فرزند سید علی کیا، بر لاهیجان و سیدمحمد کیا، فرزند سید مهدی کیا بر رانکوه مسلط شدند.(همو، ص99).سید رضی کیا پس از سی سال حکومت درگذشت و چهار سال بعد از او سید محمد به دست فرزندان خود از حکومت خلع و به الموت تبعید گردید تا در سال 837 ق/ 1434 درگذشت(شوشتری،2/377).از سال 833 تا 883 ق / 1429تا 1478م دوره فرمانروایی ناصرکیا و سلطان محمد است که ابتدا باجگزار تیموریان سپس ترکمانان بودند. ناحیة طالقان نیز توسط جهانشاه میرزا قره قوینلو به ناصر کیا واگذار گردید. ناصر کیا در 851 ق/1447م و سلطان محمد جانشین او در سال 883 ق/1478 م درگذشتند و پسر سلطان محمد، میرزا علی که حدود بیست و دو سال در زمان زنده بودن پدر، عملاً فرمانروای لاهیجان بود، حاکم گردید (همو،همانجا؛ میرابوالقاسمی، ص 101).میرزا علی کیا(حکومت 883-910 ق / 1478-1504م) از امرای مقتدر کیایی بود .[14]وی توانست قلعة طارم، قزوین، تهران، ری، ورامین و فیروزکوه را بگیرد و قلمرو خود را تا ساوه و سلطانیه گسترش دهد و بر بخشهایی از مازندران و مناطق غربی گیلان، حاکم شود.[15] (غفاری، ص85). در زمان او اسماعیل صفوی به گیلان پناه برد (سال 901ق1495 م) و ابتدا در غرب گیلان (عالم آرای عباسی،منشی،ص40؛سرور،41)، سپس در قلمرو میرزا علی ساکن شد(خواندمیر، 4/441). به نظر می رسد پناه گرفتن اسماعیل صفوی در گیلان به علل مختلفی بود از جمله موقعیت جغرافیایی آن منطقه که بین جد صفویان، صفی الدین اردبیلی و شیخ زاهد گیلانی وجود داشت و وجود پیروان شیخ صفی الدین در گیلان و از همه مهمتر موقعیت میرزا علی که در آن زمان امیر قدرتمندی بود(منشی،1/3-42).

میرزا علی در سال 910ق/1504م به دست برادرش سلطان حسن به علت آن که می خواست برادر دیگرش هاشم را جانشین خود سازد دستگیر و به سمام [16]تبعید گردید. سلطان حسن برای آن که نظر شاه اسماعیل را جلب کند فرزندش خان احمد را به اردوگاه سلطنتی او فرستاد(واله اصفهانی،ص156). در این هنگام جمعی از مردم گیلان با میزرا علی پنهانی اتفاق کردند و سلطان حسن را به قتل رساندند. از آن طرف امرای سلطان حسن نیز، میرزا علی را کشتند. احمد پسر سلطان حسن که در اردوی شاه اسماعیل بود به کمک شاه اسماعیل به رانکوه آمد و به نام خان احمد اول قدرت را در دست گرفت(همو،همانجا).

خان احمد (حکومت 911-940ق /1505-1533م) با شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی روابط دوستانه ای داشت و بارها به دیدار آنها رفت، بسیاری از منابع نوشته اند که او به آیین امامیه گروید که به آن خواهیم پرداخت.

سلطان احمد اول پس از سی سال و دو ماه [17]سلطنت درگذشت (940ق / 1533م)و کار کیا سیدعلی جانشین او شد ، ولی حکومت او و جانشینش کارکیا حسن کوتاه بود و کارکیا حسن بر برادر خود کارکیا سید علی شورید و با حاکم گیلان بیه پس درگیر شد و او را از مقر حکومت خود بیرون راند، ولی دوران سلطنت او کوتاه بود و در سال 943/1536 درگذشت(شوشتری،2/379؛ رابینو، دارالمرز،ص 498).از سلطان حسن پسر یکسالة او معروف به خان احمد دوم باقی ماند که به حکومت گیلان بیه پیش رسید . ابتدا روابط شاه طهماسب با او دوستانه بود، حتی بخش غربی گیلان (بیه پس) را هم به قلمرو او افزود(فومنی،ص28)[18] ، اما پس از این که خان احمد دوم به سن رشد رسید، اختلاف بین او و شاه طهماسب آشکار گردید.علل اختلاف بین خان احمد و شاه طهماسب مورد نظر ما نیست، آنچه مسلم است شاه طهماسب او را دستگیر کرد (975ق / 1567م) و در قلعه قهقهه سپس در قلعة اصطخر (981ق / 1572م) زندانی نمود تا این که در سال (985ق/ 1577م) آزاد و به حکومت گیلان منصوب شد.در مورد اینکه چه کسی خان احمد را آزاد کرد، اختلاف وجود دارد، برخی شاه اسماعیل دوم (مقتول 985ق/1577م) را که با او در زندان قهقهه به سر می برد عامل آزادی او دانسته اند (نامه های خان احمدگیلانی، ص 6-135، مقدمة نوایی)، ولی به نظر می رسد که اسماعیل دوم در دورة کوتاه حکومت خویش نتوانست به این کار بپردازد و زمانی که محمد خدابنده به سلطنت نشست، به خواهش همسرش مهدعلیا او را از زندان آزاد کرد. (فومنی،65؛سجادی،156).سلطان احمد دوم تا زمان شاه عباس حکومت گیلان را در دست داشت. در این زمان اختلاف او با شاه بالا گرفت و در پی سپاهی که برای دستگیری او به گیلان آمد به عثمانی گریخت و سرانجام در سال 1009ق /1600م در آنجا از دنیا رفت. بخش شرقی گیلان با بیرون رفتن خان احمد ضمیمة حکومت شاه عباس گردید. (کسروی،ص90)

 

مذهب سادات کیایی

در سده چهارم ﻫ ./ دهم م. بیشتر مردم گیلان اهل سنت بودند(مقدسی،ص282)؛ اما در قرن ششم ﻫ . / دوازدهم م ، اکثریت آنان، مذهب زیدی بوده اند. عبدالجلیل قزوینی رازی در این قرن نوشته است که در زمان او «اهالی جبال جیلان و بلاد دیلمیان زیدی مذهب » هستند (قزوینی رازی،ص420و458). ظاهراً ابتدا ساکنان رانکوه و اشکور گیلان در قرن سومﻫ ./ نهم م. به وسیلة داعی ناصر کبیر به اسلام و آیین زیدی گرویدند و تا سال 590ق / 1194م هنگامی که این ناحیه از مغرب اشکور تا ملاط به وسیله ملک هزار اسب بن شهر نوش تسلیم فدائیان اسماعیلی گردید، مذهب زیدی همچنان رواج داشت (ستوده، 2/3-232).[19] سپس آیین اسماعیلی نیز در این منطقه راه یافت.

در سدة هفتم ﻫ ./ سیزدهم م ، بیشتر ساکنان ناحیة کوهستانی جنوب لاهیجان و رانکوه اسماعیلی مذهب بودند. مردم ناحیة جلگه ای بیه پیش و ساکنان بیه پس سنی حنبلی بودند به استثنای رؤسای فومن و مردم کوچصفهان که مذهب شافعی داشتند.(رابینو، دارالمرز، ص26). اصیل الدین محمد زوزنی (د.650ق /1252م) مردم سرزمین لاهیجان را ناصری مذهب [20]و اهالی غربی گیلان را حنبلی دانسته است(به نقل از قربانی،ص134). مسلم است که مردم گیلان بیه پیش تا زمان به قدرت رسیدن آل کیا (769ق /1376 م) زیدی مذهب بودند. بر خلاف برخی از نوشته های معاصر، حاکمان سادات کیا،شیعة اثنی عشری (آژند، قیام مرعشان، ص113؛ همو، قیام شیعی سربداران، ص224) و یا شیعه جعفری (یوسف نیا،ص210) نبوده اند، بلکه آنان نیز آیین زیدی داشتند. دلایل بسیاری وجود دارد که سادات کیا زیدی بودند، از جمله می توان به پیام سید علی کیا به سید رکابزن حاکم زیدی تنکابن استناد کرد. وی در این پیام از سید رکابزن خواست به آنها اجازه دهد تا در نواحی تحت تصرف او ساکن شوند و اشاره کرد، علاوه بر سیادت از نظر مذهبی «موافقت مذهب هم دخلی تمام دارد». وی همچنین اختلاف بین پیروان خود با مردم مازندران را که امامی مذهب بودند، مطرح می کند و می گوید : «تائبان ما را نسبت به ایشان حالی دیگر است اگر در ولایت شما، تائبان ما را جا تعیین فرمائید تا به اتفاق بدانجا نقل روند منت خواهد بود»(مرعشی، تاریخ گیلان، ص18).

سیدعلی کیا دعوی امامت نیز داشته است و از کرامتهای خود یاد می کند.(همان،ص36)، در حالی که در آیین اثنی اعشری کسی حق ندارد دعوی امامت کند و نیابت امام مطرح است. موارد دیگری هم زیدی بودن آل کیا را تایید می کند. مرعشی نوشته است که مردم رانکوه و لاهیجان تنها زمانی سید علی را پذیرفته اند که علمای زیدیه فتوا دادند و اطاعت از او را فریضه و واجب شمردند.(همو،همان،ص38) و گفتند که خصلتهای پنج گانة (همان،ص41)امام: علم، زهد، شجاعت و سخاوت و قدرت در او گرد آمده است. همچنین اجازه دادند که مردم وجوهات مذهبی خود رابه او بدهند.مردم لشت نشا هم سید علی را به این جهت به شهر خود فر خواندند که حاکم آنجا، امیر مسعودنوپاشا ظالم بود و آیین سنت و جماعت داشت در حالی که«ما مردم شیعة زیدیه ایم» (همان،ص45).جانشینان سید علی نیز بر اساس آیین زیدی قدرت را در دست گرفتند (همان،ص111). قاضی نورالله شوشتری که با تسامح بسیار درباره تشیع افراد سخن می گوید، معتقد است که خاندان کیا و مردم گیلان به مذهب زیدیة جارودیه که مذهب قدیم اهل گیلان بود، معتقد بودند(ج1/ص96؛ج2/ص378).

اکنون این سؤال مطرح می شود که چه زمانی سادات کیا به تشیع گرویدند؟ منابع متأخر پیرامون نخستین فرد از خاندان کیا که به امامیه گرویده اختلاف دارند. برخی خان احمد اول ( متوفی940ق/1533م) (رابینو، دارالمرز، ص498؛ همو، فرمانروایان، ص134؛ سجادی، ص153؛ امیرابوالقاسمی،ص101) و گروهی خان احمد دوم (متوفی 1009ق /1600م ) (شاه طهماسب صفوی، ص103؛ ستوده؛2/78) را نام می برند.در میان منابع متقدم، لاهیجی مؤلف تاریخ خانی [21]،در کتابش اشاره ای به تغییر مذهب خان احمداول ندارد، ولی مطلبی آورده است که احتمال داده می شود، خان احمد تا سال 914ق /1508م هنوز به آیین زیدی گرایش داشته است، وی می نویسد که سلطان احمدکیا در سال914 به زیارت بقعة ابوالحسین مؤید از رهبران بزرگ زیدیه رفت و امنیت زیارت مزار او را برقرار کرد و «انواع خیرات و صدقات بدان بقعة مبارکه را واجب شمرد».(ص339).خواند میر (متوفی 942ق / 1535م ) هم سخنی از تغییر کیش خان احمد ندارد.وی شفاعت خان احمد اول را نزد شاه اسماعیل برای امیر دباج حاکم سنی قسمت غربی گیلان یادآور شده (4/564) و از دیدارهای خان احمد اول با شاه اسماعیل صفوی یاد کرده (568)، ولی از تغییر مذهب او چیزی ننوشته است.

به نظر می رسد نخستین نویسنده ای که که به تغییر کیش خانوادة احمد اول پرداخته،قاضی نورالله شوشتری (مقتول 1019ق/1610م) می باشد(2/378). او تاریخ آن را تعیین نکرده فقط در جلد دیگر کتابش (1/96) اشاره کرده است که مردم گیلان تا زمان ظهور پادشاه «صاحبقران مغفور» زیدی بودند. لفظ صاحبقران مبهم است. این کلمه بیشتر برای تیمور به کار برده می شود، ولی پس از او در زمان صفویه، برای شاه اسماعیل(عالم آرای صفوی،97) و شاه طهماسب[22]هر دو به کار رفته است؛ از این رو نمی توان معلوم کرد که کدام یک از آن دو مورد، نظر شوشتری است. این احتمال وجود دارد که خان احمد اول هنگامی که در دربار شاه اسماعیل به سر می برده (سال 910ق/1508م) و تحت تربیت او قرار داشته است (واله ،ص 156)[23] ، برای این که نظر شاه اسماعیل را جلب کند به امامیه گرویده باشد، ولی پس از به دست گرفتن حکومت تا زمان مناسب مذهب خود را آشکار نکرده است. از سکوت نویسنده های تاریخ خانی و کتاب حبیب السیر و این که در سال 914ق/1058م خان احمد به زیارت رهبر زیدیه، ابوالحسین مؤید رفته و دستور تعمیر قبر او را داده است معلوم می شود که هنوز تشیع امامیة او آشکار نبوده است. از سوی دیگر، وقفنامه ای از سال 914ق/1508م وجود دارد که به سلطان احمد خان اول منسوب می باشد. بر اساس این وقفنامه،دهکده‎‎ سوهان در سال 914 برای علاءالدین فرزند امیر نجم الدین محمود طالقانی و فرزندان پسر او وقف گردیده است. در این وقفنامه اسامی ائمة دوازده گانه ذکر شده است(میرابوالقاسمی، وقفنامه سوهان، ج11و12/ص161) و آنان راهنمایان اهل تحقیق و پیشوایان ارباب توفیق ذکر شده اند(همان،164). همچنین در آن به رواج مذهب احق اثنی اعشری اشاره شده است(همان،ص162). چون تاریخ این وقفنامه ربیع الاول سال اربع عشر و تسعمائه من الهجرة النبویه با حروف ذکر شده است[24]، احتمال اشتباه ناسخ وجود ندارد و این فرض را که تاریخ تغییر مذهب احمدخان اول در همان اوایل حکومت شاه اسماعیل صفوی بوده است، تقویت می کند.برخی زمان تغییر کیش خان احمداول را عصر شاه طهماسب نوشته اند، از جمله رابینو(متوفی 1371ق/1951م) که در سالهای 1323-1331ق/1906-1912م کنسولیار انگلیس در رشت بود و پژوهشهای متعددی دربارة گیلان دارد. وی سال 933ق/1526م زمان سلطنت شاه طهماسب را تاریخ تغییر کیش خان احمد ذکر کرده و نوشته است که خان احمد به قزوین رفت و مورد محبت و پذیرایی شاه طهماسب قرار گرفت(رابینو، دارالمرز، ص498؛ همو، فرمانروایان، ص134) و از مذهب زیدی چشم پوشید. منبع رابینو مشخص نیست. قاضی احمد غفاری (د.957ق/1567م) در کتاب تاریخ جهان آرا(ص68) و عبدی بیک شیرازی (د988ق/1580م) در تکملة الاخبار (136) از سفرخان احمد به گیلان در این تاریخ یاد کرده اند، ولی به تغییر کیش او اشاره ای ندارند.

از پژوهشگران معاصر، دکتر ستوده که در زمینه تاریخ شمال ایران پژوهش گسترده ای انجام داده، نوشته است که کارکیا، سلطان احمدخان والی بیه پیش چون شیعة اثنی عشری شد رعایای خود را نیز کم کم وادار کرد تا به این مذهب بگروند. ماده تاریخ این تغییر کیش «ترک طریق زید» مطابق با سال 960ق/1552م می باشد(ستوده،2/78). همان گونه که مشخص است سال 960 زمان حکومت خان احمد دوم است نه خان احمد اول. دکتر نوایی در مقدمه کتاب شاه طهماسب صفوی (ص103) نیز به گفته قاضی احمد غفاری اشاره کرده که خان احمد دوم در مذهب تشیع شوری فراوان داشت و این سروده خان احمد را که نقش نگین او بود آورده است:

«تا شد سعادت ابدی راهبر مرا/ شد رهنمون به مذهب اثنی عشرمرا» (همچنین،رک. نامه های خان احمد گیلانی،ص9).

غفاری (ص78) جز این شعر،اشاره ای به تغییر کیش خان احمد ندارد، فقط می گوید که خان احمد در رواج مذهب حق نهایت کوشش خود را انجام داد وی در زمان حیات خان احمد دوم در سال 972ق/1564م کتاب تاریخ جهان آرا را نوشت(همان،ص8-87) یعنی زمانی که هنوز خان احمد دوم مورد خشم شاه طهماسب قرار نگرفته و دستگیر نشده بود.

این تناقض در منابع یعنی شعر انگشتری خان احمد و «ترک طریق زید» که به حساب ابجد 960 می شود سبب تردید در مطالب گذشته و تغییرکیش خان احمد اول می گردد. به نظر می رسد که پاسخ این تناقض این است که ابتدا خان احمد اول به تشیع گروید، اما همة خاندان او به این آیین نگرویدند. در زمان خان احمد دوم بار دیگر تغییر کیش صورت گرفت که با تغییر کیش مردم گیلان همراه بوده است.لازم به یادآوری است که حکومت آل کیا پیش از خان احمد اول نیز غیر مستقیم زمینه پذیرش تشیع را در شمال ایران فراهم کردند به این صورت که با جنگهای گسترده خود با بازماندگان اسماعیلیه در الموت و رودبار منطقه را از وجود اسماعیلیان خالی ساختند. (مرعشی، گیلان، 69-247،173،137،129،66؛ دفتری، ص514).

 

علل تغییر کیش آل کیا

به چه علت آل کیا به امامیه گرویدند؟ عواملی که در این تغییر کیش نقش داشته است. علتی که ابتدا به نظر می رسد، عبارت است از ارتباط سادات کیا با حکومت صفویه. خان احمد اول با شاه اسماعیل و شاه طهماسب روابط دوستانه ای داشت. روابط خان احمد دوم نیز با شاه طهماسب تا پیش از سال 975ق/1567م دوستانه بود اما نکته ای که نیاز به توجه بیشتر دارد این است که پیش از روی کارآمدن صفویه در بسیاری از شهرهای ایران تشیع امامیه رواج پیدا کرده و پیروانی یافته بود که عوامل این موضوع نیاز به پژوهشی جداگانه دارد، اما آنچه مسلم است این تغییر مذهب، تدریجی و در سراسر ایران مطرح بوده است[25].

برخی علت تغییر کیش آل کیا به اثنی عشریه را وجود حکومت عثمانی در همسایگی ایران دانسته اند. از آنجا که آیین زیدی به مذهب تسنن نزدیکتر بود. و نسبت به آن نرمش بیشتری از آیین اثنی اعشری نشان داده است امکان داشت زیدیان در برابر خلافت عثمانی همچون خلافت عباسی نرمش می دادند و با آنها هم پیمان شوند لذا خاندان کیا که به این خطر پی بردند و حکومت خود را در خطر می دیدند از زمان احمد اول به مذهب دوازده امامی درآمدند که «هم رفض کاملتر از زیدیان داشت و هم امامی حاضر که مزاحم شاه و دولت وقت باشد در میانشان نبود». پس این خاندان کیا برای گسترش آیین دوازده امامی در شمال کوشش بسیار کردند(منزوی،ص422).برای اثبات این فرضیه باید روابط آل کیا با عثمانی را مورد توجه قرار داد. تا آنجا که مشخص است احمد دوم که به سختگیری نسبت به زیدیان مشهور است و علمای زیدیه را ملعون و سگ لقب داده و لعنت بر مذهب و تقوای ایشان کرده است(شاه طهماسب صفوی،ص105) و جفاهای او نسبت به زیدیه موجب نامه نگاریها و شفاعت خواهی هایی از طرف علما گردیده است[26]، با عثمانی روابط دوستانه داشته است. در تذکره شاه طهماسب این موضوع به دقت و صراحتی تمام بیان شده حتی در نامه ای که شاه طهماسب به خان احمد نوشته آشکارا وی را ملامت کرده است که چرا عده زیادی از همراهان سلطان بایزید را پناه داده است(شاه طهماسب صفوی،ص355). رابینو هم به این اشاره کرده که به هنگام جنگ میان ترکان عثمانی و ایران خان احمد خان آماده بود که لاهیجان را به ترکان بسپارد و از سلطان ترکان خواست که سپاهیانی از شیروان به لاهیجان که تا پایتخت ایران، قزوین چندان فاصله ای ندارد گسیل نماید. پس از پیمان صلح بین ایران و عثمانی، شاه عباس، خان احمد را به دربار فرا خواند، ولی او از شاه اطاعت نکرد و به دربار نیامد(رابینو،ص135).سرانجام هم در درگیری با شاه عباس به عثمانی پناه برد و در آنجا از دنیا رفت. با توجه به مطالب ذکر شده فرضیه موضعگیری در برابر عثمانی نمی تواند موجب تغییر کیش آل کیا به اثنی عشریه شده باشد.

از آنچه ذکر شد نتیجه می گیریم که آل کیا تا زمان خان احمد اول(د.940ق/1533م) مذهب زیدی داشتند و به این علت مورد پذیرش مردم گیلان بیه پیش (لاهیجان) قرار گرفتند. خان احمد که چندی در دربار شاه اسماعیل صفوی می زیست تحت تاثیر او به اثنی عشریه گروید، ولی پس از به دست گرفتن حکومت مدتی مذهب خود را آشکار نکرد، سپس خان احمد دوم با اظهار به تشیع اثنی عشریه کوشید تا مردم گیلان نیز به این آیین بگروند.

 

منابع

 

آژند، یعقوب، قیام شیعی سربداران، تهران، گستره، 1363.

، قیام مرعشیان، تهران، شکوفه، 1365.

ابن طباطبا،ابراهیم بن ناصر،مهاجران آل ابوطالب،ترجمه محمدرضاعطایی،مشهد،بنیاد پژوهشهای اسلامی،1372.

ابن عنبه،جمال الدین احمد،عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب،قم،انصاریان،1417ق.

خواندمیر،غیاث الدین بن همام الدین الحسینی،تاریخ حبیب السیر،زیر نظر محمد دبیر سیاقی،تهران،خیام،1362،چاپ سوم،جلدچهارم.

دفتری،فرهاد،تاریخ و عقاید اسماعیلیه،ترجمه فریدون بدره ای،تهران،فروزان،1375

رابینو، ﻫ.ل، فرمانروایان گیلان،ترجمه م پ جکتاجی و رضا مدنی،رشت،گیلکان1364.

،ولایت دارالمرز گیلان،ترجمه جعفر خمامی زاده،رشت،طاعتی،1366

زریاب،عباس،«بادوسپانیان»،دانشنامه جهان اسلام.

ستوده،منوچهر،از آستارا تا استرآباد،مجلد دوم شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان بیه پیش،تهران،انجمن آثار ملی،1351.

سجادی،صادق،«خان احمد گیلانی» ،گیلان نامه،جلد دوم مجموعه مقالات گیلان شناسی در زمینه تاریخ،فرهنگ هنر،زبان،ادبیات و مردم شناسی،رشت،طاعتی،1369،صص269-235.

سرور،غلام،تاریخ شاه اسماعیل صفوی،ترجمه محمد باقرآرام و عباسقلی غفاری فرد،تهران:مرکز نشر دانشگاهی،1374.

شاه طهماسب صفوی،مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی،به اهتمام عبدالحسین نوایی،تهران،بنیاد فرهنگ ایران،1350.

شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران،اسلامیه، 1375.

عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، اطلاعات، 1362.

غفاری قزوینی، قاضی احمد، تاریخ جهان آرا، تهران، حافظ، 1343.

فومنی گیلانی، ملا عبدالفتاح، تاریخ گیلان در وقایع سالهای 923-1038هجری قمری، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1349

قربانی، محمد علی صدرالدین، پیشینه تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، با مقدمه قربانی لاهیجی، تهران، سایه، 1375.

قزوینی، رازی، عبدالجلیل، کتاب النقص معروف به بعض مثالب النواصب فی نقص بعض فضایع الروافض،مقدمه و تعلیق جلال الدین حسینی ارموی، بی جا،بی نا، 1371.

کسروی تبریزی،احمد،تاریخ گیلان و دیلمان، تهران، 1319.

کشاورز، کریم، گیلان، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی،1356،چاپ دوم.

گیلانی، ملا شیخعلی، تاریخ مازندران، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1352.

لاهیجی،علی بن شمس الدین حاجی حسین،تاریخ خانی شامل حوادث چهل ساله گیلان از 880 تا 920، تصحیح منوچهر ستوده،تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1352.

مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به اهتمام برنهارد دارن،مقدمه یعقوب آژند،تهران، گستره، 1363.

، تاریخ گیلان و دیلمستان، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران، اطلاعات،1364.

مقدسی معروف بالبشاری، أحسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، مقدمه محمد مخزوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق / 1987م.

منزوی ، علینقی، «خاندان کارکیا در گیلان»، گیلان نامه، جلد دوم مجموعه مقالات

گیلان شناسی، رشت،طاعتی،1369، صص 999-760.

منشی، اسکندربیک، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی،تهران، دنیای کتاب، 1377.

مهدوی سعیدی، محمد، سادات متقدمه گیلان یا بخشی از تاریخ عام گیلان، لاهیجان، بی نا، بی تا.

میرابوالقاسمی، محمدتقی، گیلان از آغاز تا انقلاب مشروطیت، رشت، هدایت، 1369.

، تاریخ و جغرافیای طالقان و سازمان اداری حکومتهای محلی شمال ایران،تهران، شرکت سهامی انتشار، 1348.

، «وقفنامه سوهان»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1354، چاپ دوم،ج 11و12، صص 32-25.

نامه های خان احمد گیلانی،به کوشش فریدون نوزاد، تهران،بنیاد موقوفاتی دکتر محمود افشار، مؤسسه دلارنگ،1373.

نویدی، زین العابدین علی عبدی بیک شیرازی،تکملة الاخبار تاریخ صفویه از آغاز تا 978 هجری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات عبدالحسین نوائی، تهران، نی، 1369.

، دوحه الازهار، فهارس و تعلیقات و تصحیح علی مینایی تبریزی و ابوالفضل رحیموف، مسکو، دانش، 1974.

واله اصفهانی، محمدیوسف، خلد برین، ایران در روزگار صفویان، به کوشش میر هاشم محدث،تهران، بنیاد موقوفاتی دکتر محمود افشار،1372.

یوسفی نیا،علی اصغر، تاریخ تنکابن،تهران،قطره،1370.

- H.L.Rabino,Mazandaran and Astarabad,Karachi,1980.



* تاریخ وصول:13/7/1383 ؛تاریخ تصویب نهایی:25/9/1383

[1] در گذشته سفید رود گیلان را به دو بخش بیه پس و بیه پیش تقسیم می کردند.بیه به زبان گیلکی به معنی رود آمده است. مرکز ساحل راست یا شرقی (بیه پیش)لاهیجان و مرکز ساحل چپ یا غربی (بیه پس) شهر فومن و از زمان صفویه به بعد شهر رشت بوده است.(ر.ک.کشاورز،ص67و78).

[2] ابهر از شهرهای استان زنجان کنونی، و از نواحی کوهستانی می باشد که سادات به آن جا پناه می بردند.

[3] . ابن طباطبا در کتاب مهاجران آل ابوطالب (ص254) آورده است: از افراد وارد به رویان از اولاد علی بن حسین اصغر، ابوالقاسم حسن بن احمد عقیقی فرزند عیسی بن علی بن حسین اصغر می باشد.

[4] فشتام یا فشتم دهی است در شش کیلومتری جنوب رشت و جزو سنگر کوهدمات رشت می باشد.( ر.ک؛ رابینو، فرمانروایان گیلان،ص47).

[5] ملاط در چهار کیلومتری جنوب لنگرود است و زیارتگاهی با بنای قدیمی به نام دوازده تن دارد. این زیارتگاه امروز مورد احترام اهالی است و مقبرة خانوادگی سادات امیر کیایی می باشد(همانجا).

[6] اجداد امیر کیای ملاطی تا امام زین العابدین (ع) عبارتند از امیر کیا پسر حسن کیا پسر سیدعلی پسر سیداحمد پسر سید علی غزنوی پسر محمد پسر ابوزید پسر ابومحمد حسین پسر عیسی کوفی پسر حسین اصغر پسر امام علی بن الحسین زین العابدین(شوشتری،2/37).

[7] در قسمت غربی طبرستان، رویان قرار دارد. نام رویان به تدریج از اواسط قرن 7ق/ 13م جای خود را به واژة جدید رستمدار داد.(زریاب، ص161).امروز دوباره کلمه رویان رایج شده است.

[8] سید رکابزن کیا (حکومت 723-769 ق/1323-1367 م)از سادات حسنی و از اخلاف سید کیا ابوالحسین المؤید بالله پیشوای زیدیان بود که حکومت تنکابن و گرجیان و سخت سر را به عهده داشت.(ر.ک. مهدوی سعیدی، ص 633).

[9] گرمرود سخت سر در رامسر کنونی است که در سال 763ق/ 1360 م مرکز حاکم تنکابن بود ( مرعشی، تاریخ گیلان، ص487 ). بیشتر ساکنان سخت سر سید اند. ر.ک. Rabino,Mazandaran and Astarabad,p 19.

[10] . رانکوه شرقی ترین ناحیه گیلان در ساحل خزر است که از شمال به دریای خزر و از شرق به تنکابن و از جنوب به رودبار حسینعلی خانی و از مغرب به لاهیجان و دیلمان محدود

می شود.(رابینو،ولایات دارالمرزایران گیلان،ص390).

[11] برای اگاهی از چگونگی تصرف این شهرها، (ر.ک همان،صص 69-45).

[12] در این هنگام حکومت گیلان بیه پس با مرکز فومن در دست خاندان اسحاقی بود که از خاندان کهن ایرانی بودند و نسبت خود را به اشکانیان می رساندند.(رابینو،دارالمرز،ص466).

[13] شوشتری در مجالس المؤمنین (ج2،ص371) مرگ سید را به غلط سال 799 نوشته است.

[14] مرعشی دو کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران و کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان را برای میرزا علی کیا نوشت.

[15] برای اگاهی از چگونگی تصرف شهرها،(ر.ک. لاهیجی،صص166-12).

[16] سمام از دهستانهای رودسر می باشد.(ر.ک. کشاورز،گیلان،ص88).

[17] شوشتری به غلط بیست سال ودو ماه نوشته است.ر.ک. مجالس المؤمنین،ج2،ص378.

[18] فومنی کشتار و دسیسه چینی هایی را در سالهای 945و950 به خان احمد نسبت داده است که در این زمان با توجه به تاریخ تولد خان احمد (سال 942) و کودک بودن او نادرست می باشد.(ص31-28).

[19] رابینو در دارالمرز گیلان (ص404) به غلط ملک هزار اسب بن شاهرخ رستمدار نوشته است.

[20] منظور پیروان ناصرالحق هستند.

[21] لاهیجی کتاب خود را به درخواست خان احمد بین سالهای 921و922ق/ 1515و1516م نوشت. مطالب این کتاب دنبالة تاریخ گیلان و دیلمستان مرعشی است و شامل حوادث گیلان میان سالهای 880 تا 920/ 1475 تا 1514 می باشد.

[22] عبدی بیک درباره شاه طهماسب در دوحه الازهار (ص150) سروده است:

چوکردی در جهان صاحب قرانش

بفرما نصرت صاحب زمانش

به عهده این برآور رایت آن

بده در دولت این، دولت آن

[23] در این کتاب مطالب مربوط به خان احمد اول با خان احمد دوم خلط گردیده است(به عنوان نمونه ر.ک. ص4-352).

[24] برای متن این وقفنامه، همچنین ر.ک. میرابوالقاسمی، تاریخ و ...،ص32-25.

[25] از جمله ملک کیومرث بن بیستون (د.857ق/ 1453م) از پادشاهان پادوسبان که مدتی در زندان بود نذر کرد اگر بار دیگر به حکومت برسد در رواج مذهب اثنی اعشری بکوشد. زمانی که او قدرت را دوباره در دست گرفت، مردم رستمدار را که تا آن زمان سنی مذهب بودند به مذهب حق درآورد و در آن دیار تشیع فاش شد.(گیلانی،ص 85).

[26] برای اطلاع ازسختگیری بر زیدیه،ر.ک. همان،ص105-109؛ نامه های خان احمد گیلانی، ص 9-135.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان