ماهان شبکه ایرانیان

دفاع از مهدویت

اعتقاد به ظهور منجی عقیده ای است که کم و بیش در همه ادیان الهی ریشه دارد. در مذهب شیعه، مهدویت ؛ یعنی، اعتقاد به ظهور مهدی(عج) از اساسی ترین اصولی است که بر روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) متکی است

چکیده:

اعتقاد به ظهور منجی عقیده ای است که کم و بیش در همه ادیان الهی ریشه دارد. در مذهب شیعه، مهدویت ؛ یعنی، اعتقاد به ظهور مهدی(عج) از اساسی ترین اصولی است که بر روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) متکی است. در میان جوامع روایی، کافی از مهمترین آثاری است که بسیاری از روایات مهدویت را در خود گردآورده است. درعین حال. برخی خواسته اند با تضعیف این روایات، مهدویت را محصول فشار بر شیعیان یا اختلاط آنها با فارسیان یا اسطوره پردازی آنان جلوه دهند و در این نوشتار که خلاصه ترجمه کتاب دفاع عن الکافی ج 1 تا صفحه 612، تالیف: ثامر هاشم حبیب العمیدی است، سعی شده است پاره ای از شبهات مطرح در زمینه مهدویت و مباحث مربوط، آنچنان که در کتاب کافی گردآمده است، بررسی و به آنها پاسخ داده شود.

 

مقدمه

در میان کتب حدیث کتاب شریف کافی شهرتی فراوان داشته و از زمان نگارش آن تا به حال در میان علما و محدثین دارای جایگاهی والا بوده است. از ویژگیهای ممتاز این کتاب هم عصری مولف با دوران غیبت صغری و بسیاری از یاران ائمه علیهم السلام است، همچنین گستردگی احادیث و حسن ترتیب آن باعث شده که علما در رفع نیازهای خود به آن مراجعه کنند.

 

مولف از اصول اربعمائه و دیگر کتب حدیثی بهره گرفته و کتاب را در سه بخش کلی نظم بخشیده است: اصول ، فروع و روضه.

 

اصول کافی محتوی دقیق ترین مباحث عقیدتی است که دلیل اهتمام بیشتر به کافی همین بخش است. فروع شامل احکام فرعیه، و روضه دربردارنده انواع احادیث (تفسیر، قصص انبیا، خطب و مواعظ و ...) است.

 

توجه به کافی به قدری بوده که نسخه های خطی آن به عدد 1600 می رسد. البته با همه مدح و ثنایی که برای کافی شده ، هیچ کس مدعی قطعی الصدور بودن روایات آن نیست.

 

باید توجه داشت که احادیث کافی، به اصطلاح قدما صحیح است به این معنی که ایشان حدیث را با قرائن موجود در نظر می گرفتند و حکم به صحت آن می نمودند نه در اصطلاح متاخران که حدیث متصل السند به نقل از راوی عادل امامی مذهب را صحیح می دانند. پس در اسانید این روایات بسیاری از غیر امامیان وجود دارند، چون ملاک، وثاقت راوی است و مذهب مخل وثاقت نیست. همچنین برخی احادیث کافی به غیر معصومان ختم شده یا گاهی در اسناد آن تابعان دیده می شوند.

 

شیخ ابوجعفر محمدبن یعقوب بن اسحاق ملقب به کلینی رازی، مولف کافی در نیمه دوم قرن سوم هجری در کلین، یکی از روستاهای ری به دنیا آمد. وی برای فراگیری علوم به بیشتر حوزه های علمی زمان خود سفر کرد. قبل از ورود و اقامت در بغداد، شهرت او وارد آنجا شده بود.

 

کلینی را از مجددین مذهب در راس سده سوم خوانده اند و علمای شیعه و اهل سنت به اتفاق وی را توثیق کرده اند. وی علاوه بر حدیث، در تاریخ، ادبیات، رجال و دیگر علوم اسلامی هم استاد فن بوده است.

 

جستارهای مقدماتی پیرامون امامت و خلافت

امامت از امّ ( قصد) مشتق شده و به کسی گفته می شود که به او اقتدا می کنند، چه بر راه راست باشد یا ناراست. جمع امام ائمه است و در قرآن به معانی روسای کفر، راه روشن و کتاب آسمانی یا دین به کار رفته است.

امام در اصطلاح، ریاست عامه در امور دینی و دنیوی است که به صورت نیابی از پیامبر(ص) به یکی از افراد واگذار می شود و به آن امامت کبری گفته می شود، در برابر امامت صغری که امامت در نماز است.

 

خلافت و خلیفه در لغت و اصطلاح خلافت در اصل از (خلف) و به معنی جایگزین به جای فردی است. خلیفه فردی است که به جای فرد قبل از خود به دلیل غیبت یا ناتوانی یا مرگ او و یا برتری نایب گمارده می شود[1] جمع آن خلائف و خلفاست. در مفهوم اسلامی خلافت عبارت است از: امارت برگروهی از مردم و حکم به شریعت الهی.

 

خلافت در این مفهوم امتداد نبوت است، پس خلیفه باید برترین و عالم ترین و با درایت ترین مردم زمان خود باشد و از هوای مردم پیروی نکند.

 

باید توجه داشت که شرع مقدس که از کوچکترین مسائل فروگذار نکرده، قطعا این مساله بسیار مهم و اساسی را رها نکرده است.،

 

وجوب نصب امام

در مورد نصب امام چند دیدگاه مطرح است. تنها خوارج نیازی به امام نمی بینند و دیگران اختلاف در جهت و روش نصب امام دارند. اهل سنت معتقدند برخداوند واجب نیست که امام را جایگزین کند بلکه بر مردم واجب است که امام را انتخاب کنند، و این وجوب طبق رای اکثر اهل سنت و معتزله سمعی است.

 

اما شیعیان نصب امام را عقلا بر خدای متعال واجب می دانند، البته نه به معنای وجوب تکلیفی برخداوند.، بلکه به دلیل لزوم نصب امام.

 

ادله نصب امام

از نظر شیعه نصب امام به چند دلیل بر خداوند واجب است، که دو دلیل عمده آن را بررسی می کنیم:

 

1 قاعده لطف:

امامت لطفی است از جانب خدای متعال، چون با وجود امام اختلافات حل می شود، حق ضعیف از قوی گرفته می شود و جاهل و ناآگاه بیدار می شود. و بدون امام شرع مقدس و احکام دینی و ارکان اسلام مثل جهاد، قضا، و ... باطل می گردد، و خداوند بر طبق قاعده اصلح بهترین آنها را برای اداره امور دنیوی و اخروی آنها نصب می کند.

 

2 نیاز به بعثت انبیاء به دلیل قبح عقاب بدون بیان:

 

این قاعده در اوصیای انبیاء نیز جاریست، چون دلیل احتیاج به امام همان دلیل نیاز به پیامبر است و به زمان خاصی محدود نمی شود، همچنین کتب و شرایع آسمانی نیاز به قیم دارد و در شریعت اسلام نیز بدون قیم، به دلیل وجود احکام محکم و متشابه، مجمل و مبین، عام و خاص و ... در قرآن هر فرقه ای در تایید مذهب خود به کتاب الهی استناد می ورزد، و این قیم و امام است که رای درست را بیان می کند.

 

وجوب شرط عصمت در امام

مهمترین شرط اختلافی در امام که مورد نقد بسیاری از مخالفین مذهب شیعه قرار گرفته است، عصمت می باشد و بویژه کتاب کافی در این زمینه بیشترین نقد را پذیرفته است.

 

معنای عصمت و پیشینه آن عصمت به معنای بازداشتن و حفظ کردن است. در اصطلاح عصمت لطفی است پنهانی که خداوند به بنده خود مرحمت فرموده و بواسطه ی این لطف، انگیزه ای برای ترک طاعت و انجام گناه ندارد با وجودی که قدرت بر آن دارد. و یا کیفیتی نفسانی است که معصوم را به ملازمت تقوی و دوری از گناه با وجود قدرت بر آن بر می انگیزد.[2]

 

اصطلاح عصمت از همان صدر اسلام در کلام پیامبر (ص) و ائمه (ع) وجود داشته است، چنانچه از پیامبر اکرم نقل است: کهانا و علی و الحسن و الحسین و تسعه من ولد الحسین مطهرون معصومون[3]

 

باید توجه داشت که معصوم در گناه مجبور نیست، چون در این صورت استحقاق ثواب نخواهد داشت، بلکه وی این مقام را به سبب عقل کامل و علم فراوان و تفکر و اطاعت مداوم به دست آورده است. زیرا ارتکاب گناه به دو دلیل است: عدم آگاهی برزشتی عمل یا مغلوب بودن عقل در مواجهه با شهوات، که معصوم از هر دو مورد برکنار است. همچنین از خطا به دور است، چون در دل واقعیات زندگی می کند و امکان خطا برای او نیست.

 

ادله عقلی عصمت

1 ممکنات دروجود و عدم به علتی از غیر جنس خود احتیاج دارند، از سوی دیگر بشر ممکن الخطاست و رفع خطا فقط با رجوع به معصوم کسی که از خطا مبراست امکان پذیر است و اگر مرجع را معصوم ندانیم به تسلسل یا دور می رسیم که باطل است.

 

2 دلیل احتیاج به عصمت درامام، جواز خطا در مردم است، چون اگر امام معصوم نباشد با مردم در امکان خطا همانند است. پس خود به امامی که خطا نکند احتیاج دارد که اگر این امام معصوم باشد خود اوست و در غیر این صورت به تسلسل می انجامد، و یا این امام از مردم است در حالیکه مردم خود به معصوم نیاز دارند، و این دور است.

 

3 خود مفهوم امام متضمن عصمت است، چون امام کسی است که به او ائتمام می شود، پس اگر گناه برای او جایز باشد دو حالت پیش می آید یا با وجود گناه به او اقتدا می شود یا نمی شود. در فرض اول خداوند امر به گناه کرده است، به سبب آیه : یا ایهاالذین آمنوا اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم، (نساء/59)و در فرض دوم امام از امامت خود خارج است. بنابراین برای رفع تناقض بین ائتمام به امام و وجوب امر و نهی باید وجود معنای عصمت در واژه امام را بپذیریم.

 

ادله نقلی عصمت

آیه اول: فرمایش خدای متعال به ابراهیم (ع):

 

قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین (بقره/124)

 

منظور از عهد الهی در آیه، امامت است و چون درآیه فرموده است: عهد من به ظالمین نمی رسد، امام باید معصوم از قبائح باشد. و منظور از ظالمین در آیه کسانی هستند که ابتدا ظالم بوده اند ولی هدایت شده و بر ایمان مرده اند، چون قبیح است حضرت ابراهیم ازخداوند امامت مشرک یا مرتد را بخواهد. پس نفی از ظلم مربوط به کسانی است که از آغاز تا پایان زندگی ظلمی نکرده و لحظه ای شرک نورزیده اند.

 

آیه دوم : سخن خدای تعالی درباره حضرت یوسف(ع):

 

ولقد همت به وهم بها لولا ان رای برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصین ( یوسف / 24)

 

بازداشتن بدی و زشتی از کسی که خود را برای خدا خالص چیزی جز عصمت نیست، اما آیه اختصاص به یوسف (ع) ندارد، چون اعتبار به عموم لفظ است نه خصوص سبب، و از طرفی اهل بیت(ع) در بالاترین مراتب اخلاص هستند. بنابراین بدی و ناپاکی از آنها به دور است.

 

آیه سوم: آیه تطهیر:

 

انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (احزاب / 33)

 

اراده طهارت در این آیه با اراده آن برای عموم مردم به دلیل وجود حصر درآیه تفاوت دارد. رجس و طهارت استعاره از گناه و عصمت است، یعنی خداوند به اراده تکوینی خواسته که اهل بیت(ع) را از همه گناهان معصوم نگه دارد. اهل بیت هم طبق روایات فراوان از پیامبر اکرم(ص) عبارتند از: پیامبر(ص)، امام علی (ع)، حضرت فاطمه الزهرا(س) و فرزندان آنها امام حسن(ع) و امام حسین (ع) و نه امام از نسل امام حسین (ع)[4].

 

بررسی ادعای نزول آیه تطهیر درباره زنان پیامبر(ص)

از تلاشهایی که برای کاستن شأن ائمه (ع) شده است، ادعای نزول آیه تطهیر در شأن زنان پیامبر اکرم است. عکرمه این قول را به ابن عباس نسبت داده[5] و مشابه آن از مقاتل بن سلیمان هم نقل شده است. اما عکرمه از خوارج بوده و بسیاری از رجال شناسان و محدثان اهل سنت وی را تضعیف نموده اند حال مقاتل نیز بدتر از عکرمه است، چون بسیاری او را به کذب و متروک الحدیث بودن متهم کرده اند. البته نظیر این سخن به سعید بن جبیر، و کلبی هم نسبت داده شده که به چند دلیل مردود است:

 

1. قول اکثر مفسرین که آیه در مورد علی،حسن،حسین و فاطمه (ع) نازل شده است.

 

2. روایت نبوی از این آیه که توسط بیش از پنجاه صحابی نقل شده و شبیه حدیث کساست.

 

3. عدم ادعای زنان پیامبر در مورد نزول آیه در شأن آنان.

 

4. نزول آیاتی در مورد زنان پیامبر(ص) که حاکی از عدم شمول آنها در آیه تطهیر است(تحریم /4 ؛ احزاب /30)

 

تعیین امام با نص است یا اختیار؟

ملاک امامت بر اساس نص است نه اختیار مردم، همانطور که برخی از علمای اهل سنت هم به آن اذعان دارند. اما باید به دو نکته توجه داشت:

 

1 صحبت از نقاط ضعف در انتخاب خلفای چهارگانه پیامبر، به این معنا نیست که اگر در نظام های دموکراسی این ضعف جبران شد انتخاب امام به مردم واگذار شود و راه نص تغییر کند.

 

2 امامت در امتداد نبوت است و همانطور که انتخاب پیامبر به مردم واگذار نشده ، امام نیز از طرف مردم برگزیده نمی شود، زیرا امام نیز خبر از اخبار آسمانی و باطن می دهد و انتخاب چنین فردی در قدرت بشر نیست و تنها در علم الهی نهفته است.

 

شبهه بر اعتقادات اساسی مذهب شیعه

بسیاری ازاهل سنت چون دکترمحمدالبنداری معتقدندکه امامیه برچنددسته احادیث متکی است:

 

1 تاویل احادیث صحیحی چون حدیث غدیر و منزلت بر وفق مراد خود.

 

2 احادیث جعلی مثل حدیث مدینه العلم و حدیث وصایت

 

3 احادیثی در کافی که با عنوان مابنی علیه الاسلام ممتاز شده است.[6]

 

پاسخ اجمالی شبهه

1 برداشت امامیه از این احادیث مخالف فهم صحابه نیست، بلکه این فهم موافق عرف و لغت و شرع است.

 

2 احادیث مدینه و وصایت نه تنها جعلی نیست، بلکه بسیاری از علمای تسنن آنها را تایید کرده خود ناقل این احادیث هستند.

3 احادیثی در کافی از قبیل بنی الاسلام علی خمسه اشیاء: علی الصلاه والزکوه والحج والصوم والولایه ... والولایه افضل یا ان الله عزوجل فرض علی خلقه خمساً فرخص فی اربع ولم یرخص فی واحده[7]

 

که مورد اشکالهایی از قبیل : تعارض با شهادتین و عدم درستی ترخیص در نماز و روزه و ... و برتری دادن ولایت بر شهادتین قرار گرفته است اما این اشکالات از چند جهت مردود است:

 

الف این روایات با روایاتی که در آن از شهادتین نام رفته معارض نیست، چون شهادتین اساس و عنوان اسلام است و روایات بسیاری در خود کتاب کافی به آن اشاره دارد.[8]

 

ب ولایت بر شهادتین برتری داده نشده، زیرا اساساً شهادتین در این روایت ذکر نشده است.

 

ج ترخیص در این روایات به معنی ترخیص برای همه مکلفین نیست، بلکه فقط برای معذورات است، مثل عدم وجوب حج برای کسی که استطاعت ندارد.

 

د در مورد ولایت و شناخت آن معذور نیست، همانطور که در روایت آمده:من مات و من لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه [9]

 

ادله نص و تعیین در امامت

الف ادله عقلی

1 عادت هر رئیس و حاکمی این است که هنگام سفر یا غیبت جایگزینی برای خود تعیین می کند و این قاعده ای عاقلانه است. سیره ی پیامبر اکرم (ص) نیز چنین بوده که هنگام سفر از مدینه یا غیبت جایگزین می گذاشت، پس چگونه به هنگام وفات جامعه را بدون جایگزین رها کرد؟ در حالیکه ایشان خاتم النبیین بوده و تکلیف مردم با وفات حضرت تمام نشده و تا قیامت باقیست؟!

اما کسانی که تعیین جانشین را به اهل حل و عقد واگذار کرده اند به خطا رفته اند، زیرا با توجه به علم پیامبر(ص) به جدایی و اختلاف میان اصحاب و امت، تفویض امر به آنها محال است و اگر بگوییم ایشان علم به اختلاف امت نداشته اند، به نقضی بزرگ قائل شده ایم.[10]

 

2 عقل سلیم محال می داند که خداوند متعال و پیامبرش با توجه به نبوت عام و شریعت دائمی حضرت امت را به حال خود رها کند، چگونه پیامبری در نهایت مهربانی و دلسوزی به امت، کتابی را در نهایت اجمال و وجوه فراوان در میان مردم رها کند و احادیث صحیح و جعلی و ضعیف را بدون تعیین قیم ترک کند و جامعه را با مشکلات تنها گذارد؟![11]

 

ب ادله نقلی

قرآن

1 آیه واختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقاتنا فلما اخذتهم الرجفه قال رب لوشئت اهلکتم من قبل و ایّای... (الاعراف/155) هفتاد نفری که موسی (ع) پیامبر خدا برگزید، همه گمراه شدند و تقاضای دیدن خدا را کردند. پس اگر انتخاب پیامبر الهی صحیح نباشد، چگونه اختیار امر امت به مردم عادی واگذار گردد؟

 

2 آیه انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنو والذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون (المائده/55) که طبق روایات فراوان درباره امیرالمومنین علی(ع) نازل شد.[12] اما باید در جواب برخی اعتراضات به چند نکته توجه داشت:

 

الف الذین صیغه جمعی است که مراد از آن فرد است. و این برداشت نمونه هایی دیگردرقرآن دارد.

 

ب جمله وهم راکعون حال از ضمیر فاعلی یوتون است.

 

ج لفظ ولی طبق شواهد قرآنی ، روایی و لغوی به معنای اولی به تصرف است.

 

روایات

الف حدیث متواتر غدیر

پیامبر اسلام(ص) در حجه الوداع پس از نزول آیهیا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ... (المائده/67) مردم را جمع کردند و فرمودند من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه این جریان به طرق متعددی نقل شده است و متواتر است و حدود 30 کتاب ویژه آن نوشته شده است.[13]

 

همچنین سبب نزول آیه اکمال الیوم اکملت لکم دینکم ... (المائده/3) این روایت بوده است، چون با امر ولایت علی (ع) دین کامل شد.

 

نظرات مخالفین حدیث غدیر

الف عده ای در تواتر یا دلالت حدیث مناقشه کرده اند. افرادی چون ابوزهره، دکتر احمد جلی و شیخ نعمانی، ولی را به معنی یاور یا دوست و محب دانسته اند و ریاست و تصرف حضرت علی (ع) را منکر شده اند.[14]

 

ب عده ای چون ابن تیمیه و دکتر احمد شبلی در صحت حدیث غدیر مناقشه کرده اند.[15]

 

بررسی نظرات مخالفین

الف تواتر حدیث غدیر: این حدیث در میان اهل سنت به 790 (هفتصد و نود) طریق نقل شده است و طبق تعریف حدیث متواتر: حدیثی که روات آن به تعدادی برسند که توافق آنها بر کذب عادتاً محال باشد این حدیث قطعا متواتر است. و هیچ حدیثی به جز احادیث ظهور مهدی(ع) به این تعداد راوی نمی رسد. طبق شمارش علامه امینی در الغدیر این حدیث را 130 صحابی و 84 تابعی روایت کرده اند و بسیاری از علمای اهل سنت به صحت آن اعتراف کرده اند.[16]

 

در ضمن اشاره صحابه به رفع ید و نمایان شدن زیر بغل علی (ع) در روز غدیر ثابت کننده استناد این روایت به حس و مشاهده است نه اینکه صرفاً عقلی و غیر حسی باشد.

ب دلالت حدیث غدیر: دیدیم که مخالفان صرفا لفظ مولی را در حدیث غدیر به معنای یاور یا دوست می دانند، اما دلایلی که دال به معنی اولی به تصرف و امر است:

 

1 قرآن کریم مأواکم النار هی مولاکم (حدید/15)یعنی آتش برای شما بهتر و اولی است

 

2 حدیث نبویایما امرأه نکحت بغیر اذن مولاها نکاحها باطلکه به معنای صاحب اختیار است.

 

3 عطف جمله من کنت مولاه فعلی مولاه به الست اولی بکم من انفسکم چون عطف جمله محتمل بر مصرحه، نشان دهنده معنای اول در جمله دوم است.

 

4 جمع کردن مردم در هوای گرم روز غدیر نشان دهنده اهمیت پیام رسول الله(ص) است و اینکه حضرت اهل بیت (ع) را مقارن قرآن دانسته انی تارک فیکم الثقلین نیز موید مطلب است.

 

5 احتجاج علی(ع) و اهل بیت (ع) به این حدیث در برابر مخالفان.

 

6 فهم شاعران صحابه و تابعین بعد از آنها از حدیث، به معنای اولی به تصرف بوده است.

 

2 حدیث ثقلین

عن زید بن ارقم و زید بن ثابت عن النبی (ص) قال: یا ایهاالناس انی ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا: کتاب الله و عترتی اهل بیتی

 

این حدیث به لفظ و عترتی در حد تواتر از اهل سنت نقل شده است، تا جایی که طرق آن به صحابه به بیش از صد طریق می رسد، اما با این حال ابوزهره غیرمنصفانه به کلینی در مورد این حدیث تاخته است.[17]

 

دلالت حدیث: با توجه به اینکه تمسک به قرآن و هادی و امیر قراردادن آن در هر امری واجب است و اینکه پیامبر اکرم (ص) بر تمسک به قرآن و عترت با همدیگر امر فرموده است، پس پیروی از اهل بیت (ع) و امیر قراردادن آنها بر هر مسلمانی واجب است و مخالفت با آن دو ضلالت و گمراهی است.

 

3 حدیث منزلت

رسول خدا(ص) هنگامی که حضرت علی (ع) را به عنوان جانشین خویش در مدینه در غزوه تبوک می گماردند فرمود::انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و این حدیث از احادیث صحیح و مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است.[18]

دلالت حدیث: از پیامبر اکرم به قطع رسیده است که فرمودند: اللهم فا شرح لی صدری و یسرلی امری و اجعل لی وزیرا من اهلی علیا اشدد به ازری[19] و این دعا تصریح دارد که حضرت درخواست جانشین فرموده اند.

 

علاوه بر آنکه وظیفه ای که حضرت موسی (ع) به هارون واگذار کرد خلافت در قومش بود وقال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی ... (اعراف/142)

 

4 حدیث دار

در روز عشیره الا قربین که پیامبر (ص) خویشان خود را به اسلام فراخواند و تقاضای یاری کرد، کسی جز علی دعوت حضرت را اجابت نکرد و همانجا بود که در شأن علی (ع) فرمود: هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم ...[20]

 

البته برخی گفته اند: منظور از آن وصایت در اهل بیت پیامبر(ص) و ادای دیون اوست، چون در آن زمان پیامبر اکرم (ص) در هراس بوده و نیاز به وصی داشته است ، اما وصی خاص نه وصی عام.

 

اما این سخن گزاف است ، چگونه پیامبر(ص) از مشرکین در هراس بوده ، حال آنکه بر فراز کوههای مکه آشکارا فریاد توحید سر می داده است؟

 

برخی شبهات و خرافات پیرامون ظهور حضرت مهدی (ع)

فصل اول: بررسی اندیشه اعتقاد به حضرت مهدی (ع)

روایات مربوط به حضرت مهدی (ع) در کتاب شریف کافی مورد بیشترین تعرضات قرار گرفته است و راویان و محدثان بزرگ شیعه به وضع و ترویج آن متهم شده اند.

 

مستشرقین و اعتقاد به مهدی (ع):

در مطالعات مستشرقین تفکر اعتقاد به مهدی به عوامل گوناگونی نسبت داده شده و سپس این تفکر از بنیان مردود، و حتی یک اسطوره دانسته شده است. برای مثال فلوتن این عقیده را به دلیل علاقه شرق به روشنایی و نابودی ظلم و جهل در آینده می داند و سبب آنرا فشار برشیعه ذکر می کند.[21] دونالدسن می گوید: به احتمال قوی خفقانی که در زمان امویان بر دولت اسلامی وارد شده و مانع عدل و برابری شد، از عوامل پیدایش این تفکر است.[22]

 

اقتداء به مستشرقین و تقلید از آنها

متاسفانه برخی از مسلمین هم تحت تاثیر مستشرقین قرار گرفته در مورد تفکر اعتقاد به مهدی (ع) نظراتی مانند آنان دارند. شیخ احمد ابوزهره استادالازهر این تفکر را به دلیل آن می داند که مذهب شیعه آمیخته به افکار فارسی و گرایشهای فلسفی است و چون فارسیان عقیده به وراثت داشتند و یا حتی گرایش به یهودیان درآنها موجود بود این عقیده را پدید آورده اند.[23] دکتر احمد امین آرزوی شیعه برای قدرت و رهایی، خصوصا پس از شهادت ائمه (ع) و فشار امویان و عباسیان را دلیل این امر عنوان کرده است.[24]

 

به صورت کلی نظرات مستشرقین و مقلدان آنها بر حول دو محور است:

 

1 اساس عقیده به حضرت مهدی (ع) از یهود یا نصاری یا هردو است.

 

2 اسباب به وجود آمدن آن عواملی چون جهل مسلمانان، ارتباط با دیگر ادیان، فشار سیاسی و فقدان عدالت اجتماعی است.

 

نقد و برسی نظرات مستشرقان و مقلدان آنان:

اولا باید اذعان کرد که اعتقاد به ظهور منجی در آخرالزمان یک اعتقاد جهانی است و همه ادیان و بیشتر ملتها به آن پایبندند.

 

ثانیا این اعتقاد از ابتکارات شیعه نیست، بلکه همه مسلمانان بر ظهور حضرت مهدی (ع) اجماع دارند، اختلاف در مصداق است نه اصل ظهور. حتی منکران این عقیده همچون ابن خلدون و احمد امین هم به اجماع مسلمانان بر این امر اعتراف دارند. تنها تفاوت دو فرقه این است که اهل سنت معتقدند مهدی (ع) هنوز متولد نشده د رحالیکه شیعه وی را فرزند حسن بن محمد العسکری(ع) می دانند. پس اعتقاد به ظهور مهدی(ع) از مروجات شیعه نیست، بلکه همه مسلمانان به آن اعتقاد دارند و در غیر اینصورت دیگر مسلمانان آن را انکار می کردند.

افسانه ابن سبا و تاثیرپذیی تشیع از یهود:

گفته شده که عقیده ظهور مهدی(ع) را ابن سبا وارد شیعه کرده و اهل سنت هم از شیعه تاثیر پذیرفته اند.

 

در جواب باید دانست که علامه عسکری در کتابعبدالله بن سب با دلایل قوی وجود چنین فردی را رد کرده است و اگر هم وجود چنین فردی را بپذیریم ، نقش پیامبری به او داده ایم که فکری جدید وارد اسلام کرده است؟!

 

اما تهمتی که شعبی مصاحب عبدالملک بن مروان به تشیع وارد کرده است از این هم پوچ تر است. وی گمان کرده است که اصل تشیع از یهود است، در حالیکه اساسا اثری از روایات عبدالله بن سبا در احادیث شیعه نیست.

 

امامت و تشیع فارسی :

ادعا شده که اصل مذهب تشیع از فارس هاست، زیرا فارسیان به پادشاهی و وراثت اعتقاد داشته و انتخاب را نمی شناخته اند و این چنین احمد امین علاقه فارس ها به علی(ع) را به سبب ازدواج فرزندش حسین (ع) با دختر یزدگرد ساسانی می داند. [25]

 

بررسی این نظر:

اساسا اگر چنین است که تشیع به دلیل پیوند ائمه (ع) با ایرانیان به وجود آمده ایرانیان باید به تسنن می گراییدند، چون محمدبن ابی بکر و عبدالله بن عمر هم با دختران یزدگرد ازدواج کردند، همچنین بسیاری از خلفای اهل سنت مادران غیر عرب دارند از جمله : یزیدبن ولید، منصور عباسی، هارون ، معتصم و ....[26]

 

علاوه بر آن بزرگان اهل سنت اغلب ایرانی بوده اند، مثل روسای مذاهب اربعه جز احمد بن حنبل مولفان کتب اصلی حدیث و ...، اما اساسا بذر تشیع را خود رسول الله (ص) پاشید و اولین شیعیان علی (ع) سلمان و ابوذر و مقداد بودند، همانطور که احمد امین نیز اذعان کرده است.

 

در ضمن پیدایش شیعه محصول فشارهای سیاسی و بی عدالتی نیست، بلکه شیعه طبق آیات و روایات وجود حجت الهی را لازم می داند.

فصل دوم: احتجاجات منکرین احادیث مهدی (ع)

احتجاج اول : تضعیف احادیث مهدی (ع) توسط ابن خلدون

تضعیف احادیث مهدی(ع) توسط ابن خلدون از احتجاجات مهم در این زمینه است که دیگران نیز از وی تبعیت کرده اند، و به رد این نظریه و گفته های دیگر علما در صحت احادیث توجه نکرده اند، علاوه بر آن چنین تضعیفاتی طبق اعتراف اهل علم درایه، معتبر نیست و موجب تضعیف روایات آن نمی گردد. برای بررسی بهتر به نقل نظرات ابن خلدون و سپس نقد آن می پردازیم:

 

وی می گوید:در طول اعصار، در میان عموم مسلمانان چنین شهرت دارد که در آخرالزمان مردی از اهل بیت ظهور کرده و عدل را برپا می کند و مهدی نام دارد ... و در این مورد به احادیثی که بزرگان حدیث آورده اند استناد می کنند، این احادیث را نقل و انکار و طعن علما را بررسی می کنیم. ولی باید توجه داشت که جرح بر تعدیل مقدم است. پس اگر در برخی رجال سند طعنی به واسطه غفلت، ضعف یا سوء حفظ و ... وارد شد ،به صحت حدیث ضربه وارد می کند.[27]

 

نقد و بررسی سخن ابن خلدون

اولا جمله درمیان مسلمانان چنین شهرت دارد خود اعترافی است بر صحت برخی احادیث زیرا رب مشهور لا اصل له البته بهتر بود می گفت: متواتر و مشهور میان مسلمانان ... تا فرق مشهور در میان مردم و اهل حدیث مشخص گردد. ثانیا انکار علما به اصل اعتقاد به ظهور مهدی (ع) نیست، بلکه در صحت برخی روایات است. ثالثا صحابه و همچنین علمای حدیثی که وی ذکر کرده در این مورد بسیار بیشترند. در ضمن در مورد تقدم جرح بر تعدیل میان علما اختلاف است.

 

بررسی تضعیفات ابن خلدون

1 برخی احادیث را به دلیل وجود یکی از راویان شیعه در اسناد آن تضعیف کرده است مثلا روایتی را به دلیل وجود فطربن خلیفه تضعیف کرده ، در حالیکه بزرگان جرح و تعدیل در اهل سنت وی را تعدیل کرده اند و به جرح ابن خلدون که رجالی نیست نمی شود.[28] همچنین حدیث رایات را به دلیل وجود یزید بن ابی زیاد از بزرگان شیعه نمی پذیرد،[29] در حالیکه ابن داود می گوید:کسی را نمی شناسم که حدیث او را ترک کند در جایی حدیث المهدی منی اجلی الجبهه. اقنی الانف ... را به سبب وجود عمران القطان تضعیف می کند، با اینکه وی از رجال بخاری است و حاکم به شرط مسلم حدیث را صحیح می داند و از احادیث مشهوری است که از 44 مصدر اهل سنت و 15 مصدر شیعه نقل شده است.[30]

 

2 احادیثی که ابن خلدون به صحت اسناد آن اذعان کرده ولی بازهم حکم به ضعف آنها نموده است:

 

حدیث یخرج من اهل بیتی رجل یملا الارض قسطا و عدلا ... که حاکم آنرا به شرط شیخین صحیح دانسته و از چهار طریق نقل کرده است. ابن خلدون نیز خود برخی طرق را صحیح دانسته ولی به دلیل آنکه ذهبی آن را مجهول می داند، حکم به ضعف آن داده است.[31] همچنین روایت لا تقوم الساعه حتی تملا الارض فی جولا و ظلما ثم یخرج من اهل بیتی رجل ... را صحیح دانسته ولی اظهار می کند: در این حدیث به مهدی اشاره نشده است،[32] در حالیکه عبارترجل من اهل بیتی تصریح به مهدی(ع) دارد.

 

نتیجه بحث از تضعیفات ابن خلدون

در کتاب معجم احادیث المهدی (ع) 1941 حدیث درباره امام زمان (ع) آمده است، در حالیکه ابن خلدون فقط 23 حدیث را بررسی کرده و خود به صحت 4 حدیث از میان آنها اعتراف کرده است. پس چگونه استاد سائح مغربی می گوید: ابن خلدون احادیث مهدی (ع) را کاملا بررسی و یک به یک تضعیف کرده است؟ حتی اگر فرض کنیم، وی تمام احایث را بررسی و با همین نسبت (1914) احادیث را تصحیح و رد می کرد، بازهم 338 حدیث صحیح باقی می ماند که برای تواتر کفایت می کند.

احتجاج دوم : عدم ذکر احادیث مهدی (ع) در صحیحین

دومین استدلالی که پیروان ابن خلدون در انکار صحت احادیث مهدی(ع) آورده اند، این است که این احادیث در صحیحین نیامده است. حتی احمد امین به این اعتبار، چنین احادیثی را وضع شده توسط دو فرقه سنی و شیعه می داند. پس حتی اگر این احادیث به تواتر هم برسد، ارزشی ندارد و نمی تواند جزء عقاید اهل سنت باشد.

 

نقد و بررسی:

اولا متذکر می شویم که تعریف خبر متواتر هیچ ارتباطی با ذکر حدیث در صحیحین ندارد و عدم ذکر حدیث در آنها زیانی به تواتر آن وارد نمی کند. ثانیا ادعای عدم وجود احادیث مهدی(ع) در صحیحین به دلیل عدم علم و احاطه بر این کتب است زیرا عدم وجود لفظ مهدی (ع) در صحیحین دلیل بر آن نیست که صاحبان این کتب، حدیثی در مورد مهدی آخرالزمان ذکر نکرده اند، احادیثی آورده اند که پیوندهای محکم با مهدی (ع) دارد حتی قسمتهایی از احادیث مهدی (ع) وجود دارد که شارحان این کتب به ارتباط این موارد با احادیث مهدی (ع) اشاره کرده اند مثلا احادیثی که از خلیفه عادل بدون تصریح به لفظ مهدی سخن گفته اند و محدثین تصریح کرده اند که خلیفه عادل همان مهدی است.[33]

 

حتی حدیث المهدی حق من ولد فاطمه[34] که امروزه در صحیحین وجود ندارد، اما چهار نفر از بزرگان اهل سنت (هیتمی متقی هندی محمدبن علی الصبان و حسن العدوی) اذعان کرده اند که این حدیث در صحیح مسلم بوده و امروزه از این کتاب حذف شده است.

 

2 احادیث خروج دجال در صحیحین: این احادیث که از طرق مختلف نقل شده با ظهور مهدی (ع) ارتباط دارد، همانطور که عالمان اهل سنت چون ابن حجر عسقلانی، هیتمی و محمدبن علی الصبان به این نکته توجه داده اند.[35]

3 احادیث نزول عیسی (ع) همراه با وجود امام که در صحیحین نقل شده است مثلا در صحیح بخاری آمده است این حدیث نقل شده:

 

(کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم)[36] که امام اشاره به مهدی(ع) دارد و علمای اهل سنت به این امر نماز خواندن عیسی (ع) پشت سر مهدی(ع) اذعان کرده اند و در سنن اربعه و کتب دیگر هم احادیثی در این زمینه وارد شده است.[37] همچنین امام در پنج شرح مهم صحیح بخاری (فتح الباری ارشاد الساری عمده القاری فیض الباری و البدرالساری) به مهدی (ع) تعبیر شده است.[38]

 

4 احادیثی در صحیح مسلم درباره کسی که مال را بدون شمارش تقسیم می کند(بذل می کند):

 

این احادیث از چند طریق نقل شده است و از آن جمله است حدیث: (یکون فی اخر امتی خلیفه یحثی المال حثیا لا یعده عددا)[39] و منظور از خلیفه طبق احادیث دیگری از کتب اهل سنت (الحاوی و ...) مهدی (ع) است.[40]

 

5 احادیث خسف البیداء در صحیح مسلم: فرورفتن (قسمتی از ) زمین از نشانه های ظهور مهدی(ع) است، که در احادیثی به این امر اشاره شده است. از جمله در الحاوی آمده: (یخرج المهدی بعدالخسف فی ثلاثمئه و اربعه عشر رجلا عدداهل البدر)[41]

 

احتجاج سوم :اختلاف و تعارض در احادیث مهدی (ع)

گفته اند احادیث وارده در مورد مهدی (ع) مختلف بوده و با یکدیگر در تعارض است، پس همه رد می شوند، زیرا صدور سخنان متعارض از پیامبر(ص) ممکن نیست، بنابراین ادعای تواتر هم صحت ندارد.

مثلا استاد سائح مغربی می گوید: بعضی از این احادیث بیان می دارد که مهدی (ع) هاشمی است، برخی دیگر از اهل بیت است دسته سوم از بنی عباس و دسته چهارم از پسران فاطمه و از ولد حسین و گاهی از ولد حسن با این وجود پس تواتر معنایی ندارد.[42]

 

نقد و بررسی:

1 اختلاف اجزاء و تفاصیل یک قضیه، دلالت بر عدم درستی اصل قضیه ندارد ، زیرا هر قضیه دو بعد دارد: یکی لب و اصل آن و دیگری فروع و تفاصیل آن؛ و با اثبات اصل، یکی بودن فروع لازم نمی آید. مثل درختی که اصل آن در دل خاک ریشه دوانده اما برخی از ریشه های نازک که به خاک خوب راه نیافته زرد و نابود شده و دیگر قسمتها سرسبز باقی مانده است. اما ادعای عدم وجود درخت به خاطر سستی برخی ریشه ها صحیح نیست.

 

قضیه مهدی(ع) هم از این قبیل است. البته در موارد بسیاری این چنین است مثلا در عقاید، صفات الهی مطرح است و صفت قدرت از جمله صفاتی است که در جزئیات آن اختلاف بسیار است، گروهی قدرت را عین ذات می دانند و گروهی زائد بر ذات، گروهی آن را از صفات متکثره و گروهی واحده می دانند و ... اما هیچ کس خداوند را ناتوان نمی داند. یا در مثالهای فقهی مثلا در مورد وجوب قطع دست دزد اختلافی نیست. اما در جزئیات آن مثل مقدار قطع ، مقدار دزدی موجب قطع و ... اختلاف است. پس اگر استدلال منکران مهدی (ع) مبنی بر اینکه اختلاف در فروع موجب رد اصل می شود را بپذیریم چیزی از اسلام باقی نمی ماند.

 

2 جمع احادیث متعارض: احادیثی که ادعای تعارض در آن شده، قابل جمع است، به این ترتیب که: اولا احادیثی که بیان می دارند مهدی(ع) از قریش یا بنی هاشم یا فرزندان عبدالمطلب است، به این صورت که وی از فرزندان عبدالمطلب است قابل جمع است و همچنین مواردی که وی را از فرزندان ابوطالب یا عباس می دانند، ثانیا احادیثی که نسل حضرت را از عترت طاهره اهل بیت ، اولاد علی(ع) و اولاد فاطمه(س) می دانند همه بر اینکه از اولاد فاطمه(س) است حمل می گردد.ثالثا احادیثی که وی را از اولاد امام حسین

یا امام حسن (ع) ذکر کرده اند، به این صورت که مهدی(ع) از اولاد هر دو امام است، قابل جمع است، زیرا همسر امام زین العابدین(ع) و مادر امام محمد باقر(ع)، فاطمه بنت الحسن (ع) است، یعنی مهدی(ع) از دو طرف علوی است.

 

جعل و تحریف برخی احادیث در این زمینه

1 ابن القیم می گوید: در اینکه مهدی (ع) از ولد امام حسن(ع) است سرّی لطیف وجود دارد. زیرا از آنجا که وی خلافت را به خاطر خدا رها کرد ، بنابراین خداوند هم خلافت حق را در نسل او قرار داد. ولی امام حسین(ع) برای خلافت حریص بود و برای آن جنگ کرد و به چنگ نیاورد.[43]

 

بررسی: امام حسن(ع) به این دلیل که اصحاب، او را حمایت نکردند و با توجه به سیاست و فریب های معاویه که شهادت امام حسن(ع) موجب محبوبیت و قدرت بیشتر او می شد قیام نکرد. اما در زمان یزید که آشکارا مرتکب خلاف و منکرات می شد قیام امام حسین(ع) موجب رسوایی یزید شد. پس امام حسین(ع) برای قدرت قیام نکرد، بلکه همانطور که خود فرمود برای اصلاح امت جد بزرگوارش (ص) و امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد.[44]

 

2 ابوداود از ابواسحاق نقل می کند که : علی بن ابیطالب (ع) نگاهی به فرزندش حسن(ع) انداخت و فرمود: این فرزندم همانطور که پیامبر(ص) فرمود سید است و از صلب او مردی که همنام با پیامبرتان است خارج می شود، که در خلق شبیه اوست، ولی در خلق مانند او نیست.[45]

 

بررسی: این حدیث تحریف شده است، چون در دیگر نقلها(ترمذی ، نسائی و بیهقی) بجای حسن، حسین آمده است و احتمال تصحیف وجود دارد[46] در ضمن حدیث منقطع بوده حجت نیست، زیراابواسحاق حداکثر در هفت سالگی حضرت علی(ع) را دیده و روایت او از حضرت ثابت نشده است، همچنین راوی اول حدیث (هارون بن مغیره) مجهول است.

3 احادیثی که بیان می دارد مهدی(ع) از ولد عباس است:

 

بررسی: اولا چنین احادیثی با روایاتی که مهدی(ع) را از ولد امام حسین(ع) و فاطمه الزهرا(س) می داند، تعارض ندارد، زیرا شرط تعارض تساوی دو طرف معارضه است اما از طرفی این احادیث نزد خود اهل سنت نیز صحیح نیست و بر فرض صحت هم چون تعداد و شهرت احادیث اول بیشتر است، و تعدد و شهرت از مرجحات است، تعارض پیش نمی آید.

 

اختلاف در اسم پدر مهدی (ع)

از عوامل ادعای تعارض در احادیث امام زمان(ع) که منکرین مهدویت به آن استناد می کنند، اختلاف در اسم پدر مهدی(ع) است. زیرا برخی احادیث بیان می دارد که اسم پدر حضرت، عبدالله است، مانند حدیث (اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی).

 

بررسی: این حدیث مخالف اصول مذهب شیعه است که مهدی(ع) را فرزند امام حسن عسکری(ع) می دانند. اما باید گفت چنین حدیثی اولا به اصل عقیده مهدویت ضربه ای نمی زند، چون از جزئیات آن است. ثانیا حافظان بزرگ در اهل سنت (ترمذی ابن داود، بیهقی، دانی و ...) حدیث را به گونه ای دیگر نقل کرده اند. یعنی در کتب آنها، قسمت آخر حدیث(اسم ابیه اسم ابی)

 

ذکر نشده است و حدیث را به شکلی که منکران گفته اند، هیچ یک از این افراد نقل نکرده اند.[47]

 

به نظر می رسد، حافظان اهل سنت به اضافه بودن قسمت آخر حدیث که توسط یکی از روات برای نسبت دادن مهدی (ع) به محمدبن عبدالله بن حسن مثنی یا محمدبن عبدالله بن منصور وضع شده است آگاهی داشته اند.

 

اختلاف حدیث در مورد مدت حکومت مهدی (ع)

احادیث در این زمینه از پنج تا چهل سال را بیان کرده اند و برخی این اختلاف را دلیل رد مهدویت دانسته اند.

 

بررسی: هیچ مسلمانی شیعه و سنی اصل مهدویت را به دلیل عدم توافق احادیث در این زمینه رد نمی کند، البته این احادیث قابل جمع هم می باشد، چون تفاوتها از جهت

ظهور، قوت و ... است. مثلا چهل سال به اعتبار همه زمان حکومت حضرت، هفت سال به اعتبار زمان قدرت حکومت و بیست سال حد وسط است.

 

3 حدیث: (ولامهدی الا عیسی بن مریم)

 

این حدیث را ابن ماجه در سنن روایت کرده است.

 

بررسی: اگرچه با توجه به احادیث فراوان و صحیح دیگر که علما و محدثان بزرگ نقل کرده اند و بر صحت آنها نظر داده اند، چنین حدیثی نمی تواند دلیلی برای منکران باشد، اما به هرحال این حدیث نزد اکثر علما مردود است و راویان آن از جمله محمد بن خالد تضعیف شده است.

 

احتجاج چهارم: عدم معقولیت احادیث مهدی(ع)

از دیگر استدلالات مقلدان ابن خلدون، این ادعاست که احادیث مهدی(ع) معقول نیست. احمد امین می گوید:ابن خلدون در تضعیف این احادیث تنها به نقد سند نپرداخته ، بلکه متن آنها را نیز مخالف عقل یافته است.[48]

 

فرید وجدی هم در موسوعه خود پانزده حدیث در این زمینه ذکر کرده آنها را غیر معقول و اسنادش را ضعیف می داند.

 

بررسی:

اولا ضعف اسناد چنانکه گفته شد پذیرفته نیست و اکثر علمای اهل سنت این احادیث را صحیح دانسته اند. اما در مورد ادعای غیر معقول بودن این احادیث باید گفت: موضوع ظهور مهدی (ع) محال عقلی نیست تا منجر به رد آن شو د، حتی در روایات پیامبر (ص) پیش بینی های دیگری مثل خروج عایشه بر امام علی(ع) شهادت امام حسن و امام حسین (ع) و جز آن وارد شده که به وقوع پیوست و ظهور مهدی (ع) عجبیب تر از اینها نیست.

 

در ضمن عقل بسیاری از حقایق را درک نمی کند و چنین نیست که هرچه عقل درنیافت اصلی نداشته باشدمسائل مربوط به ملاحم و فتن در آخرالزمان از این قبیل است و عقل راهی به آن ندارد[49] بلکه باید صحت اخبار و احادیث آن تایید شود و این موضوع در احادیث مهدی(ع) ثابت شد.

در مورد احادیث ضعیف هم اولا هیچ عالمی به خاطر ضعف حدیثی آن را غیر معقول نمی داند، ثانیا بسیاری از این احادیث بوسیله احادیث صحیح تایید می گردد.

 

احتجاج پنجم : قیاس عقیده ظهور مهدی(ع) با ادعاهای مهدویت

استاد سعد محمد حسن با این مقایسه می گوید: چون ادعاهای مهدویت توسط محمدبن حنفیه و مهدی عباسی باطل بود و به وقوع نپیوست، بشارت پیامبر(ص) به ظهور مهدی(ع) در آخرالزمان هم باطل است.[107

 

برسی: چنین قیاسی باطل است، چون مقیس علیه باطل است و نتیجه ای ندارد، اگر چنین بود برای مثال یهودیان می توانستند نبوت پیامبر(ص) را منکر شوند، چون افراد دیگری مثل مسلیمه کذاب هم ادعای نبوت کردند، یا عدالت، بی معناست چون ستمگران تاریخ هم در ابتدا ادعای برپایی عدالت می کردند و ....

 

فصل سوم : علمایی از اهل سنت که به صحت یا تواتر احادیث مهدی(ع) اذعان دارند:

بیشتر از پنجاه عالم و محقق در اهل سنت اعتقاد به صحت یا تواتر احادیث مهدی(ع) دارند:

 

ترمذی (ت /297 ه) در (السنن 505:4 و 506/2230 2233)

 

عقیلی (ت /322ه) در (الضعفاء الکبیر 253:3/1257)

 

البربهاری( /329ه) به نقل از تویجری در (الاحتجاج بالاثر علی من الفکر المهدی المنتظر ص 28)

 

آبری (ت /363 ه) در (مناقب الشافعی) که علمایی مثل مزی، ابن حجر ، سیوطی و ... این سخن را از وی نقل کرده اند.

 

حاکم نیشابوری ( ت /405ه) در (المستدرک 553:4 و 554 و 557 و ...)

 

بیهقی ( ت /458ه) به نقل از ابن القیم در (المنار المنیف : 130/225)

 

بغوی ( ت /510) در مصابیح السنه : 448/4199 و 493 /4213 و ...)

 

ابن اثیر(ت 606) در النهایه 254:5 و 290:1 و ...)

 

قرطبی مالکی در (التذکره : 701 و 704 باب ماجاء فی المهدی)

 

ابن منظور ( ت 711) در (لسان العرب 59:15 هدی)

حافظ المزی ( ت /742 ه) در (تهذیب الکمال 146:25 149/5182)

 

ذهبی ( ت / 748ه) در (تلخیص المستدرک 553:4 و 558)

 

ابن قیم (ت /751 ه) در (المنار المنیف: 130/326 و 133 / 331)

 

ابن کثیر ( ت /774ه) در (شرح المقاصد: 312:5)

 

هیثمی ( ت /807 ه) در (مجمع الزوائد 115:7 و 116 و 317)

 

جزری (ت /883ه) در (اسنی المناقب: 163 168)

 

ابن حجر عسقلانی (ت /852) در التهذیب التهذیب 9: 125/201)

 

سخاوی (ت /902ه) به نقل از کتانی (ت /1345ه) در (نظم المتناثر: 226/289)

 

سیوطی(ت/911ه) در (الجامع الصغیر: 672:2 و 924 و 9244 و 9245)

 

ابن حجر هیتمی (ت /974 ه) در (الصواعق المحرقه : 162 163 164 و...)

 

متقی هندی ( ت /975 ه ) در (البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان)

 

زبیدی (ت 1205 ه) در (تاج العروس 408:10 409 هدی)

 

محمدبن علی الصبان ( ت /1206 ه ) در (اسعاف الراغبین : 145 و 147 و 152)

 

شوکانی ( ت /1250ه) که علمایی مثل کتانی، البانی ، احمد امین و دیگران ، تواتر احادیث مهدی را از وی، نقل کرده اند.

 

شبلنجی ( ت /129) در نورالابصار: 187 و 189)

 

حلوانی شافعی ( ت /1308 ه) وی منظومه ای در اوصاف مهدی با عنوان (القطر الشهدی فی اوصاف المهدی) دارد.

 

ابوالبرکات آلوسی(ت /1317 ه ) در (غالیه المواعظ: 76 و77)

 

شمس الحق عظیم آبادی( ت 1329 ه) در (عون المعبود 361:11)

 

محمدبن جعفر الکتانی(ت /1345 ه ) در نظم المتناثر من حدیث المتواتر 225 228 و 231 و 289)

 

المبار کفوری (ت /1353 ه) در تحفه الاحوذی ح 2331 باب ماجاء فی المهدی)

 

منصور علی ناصف ( ت 1388 ه) در (التاج الجامع للاصول 341:5)

 

ابوالاعلی المودودی، در (البیانات: 116)

 

ناصرالدین الالبانی در مقاله (حول المهدی : 644 و 645)

حمود بن عبدالله التویجری در الاحتجاج بالاثر علی من الفکر المهدی المنتظر: 70 و 121 و 127 و 290)

 

عبدالعزیز بن عبدالله بن باز در محاضره ای با عنوان 0عقیده اهل السنه والاثر فی المهدی المنتظر مجله الجامعه الاسلامیه ، السنه الاولی /3)

 

جمعی از محققین کتب اسلامی چون : استاد عبدالوهاب عبداللطیفی ( محقق کتاب الصواعق المحرقه). عبدالقادر الاروناط(محقق کتاب جامع الاصول) ، عاصم بن عبدالله القریوتی (محقق کتاب الاعتقاد)

 

وعده ای دیگر از علما که نام نبردیم، از جمله افرادی هستند که به صحت یا تواتر احادیث مهدی(ع) اذعان کرده اند.

 

فصل چهارم: موضع مقلدین و دیگران در برابر احادیث مهدی(ع) در کافی

ادعای ضعف تفکر مهدویت به سبب ارتباط آن با دو کتاب جفر و کافی:

شیخ ابوزهره در کتاب (الامام الصادق) حدیثی در مورد کتاب جفر که نزد امام صادق(ع) بوده است. به شیخ کلینی نسبت می دهد و از این طریق برکلینی حمله می کند.وی نسبت این حدیث را به امام رد می کند و می گوید: امام نیازی به این مسائل که از علم غیب بوده و مختص انبیاست ندارد، تنها طریق این حدیث کلینی است که معتقد به نقص در قرآن هم بوده است108

 

دیگران نیز به تقلید از ابوزهره کلینی را مورد حمله قرارداده عقیده امامیه در مورد مهدویت را به وی نسبت می دهند. به طور کلی سخن ابوزهره دو وجه دارد: درمورد اهل سنت عقیده مهدویت محکم نیست و در شیعه چنین عقیده ای وجود دارد، اما اساس آن تنها روایت جفر در کافی می باشد.

 

نقد و بررسی:

جفر در لغت به معنای بره گوسفند است و در حدیث مراد با حذف مضاف حاصل می گردد.[109عنی (پوست) گوسفند جفر کتابی بوده به خط امام علی(ع) و املای رسول خدا(ص) و این مطلب نزد شیعه ثابت است و برخی از اهل سنت نیز به آن اذعان دارند.

حتی ابن خلدون به وجود چنین کتابی در شیعه اعتراف کرده است.[110جفر علومی است که میراث اهل بیت (ع) بوده و در حفظ آن دقت می کرده اند و فقط برخی از اصحاب خاص ائمه(ع) آن را دیده اند.

 

برخی علمای اهل سنت اظهار کرده اند که در جفر فقط علوم غیب و حوادث آینده به صورت رمز و اشاره وجود دارد؛[111ر حالیکه روایات ، دلالت بر وجود مسائل حلال و حرام و امور دینی و دنیوی در این کتاب دارد، البته چند روایت هم مربوط به امام زمان(ع) و حوادث آینده دارد، به این ترتیب نمی توان جفر را منبع عقیده مهدویت دانست.

 

بررسی روایت جفر

نسبت دادن جفر به سعید بن هارون عجلی درست نیست، زیرا این مرد زیدی مذهب اصلا در سند روایات جفر نیست.اهل بیت (ع) جفر را از نامحرمان پنهان می کردند، چه رسد به این مرد که عقیده درستی نداشته و ضعیف است.[112

 

در ضمن ادعای ابوزهره مبنی بر اینکه اکثر طرق روایات جفر از کلینی به امام صادق(ع) می رسد، نادرست است، زیرا روایت جفر فقط 7 بار و از 2 طریق در کافی وارد شده ، در حالی که محمدبن حسن صفار در کتاب بصائرالدرجات این حدیث را 26 مرتبه و از چند طریق ذکر کرده است.[113

 

از سوی دیگر روایتی که ابوزهره به کلینی نسبت می دهد اصلا در کافی موجود نیست.

 

حدیث جفر و علم غیب:

در ابتدا باید گفت که ائمه(ع) حدیث جفر را انکار نمی کردند. اما ابوزهره که منکر حدیث جفر شده معتقد است:

 

علم ائمه (ع) اکتسابی است و امام نمی تواند از غیب خبر دهد و این موضوع را دلیلی بر رد حدیث جفر دانسته است. اما این سخن باطل است، زیرا علم ائمه(ع) بر دو گونه است: یکی تلقی از رسول الله(ص) که این نوع اکتسابی و با واسطه امام از پدران خود از

رسول خداست و نوع دوم الهام است. علمای اهل سنت هم این نوع را پذیرفته اند. ائمه (ع) در حوزه علوم دینی و نیازهای شرعی مردم همه چیز را می دانند ، اما در مورد امور غیبی و تکوینی و حوادث آینده و گذشته، اگر خدای متعال اذن دهد آگاه می شوند و در غیر اینصورت لازم نیست.

 

مویدات حدیث جفر و احادیث مهدی(ع) در کافی:

حدیث جفر از طریق صدها حدیث دیگر که مثلا شیخ صدوق نقل کرده تایید می شود. صدوق در کمال الدین بیش از چهارصد حدیث در مورد امام زمان(عج) نقل کرده است، در حالی که شیخ کلینی در کافی در این زمینه فقط نزدیک به 200 حدیث ذکر کرده است پس این ادعا که عقیده مهدویت وابسته به کتاب کافی و توثیق راویان آن است، باطل می باشد اضافه برآنکه بسیاری از محدثان و علمای قبل ، معاصر و بعد از کلینی احادیث غیبت را نقل کرده اند، از جمله محمد بن صفار در بصائر الدرجات علی بن ابراهیم در تفسیر ابراهیم بن صلاح النماطی (صاحب کتاب الغیبه)

 

عبدالله بن جعفر حمیری ( صاحب کتاب الغیبه)، محمد بن مسعود عیاشی (صاحب کتاب الغیبه)، علی بن حسین بابویه القمی محمدبن ابراهیم النعمانی (کتاب الغیبه)، شیخ مفید (صاحب کتاب الفصول العشره فی الغیبه)، شریف مرتضی در (المقنع فی الغیبه)، شیخ طوسی در الغیبه

 

ابطال برخی ادعاها:

اولاً دلایل کسانی که معتقدند امام زمان(عج) متولد نشده در برابر شیعه که حضرت را تولدیافته و حاضر می دانند، قابل مقایسه نیست. زیرا عقیده شیعه با روایات فراوان و نقل و حس همراه است، در حالیکه ادعای اهل سنت هیچ دلیلی ندارد.

 

ثانیاً برخی گفته اند: اگر امام زمان (عج) متولد شده، چرا همه طعن و مخالفت ها به طرف کلینی که این احادیث را کتاب خود آورده متوجه است و به علمای دیگر مثل مفید و طوسی طعنه نزده اند؟

 

جواب: چنین نیست، بلکه اتهام و طعنه متوجه همه علمای شیعه و حتی معاصرینی چون امام خمینی (ره) و هاشم معروف حسنی و ... هم هست اما کلینی به دلایلی چون

معاصرت با غیبت کبری و ارتباط با اصحاب ائمه(ع) و سبقت زمانی کتابش، مورد حمله قرار گرفته است.

 

ثالثاً برخی ادعا کرده اند که شیعه چون همه روایات کافی را قطعی الصدور و حجت می داند قضیه مهدویت به راحتی اثبات می شود. در جواب می گوییم: شیعه همه احادیث کافی را قطعی الصدور نمی داند و این ادعا از اساس باطل است. در ضمن باید گفت کتب حدیث در شیعه یا اهل سنت به تنهایی، اثبات کننده عقیده ای نیست و به همین صورت رد یک حدیث در کتب حدیثی دلیل ابطال عقیده ای نیست. پس انکار عقیده مهدویت توسط برخی منکران به دلیل رد حدیث یا احادیثی در گوشه و کنار کتب حدیث که حتی این انکار هم با بررسی سند و متن همراه نیست دلیل رد عقیده مهدویت نمی تواند باشد.

 

ادعای تناقض احادیث کافی در مورد مهدی (ع):

دکتر محمدالبنداری مدعی این تناقض و می گوید: کلینی پس از ذکر چند روایت درباره کسانی که مهدی(ع) را دیده اند، روایتی از امام حسن عسکری(ع) نقل می کند مبنی بر اینکه شما خلف بعد از من را نمی بینید و بردن اسم وی برای شما جایز نیست و ادامه می دهد: این نقض سخن قبلی خودش است.[57]

 

نقد و بررسی:

کلینی این احادیث را در دو باب آورده و احادیث صحیحی است که قابل جمع با یکدیگر است، یعنی با استفاده از احادیث دیگر می توان دریافت که نهی از تسمیه و همچنین ندیدن امام مهدی(ع) به دلیل خوف از دشمنان حضرت بوده ، یعنی ائمه (ع) به دلیل ترس بر زندگی مهدی(ع) مکان و زمان غیبت ایشان را مخفی نگاه می داشته اند، ولی در عین حال برخی از اصحاب خاص ائمه در همان زمان و با اذن امام عسکری(ع) اجازه داشتند فرزند بزرگوارشان را ملاقات کنند.[58]

 

بررسی احادیث ان الارض لاتخلوا من حجه

شیخ کلینی در کافی بابی با این عنوان گشوده و 13 حدیث در آن ذکر کرده است: اما برخی چون احمد امین مصری و شیخ ابوزهره صرفا برای طعنه برثقه الاسلام کلینی و متهم کردن وی به اعتقاد به تحریف قرآن این احادیث را از زیادت شیعه دانسته اند و ابوزهره به این استناد احادیث مهدی(ع) را مورد حمله قرار داده است.[59]

 

نقد و بررسی این شبهه:

الف آنچه درباره کافی باید دانست:

1 این احادیث منفرد به کلینی نیست، بلکه همانطور که گفته شد طرق احادیث مهدی(ع) در کتب شیعه و اهل سنت به بیش از دوهزار طریق می رسد، که بسیاری از آنها با کافی مشترک است.

 

2 تعداد احادیث مهدی(ع) در کافی نسبت به دیگر کتب شیعه تقریبا یک دهم است، یعنی عقیده مهدویت وابسته به کافی نیست

 

3 کثرت تفاصیل احادیث مهدویت در کافی دلیل بر رد اصل این عقیده نیست.

 

4 علمای شیعه در بررسی احادیث مهدی(ع) در کافی مانند دیگر احادیث این کتاب برخورد می کنند.

 

5 جز استرآبادی از اخباریان هیچ کس ادعای صحت جمعی احادیث کافی را ندارد.

 

6 انکار صحت احادیث مهدی(ع) در کافی به چند چیز بستگی دارد اول : اثبات ضعف همه روات این احادیث، اگرچه جارحین از اهل سنت باشند، دوم :اثبات اینکه کلینی تنها راوی این احادیث در شیعه است و سوم: برهان بر اینکه عقیده شیعه مبتنی بر کافی است؛ که هیچ کدام از این سه مورد صحت ندارد.

 

ب صحت مضمون احادیث کافی

احادیث کافی اگر از لحاظ سند هم ضعیف باشند، اما بسیاری از آنها از لحاظ مضمون متفق هستند. کلینی با اختصاص بابی به نام ان الارض لاتخلو من حجه احادیث زیادی با طرق گوناگون ذکر کرده، برخی احادیث با احادیث دیگر تایید و جبران ضعف آن می گردد.

 

ج برخی از احادیث ضعیف السندی که با دیگر احادیث تایید می شود:

حدیث وشاء: کلینی از حسین بن محمد بن محمد از وشاء نقل می کند از امام رضا(ع) پرسیدم: آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ فرمود : خیر ...[60]

 

این حدیث به دلیل ضعف معلی ضعیف است اما با حدیثی دیگر در کافی به اسناد کلینی از عده ی خود از احمدبن محمد بن عیسی از محمدبن ابی عمیر از حسین بن ابی العلاء از امام صادق (ع) تایید می گردد.[61] اصحاب عده در اینجا عبارتند از: محمد بن یحیی، علی بن موسی الکمیذانی، داود بن کوره ، احمد بن ادریس، و علی بن ابراهیم که همه از ثقات هستند همچنین سه راوی بعدی توثیق شده اند و حدیث صحیح است.

 

حدیث سهل بن زیاد که حدیث هفتم از باب مذکور است به دلیل ضعف سهل و ارسال حدیث، ضعیف است. این حدیث از امیر المومنین(ع) نقل شده و چنین است: اللهم انک لاتخلو ارضک من حجه لک علی خلقک[62]

 

اما ضعف این حدیث به چند طریق جبران می شود:

 

الف نقل حدیث در نهج البلاغه با این مضمون اللهم بلی لا تخلوا الارض من قائم الله بحجه[63]

 

ب نقل حدیث توسط بسیاری از علمای اهل سنت (مثل اسکافی، ابن قتیبه دینوری، ابن عبدربه ، ابن حجرعسقلانی و ...).[64]

 

ج نقل حدیث توسط خود کلینی از سه طریق دیگر.

 

بررسی احادیث من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه

 

مضمون این حدیث به چند صورت در کافی وارد شده است و 25 حدیث در سه باب اختصاصی وجود دارد. از منکرین این حدیث ابوزهره و احمد امین هستند. ابوزهره که کلینی را معتقد به تحریف قرآن می داند، می گوید: نمی توانیم بگوییم کلینی سلیم الاعتقاد است ، بنابراین هیچ کدام از روایات وی از امام صادق(ع) را بدون بررسی نمی پذیریم.[65]

نقد وبررسی:

اولا ابوزهره در اتهامات خود بر کلینی صادق نیست، زیرا چگونه کلینی معتقد به تحریف قرآن شده، در حالیکه همه محققان شیعه وی را سلیم الاعتقاد می دانند. ثانیا اثبات صداقت کلینی در نقل این حدیث و صحت آن از دو راه امکان دارد:

 

الف علمای زیادی از اهل سنت و شیعه که این حدیث را نقل کرده اند و شیخین نیز در زمره آنانند همچنین ابن حنبل، ابوداود طبرانی ، حاکم ، ابونعیم اصفهانی ، بیهقی ، ابن اثیر و .. حدیث را در کتب خود آورده اند و از علمای شیعه عبدالله بن جعفر حمیری ، محمد بن حسن صفار ، علی بن الحسین بابویه ، کشی ، صدوق و... از ناقلان این حدیثند، که بسیاری از این محدثان قبل از کلینی حدیث را نقل کرده اند.

 

ب حدیث دلالت بر صحت قول شیعه هر کدام از ائمه(ع) امام زمان خود است.

 

بررسی احادیثی که بیان می کند:مهدی (ع) مانند داود(ع) حکم می کند و بینه و گواه نمی گیرد

 

در کافی چند حدیث به این مضمون وارد شده است.[66] منکرین این احادیث آن را افتراهای یهود دانسته اند؛ دکتر عبدالله الفغاری مدعی این مطلب شده می گوید: اینان دین محمدی را نسخ کرده اند و به یهودیت باز می گردند[67] سائح مغربی نیز پس از نقل حدیث اول کافی می گویدمحدثین شیعه فقط به صحت سند اکتفا کرده اند و به همین دلیل این احادیث را درست دانسته اند وی گمان کرده واضع این احادیث به اشتباه اجرایی حضرت داود(ع) نظر داشته است، خطایی که موجب طلب توبه توسط ایشان شد. آنگاه آیات مربوط به داستان دشمنانی که نزد داود(ع) داوری می خواستند را ذکر کرده است. در این مورد از تفاسیر طبرسی و علامه طباطبایی بهره می گیریم.[68]

 

نقد و بررسی:

1 علمای شیعه همه بر وجوب عصمت انبیاء(ع) از گناهان صغیره و کبیره اتفاق دارند، زیرا جواز گناه برای پیامبر با وجوب اطاعت از وی سازگار نیست و مخالف غرض بعثت انبیاست. و معنای اشتباه قصه ی هم، جواز خطا برای پیامبر الهی است، در حالیکه طبق آیات قرآن، داود(ع) خلیفه الهی در زمین برای داوری میان مردم و دارای علم و فضل و حکمت و فصل الخطاب بود و خداوند به وی کتاب و حکم و نبوت داده بود.

 

2 قصه دشمنانی که از محراب بالا رفتند: این داستانی در قرآن کریم است درباره دو دشمن که نزد حضرت داود(ع) آمدند و از ایشان تقاضای داوری کردند، زیرا یکی یک میش و دیگری 99 میش داشت و می خواست آن یکی را هم به زور از اولی بگیرد. داود(ع) گفت: با خواستن میش تو به تو ظلم کرده است. ولی بعد طلب آمرزش کرد و توبه نمود در ادامه آیه آمده:لاتتبع الهوی[69] استاد سائح مغربی از این داستان نتیجه گرفته است: که داود(ع) مرتکب خطای اجرایی شده و بنابراین احادیث کافی در این زمینه وضع یهودیان است.

 

نقد و بررسی:

مفسرین شیعه اتفاق دارند که منظور از دو دشمن در این داستان دشمنان حقیقی نیست، بلکه مقصود دو فرشته اند[70] و موید آن این است که داود(ع) از آنها ترسید و آنها گفتند:لا تخف حتی برفرض اینکه داستان حقیقی باشد طبق نظر اهل سنت تقدیری در جمله است؛ قاضی عبدالجبار معتزلی می گوید: در کلام محذوفی وجود دارد به این صورت که داود(ع)گفت: (اگر راست بگویی) به تو ظلم کرده است. علمای شیعه نیز این نظر را تایید کرده اند.[71]

 

اما دلیل استغفار داود(ع) گناه و خطا نبود، بلکه طبق نظر علامه طباطبایی به دلیل ترک اولی بوده ، زیرا داود(ع) به خاطر خود از آنها ترسید، پس گفتند:لاتخف یا طبق رای آیت الله سبحانی استغفار داود به دلیل حکم کردن قبل از شنیدن سخن طرفین اتهام بوده است.[72] اما شیخ حرعاملی می گوید: به طور کلی از آنجا که انبیاء و ائمه(ع) همه اوقاتشان غرق در مشاهده الهی و تلاش در عبادت خداست، به خاطر کارهای عادی زندگی مثل خوردن و خوابیدن و ... هم استغفار می کنند.[73]

اما علت آوردن جمله: لاتتبع الهوی هشدار به دیگران است، وگرنه داود(ع) پیامبر خداست و به حق داوری می کند، اما عصمت دلیل برداشتن امر و نهی نیست، زیرا اختیار حتی برای پیامبران در همه حال باقیست.[74]

 

3 اسرائیلیات، سردمداران و راویان آن:

 

علمای یهود چون کعب الاحبار، وهب بن منبه و عبدالله بن سلام که مایه نفاق و نشر اسرائیلیات بودند در اسناد روایات کافی نیستند و کلینی از روایت از آنان خودداری کرده است. در حالیکه این افراد عقاید بسیاری از صحابه و تابعین مثل ابوهریره، ملک بن عبدالعزیز، مقاتل بن سلیمان و ... را تحت تاثیر قرار داده اند و کتب معتبر اهل سنت پر از خرافات و افسانه های این افراد است.

 

ابوریه درباره کعب الاحبار می گوید: او مزورانه اظهار اسلام نمود در حالیکه قلبش با یهودیت بود و با زیرکی ابوهریره را فریب داد تا درپناه او خرافات و اوهام خود را در دین اسلام رواج دهد. احادیثی که ترجیح یهودیت بر اسلام در بعضی از آنها مشهود است[75] از جمله بخاری در صحیح خود نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمود: برای هیچ بنده ای سزاوار نیست که بگوید: من برتر از یونس بن متی هستم[76]

 

4 وجوه شباهت میان قضاوت مهدی(ع) و داود(ع):

 

احادیثی که چگونگی داوری داود(ع) را بیان می کند، مانند احادیثی است که از داوری مهدی(ع) در آخرالزمان خبر می دهد.[77] چنانچه سلیمان از داود ارث می برد، مهدی(ع) هم وارث آل محمد(ص) است. در حدیثی آمده است: داود(ع) در داوری میان دو نفر بدون طلب بینه مجرم را به قتل رساند،[78] و در مورد مهدی (عج) هم وارد شده که بدون درخواست بینه و مانند داود(ع) حکم می کند.[79]

 

5 ابطال این سخن که دین محمد(ص) با احادیث مهدی(ع) نسخ می شود:

محب الدین الخطیب و دکتر غفاری مدعی این مطلب هستند و گفته اند: با این احادیث به یهودیت بازگشته ایم:

 

اما بر ابطال این سخن همین بس که نسخ در جایی است که دلیل آن از حکم منسوخ موخر باشد، اما اگر دو دلیل با هم باشند، هیچ کدام ناسخ دیگری نیست.[80] و بر اتهام خطیب همین کافیست که وی از یزیدبن معاویه دفاع کرده شیعه را متهم می کند، غفاری هم او را تایید می کند اما درباره احادیث باید گفت: داوری مهدی(ع) مانند اجداد پاکش خواهد بود.نه مثل معاویه و یزید. دعوت او ادامه دعوت در آیات تطهیر و مباهله و هل اتی و حدیث کساء می باشد و چگونگی حکم حضرت براساس حکم خدا و قرآن و حکم رسول الله(ص) است ، نه ظن و قیاس و استحسان. و با علم الهی الهام شده و خطا ناپذیر حکم می راند. پس آیا حکم امام مسلمین از روی علم الهی نسخ شریعت شمرده می شود؟!

 

انکار ولادت امام مهدی(ع)

منکرین ولادت امام مهدی(ع) به دلیل محکمی در حد دلایل اثبات کننده ولادت ایشان استناد نکرده اند و در عین حال دلایل فراوان بر دلالت را نادیده می گیرند اینان فقط دو دلیل بر انکار ولادت مهدی (ع) ذکر کرده اند:

 

1 اختلاف شیعه در مورد زمان ولادت و نام مادر مهدی(ع)

 

2 شهادت جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری(ع) مبنی بر اینکه برادرش فرزندی باقی نگذاشته است.

 

اما منشا اصلی این انکار ابن حزم اندلسی است و دیگران از وی تاثیر پذیرفته اند وی می گوید:

 

برخی معتقدند مهدی در زمان حیات پدرش متولد شد و برخی تولد او را هنگام وفات پدر و دیگران بعد از وفات پدر یکی می دانند مادرش نرجس است و دیگری نام او را سوسن و دیگری صیقل می داند. ولی اینها همه حدس است و امام حسن عسکری(ع) فرزندی برجای نگذاشت.[81]

 

افرادی مانند دکتر بنداری، محمد اسعاف نشاشیبی، محمدمنظور نعمانی هم تحت تاثیر ابن حزم چنین سخنانی گفته اند: نعمانی شهادت جعفر کذاب را هم اضافه کرده است، وی حتی اختلاف درزمان غیبت را هم بهانه ای برای انکار ولادت مهدی(ع) قرار داده است.[82]

نقد و بررسی : دلیل اول، سخن مدعی را اثبات نمی کند، زیرا اختلاف در زمان ولادت یا اسم مادر یا زمان غیبت همه اختلافات جانبی است و اصل ولادت را انکار نمی کند شاهد آنکه اگر چنین بود باید ولادت بسیاری از بزرگان را انکار می کردیم مثلاً در زمان ولادت و وفات پیامبر اکرم(ص) اختلاف است برخی ولادت ایشان را دوم و برخی هشتم ربیع الاول می دانند و همچنین در وفات آن حضرت میان شیعه و سنی اختلاف است؛اما هیچ کس نمی گوید پیامبر(ص) به دنیا نیامد یا وفات نکرد و به آسمان رفت!

 

در مورد وفات حضرت فاطمه(س) اختلاف بیشتر است، به صورتی که به چندین سال می رسد، اما کسی ولادت حضرت را نفی نکرده است. در ولادت یا وفات بسیاری از ائمه (ع) و بزرگان دینی هم اختلاف وجود دارد.

 

علاوه بر این مطلب در مورد امام مهدی(ع) مشهور در شیعه آن است که ولادت حضرت در سال 255 هجری و غیبت در سال 260 هجری و پس از وفات پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری(ع) بوده است و اسم مادر حضرت نرجس است و فقط چند روایت بر خلاف مشهور وجود دارد.

 

2 دلیل دومی که برای انکار ولادت آورده اند شهادت جعفر کذاب است. اما کافیست احوال جعفر را بررسی کنیم تا ببینیم چقدر می توان به گفته وی اعتماد کرد. جعفر به گواهی احمد بن عبیدالله بن خاقان فردی بود که آشکارا فسق و فجور می کرد و بسیار شراب می خورد. طمع جعفر در اموال برادرش امام حسن عسکری(ع)، تقرب به سلاطین و شرابخواری در نهایت وی را به دشمنی با اهل بیت (ع) کشاند.[83]

 

و عجیب آن است که شیخ منظور النعمانی بزرگ علمای هند شهادت چنین فردی را دلیل انکار ولادت مهدی(ع) می داند!

 

3 ادله تولد امام مهدی(ع) و استمرار حیات ایشان

این ادله از لحاظ تاریخی بر دو دسته است: ادله قبل از ولادت و اعلام و اقرار به ولادت توسط علما. این ادله که شامل احادیث نبوی و اهل بیت(ع) است، بدین شرح است:

 

حدیث اول: از پیامبر اکرم (ص) نقل است که الخلفاء اثناعشر

این حدیث از چند طریق در کتب حدیثی وارد شده است،[84] اما سوال اینجاست که این خلفا چه کسانی هستند:

 

خلیفه از لحاظ لغوی بر امام و پیشوا اطلاق می شود، اما اهل سنت در تعیین خلفای دوازده گانه در حدیث اختلاف فراوان دارند؛ حتی برخی از آنها نتوانسته اند تعداد خلفا را مطابق با حدیث به دوازده نفر برسانند. مثلا ابن کثیر خلفای دوازده گانه را عبارت از خلفای اربعه و عمر بن عبدالعزیز و برخی از بنی امیه دانسته که مهدی هم جزء آنهاست.[85]

 

به طور کلی از بررسی نظرات اهل سنت در این زمینه می توان دریافت که آنان در تعداد و مصادیق خلفا اختلاف دارند. برخی از آنها امام حسن(ع) و امام مهدی(ع) را جزء خلفا نیاورده اند؛ برخی، سلاطین و حتی یزید فاجر را هم جزء خلفا بشمار آورده اند؛ و نکته آخر اینکه اگر آخرین خلیفه را عمربن عبدالعزیز یا سلاطین گذشته بدانیم با احادیثی چون این دین تا زمانی که 12 خلیفه هستند پابرجاست و وقتی آنان از دنیا رفتند زمین اهل خود را می بلعد[86] در تعارض است، چون در آن زمان زمین اهل خود را نبلعید.

 

حدیث دوم : حدیث ثقلین

این حدیث از پیامبر (ص) نقل شده و بیانگر آن است که قرآن و اهل بیت (ع) از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر حضرت (ص) وارد شوند. این روایت در عدم جدایی قرآن و اهل بیت(ع) ظهور دارد و با عقیده به عدم ولادت مهدی(ع) به عنوان یکی از اهل بیت (ع) حدیث مفهوم خود را از دست می دهد.

 

احادیث اهل بیت (ع)

 

در این زمینه دهها روایت از ائمه (ع) وجود دارد، که در کتابهابی مثل اصول کافی و کمال الدین فراوان به چشم می خورد و در کتب اهل سنت نیز از جمله فرائد المسلمین(جوینی)، ینابیع الموده(قندوزی) و الفصول المهمه(ابن الصباغ)[87] احادیث زیادی از پیامبر اکرم(ص) در تایید احادیث اهل بیت (ع) وجود دارد.

ب ادله قسم دوم : اعلام و اقرار به ولادت امام مهدی(ع)

در این زمینه شواهد فراوانی وجود دارد از جمله:

 

1 اعلام امام حسن عسکری(ع) مبنی بر تولد فرزند بزرگوارش ، که روایات زیادی از طریق ثقات و بزرگان شیعه در این مورد وجود دارد.[88]

 

2 شهادت قابله وی که حکیمه دختر امام جواد (ع) و عمه ی امام حسن عسکری(ع) است، به ولادت مهدی(ع) گواهی داده است.[89]

 

3 کسانی که امام مهدی (ع) را دیده اند چه در زمان حیات امام حسن عسکری(ع) یا بعد از آن هستند بسیار هستند. هاشم العمیدی از 79 نفر[90] و شیخ صدوق در کمال الدین نیز از تعدادی ازوکلای امام و دیگران که در شهرهای مختلف امام را زیارت کرده اند، نام برده اند.

 

بعد از گواهی این عده ی فراوان دیگر جایی برای انکار ولادت و حیات امام مهدی(ع) وجود ندارد.

 

4 نقل تاریخی : بسیاری از علما از نقاط مختلف سرزمینهای اسلامی ولادت امام مهدی(ع) را تایید کرده اند، که طبق رای اهل سنت نقل متواتر و دال بر صدور قطعی است. ولادت امام مهدی(ع) هم از مواردی است که اصطلاحات علم اصول منطبق بر تواتر آن است.

 

5 جستجو از مهدی(ع) توسط حکومت آن دوره (معتمد عباسی) و تصمیم بر قتل حضرت آن هم در پنج سالگی دال بر آن است که حکومت عباسی می دانست حدیث جابر بن سمره منطبق بر خود عباسیان نیست، بلکه مهدی(ع) از خاندان اهل بیت (ع) است. اگر کسی بگوید شاید هدف آنها از جستجوی مهدی (ع) گرفتن میراث ایشان از جعفر کذاب و رساندن حق ایشان بوده است، می گوییم: اگر چنین بود حکومت این کار را به قاضی عادلی ارجاع می داد و در دادگاهی صالح از گواهان و قابله می خواست تا شهادت دهند درحالیکه شأن حکومت عباسی و حمله و تفتیش ناگهانی و وحشیانه آنان با این موضوع سازگار نیست.

6 اعتراف اهل سنت : بیش از صد نفر از علما و نویسندگان اهل سنت صریحا به ولادت امام مهدی(ع) اذعان کرده اند و بیش از نیمی از این افراد تصریح کرده اند که امام مهدی(عج) فرزند امام عسکری(ع)، امام موعود آخرالزمان است.[91]

 

شبهه سرداب و جواب آن

ابن خلدون در تاریخ خود می گوید:شیعه معتقد است امام دوازدهم آنها محمدبن الحسن العسکری که او را مهدی لقب داده اند وارد سرداب حله شد و در آنجا ناپدید گشت و آنها در آنجا منتظر او هستند تا بیاید و جهان را پر از عدل کند؛ هرشب با مرکبی آنجا رفته تا نیمه شب او را می خوانند سپس برمی گردند و شب بعد دوباره می آیند.[92]

 

برخی دیگر چون سعد محمد حسن، قصیمی و احمد محمد جلی وهابی نیز این مطلب را گفته اند، و اظهار داشته اند که شیعیان بیش از هزار سال است این کار را تکرار می کنند.[93]

 

نقد وبررسی:

علامه امینی می گوید: شیعیان معتقد به این نیستند که امام مهدی(ع) در سرداب غیبت نمود و از آنجا ظهور می کند، بلکه معتقدند ایشان در مکه و در مقابل خانه خدا ظهور می کند. اما این سرداب نزد شیعه دارای شرافت است. زیرا پناهگاه و ماوای سه تن از ائمه (ع) بوده است و این سخن رسول الله(ص) است که به این اماکن شرافت داده است:فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه[94]

 

به هرحال سرداب در خانه امام هادی در سامرا بوده و مکانی مقدس است. ولی امروزه دیگر کسی در آنجا منتظر نیست و سخن این افراد مبنی بر اینکه بیش از هزار سال است که شیعیان در آنجا منتظر ظهورند، باطل است.

 

انکار طول عمر امام مهدی(ع)

البته علمای شیعه در مورد اینکه آیا انسان می تواند بیش از حد معمول زندگی کند، به استناد قرآن و سنت و عقل، بسیار سخن گفته اند، اما منکرین برای اثبات خرافه های خود به کوچکترین بهانه ای چنگ می یازند.

از جمله علی حسین المغربی می گوید: اهل سنت به این عقیده که حیات مهدی(ع) بیش از هزار سال دوام دارد، اعتقاد دارند و عمری چنین طولانی در بشر غیرمعمول است و دلیل شرعی هم ندارد. وی دلایل شیعه برای اثبات نظر خود مبنی بر طول عمر عیسی و خضر(ع) را هم محتاج دلیل دیگری برای اثبات می داند.[95]

 

نقد و بررسی

برای پاسخ به این شبهه فقط به نظرات خود اهل سنت بسنده می کنیم و ادله ای را که از قرآن و سنت و عقل و دلیل علمی ذکر کرده اند ، به صورت مختصر بیان می کنیم:

 

1 خداوند متعال درقرآن کریم در مورد حضرت عیسی(ع) می فرماید:

 

و ما قتلوه وما صلبوه ولکن شبه لهم ... بل رفعه الله الیه...[96]

 

به طوری که آیه بر آن صراحت دارد، مسیح (ع) زنده است و اگر معنی آیه را اینگونه بدانیم که خداوند عیسی(ع) را میراند و بعد بالابرد، اعترافی است از اهل سنت درباره عقیده رجعت در شیعه.

 

2 بخاری و مسلم در صحیحین ده ها حدیث از پیامبر (ص) در مورد طول عمر دجال ذکر کرده اند.[97]

 

3 فخر رازی در التفسیر الکبیر از قول یکی از اطباء می گوید: عمر انسان بیشتر از 120 سال نیست، اما طول عمر بیش از این مقدار، مخالف عقل هم نیست، بلکه باقی ماندن بر ترکیب بدنی ذاتا ممکن است، تا وقتی که عارضه ای پیش آید.[98]

 

4 اخیرا در مجله مصری المقتطف نتایج تحقیقات دکتر کارسل و دکتر ریمون پول منتشر شدو طبق این نتایج عمر انسان قطعا می تواند به هزار سال یا بیشتر برسد.[99]

 

5 کثرت معمرینی همچون ادریس ، الیاس ، خضر و نوح (ع) و اصحاب کهف و همچنین دجال که از معمرین تاریخ اند و در آیات به آن اشاره شده دلیل دیگری است بر جواز عمر طولانی.

مسخره کردن علامات ظهور

 

شیخ محمد منظور نعمانی بزرگ علمای هند با تمسخر می گوید:پیروان مذهب اثنا عشری معتقدند که عدم ظهور مهدی پس از گذشت هزار و صد سال به این دلیل است که هنوز سیصد و سیزده شیعه خالص برای یاری مهدی پدید نیامده اند زیرا طبق حدیثی از امام محمدبن علی، وقتی عده یاران ایشان به این عدد رسید، خداوند امر خود را ظاهر می کند.[100]

 

نقد و بررسی:

باید دانست که شرط جمع شدن 313 شیعه خالص تنها علامت ظهور نیست ، بلکه علامتهای دیگری همچون خروج سفیانی، پایین آمدن عیسی(ع)، خسف بیدا و ... هم لازم است که در کتب حدیث اهل سنت و شیعه به آنها اشاره شده است، در ضمن حدیث نقل شده از امام جواد (ع) مویدات بسیاری از کلام رسول الله (ص) در کتب اهل سنت دارد.[101]

 

تهمت بر شیعه در تفسیر آیهافمن هوقائم علی کل نفس بما کسبت[102]

 

دکتر صابر عبدالرحمن طعیمه گفته است: شیعه لفظ (قائم) را بر مهدی منطبق دانسته است.[103]

 

رد این سخن

 

هیچ یک از علمای شیعه چنین تفسیری از آیه ارائه نکرده است. اگر قصد او کلینی است، در کافی هیچ حدیثی به این مضمون نیامده است و فقط در تفسیر آیهانما انت منذر و لکل قوم هاد[104] در کافی چهار حدیث در خصوص اینکه منذر رسول خدا(ص) و هادی، علی(ع) و سپس ائمه(ع) از نسل او هستند وارد شده [105] که این احادیث در کتب

اهل سنت هم آورده شده است.[106] اما در مورد تفسیر مورد ادعا از آیه ، همه تفاسیر معتبر شیعه جستجو شد و در هیچ کدام آیه به این صورت تفسیر نشده بود!

 

کتابنامه:

1. قسطلانی،شهاب الدین احمدبن محمد؛ ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری، بیروت: داراحیا التراث العربی،(بی تا).

 

2. صبان،محمدبن علی؛اسعاف الراغبین،بیروت:دارالفکر،(بی تا).

 

3. جزری الشافعی،محمدبن محمد،اسمی المناقب فی تهذیب اسنی المطالب الامام امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) ، تحقیق الشیخ محمد باقر المحمودی، (بی جا، بی نا)، 1403ه.

 

4. کلینی، محمد بن اسحاق، اصول الکافی، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1388ه .

 

5. ابوریه، محمود؛ اضوا علی السنه المحمدیه او دفاع عن الحدیث، چ پنجم، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.

 

6. امین الحسینی العاملی، محسن؛ اعیان الشیعه، چ سوم، بیروت: الانصاف،1371 ه .

 

7. ابوزهره، محمد؛ الامام زید، بیروت، دارالفکر العربی، 1378ه .

 

8. ابوزهره، محمد، الامام الصاق حیاته و عصره، آراوه و فقهه، بیروت: دارالفکر العربی، (بی تا).

 

9. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، 1403ه .

 

10. غفاری، عبدالله؛ بروتوکولات آیات قم حول الحرمین المقدسین، (بی جا، بی نا)، 1411 ه .

 

11. صفار، محمدبن الحسن بن فروخ، بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد(ص)، تعلیق حاج میرزا محسن کوچه باغی، تهران، موسسه الاعلمی، 1404 ه .

 

12. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراث،(بی تا).

 

13. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد؛ تاریخ ابن خلدون، بیروت: دارالکتب اللبنانی، (بی تا).

 

14. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد حبیب قصیر العاملی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی تا).

 

15. بنداری، محمد، التشیع بین مفهوم الائمه و المفهوم الفارسی، (بی جا)، دارعمار، 1408 ه .

 

16. ابن کثیر القرش، عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن کثیر؛ بیروت: دارالمعرفه، 1406 ه

 

17. فخر رازی، تفسیر کبیر، چ سوم، (بی جا، بی نا، بی تا)

 

18. قاضی عبدالجبار همدانی، عبدالجبار بن احمد؛ تنزیه القرآن عن المطاعن، بیروت: دارالنهضه الحدیث، (بی تا).

 

19. ابن حج عسقلانی، احمد بن علی؛ تهذیب التهذیب، بیروت: دارالفکر، 1404 ه .

 

20. نعمانی، محمد منظور؛ الثوره الایرانیه فی میزان الاسلام ، ترجمه: محمد بنداری، اردن: دارعمار، 1408ه .

 

21. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، جواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه، مشهد: طوس،(بی تا)

 

22. میرتهی، محمدبدر عالم، حاشیه البدر الساری الی فیض الباری، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا)

 

23. سیوطی، الحاوی للفتاوی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1403 ه .

 

24. شبر، عبدالله ، حق الیقین فی معرفه اصول الدین، صیدا: مطبعه العرفان، 1352 ه .

 

25. النسائی، احمد بن شعیب؛ خصائص امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع)، تحقیق: احمد میرین البلوشی، کویت: (بی نا)، 1406 ه .

 

26. ابن بطریق، یحیی بن حسن الحلی، خصائص الوحی المبین ، ایران: وزارت ارشاد، 1406 ه .

 

27. جلی، احمد محمد ؛ دراسه عن الفرق فی تاریخ المسلمین، الخوارج والشیعه، سعودی: مرکز الملک فیصل للبحوث والدراسات الاسلامیه، 1408 ه .

 

28. ابوداود، سلیمان بن اشعث، سسن ابی داود، تعلیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، (بی جا)، داراحیاء السنه النبویه.(بی تا).

 

29. فلوتن، فان، السیاده العربیه و الشیعه والاسرائیلیات فی عهد بنی امیه، (بی جا، بی نا، بی تا).

30. ابن ابی الحدید المعتزلی، عبدالحمید؛شرح النهج البلاغه،تحقیق ابی الفضل ابراهیم،مصر:داراحیاالتراث العربی،1387ه .

 

31. طعیمه،صابربن عبدالرحمن؛الشیعه معتقدا ومذهبا،بیروت:مکتبه الثقافیه،1408ه .

 

32. بخاری،محمدبن اسماعیل،تحقیق:مصطفی دیب البغا،(بی جا)مطبعه الهندی،1976 ه

 

33. النووی الشافعی، صحیح مسلم شرح نوی، بیروت: دارالکتب العربی، 1407 ه .

 

34. هیتمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع ولازندقه،قاهره: (بی نا)، 1385ه .

 

35. امین، احمد، ضحی الاسلام، لجنه التالیف والترجمه والنشر، قاهره: 1964 م.

 

36. المقدسی، یوسف بن یحیی، عقدالدرر فی اخبار المنتظر، قاهره: عالم الفکر، (بی تا)

 

37. سن داویت، دونالد؛ عقیده الشیعه، مصر: مکتبه الخانجی، 1365 ه .

 

38. صدوق، محمد بن حسین؛ عیون اخبارالرضا، تصحیح : سید مهدی حسینی، تهران: جهان، 1378 ه .

 

39. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق : مهدی مخزومی، قم:دارالهجره، 1405 ه .

 

40. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر فی الکتاب والسنه والادب، بیروت: دارالکتب العربی، 1403 ه .

 

41. ابن حزم ظاهری، محمد علی بن احمد؛ الفصل فی الملل والاهواء والنحل، بیروت: دارالمعرفه، 1395 ه .

 

42. دیوبندی، محمد انور؛ فیض الباری علی صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفه(1352 ه)

 

43. متقی هندی، علاءالدین علی؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال: بیروت: موسسه الرساله، 1405 ه .

 

44. محمد بن حبیب، المحبر، تصحیح: الزه لیختن شتیتر، بیروت: دارالافاق الجدیده، (بی تا).

 

45. میلانی،سید علی الحسینی، المراصد علی شرح المقاصد، قم: انتشارات شریف رضی، 1412ه .

46. ابن حنبل، احمد، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت: دارالفکر، (بی تا).

 

47. کورانی، شیخ علی، معجم احادیث الامام المهدی(عج)، قم: بهمن، 1411.

 

48. اسکافی، محمد بن عبدالله، المعیار والموازنه فی فضائل امام امیرالمونین علی بن ابیطالب، تحقیق: شیخ محمدباقر محمودی، بیروت: (بی نا)، 1402 ه .

 

49. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم: توحید، 1404 ه .

 

50. مقرم، عبدالرزاق موسوی؛ مقتل الحسین، تهران: منشورات قسم الدراسات الاسلامیه، 1391 ه .

 

51. ابن قیم جوزی؛ المنار المنیف فی الصیح والضعیف،بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408ه .

 

52. ابن تیمیه الحرانی، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه النبویه، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).

 

53. مغنیه، محمدجواد؛المهدی المنتظر والعقل،(بی جا) ، دارالعلم للملایین، (بی تا).

 

54. امین احمد، المهدی والمهدویه، مصر: دارالمعارف، 1351 ه .

 

55. ایجی، عضدالدین عبدالرحمن بن احمد، کتاب المواقف، تحقیق، سید شریف علی بن محمد جورجانی، قم: مطبعه امیر، 1412ه .

 

56. طباطبائی، سید محمد حسین؛المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1393ه .

 

57. وائلی،احمد؛ هویه التشیع، چ دوم، قم: دارالکتب الاسلامی، 1404 ه .

 

58. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، بیروت، موسسه الاعلمی ، (بی تا).

 

59. سائح، علی حسین؛ تراثنا و موازین النقد، بیروت: مجله کلیه الدعوه الاسلامیه، 1993 م.

 

60. جلالی، سید محمدرضا؛ نقد الحدیث بین الاجتهاد والتقلید و نظره جدیده الی احادیث عقیده المهدی المنتظر ، قم: مجله تراثنا، شماره 3 و 4، سال هشتم ، ذی الحجه 1413 ه .

 

 

پاورقی

[1] کتاب العین / الفراهیدی 4 :26.

[2] تصحیح الاعتقاد / الشیخ مفید: 235.

[3]- عیون اخبارالرضا 2:57.

[4]- از جمله ر.ک: مسند احمد 107:4 ، صحیح مسلم 130:7، الخصائص / النسائی : 49.

[5]- جامع البیان 7:22.

[6]- التشیع بین مفهوم الائمه و المفهوم الفارسی / د. محمد البنداری:146.

 

[7]- اصول الکافی 2: باب دعائم الاسلام 17/8 و 16/5.

 

[8]- ر.ک: اصول الکافی 2: باب دعائم الاسلام 15/2 و 16/6.

 

[9]- اصول الکافی باب دعائم الاسلام : 2:16/6.

 

[10]- المراصد علی شرح المقاصد السید علی المیلانی:26.

 

[11]- حق الیقین السید عبدالله شبّر38:1.

 

[12]- خصائص الوحی المبین / ابن بطریق: 45/13 و التفسیر الکبیر / الفخر الرازی 26:12.

[13]- ر.ک:التفسیر الکبیر/الرازی 49:6 50 و الثوره الایرانیه /نعمانی :154.

 

[14]- الامام صادق / محمد ابوزهره:362 و الثوره الایرانیه / نعمانی :154.

 

[15]- منهاج السنه / ابن تیمیه 12:4 و هویه التشیع: 32.

 

[16]- الغدیر للامین 14:1 72.

 

حدیث اندیشه » شماره 5 (صفحه 148)

[17]- الامام صادق / ابوزهره:199.

[18]- ر.ک: صحیح البخاری 71:7 / 6 37، صحیح مسلم به شرح انوری 15:173، مسند احمد177:1.

 

[19]- خصائص الوحی المبین / ابن بطریق: 45/13.

 

[20]- ر.ک:مسند احمد 111:1، تاریخ الامم و الملوک / الطبری 543:1.

[21]- السیاره العربیه والشیعه والاسرائیلیات فی عهد بنی امیه / فان فلوتن : 107.

 

[22]- عقیده الشیعه / دونالدسن:231.

 

[23]- الامام زید / ابوزهره : 101.

 

[24]- ضحی الاسلام / احمد امین 241:3 242.

[25]- المهدی والمهدویه / احمد امین:29.

 

[26]- ر.ک: المحبّر العلامه محمد بن حبیب: 31 45.

[27]- تاریخ ابن خلدون 1:555 556: الفصل /52.

[28]- مجله تراثن العدد/32 بحث نقد الحدیث.

 

[29]- تاریخ ابن خلدون 567:1.

 

[30]- معجم احادیث المهدی 126:1 130.

 

[31]- تاریخ ابن خلدون 1:565.

 

[32]- تاریخ ابن خلدون 561:1.

[33]- البیانات / ابوالاعلی المودودی:161.

 

[34]- معجم احادیث المهدی 136:1 / 74.

 

[35]- تهذیب التهذیب / ابن الحجر 125:9، الصواعق المحرقه: 165، اسعاف الراغبین / الصبان:140.

[36]- صحیح البخاری / 205:4.

 

[37]- ر.ک: سنن الترمذی : 152:5.

 

[38]- رک : فتح الباری 383:6 ، ارشاد الساری 419:5، عمده القاری 39:16، فیض الباری 4:44، حاشیه البدر الساری 44:4.

 

[39]- صحیح مسلم بشرح النوری 38:18.

 

[40]- رک:الحاوی للفتاوری 59:2.

 

[41]- همان 74:2.

 

[42]- تراثنا و موازین انعقد / السائع المغربی :187.

[43]- المنار المنیف / ابن القیم :139.

 

[44]- مقتل الحسین / المقرم:139.

 

[45]- سنن ابی داود 108:4 باب المهدی.

 

[46]- رک:اسمی المناقب / الجزری الدمشقی :165 168.

[47]- رک:عقدالدرر / المقدسی :27.

[48]- تراثنا و موازین النقد: 186 نقلا عن احمد امین .

 

[49]- رک:المهدی المنتظر والعقل/ محمد جواد مغنیه : 89.

[48]- تراثنا و موازین النقد: 186 نقلا عن احمد امین .

 

[49]- رک:المهدی المنتظر والعقل/ محمد جواد مغنیه : 89.

[57]- التشیع بین مفهوم الائمه والمفوم الفارسی / د.محمد البنداری:219.

 

[58]- رک: اصول الکافی 265:1 268.

[59]- الامام الصادق :194.

[60]- اصول الکافی 137:1/13.

 

[61]- همان : 136:1/1.

 

[62]- همان 136/7.

 

[63]- برای آگاهی از معنی حجه رک : شرح نهج البلاغه / ابن ابی الحدید 351:18.

 

[64]- رک: المعیار والموازنه الامکانی :81.

 

[65]- الامام الصادق : 195 196.

[66]- اصول الکافی 327:1.328 . 426.

 

[67]- بروتو کولات آیات قم / د . عبدالله الغفاری :102.

 

[68]- تراثنا و موازین النقد : 205 206.

[69]- ص : 21 26.

 

[70]- التبیان 552:8، المیزان 194:17.

[71]- رک: نقد الحدیث بین الاجتهاد والتقلید / السید الجلالی :40

[72]- مفاهیم القرآن / السبحانی 82:5.

[73]- الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه :83.

 [74]- المیزان 198:17.

[75]- اضواء عی السنه المحمدیه / محمود ابوریه : 172 173.

[76]- صحیح البخاری 1255:3 کتاب الانبیاء.

[77]- اصول الکافی 327:1/1.

[78]- الجواهر السنیه : 82.

[79]- اصول الکافی 426:1 /

[80]- بحارالانوار 383:52.

[81]- الفصل فی الملل والاهواء والنحل / ابن حزم :181:3.

[82]- الثوره الایرانیه فی میزان الاسلام / نعمانی 140 142.

 

[83]- رک: اصول الکافی 421:1 / 1 و کمال الدین 475:2.

 

[84]- رک: صحیح البخاری 164:4. مسند احمد 90:5 و 93 و 97.

 

[85]- تفسیر القرآن العظیم / ابن کثیر 34:2.

 

[86]- کنز العمال 34:12 / 33861.

 

[87]- رک: ینابیع الموده 99:3.

[88]- اصول الکافی 264:1/2.

 

[89]- همان 266:1/3.

 

[90]- دفان عن الکافی ج1/548 561.

[91]- دفاع عن الکافی 569:1 592.

 

[92]- تاریخ ابن خلدون 1:352.

 

[93]- رک: دراسه عن الفرق فی تاریخ المسلمین / د.احمد محمد جلی : 208.

 

[94]- الغدیر / العلامه الامینی 308:3 309.

[95]- تراثنا و موازین النقد :203.

 

[96]- النساء: 157 158/.

 

[97]- رک : صحیح البخاری 205:4، صحیح مسلم بشرح النووی 23:18 و 58.

 

[98]- التفسیر الکبیر 42:25.

 

[99]- رک: کتاب المهدی الموعود و رفع الشبهات عنه / شهرستانی : 33 42.

[100]- الثوره الایرانیه 147.

 

[101]- رک: الحاوی للفتاوی 68:2 75.

 

[102]- الرعد: 33.

 

[103]- الشیعه معتقدا و مذهبا / د. صابر عبدالرحمن :58.

 

[104]- الرعد:7.

 

[105]- اصول الکافی 147:1 148.

[106]- رک: کنزالعمال 620:11 / 13012.

107- تنزیه القرآن عن المطاعن / القاضی عبدالجبار :358.

108 الامام الصادق / ابوزهره :239

109 اعیان الشیعه / محس امین 94:1.

110 تاریخ ابن خلدون :589:1

111 کتاب المواقف / عضدالدین الایجی . به شرح السید الجرجانی 22:6

112 رجال الکشی :231

113 بصائر الدرجات الصفار باب فی الائمه انهم اعطوا الجفر والجامعه وصحف فاطمه (س).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان