درگذشت علامه امینی رحمه الله صاحب الغدیر(آیینه غدیر)

سال ها بود که آیینه ای نبود تا تصویر تمام نمای «غدیر» را در آن به تماشا بنشینیم.

سید علی اصغر موسوی

سال ها بود که آیینه ای نبود تا تصویر تمام نمای «غدیر» را در آن به تماشا بنشینیم.

ناگهان یک مرد، مردی پایمرد در عشق ولایت، یا علی گویان، پای در میدان گذاشت و شهر به شهر، آفاق اندیشه ها را کاوید و تمام آبگینه ها را محک زد؛ تا از دل اندیشه های سبز اسلامی، آیینه تمام نمای غدیر خم، «الغدیر» ـ به ِ «تشیّع» افزوده شود.

الغدیر، آیینه ای است که می توان مظلومیّت و سکوت «علی علیه السلام » را در آن دید!

می شود حقّ به تاراج رفته «ولایت» را در آن نظاره کرد!

میزانی است که می تواند صداقت آسمانی امامت را به اثبات برساند!

بازتابِ صدها سال غربت مولاست؛ مولایی که اگر معارف کلامش نبود، کسی میان عشق و توهّم فرقی نمی گذاشت اسلامِ بی هویت اُمویان، جهان را به تباهی می کشید!

 

ای بزرگ! صداقت دست هایت جاودانه خواهند ماند؛ دست هایی که بازتاب حقیقت تشیّع در حماسه غدیر شدند،

دست هایی که نشانه عشق ولایی و معرفت علوی در عصر حاضر بودند و یا تپشِ هیجان قلمت، مثل «ذوالفقار»، حق و باطل را از هم جدا می کرد.

دست هایی که فانوس معرفتِ «الغدیر» را بر چهار راه تفکّر اسلامی آویخت!

تو با آن صداقتِ انبوه، اندوهِ قلم هایی را زدودی که ناتوان از نوشتن حقیقت بودند. تو عشق را به تمام مرارت ها ترجیح دادی و انگیزه این عشق آسمانی، جز وجود و عنایتِ مولایت نبود؛ مولایی که آستانش، کوثر حقیقت است و تشنگان معرفت را زلال عشق می نوشاند.

سالروز سوگ تو را ـ که می سوزاندمان ـ ؛ پاس می داریم و اجر همتت را به مولای متّقیان، حضرت علی علیه السلام می سپاریم.

روح عاشق و جان شیفته ات در جوار رحمت الهی، برخوردار تمامی نعمت ها باد:

پشت دو تای فلک راست شد از خرّمی تا چو تو فرزند زاد مادر ایّام را!
دولت جاوید یافت هر که نکو نام زیست کز عقبش ذکر خیر، زنده کند نام را

امین ولایت

جواد محدثی

علامه مجاهد ما، اینک

در مرقدش به خاک نجف خفته است

یادش به خیر باد، که هرگز نمرده است

گسترده سینه اش

از چشمه سار عشق علی علیه السلام پر بود

نامش ز قلب ها

مهرش ز یادها

هرگز نرفته است و نخواهد رفت

سیمای آسمانی و پر نورش

همواره تابناک و فروزان بود

عشقی بزرگ داشت به آن پیشوای عدل

او زندگی به راه علی بنهاد

صد نکته در نگاه عمیقش بود

در چهره خدایی و جذابش

خطّ نهان عشق هویدا بود

در راه عشق پاک علی علیه السلام چون شمع

عمری دراز سوخت

در کوره راه پر خطر تاریخ

شمعی برای اهل نظر افروخت.

گنجینه «الغدیر» گرانقدرش

میراث جاودانه او، باقی است

آن قدر ماه و سال، تولّد یافت

در دست های او،

آن قدر گشت اشک قلم جاری

تا اینکه «الغدیر» نگارش یافت

در زاد روز این اثر پر ارج

دریاچه های کذب و ریا خشکید

بت های اتهام، نگون گردید

اکنون محقّقان

با دست پر نیاز و سری پر شور

در ساحلِ «غدیر امینی» نشسته اند

تا از غدیر ناب «امینی»،

آب حیات عشق بنوشند.

دیگر چه تشنگی؟

کس را دگر ز ظلمت این ره، هراس نیست،

با مشعلی که آن دلِ روشن

افروخت در کرانه افکار.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان